الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)
در مورد کلمهی «الصّلاه» و معنای حقیقی آن مطالبی را عرض کردیم. در تکملهی این بحث، نکاتی را عرض میکنیم و إنشاءالله به سراغ کلمهی بعدی یعنی «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»، میرویم و کلمهی رزق را عرض خواهیم کرد.
وضع کلمهی صلاه بر ارکان مخصوصه
بحثی که خدمت شما عرض کردیم راجع به معنای حقیقی کلمه صلاه بود، اقوال مختلفی را پیرامون آن بیان کردیم و عرض کردیم که بُعدی ندارد قائل بشویم بر اینکه کلمهی صلاه بر ارکان مخصوصه وضع شده است؛ به جهت اینکه وقتی در ارکان مخصوصه وضع شده باشد، شاهد و تأیید و شاید اصلاً دلیل بر آن بگیریم که کلمهی صلاه، بر همهی انبیاء به کار رفته است که آنها آن را انجام میدادند و به پا میداشتند، اقامهی صلاه میکردند.
به پا داشته شدن نماز
به وسیلهی انبیاء و اهل بیت
(اقامهی صلاه) هم برای اهل بیت و هم برای انبیای دیگر بوده است و آنچه که برای ما مسلّم و قدر متیّقن است این است که صلاه و نماز به پا داشتن ، برای همهی انبیاء بوده است. لذا از بدو امر این بعید نیست که بگوییم و قائل بشویم وضع حقیقی آن بر ارکان مخصوصه بوده است.
اشکال بر وضع کلمهی صلاه بر دعا
بر کلمهی دعا که فرمودهاند معنای حقیقی است، مورد اشکال قرار میگیرد و مخدوش است؛ به جهت اینکه اوّلاً در کلمهی دعا هم نمیتوانیم وضع را ثابت بکنیم که وضع حقیقی بوده است و ثانیاً اگر هم صلاه را به معنای دعا بدانیم، این دعا به معنای دعوت است، نه به معنای سؤال.
داعی الله بودن دائمی مؤمنین
طبق آیاتی هم که پیرامون این مطلب داریم (این مورد تأیید است). مثلاً دربارهی انسانهای وارسته، مؤمنین بعضی جاها تعبیر «یدعونَ» داری.م مثل سورهی مبارکهی کهف که میفرماید: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ»[۱]، «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ» (مؤمنین) دائماً در دعوت الهی و داعی بودن بر خداوند تبارک و تعالی هستند. «بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ» که فرمودهاند، خود این اقامهی صلاه را میرساند.
داعی الله شدن مؤمنین
به واسطهی اقامهی صلاه
یعنی اگر آن را به معنای لغوی، بر دعا استعمال و وضع کرده باشند، باز همان معنای صلاه است. منتها کلمهی صلاه و ارکان مخصوصه، کاملترین دعوتهایی است که مؤمنین انجام میدهند، داعی الله میشوند. «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ» یعنی آنها دائماً در دعوت الهی هستند. «بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ» یعنی آنها شبانه روز نماز میخوانند، نماز میگذارند و عبادت خدا را میکنند به نحوی که کلمهی «یَدْعُونَ» است که داعی الله میشود.
اهل بیت اقامهی کنندهی همیشگی نماز
همیشه دربارهی اهل بیت در زیارت نامههای آنها میبینیم. مثلاً در زیارت جامعه «أَقَمْتُمُ الصَّلَاهَ» تعبیر میکنیم که شما نماز را به پا داشتید. یعنی همیشه، دائمی. یکی از معناهایی که احتمال داده شده است و بعضی از مفسّرین در مورد اقامه کردن فرمودهاند، این است: یعنی دائماً آن کار را انجام دادن، دائماً نماز را خواندن. به پا داشتن به معنای دائمی بودن بر فاعل او است، به انجام دهندهی او است که مصلّی باشد.
ارکان مخصوصه بودن نماز
برای همهی پیامبران
- سؤال میکنند آیا نماز برای انبیای سلف، انبیای غیر از پیغمبر خود ما ارکان مخصوصه بوده است؟ بله. آنچه که مسلّم است به اصطلاح خود ما برای همهی انبیاء نماز بوده است. نماز همان صلاه است. معلوم است نماز یا همان صلاه ارکان مخصوصه است.
تفاوت اشکال و اعمال ارکان نماز پیامبران
اینکه آیا برای حضرت آدم، همین نمازی که برای حضرت خاتم از نظر ارکان و اعمال بوده است، همین بوده است؟ نه، ما نمیتوانیم آن را قائل بشویم. ممکن است فرق بکند. ممکن است شکل و ارکان و اعمال نماز خواندن حضرت آدم ابو البشر، اوّل انبیاء و اوّلین کسی که به عنوان نبیّ خداوند بر این عالم بوده است، به نحو دیگری بوده است ولی قدر مشترک (در تمام پیامبران) این است که (نماز) ارکان مخصوصه بوده است. هر دینی و هر آیینی و هر پیغمبری به حسب حال خود ممکن است این ارکان مخصوصه کم و زیاد شده باشد. کما اینکه صوم اینطور است. «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»[۲] آیا ما الآن همان صیامی که برای اهل یهود یا برای بنی اسرائیل بوده است، را میگیریم؟ نه، روزهای آنها فرق میکرد. صائم بودن آنها فرق نمیکرده است که امساک بکنند امّا آیا از همهی آنچه که ما امساک میکنیم بیشتر امساک میکردند یا کمتر امساک میکردند؟
اشتراک نظر همگانی
در مورد اقامهی صلاه توسّط انبیاء
آنچه که الآن همه میتوانند آن را ادّعا بکنند و هیچ کسی هم مخالف آن نخواهد بود، این است که همهی انبیاء نماز خوان بودهاند، همهی انبیاء نماز برپا میکردند، اقامهی صلاه میکردند.
اگر خود صلاه، موضوعٌ له برای ارکان مخصوصه باشد، این چیز بعیدی نیست و اگر هم بعضی از مفسّرین تعبیرات دیگری را کردهاند. مثلاً مرحوم طیّب میفرماید: ارادهی خیر. اینها دیگر به زحمت انداختن انسان است که ما بخواهیم برای کلمهی صلاه یک موضوعٌ له خاصّی را بگیریم که با همهی آنها همخوانی داشته باشد.
البتّه ایشان نکتهی قابل توجّهی را فرموده بودند و نکتهی دقیقی است و آن این است که فرمودند: اگر شما کلمهی صلاه را در مورد پیغمبر استغفار بگویید، برای مردم استغفار دعا و تعبیر آن برای خدا به عنوان رحمت و تعبیر برای مثلاً کلمهی صلاتی که ارکان مخصوصه باشد، اینجا لازم میآید که استعمال لفظ در اکثر معنا بشود و این نکتهی زیبایی است و شاید این به تأیید حرف ما کمک بکند که اقوالی که آنطور بیان کردهاند را رد بکنیم که نمیشود لفظ را در اکثر از معنا استعمال کرد. نمیشود یک لفظ را بیاوریم اینگونه استعمال بکنیم.
اگر لفظ مشترک شد که وضعهای مختلف داشت، ما آن را به قرائن مختلف استفاده میکنیم ولی اینکه یک لفظ را استعمال بکنند، «یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ»[۳] خدا (بر پیغمبر) رحمت و ملائکه برای پیغمبر دعا و استغفار، بقیه برای پیغمبر باز دعا و استغفار و مثلاً «یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» باز اینجا از بقیه خواسته شده است: «صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» این را بخواهیم به معنای استغفار و دعا از طرف مردم برای پیغمبر در نظر بگیریم… این نکتهی جالبی است که فرمودهاند: استعمال لفظ در اکثر از معنا خود یک تالی فاسدی است که آن معنا را باطل میکند ولی اینکه بیاییم بگوییم: ارادهی خیر، یعنی منظور از صلاه یک کار نیکی باشد، این را موضوعٌ له خود قرار بدهیم، این یک مقدار به زحمت افتادن ما است که حالا این را بخواهیم تعبیرات…
ارکان مخصوصه بودن نماز در تبادر صلاه به ذهن
آنچه که متبادر است -یکی از علائم حقیقت تبادر است- و به همهی متبادر میشود، یعنی هر کسی بشنود آنها هم که نمازخوان نیستند، اصلاً مسلمان و موحّد نیستند امّا اطّلاعات عمومی نسبت به دینداری و توحید و موحّدین و اینها دارند، وقتی کلمهی نماز را به آنها میگویند، متبادر به ذهن، انجام ارکان مخصوصه است. اگر بگوییم حضرت ابراهیم (علیه السّلام) یا مثلاً حضرت آدم ابو البشر، اوّل انبیاء و بقیهی انبیاء (علیه نبیّنا و آله و علیهم صلوات الله أجمعین) نماز میخواندند، به ذهن هر کسی میآید که ارکان مخصوصه را انجام میدادند، همین نماز مصطلح را انجام میداده است.
پس بیاییم یک چیز دیگری، یک معنایی را مثلاً بیاوریم یک کلّی را شما فرض بکنید که بر همهی اینها منطبق باشد، این به زحمت افتادن است. لذا خیلی لازم نیست که ما در تعبیرات و استعمالات اینقدر سختگیری بکنیم. آنچه که از استعمال کلمهی صلاه و حتّی خود کلمهی نماز –در ذهن ما فارسی زبانها- متبادر به ذهن میشود، ارکان مخصوصه بودن نماز است.
ما میگوییم: استعمال آن از جهت این است که تعیّنی است، یعنی چون مدام در ارکان مخصوصه استعمال کردند، تبادر درست شده است، شما این را از کجا میگویید؟ از کجا معلوم است که از روز اوّل صلاه را بر ارکان مخصوصه وضع نکرده باشند؟ اینها که ملاک خاصّی نیست که تعیین… اگر بحث کلمهی وضع را به یاد داشته باشید، وضع تعیینی را همان اوّل داشتیم. شاید محاورات عرفیّهی آن زمان هم در زبان عربی -از زمانی که است زبان عربی شروع شده- این کلمهی صلاه بر ارکان مخصوصه استعمال کرده باشند و وضع شده باشد.
آنچه که مسلّم است نماز بوده است. خود ما میگوییم قبلهگاه موحّدین قبل از شریعت اسلام، بیت المقدّس بوده است، قدس بوده است، یعنی به سمت آنجا نماز میخواندند. یکی از خصوصیاتی که قبله دارد این است که به سمت آن نماز میخوانند.
- خود پیامبر و حضرت علی هم میخواندند.
– در خیلی از موارد تاریخی داریم که حضرت ابوطالب به دین جدّ خود، حضرت ابراهیم موحّد بوده است و نماز میخوانده است. میگویند: انبیاء نماز میخواندند، یعنی میایستادند سؤال میکردند؟ بحث این است تعبیر کلمهی صلاه به چه چیز میگوییم؟ آن که دعا است، اگر دعای به معنای مصطلح لغوی باشد که با صلاه مرادفت داشت. لذا تعبیر مصلّی به داعی و داعی را به مصلّی در کلمات ظاهر بود و مشکلی نداشتیم.
علّت رد استعمال کلمهی صلاه بر دعا
اگر به معنای نیایش و سؤال و درخواستهایی است که مردم و انبیاء از خدا میکردند که آن هم وقتی ما در کلّ ادعیه و روایات با آن برخورد میکنیم، با کلمهی سؤال آمده است. در قرآن هم کلمهی سؤال را داریم: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر»[۴] بحث سؤال است، خواهش است، گدایی است.
اطلاق کلمهی صلاه بر تمام نمازها
به دلیل ارکان مخصوصه بودن آن
اگر منظور شما این است که حالا نماز آن زمان، یک نوع نیایشی بوده است که مثلاً سجده نداشته است. ممکن است، همینطور هم باشد. ممکن است رکوع نداشته است، ولی بالاخره ارکان مخصوصه بوده است. به نمازهایی که الآن ما میخوانیم حتّی به نماز میّت، صلاه میگویند. با اینکه نماز میّت خیلی از شرایط رکنی و وجودی نماز را ندارد مثل طهارت. به نماز میّت به دلیل ارکان مخصوصه بودن آن، صلاه میگویند. شما نماز وتر را یک رکعت با آن اعمال خاصّ آن میخوانید یا مثلاً نماز آیات را میخوانید، آن هم باز ارکان خاصّ خود را دارد. هر کدام از نمازهایی که ما میخوانیم ارکان خاصّ خود را دارد. نماز جمعه را به دو خطبه میخوانیم. اوّل اذان باید شروع بکنیم دو خطبه را بخوانیم و بعد هم دو رکعت نماز را بخوانیم، مخاطبین بعضاً باید شرایطی را در استماع حتماً رعایت بکنند، مثلاً نماز عیدین را میخوانند برعکس میشود. دو رکعت میخوانند و بعد خطبه را میخوانند.
لذا شکل خود نماز فرق میکند، یک مشترکاتی در نماز وجود دارد که این مشترکات همه جا وجود دارد و برای ادیان گذشته و انبیای گذشته هم این ارکان بوده است. حالا شاید شکلهای آن فرق میکرده است ولی تعبیر به کلمهی صلاه (بر همهی آنها اطلاق داشته است).
لذا ما هم در تعبیراتی که داشتیم عرض کردیم علیّ بن موسی الرّضا نماز استقساء خواند. نماز استسقاء شکل خاصّ خود را دارد. نماز عید را خواند که البتّه نگذاشتند و حضرت را برگرداندند -با آن حال و هوای عالی- آن هم شکل خود را داشت. لذا همهی اینها تعبیر به «أَقَمْتُمُ الصَّلَاهَ» است.
- این را به عنوان مثال میگوییم. دعای آنها فرق میکند، بالاخره یک چیزی در بین آنها فرق میکند. هر کدام از نمازهایی که ما داریم ارکان و اجزای خاصّ خود را دارد. لذا به آن تعبیر میکنند. به نماز وتر، وتر میگویند، چون یک رکعت است. آن را شفع میگویند، چون در برابر این وتر است. همهی آنها را صلاه میگویند. کلّ این ۱۱ رکعت را صلاه اللیل میگویند. منظور شما این است که فعل باشد، یعنی ارکان زبانی تکبیره الاحرام رکن است؟ ارکان مخصوصه نه اینکه ما رکنیّت را لحاظ بکنیم امّا اجزاء حالا اعمّ از ارکان یا غیر از ارکان را (باید لحاظ بکنیم).
یعنی آنچه که در نماز مسلّم است، برای همهی امم بوده است و برای همهی پیغمبرها بوده است و مهم این است که این تعبیر میشده است. شما برای ائمّهی اطهار (سلام الله علیهم أجمعین) همیشه این را دارید: «وَ أَقَمْتُمُ الصَّلَاهَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکَاهَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ» ما همهی این تعبیرات را داریم. ما برای اهل بیت داریم اقامهی صلاه کردند و ما کلمهی صلاه را در مورد همهی آنها استعمال میکنیم.
نماز یا صلاه
نماز غریق یک تکبیر گفتن است که یک وقت به زبان هم نمیشود آن را گفت، باید از درون دل بگذرانید، آن را نماز میگویند امّا به آن صلاه میگویند. یعنی شما اگر در حال غرق شدن متوجّه شدید که نماز ظهر خود را نخواندید و نماز غریق را انجام دادید، حالا نجات پیدا کردید، نماز خود را خواندید. آن نماز ارکان مخصوصه دارد، یک جزء دارد.
ما باید به هر چیزی در جای خود دقّت بکنیم. بحث ما این است که ارکان مخصوصه نه اینکه حالا حتماً رکوع داشته باشد، الآن خیلیها هستند نماز میخوانند، نمیتوانند رکوع بروند. نمیتوانند سجود داشته باشند. چون مریض هستند، ایمائاً نماز میخوانند. باید خوابیده نماز بخواند. نه میتواند قیام بکند، نه میتواند رکوع بکند امّا میگویند: ایشان نماز خوانده است.
ایمان قلبی به نماز
به قول یکی از بزرگان به نقل از حضرت امام فرمودند که وقتی حضرت امام را از قم برای تهران میبردند -این همان سالی بود که دیگر ایشان را به ترکیه تبعید کردند- حضرت امام نقل کرده بود که وقتی در راه تهران داشتیم میرفتیم، یک وقت به سمت بیراهه رفتند. برای من مسلّم شد که دیگر میخواهند من را بکشند. بعد میگوید: به خود گفتم روح الله میترسی یا نه؟ یک مقدار به خود توجّه کردم دیدم نه نمیترسم. بعد در همین حال برگشتند، دوباره وارد جادهی اصلی شدند. مسلّم شد که اینها دیگر نمیخواهند من را بکشند.
دیدم که اذن صبح شد، گفتم: بایستید من میخواهم وضو بگیرم و نماز بخوانم. گفتند: ما اجازهی توقّف نداریم. گفتم: یک کنار بایستید که من تیمّم بکنم. گفتند: اجازه نداریم که شما از ماشین پایین بیایید. گفتم: سنی از من گذشته است، نمیتوانم از دست شما فرار بکنم. گفتند: ما مأمور به این کار هستیم. گفتم: یک گوشه بایستید، یک بلندی باشد، من دست خود را روی خاک بزنم و تیمّم بکنم. آن وقت همین کار را کردند. یک گوشه کنار جاده نزدیک بلندی ایستادند، من دست خود را روی خاک زدم و تیمّم کردم و نماز خود را هم همینطور خواندم. از ایشان سؤال کرده بودند، شما فکر میکنید این نماز مورد قبول است؟ گفته بود: فکر میکنم شاید تنها نمازی که از من قبول شده باشد، همین نماز باشد.
اشکال مختلف نماز
شکل نماز که چطور بخوانیم و چه ارکانی باشد آن به حسب حال مکلّف است. صلوات مختلف در جاهای مخلتف هم خود آن شکلهای مختلف دارد. پس آنچه که مسلّم است این است که کلمهی صلاه وضع حقیقی برای او است، به معنای ارکان مخصوصه و صلاه مصطلح و ما هم بخواهیم یک چیزهای دیگری را دنبال بکنیم و این ها، اینها به زحمت میافتیم و از انچه که اصل است بیجهت دور میشویم لذا خیلی هم اطالهی سخن در این بحث فکر میکنم لازم نیست به همین قدر کفایت میکند هم در قرآن استعمالات آن را عرض کردیم و هم در برابر آن کسانی که فرمودند به معنای دعا است، عرض کردیم کلمهی دعا همین صلاه است منتها صلاه به معنای کامل داعی بودن است و دعا در اینجا به معنای لغوی است نه به معنای دعایی کهبه معنای سؤال است که حالا معمولاً فارسی زبانها از آن استعمال میکنیم و آنچه مسلّم شد این است که کلمهی صلاه بر ارکان مخصوصه وضع حقیقی دارد.