1366/10/10 بازار، نظارت و بازرسي بايگاني سالانه - 1366



بســم اللّه الرّحمن الرّحــيم
الحمد للّه رب العالمين و صلي اللّه علي سيّدنا و نبيّنا محمّد و علي اهل بيته و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين

بحث اين هفته‌ي ما پيرامون عدالت و توزيع عادلانه است. البته در جريان باشيد كه عزيزاني كه امروز در جلسه‌ي ما حضور دارند ديدني هستند. چون از نهضت سوادآموزي، معلمين نمونه را دعوت كرده‌ايم.
- عدل و توزيع
همه مي‌‌دانيم كه يكي از صفات خدا عدل است. اما عدل به اين معنا نيست كه به همه يكسان بدهيم. امام مي‌فرمايد: جواهر را گردن خوك آويزان نكنيد و معناي عدالت اين نيست كه به گردن خوك هم جواهر آويزان شود. يا در جايي ديگر داريم كه مطالب مهم و محرمانه را به هر كسي نگوييد و هر علمي را به هر كس و ناكسي نبايد آموخت. عدل به اين معنا نيست كه همه چيز، همه جا و براي همه كس يكسان باشد. بلكه معناي عدل اين است كه هر چيزي به جاي خود باشد.
انسان دست عالم رباني را مي‌بوسد و دست آدم عادي را نمي‌بوسد. يا معلم به يك شاگرد 20 مي‌دهد و به ديگري نمره 18 مي‌‌دهد و اين كه به همه يك نمره بدهد عدالت نيست. بلكه عدل اين است كه يك نفر 20 بگيرد و ديگري نگيرد و نبايد گفت كه چون جمهوري اسلامي حكومت عدل است بايد به همه يكسان داد. البته يك سري چيزها براي همه است، اما يك سري چيزها براي كسي است كه كار كرده باشد و يك سري هم براي كساني كه بهتر كار كرده‌اند. يك سري هم براي كساني است كه نمي‌توانند كار كنند. مثلاً خانواده‌ي شهيد يا ايثاگر مقامي دارند كه بقيه ندارند. همان طور كه عالم با غير عالم برابرنيست. و اين طور نيست كه به هر كسي هر مقامي داده شود. زماني هم كه حضرت ابراهيم(ع) به خدا گفت: كه به بچه¬هاي من هم مثل خودم مقام رهبري و امامت را عنايت كن. خدا در پاسخ او گفت: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ»(بقره/124). معناي عدل هم اين نيست كه تا كسي استحقاق و لياقت داشت، فوري و به يك باره به او بدهيم، بلكه ممكن است صلاح باشد كه ذره ذره به او بدهيم.
نفت براي همه‌ي مردم است، اما به اين معنا نيست كه همه‌اش را استخراج كنيم و به همه بدهيم. چون نسل آينده هم هستند.
پس معناي عدالت دو چيز است: 1 - لازم نيست همه چيز را به همه كس بدهيم 2- قرار نيست كه همه¬ي چيزها را به يكباره و امروز به همه بدهيم. قرآن مي¬فرمايد: ما پيامبران را فرستاديم كه؛ «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(حديد/25) يعني انبيا براي برپايي عدالت آمده‌اند.
- اما در مورد اوصياء: اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد: مي‌داني براي چه رهبري را پذيرفتم؟ «أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ»(نهج‏البلاغه، خطبه 3) براي اين كه ازپرخور بگيرم و به گرسنه بدهم. پس جانشينان انبيا كه اوصيا هستند، هم براي برپايي عدالت آمده‌اند.
- اما شهدا: امام حسين(ع) فرمود: مگر نمي‌بينيد كه به حق عمل نمي‌شود و جلوي باطل هم گرفته نمي‌شود؟ من مي‌روم تا جلوي باطل را بگيرم. «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ»(تحف‏العقول، ص‏245) پس مسئوليت اصلي انبيا و اوصيا عدل بوده است.
و اما عدل چيست؟ ابتدا از عدل خداوند شروع مي‌كنيم.
آيا عدالت خداوند به اين معناست كه همه‌ي بچه‌ها يك طور هستند يا استعدادها و توانايي‌ها و در آمدها و حافظه هايكسان است؟ خير! عدالت يعني هر چيزي جاي خودش است.
زماني من مثلي داشتم كه جالب است برايتان بگويم. نانوا تنور را داغ مي‌كند. شما هم سه خمير به نانوا مي‌دهيد، يك خمير تلخ است، ديگري شور و ديگري شيرين. اگر شما خمير شور داده باشي به نانوا و او نان شور به شما بدهد و ديگري خمير تلخ بدهد و ديگري شيرين و او هم به تبع نان تلخ و شيرين بدهد، آيا مي‌توان گفت نانوا عادل نيست؟ نه، چون اوتقصير ندارد. در اين جا خمير گير مقصر است نه نانوا و يا خمير.
در مورد ما هم اگر بلاتشبيه خدا را نانوا فرض كنيم و بچه را خمير و پدر و مادر را خميرگير، اگر پدر و مادر نطفه‌ي خراب به رحم تحويل بدهند كه در حالت اضطراب است، يا از لقمه‌ي حرام است و. . . و دستورات اسلام را رعايت نكرده باشند، در نتيجه اين نطفه‌ي خراب، بچه‌ي نااهل و مشكل دار تحويل بگيرند، آيا خدا مقصر است؟ خير! بلكه پد رو مادر مقصرند. البته بچه هم بي‌تقصير است. حال آيا بايد زجر را بچه متحمل شود؟ بله! چون وقتي من كه ظالم هستم باسنگ سر شما را مي‌شكنم درد آن را شما كه مظلوم هستيد متحمل مي‌شويد.
خوب حالا پدر و مارد يك غلطي كردند، ولي آيا خدا نمي‌شود اين خمير شور را درست كند؟ چرا مي‌شود. ولي اگر اين كار را بكند، مثل اين است كه وقتي شما سنگ را به من مي‌زني، به من كه رسيد مثل پنبه بشود، يا استخوان من چدن بشود و لازمه‌اش اين است كه استخوان يك زمان استخوان باشد و در وقت ديگر چدن باشد. يعني هيچ چيزي در هيچ وقتي، هيچ نظامي نداشته باشد.
خدا سنت و قاعده‌اي دارد و معناي عدل اين است كه خداوند طبق قاعده و قانون عمل كند. اگر ما مي‌خواهيم به مشهد برويم، ولي به طرف جاده‌ي تبريز برويم و خدا ما را به مشهد ببرد، لازمه‌اش اين است كه همه‌ي جاده‌ها به هم بريزد. يا ما خوابمان برد ولي خدا كاري كند كه ما قبول بشويم، لازمه‌اش اين است كه اساس و نظام به هم بخورد.
پس دو نظام مي‌تواند وجود داشته باشد. 1 - قانونمند 2 - هرج و مرج
اگر قرار است نظام قانونمند باشد، مصيبت هم بايد در آن باشد و گريزناپذير است. و معناي مصيبت نخواستن هرج و مرج است. نمي‌شود گفت ما جاذبه‌ي زمين را هنگام نزول باران مي‌خواهيم ولي موقع پايين افتادن بچه‌مان آن را نمي‌خواهيم.
پس خدا هم عادل است و هم تفاوت‌ها و مصيبت‌ها وجود دارد.
- شاخه‌هاي عدل:
عدل در غيرت، در انفاق، در محبت، در پيوند، در قطع رابطه، در مدح و ذم، در كار و تفريح، بادشمن، در مجازات، در خوف و رجا و غيره.
مي‌گويند دكتري نوشته بود متخصص امراض داخلي و غيره. كسي نزد او رفت و جيغ زد. دكتر پرسيد: «چه شده است؟ » گفت: وغيره‌ي من درد مي‌كند. گفت: و غيره كجاست؟ گفت: نمي‌دانم. ديدم امراض داخلي‌ام درد نمي‌كند. گفتم: پس و غيره‌ام درد مي‌كند. گفتم حتماً شما كه نوشته‌‌ي آن را مي‌داني.
عدل در غيرت: مردان برخي مواقع با غيرت هستند و برخي مواقع خير. به طوري كه وقتي دختر يا خانمش دوست دارد هر جايي برود، نام آن را مي‌گذارد آزادي و البته تشخيص اين‌ها خيلي مهم است. مثلاً غصه نخوردن براي امري گاهي از بي‌تفاوتي است و گاهي از روح بلند است و انسان بايد دقت كند كه چرا از شنيدن حادثه‌ي تلخ ناراحت نشده است؟
مردان هم گاهي اين قدر غيرت دارند كه وقتي مهمان لباس زنش را روي بند مي‌بيند شيشه را مي‌شكند و دو هفته عصباني است و گاهي هم اصلاً نمي‌داند زن يا دخترش كجا مي‌رود و مي‌آيد.
عدالت در انفاق: قرآن آيه‌اي دارد كه وقتي مي‌خواهيد خرج كنيد به اندازه باشد. مؤمن كسي است كه «وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً»(فرقان/67) يعني به اندازه پول خرج كنيد تا بي پول نشويد و همين طور در خانه بنشينيد.
پيامبر در خانه نشسته بود، بچه‌اي آمد و گفت: مادرم من را فرستاده گفته پيراهني را كه شما پوشيديد براي تبرك به ما بدهيد. پيامبر هم داد. ظهر شد مردم منتظر بودند تا پيامبر براي نماز بيايد ولي پيامبر نيامد. سراغ پيامبر آمدند، پيامبر گفت: لباس ندارم. آيه نازل شد كه ما چنين نگفتيم. «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»(اسراء/29) نه اين كه هيچ به كسي ندهي و نه اين كه و پيراهنت را هم بدهي و در راه خدا هم بخشش اندازه دارد.
عدالت در محبت: پيامبر فرمود واي بر پدران آخرالزمان. گفتند: مگر بد هستند؟ گفت: نه! بچه‌هايشان را لوس بار مي‌آورند. چه كسي گفته به بچه همه چيز بدهيد؟ يا اگر گريه كرد هر چه خواست به او بدهيد.
در جايي ديگر گفتند: قاتل را نكشيد چون از اينكه كسي را كشته، مرض رواني گرفته است. اگر مريض بود كسي را نمي‌كشت. اگر بگوييم چون مرض رواني دارد قاتل را نمي‌كشيم، از فردا همه مرض رواني مي‌گيرند. و صرف قتل ربطي به رواني بودن ندارد. و درثاني مگر هر وقت ما گريه كنيم(مثل بچه) خدا به ما شام مي‌دهد و شما هم نبايد مصلحت را به خاطر گريه¬ي بچه فدا كني و هر چه خواست برايش فراهم كنيد.
برخي پدرها هم بي تفاوتي مي‌كنند. كسي به رسول الله گفت كه خدا به من بچه داده و هيچ كدام را نبوسيدم. پيامبر فرمود: عجب دل سنگي داري! چون هر بار كه انسان بچه‌ي كوچك را مي‌بوسد ثواب مي‌برد. پس نبوسيدن و زيادبوسيدن، هر دو را نهي مي‌كند. و اين عدالت در محبت است.
دامادي نزد ما آمد و گفت: مي‌خواهم تالار بگيرم. گفتم: حالا كه تالار مي‌گيري خانم ديگر كمتر از 500 توماني قبول نمي‌كند! طوري رفتار كن كه اگر 50 توماني هم قبول كند. طلبه‌اي سال اولش بود، خانه‌اي در قم نزديك حرم گرفته بود و گفت: بيا خانه‌ي من را ببين. رفتم و خانه‌اش را ديدم. گفتم: اگر از همين حالا در 200 متري حرم خانه بگيري، به دورتر از اين خانمت راضي نمي‌شود. 2 فرسخي بگير كه وقتي نزديك‌تر آمدي منت هم بر سرش بگذاري و طوري خرج كن كه فكر عاقبتش هم را كرده باشي و در مورد سوغاتي و مهماني هم همين طور بايد رفتار كرد.
عدالت در پيوند: اگر كسي با كسي مثل دختر يا پسري به هم شاگردي‌اش علاقه پيدا كرد، حديث داريم از عدالت خارج نشويد و هر چه داريد نگوييد! چون برخي انسان‌هاي زرنگ هستند كه اسرار را از زير زبان شما درمي‌آورند و براي روزي نگاه مي‌دارند تا آبروي شما را بريزند. اصولاً گفتن اسرار غلط است. چرا وقتي به دريا مي‌رويد، عكس مي‌گيريد؟ و يا در مجلس عروسي همين طور و اين عكس‌ها دست هر كس و ناكسي مي افتد و بسيار مواردي پيش آمده كه اينگونه آبروي افراد ريخته شده است. چون رفاقت‌ها ممكن است كم رنگ شود.
اصولاً از مردم نبايد عكس برداشت، چون يك لحظه است، اما فيلم بايد برداشت، چون هم خنده و هم گريه را نشان مي‌دهد و فقط يك لحظه خنده را نشان نمي‌دهد و عكس برداشتن از مردم اشكال دارد. چون عكس خنده را مي‌گيرد و مي‌گويد: «فلاني در ايام فاطميه مي‌خنديد» ولي كسي نيست كه گريه‌ها و روضه رفتن‌ها را ببيند. حديث داريم در اصول كافي كه واي بر كسي كه با كسي رفاقت مي‌كند و اسرار او را بيرون مي‌كشد تا روزي عليه او استفاده كند و آبروريزي كند. حديث داريم در مورد قطع رابطه كه هر وقت خواستيد با كسي قطع رابطه كنيد، هر چه مي‌خواهيد به او نگوييد تا فرداهم رويتان بشود كه با او آشتي كنيد.
كسي به كسي گفت: برو مادر فلان. امام باقر فرمود: چرا به مادر او توهين مي‌كني؟ او گفت: او چنان آدم مسلماني نيست. امام فرمود: مگر مي‌شود به كسي كه مسلمان نيست نسبت بد داد؟
قرآن در مورد حضرت مريم(س) مي‌فرمايد: «به او تهمت زدند، ولي مريم زن پاكي بود. » خدا به چند چيز گفته است گناه بزرگي است كه يكي از آن‌ها تهمت است. و در قطع رابطه‌ها نبايد همه‌ي پل‌ها را خراب كرد. و خدا مي‌داند كه عدم عدالت در پيوند و رفاقت‌ها چه مشكلاتي بوجود آمده و خدا مي‌داند كه چقدر بچه‌هاي لوس و عقده‌اي داريم.
مثلاً دختري با معلول ازدواج مي‌كند، ولي بعد مدتي كه مي‌گذرد و دختر عموها و دخترخاله‌ها را مي‌بيند منجر به جدايي مي‌شود. ازدواج با معلول كمال است به شرط اين كه انسان روي عقل حركت كند اما اگر تحريكاتي باشد، عاقبت نخواهد داشت.
عدالت در مدح و ذم: قرآن هيچ وقت قطعاً قطعاً نمي‌گويد. البته يك جايي «قَدْ أَفْلَحَ»(مومنون/1) داريم، ولي آن قدر «الَّذينَ» و شرايط دارد كه كسي به آنجا نمي‌رسد. اما آن جايي كه يك كار خوب را مي‌گويد، مي‌فرمايد: «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(آل عمران/200) در مدح و ذم نبايد قطعي صحبت كرد. چون انسان هميشه در خطر است و ما به پيامبر كه نمي‌رسيم و خدا حتي به پيامبرش مي‌فرمايد: مواظب باش! «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ»(زمر/65) كج بروي عملت از بين خواهد رفت. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ»(حاقه/44) اگر يك جمله‌ي دروغ به ما ببندي، شاهرگ تورا خواهيم زد «لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ»(آل عمران/128) يعني به پيامبر هم كه اشرف مخلوقات است هشدار مي‌دهد. منتهي خود انسان بايد خودش را كنترل كند و در مقابل تعريف‌هايي كه از او مي‌شود، اول از همه بگويد: اين طور هم كه شما مي‌گويي نيست.
ما آموزشيارهايي در اين جا داريم كه افراد زيادي را با سواد كرده‌اند وممكن است همين كار باعث غرور شما بشود كه به عنوان آموزشيار نمونه خدمت امام رسيديد و دست امام را بوسيديد و توانستيد شخص دوم جهان هستي را ببينيد، چون شخص اول حضرت مهدي است و شخص دوم نايب ايشان است و ممكن است غرور شما را بگيرد. در حالي كه خدا به پيامبرش هم هشدار مي‌دهد، پس خطر براي همه‌ي ماهست.
به حضرت علي(ع) گفتند: براي چه مي‌گويي: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»(فاتحه/6) فرمود: چون من تا الآن در راه مستقيم هستم ولي ممكن است يك دقيقه‌ي ديگر از صراط مستقيم خارج شوم. و لذا قرآن مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا»(نساء/136) يعني شما كه خوب هستيد مواظب باشيد منحرف نشويد. براي همين وقتي به سلمان گفتند: ريش تو بهتر است يا دم سگ؟ گفت: هر كدام كه از پل صراط عبور كند. و ضرب المثل ايراني هم هست كه جوجه را بايد آخر پايير شمرد. چون انسان از آينده خبرندارد و چقدر آدم‌ها را گمان مي‌كرديم كه خوب هستند ولي بد شدند و بالعكس.
در قيامت داريم كه مي‌گويند: لات‌ها چه شدند؟ مي‌گويند: به بهشت رفتند. چطور؟ چون روسفيد بودند «وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى‏ رِجالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ»(ص/62) مرداني بودند كه مامي گفتيم اشرار هستند، اين‌ها چه شدند؟ چون باطن دار بودن در بهشت هستند. حديث داريم خوشا به حال كسي كه باطنش از ظاهرش بهتر باشد و بدا به حال كسي كه باطنش از ظاهرش بدتر باشد.
و من هم واي به حالم اگر عادل نباشم. چون حديث داريم، واي به حال كسي كه بحث عدل بكند، ولي خودش عادل نباشد. بنابراين من خودم را تبرئه مي‌كنم با اين حرف كه من نمي‌گويم عادل هستم. و هر چه مي‌گويم اسلام است. كسي از من پرسيد: آقاي قرائتي سر نماز حواسم پرت مي‌شود چه كنم؟ گفتم: يك دكتر پيدا كن با هم نزد او برويم.
در كار، انتقاد، خواب، ورزش، رسيدن به خود و در مجازات و در دشمن و. . . مؤمن بايد اندازه نگه دارد و عدالت داشته باشد. قرآن در مورد دشمن مي‌فرمايد: «وَ لا تَعْتَدُوا»(بقره/190) اميرالمؤمنين وصيت كرد كه ابن ملجم يك ضربه زده است، شما هم يك ضربه بزنيد. اگر به شما يك سيلي زده بايد يكي بزني. حديث داريم يتيم را طوري بزن كه گويي بچه‌ي خودت را مي‌زني. زدن هم دليل دارد و هم مرحله دارد. در قرآن «فَاضْرِبُوا»(انفال/12) داريم ولي جايي كه خرجي مي‌گيرد ولي وظيفه‌اش را انجام نمي‌دهد، جايي كه مي‌گيرد و پس نمي‌دهد، جايي كه او را موعظه مي‌كني و گوش نمي‌دهد و هر عكس العملي نشان مي‌دهي، توجه نمي‌كند. ‌
تازه حديث داريم اگر همه كارها و راه‌ها را رفتي و انجام دادي و ناشزه بود و فايده نكرد، با چوب مسواك كه به نازكي قلم است بزن. آن هم طوري كه سرخ نشود. و اين در واقع زدن نيست و قلقلك دادن است. براي همين كسي مي‌گفت: پس من چوب مسواك خود را عوض مي‌كنم و با دسته بيل مسواك مي‌زنم.
خلاف كاري را آوردند تا شلاق بخورد و قنبر شروع كرد به زدن. علي(ع) پرسيد چند تا زدي؟ گفت: 103 تا. امام گفت: بخواب تا 3 تاي زيادي را به خودت بزنم.
خوف و رجا: اگر كسي را چه خوف بگيرد و چه رجا خطرناك است. نبايد خيلي اميدوار بود. قرآن مي‌فرمايد: «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً»(كهف/110) يعني رجاي خالي يا خوف خالي فايده ندارد.
خوش به حال كسي كه همه چيزش عدالت دارد و بيش‌تر ما حتي هيكل‌هايمان هم عدالت ندارد. فرد گاهي بازويش كلفت است ولي كله‌اش پوك است يا بالعكس. و لذا حديث داريم پيامبر اسلام «يسوي بين صدره و بطنه» وقتي مي‌ايستاد شكم وسينه‌اش يكسان بود. ميزان كسي است كه مغز و بازو و شكمش هماهنگ باشد.
«وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا»(انعام/152) يعني وقتي حرف مي‌زنيد عادل باشيد «وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ»(بقره/282) يعني وقتي چيزي مي‌نويسيد عادلانه بنويسيد. گاهي مراجع تقليد وقتي مي‌خواهند به كسي حكمي بدهند در اين كه بنويسند حجة الاسلام يا ثقة الاسلام چندروز نامه را معطل مي‌كنند و نبايد بي‌خود حجة الاسلام را آيت الله كرد و يا بالعكس، چون دست ما نيست.
دفتر يكي از علما نامه‌اي به كسي نوشت كه ايشان از درگذشت والده‌ي شما بسيار متأثر شدند و تسليت گفتند. وقتي ايشان خواست امضا كند گفت: من بسيار متأسف نشدم، چون پيرزني بود و مرد. دوباره كه آوردند ايشان فرمود: متأسف هم نشدم. پرسيدند چه بنويسيم؟ ايشان گفت: بنويسيد خبر فوت والده را شنيدند و براي او طلب آمرزش كردند و نبايد بي دليل دروغ نوشت. بي دليل نبايد گفت مشتاق ديدارم يا مخلصم.
بين بچه‌ها به عدالت رفتار كنيد. كسي يك بچه را بوسيد و ديگري را نبوسيد. امام گفت: تو ظلم كردي يا هر دو را ببوس يا هيچ كدام را نبوس. يا چرا وقتي مهمان مي‌آيد، بچه‌هاي مهمان را بيش‌تر تحويل مي‌گيريد؟ چون بچه نمي‌فهمد كه مهمان است و خيال مي‌كند تبعيض است.
يا پدر و مادر در منزل دعوا مي‌كنند و تقصير را گردن همديگر مي‌اندازند و بچه چون قدرت تحليل ندارد مي‌گويد: تقصير هر دو است. آيت الله مدني مي‌فرمود: در بازار نجف راه مي‌رفتم، دو پسر آيت الله العظمي حكيم هم راه مي‌رفتند و نمي‌دانستند كه من پشت سر آن‌ها هستم. و يكي از ديگري چيزي پرسيد و وقتي اولي جواب داد، دومي گفت: راست مي‌گويي؟ و او گفت كه مگر قرار است دروغ بگويم. و مگر پدرمان از ما قول نگرفت كه از 14سالگي دروغ نگوييم؟
اما يك سري عدالت‌ها بايد در جامعه باشد. مثل عدالت در رشته‌هاي تحصيلي و اين طور نباشد كه در يك رشته هر چه بخواهيم آدم داشته باشيم، ولي در رشته‌ي ديگر با كمبود نيروي انساني مواجه باشيم. حوزه‌ي علميه هم همين طور است. حوزه علميه واعظ زياد دارد ولي قاضي يا كسي كه براي كودكان حرف بزند كم دارم. چرا كسي را نداريم كه قصه‌هاي قرآن را براي بچه‌ها بگويد؟ خدا رحمت كند شهيد مظلوم بهشتي را كه در مدرسه فيضيه فرمود: «حي علي القضاء» يعني به سوي قضاوت بشتابيد.
توليد نسل زياد است ولي توليد غذا كم است. يا يك نفر چند مسئوليت دارد ولي مشابه او هيچ مسئوليتي ندارد ومي بيني او در همه‌ي ريگ‌ها نخود است و اين قدر كميسيون‌هاي فراوان و پشت سر هم مي‌رود كه اصلاً فكر نمي‌كند. آيا قرآن كه مي‌فرمايد: «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ»(تكاثر/1) فقط براي مال است و براي مقام نيست؟
من خودم، هم در صدا و سيما و هم سوادآموزي و هم تفسير نمونه سرپرست بودم، ديدم نمي‌شود و همه را خراب مي‌كنم و روزي به معاونين گفتم: كساني كه معتقدند من به درد سرپرستي نمي‌خورم دست بلند كنند و همه دست بلند كردند. البته گفتند: ناراحت نشو! ولي اين قدر سرت شلوغ است كه نمي‌رسي و اين ظلم به نهضت است و براي برادرمان رأي گرفتيم و گفتيم شما سرپرست نهضت سوادآموزي باش. امام جمعه اگر 20 كار بكند، خطبه نماز جمعه‌اش خراب مي‌شود و لذا امام جمعه‌ها را اين طرف و آن طرف مي‌كنند.
علي‌اي حال اگر انسان بخواهد كاري را خوب انجام بدهد بيش از يك يا دو كار نمي‌شود و بقيه‌اش سمبل كردن است.
يا مثلاً كارمندان يك وزارتخانه در رفاه بيش¬تري هستند و كارمندان وزارتخانه‌ي ديگر كه كار بيش‌تري هم دارند در رفاه كم‌تري هستند. يا در تسليحات و انسان‌ها، سرمايه‌گذاري كلان مي‌شود، ولي براي نجات انسان‌ها به مقدار لازم سرمايه گذاري نمي‌شود.
در زمان شاه خيلي بي‌عدالتي شد و من ليستي دارم از سرمايه گذاري‌هاي شاه كه فرصت خواندن آن نيست. اما جمهوري اسلامي شد و مقدار زيادي اموال ورم كرده مصادره شد و حقوق‌هاي كم بالا آمد و مستضعفين بالا آمدند ومستكبرين توي سرشان خورد و مقدار زيادي به عدالت نزديك شديم. ولي هنوز هم بي عدالتي هست. و مواظب باشيم آن مقداري كه به كمك خون شهدا و دولت و ملت عدالت برقرار شده است، ما به آن ضربه نزنيم و در آنچه كه در دستمان است خلاف نكنيم. . پيامبر(ص) به علي(ع) يا علي(ع) به مالك اشتر(يادم نيست) مي‌فرمايد: به همه يكسان نگاه كن. در نگاه كردن هم بايد عادل باشي.
دو گروه تيراندازي مي‌كردند و پيامبر وارد شد و ديد هر جا بنشيند ناعدالتي است. فرمود: يك مقدار با اين گروه مينشينم وتير مي‌اندازم و مقداري با گروه ديگر. در زن‌داري، بچه‌داري، خنديدن و. . . بايد عدالت باشد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»