1364/10/12 گزينش، شرايط كارمند بايگاني سالانه - 1364



بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث امروز ما در نخست وزيري است و در خدمت برادراني هستيم كه در قسمت گزينش هستند و از همه‌ي وزارت خانه‌ها تشريف آورده‌اند. من وقتي خواستم در مورد گزينش صحبت كنم، فكر كردم که ما قبلا هم درباره‌ي گزينش صحبت كرديم. گزينش كار ورود به اداره است. من در اين مورد چند دقيقه صحبت مي‌كنم. اما بحث امروز من بيش‌تر در مورد اين است كه كارمندهاي دولت بايد چگونه باشند؟ مردم از كارمند دولت راضي هستند يا نه؟ در چه شرايطي حمايت مي‌كنند؟ خداي ناكرده اگر کارمندان چگونه باشد، دست از حمايت برمي دارند؟ يك مقداري از شرايط كار را خواهم گفت. ولي حالا يك چند دقيقه‌اي در مورد اصل گزينش صحبت مي‌كنم.
اولين هسته‌ي گزينش در عالم خود خداست. خدا پيغمبران را برمي گزيند. گاهي هم به پيغمبرها مي‌گويد: چرا تو را انتخاب كردم؟ مثلاً به حضرت موسي(ع) مي‌گويد: چرا تو را انتخاب كردم؟ «واختار موسي من قومه سبعين رجلا» قرآن مي‌گويد: حضرت موسي هفتاد نفر را از بني اسرائيل انتخاب كرد. اميرالمؤمنين(ع) در خطبه‌اي كه در عهدنامه‌ي مالك اشتر مي‌فرمايد که چه كساني را براي كارمندان دولت انتخاب كن. «وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً»(نهج‏البلاغه، نامه‏53) اگر خواستي از كارمندان كسي را بياوري، كسي را بياور كه تجربه داشته باشد وحياء و ادب داشته باشد. از نظر فاميلي «من اهل بيوتات صالحه» باشد. وقتي اين گزينش‌ها كنار هم قرار گرفت، يك گزينش سالم مي‌شود. مثلاً يك موتور سوار مي‌رود كه از يك محلّه تحقيق كند. چند درصد ممكن است كه يكي آدم بسيار خوبي باشد و با همسايه هايش دعوا هم دارد. به دليل دودكش حمام يا به دليل اين كه بچه‌اش شر است و يا به دليل اين كه خانمش چنين است يا چنان است، همسايه هايش با او بد هستند؟ بعد در خانه همسايه‌ها مي‌رود و مي‌پرسد كه چه طوري است؟ اين موتورسوار چند درصد است؟ چند درصد اطلاعات مذهبي مي‌تواند دليل بر خوبي باشد؟ ما چقدر آدم داريم كه از نظراطلاعات مذهبي خيلي مايه دارند ولي آدم‌هاي بدي هستند؟ مي‌شود در جمع بندي يك چيزي را كشف كرد ولي همه را كه روي هم گذاشتيم يك گزينش مي‌شود. مالك اهل تجربه‌اي، از ميان افراد اهل تجربه انتخاب كن.
اهل بيوتات صالحه باشد، پدر و مادرش خوب باشد، چون روايت داريم اگر مي‌خواهي دختر انتخاب كني، دختر زيبا كه از خانواده‌ي بد است انتخاب نكن. دختر زيبا از خانواده‌ي بد مثل گل قشنگي است كه ريشه‌اش در كثافت باشد. «وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ» در اسلام صاحب قدمت باشد. از مسلمان‌هاي قبل از انقلاب نباشد، بعد از انقلاب باشد. بعد مي‌فرمايد: «فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً» اين‌ها از نظر اخلاق كرامت دارند، آبرودار هستند و قرآن مي‌فرمايد: «وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً» «وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»(كهف/51) در جنگ احد بود عده‌اي از يهوديان آمدند، گفتند: يا رسول اللّه! ما مي‌خواهيم كمكت كنيم، فرمود: من از يهوديان كمك نمي‌گيريم. در سوره‌ي كهف داريم كه من از مضلين عضو نمي‌گيرم. گمراهان را به عنوان بازو انتخاب نمي‌كنم. آيه‌ي ديگر مي‌فرمايد: «فَلَنْ أَكُونَ ظَهيراً لِلْمُجْرِمينَ»(قصص/17) من پشتيبان مجرمين نيستم، به مجرمين كمك نمي‌دهم. از مضلين بازو و عضو نمي‌گيرم. قصد مجرمين را پشتيباني نمي‌كنم. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: اين‌ها را بيرون بريز «لا تتخذ امرك علي الكسلان» در كارهايت آدمهاي كسل و شل را كنار بزن. حضرت ابراهيم به خدا گفت: بچه هايم رهبر باشند! فرمود: ابداً! «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ»(بقره/124) من به آدم ظالم رهبري نمي‌دهم، گرچه فرزند ابراهيم باشد. اميرالمؤمنين به معاويه مي‌گويد: «مَتَى كُنْتُمْ يَا مُعَاوِيَةُ سَاسَةَ الرَّعِيَّةِ وَ وُلَاةَ أَمْرِ الْأُمَّة ِ بِغَيْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسِقٍ»(نهج‏البلاغه، نامه 10) معاويه تو چرا مسؤوليت قبول مي‌كني؟ چه كار داري به اين كه مسئوليت قبول كني؟ «بِغَيْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسِقٍ». يا مي‌فرمايد كه: كساني كه سابقه دارند.
معيارهايي كه در قرآن است حدود 8 - 9 تا معيار است كه اين‌ها معيار فضيلت است:
1- علم: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُون»(زمر/9)
2- سابقه: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»(واقعه/11-10) «لا يَسْتَوي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ»(حديد/10) آن‌ها كه قبل از پيروزي مكه كمك مي‌كردند، ارزش آن‌ها بيش از كساني است كه بعد از پيروزي مكه كمك مي‌كردند. زماني كه پيغمبر را سنگ باران مي‌كردند، زماني كه توهين و جسارت مي‌كردند، آن زمان اگر كسي كمك كرد، ارزش دارد. كساني كه عالم هستند، سابقه‌ي انقلابي دارند، كساني كه اهل هجرت هستند. سالهايي را در مناطق سخت مي‌روند، مناطقي كه مشكلاتي دارند، آن جا خدمت مي‌كنند، ارزش اين‌ها بيش‌تر است. قرآن مي‌فرمايد: كساني كه ايمان دارند، ولي هجرت نمي‌كنند، اين‌ها نبايد سرپرست باشند. كساني كه «آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا»(انفال/72) ايمان دارد ولي هجرت نمي‌كنند، مي‌گويد: آقا اگر تهران باشد من حاضر هستم. مي‌گويم: فلان جا لازم است! مي‌گويد: نه! من حال رفتن به فلان جا را ندارم. اين‌ها به درد نمي‌خورند.
حضرت موسي آمد و گفت: مسئوليت اقتصاد مملكت را به من بدهيد بعد دليل گزينش خودش را اينطور گفت: «إِنِّي حَفيظٌ عَليمٌ»(يوسف/55) اگر من مسئول اقتصاد و بودجه باشم«حَفيظٌ عَليمٌ» من هم حفاظت مي‌كنم و هم مي‌دانم چگونه حفاظت كنم.
دختر حضرت شعيب، به حضرت شعيب گفت: پدر براي استخدام موسي را بگير، براي اين كه «ان خير من قوي امين» موسي خوب جواني است و هم قوي و هم امين است. لب چاه كه رفته بوديم تا گوسفندها را آب بدهيم، موسي آمد و جوان‌ها را كنار زد تا ما زودتر به گوسفندانمان آب بدهيم. حق ما را گرفت، گوسفندان را زودتر آب داد، چون ما دختر چوپان هستيم نگذاشت مردها حق ما را از بين ببرند. او آمد و هيئت مردها را كنار زد و بسيار قوي است و هم امين است چون وقتي در راه مي‌آمديم به ما نگاه نكرد. اين خوب است كه نگاه نكند. عده‌اي از بني اسرائيل گفتند: يك رهبري به ما بده كه با طاغوت بجنگيم. خدا گفت: خيلي خوب، طالوت رهبر شما باشد. گفتند: پدر طالوت گداست. آيه نازل شد به پدر او چه كار داريد؟ «وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»(بقره/247) ايشان علم دارد، جسم او هم خوب است يعني توان رزمي و توان جسمي‌اش خوب است، اطلاعات نظامي‌اش هم خوب است.
قرآن معيارهايي دارد: ايمان، علم و سابقه جهاد. «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»(حجرات/13) هجرت، تجربه، خانواده، حياء اين معيارهاي قران است. منتها يك سري سؤال هاست كه گاهي در گزينش‌ها وجود دارد. بايد سؤال با آن چيز تناسب داشته باشد. مثلاً مي‌خواهد صاف كاري كند و صافكار ماشين است. از او مي‌پرسيم: فرق بين وحي و الهام چيست؟ آخر صاف كاري به وحي و الهام چه كار دارد؟ بين اين سؤال و مزد چه ارتباطي وجود دارد؟ يا مثلاً اسم ديگر سوره‌ي غافر چيست؟ بعضي سوره‌ها دو تا اسم دارد. آخر اين صاف كار ماشين است. سؤال‌ها بايد با آن شغل تناسب داشته باشد. دوم اين كه بايد يك سري از چيزها را حساب كنيم كه افرادي هستند كه با آن‌ها كار نشده است. ذاتشان خيلي خوب است، اگر 20 روز يا40 روز با آن كار بكنيد قول مي‌دهد خوب شود.
قرآن آيه دارد كه اگر زنان با ايمان از مكه آمدند و گفتند: ما هجرت كرديم و به مدينه آمديم به شرط اين كه يك سري كارها را بكنند «فَبايِعْهُنَّ»(ممتحنه/12) با آن‌ها بيعت كن. آقا يك كسي مي‌ايد اصلاح صورتش اسلامي نيست ولي شما مي‌گويي: آقاجان ما تو را مي‌پسنديم اما از تو مي‌خواهيم اصلاح صورتت را اسلامي بكني، مي‌گويد باشد. گاهي وقت‌ها يك چيزي ملاك نيست، اما ما اين را به عنوان يك ملاك حساب مي‌كنيم. مثلاً از كسي مي‌پرسند، قبر زن فلان پيغمبر كجاست؟ اسم فلاني چيست؟ حالا كسي نمي‌داند قبر زن فلان پيغمبر كجاست؟ آن چيزي كه امام در رساله نوشته است اين است كه واجب است يك مسلمان مسائلي كه مربوط به اعمال روزمره‌اش است را ياد بگيرد. آقا شك بين دو و سه وچهار چيست؟ خوب همين بس است. حالا مي‌پرسند: آقا شك بين 2 و 6 چه طوري است؟ آخر هيچ جني تا حالا بين دو و شش شك نكرده است. بله بايد در رساله باشد. در داروخانه بايد همه دارويي باشد، اما معنايش اين نيست كه همه‌ي مريض‌ها همه داروها را بخورند. در رساله همه مسأله‌اي هست. چون در داروخانه همه دارويي هست اما همه. . .
اجمالاً اين كه گاهي وقت‌ها، جاذبه‌ها و دافعه¬ها اشتباه است، يعني برخوردها به جاي اين كه طرف را اصلاح كند بد مي‌شود و امام هم از اين ناراحت بود و الحمدللّه خيلي بهتر شده است. به اميد روزي كه روي چيزهايي كه واجب است، تكيه كنيم. يعني حساب كنيم كه اين دختر دبيرستاني چه چيز بايد بلد باشد؟ اين پسر دبيرستاني چه چيز بايد بلد باشد؟ يك ارتشي چه چيز بايد بلد باشد؟ مهندس راه و ساختمان چه چيز بايد بلد باشد؟ و من اين نظريه را در كتاب‌هاي دانشگاه هم دارم. مثلاً عقيده‌ام اين است كه بايد دانشكده علوم و معارف ديني، معارف ديني‌اش نامه‌هاي حضرت علي به استانداران باشد. حضرت علي به استانداران مي‌گفت: تو كه فرمانداري بايد اين چنين باشي. در مديريت بايد آن شاخه كار باشد. دانشكده‌اي كه علوم تربيتي است، معارفش بايد دعاي مكارم الاخلاق باشد. بايد كتاب دخترهاي دانشجو حجاب و حقوق زن شهيد مطهري باشد. بايد درس‌هاي پسرهاي دانشجو چيز ديگر باشد. آلان وضع دانشگاه‌هاي ما طور ديگري است. معارف اسلامي گرچه بحث جالبي است اما براي همه جالب نيست. اين فردا مدير كل مي‌شود، يكي فردا پزشك مي‌شود. چه مانعي دارد كه معارف ديني دانشگاه پزشكي يك سري رواياتي باشد كه مربوط به بهداشت و طبابت و اين هاست؟ درباره‌ي طبابت، بهداشت و رعايت بهداشت صدها حديث داريم و آن روايت‌ها در معارف ديني دانشگاه پزشكي بيايد.
نامه‌هايي كه حضرت علي به استاندار مي‌نويسد، در معارف ديني دانشكده‌ي مديريت و دبيرستان بيايد. خلاصه بايد حساب كنيم كه اين فردا مي‌خواهد چه كار كند؟ برنامه ريزي كنيم. در مسجدها هم همينطور است. وقتي بنده سخنراني مي‌كنم بايد حساب كنم كساني كه پاي منبر نشسته‌اند چه طوري هستند؟ بعضي‌ها هستند كه بسيار مغرور هستند. بعضي هاهستند فراري هستند، بعضي‌ها عاشق آخوند و مسجد هستند. مثل حمام كه بعضي‌ها اول خشك خشك هستند و بايد زير دوش بروند. بعضي‌ها خيس مي‌شوند تا كيسه بكشند. بعضي هاكيسه كشيدند و بايد صابون بزنند و هر كسي در يك شرايطي است. ما يك صابون برداشتيم، مي‌خواهيم به تن همه بزنيم. يكي خشك، يكي‌تر. يكي نمي‌فهمد، يكي مي‌فهمد. بايد مسجدهاي ما برنامه ريزي داشته باشد. بايد كتاب‌هاي درسي ما برنامه ريزي داشته باشد و بايد اين برنامه ريزي بهتر شود. در گزينش نمي‌شود گفت: آقا توضيح المسائل را باز كن، و از 200 مسأله امتحان بده. اين مثل اين است كه آدم به مريض بگويد: از آن قفسه داروها تا اينجا داروها را بخور، آخر اين درست نيست. مسائلي زنانه است و به درد پسرها نمي‌خورد. احکام حواله و سرقفلي به درد دختر نمي‌خورد، بايد حساب كنيم كه چه مسأله‌اي را از كجا انتخاب كنيم. بايد سليقه داشته باشيم. بنده مي‌خواهم مسأله بگويم، پيشنماز هستم. رساله را باز مي‌كنم، مي‌گويم: اگر يك كر آب داشتي دو ليتر آن يخ بست و. . . آخر اين مسئله را الان خوب است آدم بگويد؟ زمستان آب‌ها يخ مي‌بندد، در مرداد جاي اين مسئله است؟ اين مسأله را بگذار زمستان بگو. چطور خود قرآن‌شان نزول دارد؟ ‌شان نزول يعني در يك جاي خاصي اين آيه نازل مي‌شد كه اگر‌شان نزول اين را از آن جدا بكني، ارزش اوليه‌اش را ندارد. اجمالاً اين كه سؤال‌ها، جدال‌ها، تعليمات‌ها، سخنراني‌ها، مسجدها، فتواها، كتاب‌هاي درسي اگر چيزي باشد در سن خاص و در شرايط خاص نمره‌اش را مي‌گيرد. اگر همان را در غير وقت قرار بدهي نمره‌اش صفر مي‌شود.
قصه‌ي آن طلبه را هم كه داماد شده بود مي‌دانيد، اولين دفعه‌اي كه پهلوي عروس رفت، به عروس گفت: خوب توحيد چيست؟ نبوت چيست؟ از او بسيار سوال پرسيد، عروس بلند شد رفت گفت: نفهميدم شب اول عروسي است يا شب اول قبر ماست. بايد حساب كرد كه داماد آمده پيش عروس و. . .
اگر اصلاً كسي نداند كه كدام عالم كجا به دنيا آمده است، چند سال عمر كرد، كجا فوت كرد، اگر نداند به جهنم نمي‌رود. اگركسي از اول قرآن تا آخر قرآن حتي نتواند بخواند باز به جهنم نمي‌رود، عقايد حق را بايد داشته باشد، نمازش را هم بايد بلد باشد. در رشته‌ي خودش بايد يك كلياتي را بلد باشد. يك خورده تنگ نظري‌هايي بود و اين هم خاصيت اول انقلاب بود. يك خورده گول منافقين و عوامل نفوذي را خورده بودند. آدمي كه مارگزيده هست از نخ سياه و سفيد مي‌ترسد، يعني گزينش‌ها بچه‌هاي خوبي بودند اما چند قلم كلاه سرشان رفته بود و به خاطر همين وسواس به سرشان افتاده بود. مثل يك كسي كه يك شب دزد به خانه‌اش مي‌رود، از خواب بيدار مي‌شود قفل بر روي قفل مي‌زند و خانه‌اش را سه قفله مي‌كند. اين به خاطر اين است كه دزد به خانه‌اش آمده است.
حالا بحث ما اين است حالا كه گزينش شده‌اند مي‌خواهيم چه كار كنيم؟ اين بحث خوبي است. اول اين كه بايد حساب كنيم كه مردم به كساني كه براي دولت كار مي‌كنند، كارمندان دولت مي‌گويند. به غير از كارمندان دولت كارگر مي‌گويند، اين دو تا واژه كارمند و كارگر را داريم. اما قرآن آن كسي كه تكيه مي‌كند مي‌گويد: عمل صالح، عمل كه عمل است، كار است، كار فكري، عملي، بياني، دست و پايي، بالاخره كار، كار است. اما چگونه كار صالح مي‌شود؟ كار صالح آن است كه صلاحيت داشته باشد. صالح بودن، براي نيت و هدف است. وقتي انسان هدفش مقدس شد كارش مي‌شود كار صالح. يك كسي مي‌گويد: آقا براي خرجي استخدام بشويم، يك كسي مي‌گويد: براي كمك استخدام بشويم. يك وقت اسم امام زمان را برد و مي‌گويد: به احترام امام زمان بلند شويم و بايستيم. يك كسي مي‌گويد: چه وقت مي‌شود كه اسم امام زمان را ببرند و ما بلند شويم. پاهايمان خسته شده است. گاهي وقت‌ها حساب عشق است و اين كه چقدر به كار علاقه دارد و به چه نسبتي كار مي‌كند، اين خيلي مهم است.
مسئوليت‌ها امانت است. اگر امانت را خوب اداره كرديد، پُست مي‌شود پُست، وگرنه پُست مي‌شود پَست. حساب اين است كه اين مسئوليت امانت است. اعضاء بدن شما امانت است، چشم شما امانت است، مي‌شود آب آلوده به چشم ريخت؟ اين‌ها امانت است. دندان شما امانت است. آب امانت است، هوا امانت است. مي‌شود بي خود هوا را آلوده كرد؟ مي‌شود آب را بي خود آلوده كرد؟ تمام داده‌ها و نعمتهاي خدا امانت است و اگر كسي خيانت كند مصداق آيه‌ي قرآن است كه مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»(مومنون/8) مؤمن كسي است كه امانت را رعايت كند.
نبايد به نا اهل مسئوليت داد «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها»(نساء/58) پُست را به اهلش بدهيد. اگر كسي خيانت كند، خدا هرچيزي را كنار چيز ديگري قرار داده است، خيانت به مردم را در كنار خيانت به خدا قرار داده است. كما اين كه شكر به والدين را در كنار شكر به خدا قرار داده است. مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»(انفال/27) به خدا و پيغمبر خيانت نكنيد به امانت‌هاي خودتان هم خيانت نكنيد.
اگر كسي مسئوليتي را به آدمي كه نمي‌تواند آن را انجام بدهد واگذار كند، خيانت كرده است. خيانت در قيامت از بين نمي‌رود. قرآن مي‌فرمايد: «وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ»(آل عمران/161) در روز قيامت خيانت خائن همراه او است. خيانت گناهي نيست كه بپرد و برود. روز قيامت خيانت بر دوش او است. اگر كارمندي، كارگري خيانت كرد، البته به اين معنا نه كه بگوييد: بانكي را زد، چكي را چاپيد، خيانت مختلف است. يك كسي به عمر مردم، يك كسي به آبروي مردم خيانت مي‌كند. اگر كسي به كسي خيانت كند، اول به خودش خيانت كرده است. مثلاً بنده مي‌خواهم خيانت كنم، هزار تومان به شما خيانت مالي مي‌كنم. روح پاكي دارم، اما همين كه نيت خيانت را كردم روح پاك خودم را از قلب سليم به قلب بيمار تبديل كردم. «في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»(بقره/10) همين كه تصميم گرفتم به شما كلك بزنم، نيت من قبل از اين كه به شما كلك بزنم قلب سليم من را بيمار كرد. «في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» فلذا قرآن مي‌گويد: «تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ»(بقره/187) خودتان را به خيانت مي‌زنيد.
در بحث نهي از منكر قصه‌ي كشتي يادتان نرود كه اگر كسي در كشتي صندلي‌اش را سوراخ كند، در كشتي آب بيايد و خودش هم غرق مي‌شود. نمي‌شود گفت: آقا ايشان كه من سرشان كلاه گذاشتم، طاغوتي است. امام صادق فرمود: اگر ابن ملجم همان شمشيري كه بر مغز مبارك اميرالمؤمنين زد، اگر ابن ملجم همان شمشير را به من بدهد و بگويد: اين شمشير پيش تو امانت بماند، وقتي كه بيايد بگيرد، به او مي‌دهم. ما در بيت المال بايد رعايت كنيم.
مي گويند: ولش كن، معلوم نيست مسلمان باشند. بله مسلمان نيست اما الان اين ملك خودش است، اين حقش است. يكي از دوستان امام صادق به نوكرش فحش داد و امام صادق فرمود: چرا به او فحش دادي؟ گفت: اين كه مادرش مسلمان نيست، گفت: مسلمان نباشد. حالا اگر كسي مسلمان نباشد، مگر مي‌شود به او فحش داد؟ در دين خودشان ازدواج دارند.
اصولاً پست‌ها و داده‌ها، ملاك نيست. گاهي وقت‌ها افراد گمان مي‌كنند كه اگر رئيس شوند، بيش‌تر مي‌توانند خدمت بكنند. مي‌گويند: اگر آدم قدرت داشته باشد، بهتر مي‌تواند خدمت كند. اينطور نيست شما اگر قصد خدمت داشته باشي در همان شعاع كم اجرت را داري. حالا اجازه بدهيد من يك مثال بزنم. براي يك رئيس بالا و يك رئيس كوچك، يك كسي كه قدرت دارد و يك كسي كه قدرت ندارد. بنده ده تومان دارم و به يك نفر مي‌دهم و ده تا نان مي‌گيرد، بعد يک تومان دارم و به يك نفر ديگر مي‌دهم و يك نان مي‌گيرد. كدام ارزش دارند و كدام ارزششان بيش‌تر است؟ هر دو يكي است، چون به آن يك تومان دادم، يك تومان خودش را خرج كرد. به آن يكي هم ده تومان دادم، ده تومان خودش را خرج كرد.
يك مثال ديگر: يك كسي ده ميليون دارد، يك ميليون مي‌دهد، يك كسي ده تومان دارد يك تومان مي‌دهد، اجر كدام يك بيش‌تر است؟ باز يك طور است، پس اجر هر دو يك طور است، غصه نخوري كه آقا من اگر قدرتم كم باشد، فعاليتم كم است. هر كارمند دولتي و يا هر كارگري اگر خلاف كند، كم كاري، بد كاري كند، نگويد: آقا ما خرمان از پل گذشت استخدام رسمي شديم و الحمدللّه از مراحل گزينش رد شديم. ديگر الان هيچ كس نمي‌تواند بگويد: ما ديگر ثابت شديم، نه هيچ كس ثابت نشده است. شما وقتي كارمند دولت هستي كه دولت باشد، اگر دولت بود شما هم هستي. چه موقع مردم از دولت حمايت مي‌كنند؟ وقتي كه مردم دولت را دوست داشته باشند و نسبت به آن مودت داشته باشند. چه موقع مردم دوست دارند؟ وقتي كه افراد دولت «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»(مريم/96) اگر ايمان و عمل صالح بود، مهرش را در دل مردم قرار مي‌دهد. پس شما يك كارمند دولت(كاري به گزينش نداشته باش، گزينش شده‌ها را مي‌گوييم) اگر «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» بود «وُدًّا» مودت و محبت كه بود حمايت هم هست، حمايت مردم كه بود، دولت هم هست، دولت كه بود شما هم سر كار هستيد. پس اگر خيانت كني عمل صالح تو مشکل دارد، عمل صالح كه مشکل دار شد، مردم مودت ندارند. مردم علاقه كه نداشتند دولت را حمايت نمي‌كنند، حمايت كه نبود دولت تضعيف مي‌شود، دولتي كه نبود، شما هم سر كار نيستي. پس اگر خراب كني، خودت را خراب كرده‌اي. اين طرف دنيايي آن است، آخرتش هم باقي مانده است.
يك منبري به يكي از منبري‌هاي ديگر رسيد، گفت: احوالت چطوراست؟ گفت: از بس سخنراني كردم، ديگر نفس ندارم. گفت: خوب اين عذاب دنيايت است، عذاب آخرت تو مانده است، عذاب آخرتت اين است كه چه گفته‌اي؟
گاهي وقت‌ها طرف نمي‌داند، خوب شما راهنمايي‌اش كن. حواس طرف پرت است. بنده‌ي خدا پول را در ظرف شير گذاشته و رفته است شير بگيرد. شيرفروش هم گيج بوده است، شير را روي پنجاه توماني ريخته است بعد هم به او شيرداده و بقيه پولش را پس داده است، آمده خانه و ديده كه پنجاه توماني در ظرف شير بوده است. خوب او گيج بود، تو كه گيج نيستي. گاهي وقت‌ها مي‌گوييم: او نمي‌داند. خوب او نمي‌داند تو كه مي‌داني.
معطل كردن مردم خوب نيست. حديث داريم که قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ الْمُحْتَرِفَ الْأَمِين»(كافى، ج‏5، ص‏113) خدا كسي را كه امين باشد و حرفه بلد است، دوست دارد. امين كسي است كه امروز و فردا نكند. يك امضا مي‌خواهد همين امروز امضا كند. مي‌گويد: آقا نمي‌شود، چرا نمي‌شود؟ به خدا قسم همه ما مي‌توانيم كار مردم را راه بيندازيم. گاهي وقت‌ها شده كه تصميم گرفتيم و در مورد يك كاري نهادي و انقلابي عمل كرديم. يك حديث هم داريم كه در مورد امروز برو و فردا بيا، رسول خدا(ص) فرمود: «وَيْلٌ لِصُنَّاعِ أُمَّتِي مِنَ الْيَوْمِ وَ غَدٍ»(من‏لايحضره‏الفقيه، ج‏3، ص‏160) واي به كارگرهاي امت من، «مِنَ الْيَوْمِ وَ غَدٍ» كه كارگر مي‌گويد: امروز برو فردا بيا. اگر شما مي‌تواني كاري را راه بيندازي پس چرا طرف را معطل مي‌كني؟ از دفتر امام مسأله‌اش را بپرس، كه آقا بنده مي‌توانم كاري را انجام بدهم، اين را طول مي‌دهم، پول و بنزين، وقت و جواني‌اش كه در اين راه صرف مي‌شود، ضامن آن چه كسي است؟ يك مقداري در كارها عجله كنيم، اضافه كار بكنيم. اگر ما طبق بخشنامه‌ي دولت كار بكنيم، كه تا به حال كار نكرديم. انقلابي بودن شما موقعي است كه يك ساعت، دو ساعت اضافه كار بكني و با نشاط كار بكني. در كل كره‌ي زمين مردها به زن‌ها خرجي مي‌دهند. اما مردانگي شما اينجاست كه وقتي شما به خانمت پول مي‌دهي به او لبخند بزني. آن لبخند شما و آن اضافه كاري مهم است. و الا شما هر جاي كره‌ي زمين كه باشي، چون حقوق مي‌گيري بايد طبق قوانين عمل كني. خلاصه اين كه اگر تنها طبق قوانين و بخشنامه‌هاي دولت باشد، ارزش ندارد. ارزش اين است كه علاوه بر بخشنامه‌ها يك نشاط وشوري هم داشته باشي.
احترام براي مردم است. افرادي كه رشوه مي‌گيرند، مي‌گويند به قصد هديه آورده است و سؤال مي‌كنند و مي‌گويند: آقا هديه آورد. تورا به خدا اگر پست نداشتي براي تو هديه مي‌آوردند؟ پس نگو كه هديه است. در نهج البلاغه حديث داريم كه افرادي امتحان مي‌شوند «فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ»(نهج‏البلاغه، خطبه 156) رشوه را با هديه قاطي مي‌كنند. يعني دوشاخ برق را به تلفن مي‌زنند. دوشاخ تلفن را به برق مي‌زنند. رشوه مي‌خورند اما اسم آن هديه است. آقا مي‌شود اين هديه را قبول كني؟ خوب اگر بنده مشهور نبودم باز هم به من هديه مي‌دادي؟ يك مقداري مواظب باشيم كه سوء استفاده نكنيم.
قرآن مي‌فرمايد: «لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَليمٌ»(يس/18) يعني پوستتان را مي‌كنم، رسوايتان مي‌كنم. خدا با عذابش پوستتان را مي‌كند، يعني باعث مي‌شود پوست و آبروي جمهوري اسلامي برود. اگر خداي نكرده يك وقت در اداره رشوه بيايد، اين باعث ريختن آبروي جمهوري اسلامي و سقوط آن مي‌شود. مواظب باشيد آبروي جمهوري اسلامي نرود. زمان شاه اگر كسي رشوه مي‌گرفت مردم به رژيم شاه فحش مي‌دادند، اما اگر الان مردم را به جمهوري اسلامي بدبين كنند، صد هزار شهيد را بدبين كرده است. شهدا از شما نمي‌گذرند. مي‌گويند: ما خون داديم تا جمهوري اسلامي درست شد. چرا شما با كم كاري و بدكاري‌ات كاري مي‌كنيد كه مردم بگويند: اين هم جمهوري اسلامي كه مي‌گفتيد! اگر رفتار يك كارمند اداره طوري باشد كه مردم بگويند: اين هم جمهوري اسلامي، صد هزار تا شهيد جلويت را مي‌گيرند، چرا چنين كاري كرديد؟
مسئولين حكومت، بخصوص مهره‌هاي دولت، بايد بيش‌تر مراقب خودشان باشند، چون مسئول هستند. گاهي وقت هايك كساني وقتي مي‌خواهند بگويند: حرفمان را گوش بده، يك مقدمه چيني مي‌كنند و مي‌گويند: اطاعت از ولايت فقيه واجب است، ولايت فقيه و امام، دولت را حمايت كردند، دولت هم استاندار يا مدير كل را انتخاب كرده است، وزير هم بنده را انتخاب كرد، بنده هم شما را انتخاب كردم. پس بنده كه يك دستوري به شما مي‌دهم اين دستور از من است، من منصوب به او، او هم منصوب او، و الي آخر. پس حرف من حرف امام است و اگر گوش ندهي، ولايت فقيه را زير پاگذاشتي. بعضي از رئيس اداره‌ها براي اين كه بخواهند بگويند: حرف من را گوش بده مي‌گويند: قبول نكردن حرف من، به معني زير پا گذاشتن ولايت فقيه است. حالا اين حرف خلاف قانون و گناه است.
اما يك سؤال مي‌كنم. قطره از دريا است. بايد همان خواصي را كه آب دريا دارد، قطره هم داشته باشد. نمي‌شود قطره هم به سفال برسد و بعد سفال بگويد: من به دريا بند هستم. كسي كه قطره‌اي از اقيانوس شد، ديگر خواص و شيميايي دريا در آن نيست. عرب‌ها به نماينده‌ي امام مي‌گويند: (مثل) نماينده امام كسي نيست كه از امام دستور داشته باشد. نماينده‌ي امام كسي است كه نماياننده‌ي امام باشد. نماينده به معني نماياننده است. نماينده‌ي دولت اسلامي يعني كسي كه نماياننده‌ي اسلام است. قطره‌ي آب يعني همان تركيباتي كه در اقيانوس است، در قطره هم بايد باشد.
بايد مواظب باشيم، آخر افرادي كه در حين گزينش هستند دعا و ثنا و خيلي با احتياط رعايت مي‌كنند. در خيابان كه راه مي‌روند مي‌گويند: نكند موارد گزينشي باشد. آن ايامي كه مي‌خواهند گزينش بشوند مواظب هستند، مثل عروس و دامادهايي كه ماه اول به هم مرسي مي‌گويند، بعد وقتي كه خلاصه زندگي تشكيل شد، بچه دار شدند زبانشان براي همديگر دراز مي‌شود. بايد مواظب باشيم، همه‌ي مردم را يك شكل ببينيد. کار مشكلي است، وضع مردم هم خراب است. حديث داريم بدترين آدم‌ها كسي است كه خودش بگويد اما عمل نكند.
اسلام اين را مي‌گويد، من خودم را تبرئه نمي‌كنم. افرادي اسلام را قبول ندارند، پيغمبر مي‌فرمايد: من فلاني را قبول ندارم. يك سري حديث‌ها داريم «ليس من شيعتنا» اين‌ها از من نيستند.
يك ماه رمضاني بود، در زمان طاغوت در مسجد سيد اصفهان جمعيت چندين هزار نفري بودند. به ما گفتند: صحبت كن، ما در اين فكر بوديم كه براي اين جمعيت چه بگوييم، 40هزار نفري بودند و جمعيت خيلي زياد بود، مسجد سيد هم از جمعيت پر شده بود. رفتيم گفتيم پيغمبر چه كساني را گفته است كه از ما نيست؟ چون پيغمبر يك بار در مسجد رفته بود تا نماز بخواند، 9 نفر را از مسجد بيرون كرد و بعد شروع به نماز خواندن كرد. پرسيدند: چرا؟ پيغمبرفرمود: چون اين‌ها نماز مي‌خوانند و زكات نمي‌دهند. چون نماز مي‌خوانند و زكات نمي‌دهند بيرون بروند. كساني كه پيغمبر مي‌گويد: بيرون بروند چه كساني هستند؟ ما اين حديث هارا گفتيم، بعد ديديم اصفهاني هايك جكي درست كردند. گفتند: ديشب قرائتي در مسجد صحبت مي‌كرد. گفت: الان اگر پيغمبر وارد مسجد شود چه كساني را بيرون مي‌كند؟ آن كسي كه سير بخورد. كسي كه كلك بزند و كلاه برداري كند«من غش مسلم فليس بمسلم». بعد يك مرتبه كه قرائتي سخنراني مي‌كرد، ديديم صدا قطع شد، ديديم برق رفت، بعد ديديم پيغمبر دست خود قرائتي را هم گرفته و از مسجد بيرون انداخته است. در واقع اين است. بايد آدم همه‌ي مردم را يك طور ببيند. متأسفانه اين طور است كه اگر تلفن كنند بگويم: بنده قرائتي هستم گوشي را وصل مي‌كنند اما اگر بگويم: بنده يك آدمي هستم كه مشهور نيستم، گوشي را به مسئول وصل نمي‌كنند. اين براي مملكت ما مشكل است.
راشد بود كه در تلويزيون صحبت مي‌كرد، در اتوبوس نشسته بود، بچه‌اش ادرارش گرفت، گفت: آقا نگه داريد. راننده اتوبوس گفت: نمي‌شود، شيخ بنشين، هيچي نگفت و نشست. يك نفر آمد و در گوش راننده گفت: آقاي راننده راست است كه ايشان در راديو سخنراني مي‌كند. گفت: عجب! گفت: آقا ببخشيد بفرماييد. آمد پايين بچه‌اش ادرار كرد و سوار شد. بعد گفت: كه واي به مملكتي كه ادرار كردنش هم پارتي مي‌خواهد. الحمدلله داريم بهتر مي‌شويم، نگاه به پشت سر مي‌كنيم مي‌بينيم خيلي جلو آمده‌ايم، اما نگاه به قرآن كه مي‌كنيم، مي‌بينيم خيلي ديگر راه مانده است كه ما مؤمن واقعي قرآن بشويم.
خدايا! تو را به حق محمّد و آل محمّد به ما توفيق بده، كه سيماي اسلامي هر كارمند ما، سيماي اسلامي هر كارگر ما، هر فردي از مملكت ما، امام، الگو، اسوه، ممثل، نماياننده‌ي اسلام و قرآن و جمهوري اسلامي باشد. خدايا! ضعف‌هاي ما را جبران، ايمان و علم ما را روز به روز زياد بفرما. خدايا! ما را پيش شهدا شرمنده نكن. رهبر عزيز انقلاب را مؤيد و منصور بدار، راهيان كربلا را به كربلا برسان. صدام واسرائيل و حاميانش را سرنگون كن، توطئه‌ها راخنثي بگردان، توطئه گران نابود بفرما.
نماز جمعه يادتان نرود كه كم شدن نماز جمعه، به معني شاد شدن آمريكا است.
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»