تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۳۳ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الم (۱)ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ (۲) الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (۳) وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۳۳
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیات ۱ تا ۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الم (۱)ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ (۲) الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (۳) وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ (۴) أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۵) [۱]
در سورهی مبارکهی بقره، آیههای «وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ * أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[۱] را داریم. چون نزدیک به ایّام تبلیغ و ماه مبارک رمضان هستیم، من از مطالب این دو قسمت با ضمیمهی چند روایت و نکات پرفایده عرض میکنم.
در تفسیر المیزان مرحوم علّامه طباطبایی میفرماید: «وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُون العُدول فی خُصوص الإذعانِ بالآخره عَنِ الإیمانِ إلَىَ الإیقان»[۲] میفرماید این کلمهی «وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ» که فرموده است، عدول در خصوص اذعان به آخرت «عَنِ الإیمانِ إلَىَ الإیقان» است -یعنی ما در واقع معترف باشیم و اذعان به معنای اعتراف است، به معنای معتقد بودن است- از اینکه از ایمان به ایقان عدول کنیم. یعنی به یک مرحلهی باور برویم و مرحلهای که از ایمان هم کاملتر است که به آن ایقان میگویند. شما ابتدا باید ایمان داشته باشید، با آن توصیفاتی که قبلاً عرض کردیم، بعد از مرتبهی ایمان شما خود را به مرحلهی ایقان برسانید. این دیگر دست شما است که باید این کار را انجام بدهید. باید این مرحله را تعالی بدهید و این صفت را که به آن ایمان میگوییم به مرحلهی باور برسد. باور یعنی چیزی که قابل برگشت از ذهن شما و از معتقدات شما نیست.
«کَأنَّهُ لِلإشارَهِ إلَىَ أَنَّ التَّقوى» اینها سخنان علّامه طباطبایی است. میفرماید: مثل این است که اشاره شود به اینکه تقوا «لا َتتِمُّ إلّا مَعَ الیَقین» تقوا کامل نمیشود، الّا بالایقان. الّا اینکه به مرحلهی یقین برسیم. آن هم یقین بالآخره یقین به معاد و روز قیامت. حالا اینکه چرا کلمهی الآخره را میگوییم بعداً بیان خواهیم کرد.
«الَّذی لا یُجامِعُ نِسیانَها» طوری است که با نسیان آخرت و فراموشی روز قیامت اینها با هم جمع نمیشوند. «دونَ الإیمانِ المُجَرَّد» ایمان مجرّد ممکن است با نسیان هم همراه باشد. «فإنَّ الإنسانَ ربَّما یؤمِنُ بِشَیءٍ وَ یذهل عَن بَعضِ لَوازِمِه» انسان ممکن است ایمان به بعضی مطلب داشته باشد، امّا نسبت به لوازم و بعضی چیزهای دیگر ذهول و غفلت داشته باشد. «فَیَأتی بِمَا یَنَافِیهِ» کسی که ایقان داشته باشد کاری نمیکند که منافات با معتقد و باور او باشد. وقتی انسان باور کرده باشد… چرا بچّه سمت سماور میرود، سمت بخاری میرود، چون بچّه باور ندارد که این میسوزاند، هلاک میکند، امّا اگر به او یاد دادید آن وقت باور میکند. اگر باور کرد دیگر سمت جایی که برای او خطر باشد نمیرود. اگر ما آخرت را باور داشته باشیم هیچ وقت دیگر گناه و معصیّت نمیکنیم.
یکی از اشکالات ما در گناه کردن و مناشیء گناه غفلت است، خصوصاً غفلت از آخرت. اگر باور کردیم دیگر غفلت نمیکنیم. همیشه در ذهن ما است، همیشه در ذهن ما، در سریرهی ما آخرت دارد طی میشود، یعنی حواس ما آنجا است. مثل اینکه شما یک مسافرت میخواهید بروید الآن هر کاری میخواهید بکنید، هر وعدهای میخواهید بدهید، هر حرکتی میخواهید بکنید سعی میکنید منافاتی با آن سفر و حرکت شما نداشته باشد. اگر سفر آخرت و واقعهی قیامت و روز واپسین را باور داشته باشیم و به مرحلهی یقین برسانیم، آن وقت چیزی که منافی آن باشد را انجام نمیدهیم.
«لکِنَّه إذا کانَ عَلَى عِلمٍ وَ ذُکرٍ مِن یَومٍ یُحاسَبُ فیه عَلَى الخَطیرِ وَ الیَسیر مِن أعماله» لکن وقتی که انسان بر علم که این علم، علم واقعی است یا ذُکر، یاد باشد از روزی که در آن روز همه اعمال حساب میشود.
اعمال خطیر یعنی آنهایی که رتبهدار است چه در خوبی و چه در بدی. خطیر به معنای اینکه خطر دارد، یعنی مقام دارد. خطر در زبان عربی به معنای مقام داشتن است. یعنی اعمالی که برای انسان مهم است، رتبهدار است، «وَ الیَسیر» حتّی اعمال خیلی کوچک، اعمالی که خیلی به نظر نمیرسد.
«مِن أعمالِهِ لا یُقتَحَّمَّ مَعَهُ الموبِقات وَ لا یَحومُ حُومَ مَحارِم الله سبحانه» آن وقت حواس آدم جمع است که خود را در ورطهی گناه نیندازد و در جایی که منجر به معصیّت شود نرود و چیزی که باعث بازخواست و مکافات و عقاب شود را انجام ندهد.
«البتَهً قالَ تعالى: وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» میفرماید: شما نباید تبعیّت هوای نفس را بکنید که اگر کردید «فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» از راه خدا منحرف میشوید. «إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» میفرماید به درستی کسانی که «یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّه» این گمراهی آنها از راه خدا دوام پیدا کرد، آن وقت برای خدا عذاب شدید است به آنچه که «نَسُوا» آنها نسیان کردند. در قرآن هم داریم که «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»[۳] نباید مشی و زندگی خود را مانند کسانی قرار بدهید که نسیان خدا را دارند که اگر اینگونه شد «فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» آن وقت خدا شما را به فراموشی خود میسپارد. یعنی خدا کاری میکند که شما خود را فراموش کنید. آن وقت خیلی کارها خراب میشود.
«فَبَیَّنَ تعالى أنَّ الضَّلالَ عَن سَبیلِ الله إنَّما هُوَ بِنِسیانِ یَومَ الحِساب» خداوند در اینجا که «بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِساب» را فرموده است، بیان فرموده و روشن کرده است که ضلالت از سبیل و راه خدا به نسیان روز قیامت است. یعنی اگر کسی خواست راه خدا را طی کند راه خدا به قیامت میرسد. کسی که روز قیامت را نسیان کند آن وقت راه خدا را طی نمیکند و به ضلالت میرسد، گمراه میشود. «فَذُکرُهُِ و الیقین بِه یُنتِج التَّقوى» اگر یاد قیامت و روز حساب و کتاب باشیم و باور داشته باشیم، آن وقت نتیجهی آن تقوای کامل میشود. لذا «وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ»[۴] هم کلمهی «وَ بِالْآخِرَهِ» را مقدّم داشته است که متعلّق آن «یُوقِنُونَ» است و هم کلمهی «هُمْ» را که مبتدا قرار گرفته است و «یُوقِنُونَ» خبر شده است. آن وقت در واقع اینجا «یُوقِنُونَ» را چون ضمیر است باید بعد میآورد. تمام اینها به این خاطر است که ما را منحصر کند در جهت اینکه باید به آخرت یقین داشته باشیم. اتمام و اکمال تقوا به ایقان بالاخره است. «وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ» این «هُمْ» این را تأکید میکند و این «بِالْآخِرَهِ» که مقدّم داشته شده است حصر را درست میکند.
«و قوله تعالى: أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِم»[۵] این «أُولئِکَ» اشاره به متّقینی است که «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ * وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ».[۶] این «أُولئِکَ» اشاره به تمام اینها است. کلمهی «أُولئِکَ» یعنی آن کسانی که اینگونه هستند، اینگونه صفات را دارند. آن وقت میفرماید: «عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِم» آن وقت اینها سوار بر مرکبی از هدایت هستند که آن هم «مِنْ رَبِّهِم» آن هدایت از سمت و سوی خدا برای آنها گذاشته شده است.
بعد میفرماید: «الهِدایَهُ کُلُّها مِنَ اللهِ سُبحانَه»[۷] هدایت هر چه است، یعنی به همهی معناهای چندگانه که گفتیم، پنج هدایت را گفتیم و هدایت خاصّه که اینجا است که «هُدىً مِنْ رَبِّهِم»[۸] است، که «هُدىً لِلْمُتَّقینَ» است. در آیهی «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» آن را از خدا مسئلت کردیم تمام اینها میفرماید: «کُلُّها مِنَ اللهِ سُبحانَهُ» اینها همه از سمت خدا است. «لا یُنسَبُ إلى غَیره البتَهَ» هیچ موقع به غیر خدا هدایت نسبت داده نمیشود. «إلّا عَلَى نَحوٍ مِنَ المَجاز» الّا بنا بر استعمال مجازی که بگوییم این هادی است. «کما سَیَأتی إن شاء الله و لِما وَصَفَهُمُ الله سُبحانَهُ بِالهِدایه» و به خاطر آنچه که خداوند آنها را توصیف فرموده است، همان «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِم» را.
به هدایت توصیف فرموده است: «وَ قد قال فی نَعتِها» و در توصیف آنها خداوند اینگونه در قرآن فرموده است: «فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ» مشیّت خدا برای هر کسی قرار بگیرد که او را هدایت کند به او شرح صدر میدهد.
شرح صدر چیست؟ «وَ شَرح الصَّدرِ سِعَتُهُ» شرح صدر یعنی گنجایش او را زیاد کردن و وسعت بخشیدن. «و هذَا الشَّرح یُدفَعُ عَنه کُلَّ ضَیقٍ وَ شُحٍّ» چه چیزی با شرح صدر منافات دارد؟ تنگ نظری و یک چیزی را در مضیقه قرار دادن. ضیق یعنی تنگی و شُح یعنی نظر تنگ که حالا معمولاً آدمهای بخیل را اینطور توصیف میکنند.
«شُح» به معنای بخل هم است. یعنی کسی که یک چیزی را فقط برای خود میخواهد. کسی که شرح صدر داشته باشد کرامت دارد. کسی که شرح صدر داشته باشد اگر یک چیزی به کسی اعطا فرمود بزرگوار است، او را چیزی حساب نمیکند. امّا آن کسانی که نظر تنگ هستند اگر فضل و بخششی داشته باشد در رخ او میکشند که ما دادیم.
شرح صدر مقدّمهی هدایت است. اگر خدا بخواهد کسی را هدایت کند به او شرح صدر میدهد. شرح صدر یعنی چه؟ یعنی کسی که شح ندارد، ضیق ندارد، تنگ نظری ندارد. «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[۹] اگر کسی بخل و تنگ نظری و نظر تنگی را از خود دور کند، «یُوقَ» یعنی از خود دور کند آن وقت «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
شرح صدر یعنی وسعت وجود به من بدهد. ببینید اینجا فرمودند: «و شرح الصَّدر سَعَتُهُ»[۱۰] سعهی وجودی به ما بده. از این میتوانیم به «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم»[۱۱] خداوند به انسان وسعت بدهد. اینجا کلمهی هدایت را آورده است که اگر کسی بخواهد انسان را هدایت کند صدر و سینهی او را گشاده میکند. آنجا هم حضرت موسی از خداوند خواست که به او شرح صدر بدهد، یعنی وسعت وجود بدهد تا بتواند تحمّل کند و بتواند حرف بزند.
– شما دارید «شُح» را به معنی بخل میگیرید؟
– بله، «یوقَ شُحَّ نَفسَه» کسی که تنگ نظری را از خود دور کند. شُح یعنی بخل، شرح یعنی وسعت.
– ظاهر آن «یوقَ» یعنی نگهداشتن است.
– یعنی خود را باز دارد، نگه دارد، کنترل کند. یعنی «شُحَّ نَفسَه» تنگ نظری وجود خود را. «وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» حالا من روایات آن را ذیل همین بحث آوردم. یعنی ذیل آیه روایاتی را آوردم.
آن وقت میفرماید: «عَقَّبَ سبحانه هاهُنا أیضاً» این «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ» را در این توصیفات متعقّب آورد. آن وقت «بقوله: وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» یعنی متعقّب این «أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» آورد. حالا چند روایت روی این بحث خدمت شما عرض کنم و خوب دقّت کنید.
فرمود روایتی از حضرت امیر (علیه الصّلاه و السّلام) داریم. فرمود: «إِیَّاکَ وَ الشُّحَّ»[۱۲] یعنی خود را از تنگ نظری و تنگ چشمی برحذر بدارید. «فَإِنَّهُ جِلْبَابُ الْمَسْکَنَهِ» اگر توجّه نداشته باشید آگاه باشید که تنگ نظری و تنگ چشمی شما را ذلیل میکند. «جِلْبَابُ الْمَسْکَنَهِ» یعنی ذلّت را برای شما به دنبال میآورد. «وَ زِمَامٌ تُقَادَ بِهِ إِلَى دَنَاءَهٍ» و یک افساری است که شما را به پستیها و چیزهایی که شایستهی شما نیست میکشاند.
در این بحث روایاتی را آوردند. امیر المؤمنین فرمود: «الْبُخْلُ عَارٌ»[۱۳] بخل برای بشر ننگ است. «الْبُخْلُ بِالْمَوْجُودِ سُوءُ الظَّنِّ بِالْمَعْبُودِ»[۱۴] امیر المؤمنین این روایت را تفسیر کرده است که بخل به آن چیزی که در دست او است و آن را خرج نمیکند و بخل میروزد سوء ظن به معبود است. به معبود سوء ظن دارد که دیگر به من رزث نمیدهد. «أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»[۱۵] آیا به خدا شک داری؟ «النَّظَرُ إِلَى الْبَخِیلِ یُقْسِی الْقَلْبَ»[۱۶] نظر کردن به آدم بخیل دل آدم را سنگ میکند.
«الْبُخْلُ أَذَمُّ الْأَخْلَاقِ».[۱۷] بخل یکی از نکوهیدهترین و مذمومترین صفات اخلاقی است.
حالا مقابل آن «تَعرف الأشیاءَ بِأضدادِها». «السَّخاءُ خُلُقُ اللّه ِ الأعظَمُ»[۱۸] سخاوت از اخلاقیّات الهی بزرگ است. «السَّخَاءُ ثَمَرَهُ الْعَقْلِ»[۱۹] این جملات از امیر المؤمنین است. ثمره و میوه و حاصلهی عقل است، خرد است. «السَّخَاءُ یَزْرَعُ الْمَحَبَّهَ»[۲۰] سخاوت در دل طرفی که به او سخاوت میکنید و میبخشید محبّت ایجاد میکند.
قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «السَّخاء شَجَرهٌ مِن أشجار الجنّه»[۲۱] سخاوت درختی از درختان بهشت است. پس این ریشه در کجا دارد؟ در بهشت. «أغصانُها مُتَدَلَّیاتِ فی الدّنیا فَمَن أخذَ بغُصنِ منها قادَهُ ذلک الغُصنِ إِلَى الجنّه». میفرماید: شاخههای آن سخاوت که یک درخت بهشتی است در دنیا آویزان است. هر کسی به یکی از آن شاخهها دست بزند و آن را بگیرد «قادَهُ ذلک الغُصنِ إلى الجنّه» این شاخه آن را به سمت بهشت میکشاند.
«وَ البُخلُ شَجَرَهٌ مِن أشجارِ النّار» بخل درختی از درختان آتش است. «أغصانُها مُتَدلّیاتُ فی الدّنیا» شاخههای آن هم در دنیا است. « فَمَن أخذَ بغُصنِ منها قادَهُ ذلک الغُصنِ إِلَى النّار» اگر کسی به یکی از شاخههای آن که بخل است آویزان شود و دست بگیرد آن را سمت آتش میبرد.
این کلمات ملکوتی حضرت رسول اکرم این را میخواهد بگوید که ریشهی بخل در جهنّم است، ریشهی سخاوت در بهشت است. اینها روایاتی است که ذیل آیهی شریفه «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[۲۲] آورده است.
شما این را خوب دقّت کنید که تمام اینها باید از ما شروع شود. به سیاق کلماتی که در این آیات گذشته داشتیم «یُؤْمِنُونَ»[۲۳]، «یُنْفِقُون»، «یُقیمُون»، «یُوقِنُونَ»[۲۴] همه در باب افعال، همه باید از ما صادر شود. ارتباط تمام اینها با فاعل که ما باشیم، که مؤمنین و متّقین باشد صدوری است. وقوعی هم باید داشته باشد که برای ما سوای خود ما است. آن وقت تمام اینها برای ما فلاح سازی میکند که فلاح سازی را هم خود ما کردیم. چون میفرماید: «أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[۲۵] خود ما فلاح را درست میکنیم.
در سورهی مبارکهی مؤمنون داشتیم که اگر «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ».[۲۶] آن وقت اگر ما خود را به فلاح و رستگاری واقعی رساندیم و بر دیگران هم عامل بودیم و مفلح بودیم که اینجا فرموده است «مفلحون» و آنجا «قَدْ أَفْلَحَ» فرموده است، آن وقت «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِم»[۲۷] این هدایتی که میگوییم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» و از خدا مسئلت میکنید اینجا برای شما حاصل میشود. «وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلَّ»[۲۸] هر کسی بر هدایتی از پروردگار خود سوار شد دیگر کسی نمیتواند آن را گمراه کند.
[۱]– سورهی بقره، آیات ۴ و ۵٫
[۲]– المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۴۶٫
[۳]– سورهی حشر، آیه ۱۹٫
[۴]— سورهی بقره، آیه ۴٫
[۵]– المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۴۶٫
[۶]– سورهی بقره، آیات ۳ و ۴٫
[۷]– المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۴۶٫
[۸]– سورهی بقره، آیه ۵٫
[۹]– سورهی حشر، آیه ۹٫
[۱۰]– المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۴۶٫
[۱۱]– سورهی ابراهیم، آیه ۷٫
[۱۲]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۱۶۷٫
[۱۳]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۶۹٫
[۱۴]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۶۷٫
[۱۵]– سورهی ابراهیم، آیه ۱۰٫
[۱۶]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷۵، ص ۵۳٫
[۱۷]– همان، ج ۱، ص ۹۴٫
[۱۸]– نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله)، ص ۵۲۸٫
[۱۹]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۱۲۴٫
[۲۰]– همان، ص ۲۸٫
[۲۱]– نهج الفصاحه، ص ۵۲۸٫
[۲۲]– سورهی حشر، آیه ۹٫
[۲۳]– سورهی بقره، آیه ۳٫
[۲۴]– همان، آیه ۴٫
[۲۵]– همان، آیه ۵٫
[۲۶]– سورهی مؤمنون، آیه ۱٫
[۲۷]– سورهی بقره، آیه ۵٫
[۲۸]– سورهی زمر، آیه ۳۷٫
TafsirRezvan_02_1_5_033.mp3
Views: 6
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.