تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۱۰ حجت الاسلام و المسلمین رضوانی شرح خطبه مُتَّقین (همّام) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۱۰
حجت الاسلام و المسلمین رضوانی
شرح خطبه مُتَّقین (همّام)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. (۲۱)
————————————————————
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».[۱]
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» در آیهی بیست و یکم سورهی مبارکهی بقره، در ذیل کلمهی «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» که در واقع معنای مطاوعه را در «تتّقون» دنبال دارد، در توصیف متّقین از کلمات امیر المؤمنین در خطبهی همام توصیفاتی را عرض کردیم که ۱۱۸ فضیلت از فضائل متّقین را بیان فرموده است.
اوّلین آن را فرمود: «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ»[۱] که مادهی نطق و آوردن آن را در اینجا عرض کردیم. باز صواب را معنا کردیم. یعنی کار و سخنی که درست است و بیان میکند.
بعد میفرمایند: «وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ» آنچه که بر خود میگیرند و پوشش دارند، آن به عدالت است. آن را هم مفصّل بیان کردیم.
کلمهی بعدی میفرماید: «وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ» میفرماید: مشیء آنها تواضع است.
چرا اینجا مشیء گفته است؟ مشیء یعنی راه رفتن. طرف میگوید: «امشی»، یعنی راه برو. از این جهت مشی گفته است که یعنی زندگی و زیستن آنها، نه اینکه فقط راه رفتن آنها باشد، همه چیز آنها را شامل میشود. مشیء آنها، یعنی مرام آنها، یعنی راه و روش زندگی آنها «التَّوَاضُعُ».
تواضع از کلمهی وضع گرفته شده است. وضع به معنای نهادن، قرار دادن است، تواضع یعنی انسان خود را سر جای خود بنشاند.
اینکه آدم بتواند خود را سر جای خود بنشاند مهم است. یعنی نفس را کنترل بکند و جای خود بنشاند، حدّ و مرز خود را رعایت بکند و حدّ و مرز خود را مشخّص بکند که پای خود را از گلیم خود درازتر نکند. (از حدّ خود تجاوز نکند).
تواضع به معنای فروتنی، یعنی هر کسی خود را در جایگاه خود قرار بدهد. به عبارت دیگر تکبّر نداشته باشد، مهانه هم نداشته باشد. مهانه یعنی کسی که خود را خوار بکند، خود را ذلیل بکند، خود را به مسکین شدن و دربه دری و بدبختی بزند و تکبّر هم یعنی خود را بخواهد بزرگ بکند و در برابر دیگران کبر بورزد.
تواضع میانهروی بین این دو است. یعنی چیزی که نه مهانه داشته باشد (یعنی خواری و ذلّت داشته باشد) نه تکبّر داشته باشد. این معنای تواضع است.
این را مرحوم بحرانی در شرح نهج البلاغهی خود بیان فرموده است که خوب است من عبارت او را بگویم. مرحوم بحرانی که منظور ما کمال الدّین میثم بن علیّ بن میثم بحرانی است که در قرن هفتم از دنیا رفته است و بحرانیها معمولاً اخباری هستند، یعنی خیلی در روایات غور و توجّه دارند.
وضع نهادن است، قرار دادن است. تواضع در باب تفاعل رفته است، معنای مطاوعه یعنی خود را سر جای خود بنشاند. این معنای لغت آن است امّا معنای اصطلاحی تواضع یعنی کسی که نه مهانه دارد و نه تکبّر دارد.
این عبارت مرحوم بحرانی این است: «التَّواضعَ ملکهٌ تَحتَ العِفَه»[۲] (منبع یافته شده) تواضع ملکهای است که تحت سایهی عفّت قرار دارد. «یَعودُ إلى العَدل» که برگشت آن هم به عدالت است.
«بَینَ رَذیلتی المُهانَه وَ الکبر (التّکبّر)» که در واقع مابین دو تا رذیله است که اوّلین رذیله مهانه است و رذیلهی دوم آن تکبّر است. رذیله در برابر فضیله است. رذیله: یعنی وصف بد. فضیله: یعنی وصف عالی. دو رذیله داریم که به آن چیزی که مابین آن دو قرار میگیرد تواضع میگوییم لذا میفرماید: «یَعودُ إلى العَدل».
عدل یعنی هر چیزی را جای خود گذاشتن. این معنای اصطلاحی آن است. عدل در لغت به معنای برابری است امّا در اصطلاح یعنی هر چیزی را جای خود گذاشتن. این را عدالت میگویند.
برگشت آن به عدالت است که بین دو رذیله قرار گرفته است، یکی رذیلهی مهانه، کسی که خود را خوار بکند، خود را به بدبختی و رذالت…
من فکر میکنم این از تکبّر بدتر است که انسان اینقدر خود را در برابر خلق خدا نابود بکند و خود را به خواری و پستی و ذلّت بکشاند و رذیلهی دوم تکبّر است که بخواهد خود را مافوق همه بداند و کبر بورزد. لذا میفرماید: برگشت آن به عدل است، بین دو رذیلهای که مهانه و کبر باشد.
بعد میفرماید: «وَ مشیُّ التَّواضُع مُستلزِمٌ للسِّکونِ وَ الوَقار عن تواضع نفسهم (این قسمت در عبارت یافت نشد)» میفرماید: دلالت التزامی مشیءای که فرمودند تواضع است، این است مستلزم سکون، وقار میشود. آدم مؤمن متّقی آرامش دارد، وقار دارد، یعنی سنگینی دارد و مسلّم است آنچه که با عنوان سکون و وقار در وجود آن متّقی است، گرفته شده از تواضع نفس است. آنجایی است که نفس خود را متواضع قرار داده است فروتن قرار داده است. این راجع به این بحث است.
یکی از نکات بسیار اخلاقی در هر کسی که بخواهد این راه را طی بکند و متّصف به تقوا بشود، این است که باید خود را در برابر خلق خدا متواضع قرار بدهد. معمولاً اکثر مردم تکبّر میکنند، خصوصاً وقتی در یک جایگاه خاصّی قرار میگیرند.
مثلاً ما روحانیها بعضی وقتها در برابر مردم یک مقدار کم لطفی میکنیم و اصلاً مردم را آدم حساب نمیکنیم، این خیلی بد است. باید یک مقدار به خود بیاییم در برابر مردم فروتن باشیم.
من یک بار دیگر خدمت شما گفتم. آیت الله شبیری زنجانی عصرها یک جلسهای دارند، عام و خاص خدمت ایشان میآیند. یک ساعت، یک ساعت و نیم قبل از غروب ایشان در دفتر خود -که منزل مرحوم صدر است- جلسه دارند علما میآیند، مردم عامی هم میآیند. حالا در بین مردم عام شاید خواص هم باشند. مثلاً کسانی که تحصیلکردهی دانشگاه هستند هم بیایند. قبلاً که توان آن را داشتند، ایشان دم در معمولی بدون صندلی، بدون میز، بدون هیچ چیزی مینشستند. هر کسی که وارد میشد، تمام قد جلوی او بلند میشد. هر کسی میخواست برود -چون این جلسهای است که میآیند و میروند، آزاد هستند- دوباره ایشان تمام قد بلند میشد. اخیراً که دیگر بلند شدن و نشستن برای ایشان سخت است، یک صندلی گذاشتند، یک میز هم است، دست خود را به آن میگیرد ولی باز هم ولی در برابر مردم، حتّی عوام هم بلند میشود. حتّی گاهی وقتها یک نفر دو بار، سه بار میرود و برمیگردد. هر چند بار که برود و بیایید ایشان بلند میشوند.
چند سال پیش ماه مبارک رمضان توفیق داشتیم در مجاورت حضرت امام رضا باشیم، شبها خدمت ایشان میرفتیم. ایشان از ساعت ده شب تا سحر تا دو و سه شب جلسه داشتند. چهار، پنج ساعت پیرمرد مینشست و جلسه… البتّه مشهد بیشتر طلبهها میآمدند و گعدهی علمی بود.
شما یک مسئله را مطرح میکردید، ایشان حضور ذهن عالی هم دارد ایشان مطرح میکنند و بعد از کتابهای مختلف هم میآورند، عروه را میآورند، کتابهای مختلف را میآورند. کتاب آقای خویی را آنجا آماده دارند. مطلب آن را میگویند، روایات آن را بیان میکنند امّا حرف این است در حالی که همهی این کارها را میکنند تمام قد جلوی مردم بلند میشوند و حتّی در مشهد من چند جلسه که میرفتم، میدیدم بعضی وقتها حتّی ما چهار پنج تا با هم میرفتیم، بعد که میخواستیم بیاییم تا دم در هم دنبال ما میآمد و بدرقه میکرد. اینها درس است. علما و بزرگان ما اینطور بودند. ایشان الآن هم خیلی متواضع میآیند در حرم نماز میخوانند.
از نظر اسوه و الگوی تواضع در بین همین معاصرین از بزرگان و علما هستند. لذا ما باید مواظب باشیم که در میان مردم و عوام که میرویم، وارد مساجد که میشویم، وارد جلسات که میشویم، مردم را احترام بکنیم، تکبّر نکنیم. ما هیچ چیز از خود نداریم، ما یک لباسی داریم که منتسب به پیغمبر و امام زمان است. اگر علمی هم داشته باشیم، برگرفته از قرآن و روایات است، خود ما چیزی نیستیم. خود ما همان هستیم که گفته بود: «أَوَّلُهُ نُطْفَهٌ وَ آخِرُهُ جِیفَهٌ»[۳] مابینهم مستراح متحرک. خبری نیست (ما کسی نیستیم).
بعضی وقتها من دیدم خیی از بزرگان در اواخر عمر خود که مریض میشوند، دیگر از آن حالت عادی خارج میشوند و واقعاً آدم درس میگیرد. حتّی پولدارها، خیلی از متکبّرین (به این حال دچار میشوند). در آخر عمر یا حتّی در سنین خیلی بالا هم نباشند، یک وقت مریض میشوند، کار به جایی میرسد که همه چیز از اختیار آنها خارج میشود، دیگر نمی توانند تکبّر بکنند. لذا باید مواظب باشیم و تواضع را یک اسوه و الگوی و راه روشی برای رسیدن به تقوا برای خود اخذ بکنیم و بگیریم و در برابر مردم فروتن باشیم.
حالا یک وقت کسی در برابر ما یک اشتباهی میکند، یک کلمه میآید عذرخواهی میکند یا سر به زیر میآید و هیچ چیز نمی گوید، خجالت میکشد حتّی عذرخواهی بکند، شما مدام باز هم بخواهید در برابر او تکّبر بکنید (این درست نیست) نباید تکبّر بکنید.
باید مواظب باشیم بعضی از فضائل الهی که خدا به عنوان موهبت الهی به ما داده است و موهبتهای غیبی الهی برای بعضیها است. حالا به جهت اینکه آبا و اجداد آنها یک کاری کردند، یا خود آنها زحمتی کشیدند که آنها را به عنوان یک یدککشی که ما را به سمت شیطان بکشد، نباشد. طوری نباشد که باعث بشود حالا من طلبه شدم، یک جایگاهی برای من ترسیم شده است و در بین مردم هم عزّت و احترام پیدا کردم، اینها باعث غرور من بشود، منجر به کبر و تکبّر برای من در برابر مردم بشود و متأسّفانه یک وقت بخواهم کبر بورزم، این خیلی بد است.
نکتهی دیگر این است که از آن طرف هم داریم بعضی وقتها ما خود را در برابر بعضی پولدارها خوار میکنیم، برای اینکه به یک چیزی برسیم خود را ذلیل میکنیم. البتّه این را به شما مژده بدهم که متکدّیان معاصر خیلی کلاس بالا شدند. یعنی دیگر حتّی با ماشین میآیند و میروند. یکی از آنها دم ماشین آمد گفت: کمک بکن. گفتم: کارت خوان داری؟ پول ندارم، برای تو کارت بکشم. ما باید مواظب باشیم که خود را در برابر یک آدم پولدار، یک آدمی که حتّی جایگاه بالایی دارد، خوار و خفیف نکنیم برای اینکه به یک مطمعی برسیم، به یک مطامعی دست پیدا بکنیم. باید مواظب باشید که از آن طرف مهانه هم نداشته باشیم.
معمولاً آخوندها به کبر و غرور دچار میشوند. منشأ این کبر و غروری که ما داریم، عجب است. یعنی فکر میکنیم واقعاً آدم حسابی هستیم و فکر میکنیم خود ما کسی هستیم. در حالی که هیچ چیزی نیستیم. هر وقت که فکر میکنید، خیلی آدم بزرگی هستید و جایگاه خیلی بالایی دارید، به این «أَوَّلُهُ نُطْفَهٌ وَ آخِرُهُ جِیفَهٌ»[۴] که من در میان آن هم یک چیزی اضافه میکنم «و مابینها مستراح متحرک» یک توجّه بکنید تا یک مقدار آرام بگیرید. خیلی بلند پروازی نکنید.
حتّی در یک جایی است که حق هم با شما است، امّا باز هم تکبّر نکن. خود را یک مقدار…
خداوند تبارک و تعالی در بحث توبه به چه گونه است؟ میگوید: صد بار هم توبه کردی و توبهی خود را شکستی، باز هم بازآی. حالا یک کسی در برابر ما یک اشتباهی کرده است، مگر کوتاه میآییم. تازه اگر آمد و عذرخواهی کرد، باز هم میخواهیم او را خوار بکنیم. او را از اینکه آمد و میخواهد تواضع بکند پشیمان بکنیم. عجب منشأ از بین بردن روحانیّت است. عالم از بین بردن است و تقوا را از بین بردن است.
اگر واقعاً اعمال ما خوب باشد اینها در برابر خدا شکر دارد و باید سپاس حضرت حق را بکنیم. چون ما هیچ چیز از خود نداریم. همهی نعمتهای الهی که خدا به ما داده است که «لا تعد و لا تحصی» است، آنها باعث شده است که ما بتوانیم یک حرفی را بزنیم، یک مطلبی را بگوییم یا یک کار شایستهای را انجام بدهیم. اینها نباید منجر به این بشود که ما خودپسند بشویم و عجب ما را بگیرد که عجب باعث بشود که هویت آخوندی و روحانیت ما از بین برود.
وارد مجلس شدید یا در مجلس نشستید، یک کسی میآید وارد میشود، در برابر او تواضع بکن، جلوی او بلند شو احترام بگذار. احترام گذاشتن به مردم خیلی مهم است. اینها چگونگی تواضع است. در مسجد میروید، ده دقیقه زودتر برو که مردم معطّل نشوند. وقتی هم به آنجا میروید، ده دقیقه با مردم مأنوس شو، وقتی وارد میشوند، میآیند به شما احترام میکنند، جلوی آنها بلند شو، به آنها احترام بکن. آقای امام جماعت نماز را که خواندی به سرعت نرو، مردم میخواهند یک صفحه قرآن بخوانند، شما هم در محراب بنشین و بخوان. اینها راه تواضعگری است. نه اینکه مردم آمدند مدام منتظر هستند. امام جماعت همین الآن از خواب بیدار شده است، حالا باید برود تجدید وضو بکند، مردم را معطّل کرده است. اصلاً بعضی وقتها ما با این رفتار خود از عدالت ساقط میشویم.
علائم تواضع این است که آدم به جا وظیفهی خود را انجام بدهد، یکی از آنها همین است. امام جماعت مسجد هستید، سر وقت بروید مرد را معطّل نکنید. نماز خود را خواندید، ما بین نماز مدام معطّل نکن، مدام بخواهید ریا بکنید و برای خود خودنمایی درست بکنید، نماز خود را خواندید، یک تعقیبات معمولی انجام بدهید و نماز بعدی را شروع بکنید، افراد مسن در اذیّت قرار نگیرند. به سرعت نماز را بخوان، تمام بشود. مردم را گرو قرار ندهید. بعد بنا است سخنرانی بکنید، منبر بروید. هر کسی توان داشته باشد مینشیند. هر کسی هم توان نداشته باشد میرود. به اجبار مردم را نگه داشتن فایدهای ندارد. راه تواضع روحانی همانطور است که اهل بیت عمل کردند.
به دنبال این باشیم که بین مردم را اصلاح بدهیم. مشکلات مردم را حل بکنیم. این راه تواضع روحانیّت است. خود من مسجد ندارم، هر بار در یک مسجد میروم، بعضی جاها میبینم یک مقدار از اینها را رعایت نمیکنیم، اینها را رعایت بکنیم.
اگر شما مسجد هم ندارید، پشت سر آقایان نماز بخوانید، در میان مردم باشید، اقتدا بکنید. به همدیگر احترام بگذارید. آقای امام جماعت که در یک مسجد هستید، یک روحانی دیگر وارد شد، به او احترام بگذار، نترس جای شما را نمی گیرد. به هم لباسی خود احترام بگذارید، به هم نوع خود احترام بگذار. شما بروید علیه یک پزشک شکایت بکنید، جامعهی پزشکان به هیچ وجه علیه آن پزشک رأی نمیدهند. نمیگوییم درست است امّا میخواهم بگویم چقدر همنوع را احترام میکنند و مراقب او هستند. امّا روحانیها اینطور نیستند. یک وقت یک کسی در یک مسجد میآید، نسبت به او واکنش بدی نشان میدهیم. این خیلی بد است. در برابر یک روحانی که وارد مسجد شده است، تواضع بکنید، احترام بگذارید.
یکی از خصوصیات آیت الله کلباسی (حفظه الله) این است هر کسی وارد مسجد ایشان میشود و معمّم باشد -غیر طلبههای مدرسهی خود ایشان- اگر دید یک روحانی وارد مسجد شد، او را مکلّف و موظّف میکند که شما باید نماز را بخوانید. خود او هم پشت سر او میایستد و اقتدا میکند. این تواضع است، اینها انحای تواضع و چگونگی تواضعگری است.
در برابر مردم، در برابر هم لباسیها، در برابر اساتید، در برابر شاگردها باید تواضع داشته باشیم و مواظب زبان هم باشیم که «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ»[۵] تواضعگری با منطق صواب، با «وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ» وقتی با هم جمع بشود، تقوای واقعی میشود. این فضائل و این خصوصیات و توصیفات که امیر المؤمنین فرموده است کأنّه در واقع خود تقوا است. هر کسی اینها را انجام بدهد، خود اینها تقوا است.
[۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳٫
[۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۴، ص ۳۳۱٫
[۳]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۵۵٫
[۴]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۵۵٫
[۵]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳٫
بازدیدها: 5
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.