1366/8/14 بيمه بايگاني سالانه - 1366



بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الهي انطني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث مورد نظر درباره‌ي مسائل تربيتي و مسائل بيمه و تأمين است و اين به خاطر مناسبت پيش آمده است. من بحث‌هاي فني و ظريفش را كه بايد حقوقي و فقهي باشد را نمي‌گويم، به خاطر اين كه از همه قشري پاي تلويزيون نشسته‌اند، ولي يك بحث‌هاي عمومي را عرض مي‌كنم. بنا براين موضوع بحثمان تربيت و تأمين و بيمه است.
گاهي در زندگي انسان حوادثي پيش مي‌ايد كه لت و پار مي‌شود. اين هم مربوط به اين نيست كه آدم بگويد: فلاني خواسته است يا فلاني نخواسته است، آخر بعضي‌ها فكر مي‌كنند كه ما گفته‌ايم: حتماً يك عده پول دار باشند يا يك عده فقير باشند. نه ما نمي‌گوييم: چه كسي پول دارد يا چه كسي فقير است. اما بالاخره يك حوادثي پيش مي‌ايد كه آدم بي پول و متضرر مي‌شود. بنا براين ضرر و خطر در زندگي هست. اين ضرر و خطر دو نوع است.
1- ضرر و خطر مادي 2- ضرر وخطر معنوي.
ضرر و خطر مادي مثل آتش سوزي، مريضي، غرق شدن، بمباران، تصادف است. يك ضرر معنوي هم وجود دارد. تنبيه مي‌شود، تبعيض مي‌شود، عزل و نصب به جا مي‌شود، تهديد مي‌شود. گاهي انسان از نظر فكري و روحي و رواني ضربه مي‌خورد، گاهي از نظر مادي ضربه مي‌بيند. هريك از اين‌ها هم بايد تأمين شود.
اگر ضرر مادي خورد:
1- يا بايد فاميل جبران كنند.
2- يا بايد دولت جبران كند.
3- يا بايد مردم جبران كنند.
4- يا بايد بيمه جبران كند كه بيمه را مي‌شود همان كمك‌هاي مردمي حساب كرد و هم مي‌شود كمك‌هاي دولت حساب كرد. حالا اين چهارمي‌اش قابل ادغام در دوم و سوم هم هست. ولي ما كمي مي‌خواهيم اين را شرح دهيم.
ضررهاي معنوي هم همينطور است. يا بايد فاميل جبران كنند، عين اولي يا بايد دولت مشكل را حل كند يا مردم حل كنند، يا بايد مربي و معلم حل كند. پس ببينيد در ضررهاي مالي هر سه با هم هستند. ضرر مادي و معنوي در هر دو مورد بايد يا فاميل يا دولت يا مردم مشكل را حل كند. در ضرر مادي هم پاي بيمه جلو است. در ضرر معنوي پاي مربي و معلم جلو است كه مربي و معلم بايد اين كمبود معنوي و اين ضربه را حل كند. فكر مي‌كنم دسته بندي قشنگي است، كه هم به هفته‌ي تربيت مي‌خورد كه دانشجويان دانشكده امور تربيتي تشريف دارند و هم به مسئله‌ي بيمه مي‌خورد كه برادران و خواهراني كه مربوط به بيمه هستند اين بحث را مي‌شنوند.
اما سراغ فاميل بياييم. فاميل كجا جبران مي‌كند؟ اگر پدر و مادر بي پول شدند بر فرزندان واجب است كه خرج پدر و مادر را بدهند، همان بحثي است كه به آن تكفل مي‌گوييم. اگر پسر نداشت، خرج پسر و دختر برپدر و مادر واجب است و خرج پدر و مادر فقير بر پسر و دختر واجب است. اين مسئله تكفل يك مسئله است. تكفل فرزند بر والدين است. در مسئله‌ي كمك مالي، ديه بر عاقله مطرح است. ممكن است همه ندانند ديه بر عاقله چيست. اما خوب، خيلي‌ها هم مي‌دانند. در اسلام ديه را كه شنيده‌ايد. يعني وقتي زدي حالا بايد تاوان بدهي. البته تاوان هم بعضي جاها حرام است. آن جا كه حلال است، ديه بايد بدهي. مثلاً اگر سيلي زدي سرخ شد 5/1 مثقال طلا بايد بدهي، اگر كبود شد 3 مثقال طلا بايد بدهي، سياه شد 5/4 مثقال طلا بايد بدهي. شنيده‌ام طرحي در پيش است كه ان شاءالله اگر بشود چيز خوبي است كه در مواردي خود بيمه هم اين ديه‌ها را همان طور كه شرع گفته بدهد. اگر اينطور شود، طرح اسلامي و انساني خوبي است. حالا ما در اسلام ديه داريم كه انسان بايد خودش دهد. اما اسلام گاهي گفته است افرادي در مواردي كه عمدي در كار نبوده است، پيش آمده كه خلافي كرده‌اند، خويش و قوم‌ها بدهند. بنده خلافي كردم، پشت ماشين نشسته‌ام، اشتباهاً به جاي ترمز پايم را روي گاز گذاشته‌ام و به يك نفر زدم، قتل خطايي شد. مثلاً اين جا مي‌گويند: ديه بر عاقله، يعني بايد خويش و قوم‌ها بدهند. شايد بگويند:
گنه كرد در روم آهنگري*** زشوشتر زدند گردن مسكري.
در روم آهنگر گناه كرد، در شوش مسكري را گردن زدند. بنده تصادف كردم، سراغ پسرعموها مي‌روند؟ يك اشكال هم هست كه علامه مطهري در مقاله‌اي كه براي بيمه نوشته و انصافاً بهترين مقاله‌اي است كه درمورد بيمه است، خدا رحمتش كند. مي‌فرمايد: اگر بنده بميرم چطور يك سري از بستگان پول ارث در جيبشان مي‌رود؟ پس ارث هم مفت نيست. حالا كه تو مي‌خواهي من بميرم ارث مرا بگيري، حالا هم كه يك بار اشتباه كردم، اين ديه بر عاقله است، كساني كه از من يك بار ارث مي‌برند، آن‌ها هم در زماني كه زنده هستم، گاهي بايد جبران كنند. خلاصه ارث مفت مفت هم نيست.
يك كسي مي‌گفت: به من مي‌گويند: مفت خور. من چه وقت مفت خوردم؟ من كلي عرق ريختم، جان كندم تا اين را حاضر كردم يك سور به من بدهد، پس اين سوري كه مي‌خورم خيلي هم مفت نيست. اين مزد عرق هايم است. مكه خانه‌ي يك كسي از ايراني‌ها به مهماني رفتيم. گفت: آقاي قرائتي، خيلي خوش آمدي. گفتم: اتفاقاً حلال ترين غذايي كه مي‌خورم غذاي تو است. گفت: چرا؟ گفتم: چون حديث داريم غذايي كه مي‌خوريد اگر با عرق جبين باشد، حلال است و چون هواي مكه خيلي داغ بود، خيلي در راه عرق كردم و چون باعرق جبين است خوردنش خيلي لذت دارد.
برادرها نوشته‌اند كه تاكنون ديه بيمه در تصادفات رانندگي انجام مي‌شد، خب، چه بهتر. داستان چه بهتر را برايتان بگويم. رضاشاه رفت آشپزخانه‌ي پادگان را ببيند، سربازي ايستاده بود، گفت: غذا چيست؟ سرباز فوري ادب كرد و گفت: آقا آب گوشت است. رضا شاه رفت و در قابلمه را برداشت گفت: اينكه پلو است، گفت: چه بهتر. حالا اگر تصويب شده است كه چه بهتر. ببينيد ضرر و خسر كه پيش مي‌ايد گاهي بايد فاميل جبران كند و يك سري مشكلات است كه بايد دولت حل كند.
امام چند وقت قبل در جواب شوراي نگهبان يك سؤالي كرد، ظاهراً نفهميديم كه سوال چيست، اما از جواب امام مي‌شود حدس زد. ظاهراً سؤال اين بوده كه هركس يك جايي را دارد، تا چه ميزان براي خودش است. مثلاً اين زمين مال من است. خوب 20 متر كندي، سرداب مال تو است، 20 متر ديگر بكن، بله آن چاه هم مال توست. حالا اگر كسي از 1000متري از 500 متري زير خانه‌ي من نفت بيرون كشيد، مي‌توانم بگويم حالا كه من انقدر خانه دارم چند متر زيرش هم هرچه پيدا شد براي من است؟ آدمي كه خانه دارد، مي‌گويد: يك مقداري از هوا هم براي من است. اما يك هواپيمايي كه ازروي خانه مي‌گذرد، مي‌تواند بگويد: آقا من كه راضي نيستم. چون اين‌ها كه مال من است تا 30 هزار پا براي من است. يعني اينطور است؟ يعني هركس مالك شد تا كجا مالك است؟
امام فرمود: ملاك عرفي است. يعني زميني كه دارد در حد يك سرداب است، 2 سرداب، يك طبقه، 10 طبقه و. . . اما اينکه ديگر از آسمان تا عرش هم براي من است و از اين طرف تا عمق زمين هم براي من است، اينطور نيست. پس ادله‌ي مالكيت يعني مالكيت عرفي نه مالكيت تا آن حد. دوم اين كه اصولاً اموال عمومي براي دولت است مثل جنگل‌ها، درياها، منافع، اين‌ها همه براي دولت است، دولت از درآمدي كه دارد مي‌تواند خسارت‌هاي مادي جامعه را جبران كند. يك آيه‌اي هم در قرآن داريم كه بهترين آيه براي جبران خسارت هاست كه مي‌فرمايد: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبيلِ فَريضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ»(توبه/60) كه اين را من تحت عنوان مقسوم و مقسوم عليه و خارج قسمت گفتم. حالا نمي‌دانم تكرار بكنم يا نه؟ هم گفتم، هم جاي گفتنش هست. من سعي مي‌كنم سريع تكرار كنم.
ما در مدرسه يك مقسوم داريم، يك مقسوم عليه داريم، يك خارج قسمت داريم. وقتي خواستند امتحان كنند ببينند تقسيم درست است. مي‌گويند: مقسوم عليه را ضرب در خارج قسمت مي‌كنيم و بايد مقسوم به دست بيايد. قرآن هم يك همچنين چيزي دارد. معمولاً مقسوم و مقسوم عليه را مي‌گويند و بچه‌ها بايد خارج قسمت را حساب كنند.
اسلام يك مقسوم عليه دارد اين است. مي‌گويد: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ» اين مقسوم عليه است. يعني ماليات را از پردرآمدها بگير. مقسوم عليه آن اين است «لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ» به مساكين بده، به «ابْنِ السَّبيلِ» كسي كه در راه مانده بده. به «في‏ سَبيلِ اللَّهِ» بده، در راه خدا بده، خدمات، بيمارستان، زايشگاه، كتاب خانه، آسفالت، نهر آب، قنات، جهيزيه‌ي دختر، داماد كردن پسر، هرچه كه در راه خداست. آدم‌هاي ورشكسته البته به حق، نه آن‌هايي كه عياشي كردند، كاخ ساخته‌اند و بي پول شده‌اند. ماشين‌اش چپ شده، خانه‌اش آتش گرفته، كشتي‌اش غرق شده، البته كشتي هم مال خيلي پول دارهاست، قايقش از بين رفته است، در حد معقول به فقراء، مساكين، در راه مانده، «في‏ سَبيلِ اللَّهِ» و به ورشكسته‌ها بدهيد. براي چه؟ «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» براي تأليف دل‌ها، براي محبوب شدن دل‌ها، «وَ الْعامِلينَ عَلَيْها» كساني كه خدمات مي‌كنند. مسئول جمع و تقسيم هستند. چون بالاخره زكات گرفتن نيرو مي‌خواهد. تقسيم و حفظش نيرو مي‌خواهد، از خود زكات صرف خود آن‌ها كنيد. «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ» رقاب يعني برده‌ها، برده‌ها را بخريد و آزاد كنيد. آيه‌اي در قرآن داريم كه درباره‌ي مقسوم و مقسوم عليه هست. مقسوم: ماليات، مقسوم عليه ازگروه پر درآمد بگير و به اين گروه بده. شما خارج قسمت را پيدا كن. خارج قسمت آن اين است كه آدم وقتي گرفت و به فقرا و مساكين داد يك مقدار تعادل پيدا مي‌شود. يعني از اين‌ها كم مي‌شود و به اينها اضافه مي‌شود. در راه مانده، ماشينش تصادف كرده، فلج است، آدم آبروي اينها را مي‌خرد، «في‏ سَبيلِ اللَّهِ» خدمات اجتماعي انجام بده. گفتم: در راه كتابخانه، زايشگاه، بيمارستان، كسي كه ورشكست شده، به اينها كمك كن. ممكن است خودمان توي صف بايستيم، ولي بشكه‌ي نفت را مفت به ديگران بدهيم. گاهي سيب زميني مي‌خوريم ولي براي مهمانمان پلو درست مي‌كنيم. اتاق خودمان ممكن است موكت باشد، اتاق مهمان قالي باشد. اين به خاطر تأليف دل‌ها است تا محبوبيتي براي ديگران داشته باشيم. اگر به كارمندان خرج ندهي، تشويق نمي‌شوند. بايد از همين ماليات به خود كارمندان داد. براي اين كه بدوند و ماليات را بگيرند. حساب رسي كنند، جمع بندي كنند و تشويق شوند. برده‌ها را بخريد و آزاد كنيد.
سؤال ايدئولوژي: اگر به شما گفتند: چهره‌ي جامعه‌ي اسلامي چيست؟ مي‌گوييد: جامعه‌ي اسلامي جامعه‌اي است كه در آن تعادل باشد. آبرومند باشد. خدوم باشد. نيروهايش را به حركت در آورد. پهلوي ديگران محبوب باشد. استعدادهايش را تشويق كند. برده هايش را آزاد كند. اين را چهره جامعه‌ي اسلامي مي‌گويند. پس«إِنَّمَا الصَّدَقاتُ»: مقسوم براي اين گروه بود. خارج قسمت را هم فهميديم.
حالا مي‌خواهيم ببينيم، اين تقسيم درست است يا نه. ما براي تقسيم بايد خارج قسمت را ضرب در مقسوم عليه كنيم. وقتي فقرا و مساكين زندگي‌شان ميزان شد دوباره كار مي‌كنند و صدقه مي‌دهند. اين آقاي برده وقتي آزاد شد، دوباره كار مي‌كند و صدقه مي‌دهد. كارمند تشويق شد، خود كارمند كار مي‌كند و صدقه مي‌دهد. بنابراين گفتيم: انسان در دو زمينه برايش ضرر و خطر به وجود مي‌آيد. گاهي مادي است، گاهي معنوي است. كه هر كدام از آن‌ها را 4 گروه بايد جبران كنند. پدر و مادر، فاميل و. . . پدر و مادر ندارند، بچه بايد خرجي‌شان را بدهد. بچه ندارد، پدر و مادر بايد خرجي بدهد. ديه بر عاقله هست. دولت از درآمدهايي كه دارد بايد ضررهاي مادي فرد و جامعه را تأمين كند. مردم و مسئله‌ي ايثار را گفتيم. تا يك جا سيل مي‌آيد، مردم بايد كمك كنند. يك وقت نگوييد: كه كم است. شاعر يك شعر قشنگي مي‌گويد: نگو برگ زرد چيزي نيست، همان يك برگ زرد در جوب آب كشتي صدها مورچه مي‌شود. گاهي يك كمك مردمي كوچك بسيار كمك مي‌كند و واقعاً اگر مردم نباشد فلج مي‌شود.
مسئله‌ي ديگر، بيمه است. بيمه چيست؟ خانواده‌اي مثلاً 20 تومان مي‌دهند، 5 نفرهستند، 5 تا 20 تومان 100 تومان مي‌شود، بعد اگر حوادثي پيش آمد20 تا 20 هزار، 30 تا 40 هزار تومان در حوادثي مي‌دهد. راننده‌ي ماشين است، حادثه‌اي پيش مي‌آيد، ماهي يك مقدار ماشينش را بيمه مي‌كند. بعد در اين خطراتي كه پيش مي‌ايد وقتي راننده تصادف كرد نه تنها ضررهاي مادي‌اش است، اعصاب خودش هم خورد مي‌شود. اگر به همان حالت بي پولي و حادثه دوباره بنشيند، ممكن است يكي ديگر را هم بكشد. بنابراين براي اين كه فكرش را تأمين كند، اين بيمه چيز خوبي است. يك قراردادي است. امام اجازه داده است. مرحوم مطهري بحث قشنگي دارد. مرحوم سيد محمد كاظم يزدي يك عروة الوثقي دارد، يك پاسخ به سؤالات دارد. عروة الوثقي كه چاپ شده پاسخ به سوالاتش زياد نيست. يكي از فضلا و محققين، فتوكپي‌اش را داشت. ديشب خانه‌اش رفتيم و اين را گرفتيم. ايشان گفتند: يك اشكالاتي دارد اما ما مقلد امام هستيم. امام اجازه داده است كه آقاياني هم كه مي‌خواهند از نظرتحقيقي بيمه را وارسي كنند. مقاله علامه مطهري هست.
من نمي‌خواهم وقتي حرف مي‌زنم يك طرفه حرف بزنم بگويم. براي همين مي‌گويم: اين را گفتند، اين را هم گفتند. اما مسئله‌ي بيمه گير فقهي ندارد. حالا اگر هم دارد، قابل حل است. مملكتي كه مجلس دارد، شوراي نگهبان هم دارد، امام در رأس است، ممكن است يك كسي اشكال بگيرد، بگويد: آقا بيمه اجباري كجايش فقهي است؟ خيلي خوب، اين را مي‌شود از اول گفت: آقاي كارمند، تو اگر خواستي در اين وزارت خانه كار بكني شرطش اين است كه از 5 هزار تومان، هزار تومانش را براي بيمه بدهي. اگر نخواسته باشد، استخدام نمي‌شود. اين قرارداد قبلي است ممكن است بگوييم: آقا بعضي جاها تاوان گرفتن حرام است، آن جا كه حرام است چه از خودم بگيرد، چه از بيمه بگيرد، ممكن است تاب فقهي داشته باشد. اما بيمه يك چيزي است كه فعلاً ضرورت جامعه است. كشاورزهاي همه‌ي دنيا اكثرا بيمه هستند. چون ديگر با خيال راحت كشاورزي مي‌كنند. مي‌گويند: بالاخره امسال سيب زميني بكاريم، پياز بكاريم، عدس بكاريم، هندوانه بكاريم، اين باعث دلگرمي است. چون ما از آن ايمان‌هاي ناب ناب كه نداريم، يك مقداري ايمان دارم، يك مقدار هم بايد حواسمان جمع باشد. اگر كسي يك توكل ناب داشت، آخر يكي از مشكلاتي كه از طرف بيمه به ما مي‌شود اين است كه مي‌گويد: بيمه آدم را مشرک بار مي‌آورد. دائم مي‌گويد: چطور شد، دائم منتظر بيمه است. ولي درست است، واقعيت اين است كه اگر كسي روح توكلش قوي باشد مثل ابراهيم كه همه‌ي دنيا كافر بودند، ولي ابراهيم خداپرست بود، هيچ بيمه‌اي هم او را حمايت نمي‌كرد و فقط آرامش الهي داشت.
اگر مثل امام در هواپيما مي‌نشيند كه از فرانسه بيايد، با او مصاحبه مي‌كنند، آقا چه احساسي داريد؟ مي‌فرمايد: هيچ احساسي ندارم. هرطور مي‌خواهد بشود. آرام بود. ما دل ابراهيم و دل امام را نداريم. معمولاً مردم يك اضطرابي دارند و اين بيمه براي جبران اضطراب كار خوبي است. گير فقهي حل شده است، اگر دو گير فقهي داشته باشد، قابل حل است. امام اجازه مي‌دهد. مجلس خبرگان قانون اساسي چند اسم بيمه را برده است. اگر آقايان مي‌دانند بررسي كنند. بنابراين ضرر وخطر مادي را يا فاميل، تكفل، ديه برعاقله، يا دولت، از درآمدهاي دولتي، مردم، خدمات مردم، ايثار يا بيمه با همين قراردادها است.
و اما خطرهاي معنوي: امور تربيتي بايد دقت كند. گاهي انسان در خطرهاي معنوي هم بايد دقت كند. 1- پدر و مادر يا فاميل كه بايد به معنويت بچه برسد. گاهي پدر و مادرها مي‌گويند: اگر بچه را شل بار بياوري بچه لوس مي‌شود. مي‌داني چرا به آهك آب اضافه مي‌كنيم متلاشي مي‌شود؟ چون از بس آب سنگ آهك را بيرون كشيده‌اند. علت اين كه بعضي‌ها محبت مي‌بينند متلاشي مي‌شوند، چون اين بچه مثل آهك در خانه هيچ محبت نديده است، پس آهك يادتان نرود. پدر و مادرهايي كه به بچه هايشان عنايت نمي‌كنند، ضربه‌هاي معنوي را دقت نمي‌كنند. اين بچه مثل آهكي است كه در كوره مي‌برند و مي‌پزند خشك خشك مي‌شود. آن وقت با يك بستني و آب هويج، با يك گل با يك تشويق متلاشي مي‌شود و عقده‌اي بار مي‌آيد. پدر و مادر بايد ضرر معنوي را جبران كند.
آخر كتاب مفاتيح يك حديثي به نام حديث كساء است. مسئله‌ي حديث كساء اين است كه سني وشيعه قبول دارند. پيامبر اكرم(ص) روي دوششان عبايي داشتند، امام حسن سلام كرد و زير عبا رفت. امام حسين آمد، فاطمه‌ي زهرا آمد، پيامبر عبا را روي همه كشيد فرمود: خدايا اين‌ها اصحاب عبا هستند. خامس آل عبا كه مي‌گويند: عبايي بود كه پيامبر روي اين‌ها كشيد و زير عبا به اين خاندان مطهر دعا كرد. اين حديث كساء قصه‌اي دارد كه اين است كه هر كسي كه مي‌آمد و سلام مي‌كرد، از اين كوچولوها صدايي مي‌آمد، امام حسن، امام حسين، زهراي عزيز مي‌گفت: وعليكم السلام، «ثمرة فؤادي» يعني نور دل من «قرة عيني» ميوه‌ي دلم، نور چشمم، سلام عليكم بفرما تو. از حديث كسا مي‌فهميم كه پدر و مادر با بچه در خانه بايد با محيت باشد.
ما حديث كساء را مي‌خوانيم كه مشكلمان حل شود. يعني فقط از آن استفاده‌ي توسل مي‌كنيم، نه استفاده‌ي تربيتي، بايد از آن استفاده تربيتي هم بكنيم. مثال آهك يادمان نرود. حديث كساء برخورد پدر و مادر با بچه را به ما ياد مي‌دهد. ضررهاي معنوي را بايد اول پدر و مادر جبران كنند. گاهي وقت‌ها امور تربيتي روي يك بچه كلي زحمت مي‌كشد، بچه در خانه مي‌رود، همه را فراموش مي‌كند به خاطر اين كه رفتار پدر و مادر متناقضند. اول پدر و مادر، دوم دولت. دولت مي‌تواند ضررهاي معنوي را جبران كند. چطور؟ پيامبر به عنوان رئيس حكومت اسلامي در مدينه بود كه تشكيل حكومت داد. بلال يك برده سياه بود، خيلي بلال را تحقير مي‌كردند. پيامبر ما به خاطر اين كه اين خسارت و اين ضربه‌ها را جبران كند، گفت: تو بايد مؤذن رسمي باشي. سخن گوي حكومت پيامبر مؤذن بود. مي‌رفت مي‌گفت: الله اكبر. مي‌گفتند: آقا اين بلد نيست كه اشهد بگويد. بلال مي‌گفت: اشهد. با اين كه نقض دارد، اما به خاطر اين كه مي‌خواهم به او عنوان بدهم، مي‌خواهم آن ضربه‌ها را جبران كنم، مي‌خواهم مسئله‌ي سياه پوست را كه عمري تحقير شده است جبران كنم. اين براي دولت است. با مترجم به آفريقا رفته بوديم تا سخنراني كنيم. چند جمله كه مي‌گفتم، اين آفريقايي‌ها خيلي به رقص در مي‌آمدند. يكي از جملاتش اين بود که تا گفتم هيجاني در مسجد شد گفتم: ما در تهران نام يكي از خيابان‌هاي خوبمان را آفريقا گذاشتيم. يك مرتبه ديدم ولوله‌اي شد. يعني من كه نديدم، او كه ترجمه مي‌كرد ولوله مي‌شد.
(آبان ماه است يك اسمي هم از 13 آبان ببريم. يك آيه هم داريم كه براي لانه‌ي جاسوسي تناسب دارد مي‌گويم: او كسي است كه «هُوَ الَّذي أَخْرَجَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ في‏ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْديهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ»(حشر/2) كفار را خارج كرد «مِنْ دِيارِهِمْ» از خانه‌ي خودشان، خدا اين‌ها را از خانه‌شان، از لانه‌شان بيرون كرد، بعد مي‌فرمايد: «ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا» شما گمان نداشتيد كه اين‌ها ول كنند و در بروند. خودشان هم گمان كردند كه «مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ» اين حصن و دژ و ديپلمات و سفارت خانه اين مي‌تواند برايشان افتخار آميز باشد، يعني خيال مي‌كردند حالا كه در سفارت خانه هستند، كسي ديگر نمي‌تواند به آنها «بالاي چشمتان ابروست» بگويد. هم شما فكر نمي‌كرديد در بروند، هم خودشان فكر نمي‌كردند در بروند. «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ» قرآن مي‌فرمايد: «فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا» از راهي كه گمان نمي‌كرديد قهر خدا برآن‌ها وارد شد. «وَ قَذَفَ في‏ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» رعب به معني ترس است. خداوند در دل اين‌ها ترس انداخت. «يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْديهِمْ» خانه‌ي خودشان را به دست خودشان خراب كردند. يعني تمام سندهايي را كه خودشان درست كردند، در ماشين ريختند، خورد كردند. بعد مي‌فرمايد: «بِأَيْديهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنينَ» با دست خودشان و با دست دانشجويان پيرو خط امام «فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ» عبرت بگيريد يا اولي الابصار بدانيد كه اگر خدا بخواهد چطور كفار را با رعب بدون ما با ترس و لرز بيرون مي‌كند و چيزي را كه با دست خودشان ساختند، با دست خودشان خراب مي‌كنند. اين آيه‌ي خوبي بود و وقت خوبي هم يادم افتاد.
راجع به آفريقا مي‌گفتيم، گفتم: كه در يكي از كارهاي ديني كه حكومت اسلامي كرد فرمان امام بود، اين بود كه آمريكايي‌هايي كه در لانه‌ي جاسوسي‌اند همه‌شان جنايت كارند اما در اين‌ها يك سياه پوست است، اين سياه پوست با اين كه جنايت كار است آزادش كنيد، چرا كه تا حالا به نژاد سياه در طول تاريخ ظلم شده است و ما مي‌خواهيم به نژاد سياه احترام بگذاريم. پس ببينيد ضربه‌ي معنوي به نژاد سياه را يا فاميل يا دولت و. . . بايد جبران كنند. اگر به آنها ضربه خورد، مردم بايد ضربه‌ي معنوي را جبران كنند، اگر يك كسي را ديد خار مي‌شود جلويش را بگيرند. مثلاً اگر ديديد يك كسي را دارند مسخره مي‌كنند، شما حق نداريد ببينيد گوش دهيد، بخنديد. دارند يك كسي را تحقير مي‌كنند، دارند يك كسي را بايكوت مي‌كنند، بايد از او كه دارد مسخره مي‌شود حمايت كنيد. اگر يك كسي، يك جايي تحقير شد، ضربه‌ي معنوي ديد و شما ساكت شديد، سكوت شما هم گناه است. آقا ما كه غيبت نكرديم، او به فلاني فحش داد، تو چرا نشستي گوش دادي؟ هم مردم و هم «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»(عصر/3) دولت بايد جلوي ضربه‌هاي معنوي را بگيرد. و يكي هم مربي است كه مي‌تواند با كمك‌هاي خود جلوي ضربه‌هاي معنوي را بگيرد.
در مجموع بحث اين است كه ضرر و خطري که در جامعه ديده مي‌شود يا ضرر و خطر مادي است يا معنوي است. جلوي ضرر مادي و معنوي را فاميل، دولت و مردم بايد بگيرند. منتهي ضررهاي مادي را بيمه جبران مي‌كند و ضررهاي معنوي را مربي و معلم جبران مي‌كنند. در آخر اين را هم بگوييم در بيمه‌هاي معنوي تذكراتي را بدهيم. 1- همين كه انسان يك كاري را مي‌خواهد بكند مي‌گويد: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» «أَعُوذُ» از عوذ است. عوذ يعني به خدا پناه مي‌برم يعني در سنگر قدرت تو، خودت مرا حفظ كن. اينكه آدم خودش را به خدا بسپارد يك رقم بيمه است. در دعاها به خصوص دعاي سمات است كه مي‌گويد: خدايا مرا حفظ كن و در دعاي ابوحمزه مي‌گويد: «وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ إِنْسَانِ سَوْءٍ وَ جَارِ سَوْءٍ وَ سُلْطَانِ سَوْءٍ وَ قَرِينِ سَوْءٍ وَ يَوْمِ سَوْءٍ وَ سَاعَةِ سَوْءٍ»(البلدالأمين، ص‏91) «وَ سَاعَةِ سَوْءٍ» ساعت بد «وَ قَرِينِ سَوْءٍ»، رفيق بد «وَ يَوْمِ سَوْءٍ»: روز بد «وَ سُلْطَانِ سَوْءٍ»: سلطان بد.
مي گويد: خدايا اين خطرات براي من پيش مي‌ايد روز بد، ساعت بد، رفيق بد، همه را حفظ كن. اين خودش از خدا مي‌خواهد كه بيمه‌ي معنوي شود. يك دعا داريم به نام دعاي عديله، يعني انسان بگويد: خدايا تو حق هستي، مرگ حق است، جهنم حق است، بهشت حق است، سؤال نكير و منكر حق همه حق است آخر مي‌گويد: خدايا اين حرف‌هايي كه زدم خيالم راحت است، مي‌گويم: ممكن است موقع جان كندن آن قدر حواس پرتي پيدا كنم و در دامن وسوسه و شك و فراق از زن و بچه بيفتم و ديگر اين حق و ناحق‌ها را در آن جا نگويم. خدايا الان كه حواسم جمع است، اصول دينم اين است. خدايا تو را قبول دارم، پيامبرت را قبول دارم، همه را قبول دارم. اين ايمانم را حالا كه حواسم جمع است از من قبول داشته باش. وقتي كه دارم مي‌لرزم به من روي بنما. اين خودش يك بيمه است كه خدايا الآن كه سالم هستم عقايدم رامي گويم، در وقت‌هاي خطرناك تو خودت در خطرها و هجوم وسوسه‌ها اين عقايد سالم را به من برگردان. توحيد بيمه است، چون درباره‌ي كلمه‌ي بيمه خيلي فكر كردم كه چه كلمه‌اي داريم. آخر آدم گاهي از بي كلمه‌اي مي‌رود، مثلا يك جايي اسم بيمه را سيد الشهداء گذاشته بودند. اين درست است، امام فرمود: اما امام كاري به اداره‌ي بيمه ندارد. ما فكر كرديم كلمه‌ي بيمه چه واژه‌اي دارد؟ امروز قبل از ظهر يك واژه‌ي خوبي به فكرم رسيد. ديدم كلمه‌ي حصن بيمه است، چون حصن به معني دژ، قلعه است. ما ديديم دو سه حديث درباره‌ي حصن داريم. مثلاً داريم َّ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»(أمالى صدوق، ص‏235) بيمه است «أَمِنَ مِنْ عَذَابِي» هر كه براي خدا كار بكند بيمه است. چون براي مردم كه كار كردي، يا سوت مي‌كشد يا كف مي‌زنند، يا مرسي مي‌گويند، يادسته گل روي قبر مي‌گذارند اما اگر براي خدا كار كني اين را بيمه مي‌كند تا آن طرف قيامت هم در امان باشي. يعني جزاي خدا ابدي است. جزاي مردم موقت است. اگر مي‌خواهي كارت بيمه شود، براي خدا كار بكن. قرآن هم اين را مي‌گويد: «ما عندكم يرفع»، هرچه كه رنگ شما بود مي‌پرد «و ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»(نحل/96) هرچه رنگ خدا دارد مي‌ماند. «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ»(بقره/138) پس يكي از چيزهايي كه آدم مي‌تواند بيمه كند، اين است كه(البته نمي‌دانم شما آقايان كه هستي؟ استاد دانشگاه هستيد، معلم هستيد، كارمند دولت هستيد، طلبه هستيد، كشاورز هستيد) هر که هستيد، براي خدا كار كنيد. چون حقوق دنيا چيزي نيست، حالا فرض مي‌كنيم بيمه شما را از آتش سوزي دنيا نجات داد چه كاري كرده‌اي كه از آتش جهنم بيمه شوي؟ آتش دنيا قليل مي‌سوزاند، آتش جهنم خود آدم را مي‌سوزاند. اين همه امام مي‌فرمايد: «خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَبِّ»(المصباح‏كفعمي، ص‏247) صدبار در دعاي مجير مي‌گويد: «أجرنا من النار يا مجير»(المصباح كفعمي، ص‏268)، «خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ». «أجرنا من النار» بيمه خوب است انسان ماهي صد تومان، دويست تومان براي آتش سوزي بدهد. «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»(عيون‏أخبارالرضا، ج‏2، ص‏136) اما انسان اگر دستش در دست رهبر معصوم بود، بيمه واقعي است. اما آن‌هايي كه دستشان را در دست شاه گذاشتند، آيا شاه مي‌تواند علم را بيمه كند؟ مي‌تواند هويدا را بيمه كند؟ پس رهبري حق بيمه است. توحيد بيمه است. صدقه بيمه است. صدقه بسياري از خطرات را رفع مي‌كند. عقيقه مهم است حالا نگوييد كه گوسفند گران شده بزغاله مي‌كشم. حديث داريم بچه‌اي كه به دنيا آمد گوشت يك حيواني را را ذبح كنيد و آب گوشتش را بدهيد بخورند. و روايت داريم كه اگر كسي براي بچه‌اش عقيقه كند بچه‌اش از بسياري خطرات بيمه مي‌شود. اين‌ها بيمه‌هاي معنوي است. دعاها بيمه است. بسياري از دعاها داريم «وَ احْرُسْنِي» حراست. «وَ احْفَظْنِي» حفاظت. حديث داريم «الْحَجُّ يَنْفِي الْفَقْرَ»(تحف‏العقول، ص‏6) كسي كه به مكه برود، ديگر فقير نمي‌شود. گدا نمي‌شود. ازدواج بيمه است، جوان عذب بيمه نيست. دائم دچار لغزش مي‌شود. ازدواج انسان را بيمه مي‌كند. «صُومُوا تَصِحُّوا»(الدعوات، ص‏76) روزه انسان را از بسياري مرض‌ها بيمه مي‌كند. بنابراين بيمه‌هاي معنوي هم زياد داريم. من حرف هايم تمام نشد ولي وقتمان تمام شد.
خدايا تو را به مقام محمد و آل محمد ايمان ما را بيمه كن تا بي دين از دنيا نرويم. فكر ما را بيمه كن تا منحرف نشويم. زبان ما را بيمه كن تا خلاف نگوييم. گوش ما را بيمه كن تا خلاف نشنويم. مملكت ما را بيمه كن تا نه ناوگان آمريكايي ونه بمباران صدامي‌ها را ببينيم. مملكت ما را از هر رقم تزلزل همين طور كه تا حالا بيمه كردي، بيمه كن. امام ما را در پناه حضرت مهدي حفظ كن. ما را به خودمان واگذار مكن.
نماز جمعه انسان را از شايعات بيمه مي‌كند. چون گاهي تخم مرغ نيست، روغن نيست، مردم يكي يكي نق مي‌زنند، آدم خيال مي‌كند مردم با انقلاب خوب نيستند، وقتي در راهپيمايي و نماز جمعه مي‌ايد مي‌بيند، اوه! پس خوبند. حالا يك نق هم زد زد، ته دلش با اسلام و امام و نماز جمعه رفيق است و هر وقت نماز جمعه خلوت شد دلهره است. نماز جمعه را فراموش نكنيد.
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»