1366/12/20 مقاومت در جنگ بايگاني سالانه - 1366



بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

در خدمت برادراني هستيم كه از آوارگان جنگ هستند، گرچه الآن بسياري از شهرهاي ايران، تهران، آواره‌ي جنگي و موشكي و بمباراني زيادي دارد. ولي در خدمت عزيزاني آمديم كه سابقه‌شان درآوارگي بيش‌تر است. خانواده‌هاي شلوغي كه مدت هاست از اوايل جنگ در يك اتاق زندگي مي‌كنند. بسيار در مضيقه هستند و چقدر كريم هستند. اين كريم يعني چه؟ كريم يعني بزرگوار، يعني گرسنه‌اش هست اما اگر از سازمان ملل، همان‌هايي كه پهلوي شما آمدند، پهلوي آوارگان جنگي آمدند، هديه دادند و شما در پوزشان زديد وهديه‌شان را قبول نكرديد. چند نفر در يك اتاق زندگي مي‌كنند؟ مثل ابي ذر، ابي ذر در فقر مي‌سوخت، اما كيسه‌هاي طلا را كه پهلويش آوردند، قبول نكرد. اين را كرامت مي‌گويند. اوايل كه آواره زياد بود، گروهك‌ها خيلي آمدند تا تبليغات كنند اما در پوزشان خورد. هديه دادند اما شما هديه‌ها را پس زديد، تبليغات كردند پس زديد. بچه هايتان در جبهه بودند و خودتان با اين كه در يك اتاق زندگي مي‌كنيد، بسيار بزرگوار هستيد. خلاصه من مي‌خواهم يك مقدار روي كرامت شما حرف بزنم. حالا چرا به شما كريم مي‌گويم؟
امام حسين(ع) به يارانش وقتي كه در فشار قرار گرفتند، فرمود: «صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ»(معاني‏الأخبار، ص‏288) صبر كنيد، ‌اي فرزندان کريم. كساني كه زير موشك هستيد، خود ما هم هستيم. اما كسي كه مي‌گويد: نه شرقي، نه غربي، الآن بايد هم از شرق و هم از غرب سيلي بخورد. اما ما سيلي مي‌خوريم و باز هم مي‌گوييم: نه شرقي، نه غربي و اين كرامت ماست. ما كريم هستيم. ما عزيز هستيم. ما چطور عزيز هستيم؟ آقاي قرائتي از جاي خوش حرف مي‌زني. نه آقا از جاي خوشي حرف نمي‌زنم. نمي‌خواهم بگويم: مثل آواره‌ها هستم، اما خوب اگر كباب نخوردم، دودش را چشيده¬ام. بمب در خانه‌ي من نخورده است، اما موجش من را مي‌گيرد. صف اول نيستم، اما در كنار شما هستم. شما عزيز هستيد. چطور عزيز هستيد؟ آواره‌ايد، اما عزيز هستيد. كساني در كاخ هستند ولي بسيار ذليل هستند، كساني در چادر هستند ولي عزيز هستند. يعني چه؟ عزيز به معني نفوذ ناپذير است، اين را عزيز مي‌گويند. به او پول مي‌دهند، قبول نمي‌كند. با موشك قطع نامه قبول نمي‌كند. تحميل قبول نمي‌كند. صلح تحميلي قبول نمي‌كند. جنگ تحميلي قبول نمي‌كند. مي‌گويند: عزيز، عزيز به معني نفوذ ناپذير است. يك وقت من عزيز را ترجمه كردم، عرب‌ها وقتي به زمين بيل مي‌زنند، همين كه بيل مي‌زنند، مي‌بينند بيل در زمين فرو نمي‌رود، مي‌گويند: «ارض عزاز» اين ارض عزاز است. يعني زمين نفوذناپذير است. يعني هرچه بيل مي‌زنيم فرو نمي‌رود. موشك مي‌اندازيم، تسليم نمي‌شوند. دستي كه چرب است و رويش آب مي‌ريزي، چون دست چرب است، آب را پس مي‌زند. عرب مي‌گويد: اين دست عزيز است. يعني آب در آن نفوذ نمي‌كند. پس عزيز، نه اينكه يعني خانه دارم، گوني دارم، اما مي‌گويند: قالي در من اثر نمي‌كند. آدم مست قالي دارد، ابرو خم كني مي‌ترسد.
من يك مقدار درباره‌ي عزت و كرامت و صبر و. . . چند جمله‌اي با شما عزيزان آواره صحبت كنم. اول اين كه يك شعر است، من امروز اين شعر را ياد گرفتم. من اهل شعر نيستم اما گاهي يك شعري من را مريد خودش مي‌كند. نمي‌دانم شنيده‌ايد يا نه؟ حدود صد سال پيش يك آيت الله العظمي به نام صاحب جواهر بوده است، يك دوره فقه مهم نوشته كه تمام مراجع و علماي درجه يك، الآن از آن كتاب استفاده مي‌كنند. ايشان يك دوره فقه نوشته است كه خيلي مهم است. به قدري هم عاشق علم بوده كه حتي پسرش كه از دنيا رفته است، نقل شد، پسرش را كه در غسال خانه مي‌شستند، ولي ايشان پشت در غسال خانه تا آن‌ها داشتند جنازه را مي‌شستند، ايشان داشت كتاب مي‌نوشت. يعني هيچ حادثه‌اي او را تكان نداد. يك دوره فقه نوشت، بعد شاعري يك شعر مي‌گويد. ايشان مي‌گويد: من حاضرم ثواب چهل سال مطالعه‌ام را به تو بدهم و تو ثواب اين شعرها را به من بدهي. در زمان ايشان يك شاعري، شعري براي امام حسين(ع) مي‌گويد ولي اين شعر را به كسي نمي‌گويد. فاطمه‌ي زهرا(س) به خواب يكي از علما مي‌آيد، مي‌گويد: برو به او بگو آن شعر را بدهد، مي‌آيد صبح درخانه را مي‌زند. مي‌گويد: شعر را بده. مي‌گويد: من شعر را ديشب سحر سروده‌ام و احدي خبر ندارد، تو از كجا مي‌گويي؟ گفت: بگذار راستش را بگويم، فاطمه‌ي زهرا(س) به من گفت: فلاني يك شعر خوبي براي حسينم گفته است، برو شعر او را بگير. از اين شعر معلوم مي‌شود كه مورد توجه حضرت زهرا(س) هم هست. خيلي دوست دارم اين شعر را روي تخته بنويسم، براي چه كسي مي‌نويسم؟ براي آن‌هايي كه به موشك، بمباران و جنگ گرفتار هستند و مثل شما آواره هستيد و اگر تلويزيون هم خواست نشان بدهد، اگر كسي خواست بنويسد. شعر عربي است، اما مي‌توانند از روي آن شعر فارسي بنويسند. تعن به معني سرنيزه است. غيره به معني اين است كه تغيير داد.
قد غيره تعن منهم كل و جارحة ***جارحة الي المكارم في امنن من الغيره
مي گويد حسين جان در كربلا با سرنيزه‌ها بدنت را سوراخ كردند، اما كرامت و بزرگواري تو هيچ تغييري نكرد. بدنت تكه تكه شد، گلوي اصغرت پاره شد، خيمه‌ات آتش زده شد اما نتوانستند چيزي را تغييري بدهند، حتي بدنت را هم زير سم اسب انداختند، اما نتوانستند كاري بكنند، نشد با بزرگواري تو كاري كرد. سر نيزه‌هاي مردم، هر عضو تو را تغيير داد. سرنيزه‌ها، عضو عضو تو را تغيير داد. همه را سوراخ كرد اما آن كرامت بزرگواري تو از تغيير در امن است، بزرگي تو تغييري نكرد. يك حديث بود كه من قبلاً از آن يك برداشت داشتم اما الآن يك برداشت ديگر دارم. حالا ببينيد كه شما از اين حديث چه طور برداشت مي‌كنيد. يك حديث داريم «المؤمن كالجبل الراسخ» مؤمن مثل كوه است. سابق اين طور مي‌فهميدم. البته حالا هم فهم سابق درست است ولي يك معناي جديدي هم به ذهنم مي‌آيد. مؤمن مثل كوه است يعني چه؟ يعني هر بادي مي‌آيد، كوه ثابت است. مؤمن هم هر حوادثي، ايمانش ثابت است. جايش عوض مي‌شود، لباسش عوض مي‌شود، در سنگر مي‌رود، بيرون مي‌آيد، مي‌خوابد، لامپ را خاموش مي‌كند، كارهاي تاكتيكي و حفاظتي را مي‌كند، اما هيچ وقت روحش شكست نمي‌خورد. مؤمن مثل كوه است. يك معناي ديگري هم دارد كه حالا ببينيد اين معنا چطور است؟ شايد اين معنا، معناي خوبي باشد، و شايد هم غلط باشد. تا به حال بالاي كوه رفته‌ايد، آدم روي كوه هم كه مي‌رود با اين كه پايت را روي آن گذاشته‌اي ولي باز هم از آن مي‌ترسي. مومن مثل كوه است يعني چه؟ يعني اگر ظالم خانه‌هاي مؤمن را سوراخ سوراخ بكند، باز هم از او مي‌ترسد. پايش را روي كوه مي‌گذارد، اما باز هم آدم از كوه مي‌ترسد. كوه زير پاي تو است، اما باز هم مي‌ترسد. مؤمن مثل كوه است، معنايش اين است كه يعني اگر ابرقدرت‌ها روي ما هم سوار شوند، ولي باز هم از ما مي‌ترسند. امام، رهبر كبير انقلاب در دست دولت شاه بود، در دست صدام بود، اما هر دو از او مي‌ترسيدند. خود امام فرمود: سحري ريختند من را بگيرند، يك نفر از آن تيمسارهاي زمان شاه اين طرفم نشست، يكي از مهره‌هاي شاه هم آن طرفم بود. بعد من سيد پيرمرد نشستم و ديدم كه اين دو نفر مي‌لرزند. گفتم: نترسيد. امام خودش فرمود كه به اين‌ها گفتم: نترسيد. بعد فرمود: والله نترسيدم. آدم تكان مي‌خورد، بچه‌هاي آدم مي‌ترسند، آدم غصه مي‌خورد، زن آدم دلش تكان مي‌خورد، آدم غصه مي‌خورد، زن‌هاي حامله هستند، آدم نبايد بي تفاوت باشد، غصه مي‌خوريم، اما فرق است. يك موقع آدم غصه مي‌خورد و خودش را مي‌بازد و يك موقع هم غصه مي‌خوريم ولي خودمان را نمي‌بازيم. يك وقت انسان گرسنه‌اش است، نمي‌شود گرسنگي را كاري كرد. اما وقتي ما گرسنه باشيم، اما با اين كه گرسنه هستيم، اگر خواسته باشند غذاي حرام به ما بدهند، ما نمي‌خوريم. نمي‌خواهم بگويم كه كسي نترسد، آدم مي‌ترسد. موسي هم مي‌ترسيد. خدا به او مي‌گويد: «لا تَخَفْ»(قصص/31) نترس، ترس اشكالي ندارد، ضعف اشكال دارد.
(قد غيره تعن منهم كل جارحة الي مكارم في امره مناً غيره) حسين جان سر نيزه بدنت را سوراخ كرد، اما كرامت و بزرگواريت را نتوانست كاري بكند. و ما بايد به صدام بگوييم، موشك‌هاي تو، بمباران تو، خانه‌هاي ما را سوراخ كرد، شيشه‌هاي ما را شكست، بچه‌ها و زن‌هاي ما را نابود كرد، مريض‌هاي ما ترسيدند و لرزيدند. اما به تو و به ارباب هايت نمي‌گوييم، كرامتمان است. زمان شاه اين كرامت را نداشتيم. يك بار گفتم، بگذار يك بار ديگر هم بگويم. اگر زمان شاه يكي از اين موشك‌ها در ايران مي‌افتاد، خود شاه كفش كارتر را مي‌بوسيد و الآن اگر صد نوع از اينها در ايران بريزد، يك بچه‌ي ده ساله‌ي ايراني، حاضر نيست پيشاني رئيس جمهور آمريكا را ببوسد. اگر يكي از اين موشك‌ها زمان شاه بود شاه ما كفششان را مي‌بوسيد ولي الآن كه در جمهوري اسلامي هستيم، بچه‌ي ما كله‌ي رئيس جمهور را نمي‌بوسد. به اين كرامت مي‌گويند. يعني بزرگ هستيم، درست است كه نداريم ولي شريف هستيم.
مي خواهم يك خورده روي مقاومت صحبت كنم. اسم مكارم را بردم، مكارم به معني كرامت است، چون ما گفتيم آواره هستيم ولي كريم هستيم. بزرگوار هستيم. من روي كلمه‌ي مكارم، دو حديث دارم، آن‌ها را بگويم. مي‌فرمايد: «امكارم بل مكاره» چطور آدم كرامت پيدا مي‌كند؟ امام مي‌فرمايد: كرامت در اثر كراهت است. يعني تا سختي نيايد، كرامت پيدا نمي‌شود. چطور چوب يك درخت خيلي سفت است؟ چون كم آب مي‌خورد. درخت‌هاي كنار جوب چوبش طاقت ندارد. پس ببينيد كرامت ارزش است. كرامت در سايه‌ي كراهت به دست مي‌آيد. يعني وقتي سختي آمد، آدم كرامت به دست مي‌آورد.
پيغمبر فرمود: «انما بعثت» يعني من مبعوث شدم. چرا خدا پيغمبر را براي ما فرستاد؟ خود پيغمبر مي‌فرمايد: من بر پيغمبري مبعوث شدم، من به عنوان پيغمبر آمدم «لاتمم مکارک الاخلاق» تا مکارم اخلاق را تمام كنم. پس ببينيد سه كلمه‌ي مكارم داريم. 1- شاعر شعري گفته و خوابيده است، هيچ كس خبر نداشته است. فاطمه‌ي زهرا(س) به خواب كسي مي‌آيد و مي‌گويد: برو به اين شاعر بگو، شعر تو بسيار خوب است. فاطمه‌ي زهرا(س) پسنديد. شعر اين است: حسين جان سر نيزه‌ها عضو عضو بدن تو را سوراخ كرد، اما نتوانست با كرامت تو كاري بكند. بزرگي تو همين طور است. 2- چطور انسان كرامت دارد و بزرگوار است؟ در اثر سختي‌ها بدست آورده است. 3- پيغمبر آمد تا مكارم اخلاق را تكميل كند يعني پيغمبر آمد تا سختي‌ها را تكميل كند. يعني پيغمبر آمده و دائم به ما سختي مي‌چشاند، روزه سخت است اما روزه آدم را محكم مي‌كند. آدمي كه روزه نمي‌گيرد، هر چه بيند مي‌خورد. تا يك روز يك لقمه نان به او ندهند، مي‌توانند فكر و زبان و هدفش را به دنبال نان بكشند. (تنور شكم دم به دم تافتن*** مصيبت بود روز نايافتن)آدم شكمو! زود تسليم مي‌شود. روزه سخت است اما اسلام مي‌گويد اين سختي براي اين است كه تو را بزرگ كند. حج سخت است ولي مي‌گويد به حج برويد، تا کرامت پيدا کنيد. حالا امروزه با هواپيما مي‌روند، ولي زمان قديم كه با شتر مي‌رفتند. مي‌گويد: اين سختي را بكش تا كرامت پيدا كني. جهاد سخت است، اما اسلام مي‌گويد: بجنگ تا عزيز بشوي. تمام دستورات ديني سخت است، اين هم كه مي‌گويند: آدم به تكليف رسيده است يعني چه؟ يعني به تكلفت، تكليف و تكلفت به معني سختي است. انسان سختي را مي‌كشد، در عوض رشد پيدا مي‌كند. حالا يك مقداري درباره‌ي صبر و مقاومت با شما صحبت كنم. صلواتي بفرستيد.
مي گويم: شما براي يك بچه چقدر زجر مي‌كشيد؟ براي اين كه يك لقب پدر، لقب مادر را پيدا كنيد بيست، سي سال بايد زجر بچه را بكشيد. اگر كسي خواسته باشد يك لقب پيدا كند بايد سالها زجر بكشد. عالم، براي پيدا كردن لقب عالم، يا آيت الله و فيلسوف بايد سال‌ها زجر بكشد. اگر ما خواسته باشيم بگوييم: ملت مقاوم، ملت عزيز و قهرمان، اگر هر لقبي را خواسته باشيم، بايد سختي بکشيم. اين زن‌هايي كه در خانه هستند، گاهي از صبح تا ظهر براي درست كردن غذا و ظرف شستن زجر مي‌كشند تا يك لقبي پيدا كنند. مي‌گويند: ايشان صاحب خانه است. مهماني گرفت و مهماندار شده است، يك زن صبح تا شب كلفتي مي‌كند، يك مرد از صبح تا شب سختي مي‌كشد، به خاطر اين كه در يك پذيرايي، صفت سخاوت را در خودشان زنده كنند. پس براي زنده كردن صفت سخاوت يك زن بايد از صبح تا شب زجر بكشد. تمام كمالات در سايه‌ي مقاومت هاست.
مقاومت در دنيا چه اثري دارد؟ در آخرت چه اثري دارد؟ يك مقدار از آيات قرآن برايتان بخوانم، كه ببينيد قرآن چقدر به اين‌ها عنايت دارد. از آخرت بگويم. مقاومت چيست؟ اثر مقاومت در دنيا و در آخرت چيست؟ اما در مورد آخرت قرآن مي‌گويد: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ»(رعد/24) خيلي آيه‌ي قشنگي است. اهل بهشت تا مي‌خواهند وارد بهشت شوند، فرشته‌ها و مأموران تشريفات بهشتي مي‌آيند و در بهشت را باز مي‌كنند و مي‌گويند: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ» سلام خدا بر شما به خاطر صبري كه داريد. نمي‌گويد: «سلام عليكم بما صليتم» سلام خدا بر شما به خاطر نمازي كه مي‌خوانيد. نمي‌گويد: «سلام عليكم بما حججتم»، «سلام عليكم بما زكيتم» زكيتم يعني زكات دهيد. «سلام عليكم بما امرة بالمعروف»، «سلام عليكم بما نهيت عن المنكر» چون تمام اين‌ها به خاطر صبر است. يعني اگر شما مي‌خواهي نماز بخواني، صبر و مقاومت پايه است. مي‌خواهي نماز بخواني، بايد صبر داشته باشي. چون گاهي وقت‌ها تهيه‌ي آب مشكل است. غسل كردن مشكل است. مكان پاك تهيه کردن مشكل است. مي‌خواهي به بچه‌ات بگويي نماز بخوان، بايد حوصله كني. دوبار مي‌گويي: بلند شو نماز بخوان، بلند نمي‌شود. بعضي پدرها مي‌گويند: چند بار گفتم نماز بخوان، ديگر خسته شدم. قرآن مي‌گويد: وقتي به بچه‌ات مي‌گويي «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها»(طه/132) نماز بخوان، يك بار كافي نيست، دو بار كافي نيست، بايد ده بار بگويي. اگر به مردم عادي يك بار، دو بار گفتي، مهم نيست، اما نسبت به بچه‌ات موظف هستي. بچه همين كه هشت ساله شد اگر دختر بود، بايد نماز بخواند، پسر همين اين كه يازده ساله شد بايد نماز بخواند. پدر گفت: گوش نداد. قرآن گفت: پدر و مادر، اگر به بچه‌ات گفتي نماز بخوان، نخواند «وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها» يعني مقاومت كن. براي نماز مقاومت كن. روزه مقاومت مي‌خواهد، چون آدم گرسنه‌اش است. جهاد خوب است ولي مقاومت مي‌خواهد و خون دادن، جان دادن و آوارگي دارد. حج مقاومت مي‌خواهد. پول دادن، خمس و زكات صبر مي‌خواهد. دل كندن كار آساني نيست. بعضي‌ها جان مي‌دهند، بنابراين صبر ما در همه چيزهاست و لذا قرآن نقل مي‌كند كه در بهشت، نمي‌گويد: «سلام عليكم بما صليتم»، بما زكيتم، بما امرتم بلکه مي‌گويد: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ» قرآن مي‌فرمايد: «إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ»(مومنون/111) روز قيامت كه ثوابشان مي‌دهيم، به خاطر صبر است. يك آيه‌ي ديگر دارد كه مي‌فرمايد كه «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ»(زمر/10) ما به آدم‌هايي كه مقاومت مي‌كنند بي حساب چيزي مي‌دهيم. اين كه مي‌گويند: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ»(زلزال/7) اين كه مي‌گويند «جَزاءً مِنْ رَبِّكَ عَطاءً حِساباً»(نبأ/36)، «جَزاءً وِفاقاً»(نبأ/26) اين حساب و كتاب براي آدم‌هاي خوب و عادي است. آن‌هايي كه مقاومت مي‌كنند، اجرشان بي حساب است. قرآن مي‌فرمايد: «أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا»(قصص/54) كساني كه مقاومت مي‌كنند، به آنها اجر دو برابر مي‌دهيم. موشك و بمب و آوارگي است، صبر كنيد، صبر هم نكنيد، نمي‌شود كاري كرد، منتها مي‌گويم حيف است. يعني يك آمپولي است كه بايد بزني، اگر آخ بگويي، آن جايي كه آمپول مي‌زنند، خودت را خراب كرده‌اي. يك كسي داخل چاه افتاد، به او گفتند: صبر كن بروم طناب بياورم. گفت: صبر نكنم چه كنم؟ يعني طناب نيست، بايد صبر كنم تا طناب بياوري. گاهي وقت‌ها صحنه‌اي پيش مي‌آيد صبر مي‌كنيم، اگر صبر كنيم، كرامت خودمان را حفظ كرده‌ايم. اگر جيغ بزنيم هم فايده ندارد. شايد ما سختي ببينيم، در آينده مقاومتمان بيش‌تر شود. انسان نازك همين كه يك خورده، گردو خاك ديد، چنين مي‌كند. كم كم وقتي خانه‌اش بنايي شد و ديد كه براي ازدواج مرد است و خواست يك اتاق بسازد، خاك‌ها را زير و رو مي‌كند و ديگر چنين نمي‌كند. همين جوان سوپر دو لوكس تا وارد گود نشده بود، براي يك ذره خاك احساسات نشان مي‌داد، ولي الآن چون مي‌خواهد ازدواج كند، بايد سختي را بچشد. بايد زناني که مي‌خواهند بچه داشته باشند، همه‌ي آن‌ها، درد ازدواج را به استقبالش مي‌روند و مي‌دانند درد زايمان سخت است، اما باز اگر بچه دار نشود به دكتر مراجعه مي‌كند كه بچه دار شود. درد زايمان سخت است. مي‌گويد باشد، مي‌ارزد كه اين سختي را بكشم ولي در عوض به من مادر بگويند. لقب مادري مي‌ارزد به اين كه من درد زايمان را بچشم.
امت نترس، امت قهرمان، اگركسي خواسته باشد بگويد: ايران گفت نه شرقي، نه غربي و پاي آن هم ايستاد، بچه‌هاي فلسطين هم از ما ياد بگيرند، لبنان هم از ما ياد بگيرد، افغانستان هم از ما ياد بگيرد. الآن بسياري از كشورها آمده‌اند از ما چيزهايي ياد مي‌گيرند و به كشور خودشان مي‌روند و ما معلم همه‌ي حركت‌ها شديم، ما نمي‌توانيم در كشورشان برويم، آن‌ها در كشور ما مي‌آيند. مي‌گويند: بگوييد ببينم شما چه هستيد؟ اگر خواستيم امام باشيم، بايد سختي بکشيم. چون قرآن مي‌گويد: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً»(فرقان/74) اگرخواستيم رهبر همه‌ي حركت‌ها باشيم، بايد خودمان هم پاي آن بايستم. درد زايمان به اين كه آدم لقب مادر پيدا كند، مي‌ارزد. يك ملت به اين تحمل‌ها قهرمان است. از همه گذشته گاهي وقت‌ها كه انسان يك چيزي را چشيد، بعداً متوجه مي‌شود كه چه كار كرده است. آدم دو سه سال مستأجر باشد خوب است، تا بعداً آواره مي‌شود مي‌فهمد كه چه كار كرده است. آن‌هايي كه از اول حاج آقا جانشان، برايشان خانه مي‌خرد، مامان جانشان برايش غذا مي‌پزد، اصلاً نمي‌فهمند مستأجري چيست. ما آدم‌هايي را در شهرها داشتيم كه نمي‌دانستند آوارگي چيست؟ يكي دو موشك كه خورد، گفتند: حالا كجا برويم؟ پتو برداريم. پيك نيك برداريم. گهواره مي‌خواهيم، نمي‌خواهيم. ساك برداريم. چمدان برداريم. اين بيچاره‌ها چند سال آواره بودند، ما متوجه آنها نبوديم. كسي كه بخواهد رهبر بشود بايد اين سختي‌ها را بچشد.
پيغمبر مي‌خواهد رهبر بشود، خداوند مزه‌ي يتيمي را به او مي‌چشاند. مي‌گويد: «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى‏»(ضحى/6) محمد يتيمي را چشيده‌اي، حالا كه خودت هم چشيده‌اي پس: «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ»(ضحى/9) ماه رمضان روزه بگير، تا بفهمي گرسنه‌ها چه مي‌كشند؟ يك دفعه كه بچه‌ات مثلاً مي‌گويد: لباس مي‌خواهم. فورا لباس نو براي او نخر، تا ببيني چطور بچه شيشه‌ها را مي‌شكند. تمام پدر و مادرهايي كه پول ندارند براي بچه لباس نو بخرند، چنين احساسي دارند. بايد آدم بچشد. چرا امام روي بچه و خانواده‌هاي شهدا حساس است كه حتي به وزير آموزش و پرورش و نماينده‌ي خودش در بنياد شهيد مي‌نويسد، به وزير علوم مي‌نويسد، مي‌گويد: بچه‌هاي شهدا در مدارس، در راهنمايي، در دانشگاه، چرا امام اين قدر روي بچه‌هاي شهدا حساس است؟ چون امام خودش هم در قنداق بود كه پدرش شهيد شد. انسان وقتي مزه‌ي يتيمي را چشيد، اينگونه مي‌شود. رجايي مزه‌ي فقر را چشيده است و لذا حامي مستضعفين بود. نمي‌شود يك كسي دائماً در رفاه باشد، بعد هم بيايد حامي مستضعفين بشود. خدا به پيغمبرش مي‌گويد: «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى‏ وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى‏ وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى‏»(ضحى/8-6) من اين مسائل سخت اجتماعي را چشانده‌ام، كه تو بداني كه چه مي‌گويند؟
جواني بالاي پشت بام بود. پدرش گفت: آقاجان هوا سرد است، برف است بيا پايين، گفت: نه هوا خوب است. هرچه پيرمرد به اين جوان داد زد. گفت: بيا پايين، ديد گوش نمي‌دهد. اتفاقاً جوان يك بچه‌ي شيرخواره داشت. اين پدر پير هم بچه را برداشت و در برفهاي حياط گذاشت. يك مرتبه جوان از بالاي پشت بام دويد آمد و گفت: بچه‌ام! گفت: همين طور كه تو مي‌گويي: بچه‌ام! خوب من هم مي‌گويم: بچه‌ام! من هرچه به تو مي‌گويم: بيا پايين، تو گوش نمي‌دهي. من مي‌خواستم تو بفهمي كه اين چه دردي است. همه بايد سختي‌ها را بچشيم. «صَبَرُوا أَيَّاماً قَصِيرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً»(نهج‏البلاغه، خطبه 193) اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: گروهي در يك ايام كمي صبر كردند، اما يك مدت طولاني راحت بودند. بگذار ما يك چند سالي در جبهه و جنگ، زير موشك باشيم و بچه‌ها و عزيزهايمان، اسير‌ها و مفقودالاثر و شهيد مي‌شوند و همه‌ي اين سختي‌ها را مي‌كشيم، اما تا ابد مي‌گويند: يك كشور مستقل است. پنجاه سال زير چكمه‌ي پهلوي بوديم، اگر الآن اين حركتي كه شد زمان روي كار آمدن پهلوي مي‌شد ما چهل سال جلو بوديم. اگر پدران ما پنج سال زمان پهلوي قيام مي‌كردند، آنوقت پسرانشان چهل و پنج سال در سياه چال‌ها نبودند. پنج سال پدران ما كتك نخوردند، چهل و پنج سال پسرانشان كتك خوردند. الآن اگر مقاومت نكنيم تا ابد دچار سقوط هستيم. بايد مقاومت كنيم كه بچه هايمان نگويند: خدا پدرانمان را لعنت كند كه اينقدر مي‌ترسيدند و مقاومت نكردند. به خاطر پنج سال مقاومت نكردن، صد سال ما را عقب انداختند.
اما در مورد مقاومت در دنيا قرآن مي‌فرمايد: «وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى‏ عَلى‏ بَني‏ إِسْرائيلَ بِما صَبَرُوا»(اعراف/137) بني اسرائيل تا آن جايي كه مقاوم بودند، خداوند نعمت‌هاي خاصي به آن‌ها داد. «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا»(سجده/24) براي گروهي رهبر قرار داديم، چون مقاوم بودند. «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً»(آل عمران/120) اگر مقاوم باشيد، حيله‌ي دشمن كار نمي‌كند. آقا مگر ما مسلمان نيستيم؟ مگر قرآن را قبول نداريم؟ قرآن حرف خداست. خدا مي‌فرمايد: «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً»(نساء/76) نقشه‌ي شيطان ضعيف است. نمي‌گويد: «ان موشك الشيطان» خانه‌ات را خراب نمي‌كند. موشك شيطان خانه‌ي ما را خراب مي‌كند، اما اين خرابي او را به هدف نمي‌رساند. «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً» آقا مگر چه چيز ما از دزفولي‌ها كمتر است؟ دزفول صد و هشتاد موشك خورد، مقاومت كرد. صدام چه خيري از مردم دزفول ديد كه حال مي‌خواهد آن خير را از ساير شهرها بگيرد؟ نه تهراني‌ها چيزي از دزفولي‌ها كم‌تر دارند، نه صدام از دزفول خيري ديد كه خواسته باشد يك خير ديگر هم از اصفهان و شيراز و باختران و همه‌ي شهرهايي كه بمباران مي‌شود ببرد. حالا مي‌ترسم بعضي از آنها را بگويم، بعضي از آنها را نگويم.
نه ما از دزفولي‌ها كمتر هستيم، و بايد كم‌تر باشيم و نه صدام خيري از دزفول ديد كه حالا بخواهد آن خير را از شهرهاي ديگر هم ببرد. «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً» مقاومت كنيد، تقوا داشته باشيد. كيد و نقشه دشمن، نمي‌تواند با شما كاري كاري بكند. «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ»(بقره/157) وقتي ما مي‌گوييم: امام، مي‌گوييم: عليه السلام. درباره‌ي پيغمبر عليه السلام نمي‌گوييم، براي پيغمبر مي‌گوييم: «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ».
يك سؤال: آيا مي‌شود به غير از پيغمبر هم «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ» گفت؟ آيا مي‌شود به تمام آواره‌هاي جنگي گفت: «صلوات الله عليه»؟ خوب، بله مي‌شود «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ» گفت. خدا مي‌فرمايد: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ»(بقره/155) كساني كه مال مي‌دهند، خانه مي‌دهند، آواره مي‌شوند، گرفتار حوادث تلخ و شيرين مي‌شوند، اين‌ها به خاطر رضاي خدا از حوادثي كه برايشان پيش مي‌آيد هيچ نمي‌گويند، مي‌گويند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»(بقره/156) ما از خدا هستيم، خدا خودش داده است، خودش هم مي‌گيرد، ولي بايد پاي حرف خدا بايستيم، آن وقت خدا مي‌گويد: كساني كه گرفتار حوادث مي‌شوند ولي مقاوم هستند «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» يعني مي‌شود به اين‌ها گفت: «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ» توجه داريد چه مي‌گويم؟ ما به امام عليه السلام مي‌گوييم، به پيغمبر «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ» مي‌گوييم، اما به تمام كساني كه ترس و گرسنگي و دادن مال و جان رويشان اثر نمي‌گذارد و مقاوم هستند، خدا مي‌گويد: «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ» يعني ما هم مي‌توانيم بگوييم، فلاني «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ» است.
حالا من يك زماني، يك جايي يك نكته‌اي گفتم، يكي دو سال پيش بود. نمي‌دانم در راديو يا در تلويزيون بوده است و يادر سخنراني‌هايي كه كردم گفته‌ام. اگر گوش بدهيد مي‌خواهم نكته‌ي قشنگي را بگويم. يك خورده فني است. ولي چيزي نيست. الحمد لله همه‌ي ما اين آيه و حديث را گوش مي‌دهيم. گاهي وقت‌ها حضرت امام با دست مبارك خودش، يك چيزي را مي‌نويسد، گاهي امام دستور نمي‌دهد و خودش چيزي نمي‌نويسد. به حاج احمد آقا مي‌گويد: بنويس. يا به دفترش مي‌گويد: بنويس. يا به دبيرخانه‌ي ائمه‌ي جمعه مي‌گويد: بنويس. يا به مسئولين مملكت مي‌گويد. پس گاهي خود امام كاري مي‌كند، گاهي به يك كس ديگري مي‌گويد. ما دو نوع آدم خوب داريم. خوبان محروم و خوبان راحت. بعضي خوب‌ها در آب و آتش خوب هستند و در جنگ و اسارت و آوارگي هستند و محروم هستند. بعضي‌ها نه، شوفاژ و بخاري‌شان سر جايش است، بچه و عروس و دامادشان سر جايش است، ماشين و بنزين و كوپن و يخچال و فريزرشان سر جايش است. يك سري آدم‌ها، محروم‌اند و خوب هستند، يك سري آدم‌ها مهاجرند و خوب هستند. يك سري مردم نه، نماز شب مي‌خوانند و نه نماز جمعه مي‌آيند ولي خوب زندگيش هم رو به راه است. خوب‌ها را خود خدا، مثل اين كه گفتم يك عده‌اي را خود امام برايشان چيزي مي‌نويسد مي‌گويد: «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» كساني كه به «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ» خوف يعني چه؟ خوف به معني ترس است. جوع به معني گرسنگي است. كساني كه با ترس و گرسنگي «نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ» كساني كه در محروميت‌ها خوب هستند، خدا مي‌گويد: خودم به شما صلوات مي‌فرستم. كساني كه آدم خوبي هستند اما مثلاً صد هزار تومان براي خرجي پنج نفر مي‌دهد. مي‌گويد: خيلي خوب، اين هم خوب است. اما به پيغمبر مي‌گويد: اين ديگر در حدي نيست كه من برايش صلوات بفرستم. تو يك چيزي به او بگو «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ»(توبه/103) آن‌هايي كه فقير و مستضعف و مهاجر هستند، خداوند به محرومين مي‌گويد «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» اما آن‌هايي كه وضع‌شان خوب است و ما نمي‌گوييم آن‌هايي كه پول دار هستند، آدم بدي هستند، خدا به پيغمبر مي‌گويد: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ»(توبه/103) برو از مردم زكاتشان را بگير. مالياتشان را بگير. براي بودجه حكومت اسلامي پول بدهند، اما ديگر مثل اين نيست كه جوان داده و خون داده باشد «صَلِّ عَلَيْهِمْ» تو به آن‌ها صلوات بفرست. خديجه خوب است، خيلي هم خوب است. علي اصغر هم خوب است، اما خديجه پول داد، علي اصغر خون داد. براي خديجه گريه نمي‌كنيم، براي علي اصغر گريه مي‌كنيم. هر دوي آن‌ها هم خوب هستند، پس ببينيد، دو آيه در قرآن داريم. اين قرآن است كه مي‌گويد: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً» از خوباني كه وضعشان خوب است ماليات بگير و «صَلِّ عَلَيْهِمْ»، اما آن‌هايي كه «خوف الجوع من اموال» در حوادث تلخ و شيرين، در آب و آتش مي‌گويند «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» اين را مي‌گويد «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» خيلي زيبا است، خدا به تو صلوات مي‌فرستد. شيشه‌ي خانه‌مان شكست «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ» صبر كن «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ» مي‌ارزد. شما صبح تا شب، آشپزي مي‌كني كه يك كسي بيايد و بخورد و بگويد: متشكرم. اين چه كسي است كه مي‌گويد: متشكرم؟ دو ميليون از اين‌هايي كه مي‌گويند: متشكرم، از ترس پشه، در پشه بند مي‌روند. اما خداي هستي به شما مي‌گويد: متشكرم و تشكر خدا مي‌ارزد كه انسان مقاومت كند، صبر كند. «وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرين»(بقره/249) خدا با آدم‌هاي مقاوم است «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ»(آل عمران/146) خدا مقاومت را دوست دارد «مَنْ صَبَرَ سَاعَةً حُمِدَ سَاعَاتٍ»(كنزالفوائد، ج‏1، ص‏139)، چند ساعت امام حسين(ع) و اصحاب امام حسين(ع) صبركردند.
يك نكته‌اي يادم آمد بگويم. اگر اما حسين يار نداشت، صبح عاشورا ساعت هفت او را مي‌كشتند، يارها تلاش كردند و امام حسين(ع) بعد از ظهر شهيد شد. نقش ياران امام حسين(ع) اين بود. نصف روز امام حسن(ع) را زنده نگه داشتند. اگر امام حسين(ع) يار داشت و يا اگر يار ند اشت در هر دو صورت شهيد مي‌شد، اما اگر يار نمي‌داشت اول وقت شهيد مي‌شد ولي چون يار داشت هنگام ظهر شهيد شد. بيش از چند ساعت ياران امام حسين مقاومت نكردند، اما تا عمر داريم، سر قبرشان مي‌رويم. نه به ما مراجع تقليد مي‌گويند «يا ليتنا كنا معكم» ‌اي كاش ما هم با شما بوديم. حديث داريم «مَنْ صَبَرَ سَاعَةً حُمِدَ سَاعَاتٍ» يك ساعت مقاومت كن ساعاتي مورد ستايش هستي. «مَنْ صَبَرَ عَلَى مُصِيبَةٍ زَادَهُ اللَّهُ عِزّاً إِلَى عِزِّهِ وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ مَعَ مُحَمَّدٍ ص وَ أَهْلِ بَيْتِهِ»(ثواب‏الأعمال، ص‏198) اگر كسي به حملات هوايي، موشكي دچار شد و به سختي‌هايي گير افتاد و مقاومت كرد و هيچ نگفت «عزني علي عزه» بالاخره ما ديپلمات خيلي داريم، سفراء، كاردارها، تلكس‌ها، بولتن‌هاي محرمانه، كاملاً سري، جاسوس، بالاخره مي‌گويند: آقاعجب آدم‌هايي هستند، به ديوارشان موشك خورد و خراب شد اما هيچ نمي‌گويند. «مَنْ صَبَرَ سَاعَةً حُمِدَ سَاعَاتٍ» كسي كه يك مقدار مقاومت كند ساعت‌هاي زيادي مورد ستايش است. مي‌گويند: دروغ است، اينها چه كساني هستند؟ سلول‌هاي بدنشان از چيست؟ از نژادي ديگر هستند؟ ما رهبري داريم كه به ما گفته است: نترسيد. بدن امام حسين(ع) زير سم اسب تكه تكه شد، تسليم نشد. اگر شما مي‌خواهيد در خط اهل بيت برويد، هر كس سراغ اهل بيت برود، اهل بيت مي‌گويد: خون بده، جان بده، سر بده ولي تن به ذلت نده. اين خط اهل بيت است. «مَنْ صَبَرَ عَلَى مُصِيبَةٍ» اگر بر كسي سختي آمد، مقاومت كند «زَادَهُ اللَّهُ عِزّاً إِلَى عِزِّهِ» بر عزتش افزوده مي‌شود. الآن ايران عزيز است.
من يك وقت به آقاي رجايي خراساني گفتم: ما در سازمان ملل طرفدار داريم يا نداريم؟ گفت: نداريم. گفتم: پس ذليل هستيم؟ گفت: نه، عزيز هستيم. گفتم: آدم بي كس چطور عزيز است؟ گفت: نماينده‌ي هر كشوي مي‌رود حرف بزند، تخمه مي‌شكند و سيگار مي‌كشند. تا نماينده‌ي ايران مي‌خواهد حرف بزند، مي‌گويند: ساكت، ببينيم مي‌خواهد چه بگويد؟ مي‌گفت: هيچ كس را نداريم. اما مطرح هستيم. آن‌ها همه كس را دارند، اما مطرح نيستند. ابي¬ذر هيچ چيز نداشت اما مطرح است ولي قارون‌ها همه چيز داشتند ولي مطرح نبودند و به طور متوسط در روزنامه‌هاي آمريكا، روزي صد صفحه براي ما مطلب مي‌نويسند. اما مي‌نويسند ايران چنين است و چنان است. همين مقداري كه روزي صد صفحه روزنامه‌ها را پر كنيم، همين دليل بر اين است كه آدم زنده‌اي هستيم. همين زندگي ما است. چون كسي كاري به آدم بي بخار ندارد. من حرف‌هايي را يادداشت كرده بودم.
حالا براي صبر چه كنيم؟ چه طور مقاومت كنيم؟
اول بدانيم كه پيش چشم خداست. خدا ديد خانه‌ام اين طور شد. مي‌گويم: خدايا تو كه ديدي، علي اصغر همين كه گلويش پاره شد، امام حسين(ع) فرمود: آسان است چون خدا مي‌بيند. همين كه خدا مي‌بيند، سختي كم مي‌شود. گاهي شما زير آب مي‌روي و مي‌گويي: بشمار چقدر زير آب هستم. يك، دو، سه، زير آب مي‌روي، يك نفر هم آن بيرون مي‌شمارد. شانزده، هفده، . . . شما زير آب هستي و نفست مي‌گيرد، مي‌خواهي بيرون بيايي، خسته شده‌اي، اما مي‌داني كه او دارد بيرون آب مي‌شمارد. اين سختي را تحمل مي‌كني. آن پهلواني كه ماشين باري راسر دست بلند مي‌كند، حال ندارد كه در خانه قاشق چاي خوري بلند كند، اما چون مي‌داند كه الآن دارند او را مي‌بينند، مقاومت مي‌كند. ببين خدا دارد او را مي‌بيند. دنيا دارد او را مي‌بيند. چرا يكباره هفتاد و دو تن از عزيزان امام شهيد مي‌شوند ولي در حسينيه جماران امام در مقابل خانواده‌هاي شهدا گريه نمي‌كند؟ «فَاصْبِرْ صَبْراً جَميلاً»(معارج/5) قرآن مي‌گويد: مقاومت كن، سؤال مي‌كنند مقاومت نيكو چيست؟ مي‌گويند: مقاومت نيكو اين است «صَبْراً جَميلاًً» اين كه مقاومت كني، گله هم نكني.
حرف آخر: باز همان شعر اولم است. شاعري شعري گفت. فاطمه‌ي زهرا(س) به خواب يكي از علما رفت و گفت: برو و شعر را از او تحويل بگير. به خانه آمد، در زد و گفت: شعر چيست؟ گفت: چه كسي خبر دارد؟ من ديشب شعر را سروده‌ام و هيچ كس از آن خبر ندارد. فرمود: فاطمه‌ي زهرا(س) به خوابم آمد و گفت: اين شعري كه براي امام حسين(ع) گفتي، شعر خوبي است. شعر اين است «قد غيره تعن منهم كل جارحة علي المكارم امن من التغيير» ترجمه‌اش اين است: حسين جان در كربلا هر عضو بدنت را سوراخ كردند، اما بزرگي تو تحت تأثير هيچ عواملي قرار نگرفت. خانه‌ي ما، خود ما، جوان ما، همه‌ي حوادث سخت را مي‌شنويم، اما آمريكا، شوروي بدانيد كه كرامت و شرف و عزت ايراني لطمه پذير نيست. هر حادثه‌اي كه پيش مي‌آيد ما بيش‌تر مقاومت مي‌كنيم. عزت ما در دنيا بيش‌تر مي‌شود. راه پيمايي ما به لبنان و فلسطين خط داد. مقاومت ما هم در مقابل موشك‌ها به تمام مستضعفين خط خواهد داد، كه از هيچ موشكتان نترسد. چون الآن دنيا از موشك شما مي‌ترسد. بگذار ما زير موشك شما مقاومت كنيم تا به دنيا بگوييم شما هم نترسد. آن سيلي كه از ايران خورديد، ان شاءالله از همه‌ي دنيا بخوريد.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي(عج) خميني را نگه دار.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»