1366/12/27 زينت، خود آرايي بايگاني سالانه - 1366



بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

در آستانه‌ي عيد نوروز هستيم و بيننده‌ها شاهد اين بحث هستند. ما هم فكر كرديم چه بحثي داشته باشيم، گفتيم: بحث تجملات و خودآرايي، لباس و مصرف، مي‌تواند هم بحث اقتصادي و هم بحث رواني باشد. اين بحث ابعاد مختلفي دارد. در خدمت برادراني هستيم كه از تهران آمده‌اند و در اين بمباران‌ها تشريف آورده‌اند هستيم و درمركز تهيه و توزيع چوب و كاغذ هستيم، يكي از چيزهايي هم كه الآن در مملكت ما زياد مصرف مي‌شود، مسئله‌ي كاغذ است. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «أَدِقُّوا أَقْلَامَكُمْ وَ قَارِبُوا بَيْنَ سُطُورِكُمْ وَ احْذِفُوا عَنِّي فُضُولَكُمْ وَ اقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِي وَ إِيَّاكُمْ وَ الْإِكْثَارَ فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِينَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَارَ»(خصال صدوق، ج‏1، ص‏310) نوك قلمتان را تيز كنيد و سطرهايي كه مي‌نويسيد نزديک به هم بنويسيد. نوك قلم تيز باشد. سطرها را تنگ هم بنويسيد «فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِينَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَارَ» براي اين كه بيت المال مسلمانان تحمل اين همه ضرر و به هدر دادن كاغذ را ندارد.
اسلام يك طوري است كه كلياتش شامل حال همه مي‌شود، كشاورز، خياط، كارگر، روحاني، تاجر، كاسب، محصل و در جمه شامل همه مي‌شود. ولي بحث تجملات در آستانه عيد، بحث خوبي است. يك وقتي گفتند: پول به اندازه‌اي مي‌تواند كمك كند كه كل بي¬سوادي از تمام كشورهاي روي زمين ريشه كن شود. الآن دو سوم مردم روي كره‌ي زمين غذايي كه بايد بخورند، نمي‌خورند. حالا يا هيچي نمي‌خورند و يا خيلي كم مي‌خورند يا اگر مي‌خورند از حد معمول كمتر است و اين به خاطر اين است كه يك سوم تجمل پرست هستند. دو سوم گرسنه يا ضعيف هستند. دوازده ميليون قوطي غذا در فرانسه براي سگ خريده است و حال آن كه انسان‌هايي از گرسنگي مي‌ميرند. دنيا مريض است. دنيا در تجملات مبتلا است. متأسفانه ما هم گاهي آه مي‌كشيم، مي‌گوييم: خوشا به حال ايشان. يك وقت نگوييد: آقاي قرائتي شما خبر داري كه چقدر گراني است؟ بخور و نمير هم نمي‌رسيم، حالا چه برسد به تجملات. بله من به اين توجه دارم. ممكن است بعضي بيننده‌ها بگويند: بحثي كه آقاي قرائتي مي‌كند اصلاً ربطي به ما ندارد. ما زندگي ساده‌مان را هم نمي‌توانيم اداره كنيم، چه برسد به تجملات. ولي اين بحث را آدم‌هاي قانع، آدم‌هايي كه زندگي‌شان مثل كارمندهاي دولت با حقوق كم و در آمد ثابت است هم گوش بدهند. آه نكشيم و نگوييم خوشا به حال آن‌هايي که دارند. بگوييم: خوشا به حال خودمان. آن کسي كه تجمل پرستي دارد، يك خورده خودش را كنترل كند. آن كسي هم كه ندارد اصلا آه نكشد. چون گاهي وقت‌ها آدم مي‌گويد كه: «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ»(قصص/79)‌اي كاش ما هم مثل قارون بوديم. واقعاً كيف مي‌كند. «إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ» قارون كيف مي‌كند. چرا؟ به خاطر اين كه قارون در حال تجمل وارد خيابان شد «فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ في‏ زينَتِهِ»(قصص/79) آيه ‌ي آخر سوره‌ي قصص است. «فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ في‏ زينَتِهِ» يك روز قارون با زينت و تجملاتي كه داشت وارد شد. «قالَ الَّذينَ يُريدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا»(قصص/79) آن‌هايي هم كه زندگي‌شان روي شمعك بود، كنار خيابان آهي كشيدند و گفتند: «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ» خوشا به حال او باشد. ما يك مقدار براي آن‌هايي كه خودشان قاروني زندگي مي‌كنند حرف مي‌زنيم كه لااقل ما آهي نكشيم و بگوييم: خوشا به حال خودمان. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: خيلي آه نكش، تو كه زندگيت ساده است، خوشا به حال تو. براي اين كه در دنيا «في حلالها حساب و في حرامها عقاب» خوش به حال خودمان باشد.
مي خواهيد يك قصه بگويم. يك روز حضرت رسول(ص) داشتند با گروهي عبور مي‌كردند. نياز به غذا پيدا كردند. به يك كسي گفتند: غذا داريد به ما بدهيد بخوريم؟ گفت: نه، داشت و نداد. گفت: خدا خيلي به تو بدهد. به يك جاي ديگر رفت، گفت: شما چيزي داريد به ما بدهيد بخوريم؟ گفت: بله، يك مقدار غذا داد. گفت: خدا به اندازه‌اي به تو بدهد كه برايت كافي باشد. مردم گفتند: يا رسول الله! آن كسي كه به تو نداد، به او گفتي: خدا خيلي به تو بدهد. آن كسي كه به شما داد، گفتي: خدا به اندازه‌ي نياز به تو بدهد. گفت: شما اين را نمي‌فهميد. من او را نفرين كردم. گفتم: خدا خيلي به تو بدهد. بد نيست يك آيه قرآن بخوانم. قرآن مي‌گويد: بعضي‌ها را كه مي‌خواهيم بسوزانيم، به آن‌ها پول مي‌دهيم. آيه‌ي قرآن هست. بگذار عربي آن را بنويسم. «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها»(توبه/55) آيه‌ي قرآن است. يعني خدا اراده كرده است كه يك عده‌اي را با همان اسكناس‌ها عذاب كند، اين طور نيست كه عذاب هميشه باموشك باشد. گاهي اسكناس مي‌دهد و عذابت مي‌كند، چون اگر نداشتي خوابت مي‌برد ولي اسكناس داري خوابت نمي‌برد. اگر نداشتي كسي به تو فحش نمي‌داد. حالا كه پول داري به تو فحش هم مي‌دهند. نداشتي توقع هم نداشتند، حالا كه داري، توقع هم دارند. يعني خواب از سرت مي‌پرد. فحش هم مي‌شنوي، توقع هم بالاست و مردم همه خيلي هستند، خيلي هم توقع دارند و همه‌ي مردم هم از آدم راضي نمي‌شوند. پس گاهي پول عذاب است. شما كه زندگي‌ات كم رنگ است، لااقل آه نكش. حلالش حساب دارد و حرامش عقاب دارد.
يك قصه‌ي ديگر بگويم: يك روز پيغمبر اسلام يك درهم به سلمان داد و يك درهم هم به ابي ذر داد. گفت: برويد خرج كنيد، فردا بياييد. حضرت يك اجاق درست كرد، يك پايه‌ي كوچك بالا برد، يك تخته سنگي را هم روي اين پايه‌ي كوچك گذاشت و اين تخته سنگ را با هيزم داغ كرد. خوب كه داغ كرد به سلمان گفت: برو بالا. سلمان گفت: سنگ داغ است. گفت: بله مي‌دانم داغ است. برو بالا. كفشت را هم در بياور. رفت و گفت: چه كنم؟ گفت: برو بگو ببينم آن يك درهم را چه كار كردي؟ پاي سلمان مي‌سوخت و دائم به بالا مي‌پريد و حساب پس مي‌داد. بعد سراغ ابي ذر آمد، يكي گفت: در راه خدا خرج كردم. يك قرون يك قرون حساب پس داد و پيغمبر با اين نمايش به سلمان و ابي ذر گفت: روز قيامت همين طور بايد حساب پس بدهيد. اينطور نيست كه آدم بگويد: من دارم. گاهي آدم دارد ولي خرج كردنش بايد كنترل داشته باشد. ما نمي‌خواهيم بگوييم درآمد چه طور است. ممكن است يك كسي در آمدش زياد باشد ولي خطاط است. ممكن است يك سطرش را صدهزار تومان بخرند. بنده صد سطر هم بنويسم، كسي سي شاهي نمي‌خرد. قالي باف است، قالي مي‌بافد يك تخته قاليش صد هزار تومان مزد دارد. و يك كسي يك گره هم بلد نيست بزند. آخر چه كار مي‌شود كرد. يك كسي خوب اصلاح مي‌كند، يك كسي خوب‌اش مي‌پزد. اگر يك كسي يك هنري دارد، تخصصي دارد، جراح است، خلبان است، استاد دانشگاه است و بالاخره در سطح بالاست، البته درآمدش با يك خشت مال فرق مي‌كند. در عين حال شغل‌ها كم و زياد دارد. يك كسي مي‌رود كنار دريا تور مي‌اندازد، سي ماهي مي‌گيرد، يكي هم تور مي‌اندازد، يك ماهي مي‌گيرد. گاهي بدون استثمار هم پول پيدا مي‌شود. البته اكثر پول دارها با استثمار و حق كشي پول بدست آورده‌اند. اما چندتايي هم پيدا مي‌شود كه از راه حلال است. تازه اگر از راه حلال بود، نمي‌توانيم تجمل پرست باشيم.
حالا بگذاريد من بحث‌هاي خودم را بكنم. اين مقداري كه گفتم يادداشت هايم نبود، الآن به ذهنم رسيد و گفتم. اما اجازه بفرماييد از يادداشت هايم استفاده كنم. اصولاً اسلام با زيبايي خوب است يا بد است؟ خوب است. زيبايي خوب است. «إِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ وَ يُحِبُّ الْجَمَالَ»(بحارالأنوار، ج‏62، ص‏125) حديث داريم، خدا خودش جميل است، جمال راهم دوست دارد. بارها گفته شده است: «زينت» و بسيار از زينت تعريف كرده است. مثلاً گفته است: «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا»(صافات/6) من آسمان‌ها را زينت دادم. همين ستاره‌ها زينت آسمان است. اگر ستاره‌ها نباشد، شب كه نگاه مي‌كنيد، يك تخته سياهي مي‌بينيد، ستاره‌ها زينت است. يك جاي ديگر مي‌گويد: «زينَةً لَها»(كهف/7) من سبزي درست كردم، كه سبزي زمين را زينت مي‌دهد. تا زمين و آسمان دست خداست، خدا آسمانش را زينت داده است، زمينش را هم زينت داده است. آسمان با ستاره و زمين را باسبزي زينت داده است. خدا مي‌گويد: من زمين و آسمان را زينت كردم. اين طور نيست كه حالا كسي زينت داشته باشد و بايد حتماً به او سوسول گفت و اگر يك كسي خيلي به هم ريخته است حتما مؤمن است. زينت يك اصل است و اسلام به آن توجه دارد. زينت، يكي از غرايزي است كه انسان دارد، حس زيبا دوستي است. آدم هنرهاي زيبا را دوست دارد. اميرالمؤمنين در ميان حيوان‌ها، طاووس را مطرح مي‌كند. قرآن در ميان پرنده‌ها هدهد را مطرح مي‌كند. هدهد قشنگ است. طاووس هم قشنگ است. زيبايي در اسلام ارزش دارد. البته ارزش کامل نيست. بخشي از ارزش است. حالا زينت مادي داريم و زينت معنوي داريم. مي‌گوييم: ان شاءالله يكي از غرايز انسان اين است كه انسان زيبايي را دوست دارد. منتها من چيزي را كه دو سه شب پيش به آن برخورد كردم و تا پريشب هم آن را نمي‌دانستم اين بود ما معمولاً مي‌گفتيم: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»(اعراف/31) ما آيه را اين طور مي‌خوانديم، پريشب كه قرآن نگاه مي‌كردم، ديدم كه بعد از بيست و نه سال آخوندي، يك چيزي از دستم در رفت و آن اين بود كه جلوي «كُلُوا» يك «خذوا» هم هست. مي‌گويد: «خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»(اعراف/31) به مسجد كه مي‌رويد لباس قشنگ بپوشيد. عطر بزنيد، انگشتر دست كنيد، با زينت به مسجد برويد. آرايش كرده به مسجد برويد «خُذُوا»، «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» اين فقط براي خوردن و آشاميدن نيست، براي زينت هم هست. من تا پريشب، خيال مي‌كردم اسراف نكردن، فقط براي خوردن و آشاميدن است. وقتي به مسجد مي‌رويد و يا مسلمانان در سالن اجتماع جمع مي‌شويد، شيك برويد. و بعد مي‌گويد: «وَ لا تُسْرِفُوا» خيلي هم زياده روي نكنيد. حديث داريم كف كفشتان را ببينيد، ته كفش شما كثيف نباشد، بوي عرق نداشته باشيد. غسل جمعه مستحب است. به طوري كه حضرت امير در آن حديثي كه از قديم يادم هست، اگر اشتباه نكرده باشم، فرمود: اگر دنيا را به من بدهند، روز جمعه بشود بگويند: دنيا را مي‌خواهي يا غسل جمعه؟ مي‌گويم: دنيا براي تو، بگذار من غسل جمعه بكنم. قبل از نماز جمعه، غسل جمعه بشود. حديث داريم روز جمعه حتماً لباس خوب بپوشيد. نه لباس خوب، لباس قيمتي و وصله دار طوري نيست ولي بايد تميز باشد. معطر هم باشد. اگر بحثي از عطر وگلاب زدند، نه آن عطري كه از خارج مي‌آيد، مي‌توانيد خودتان را با گلاب معطر كنيد.
يك روز پيغمبر مي‌خواست عطر بزند، ديد عطر ندارد، به يكي از خانم هايش گفت: كه روسري‌ات را به من بده، روسري را بو كرد ديد كه روسري خانمش بوي عطر مي‌دهد. يك خورده آب برداشت و به روسري زد، روسري راتر كرد. وقتي روسري ‌تر شد، روسري خانمش را به سر و صورتش ماليد كه از عطر او به صورتش پخش شود. پيغمبر ماپولي را كه خرج گلاب و عطر مي‌كرد، بيش از پولي بود كه براي خوراكش مي‌داد. خوراكش خيلي ساده بود ولي به عطر عنايت داشت. در آن زمان هواي مكه بسيار داغ بود و تعرق نيز بسيار شديد بود. در آن فضا عنايت به اين مسائل خيلي مهم است. و در آن زمان كه «تَشْرَبُونَ الْكَدِر»(نهج‏البلاغه، خطبه 26) اميرالمؤمنين در نهج البلاغه مي‌فرمايد: يادتان رفت، شما آب خراب مي‌خورديد، حالا همين زينت‌ها وسيله خداشناسي است.
كسي هست که بسيار دقيق به قصد توحيد به بال پروانه نگاه مي¬كند. يك زمان ما به يكي از باغ‌هاي خارج رفتيم. ديدم كه توانستم سي صد، چهارصد نوع پروانه بشمارم، ديگر خسته شدم. آدم يك پروانه بگيرد و به بالش نگاه كند. قرآن مي‌گويد: «أَ فَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ»(ق/6) يك خورده به اين زيبايي‌ها نگاه كن وخدا را بشناس، پس زينت مي‌تواند وسيله‌ي توحيد باشد. اين طور نيست كه هميشه زينت وسيله‌ي غفلت است. آدم خيال مي‌كند تا گفت: آرايش و شيكي و خوشگلي، آدم ياد دنيا مي‌افتد. اگر آدم كار دستش باشد از همان زينت‌ها، براي توحيد هم استفاده مي‌كند. يك بچه‌ي قنداقي را كه آدم ديد، مي‌گويد: الله اكبر، چقدر اين بچه زيباست. چه مژه‌هايي دارد. فهميدن زيبايي بچه باعث خداشناسي هم مي‌شود. حالا ممكن است كسي از زيبايي استفاده هوس و شهوت هم بكند. مهم اين است که چه كسي باشد. حضرت امير با شخصي درباره‌ي حمام بحث كردند. يكي گفت: حمام جاي بدي است. حضرت فرمود: حمام جاي خوبي است. گفت: جاي بدي است. انسان بدن همديگر را مي‌بيند. گفت: جاي خوبي است. انسان ياد غسالخانه مي‌افتد. مهم اين است که آدم با چه عينكي ببيند. يك كسي يك سالن مي‌بيند، مي‌گويد: اين جا براي گل زدن خوب است. يكي مي‌گويد: اين جا براي انبار خوب است. يكي مي‌گويد: اين جا براي تئاتر خوب است. يكي مي‌گويد: اين جا براي نماز جماعت خوب است. بالاخره هركسي با يك عينك مي‌بيند.
زينت مي‌تواند وسيله خداشناسي باشد. قرآن مي‌گويد: به آسمان زيبا نگاه نمي‌كنيد، براي اينكه خدا را بشناسيد؟ پس زينت در اسلام منفور نيست. اما تجمل پرستي و مقدار مثبت و منفي‌اش را مي‌گويم.
زينت مثبت: كجا زينت خوب است؟ كجا زينت بد است؟ ما فعلاً قسمت مثبت را مي‌گوييم. به مسجد مي‌رويد بايد مسجد بوي عطر و بوي گلاب بدهد. ديشب حديثي را ديدم كه وقتي پيغمبر عبور مي‌كرد، در تاريكي هيچ كس او را نمي‌ديد اما از بس كه بوي خوب مي‌داد، مي‌گفتند: اين محمد بود. شكل مطهر پيغمبر را نمي‌ديدند، اما از بوي عطرش مي‌فهميدند كه او محمد است. امام حسن مجتبي(ع) وقتي به مسجد مي‌رفت، لباس خوب مي‌پوشيد. مي‌گفتند: خيلي شيك پوش هستي. مي‌گفت: «أتجمل لربه» مي‌خواهم در برابر خدا حرف بزنم، بهترين لباسم را مي‌پوشم. به امام سجاد گفتند: وقتي به مسجد مي‌روي، خيلي آرايش مي‌كني، مگر خانه‌ي عروس مي‌روي؟ گفت: بله به خانه‌ي عروس مي‌روم. مي‌روم با خدا حرف بزنم كه خالق حورالعين است كه يكي از حورالعين‌ها به همه‌ي عروس‌هاي اين دنيا مي‌ارزد. «يا بَني‏ آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»(اعراف/31) وقتي به مسجد مي‌رويد، لباس خوب بپوشيد. نماز جمعه لباس خوب بپوشيد. بعد روايت شده است وقار داشته باشيد. با ايمان و وقار باشيد. بعد روايت داريم كه «خذوا زينتكم عند كل مسجد» يعني پيش نماز خوبي داشته باشيد. چون آقاي خوب هم زينت مسجد است. زينت شوهر براي زن مثبت است. پس زينت‌هاي مثبت: 1- هنگام مسجد رفتن باشد. اين آيه‌ي قرآن است كه مي‌فرمايد: «خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» 2- زينت شوهر براي زن، زينت مثبت است و زينت زن براي شوهر زينت مثبت است.
حديث داريم پيغمبر فرمود: «إِنَّ التَّهْيِئَةَ مِمَّا يَزِيدُ فِي عِفَّةِ النِّسَاءِ»(كافى، ج‏5، ص‏567) هرچه مرد خودش را آرايش كند، زن او پاکدامنتر مي‌شود. منتها آرايش مرد با بو است. آرايش زن به رنگ است. نه اين كه حالا مرد هم خودش را رنگ و وارنگ كند. حديث داريم اگر مرد خودش راتجمل بكند، زن او عفيف است. هرچه مرد خوش بوتر باشد، زنش پاك دامن‌تر مي‌شود. اما اگر مرد يك شب مي‌آيد دستش بوي پي بدهد، يك شب بوي پياز بدهد، يك شب بوي سيگار بدهد، آن وقت اگر اين زن يك مردي را در خيابان ديد و يا در تاكسي نشست، ديد كه شوفر تاكسي و يا مسافر تاكسي بو عطر مي‌دهد، عفت اين خانم لغزش پيدا مي‌كند. هرچه به خودتان برسيد در زن داري موفق‌تر هستيد. يعني زن شما عفيف‌تر است، پاك دامن تراست. مردهايي كه به خودشان نمي‌رسند، ممكن است عفت زنشان متزلزل شود. زن براي شوهر درست شده است. حتي داريم كه اگر كسي شوهرش كور است، اصلاً چشم ندارد كه ببيند، باز هم خودش را براي شوهرش معطر كند.
بعضي‌ها افرادي را مي‌بينند، که بي سواد و بي اطلاعند، شروع مي‌كنند ازشرق و غرب مي‌گويند. آقا چنين است و چنان است. او هم جواب ندارد كه بگويد. من يك وقت يك مثالي زدم، گفتم: يك زني را به يك شوهر كوري داده بودند، اين زن مي‌نشست و مي‌گفت: حيف تو شوهر كه چشم نداري، زيبايي‌هاي من همه حرام مي‌شود، اگر بداني من چه سر و صورتي دارم و دائم اين را مي‌گفت. اين شوهر هم با چشم‌هاي بسته و نابينا پاي سخنراني خانم نشسته بود. يك شب، دو شب، يك هفته، تا خلاصه خسته شد، يك شب شوهر گفت: خانم من الآن چند ماه است با تو ازدواج كردم، هر شب از زيبايي خودت مي‌گويي و من هم كه چشم ندارم ببينم تو راست مي‌گويي يا دروغ؟ ولي من يك چيزي را مي‌فهمم، تو اگر خوشگل بودي، بينا‌ها تو را برده بودند. همين كه تو را براي من گذاشته‌اند، معلوم مي‌شود كه خوشگل نيستي. اين مثال را براي چه زدم؟ براي كساني كه گاهي افرادي را پيدا مي‌كنند كه از خودشان بي سوادتر هستند و ادعاي روشن فكري مي‌كنند. مثلاً تعطيلات عيد است، از سه روز قبل بلند شده و به فلان شهر رفته است، يك مشت هم خويش و قوم‌ها جمع مي‌شوند، حالا اين آقا از تهران آمده و چه مي‌گويد؟ بله وضع مملكت چنين است و چنان است. الآن در تهران كسي به حرفش گوش نمي‌دهد، حالا يك لباس شيك پوشيده است، شايد لباس شيك هم قرضي است، بالاخره يك پزي مي‌دهد. شما بگو برادرجان، اين حرف‌هايي كه زدي، من نمي‌دانم كه راست مي‌گويي يا دروغ مي‌گويي؟ اما اگر تو خوب بودي، چشم دارها تو را برده بودند. بگو من روزنامه نمي‌خوانم و اطلاعات سياسي‌ام در همان حدي است كه تو دسترسي داري. ما اين جا يك كاسبي هستيم، كارگري هستيم، كشاورزي هستيم، حالا تو آمده‌اي در طول يك سال هرچه افکار روشن فكرانه است را جمع كرده‌اي، اين عيد مي‌خواهي به خورد ما بدهي؟ من كه نمي‌دانم تو راست مي‌گويي، ولي اگر كله‌ات كار مي‌كرد، نمي‌آمدي اينها را به من بگويي، مي‌رفتي به مسئولين ديگر مي‌گفتي. به همين دليل كه آمدي به من مي‌گويي، حرف هايت درست نيست.
شاگرد در اتاق رئيس دبيرستان آمد، مي‌خواست بگويد: با چه مجوزي من را رفوزه كردي؟ گفت: به چه مَجوزي. (عوض مُجوز گفت: مَجوزي) گفت: به چه مَجوزي من را رفوزه كردي؟ گفت: به همان مَجوز كه تو مُجوز را مَجوز مي‌گويي. همين طوري است. مردم خودشان براي همديگر آرايش كنند.
«خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»(اعراف/31) «وَ لا تُسْرِفُوا» مال «كُلُوا وَ اشْرَبُوا» نيست. جلوي «كُلُوا»، «خُذُوا» هم هست. «خُذُوا زينَتَكُمْ» ولي اگر گاهي زينت به فساد كشيده شود، مشكل است. كسي در خانه برادر بزرگ دارد، خواهر بزرگ دارد، برادر بزرگ كه خواهر بزرگ دارد، خوب نيست مثلاً فلان عطر و فلان وضع باشد. فلان لباس باشد. گر چه محرم هستند، خواهر و برادر هستند، اما توكه خواهر بزرگ داري خوب نيست با اين لباس در خانه باشي. خوب نيست از اين عطر و اين گلاب را استفاده كني. خوب نيست به خودت اين طور برسي. شما كه دبير هستي، سر كلاس مي‌روي، خواهرها نشسته‌اند، شما كه استاد دانشگاه هستي، خوب نيست چون بايد حساب سن و سابقه و وضع داخل را هم كرد. به حضرت علي گفتند: يا حضرت علي چرا به زن‌ها سلام نمي‌كني؟ پيغمبر به خانم‌ها سلام مي‌كرد، تو چرا سلام نمي‌كني؟ گفت: سن پيغمبر سي سال از من بيش‌تر است. آدمي كه سنش بيش‌تر است طوري نيست به زن‌ها سلام كند، اما من در جواني به زن‌هاي جوان سلام كنم، صلاح من نيست. سلام كردن مستحب است اما دختر جوان به پسرجوان، اين مستحب را انجام ندهد. حالا لازم نيست كه همه‌ي مستحب‌ها را انجام بدهيم كه اين مستحب را شما انجام نده، دختر به پسر سلام نكند، پسر به دختر سلام نكند. يك روز در خيابان برو، به مسلمان‌ها هرچه مي‌خواهي آن جا سلام كن، اين جا سلام نكن. شما اين مستحب را انجام ندهيد.
مي گفت که يکنفر هر چه سيد خوشگل بود مي‌بوسيد، مي‌گفت: من به خاطر جدشان آنها را مي‌بوسم. يك سيد كچلي را آوردند، گفتند: جد ايشان هم پيغمبر است، گفت: نه، من اين مستحب را انجام نمي‌دهم. حالا شما بعضي از مستحب‌ها را انجام ندهيد. گفتيم: آرايش مستحب است، اما دبيرسر كلاس، استاد دانشگاه در دانشگاه، پسر بزرگ، خواهر بزرگ، يك كسي كه خواهر زني دارد، خواهر زنش عروس نشده است، اين‌ها را بايد دقت كرد. پيغمبر خيلي مواظب عطر بود، اما اين دقت‌ها هم بايد باشد.
امام صادق فرمود: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَنْعَمَ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً أَحَبَّ أَنْ يَرَى عَلَيْهِ أَثَرَهَا»(أمالى طوسى، ص‏275) يك چيزي كه خدا به تو داده است نشان بده. بعضي‌ها هرچه دارند، لبشان را پاك مي‌كنند، غلط است، خدا دوست دارد يك نعمتي كه به شماداد، شما آن نعمت را نشان بدهي. اگر داري، گدايي صرف نكن. «كَانَ جُلُوسُ الرِّضَا(ع) فِي الصَّيْفِ عَلَى حَصِيرٍ وَ فِي الشِّتَاءِ عَلَى مِسْحٍ وَ لُبْسُهُ الْغَلِيظَ مِنَ الثِّيَابِ حَتَّى إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَيَّنَ لَهُمْ»(عيون ‏أخبار الرضا، ج‏2، ص‏178) امام رضا(ع) در تابستان روي حصير مي‌نشست در زمستان روي يك عباي پشمي و پلاسي مي‌نشست، اما وقتي امام رضا مي‌خواست در مردم بيايد خيلي زينت مي‌كرد. رهبر انقلاب در اين اتاقي كه مي‌نشيند، يك كلاه ساده و يك شمدي هم روي زانوش مي‌اندازد. اتاق امام را در تلويزيون كه ديدي اما وقتي به حسينيه‌ي جماران مي‌آيد، ديگر با لباس ساده نمي‌آيد و هميشه اتاق امام بوي عطرمي دهد. مي‌روي دست امام را ببوسي، آدم لذت مي‌برد.
سفيان صوفي، يك صوفي بود. روي اين حساب كه من زاهد هستم پز مي‌داد. به امام صادق(ع) گفت: اين لباس‌ها چيست كه پوشيده‌اي؟ علي بن ابيطالب(ع) لباسش ساده بود. تو لباس‌هاي به اين خوبي پوشيده‌اي؟ امام صادق فرمود: بيا ببين اين لباس زيري خشن است و ارزان است، كه به بدن من بند شده است. آن را براي خدا پوشيده‌ام. اين لباس خوب هم پوشيدم براي اين كه وقتي در بين مردم مي‌آيم، مردم به من نگاه حقارت آميز نكنند. آن لباس را براي خدا پوشيدم، اين لباس‌ها را براي مردم پوشيدم. چند دفعه چند برخورد داشتند، صوفي‌هاي زاهد نما، به امامان ما گفتند: چرا شما اين لباس را پوشيده‌ايد؟ مي‌فرمود: لباس خودم ساده است، اين لباس را براي آبروداري پوشيده‌ام.
يك روز سه زن خدمت پيغمبر آمدند و از شوهرانشان شكايت كردند. يكي گفت: يا رسول الله، شوهرم گوشت نمي‌خورد. يكي گفت: يا رسول الله! هيچ وقت از شوهرم بوي خوب نمي‌آيد. گلاب نمي‌زند. عطر نمي‌زند. يكي گفت: يارسول الله! شوهرم شوهر نيست. حضرت رسول گفت: باشد، صبر كن تا من ظهر به مسجد بيايم، فوري پيغمبر از جا بلندشد. مسلمانان اين طور شده‌اند؟ «و خرج رسول الله و تجرع رداه» يعني پيغمبر فوري از جا بلند شد به طوري كه قبايش به زمين‌ها كشيده مي‌شد، يعني هيجاني، نگفت: خيلي خوب باشد. در دست اقدام است. تا سه زن آمدند و اين حرفها را گفتند كه شوهرانشان اين طور هستند، فوري ازجا بلند شد، آنچنان كه قبايش به زمين مي‌كشيد. يعني هيجاني بلند شد. به مسجد و به منبر رفت و روي منبرگفت: شنيده‌ام بعضي از مردم گوشت نمي‌خورند و. . .
البته آن زمان گوشت ارزان بود و نمي‌خوردند و مثلاً مي‌خواست بگويد: من مقدس هستم. البته هيچ تقدسي نيست. در زمان ما گوشت گران است و آدم نمي‌خورد. الآن درهمه‌ي خانه‌ها مصرف گوشت پايين آمده است، يك عده‌اي هم هستند كه گوشت به هر قيمتي كه باشد مي‌خورند. اما بعضي از مردم هم مصرفشان پايين آمده است. مثلا يك كيلو گوشت را سه دفعه مي‌خورد يا يك كيلو را شش دفعه مي‌خورد. دو نوع آب گوشت داريم. يك نوع آب گوشت است كه آبش زياد است، يك نوع آب گوشت هست كه گوشتش زياد است. ما دو نوع آب گوشت داريم. مهم نيست كه حالا گوشت ارزان شد، آب گوشت مي‌خوريم. گران شد، آب گوشت نمي‌خوريم، مهم نيست كه گوشتش زياد باشد يا آبش زياد باشد. مهم اين است كه الآن در وضعي هستيم كه دنيا ما را تحسين مي‌كند. هشت سال از جنگ مي‌گذرد. الآن قدرت رزمنده هايمان از روزهاي اول جنگ بيش‌تر است. همه‌ي دنيا ما را بمباران مي‌كنند و ما زير بمباران گردن خم نمي‌كنيم. سال اول بمباران شد، خيلي‌ها فرار كردند. سال دوم بمباران مي‌شود، مردم سر كارشان هستند، يعني رشد پيدا مي‌كنيم. از بمب نمي‌ترسند. جبهه‌ها شلوغ‌تر است. نماز جمعه خلوت نيست. عشق به امام كم نشده است. قدرت سياسيمان خوب شده است. دولتمان به دولتي بدهكار نيست. اين اصل را داريم، حالا آب گوشت بخوريم، يا آب گوشت نخوريم، مهم نيست. اصل ما استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي است. مهم نيست لباس پشم يا نخ است. پشم و نخ مهم نيست، تازه اگر كفش گران بشود همه‌ي ايراني‌ها دمپايي پا مي¬كنيم. اما دمپايي پا كن عزيز بهتر از دمپايي پاكن ذليل است. ما اين اصل راپذيرفته‌ايم.
فاطمه‌ي زهرا(س) بسيار ساده بود اما عزيز بود. امام حسين(ع) روز عاشورا هيچ نداشت اما عزيز بود. ما از عزتمان بايد حفاظت كنيم. خدا ان شاءالله عزتمان را زيادتر كند و الهام بخش همه باشيم. امام رضا(ع) وقتي بين مردم مي‌رفت، لباس خوب مي‌پوشيد. واقعاً من بعضي وقت‌ها فكرمي كنم اين صوفي‌ها حرف حسابشان چيست؟ مگر نمي‌گويند ما عاشق علي هستيم؟ علي در جبهه بود، اين صوفيه‌ها چرا به جبهه نمي‌روند؟ از اين صوفي‌هاي رياكار به امام رضا(ع) و به امام صادق(ع) به چند تن از امامان ما شكايت كردند. ائمه مي‌فرمودند: لباس زيري ساده است. زن‌ها براي شكايت آمدند، پيغمبر بالاي منبر رفت و فرمود: چرا گوشت نمي‌خورند، گوشت حلال است. بخوريد. من خودم بوي خوش استفاده مي‌كنم. من خودم با زن‌ها آميزش دارم. خودم زن دارم، آميزش دارم، يعني چه كه ترك ازدواج مي‌كنيد؟ ما عقد دو حزب اللهي را خوانديم، يك مدتي شد، هفت، هشت ماه، ديديم اين‌ها در يك خانه هستند و عروسي نكردند و كم كم بحث طلاق كشيده شد و تلفن كرديم كه بياييد ببينيم و بگوييد چه شده است؟ مرد گفت: 1- من به ايشان نامه نوشتم، بايد شرايط من باشد. گفت: مگر بخش نامه صادر مي‌كني؟ مگر مدير كل هستي؟ زن و شوهر كه اين حرف‌ها را ندارند. مگر آدم همه‌ي حرفهايش را بايد يك روز بزند؟ عدس پاك كن، سبزي پاك كن. درست را بخوان و. . . يك كلمه‌اش را امروز بگو و يك كلمه‌اش را هم فردا بگو. آيه‌هاي قرآن هم در بيست و سه سال نازل شد. تو شب اول مي‌خواهي همه‌ي حرفهايت را بزني؟ تهران به اين بزرگي را يك خشت، يك خشت ساختند، اين غلط است. انگار که يك مدير كل به روابط عمومي يك وزارت خانه نامه مي‌نويسد زن و شوهر كه اين حرف‌ها را ندارد. بعد گفتم: تا حالا چه براي خانمت خريده‌اي؟ گفت: من چون تصميم دارم زنم را حزب اللهي بار بياورم، مرتب برايش كتاب مي‌خرم. گفتم: اين غلط است. آخر چه كسي گفته است كتاب بخر؟ آخر كدام امامان ما براي زنشان كتاب مي‌خريدند؟ يك سير تخمه كدو و يك شيشه گلاب براي خانمت بخري ويتامينش از يك دوره الميزان بيش‌تر است. اصلاً تو نمي‌تواني زن داري كني. با اين كه او يك خلاصه مقامي بالايي داشت ديدم كه اسلام يك طوري شده كه من آخوند بايد بنشينم مسائل سكسي را براي اين آقا بگويم. دين ما يك دين خوبي است. يك عده اين طرف مي‌افتند، يك عده آن طرف مي‌افتند.
حالا يك خورده از زيبايي‌هاي معنوي برايتان بگويم. تا حالا هرچه گفتيم، مادي بود. درباره‌ي عطر و مسواك و شانه و لباس سفيد وغيره صحبت كرديم. حالا زينت‌هاي معنوي را مي‌گوييم. براي زيبايي‌هاي معنوي چند حديث مي‌خوانم.
1- «الْخُشُوعُ زِينَةُ الصَّلَاةِ»(كنزالفوائد، ج‏1، ص‏299) زينت نماز اين است كه انسان سر نماز خشوع داشته باشد.
2- «زينة الاخرة والعلم والورع والصدقه» زينت قيامت اين است كه انسان در دنيا تقوا داشته باشد و صدقه و انفاق بكند.
3- «لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ حِلْيَةٌ وَ حِلْيَةُ الْقُرْآنِ الصَّوْتُ الْحَسَنُ»(كافى، ج‏2، ص‏615) زينت قرآن صداي خوب است.
4- «زينة الاسلام الوفاء زينة الملك العدل» زينت حاكم اين است كه عادل باشد.
5- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «زَيِّنُوا مَجَالِسَكُمْ بِذِكْرِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)»(بشارة المصطفى، ص‏60) دور هم كه مي‌نشينيد، عوض حرفهاي متفرقه، يكي از فضايل و كمالات، ايثارها و يكي از برجستگي‌هاي علي بن ابيطالب را در جلسات خودتان بگوييد. پخش بحثمان درست زماني است كه نزديك عيد است، اما ضبطش شب تولد اميرالمؤمنين است.
يك نكته بگويم، خيلي شيرين است. خدا شهيد مفتح را رحمت كند، شهيد مفتح يكي از علماي مصر را دعوت كرد. عالمي در مصر بود كه حدود شصت، هفتاد سالش بود كه نام او عبد الفتاح عبدالمقصود بود و درباره‌ي علي بن ابيطالب(ع) كتاب‌هاي زيادي نوشته است، ايشان را به تهران دعوت كرد، به تهران آمدند. جلسه‌اي گرفتند، مرحوم شهيد مفتح از ايشان پذيرايي كردند، بعد هم او را به حوزه‌ي علميه‌ي قم بردند و از ايشان پذيرايي كردند. در جلسه مهماني اين عالم مصري يك تكي زد كه علماي شيعه‌ي قم هم ماندند. هيچ كس نتوانست تك ايشان را پاتك بزند. حالا ببينيد تك چه بود؟ گفت: حالا من عالم سني هستم و شما كه عالم شيعه هستيد، شما تا حالا فكر كرده‌ايد كه چرا علي در مصر متولد نشد؟ در مستدرك خودم ديدم، نوشته «قد تواتر» تولد حضرت علي در كعبه متواتر است، يعني جاي حرف نيست، حاكم مستدرك از كتابهاي درجه يك اهل سنت است. ايشان مي‌گويد: مسئله يكي و دو تا و صد تا نيست. تواتراست كه شيعه و سني قبول دارند كه حضرت علي(ع) در كعبه متولد شده است. و شيعه و سني روي اين مسأله مايه گذاشته‌اند. اين عالم سني عبدالفتاح عبد المقصود در جلسه قم به علماي قم گفت: شما مي‌دانيد چرا علي در كعبه متولد شده است؟ گفتند: مگر شما شك داري؟ گفت: نه من هم مي‌دانم اما فكر كرده‌ايد رمزش چيست؟ گفتند: نه، نمي‌دانيم. گفت: چون مردم رو به كعبه نماز مي‌خوانند. خدا علي را در كعبه گذاشت تا متولد شود، تا هر كس وقت نماز به كعبه توجه مي‌كند، به رهبري علي هم توجه بكند. زينت مجلس اين است كه انسان بنشيند فضائل اهل بيت را بگويد. زينت سفره سبزي است، حتي حديث داريم، امامان ما گاهي وقت‌ها اگرسبزي سر سفره نبود حاضر نمي‌شدند، سر سفره بنشيدند. روي سبزي بخصوص كاهو اصرار داشتند، حديث داريم كه كاهو خون را صاف مي‌كند. براي تك تك سبزي‌ها حديث داريم. به اميد روزي كه حديث‌هاي ما استخراج شود و دانشكده غذا شناسي روي آن تحقيقات بكند.
زينت عالم به اين است كه عمل كند. زينت علم به اين است كه تبليغ كنيم. زينت حكومت، نيروهاي مسلح است. «فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ وَ زَيْنُ الْوُلَاةِ»(نهج‏البلاغه، نامه 53) يعني زيبايي يك حكومت به اين است كه ارتش قوي باشد. حضرت سليمان از ارتشش سان مي‌ديد. قرآن مي‌گويد: هر روز صبح سليمان مي‌آمد و سان مي‌ديد. «وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ»(نمل/17) دسته دسته با يك برنامه ويژه‌اي چيده مي‌شدند و حضرت سليمان از جلوي اين‌ها سان مي‌رفت. زينت حكومت داشتن نيروي مسلح است. زينت زن عفت است. زينت بيان، روان حرف زدن است. اين‌ها زينت‌هاي معنوي هستند.
و اما تذكرات: خودآرايي بايد حفظ شود. ببينيد انسان از تمام چيزهايي كه دارد بايد مواظبت كند. شما شهوت را حساب كن. مثلاً كپسول گاز را فرض كنيد، اين هم فلكه‌اش است. گاز دارد، اگر شما اين را درست با شيلنگ هدايت كردي و در چراغ آمد، اگر درست كنترل شد، هم غذا پخته مي‌شود و هم اتاق گرم مي‌شود. خطري هم نيست. گاز هست، بايد درست مصرف شود و كنترل شود اما اگر اين شيلنگ را گرفتيد و كنديد، انفجار است. شهوت مثل كپسول است. اگر دست هدايت شد، فحشا و زنا و منكر از بين مي‌رود. باقي غرايز هم همين طور است. غريزه‌ي زيبا دوستي هم همين طور است. انسان غريزه‌ي زيبادوستي دارد. انسان ذاتاً زيبا دوست است، اين در انسان هست، منتها اگر درست هدايت شد، لباس، شانه، عطر زن براي شوهر، شوهر براي زن و. . . همه مسير پيدا مي‌کند. ولي اگر تجاوز كرد مفاسدش به كجا مي‌كشد؟ يا تجمل پرست مي‌شود، يا مد پرست مي‌شود و يا چشم و هم چشمي مي‌كند. رقابت و يا اسراف مي‌شود كه امام مي‌فرمايد: اسراف گناه كبيره است. زيبادوستي خوب است، اما سعي كنيم تجمل پرست نباشيم. تجمل پرستي يعني چه؟ يعني آدم چيزي را بر پرستش واقعي ترجيح بدهد، مي‌گويند: پول پرست است. يعني پول را كه ديد همه چيز را فراموش مي‌كند. معناي پرستش اين است كه او را كه ديدي، باقي استعدادها را فراموش مي‌كني. بيست دقيقه شلوارش را اتو مي‌كند ولي نمازش ده غلط دارد، هيچ توجه نمي‌كند. به شستن ماشينش خيلي عنايت دارد، اما بعضي جاها ديگر كوتاه مي‌آيد. تجمل پرستي، مد پرستي، چشم و هم چشمي، اسراف، نبايد زيبا دوستي ما را به اين كه زياد مصرف كنيم بكشاند. بسياري از وسايل آرايشي غربي براي لب، براي چشم، براي نور چشم، براي پوست و. . . ضرر دارد. ضرر علمي دارد. اين هم از من نيست. دانشمندان گفته‌اند بسياري از مواد آرايشي كه از غرب مي‌آيد داراي سمومي است كه براي پوست بدن ضرر دارد. آرايش بايد طبيعي باشد. بايد سعي كنيم زيبا دوستي به اسراف، به مدپرستي، روي چشم و هم چشمي نباشد.
گاهي وقتي انسان يك كسي را دوست دارد، و مي‌گويد: نه! چون آن‌ها اين طور هستند پس ما هم اين طور باشيم. نمي‌دانم حالا من يك چيزهايي مي‌دانم ولي در تلويزيون نمي‌توانم بگويم. زبانم بسته است. يعني از تلويزيون دولت نمي‌شود اينها را گفت. آخر پاي تلويزيون همه رقم آدمي هست. نور، چشم ما را اذيت مي‌كند. بايد يك مقدار ابرو سياه باشد كه اين ابروي سياه جلوي فشار نور را بگيرد. نازك كردن ابرو براي چشم ضرر دارد. مثل اين كه چشم ما چون از پي است، بايد با آب نمك قاطي باشد. چون پي با آب نمك مي‌ماند. اگر با آب شيرين باشد، شما بايد اشك چشمت را با آمپول بيرون بكشي، عوضش اگر با آب مقطر بگذاري خراب مي‌شود.
گاهي وقت‌ها، بعضي تزئينات ضرر دارد. بعضي كفش‌ها براي پا ضرر دارد. بعضي از رنگ‌هاي لباس ضرر دارد. بعضي از فرم‌هاي مد ضرر دارد. كاري به خدا و پيغمبر هم نداريم. فرض كنيد اسلام راجع به اين گونه تجمل چيزي نگفته است اما ضرر دارد. يعني اگر انسان علم دوست است، ضرر علمي و طبي دارد. اين طور نيست كه اگر آن جا پشت چشمشان را چنين كردند، پشت گوششان را چنين كردند، اين حتماً كمال است. بسياري از روي حماقت اين كارها را مي‌كنند. ببينيد چه طور هستيد و خودتان را همان طور درست كنيد. نگاه نكنيد که او چه كرد. بسياري از رنگ لباس‌ها، مد لباس‌ها، آرايش‌ها ضرر علمي و طبي دارد.
بايد از حلال باشد. امام صادق(ع) فرمود: «الْبَسْ وَ تَجَمَّلْ فَإِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَالَ وَ لْيَكُنْ مِنْ حَلَالٍ»(وسائل‏الشيعة، ج‏5، ص‏6) لباس خوب بپوش اما حلال باشد. با زور، با گريه، التماس، نق زدن به شوهر، قرض، وام، نمي‌خواهد. وليكن «من حلال» توجه به آرايش باطني هم باشد. «يا بَني‏ آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُواري سَوْآتِكُمْ وَ ريشاً وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِكَ خَيْرٌ»(اعراف/26) وقتي خدا بحث لباس و زينت را مي‌كند، مي‌گويد: خداوند لباسي براي شما فرستاد كه عيب‌هاي شما را بپوشاند «وَ ريشاً» ريش به معني لباس زيبا است. پرهاي پرنده‌ها را ريش مي‌گويند. لباس زيبا را ريش مي‌گويند. «وَ ريشاً» بعد مي‌گويد: «وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِكَ خَيْرٌ» حالا گيرم كه صورتت خيلي خوب، ماشينت خيلي خوب، خانه‌ات خيلي خوب باشد، شب عيد تمام خانه را شستي، چه كردي؟ خوب، تلويزيونت را گردگيري كردي. اتاق هايت را گردگيري كردي. آيا گرد و غبار كدورت را هم گرفته‌اي؟ شيلنگ گرفتي همه‌ي خانه‌ات را شستي. آن وقت شيلنگ نگرفتي روحت را بشويي. از پارسال تا حالا با فلاني قهر هستي و آشتي نمي‌كني. شب عيد، چطور تار عنكبوت را از بين مي‌بري، خوب اين كدورت بين دو مسلمان هم كه مثل تار عنكبوت است از بين ببر. بايد به زينت‌هاي باطن هم رسيد. وقتي قرآن مي‌گويد: لباس، بعد مي‌گويد: «وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِكَ خَيْرٌ» پس ببينيد، بايد مرز داشته باشد. به باطن هم برسيم.
يك پدر پيري دارم، بچه بودم به او گفتم خانه‌ي ما بهتر است يا خانه‌ي فلاني؟ با اين كه پدرم يك آدم ساده است گفت: هركدام از خانه‌ها كه در آن عبادت بيش‌تر باشد، بهتر است. ديدم حرف حكيمانه¬اي است. مهم نيست پشت ديوار خانه آجر يا سنگ مرمر باشد. در خانه گناه مي‌شود يا عبادت؟ مهم نيست هشتاد كيلو يا پنجاه كيلو هستي. چقدر به اين محرومين و مستضعفين خدمت مي‌كني؟ مهم نيست بنز است يا پيكان است، چند بيچاره را در باران جلوي راه سوار كردي؟ مهم نيست درآمدت صد تومان است يا دويست تومان باشد، چند دروغ گفتي؟
مسئله‌ي ديگر اينکه، بعضي‌ها كه يك كارهاي زينتي مي‌كنند، اسمش را زينت نمي‌گذارند، به آن تجليل مي‌گويند. قرآن مي‌گويد: بعضي‌ها ول خرجي مي‌كنند، آن وقت مي‌گويند: ‌شان ما چنين است. مي‌گويم: آقا ول خرجي كرديد. مي‌گويد: آخر آدم در جامعه آبرو دارد. بعضي‌ها مثلاً مسجد مي‌سازند. مي‌گويم: آقا دو، سه ميليون پول محراب داديد؟ لازم نيست. اين مسجد، نماز خوان ندارد كه شما دو، سه ميليون خرج كاشي كاري محراب مي‌كني. شما صد هزار تومان پول بابت محراب خرج كن، بقيه را هم براي اين دبيرستان کنار مسجد، يك آزمايشگاه بساز که بچه‌ها هم بيايند در مسجد نماز بخوانند. اگر خانه‌اش باشد مي‌گويد: آبروداري كردم. اگر منار باشد مي‌گويد: شعائر اسلامي است. ول خرجي‌هاي مذهبي اينگونه است. مثلاً در هيئتش براي فلان چيز پول مي‌دهد، اسمش را شعائر مي‌گذارد. يك آيه براي اين‌ها بخوانم. قرآن مي‌گويد: «زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»(يونس/12) يعني مي‌گويد: اين آقا اسراف مي‌كند، منتها اسراف خودش را توجيه مي‌كند. «زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» يعني ول خرجي مي‌كند، منتهي اسم ول خرجي‌اش را در خانه آبروداري مي‌گذارد. در مراسم مذهبي اسمش را شعائر مي‌گذارد. در مراسم بين المللي اسمش را ديپلمات مي‌گذارد. اگر خارج از ايران است اسمش ديپلمات است. داخل خانه بود، آبروداري است. در هيئت و مسجد بود، شعائر است. «زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ» خود خدا كعبه را ساخت. ببينيد چقدر كعبه ساده است.
آقاياني كه دير تلويزيون را روشن كرده‌اند، مي‌گويند: امروز چه گفتي؟ شب تولد حضرت امير المؤمنين(ع) اين برنامه ضبط مي‌شود. براي اين كه دو شب به عيد نوروز پخش شود، بحث ما، بحث آرايش و زينت بود. حديث داريم به خود نرسيدن بد است. هركس زلف دارد يا بايد شانه كند و روغن بزند و يا اگر حال شانه زدن و روغن زدن ندارد، از اول تيغ بزند. ياقشنگ بتراشيد يا قشنگ زلفتان را شانه كنيد. حديث داريم هر كس مو دارد به موي خودش برسد. همين طور موهايش را رها كرده است، از شمال شرقي به جنوب غربي رفته است. به خودتان برسيد. بحث ما آرايش بود. گفتيم که تجمل غريزه‌ي انسان است. همين طور كه آدم بچه‌اش را دوست دارد، انسان زيبايي را هم دوست دارد. خداوند مي‌گويد: آسمان را با ستاره‌ها زيبا كردم، زمين را با سبزي‌ها زيبا كردم. «زينَةً لَها»(كهف/7) وليكن مي‌گويد: اين ستاره زينت آسمان است. سبزي زينت زمين است. اما زينت تو، ايمان و تقوا است. «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ»(حجرات/7) زينت تو ايمان است. زينت باطن انسان اين است كه نمازش را با حال بخواند. زينت نماز با حال خواندن و خشوع است. زينت قرآن صوت خوب است. زينت بيان، فصاحت و بلاغت و روان حرف زدن است. زينت سفره سبزي است. زينت زن عفت است. اين‌ها زينت‌هاي معنوي است. زينت‌هاي مادي هم گفتيم. اگر كسي با عينك خداپرستي باشد، مي‌تواند با همان ستاره و سبزي خدا را بشناسد. زيبا دوستي اگر در مرزش باشد، مثل شهوت، مثل كپسول هدايت شده است. اگر بيرون از مرزش باشد انفجار است. زيبادوستي اگر از مرز بيرون برود، تجمل پرستي، مد پرستي، چشم و هم چشمي و اسراف است. بعضي‌ها ول خرجي مي‌كنند اسمش را مراسم ديپلماتي، بين المللي، آبروداري خانواده، شعار مذهبي مي‌گذارند. «زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» اين‌ها اسراف خودشان را توجيه مي‌كنند، ساده زيستن كمال است. اسلام به بوي خوش عنايت دارد. به لباس رنگ و وارنگ عنايت ندارد و بعد هم گفتيم دو سوم دنيا در فقر مي‌سوزد، به خاطر اين كه يك سوم از آن در تجملات هستند و مامي توانيم بسياري از تجملات را كم كنيم. اگر هركسي دو اتاق بسازد، سه اتاق بسازد، اتاق گير همه مي‌آيد. اگر از خرج دكورهاي خانه خودمان كم كنيم و پول آن را جمع كنيم، بي خانه‌هاي دنيا خانه دار مي‌شوند. بچه محصل‌ها در كاغذ و كتاب صرفه جويي کنند. بارها گفته‌ام، اين كتابي كه هفت تومان، هشت تومان براي آموزش و پرورش جمهوري اسلامي تمام مي‌شود، اگر يك سال بچه‌ها كتاب‌ها راتميز نگه دارند، سال بعد هم محصل‌هاي دبستان و دبيرستان و راهنمايي، همين كتابها را بخوانند، يك سال مي‌بيني ميليون‌ها تومان صرفه جويي شد و معلمين بي خانه، خانه دار مي‌شوند.
خدايا عيد نوروز در پيش است و تولد امام حسين(ع)، امام زين العابدين(ع) و امام زمان(عج) در پيش است. خدايا، عيدي ما را سقوط صدامين، سقوط اسرائيلي‌ها، نجات مسلمانان فلسطين و لبنان و عراق و ايران قرار بده. خدايا، ماه رجب شعبان را به ما آمادگي بده تا در مهماني و ضيافت تو در ماه رمضان موفق باشيم. كساني كه پارسال ماه رمضان به خاطر مريضي، مسافرت، روزه‌شان را خورده‌اند، تا امسال ماه رمضان نيامده است بايد قضا كنند. چون هنوز وقت داريد. خدايا به همه‌ي ما توفيق اداي وظيفه مرحمت بفرما. رهبر عزيز انقلاب را مؤيد و منصور بدار. صدام را نابود، اسراي ما را آزاد، مريض‌هاي ما را شفا، ايمان كامل، بدن سالم، عقل قوي به همه‌ي ما مرحمت بفرما.
نماز جمعه يادتان نرود.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي(عج) خميني را نگه دار.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»