1363/11/25 پيامبر اسلام (ص)، برخورد با مخالفين بايگاني سالانه - 1363



بسم الله الرحمن الرحيم

بحمدالله بهمن را پشت سر گذاشتيم و الله اكبر از اين راهپيمايي تهران! ولي با كمال تأسف تلويزيون آن طور كه بود، نتوانست منعكس كند. يعني شايد يك دهم آن هم منعكس نشد و همه‌ي اين‌هايي كه در راهپيمايي بودند غصه خوردند، راهپيمايي بسيار با عظمت بود.
گاهي اوقات آدم يك اشكالاتي را مي‌بيند، مي‌گويد: نكند مردم با انقلاب يك طوري شوند. ولي يك مرتبه يك راهپيمايي كه مي‌شود آدم مي‌گويد: الله اكبر، مردم چه خوب با انقلاب هستند، آدم دلگرم مي‌شود. اين راهپيمايي اولين راهپيمايي با عظمت بود. راهپيمايي عملي شد و پيام امام هم كلمه به كلمه‌اش شرح دارد. و اين در حد من نيست كه پيام امام را تحليل كنم اما حقش اين است كه سه جمله از پيام امام را تكرار كنم.
1 - امام در اين جمله‌اش، چهار مرتبه فرمود: دعاي حضرت مهدي، يك جا فرمود: عبد صالح، ادعيه‌ي عبد صالح يعني دعاي امام زمان، در يك پيام 4 مرتبه رهبر انقلاب بفرمايد: دعاي امام زمان، اين يك چيزهايي هست. حالا قصه چيست، خودش مي‌داند و آقايش. و در باره‌ي كارهاي اجرايي و مديريت هم فرمود: هر كس احساس كند نمي‌تواند كارخوبي انجام بدهد و ديگري مي‌تواند، يكي از اعمال صالح اين است كه كنار بيايي و بگويي من بلد نيستم اداره كنم، فلاني لياقتش از من بيشتر است. يعني استعفاء عمل صالح است و آن كسي هم كه مي‌تواند اين كاررا انجام دهد و خودش را عرضه نكند گناه كبيره انجام داده و كسي كه بهتر از خودش سراغ دارد اگر استعفاء بدهد عمل صالح انجام داده است. فرمايشات امام از مطالبي كه براي همه‌ي ارگان‌ها، اداره‌ها، درس بود، لبريز بود.
راهپيمايي <الحمدلله> عملي شد و پيام امام را هم شنيديم. امروز در خدمت برادران وزارت صنايع سنگين هستيم. كساني كه انواع ماشين‌ها را مي‌سازند و انواع خدمات را براي ما انجام مي‌دهند. فقط من يك جمله براي تمام كارگرها بگويم، به قول يكي از دوستان مي‌فرمود كه چرا كارگر ما در جبهه حس عبادت دارد، ولي در كارخانه اين احساس را بعضي‌ها ندارند. و گاهي به خاطر يك پيچي كه بايد سفت ببندد و شل مي‌بندد، ضرر به يك نفر مي‌زند و اگر مقصر باشد كار به جاي باريكي مي‌رسد و قرآن مي‌فرمايد: «الَّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ»(سجده/37) يعني خداوند هر چه كه درست مي‌كند، خوب درست مي‌كند. اميرالمؤمنين ابن ملجم را هم كه در اختيارش هست، به او شير مي‌دهد، و در اسلام به ما سفارش شده حتي كسي كه فردا بايد اعدام بشود، ولي امشب كه در خانه‌ي ما هست، بايد خوب از او پذيرايي كنيم. در حديث داريم قبري را پيغمبر درز خشت هايش را مي‌گرفت. گفتند: چقدر معطل مي‌كني؟ خاك بريز رويش، فردا مي‌پوسد. فرمود: خدا دوست دارد كه اگر كسي كار مي‌كند، کارش را خوب انجام دهد. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ِبُّ مُتَحَرِّفَ الْأَمِينَ»(بحارالأنوار، ج‏100، ص‏96) خدا دوست دارد آدم حرفه داشته باشد و امين باشد. امين باشد يعني خيانت و كم كاري نكند. الحمدلله شما اهل اين كارها نيستيد، اما انسان گاهي وقت‌ها بايد به ياد اين حرف‌ها باشد.
چرا بايد به ما بگويند اجناس ديگري اينطور است؟ با كمال تأسف حاجي‌ها وقتي مي‌روند مكه سوغاتي بخرند، چيزهايي هست در كارتن‌هاي دربسته، مي‌گويند: باز كنيم ببينيم، مي‌گويند: اين‌ها <اكي> شده است. مگر مي‌شود كارتن شكستني يك بشقابش شكسته باشد؟ قطعاً درست است.
و چيزي که از ژاپن مي‌ايد و از اين ور ايران به آن طرف ايران مي‌رود، سالم است. اما ما در يك جعبه انار مي‌بينيم زير و رويش فرق مي‌كند. پرتقال نايلوني بخريم تا معلوم شود، بعد معلوم مي‌شود يك لوله‌ي بخاري مي‌گذارند وسط نايلون دور لوله را پرتقال سالم مي‌ريزند آن وقت توي لوله را پرتقال خراب و بعد لوله را از توي آن مي‌آورند بيرون. آن وقت جالب اين است كه همه‌ي مردم ايران هم مي‌دانند آن طوري كه رويش است زيرش نيست. همه مي‌دانيم در عين حال هم مي‌خريم.
اجمالاً سر هم بندي، خلاف است. كم کاري، كج كاري، ظلم به بيت المال است و همينطور كه در جبهه كار كردن عبادت است، در كارخانه كار كردن هم عبادت است. علاوه بر اين كه اگر به زماني برسيم كه بگوييم اجناسي كه كارخانه‌هاي ايران توليد مي‌كنند، از نظر استحكام حرف ندارد، كيفيت آن خوب است، رنگ آن ثابت است. اگر يك زماني اينگونه شود، عزت جمهوري اسلامي است. بنابر اين كار شما محض اين نيست كه مدير عامل خوشش بيايد.
پارچه‌هاي ايران رنگش مي‌رود، پارچه‌هاي خارج رنگش ثابت است. چيزهاي ايراني خراب است، چيزهاي خارجي خوب است. اين ذلت جمهوري اسلامي است. برادران عزيز براي اين كه ايران ما، اسلام ما، ذليل نشود، سرهم بندي نبايد بكنيم كه انشاءالله نمي‌كنيم.
اما بحث طبيعي‌مان را شروع كنيم. نشستيم حساب كرديم چند ماه پيش كه 26 شب جمعه داريم تا ماه رمضان. گفتيم اين شب جمعه‌ها زندگي پيغمبر را بگوييم و از ماه رمضان هم اگر عمر و توفيقي بود قصه‌هاي انبيا را بگوييم. تكه تكه قسمت‌هايي از زندگي پيغمبر را گفتيم. روش تبليغ، تحليل‌ها، اخطارها، وعده‌ها، تشويق‌ها. اما امروز در بحثمان ببينيم پيغمبر با مخالفين خود چه كار مي‌كردند.
موضوع: سيره‌ي پيامبر اكرم
سيره يعني روش زندگي، جهت گيري‌ها، موضع گيري‌ها و برخورد پيامبر با مخالفان. پيغمبر با مخالفش چگونه بوده؟ چقدرخوب است كه ما ببينيم پيغمبر با مخالفش چگونه بوده، ما هم با مخالفين‌مان همينگونه باشيم. چون گاهي وقت‌ها ما با مخالفين‌مان خيلي بد برخورد مي‌كنيم. حديث داريم: با هر كسي هم كه بد شدي هر چيز را به آن نگو، يك بارمي بيني فردا رفيق مي‌شوي، ديگر خجالت ميکشي كه در چشمش نگاه كني، به هر كس رسيدي همه‌ي حرف هايت رانزن، ممكن است فردا دشمنت بشود و همه‌ي زير و بم كار را بداند.
اين سفارش خوبي است براي دخترها و پسرها. دخترها و پسرها گاهي با هم رفيق كه مي‌شوند دو تا دختر يا دو تا پسركه با هم رفيق مي‌شوند، همه‌ي حرف هايشان را به هم مي‌زنند. غافل از اين كه حديث داريم، افرادي هستند كه با هم رفيق مي‌شوند زير پاي رفيق را مي‌كشند. مي‌گويد: خوب بله! مي‌گفتي! عجب! عجب! هي <عجب، عجب> مي‌كند تا تمام حرف‌هايي كه داري از تو بيرون مي‌كشد. حرف‌هايي كه كشيد بيرون در مغزش بايگاني مي‌كند براي يك روزي كه با هم دعوايتان شد. دعوا كه شد مي‌گويد: برو، برو نگذار بگويم من كه مي‌دانم. حديث داريم: واي به حال كسي كه با افرادي رفيق مي‌شوند، براي اين كه يك تكه‌هايي را بيرون بياورند و بگويند و بعد براي يك روزي استيضاح كنند. با كسي كه مخالف مي‌شوي از هر چيزي ناراحت مي‌شوي نگو. اصلاً فحش ندهيد. در جبهه لشكر علي(ع) فحش داد به دشمن «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ»(نهج‏البلاغه، خطبه 206) حضرت فرمودند: من بدم مي‌ايد كه شما فحش بدهيد. گفتند: آخر آن‌ها كافر هستند! فرمود: نه نبايد فحش بدهيد. فحش ندهيد. حتي اگر كسي زناكار است بنا شد شب 100 ضربه شلاق بخورد. صد تا شلاق را بزن اما نگو خاك بر سر بدبختت بكنم. شلاقش بزن اما خاك بر سر به او نگو. اين دستوراسلام است.
پيغمبر با مخالفينش چگونه بود؟ من يك تكه‌هايي از قرآن برايتان مي‌خوانم. خداوند بشر را آفريد براي عبادت «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»(ذاريات/56) خدا مي‌فرمايد: من آفريدم براي اين كه مردم به خدا نزديك شوند و خدايي شوند. «صِبْغَةَ اللَّهِ»، «لِوَجْهِ اللَّهِ»، «في‏ سَبيلِ اللَّه» داشته باشند. آيات قرآن قدم به قدم مي‌گويد: بياييد سمت خدا، خدا بشر را آفريد تا خدايي بشود. در اين مسير طاغوت‌هاي دروني و بيروني، مزاحمت مي‌كنند و پيغمبر چه كار مي‌كند؟
مخالف تورم است، يك مخالف بي آزار است، يك مخالف موزي، بعضي مخالف‌ها آزاري ندارند، بعضي مخالف‌ها موزي هستند. مخالف اگر بي آزار است آيات قرآن زياد است در اين زمينه، مثلاً مي‌فرمايد: «فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‏ مُدَّتِهِمْ»(توبه/4) تا مدتش عهدتان را تمام كنيد. يعني اگر قول داديد به قولتان عمل كنيد، حتي به مخالف اگر قول داديد عمل كنيد. ما دو نوع حق داريم؛ يك حق اسلامي، يك حق انساني. حق اسلامي يعني اين را اسلام گفته. حق انساني يعني گيرم مسلمان نيست، انسان كه هست. به خاطر انسانيت بايد. . .
يكي از حقوق انساني، احترام والدين است. حديث داريم: پدر و مادرت را بايد احترام بگذاري، پدر و مادرت چه خوب باشد و اگر هم بد هستند احترام بگذار. چون احترام به پدر و مادر يك حق انساني است. وفاي به عهد، قول دادي ولو اگر چك تو در دست يك بهايي بود، ولو چكت دست يهودي بود. قول دادي، به قولت عمل كن. بگو بابا اين كارخانه مال فلان پول داراست پس من بيايم و اينجا را خراب كنم. شما كارت را خوب انجام بده و اگر ديدي آن طاغوت است، جلوي طاغوت را از يك راه ديگري بگير. آخر بعضي از افراد در اول انقلاب مي‌گفتند: اين خانه براي فلان طاغوتي است و خانه رامي زدند و مي‌شكاندند. آخر خودش طاغوت است، شيشه هايش كه طاغوت نيست. قالي هايش كه عيبي ندارد. قالي‌اش را هم از بغض صاحبش خراب مي‌كرد. يك جا رفتيم مهماني دير وقت بود، من به صاحب خانه گفتم، لطفاً من را براي نماز صبح صدا بزن، گفت: تو چه آقايي هستي؟ گفتم من خودم آقا هستم، خوابم آقا نيست، يك وقت مي‌بيني خوابم برد تا آن ور آفتاب. حالا بابا خودش طاغوتي است، قالي‌اش كه طاغوتي نيست. خانه‌اش را درست نگه دار، بعدهم اگر طاغوتي است او را تحويل قانون بده. «فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‏ مُدَّتِهِمْ» عهد و پيمان كه داريد تا همان مدتي كه گفتيد تمام كنيد.
يكي هم رد امانت است. اگر يك كسي به شما يك چيزي امانت داد، مثلاً شمر آمد و گفت اين خنجر امام حسين است، همين خنجري كه با آن امام حسين را كشتم، اين پيش تو امانت باشد وقتي برگشت شما امانتش را به او پس بده.
اما بگذاريد مردم به قولشان و اماناتشان عمل کنند و يك اطميناني در جامعه باشد. اطمينان ارزش است. گرچه بعضي جاها به خاطراين كه مي‌خواهيم اطمينان داشته باشيم كلاه هم سرمان مي‌رود. مثلاً حديث داريم كه اگر بچه خلافي كرد پدر و مادرش هم فهميدند، آمد و گفتند: چرا؟ دختر و پسر يك عذري تراشيدند، پدر و مادر عذرش را قبول كنند. گر چه گاهي هم مي‌فهمند كه اين بچه دروغ مي‌گويد، اما بايد تغافل كنند. يعني زير سبيلي رد كنند. چرا؟ براي اين كه درخانواده اگر دختر به پدر بگويد پدرم به من دروغ مي‌گويد. پدر هم به رختر بگويد، دخترم به من دروغ مي‌گويد. اصلاً اگر اطمينان نباشد هيچ به هيچ! ما اگر به هم مطمئن باشيم ولو ماهي دو بار كلاه سرمان برود، اين خودش ارزش دارد. تا اين كه كلاه سرمان نرود، اما همه به هم بد بين باشيم. آقا چرا دير كردي؟ مريض بودم. خدا <انشاءالله> شفا بدهد. حال فوقش كارگري مي‌ايد مي‌گويد: مدير عامل را شيره سرش ماليديم. دو بار اين كارگر شيره سر مدير عامل مي‌مالد، اما آن مدير عامل در سخنراني مي‌گويد: كارگرها من به شماها ايمان دارم، براي شما ارزش قائلم، خودتان ارزش خودتان را پايين نبريد. اين ارزشش بيشتر است.
تغافل، رد امانت، حقوق انساني، احترام به والدين، وفاي به عهد و. . . يك حق اسلامي هم داريم مثلاًحق خرجي با چه كسي است؟ اسلام مي‌گويد: معامله كه مي‌كنند در چه صورتي مي‌توانند معامله را به هم بزنند. بعضي از حقوق را اسلام گفته بعضي از حقوق را انسان. يكي از حقوق انساني حقوقي است كه «فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‏ مُدَّتِهِمْ»؛ «فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ»(توبه/7) تا مادامي كه مخالفين شما استقامت كردند و پابند به قراردادها هستند «فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ» شما هم پايدار به قراردادها باشيد. يعني هيچ وقت شماها اول كسي نباشيد كه تخلف كند. مثل جنگ ايران و عراق، تا مادامي كه او كار نداشته باشد، ما كار نداريم. او شهرهاي ما را مي‌زند ما هم بايد بزنيم. او حمله مي‌كند، ما هم حمله مي‌كنيم «فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ» اگر آن‌ها پايبند بودند، شما هم استقامت داشته باشيد. «لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ»(ممتحنه/8) آن‌هايي كه دست به اسلحه نمي‌زنند «فِي الدِّينِ» تا مادامي كه «لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ» دست به اسلحه نبردند و «لَمْ يُخْرِجُوكُمْ» تا مادامي كه «لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ» شما را آواره نكردند و با شما جنگ نكردند «أَنْ تَبَرُّوهُمْ» <تبروا> يعني <بر>، يعني «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏»(مائده/2) يعني كمك كنيد. «تَبَرُّوهُمْ» نيكويي كنيد با اين‌ها «وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ» مخالف ما است اما چون آزاري ندارد «تبروا تقسطوا» چون مخالف بي آزار است.
چون من گفتم تو را قبول ندارم، يا تو را نمي‌پسندم، بعد اگر يك مقام مسئولي از شما پرسيد: که مي‌خواستيم فلان مسئوليت را به او بدهيم نظر شما چيست؟ بگويي چون ايشان به من گفت: من تو را قبول ندارم، پس. . . من اگر انسان مسلمان باشم مي‌گويم: آقا ايشان متدين است، تخصصش هم خوب است. اين كار را هم مي‌تواند انجام بدهد، توانايي كار دارد منتها بررسي كنيد اگر به يكي از روحانيون آشنا هست كافي است، ممكن است من را نمي‌پسندد اما با اصل اسلام خوب است. پشت سر من نماز نمي‌خواند، اما در مسجد ديگري نماز جماعت مي‌خواند.
يك وقت يك كسي مي‌گويد من از كسي كه قرآن و حديث بلد است، بدم مي‌آيد. يك وقت يك كسي با اصل روحانيت بد است، ولي يك وقت يك كسي از فرد خاصي بدش مي‌آيد. حالا اگر كسي از من بدش مي‌آيد، من بايد پشت تلفن نانش را قطع كنم؟ سر به نيستش كنم؟ با چشم و ابرو و <لا حول ولا> پدرش را دربياورم. ما گاهي وقت‌ها با <لا حول ولا> پدركسي را در مي‌آوريم. مي‌داني؟ مثلاً مي‌گويند آقاي قرائتي فلاني چه جوري است؟ مي‌گويم: <سبحان الله>! اين يك سبحان اللهي بود كه طرف نيست شد. چون اين سبحان الله همه رقم غيبتي در آن بود. آقا ايشان اگر با تو بد است، معنايش اين نيست كه با همه بد باشد. ممكن است با شما بد باشد ولي در واقع با اسلام، با اسلام شناس، با حديث، اگر گفتي فقه اين است، مي‌گويد: چشم! اگر گفتي فتوا اين است، مي‌گويد: چشم! يعني تسليم اسلام هست ولي لازم نيست هر كس تسليم اسلام هست، تسليم فرد به فرد هم باشد.
مخالفي كه «لَمْ يُقاتِلُوا» جنگي با ما ندارد «لَمْ يُخْرِجُوا» ما را اخراج نكرده، نه اخراج كرده، نه درگيري بوده، نسبت به اين‌ها «تَبَرُّوا» نيكويي مي‌كنيم. «تُقْسِطُوا» اين برخوردهاي پيغمبر ماست، بعضي‌ها مخالف هستند، اما از روي نفهمي مخالف هستند. ما هزارها زن و دختر بي حجاب داشتيم كه بعد حجاب دار شدند، زن‌هايي داشتيم بي حجاب تا ديروز بي حجاب بودند و حالا در جمهوري اسلامي حجاب دار شدند، الان هم معتقدند. بعضي‌ها هم از ترس با حجاب هستند. حالا هر كس بي حجاب است، بايد بگوييم بي دين؟ گاهي وقت‌ها نمي‌داند. حضرت موسي به افراد بت پرست كه به موسي گفتند: «يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»(اعراف/138) موسي ما مي‌خواهيم بت پرست باشيم، گفت: «إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» شما نمي‌فهميد. حضرت موسي به مخالفينش مي‌گويد: <تجهلون> نمي‌فهميد!
حضرت لوط به قومش مي‌گويد كه «أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»(نمل/55) شما عوض ازدواج به دنبال عمل فجيع ديگر مي‌رويد، «أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» همانا نمي‌فهميد. پيغمبر ديگرمي فرمايد: «قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ»(احقاف/23) من حرف هايم را زدم اما «وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ» خلاصه اين كه پيغمبران ما با مخالفينشان نمي‌گفتند که شما حتماً مغرض هستيد. به بعضي‌ها مي‌فرمودند: «أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» شما نمي‌دانيد. پس گاهي مخالف هست اما نمي‌داند. پس بايد فرق بگذاريم بين كسي كه نمي‌داند و. . .
يك وقتي امام يك قصه‌اي فرمود: در آن زماني كه تفسير سوره‌ي حمد را مي‌فرمودند، فرمود: يك كسي آمد و گفت: سه نفر باهم دعوا داشتند يكي مي‌گفت <عنب> يكي مي‌گفت <انگور> يكي هم به تركي مي‌گفت <اوزوم> بعد اين سه نفر با هم دعوايشان شد، چهارمي رسيد و گفت: بابا حرف همه‌ي شما يكي است.
پس همه‌ي مخالفين ما مغرض نيستند، البته مخالف مغرض هم داريم كه خيلي رندي است و همه‌ي برخوردهايش برخوردهاي خطي است. اما خيلي بايد دقت كنيم و فرق بگذاريم بين كسي كه مخالف است از روي آگاهي و يا مخالف است از روي ناداني. ما داشتيم افرادي كه مريد صد در صد فلاني بودند، وقتي فهميدند فلاني وضعش خراب است براحتي از او دست برداشتند. كلي سال‌ها به آن ارادت داشته ولي نمي‌دانسته. خلاصه به همه‌ي مخالفين به يك چشم نگاه نكنيد.
قرآن مي‌فرمايد: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ»(توبه/6) اگر احدي از مشركين پناهندگي خواست «فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ» به او پناهندگي بده تا اين كه كلام خدا را استماع كند. اگر مشركي گفت: مي‌خواهم تحقيق کنم، شما به او اجازه‌ي تحقيق بده. مخالف است ولي مخالف بي آزار است و بنا دارد تحقيق كند.
صفوان شخصي بود که وقتي مكه فتح شد، دويد و در شهر جده پناهنده شد. اين كه به جده مي‌گويند: <جده> مي‌دانيد چرا؟ چون جده‌ي همه ما حضرت حوا قبرش در آن جاست. رفت به جده، از آن جا نامه نوشت به پيغمبر و گفت: شما مكه را فتح كرديد، من که آمدم مكه شما يك نامه به من بده كه من در امان هستم. چون من مي‌خواهم در مورد دين تحقيق كنم. پيغمبر ما عوض اين كه نامه به او بدهد عمامه خودش را فرستاد. گفت: عمامه من را سر بگير و عوض دو ماه، چهار ماه به او مهلت داد.
به صفوان كافر پيغمبر عوض دو ماه چهارماه مهلت مي‌دهد و شما اين قصه‌ي صفوان را مثل پتك در دهان كسي بزنيد كه مي‌گويد اسلام دين زور است يا اسلام با زور شمشير پيش مي‌رود.
حكومت ما روزهاي اول تلويزيونش را براي همه‌ي بحث‌هاي آزاد گذاشت، كيانوري مي‌آمد حرف مي‌زد، طبري مي‌آمد، از گروهك‌ها مي‌آمدند و صحبت مي‌كردند و الان هم خدا مي‌داند مسأله اين است كه حسن نيت نيست و گر نه اگر حسن نيت باشد، حتي امام بزرگوار كه خيلي بزرگ است. . . امام كه خيلي حيف است، دكتر مطهري و بهشتي هم خيلي حيف هستند، لا اقل يك طلبه كم سواد مثل بنده، حاضرم يك بحث تلويزيوني با اين‌ها بگذارم تا اين‌ها قشنگ حرف هايشان را بگويند و ما هم بگوييم تا مردم بفهمند كه چقدر اين‌ها پوك و روشن فكرانه چيزي مي‌نويسند. (يك كسي گفت اگر يك پشه كه گرفتي، چشم راستش را باز كن سنجاق از كتت بيرون بياور و بزن در چشم راستش تا از بين برود. گفت: پشه با يك دست از بين مي‌رود. بعد من اين همه كار بكنم؟) منتها ديگر حسن نيت گذشت، چهار پنج سال مجله‌ها و روزنامه‌ها بحث آزاد و تريبون آزاد داشتند و هر كس امتحان خودش را داد. ديگر حسن نيتي نمانده است، يعني اگر اول جمهوري اسلامي <احد من المشركين> يكي از مشركين مي‌آمد مي‌گفت: من ايمان به اسلام ندارم، من يكي از مشركين هستم، ولي در عين حال «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ» به من مهلت بدهيد تا ببينيم اسلام چه مي‌گويد و حرف هايتان را بشنويم ولي مسأله. . .
انسان اگر احساس كند كه قصه طبيعي است، چون باكي نداريم «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»(بقره/256) قرآن مي‌گويد: حق و باطل چيزي نيست كه آدم بخواهد از آن فرار كند. اصلاً اين كه آخوند عمامه سر مي‌گيرد، فلسفه‌ي اين لباس چيست؟ ما اين لباس را پوشيديم تا شناخته شويم كه اگر در مورد اسلام حرفي داريد، بياييد و بگوييد. خدا به زنان پيغمبر مي‌گويد: به زنانتان بگو فلان فرم لباس هايشان را بپوشند «ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ»(احزاب/59) تا شناخته بشوندكه اين‌ها زن پيغمبر هستند، ما اصلاً لباسي كه پوشيديم براي اين است كه آقا اگر مشكلي داري بگو. بله يك سري سؤال‌ها را من جواب مي‌دهم، يك سري را آقاي مطهري، يك سري را علامه طباطبايي و. . . اجمالاً اين كه اگر واقعاً صادقانه باشد، خيلي خوب است و چقدر خوب است كه برادران و خواهران اين همه دفتر تلفن داريد، يك شماره تلفن يك اسلام شناس هم داشته باشيد.
ممكن است يك جا يك چيزي در ذهنتان باشد و يا يك كسي يك چيزي در ذهنتان القاء كند. همينطور كه يك آدم هفتاد كيلويي تيغ به پايش مي‌رود نمي‌تواند راه برود، ممكن است يك آدمي هم يك وقت چيزي برود در ذهنش و ديگر نتواند خوشبين باشد. آقا يك ذره خرج كن، شماره را مي‌گيري؛ آقا <سلام عليكم>، بنده شخصي هستم ناشناس، من نسبت به اسلام همچين اشكالي دارم، شما جوابم را بدهيد. يك كسي را پيدا كنيد كه مشهور نباشد وقت هم داشته باشد كار هم زياد نداشته باشد. عيب اين است كه تا مي‌گوييم اسلام شناس ذهن مي‌رود طرف 10 تا 20 تا 30 تا 40 تا. . . افرادي هستند دانشمند، فاضل، تلفن هم دارند، تلفنش را خودت پيدا كن.
يك كسي به من گفت آقاي قرائتي آدرس خودت را مي‌تواني به من بدهي؟ گفتم آدرس را به تو بدهم مي‌آيي؟ گفت: بله. گفتم: بنويس جهنم. چون قرآن مي‌گويد: «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها»(مريم/71) يعني همه‌تان وارد جهنم مي‌شويد، بعد مي‌گويد: «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمينَ فيها جِثِيًّا»(مريم/72) منتها خوب‌ها از پل عبور مي‌كنند. ما رفتنمان قطعي است، بيرون آمدنمان مشكوك است. <پناه بر خدا>
«وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها»(انفال/61) اگر دشمن شما آماده شد براي مسالمت و اين كه كنار بيايد شما هم بالت را باز كن، استقبال كن از پيشنهاد صلحش. اما به شرط اين كه پيشنهادش توطئه نباشد. در حجاز امسال از ما مي‌پرسيدند: صدام مي‌گويد بياييد صلح كنيم چرا ايران صلح نمي‌كند؟ آيه‌ي قرآن آوردم، فرعون تا ديد دارد غرق مي‌شود، گفت: «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ»(يونس/90) من ايمان دارم، خدا فرمود: حالا ديگر «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدينَ»(يونس/91) گفتم پيشنهاد صلح صدام مثل فرعون است.
اگر دو نفر با هم قهر كردند، يكي مي‌گويد: آقاجان، معذرت مي‌خواهم، بيا با هم آشتي كنيم. نگو: نخير من قبول نمي‌كنم. خدا در قرآن مي‌گويد: كافر اگر گفت بيا صلح كنيم، صلح كن منتها به شرط اين كه توطئه نباشد. خوب اين زن حالا به شوهرش مي‌گويد: معذرت مي‌خواهم، خيال مي‌كند هر چه بيشتر غيظ كند شوهرتر است. شما اگر شوهر خوبي باشي دست خانمت را هم مي‌بوسي. خوب و بدي به شل وسفت گرفتن عصبانيت نيست.
«قُلْ لِلَّذينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ إِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلينَ»(انفال/38) به مخالفينت بگو «قُلْ لِلَّذينَ كَفَرُوا» به كفار بگو «إِنْ يَنْتَهُوا» اگر دست ازخرابكاري هايشان بردارند «يُغْفَرْ لَهُمْ» ما يك قانوني داريم در فقه که < الاسلام يحجب ما قبله > ما قبل اسلام را مي‌پوشاند، يعني اگر انسان قبلاً يك جنايتي كرده، حالا كه مسلمان مي‌شود و نيتش و اسلامش و همه‌ي كارهايش را از سر مي‌گيرد و لذا اگر كافري مسلمان شد، نمي‌گوييم نمازهايش را قضا کند، روزه‌اش را قضا كند. آخر اين تازه مسلمان شده و مهمان است. شما اگر من سخنراني مي‌كنم، اصلاً پاي منبر من نيايي، هيچ عيبي ندارد، اين همه آدم پاي منبر من مي‌نشينند، اما اگر آمدي و وسط منبر بلند شدي! اگر لخت شدي و در ميدان توپ بازي گفتي که بنده نيستم! با هواپيما رفتي آنجا گل بزني، و وسط بازي گفتي: من نيستم. اگر نمي‌خواستي بروي بايد از اول مي‌گفتي. اما حالا كه آمدي در رفتي. . . فلذا اگر كسي گفت مسلمانم و وسط كار در رفت، يك پس گردني‌هايي هست. مهمان آمد خانه‌ي شما اگر از اول گفت که نمي‌آيم، طوري نيست. اما اگرآمد سر سفره وقتي شما گفتي بخور، گفت: نمي‌خورم، من با شما قهرم. (خوب اگر قهري بايد نيايي) اين آدم را زجر كش مي‌كند. كساني كه بيايند وسط راه و جا بزنند اين‌ها پس گردني دارند. آن كافر كه تا حالا نيامده، حالا هم كه آمده بايد برود اتاق مهمان. بچه مسلمان‌ها مي‌پرسند فلاني كه كافر است و بد است اين همه جنايت مي‌كند، عيبي ندارد، اما ما كه بچه مسلمان هستيم اگر يك كاري بكنيم تا شب نشده چوبش را مي‌خوريم. چه طور شد آن‌هايي كه هميشه خراب هستند هميشه خوش هستند اما ما كه گاهي وقت‌ها يك كاري مي‌كنيم بايد. . .
خدا بعضي‌ها را گذاشته براي امتحانات ثلث سوم، يعني كارشان ندارد. ما سه رقم عذاب داريم: عذاب زود، عذاب دير، عذاب ديرتر. خدا مي‌گويد آدم خوب را زود عذاب مي‌كنيم. «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ»(شورى/30) يعني اگر يك وقت يك خلافي كردي، فوري يك سيلي به تو مي‌زنيم «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ»(انعام/42)، «لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ»(اعراف/94)، «لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ»(توبه/12) يعني آدم خوب را زود گوشمالي مي‌دهيم تا حواسش جمع شود. حزب اللهي يك روز نماز نمي‌خواند، هشدارش مي‌دهيم. اما بعضي‌ها را صبر مي‌كنيم تا پيمانه‌اش پر شود. قرآن مي‌فرمايد: «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً»(كهف/59) شاه خيلي جنايت مي‌كرد، اما زود به زود او را عذاب نمي‌كرديم و يك موعدي برايش مي‌گذاريم و يك سري را مي‌گذاريم به روز قيامت. روز قيامت قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ»(آل عمران/178) خوبها عذاب زود دارند، متوسط‌ها عذابشان دير است، آنهايي كه جنايت كار هستند ديرتر. «نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا»(الاسلام يحجب ما قبله)، «قُلْ لِلَّذينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ» بگو «إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ» قرآن ميگويد: «فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ وَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»(توبه/11) اگر همين كفار توبه كنند «وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ» و نماز به پا دارند و زکات دهند، پس برادران ديني شما هستند.
براي کساني که تازه تلويزيون را روشن کرده‌اند، بگويم: <بسم الله الرحمن الرحيم> گفتم الحمدلله بهمن را پشت سر گذاشتيم، راهپيمايي شد، كه چشم دشمن درآمد و آنچه كه در تلويزيون ديديد، يك دهم آن بود، خيلي راهپيمايي عظيمي بود. الحمدلله اين راه پيمايي‌ها به آدم نيرو مي‌دهد كه مردم چه جور حاضرند و در خط هستند و شاد هستند.
پيام امام را ديديم كه چهار مرتبه فرمود: دعاي حضرت مهدي، ادعيه‌ي عبد صالح. اين كه نايب حضرت مهدي خبر داد كه حضرت مهدي به شما دعا مي‌كند، اين يك بشارتي بود. در مسائل اجتماعي هم فرمود اگر كسي لياقت ندارد و مي‌داند بقل دستي او لياقت دارد، استعفا بدهد كه عمل صالح است و اگر هم كسي مي‌تواند و لياقت دارد بايد لياقتش را ارائه كند و بگويد من توان اين كار را دارم و عيبي ندارد كه بگويد من توان اين كار را دارم.
استادي داشتم در قم که خدا رحمتش كند. يك شب درس مي‌داد، خيلي آن شب خنديديم، يك بار وسط درسش فرمود: من چند تا دختر بزرگ دارم، هركس مي‌خواهد بيايد آن‌ها بگيرد. آن قدر ما طلبه‌ها آن شب خنديديم و بعد ديديم که صفاي اسلام اقتضا مي‌كند که اگر من دختر بزرگ دارم، خودم بگويم. فکر نکنيم که زشت است. زشتي ندارد. خود حضرت يوسف آمد و گفت: «قالَ اجْعَلْني‏ عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفيظٌ عَليمٌ»(يوسف/55) به من پست بده «إِنِّي حَفيظٌ عَليمٌ» من هم بيت المال راحفظ مي‌كنم و هم عليم و آگاهم. يعني اگر كسي توان دارد بيايد خودش را مطرح كند که اگر كنار بنشيند گناه است. گناه كبيره و اگر كسي توان ندارد. . .
گفتيم امروز در خدمت عزيزان وزارت كار هستيم. كارمندان و كارگراني كه در صنايع سنگين هستند. تذكري داده شد. همينطور كه كار كردن در جبهه عبادت است، كار كردن در اينجا هم عبادت است، كم كاري نكنيد. قرآن برايتان خواندم كه خدا در باره‌ي خودش مي‌فرمايد: «الَّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ»(سجده/7) يعني خدا هر چيزي را درست كند خوب درست مي‌كند. شما هم بنده‌ي خدا هستيد و در راه او هستيد، سر هم بندي نكنيد، يك جوري نكنيد كه بگويند آن چه از كارخانه‌هاي غير ايران بيرون مي‌آيد، خوب است و اين ذلت است براي جمهوري اسلامي كه اينچنين باشد و اميدوارم كه مواظب باشيد اينچنين نشود.
حساب نكنيد حقوق شما كم است، حساب كنيد كه اين كار بد روي جمهوري اسلامي است، نگو حالا كه به من كم پول مي‌دهند من هم آن را سر هم بندي مي‌كنم. اگر او به تو كم بدهد، حق يك فرد را از بين برده، اما شما كه سر هم بندي مي‌كني، آبروي ميليون را مي‌بري. شما به خاطر 5 تومان كه فكر مي‌كنيد در حق شما كم است، آبروي جمهوري اسلامي را در معرض خطر قرار ندهيد.
اين تذكررا دادم كه چون شما مستمعين، كارمندها و كارگرهاي وزارت كار و صنايع سنگين بوديد. بعد بحثمان را شروع كرديم، بحث ما سيره‌ي پيغمبر است كه پيغمبر ما با مخالفينش چگونه برخورد مي‌كرد. مخالفين چند گروه هستند، مخالفين بي آزار و مخالفين موزي. در اين شب جمعه بحث ما اين بود که پيغمبر با مخالفين بي آزار چه مي‌كرد. مخالف پيغمبر بود اما كارشكني هم نمي‌كرد. اگر كسي بي آزار باشد، تا مادامي كه آن‌ها استقامت دارند ما هم استقامت مي‌ورزيم.
اگر كسي بي آزار باشد يعني «لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ»، «وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ» اگر دست به اسلحه و آوارگي نزند «أَنْ تَبَرُّوهُمْ» خدا به ما گفته با آنها نيكويي كنيد. اين سياست خارجي ما است. سؤال: نسبت به دولت‌ها و كشورهاي ديگرسياست خارجي شما چيست؟
جواب: سياست خارجي ما اين آيه است. هر كشوري كه <لم يقاتلونا، لم يخرجونا> هركشوري كه با ما جنگ نداشته باشد و ملت ما را آواره نكند، ما مأموريم طبق آيه‌ي قرآن «تَبَرُّوهُمْ»، «وَ تُقْسِطُوا» به او نيكويي مي‌كنيم و عدالت را انجام مي‌دهيم. اگر يك كسي مخالف شما است و خواست تحقيق كند، همه‌ي كتابخانه‌هاي ما و همه‌ي اسلام شناس‌هاي ما براي بحث آزاد آماده هستند. قرآن به ما دستور داده «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ»(توبه/6) اگر احدي از مشركين «اسْتَجارَكَ» مهلت خواست <فاجره> مهلتش بده «حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ» تا كلام خدا را استماع كند. ماجراي تاريخي صفوان که ضد انقلاب بود و از مكه آمد مدينه 2 ماه مهلت خواست که پيغمبر 4 ماه به او مهلت داد. قرآن مي‌گويد: اگر كسي واقعاً دست از جنايت كشيد و تمايلي براي صلح پيدا كرد ما هم با او صلح مي‌كنيم. اما نه تمايلي مثل صلح صدام. صلح صدام مثل توبه‌ي فرعون است.
«إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ» اگر كفار دست بكشند، خدا آن‌ها را مي‌بخشد، چون يك قاعده‌ي فقهي داريم که <الاسلام يحجب ما قبله> اسلام قبلي‌ها را مي‌پوشاند «فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ»(توبه/11) و اگر كفار دست بكشند برادر ديني ماهستند. اين برخورد ما و سياست ما نسبت به كفار و منافقين بي آزار است. در شب جمعه‌ي ديگر در مورد مخالفين موزي صحبت خواهيم کرد.
عزيزاني كه در راهپيمايي دشمن را كور كرديد، در شركت نماز جمعه هم كور كنيد.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»