1366/5/22 عيد غدير بايگاني سالانه - 1366



بســم اللّه الرّحمن الرّحــيم

در شب عيد غدير، بينندگان عزيز پاي بحث نشسته‌ايد و ما هم در خدمت عزيزانمان از صنايع هواپيمايي هستيم. همان برادران كه جلسه قبل هم با ايشان بوديم. شب جمعه و شب عيد غدير است. نمي‌دانم امسال چه جوري است كه هم عيد غدير به جمعه افتاد و هم عيد فطر به جمعه افتاد و اين ارزش معنوي است. گرچه كاركنان دولت خوششان نمي‌آيد. مي‌خواهند دو بار بازي كنند، ولي كار به بازي خودتان نداشته باشيد. تفريح يا مرخصي يك ارزش است، و اينكه عيدهاي اسلامي به روز جمعه بيافتد ارزش بالاتري است. دو عيد در يك عيد يك ارزش است. يك كسي مي‌خواست گز بخورد اول با چاقو پسته‌اش را در مي‌آورد و مي‌خورد و بعد گزش را مي‌خورد. گفتيم چرا چنين مي‌كني؟ گفت: مي‌خواهم دوبار كيف كنم. حالا كارمندهاي دولت دوست دارند همه تعطيلات از هم جدا باشد كه دو روز مرخصي بروند. ولي عرض كردم ارزش مرخصي مهم نيست. عيد غدير و عيد فطر در روز جمعه است اين خودش يك ارزش است. امروز من در مورد عيد غدير مي‌خواهم صحبت كنم. من در اين 8 سال، همه ساله درباره عيد غديرصحبت مي‌كردم، امروز يك بحثي را مي‌خواهم از متن قرآن داشته باشم. من تقاضا مي‌كنم كوچك و بزرگ، عرب و عجم، شيعه و سني، زن و مرد همه اين بحث را گوش بدهند. خيلي بحث آساني است. متن قرآن است. از نظر علمي همه بحث از قرآن و مايه دار است، اما از لحاظ سادگي به قدري ساده است كه به نظرم اگر بچه كلاس اولي هم پاي تلويزيون بنشيند حرف را مي‌فهمد. از رده ‌هاي مختلف علمي عنايت كنيد و اين بحث را نقل كنيد طوري نيست.
موضوع: غدير خم
اگر شما يك تابلويي را ديديد كه از طرف وزارت بهداري بر روي آن نوشته است: «از لبنيات استفاده كنيد» و در عين حال زير تابلو نوشته شده است: «لطفاً ماست، پنير، كره، دوغ، كشك، خامه و روغن نخوريد. » صبر كنيد مي‌خواهم ببينم منتظورش چيست. يكي مي‌گويد بخوريد، يكي مي‌گويد نخوريد. از طرفي مي‌گويد لبنيات بخوريد. از طرفي مي‌گويد اين نه، اين نه، اين نه. . . ببينيم پس چه باقي مي‌ماند؟ ماست و پنير و كره و دوغ و كشك و روغن نخوريد. خامه و سرشير هم نخوريد. فقط يك چيز ياقي مانده و آن هم شير است. معنايش اين است كه شير ميل كنيد، چرا؟ اين را فكر مي‌كنم بچه كلاس اولي هم بفهمد. حالا كه اين را فهميديم سراغ قرآن برويم. قرآن فرموده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(نساء/59) از اولي الامر «أَطيعُوا»(پيروي كنيد) قرآن مي‌فرمايد از اولي الامر پيروي كنيد. البته هر كس اولي الامر را به تعبير خودش پيروي مي‌كند. برخي اولي الامر را امام جمعه ‌هاي درباري و حقوق بگير و امام جمعه ‌هاي كشورهاي اسلامي مي‌دانند. يكي مي‌گويداولي الامر فلان بن عبدالعظيم است. يكي مي‌گويد اولي الامر صدام بن فلان است. يكي مي‌گويد شاه حسن، يكي مي‌گويد فلان و. . . هر كشوري اولي الامر خودش را مي‌گويد شاه خودمان.
ما همه حرف‌ها را كنار مي‌گذاريم، خود قرآن را مي‌بينيم. قرآن يك كلمه اولي الامر دارد كه مي‌گويد: «اطيعوا»(از او اطاعت كنيد) آيه‌اش اين است: «أَطيعُوا اللَّهَ»(از خدا اطاعت كنيد) «وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ»(و از رسول اطاعت كنيد) همه مي‌دانيم «الله» كيست، رسول را هم همه مي‌دانيم كيست. ولي اولي الامر كيست؟ اولي الامر يعني «صاحبان فرمان» قرآن مي‌گويد: «أَطيعُوا»(اطاعت كن) خدا فرموده از صاحبان فرمان اطاعت كن. به همين دليل آخوندهاي درباري همه مردم را دعوت مي‌كنند كه از شاهنشاه‌ها و شاه‌ها و رئيس جمهورها اطاعت كنند. ما مي‌گوييم از دم بايد اين‌ها را در دريا ريخت و هيچ كدامشان قابل اطاعت نيستند. چرا؟ چون گفته ماست نخوريم، پنير نخوريم، كره نخوريم. درست است گفته از او اطاعت كنيد، ولي يك آيه هم داريم كه مي‌گويد: «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً»(دهر/24) يعني از گنهكار اطاعت نكن «أَوْ كَفُوراً».
درست است كه گفتم از اولي الامر پيروي كنيد، ولي يك آيه هم دارم كه از گنهكار اطاعت نكن. گفتيم لبنيات بخوريد اما يك جا هم داريم كه ماست نخوريد. پس اگر اولي الامر آثِم و كافر بود(اثم با(ث) يعني گناه، «كفور» هم يعني يعني كافر) از او اطاعات نكنيد.
آيه ديگري داريم كه مي‌گويد: «لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا»(كهف/28) «مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَه» كسي كه قلبش غافل است «عَنْ ذِكْرِنا» از ما و ذكر ما، از او پيروي نكنيد. كسي كه غافل است از ما و تابع هواي نفس است. كسي كه پيرو هوي و هوسش است از اين هم اطاعت نكنيد.
يك آيه هم داريم مي‌گويد: «وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهينٍ»(قلم/10) يعني از كسي كه مي‌گويد و قسم مي‌خورد كه من آدم خوبي هستم و كسي كه «مَهينٍ» و آدم پستي است، اطاعت نكنيد. آدم‌هاي پستي كه به زور قسم و «والله، والله» گفتن خودشان را خوب جلوه مي‌دهند. تا حالا «لا تُطِعْ» در برابر «أَطيعُوا» را گفتيم. «أَطيعُوا» يعني اطاعت بكن و «لا تُطِعْ» يعني اطاعت نكن. بكن، بكن‌ها و نكن نكن ‌ها را با هم جمع مي‌كنيم تا ببينيم خلاصه‌اش چه مي‌ماند. يكجا مي‌گويد از اولي الامر پيروي كنيد به شرط اينكه گنهكار(آثم) نباشد، كافر نباشد، غافل نباشد، پيرو هوي نباشد، «حَلاَّفٍ» پر سوگند نباشد، «مَهينٍ» پست نباشد.
البته به دخترهايي كه اسمشان «مَهينٍ» است، برنخورد. آن «مَهينٍ»، مهين فارسي است به معناي «ماه پاره». اين مهين كه مي‌گويند از اهانت و كلمه‌اي عربي است. مهين عربي با مهين فارسي فرق مي‌كند. مثل كوكو مي‌ماند، امكان دارد از سيب زميني باشد و يا امكان دارد از سبزي باشد. عجب مثل‌هايي!
من چند روز پيش در يكي از كشورهاي كمونسيتي بودم. دو سه دانشجوي ايراني در آنجا بودند. گفتيم شما چند نفريد؟ گفتند: سه، چهار نفر بيشتر نيستيم. گفتم: اينجا از كشورهاي عربي دانشجو نيستند؟ گفتند چرا ما150 دانشجو از مصر و اردن و الجزاير و يمن و كجا و كجا داريم. گفتم مي‌شود دعوتشان كنيد. گفتند: چرا! مي‌شود، با هم رفيق هستيم. بنا شد اين بچه مسلمان‌هاي ما، آن بچه مسلمان‌ها را دعوت كنند و وقتي آمدند من برايشان سخنراني كنم. البته عربي ما قوي نيست و يك خورده انحراف دارد، ولي مي‌توانيم گليممان را از آب بكشيم. مثل اينكه پرسيدند: «قبله كدام طرف است» گفتند: مثل خودتان يك خورده انحراف دارد. حالا بنده عربي هم مي‌توانم صحبت كنم، ولي يك خورده انحراف دارد. البته بحث آنجا، همه‌اش قرآني بود. آقايان عرب‌هاي مصر و. . . و همه دانشجوها نشستند و اين بحث را گوش دادند، بناشده بود كه ما نيم ساعت صحبت كنيم، اما با اصرار اينها در چند جلسه 7 ساعت سخنراني از ما بيرون كشيدند. بعد از اين 7 ساعت آن دانشجوياني كه سني بودند، عباي مرا بوسيدند.
البته من در ايران يك طلبه كم سوادي هستم. درست است كه در تلويزيون شهرت دارم، اما شهرتم دليل بر ملايي نيست. ملا جاي ديگر است. يكجا سخنراني مي‌كردم، يك كسي گفت: آقاي قرائتي، آفرين! انصافاً بحثت بحث خوبي بود. گفتم به من آفرين نگو. بر آن علماي پيرمردي كه در حوزه ‌ها به من درس دادند، آفرين بگو. شما اگر يك لامپ را ديدي، نگو زنده باد اين لامپ، بدان آن لامپ وزنش به آهن سياهي است كه در پايه پيدا نيست و برقش از كارخانه است. اگر شمايك وقت گل كرديد و به جايي رسيديد، به خاطر خون شهدا است. به خاطر علماست، به خاطر كتك‌هاي ابوذر است.

خدمتتان عرض شد كه قرآن گفته است: «اطيعوا اولي الامر» بعد گفته: «لا تُطِعْ» از كفور، «لا تُطِعْ» از غافل، «لا تُطِعْ» از كسي كه از هوي نفس پيروي مي‌كند، «لا تُطِعْ» از «حَلاَّف» و. . .
در قرآن «لا تَتَّبِعْ» هم داريم. «لا تَتَّبِعْ» يعني تبعيت نكن، پيروي نكن. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدين»(اعراف/142)(از مفسد پيروي نكن) «وَ لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفينَ»(شعراء/151)(از مسرف و اسراف كار پيروي نكن) «وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ»(مائده/77) «لا تَتَّبِعْوا» كسي كه «ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ» يعني قبلاً گمراه بوده، گرچه حالا توبه كرده، حزب اللهي است، اما سابقه‌اش خراب است، چون سابقه‌اش خراب است، قبولش كنيد، اما بدرد امامت و رهبري نمي‌خورد. آقا ايشان؟ بله! خوب هست، دستش را هم مي‌بوسيم، اما سابق چون دسته گل به آب داده است، توبه‌اش قبول است، اما امام نيست.
از اولي الامر پيروي كنيد اما اولي الامري كه آثم، كفور، غافل، پيرو هوي و هوس، مهين، مفسد، مسرف و بد سابقه نباشد. پس امام بايد معصوم باشد چون اولي الامري كه نه گناه كند، نه اسراف كند، نه فساد كند، نه مهين باشد، نه غافل باشد(لبنياتي كه نه ماست باشد، نه پنير باشد و. . . پس شير است) اولي الامري كه هيچ كدام اينها نباشد، پس امام معصوم است. عيد غدير يعني چه؟ يعني روزي كه امام معصوم به مردم معرفي شد.
يك چيزي هم براي روشنفكرها بگويم. براي انسان ننگ است كه اگر رهبرش معصوم نباشد. اگر بنا باشد من دستم را در دست تو بگذارم و بله قربان گوي تو باشم، تو چه كسي هستي؟ تو يك كسي هستي، من هم يك كسي هستم. مادر ما، ما را آزاد زاييد. چرا بايد من بله قربان گوي تو باشم و چرا تو بله قربان گوي من باشي؟ انسان آزاد است. بايد حاكم يا خود خدا باشد يا كسي كه منصوب از طرف خدا باشد.
سني ‌ها و شيعه ‌ها اين قصه را قبول دارند، من امروز يك حديث از كتاب مسند امام احمد حنبل برايتان مي‌خوانم. امام احمد حمبل، امام حمبلي‌ها است. سني ‌ها چهار دسته هستند: حمبلي، مالكي، شافعي و حنفي. كتاب مسند امام احمد حنبل يكي از مهمترين كتابهاي سني هاست، نوشته هزار سال پيش است. البته تجديد چاپ شده است. من حديث غدير را از متن كتاب حمبل مي‌خوانم. (توجه اين حديث در كتاب العمده صفحه 92 كه از منابع شيعي است نيز مي‌باشد) مي‌گويد:
«كنا مع رسول الله(ص) في سفر»، با پيامبر بوديم در همان سفر، سفرش چه سفري بود؟ «فنزلنا بغدير خم». باپيامبر از حج بر مي‌گشتيم، رسيديم به غدير خم «فنودي فينا الصلاة جامعة» ندا زدند براي برنامه‌اي جمع شويد، بعد زير درختي، «و أخذ بيد علي رضي الله عنه» ما علي را مي‌گويم «عليه السلام»، اهل سنت مي‌گويند «رضي الله عن» حالا چون كتاب اهل سنت است همان بيان خودشان را برايتان مي‌خوانم. «اخذ بيد» پيامبر دست علي را گرفت. دستش را بلند كرد و فرمود: «أ لستم تعلمون أني أولى بالمؤمنين من أنفسهم». آيا مي‌دانيد خدا گفته پيغمبر ازمومنين به خود مومنين اولاترند؟ «قالو بلي». همه گفتند: بله! فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه» هر كس من پيامبرش هستم «فعلي مولاه» هر كس مرا به عنوان پيامبر قبول دارد علي هم مولاي اوست.
«اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» خدايا دوست بدار هر كه علي را دوست بدارد. «و عاد من عاداه» و دشمن بدار هر كه با علي بد است. بعد مي‌گويد: «فلقيه عمر بعد ذلك فقال له هنيئا لك» بعد عمر آمد و حضرت علي را ملاقات كرد و گفت: دستت را بده، دست علي را گرفت و گفت: «هنيئاً»(گوارا باد) اين پست امامت «يابن ابيطالب»‌اي علي بن ابيطالب گوارا باد كه امروز در غدير خم پيامبر دستت را بلند كرد و تو را به عنوان امام بر مردم معرفي كرد، «يا ابن أبي طالب أصبحت و أمسيت مولى كل مؤمن و مؤمنة». «اصبحت و انست» تو صبح كردي و شب كردي «مولى كل مؤمن و مؤمنة». تو رهبر من و رهبر همه مونين هستي، عمر هم تبريك گفت.
اين حديث را از يك كتاب اهل سنت برايتان خواندم و نمونه‌اش را ديديد. حالا من يك آمار خيلي فشرده هم برايتان بگويم. --- نفر علماي قرن اول گفتند غدير خم درست است. ---نفر از علماي قرن دوم همينطور و آيه: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ»(مائده/67) را 30 نفر از تفسيرنويس‌هاي مهم اهل سنت گفته‌اند كه در مورد غدير خم است و آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»(مائده/3) را 16 نفر از بزرگان اهل سنت گفته‌اند كه براي غدير خم است و علامه اميني نام --- نفر رانقل كرده كه يكي از آن‌ها احمد حمبل است. --- نفر ديگر هم مي‌گويند كه در غدير خم عمر آمد، دست داد و گفت: «علي جان! تو امام من هستي» و تبريك گفت.
آن وقت شروع مي‌كند مفصل --- نفر را تك تك اسم مي‌برد كه اين‌ها همه قصه غدير را قبول كردند. ولي بعد مي‌دانيد چه مي‌گويند؟ مي‌گويند درست است كه علي معرفي شد، اما هر كس من پيامبرش هستم علي امامش است، يعني علي را دوست بداريد. اما ما مي‌گوييم دوست داشتن مطرح نبود. مگر كسي با علي دشمن بود؟ اگر مي‌خواستند دوست بدارند، پيامبر 3 روز مردم را علاف نمي‌كرد، نمي‌دانيد پيامبر چه كرد؟ پيامبر سه روز مردم را در خيابان علاف و معطل كرد. فرمود: صبر كنيد تا همه پيرمردهايي كه در راه ماندند برسند. به جوان‌هايي كه تند رفتند، بگوييد برگردند. سه روز در هواي داغ همه را زير آفتاب نگه داشت. شما الآن اگر يك ساعت اينجا در هواي داغ بنشينيد، متوجه مي‌شويد كه چه بلايي است. به قدري هوا داغ بود و شنها داغ بود كه لباس هايشان را درآوردند و زير پايشان انداختند، كف پاهايشان مي‌سوخت. حالا آيا سه روز مردم معطل شدند تا بگويند علي را دوست داشته باش؟ آخر اين كه گفتن دارد؟ در ثاني دوستي علي نيازي به تبريك عمر ندارد. كسي كه تبريك مي‌گويد، پست را تبريك مي‌گويد. (آقا تبريك عرض مي‌كنم! براي چي؟ براي اينكه شما را دوست دارم! اينكه تبريك ندارد) بايد گفت: تبريك مي‌گويم چون درجه گرفته‌اي. اگر دوستي باشد نياز به تبريك ندارد. ما به دليل تبريك و به دليل سه روز معطل شدن وبدليل آيه‌اي كه مي‌گويد اگر علي را معرفي نكني زحمت چندين ساله‌ات هدر مي‌شود، ما مي‌فهميم كه منظور پيامبر دوستي نبوده و تنها امامت حضرت علي(ع) است.
آقا! بنده چرا امام مي‌خواهم؟ مگر من چيستم؟ مگر بيل به كمرم خورده است؟ مگر گچ در مخ من است؟ خودم براي خودم برنامه تعيين مي‌كنم. چرا و به چه دليل من بيايم رهبر انتخاب كنم؟ علت اينكه مي‌گويند دنبال امام برويد، چون شما كج مي‌شوي و مسير را گم مي‌كني، ما كه مي‌گوييم دنبال علي برو براي اينكه علي معصوم است. حالا اگر امام خودش هم كج شد، تكليف چيست؟ (هر چه بگندد نمكش مي‌زنند واي به روزي كه بگندد نمك) اگر امام ما، امام غدير خم نباشد، امامي باشد كه او هم كج برود، واي به چنين روزي كه امام ما كج شود. بنابراين عيد غدير يعني روزي كه به قول امام احمد حمبل و 365 نفر از علماي درجه يك اهل سنت(حالا براي اينكه يادتان نرود از شما مي‌پرسم كه سال چند روز است؟ 365 روز است) گفته‌اند كه قصه غدير خم درست است، پيامبر دست علي را بالا گرفت و او را به امامت منصوب كرد.
اين هم علماي بزرگ. آخر يك وقت يك كسي حديث مي‌گويد كه شيعه قبولش ندارد، سني هم قبولش ندارد، مثل ابوحريره. يك حديث ديدم در بخاري، بخاري از مهمترين كتابهاي علماي سني است. من اين حديث را با دو چشم خودم ديدم. هر كس شك دارد فتوكپي آن را در تلويزيون مي‌آورم. اصلاً خود كتاب را مي‌آورم و در تلويزيون مي‌خوانم. حديث ديدم كه ابوحريره بالاي منبر رفت و سخنراني مي‌كرد و يك حديث از پيامبر خواند. يك نفر پاي منبرش گفت: ابوحريره راست مي‌گويي يا دروغ؟ «هذا من كيسك» يعني از كيسه خودت است؟ از جيب خودت خرج مي‌كني يا از جيب پيامبر؟ فرمود: «لا هذا من كيسي» اين را خودم الآن بافتم. مي‌بينيم برخي از احاديثي را كه در صحيح بخاري است و ابوحريره نقل مي‌كند، خودشان هم قبول نمي‌كنند. اما از اين علماي كه حرف ندارند، 365 نفرشان قصه غدير را نقل مي‌كنند.
تمام جناياتي كه بر سر مسلمان‌ها شده است، به خاطر خارج شدن از مسير صحيح رهبري است. بايد اولي الامر معلوم شود كيست. اولي الامر كيست؟ اولي الامر رهبر معصوم است. چون خدا مي‌گويد: «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(نساء/59). اولي الامر پشت سر رسول است. اولي الامري كه در كنار الله و رسول است، بايد كارش هم پرتوي از كار الله و رسول باشد. نمي‌شود گفت: «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ» بعد هم گفت «و اطيعوا صدام حسين». غدير خم روزي است كه امامت اميرالمومنين را تبريك گفتند و ما بايد به آن افتخار كنيم.
اين را هم بگويم، در دنيا 5 رقم رهبري بيشتر نداريم كه هر 5 نوع را هم ما قبول نداريم. تمام شد و رفت. نه يك كلمه كمترنه يك كلمه بيشتر. به دليل آيات قرآن 5 رقم رهبري را ما از دم قبول نداريم.
1 - رهبري با اتفاق همگان، يعني بايد همگان قبول كنند كه فلاني رهبر است.
2 - اكثريت قبول كنند كه رهبر است. (دموكراسي)
3 - يا يك اقليتي قبول كنند. مثلاً مثل حزب حاكم يك اقليتي هستند. الآن بسياري از كشورها كه حزبي(مثلاً حزب كمونيسم) حاكم است، در فلان كشور، حزب كمونيسم مثلاً 3 ميليون نفر است و جمعيت كشور خيلي بيشتر از اين تعداد است.
4- يا يك اقليت و يا يك اكثريتي بيايند و كودتا كنند و هر كس زد و برد او رئيس باشد.
5- يا جانشيني باشد. بگويند هر كس پدرش رئيس بوده پسرش هم رئيس است. مثل نظام شاهنشاهي.
رهبري روي كره زمين ازاين 5 رقم بيشتر نيست. و ما طبق قرآن هيچ كدام را قبول نداريم چرا؟ در مورد اتفاق همگان بايد گفت كه اتفاق همگان محال است. محال است نظر همه مردم در روي كره زمين يكي باشد.
در مورد دموكراسي(اكثريت) در اين قرآن عزيز ما 82 بار فرموده اكثر مردم فكرشان درست كار نمي‌كند. حتي شما، شما كه حزب اللهي خوبي هستيد، اما حضرت عباسي اگر سر يك ديگ بدهند بگويند: «غذا را تقسيم كن» ملاقه را مي‌چرخاني و همه گوشت‌ها را براي خودت برمي داري. ما حتي در تقسيم گوشت بزغاله عادل نيستيم. الآن اكثر مردم مسيحي هستند پس بگوييم اكثريت؟ اكثر مردم در بعضي از كشورها كمونيسم هستند، پس بگوييم اكثريت؟ قرآن ما 82 بار فرموده گوش به حرف اكثريت ندهيد. پس چرا انتخابات مي‌شود؟ انتخاب رئيس جمهور، اكثريت است. انتخاب نمايندگان مجلس، اكثريت است. انتخابات خبرگان، اكثريت است. اگر اكثريت فايده ندارد، پس چرا در مملكت ما رأي به اكثريت است؟ جواب اين است كه اكثريت راه حل است، نه راه حق. يعني نجات از درد بي درماني است. مثل اينكه يك ماشين پيكان ده نفر متقاضي دارد و نمي‌دانيم چه كنيم. مي‌گوييم قرعه مي‌اندازيم، قرعه يعني خلاص كن، نه اينكه يعني حق با اين است. شايد پيكان برسد به كسي كه حقش نبوده است.
يك پيرزني در يكي از قرعه ‌ها يك ماشين ريش تراشي به قرعه‌اش افتاده بود. گفت مي‌خواهم چكار كنم؟ قرعه راه حل است نه راه حق. قرعه براي اين است كه از بن بست بيرون بيايم. يعني توي اين چهار تا راه اكثريت خوب است، براي اينكه ما از بن بست بيرون بيايم، اقليت، زور است، اينكه 1 ميليون حاكم 50 ميليون باشند، زور است. اينكه 10 نفر حاكم 1000 نفر باشند، زور است. اقليت هم تضييع حق ديگران است.
اگر كودتا باشد، مثلاً بگوييم گربه موش را گرفت، بايد گربه حكومت كند! شغال گربه را گرفت، زنده باد شغال. شيرشغال را گرفت، زنده باد شير. اينكه نمي‌شود. اين قانون جنگل است و هر كه زد و بست، او رئيس باشد.
در مورد جانشيني هم زور است و هم بي عدالتي است كه اگر پدرش پيشنماز است پسرش پسنماز باشد. ممكن است پدر را قبول داشته باشند، اما پسر را قبول نداشته باشند. جانشيني هم زور است.
پس رهبري در نظر ما چيست؟ اتفاق همگان محال است، اكثريت پشتوانه عقلي ندارد، راه حل است تا از بن بست بيرون بيايم. اقليت، زور و بي عدالتي، كودتا، زور و بي عدالتي، جانشيني زور و بي عدالتي، چه دليلي دارد كه اگر من بودم، بايد پسر من هم باشد؟ ما معتقديم رهبري مثل نبوت است. همينطور كه نبي را خدا تعيين مي‌كند، رهبر را هم خدا تعيين مي‌كند. و لذا قرآن مي‌فرمايد: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»(بقره/124) «إِنِّي» يعني من كه خدا هستم تورا امام كردم. ابراهيم وقتي مي‌خواهد امام شود، مي‌گويد: «جاعِلُكَ» يعني من تو را امام كردم. البته اين را هم مي‌گويد: «وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَيْنَهُم»(شورى/28). بله كارهاي مردم مشورتي است اما امامت كار مردمي نيست. كار الهي است چون: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ»(بقره/124)
عيد غدير خم عيدي است كه خداوند امر كرد به رسول گرامي كه دست علي را بگير. و اين مورد قبول امام احمد حمبل است و 365 نفر از علماي سني است. و مسئله از نظر علمي حرف ندارد و حالا چرا كار به اينجا كشيد، ديگر كاري است كه شده است. فعلاً چون ما دشمن مشترك داريم، در عين حال در مقابل دشمن مشترك نبايد اين‌ها را تازه كنيم. بايد بدانيم غدير خم چه بود، اما اگر فهميديم غدير خم چه بوده در اهداف مشترك كنار مي‌آييم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»