1364/2/5 بيت المال بايگاني سالانه - 1364



بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الحمد للّه رب العالمين و صلي اللّه علي سيّدنا و نبيّنا محمّد و علي اهل بيته و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين»

بحث اين هفته‌ي ما در رابطه‌ي با بيت المال است. بحثي كه همه ما با آن سر و كار داريم و بحث خيلي مهم و در عين حال مشكلي هم مي‌باشد.
مطالبي را درباره‌ي حفظ بيت المال از قرآن و حديث و نهج البلاغه برايتان مي‌خوانم.
خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»(مومنون/8) اين آيه از آيات اوليه سوره‌ي مؤمنون است. قرآن براي مؤمنين صفاتي را عرض مي‌كند.
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»(مومنون/1) «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»(شمس/9) «من زكي هو المؤمن و المؤمن من زكي » مؤمنان رستگارند و داراي صفاتي مي‌باشند كه يكي از صفات اين است كه امانات و پيمان‌ها را مراعات مي‌كنند «الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»(مومنون/2) يعني مؤمنين كساني هستند كه در نماز خاشع هستند و حال دارند و از كار لغو و ياوه گويي دوري مي‌كنند و حق النّاس و زكات وماليات را مي‌پردازند و نسبت به مسائل شهواني خود را حفظ مي‌كنند و شهوت خود را با ازدواج كنترل مي‌كنند وامانات و عهد خود را مراعات مي‌كنند. بيت المال امانت است ولي اكثرا در حفظ آن كوشا نيستند. كساني كه پشت ماشين بيت المال مي‌نشينند، نسبت به زماني كه پشت ماشين خودشان مي‌نشينند، كم‌تر مراعات مي‌كنند.
چقدر آدم داريم كه ماشين شخصي خود را مي‌خواباند و از ماشين بيت المال استفاده مي‌كند. يا اين كه در انتخاب جاده، ماشين خود را در جاده ناهموار نمي‌برد و با ماشين بيت المال چنين مراعاتي را نمي‌كند.
همه‌ي اموال دولتي از اتوبوس شركت واحد گرفته تا آب، برق، خودكار، ميز، نيمكت و كتاب جزء بيت المال محسوب مي‌شوند و نبايد در استفاده از آن‌ها كوتاهي كرد.
حضرت علي(ع) در خطبه سوم نهج البلاغه مي‌فرمايد: «يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيع»(نهج‏البلاغه، خطبه 3) يعني بعضي از افراد مثل شتري كه به علف تازه‌ي بهاري رسيده است، مال خدا و بيت المال را مي‌خورند. اصولاً عده‌اي كه به مال مفت مي‌رسند به فكر استفاده‌ي از آن مي‌افتند. مثلاً فردي سيگاري نيست اما به جلسه‌اي مي‌رود كه سيگار مجاني روي ميز گذاشته‌اند. فوري مي‌كشد و اگر از او پرسيده شود مگر سيگاري هستي؟ مي‌گويد: حالا چون بود، كشيدم. به حضرت امير گفتند: كه به بعضي افراد پول بده تا ساكت شوند و دور شما را بگيرند و حكومت شما قوي شود. حضرت فرمود: «أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ يَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِي الدُّنْيَا وَ يَضَعُهُ فِي الْآخِرَةِ وَ يُكْرِمُهُ فِي النَّاسِ وَ يُهِينُهُ عِنْدَ اللَّهِ»(نهج‏البلاغه، خطبه 126) يعني شما مي‌گوييد باج بدهم و با پاي شرك به سراغ توحيد بروم وپايه‌هاي حكومت اسلامي را با رشوه قوي كنم و سبيل اين و آن را چرب كنم و فرمود: «لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ» يعني حتي اگر اموال براي خودم هم بود، آن را به طور مساوي تقسيم مي‌كردم و حال آن كه اموال براي خداوند است، من هرگز پايه‌ي توحيد را با رشوه محكم نمي‌كنم. «أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ» حضرت در ادامه فرمود: آگاه باشيد كه بخشيدن مال در غير حق و باطل هم تبذير و هم اسراف است و اسراف ازگناهان كبيره است. «إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطينِ»(اسراء/27) يعني كسي كه ول خرجي مي‌كند، برادر شياطين و آمريكاست. همچنين حضرت در خطبه مي‌فرمايد: «وَ هُوَ يَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِي الدُّنْيَا وَ يَضَعُهُ فِي الْآخِرَةِ وَ يُكْرِمُهُ فِي النَّاسِ وَ يُهِينُهُ عِنْدَ اللَّهِ» يعني كسي كه بخواهد با پول، مردم را از خود راضي كند ممكن است كه تعدادي را در دنيا از خودش راضي كند، امّا در آخرت بايد جواب دهد و نزد خدا پايين مي‌آيد. فردي نزد اميرالمؤمنين آمد و از حضرت خواست كه پولي از بيت المال به او بدهد. حضرت به او فرمود: «إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَيْسَ لِي وَ لَا لَكَ وَ إِنَّمَا هُوَ فَيْ‏ءٌ لِلْمُسْلِمِينَ وَ جَلْبُ أَسْيَافِهِمْ فَإِنْ شَرِكْتَهُمْ فِي حَرْبِهِمْ كَانَ لَكَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَيْدِيهِمْ لَا تَكُونُ لِغَيْرِ أَفْوَاهِهِمْ»(نهج‏البلاغه، خطبه 232) يعني بيت المال نه براي من و نه براي تو است. بيت المال مربوط به همه‌ي مسلمين است. اگر به جبهه رفته باشي در آن شريك هستي و الا حق استفاده از آن را نداري. در يكي از جنگ‌ها تيري به يكي از اصحاب پيامبر اصابت كرد و او را از پاي درآورد. مردم جنازه را آوردند و گفتند كه شهيد شده است. پيامبر فرمود: نگوييد شهيد شده است. چرا كه عبايي كه روي دوش اوست از بيت المال است و به خاطر همين من بر اين شخص نماز نمي‌خوانم. اين حديث حرف‌هاي مهمي داشت. چرا كه شخصي جانش را مي‌دهد ولي به خاطر تصرف در بيت المال، نه به اوشهيد مي‌گويند و نه پيامبر بر او نماز مي‌خواند. كارهاي خداوند خيلي دقيق است.
يكي از ياران پيامبر به قدري آبرو داشت و محبوب پيامبر بود كه بعد از مرگش، خود پيامبر جنازه‌اش را بر دوش گرفت و دفن كرد. مادر او گفت: خوشا به حالت و مرگ بر تو گوارا باد كه پيامبر تو را تشييع كرد. پيامبر فرمود: اينطور نگو. چرا كه اين فرد در خانه اخلاق خوبي نداشته و به خاطر همين در شب اول قبر دچار عذاب مي‌شود و فشار قبر خواهد داشت. خداوند خيلي دقيق و ظريف به حساب‌ها رسيدگي مي‌كند.
وزيري خدمت امام كاظم(ع) آمد ولي حضرت اجازه‌ي ورود به او نداد. چرا كه آن وزير روزي به چوپاني اجازه‌ي ورود نداده بود. آن فراد پيش پيامبر رفته و گفت: حضرت علي(ع) همه چيزش خوب است ولي گاهي اوقات خشك وخشن برخورد مي‌كند. پيامبر فرمود: «إِنَّهُ لَخَشِنٌ فِي ذَاتِ اللَّهِ»(المناقب، ج‏2، ص‏110) يعني حضرت علي به خاطر خدا خشن است و انسان بايد در بيت المال خشك باشد. اگر مي‌خواهي ببخشي از مال خودت ببخش. گاهي شخصي مي‌خواهد يك شماره تلفن يادداشت كند. يك كاغذ بزرگ را مصرف مي‌كند در حالي كه در يك كاغذ كوچك هم مي‌توانست اين كار را انجام دهد. نامه‌هاي اداري و حقوقي تقريباً نيم متر در نيم متر هستند، و اين اسراف است. اگر كسي بيش از افراد خانواده‌اش سهميه كوپن بگيرد اشكال دارد. در حالي كه با يك ليوان آب هم مي‌شود وضو گرفت، بعضي افراد شير آب را باز مي‌كنند و مقدار زيادي آب مصرف مي‌كنند تا وضو بگيرند. فردي از رودي آب برداشت و خورد و اضافي آن را روي زمين ريخت. حضرت اميرالمؤمنين فرمود: اين كار اسراف است و بايد اضافي را دوباره به رودخانه بريزي. عده‌اي به جنگل مي‌روند و چاي مي‌خورند و آب جوش اضافي را پاي بوته‌ها مي‌ريزند و آن‌ها را خشك مي‌كنند. اصولاً براي تفريح نبايد هيزم روشن كرد. اگر بخاري روشن است و هواي اتاق گرم شد، بايد آن را كم يا خاموش كرد كه اسراف نشود. در تعداد زيادي از ادارات در روز پرده را مي‌كشند و چراغ روشن مي‌كنند و اين اسراف است. اگر بر خلاف مقررات دولت، اجناس دولتي را با قيمت گران‌تر در بازار آزاد بفروشد، اشكال دارد. گاهي افرادي براي اين كه دائم الوضو باشند، چندين ليتر آب مصرف مي‌كنند و براي يك عمل مستحبي، مرتكب اسرافي كه حرام است مي‌شوند. اگر شما در بين نماز باشيد و فردي كه از شما طلب كار است بيايد و بگويد: طلبم را مي‌خواهم و راضي نيستم كه در پرداخت آن تأخير كني، شما بايد نماز را رها كنيد و طلب او را بپردازيد. در حديث داريم كه اگر حق مردم را ندهيد هر شب كه مي‌گذرد گناه دزد‌ها را برايتان مي‌نويسند. «عشار» به ياقياني گفته مي‌شد كه يك دهم اموال مردم را مي‌گرفتند تا آن‌ها را رها كند و اگر كسي مال مردم را به آن‌ها ندهد، گناه عشار را برايش مي‌نويسند. البته اگر پول داشته باشد و ندهد. حضرت علي(ع) ديد كه دخترش گردن بندي به گردنش بسته است كه از اموال بيت المال مي‌باشد. حضرت پرسيدند كه گردن بند را از كجا آورده است و جواب شنيدند كه از ابن رافع، خزينه دار دريافت كرده است. حضرت سراغ ابن رافع رفت و دليل كارش را جويا شد. ابن رافع جواب داد: 1- دختر علي بود 2- شب عيد قربان بود 3 - تنها سه شب گردن بند پيش او مي‌ماند 4 - عاريه‌اي و امانت بود و خودم ضامن مي‌شوم. ولي حضرت علي(ع) هيچ يك از دلايل ابن رافع را نپذيرفت. اميرالمؤمنين در خطبه‌ي نهج البلاغه مي‌فرمايد: «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ»(نهج‏البلاغه، خطبه 15) يعني به خدا قسم اگر با بيت المال ازدواج كرده باشيد و آن پول‌ها را مهريه‌ي زنانتان كرده باشيد، من آن پول‌ها را برمي گردانم و اگر خريد و فروش هم شده باشد، معامله‌ها را به هم مي‌زنم.
اگر دستمال كاغذي را آرام بكشيد، يكي بيرون مي‌آيد. چرا بايد به سرعت آن را كشيد تا چند دستمال حرام شود. آب ميوه فروش نبايد آبي كه ميوه‌ها را با آن شسته است و گل آلود شده است را در جوي بريزد. بقال نبايد، آب پنير را زير درخت بريزد. چرا كه از بين بردن درخت باعث ضايع شدن حق عموم مردم مي‌شود و نوعي دزدي به حساب مي‌آيد. با اين تفاوت كه دزد حق يك نفر را ضايع مي‌كند و اين شخص حق عموم مردم را از بين مي‌برد. اشخاصي از حضرت علي(ع) خواستند كه مقداري از پول بيت المال را به آن‌ها بدهد. حضرت فرمود: آيا حاضر هستيد كه شب به دزدي برويد و علاوه بر سهم خود سهم مرا نيز به دست آوريد؟ آن‌ها تعجب كردند و اعتراض كردند. حضرت فرمود: استفاده از بيت المال دزدي از همه‌ي مردم است. دزدي كه شاخ و دم ندارد. بعضي‌ها روي ديوار با زغال وكليد و ميخ و. . . يادگاري مي‌نويسند. البته معناي يادگاري اين است كه اين مسجد و بيت المال سالم بود. ‌اي مردم بدانيد كه من آن را خراب و زشت كردم و به بيت المال خيانت كردم.
مساجد و مدرسه‌ها و كاروان سراها آثار تاريخي مي‌باشند. كاخ‌ها هم از آثار طاغوتي هستند. پارك‌هاي ما بايد تميز و زيبا باشد و نبايد در آن‌ها آشغال و پوست تخمه ريخته شود. آب داخل جوي‌ها بايد مثل اشك چشم تميز باشد. اگر ما مسلمان واقعي بوديم بايد اين گونه تميز و منظم بوديم. البته روحيه‌ها و قلب‌ها و ايمان‌ها خوب است ولي كارها تماماً درست نيست. بعضي‌ها با بودن فرش، با لباس بيت المال روي خاك نماز مي‌خوانند و به لباس آسيب مي‌رسانند به بهانه‌ي اين كه خاكي هستند. اگر واقعاً مي‌خواهيد خاكي باشيد اشكالي ندارد. ولي اول لباس بيت المال را درآوريد و بعداً درخاك‌ها بغلتيد. پس اگر با لباس دولت بوديد براي نماز خواندن يا از فرش يا حتي از يك تكه مقوا استفاده كنيد.
گاهي پارچه‌هايي را كه براي خير مقدم مي‌نويسند، به جز نام ميهمان يا سخنران همه‌ي كلماتش تكراري است. بايدجاي نام‌ها را خالي گذاشت و با عوض شدن آن‌ها نام‌هاي اشخاص را روي پارچه چسباند و به جاي بيست متر، نيم متر پارچه مصرف كرد. شايد بگوييد: آقاي قرائتي خيلي سخت مي‌گيري. اميرالمومنين به زير دستانش مي‌فرمود: كه نوك قلم را تيز كنند و سطرها را تنگ‌تر كنيد تا بيت المال زياد مصرف نشود و خدا مي‌داند كه ما با بيت المال چه مي‌كنيم. صندلي‌ها و شيشه‌هاي اتوبوس‌هاي شركت واحد را ديده‌ايد؟
حضرت اميرالمؤمنين به «اشعث بن قيس» كه استاندار آذربايجان بود. فرمودند: «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ فِي رَعِيَّةٍ وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِيقَةٍ وَ فِي يَدَيْكَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَيَّ وَ لَعَلِّي أَلَّا أَكُونَ شَرَّ وُلَاتِكَ لَكَ»(نهج‏البلاغه، نامه 5) يعني اين پست و حكومت تو طعمه نيست. بلكه امانتي بر گردنت مي‌باشد و بايد آرام آن را براني.
«وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ فِي رَعِيَّةٍ» تو نگهباني بيش نيستي و حق نداري به رأي خود عمل كني. نبايد خودكار بانك صادرات را به بانك ملي برد. نبايد مهر اين مسجد را به مسجد ديگري برد. چرا كه اين كار نماز را باطل مي‌كند. نمي‌توان قهوه خانه‌اي حرف زد. فردي زيلوهاي مسجد را در هيئت حضرت ابوالفضل برد و در روز عاشورا روي آن عزاداري مي‌كردند و غذا مي‌دادند. آيت اللّه محله به رئيس هيئت گفت: كه اين كار درست نيست ولي جواب شنيد كه برو بابا! حضرت ابوالفضل دست‌هاي خود را براي خدا داد. آن وقت خدا نمي‌خواهد زيلوهايش را براي حضرت ابوالفضل بدهد؟ غافل از اين كه حضرت ابوالفضل دست هايش را داد كه ما خلاف شرع نكنيم. حضرت علي در يكي از نامه هايش مي‌فرمايد: «وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ» يعني تو فقط خزانه دار مي‌باشي مواظب باش كه خيانت نكني. ان شاءاللّه خداوند رزمندگان ما را به زودي پيروز كند. چرا كه الان مسئله‌ي اصلي جنگ است ولي بعد از جنگ كه ان شاءاللّه به زودي حل مي‌شود، مسئله‌ي اقتصاد اصلي ترين مسئله كشور مي‌باشد.
كشاورزان بايد به بيت المال توجه داشته باشند. چرا كه يك گندم يك فشنگ است. اگر ما به دولت كمكي نمي‌كنيم، نبايد به آن ضرر بزنيم.
اگر يخبندان است و به چرخ ماشينتان زنجير بسته‌ايد، بايد بعد از يخبندان فوري زنجير را باز كنيد. چرا كه زنجير چرخ باعث استهلاك آسفالت مي‌شود.
در كشور ما سالي شش هزار نفر دچار حادثه رانندگي مي‌شوند و راهي بيمارستان مي‌شوند و نياز به دارو پيدا مي‌كنند كه بعضي از اين داروها را بايد از خارج وارد كرد. پس سهل انگاري در رانندگي باعث وابستگي به خارج و آمريكا مي‌شود.
اگر كسي با دندانش يك بادام بشكند و به خاطر آن كار دندانش آسيب ببيند، به موادي نياز پيدا كند كه بايد از خارج وارد كنيم و اين سهل انگاري باعث وابستگي به بيگانگان مي‌شود. خلاصه كساني كه مرگ بر آمريكا مي‌گويند، در كارهايشان توجه به خروج ارز از كشور داشته باشند. در بعضي از شهرها از مازاد پارچه‌ها، لحاف چهل تكه درست مي‌كردند. چه مانعي دارد كه در زندگي اين گونه صرفه جويي بكنيم. غالباً مصرف ما زياد و كاذب است. اسراف، تبذير و غير ضروري است.
در پادگان‌ها خيلي اوقات غذاي زيادي پخته مي‌شود و در خيلي از نهادها ولخرجي مي‌شود. بايد توجه داشته باشيم كه مردم ندارند و در صف‌ها ايستاده‌اند و ما در جنگ و محاصره‌ي اقتصادي هستيم.
نگوييد: چرا از جنگ كه مسئله‌ي اصلي است، حرف نمي‌زنيد؟ چرا که در جبهه‌ها جنگ را رزمندگان حل مي‌كنند و ما كه در اين جا هستيم بايد كم مصرف كنيم، حتي اگر اين كار با خاموش كردن يك چراغ باشد. گاهي هشت ساعت سماور مي‌جوشد. چرا تا سماور جوش مي‌ايد آن را از برق نمي‌كشيد؟ البته اگر سماورها اتوماتيك باشد، خودش خاموش مي‌شود. خلاصه اگر بتوانيم ده دقيقه در مصرف صرفه جويي كنيم، بايد اين كار را بكنيم.
پيامبر يك ميهماني داشت. وقتي ميهمانان رفتند. غذاهاي باقي مانده را در ظرفي جمع كرد و آن غذاها را با خانواده اشان ميل كردند و فرمودند: دور ريختن غذا اسراف است. در حديث داريم كه باقي مانده‌ي غذاي مؤمن شفاست. البته مؤمن بايد واقعاً مؤمن باشد و بايد به بيماري واگيردار نيز توجه داشت. نبايد براي كار شخضي بدون اجازه‌ي مسئولين از ماشين دولتي استفاده كرد. نبايد گفت: كه من پول آب و برق را مي‌دهم. چون وقتي يک نفر زياد مصرف مي‌كند، ضامن قطع شدن آب و برق ديگران مي‌باشد. آيا مي‌شود كسي چشم خودش را كور كند و بگويد: مال خودم هست؟ اين كار گناه است. پس هركسي نمي‌تواند مال خود را هر طور كه دلش مي‌خواهد مصرف كند.
آيا مي‌شود فردي كشاورز نباشد و به اسم كشاورز تراكتور بگيرد و در بازار آزاد بفروشد؟
امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ مِنْ بَقَاءِ الْمُسْلِمِينَ وَ بَقَاءِ الْإِسْلَامِ أَنْ تَصِيرَ الْأَمْوَالُ عِنْدَ مَنْ يَعْرِفُ فِيهَا الْحَقَّ وَ يَصْنَعُ فِيهَا الْمَعْرُوفَ فَإِنَّ مِنْ فَنَاءِ الْإِسْلَامِ وَ فَنَاءِ الْمُسْلِمِينَ أَنْ تَصِيرَ الْأَمْوَالُ فِي أَيْدِي مَنْ لَا يَعْرِفُ فِيهَا الْحَقَّ وَ لَا يَصْنَعُ فِيهَا الْمَعْرُوفَ»(كافى، ج‏4، ص‏25) يعني اگر مي‌خواهيد دين باقي بماند، بيت المال را به دست عادل بسپاريد كه حق بوده و طرف دار حق مي‌باشد. قصه‌اي كه در آن حضرت علي در برابرتقاضاي كمك از بيت المال آهن داغ كردند را شنيده‌ايد. روزي عده‌اي پيش حضرت علي آمدند و از حضرت خواستند كه چيزي از بيت المال به آن‌ها بدهد كه بيش‌تر از سهمشان بود. حضرت به آن‌ها فرمود كه جمعه بيايند. حضرت در روز جمعه آن‌ها را به نماز جمعه برد و فرمود: تو بيشتر از سهم خود مي‌خواهي. يعني مي‌خواهي از سهم اين همه آدم بدزدم و به تو بدهم. حضرت امير فرمودند: «دَخَلْتُ بِلَادَكُمْ بِأَشْمَالِي هَذِهِ وَ رِحْلَتِي وَ رَاحِلَتِي‌ها هِيَ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مِنْ بِلَادِكُمْ بِغَيْرِ مَا دَخَلْتُ فَإِنَّنِي مِنَ الْخَائِنِينَ»(المناقب، ج‏2، ص‏98) يعني با اين لباسي كه بر دوش دارم و اين مركبي كه بر آن سوار هستم، داخل شهر شما شدم وفرمانده‌ي شما شدم. پس اگر من از شهرتان خارج شدم و به غير از چيزهايي كه با آن وارد شدم، چيز ديگري داشتم، همانا من از خيانت كاران هستم. يعني اگر وضع زندگي من در هنگام رياست با روزي كه وارد شدم فرق كند، مثلا با ژيان آمدم با پيكان بروم. با زيلو آمدم با قالي بروم. از وضع من معلوم مي‌شود كه آن‌ها را از جايي دزديده‌ام و يا خيانتي كرده‌ام.
به همين دليل است كه در قانون اساسي آمده است كه وكلا و وزرا در ابتداي كار بايد صورت اموال خود را به دولت بدهند و در هنگام اتمام مسئوليت يا استعفا نيز صورت اموال خود را بدهند تا بررسي شود كه خيانتي صورت نگرفته است.
البته اموالي كه دولتي است و به صورت امانت در دست مسئول است اشكالي ندارد. در اموال شخصي نيز اگر كمي ترقي به وجود بيايد، اشكالي ندارد. چرا كه اگر اين فرد آجيل فروشي هم مي‌كرد، مقداري سود به دست مي‌آورد. يا اينکه گاهي فرد به مكه‌اي يا كربلايي برود يا اين كه فرشي و يخچالي بخرد. خلاصه اگر زندگي تغيير طبيعي كند، اشكال ندارد.
نگوييد: فلان كس موقعي كه مسئول شد، يخچالش هفت فوت داشت و حالا يخچال نه فوت خريده است. چرا كه يك كاسب نيز قادر است، چنين ترقي كند. اما گاهي يخچالش هفت فوت بوده و حالا چند فوت شده است. بايد تغيير به گونه‌اي باشد كه فوت هايش به هم بخورد. پس اگر ترقي به نحوي باشد كه اگر رئيس نبود، امكان چنين پيشرفتي را نداشت، حتماًخيانتي در كار بوده است.
حضرت امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «فَإِنَّ مِنْ فَنَاءِ الْإِسْلَامِ وَ فَنَاءِ الْمُسْلِمِينَ أَنْ تَصِيرَ الْأَمْوَالُ فِي أَيْدِي مَنْ لَا يَعْرِفُ فِيهَا الْحَقَّ وَ لَا يَصْنَعُ فِيهَا الْمَعْرُوفَ» و همانا فناء و نابودي اسلام و مسلمانان وقتي است كه بيت المال در دست كسي باشد كه حق را نمي‌شناسد و به معروف و ثواب عمل نمي‌كند. خلاصه اين كه رمز بقاء اسلام به اين است که بيت المال در دست عادل باشد و رمز نابودي اسلام به اين است که بيت المال در دست فاسق باشد.
پس بنا به فرموده‌ي اميرالمؤمنين راه سقوط حق و جمهوري اسلامي اين است كه بيت المال در دست افراد غير عادل باشد. اين حديث در وسايل الشيعه، جلد 11 بود.
اگر مي‌گذاشتند كه اميرامؤمنين حكومت كند چه مي‌شد؟ بعد از اميرالمؤمنين امام حسن بود. بعد از امام حسن، امام حسين(ع) بود و همين طور به ترتيب حکومت به دست امامان مي‌افتاد. «أَيْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَيْنِ صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيلِ أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ أَيْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ أَيْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِيرَة»(إقبال‏الأعمال، ص‏297) اگر خط رهبري را به دست معصومين مي‌دادند، الان بعد از گذشت بيش از هزار سال نبايد ما انتظار مي‌داشتيم كه بويي از اسلام به مشام ما برسد. آيا مي‌دانيد بعضي از حكومت‌هاي اسلامي نما چه كردند؟ خدا علامه اميني صاحب الغدير را رحمت كند. ايشان در جلد هشتم اين كتاب مطلبي آورده‌اند كه خلاصه‌ي آن را عرض مي‌كنم. صد و بيست و شش ميليون و هفت صد و هفتاد درهم، و چهار ميليون و سي صد و ده دينار را بعضي از خلفايي كه خود را جانشين پيامبر مي‌دانستند قارون وار جمع كردند و به اطرافيان خود دادند. آمار اين خلفا و بذل و بخشش‌هاي آن‌ها را علامه در ادامه آورده است.
راه آهن جزء بيت المال است و حفظ آن واجب است. راه آهن ساليانه حدود پنج ميليون مسافر را جابه جا مي‌كند. بعضي افراد در قطار‌اش رشته مي‌خورند و باعث كثيف شدن واگن‌ها مي‌شوند. بعضي افراد مقدار زيادي از آب دستشويي‌هاي قطار را مصرف مي‌كنند. بدون اين كه به محدوديت ذخيره‌ي آبي قطارها توجه كنند.
چرا رفتار ما در بيت المال بايد به گونه‌اي باشد كه رئيس راه آهن، رئيس شركت واحد، رؤساي شهرداري‌ها و همه اينها از ما گله مند باشند.
آقا پسرها و دختر خانم‌هاي دانش آموز آيا توجه داريد كه وقتي در كلاس هستيد معلمتان، كتابخانه‌تان، آجر زير پايتان، پنكه و بخاري‌تان، كتاب هايتان، حقوق معلم‌تان، مدرسه‌تان، تلفن و آب و برق و اجاره‌ي مدرسه‌تان همه و همه آن‌ها توسط پول بيت المال اداره مي‌شوند. پس اگر شما خوب درس نخوانيد، شما هم به بيت المال خيانت كرده‌ايد. پس خيانت به بيت المال به پاره كردن يك كاغذ دولتي منحصر نمي‌شود. دانشجويان بايد توجه كنند كه چقدر از بيت المال در سربازخانه‌ها خرج آن‌ها مي‌شود. محصليني كه خوب درس نخوانند به بيت المال خيانت كرده‌اند. ‌اي مردم! آيا مي‌دانيد كه براي يك دكتر و يا مهندس چقدر از بيت المال خرج شده تا به اين درجه علمي رسيده‌اند؟ پس اگر به خاطر تهمت شما اين افراد فلج و خانه نشين شوند، شما نيز به بيت المال خيانت كرده‌ايد و ميليون‌ها تومان از بيت المال را بي اثر كرده‌ايد و دور ريخته‌ايد. نگوييد كه اين‌ها طاغوتي و خط وخطوطي‌اند. نگوييد که چهار نفر حزب اللّهي وجود دارد. يكي از آن‌ها من هستيم. ما منكر حزب اللّهي بودن شما نيستيم. ولي با پول شما حزب اللّهي‌ها اين افراد دكتر و مهندس شده‌اند پس تا جايي كه امكان دارد بايد از آن‌ها استفاده كرد. در پست‌هايي كه كليدي نيستند و آنها كارايي دارند، بايد از آن‌ها استفاده كرد. اگر به خاطر تهمت شما آن‌ها خانه نشين شوند و بي فايده گردند، شما به بيت المالي كه خرج آن‌ها شده بود، خيانت كرده‌ايد. حتي اگر شما بتوانيد فاسدي را ارشاد كنيد و اين كار را نكنيد، باز هم به بيت المال خيانت كرده‌ايد. البته گاهي افرادي به حدي فاسد هستند كه نمي‌توان هيچ اعتمادي به آن‌ها كرد. حتي در عدس پاك كردن! اگر فردي در پستي كه تخصص آن را ندارد قرار گيرد، در بيت المال خيانت شده است و نمي‌توان گفت كه دلم براي اوسوخت. چرا كه بايد دلسوز مردم بود و نمي‌توان بهانه آورد كه اطلاع از بي تخصصي او نداشته‌ايم. چرا ما پيرو پيامبري هستيم كه بي تخصص‌ها را كنار مي‌گذاشت. روزي پيامبر اكرم آيات برائت را به فردي سپرد كه بخواند. ولي آن فرد توانايي انجام اين كار را به طور كامل نداشت. پيامبر فورا مأموريت را به شخص ديگري سپرد و بعد از مدتي به همان دليل سابق آيات را به حضرت علي سپرد، تاآن‌ها را بخواند. اگر پيامبر بخواهد رودربايستي كند و مراعات حال اشخاص را بر كار درست مقدم كند، از حقيقت فاصله مي‌گرفت. روزي در مكان حساسي رفتم كه روحاني آن جا پيرمرد خوب و با تقوا ولي ساده و بي دست وپايي بود كه نمي‌توانست خوب صحبت كند و نيازهاي جواناني كه در جماعت او شركت مي‌كردند را پاسخ گو باشد. من به مردم گفتم: اين آقا خيلي آدم خوبي است. از نظر علم و تقوا بسيار خوب است ولي نمي‌تواند مردم را اداره كند. گفتند: ما ديديم كه اين سيد يازده فرزند دارد و پير و فقير مي‌باشد. گفتيم که به اين جا بيايد و نمازي بخواند و پولي براي زن و بچه‌اش ببرد. ببينيد آن‌ها چه طرز تفكر سطحي و ضعيفي داشتند. يكي نيست به آن‌ها بگويد كه افكار جوانان بيت المال است. البته بايد به فكر فقر او نيز بود ولي نبايد به اين خاطر جلوي رشد جمعيتي را گرفت و به بيت المال خيانت كرد. بچه‌ها امانت هستند. نسل امانت هستند. جمهوري اسلامي امانت است و نبايد با به كارگيري افراد نالايق به امانت‌ها خيانت كرد.
«من تقدم علي قوم و هو يري فيه من هو أفضل فقد خان اللّه و رسوله والمؤمنين » يعني طبق اين حديث اگر كسي در قومي، خود را بر کاري مقدم كند و پستي را به دست بگيرد و ببيند كه افرادي از او بهتر و فاضل‌تر در آن قوم وجود دارند و با اين حال پست را براي خود نگه دارد. همانا به خداوند و رسول خدا و مؤمنين خيانت كرده است.
پس بايد مواظب باشيم که رودربايستي نكنيم و قاطع باشيم و در كارهاي جزئي از شيشه اتوبوس گرفته تا مصرف کردن آب قطار و نظافت مدرسه همه را مراعات كنيم.
يك سرايدار مؤمن وقتي ببيند كه روي پشت بام مدرسه برف آمده است، بايد به جاي اين كه اول بام خانه خود را پارو بزند، سراغ جايي برود كه زير آن بام دانش آموزان بيشتري وجود دارند. يك انسان مكتبي بايد مواظب بيت المال باشد. از زنجير چرخ ماشين خود گرفته تا بوق زدن و رانندگي و. . . همه را مراعات کند.
بيت المال را بايد به دست كسي بدهند كه اگر گوسفندي را به او دادند كه تقسيم كند، گوشت‌هاي كبابي را به خانه خود نبرد. خوب با اين حساب بايد در همه‌ي بيت المال‌ها را ببندند و كليد آن‌ها را به جماران ببرند.
امام خميني فرمودند: كه حق اين است كه مدرس‌ها به مجلس بروند. ولي چون در جامعه مدرس‌ها موجود نيستند، بايد افرادي كه شبيه مدرس مي‌باشند به مجلس بروند.
اتلاف نيروي بدن نيز نوعي تلف كردن بيت المال است. خورشيد براي تو مي‌تابد، اگر تو حرام شوي انگار كه تابش خورشيد حرام شده است. ابر و باد و مه و خورشيد و فلك براي تو خلق شده‌اند تا تو در خط خدا باشي. پس هرگاه شما درخط خدا نباشيد، مثل اين است كه همه‌ي هستي را فلج كرده‌ايد و علاوه بر ظلم به بيت المال به آفرينش هم ظلم كرده‌ايد.
خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»(لقمان/20) يعني آن چه در آسمان‌ها و زمين مي‌باشد براي انسان خلق شده است. سپس مي‌فرمايد: انسان بايد به خدا نزديك شود و هر روز كه اين گونه نباشد، معلوم مي‌شود كه او معطل بوده و در نتيجه هستي معطل بوده است. چرا كه هستي آمده بود كه تو را به خدا نزديك كند و ميدان رشد باشد، نه اين كه خوابگاه و عشرتكده و آخور باشد.
مردم سه نوع حركت دارند. عده‌اي به فرموده قرآن حركتي رو به جلو دارند «رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً»(طه/114) و علمشان زياد مي‌شود و«وَ زِدْناهُمْ هُدىً»(كهف/13) يعني هدايتشان زياد مي‌شود پس عده‌اي روز به روز به علم و هدايت و رشدشان افزوده مي‌شود. بعضي از افراد به عقب حركت مي‌كنند َ «آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا»(نساء/137) يعني ابتدا ايمان مي‌آورند ولي بعد از آن كافر مي‌شوند. «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ»(بقره/51) «ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ»(بقره/64) عده‌اي از مردم روز به روز به خدا نزديك‌تر مي‌شوند و عده‌اي نيز روز به روز از خدا دور مي‌شوند وعده‌اي نيز به قول امير المومنين علي(ع) كه مي‌فرمايد: «الْمُتَعَبِّدُ عَلَى غَيْرِ فِقْهٍ كَحِمَارِ الطَّاحُونَة»(إختصاص مفيد، ص‏245) يعني مثل الاغ ولگرد مي‌چرند و اگر هشتاد سال هم عمر كنند، فرقي نمي‌كنند. قابل توجه ماشين‌هايي كه به ماشين آتش نشاني راه نمي‌دهند. وقتي خانه‌اي در حال سوختن باشد و ماشين آتش نشاني در راه باشد، بايد راه را باز كرد تا آن‌ها زودتر برسند وخسارت كمتري به آن خانه‌ي در حال سوختن وارد شود. پس هركس باعث تأخير ماشين آتش نشاني شود، در خسارت اضافي وارد شده به آن خانه شريك است و ضامن مي‌باشد. اگر كسي در جاده‌ي خاكي گاز بدهد و گرد و خاك كند و باعث كثيفي عمامه‌ي من شود، ضامن پول تايد آن مي‌باشد. بسياري از چيزهايي كه ما در زباله دان مي‌ريزيم، زباله نيستند. اگر كسي يك سير نان خشك را در سطل آشغال بريزد، به اقتصاد مملكت خيانت كرده است. چرا كه ما گندم را از خارج مي‌خريم و پول بيت المال خرج آن مي‌شود.
اگر به ماشين دولتي گاز بي خود بدهي و اين كار باعث زودتر خراب شدن لنت ترمز شود، اگر اين لنت از خارج بيايد، همين گاز دادن تو باعث وابستگي به آمريكا شده است.
حتي نبايد اموال مسجدي را به مسجد ديگري برد. مثلاً زيلوي يك مسجد را نمي‌توان به مسجد ديگري برد. در مسجد نبايد ميخ كوبيد. حتي اگر عزاداري امام حسين باشد، نبايد به مسجد آسيب رساند كه اگر اينطور باشد، ضامن مي‌شويم. اگر دكتري در بيمارستان براي بيماري داروي اضافي تجويز كند، مثلاً به جاي هفت عدد قرص، نه عدد قرص تجويزكند ضامن بيت المال مي‌باشد. بايد در اموال خود و بخصوص در اموال بيت المال صرفه جويي كنيم.
سلام و درود بر پدران و مادران قديمي ما كه پارچه‌اي را مي‌پوشيدند و بعد آن را وارونه مي‌كردند و دوباره مي‌پوشيدند و بعد از آن هم با آن دستگيره درست مي‌كردند، تا ظرف غذا را جابه جا كنند و بعد از اين كه از پارچه‌اي پنجاه سال كار كشيدند، در آخر از آن‌ها تخته گيوه درست مي‌كردند. اما متأسفانه ما خيلي ولخرجي مي‌كنيم.
بنده دوبار كفشم پاره شد. وقتي آدرس كفاشي را از برادران حزب اللّهي پرسيدم، گفتند: اين كفش كهنه را ول كن. در نهايت يكي از آن‌ها پول جمع كرد و كفشي برايم خريد و به من داد و خلاصه من جرأت نكردم در مقابل حزب اللّهي‌هاي همراه خود دوبار كفشم را وصله بزنم و ادعا دارم كه شيعه‌ي حضرت علي هم هستم. همان كسي كه رهبر بود. مي‌گفت: آن قدر لباس خود را وصله كرده‌ام، كه ديگر از وصله كننده خجالت مي‌كشم. البته حرف‌هايي كه مي‌زنم براي تبرئه‌ي خودم نيست، بلكه من هم بايد به اين حرف‌ها عمل كنم.
اسم فردي محرم بود. مي‌گفت: «ديوانه شود محرم، در ماه محرم » و خود را عاشق امام حسين مي‌خواند. دوست او گفت: «در ماه صفر هم، ده ماه دگر هم» حالا درباره‌ي حرف‌هايي كه مي‌زنيم بايد بگوييم: همين حالا به اتاق خود نگاه كنيد. ببينيد چند ساعت اضافي داريد. چند آينه‌ي اضافي داريد. چند اتاق اضافي داريد. چند كفش اضافي داريد. امروز جايي بوديم. يكي از مسئولين آموزش و پرورش مي‌گفت كه در روستايي رفته بوده‌اند كه دانش آموزان با پاي برهنه در كپر درس مي‌خوانند. يكي از پسر بچه‌هاي آن جا را وزن كرده بودند و او فقط هجده كيلو وزن داشت و اين نشانه‌ي عدم تغذيه كامل و كافي بود.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد گناهان كبيره‌اي را كه ما به خاطر اسراف كردن ايجاد كرده‌ايم بيامرز.
ان شاءاللّه هفته‌هاي بعد دوباره بحث خواهيم كرد. دعاي هميشگي مردم را فراموش نكنيم.
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»