1363/4/8 جنگ و جهاد-1 بايگاني سالانه - 1363



بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني تقوي»

خدا را شكر كه امسال موفق شديم مقداري از فروع دين صحبت كرديم. چند روزي درباره‌ي حج صحبت كرديم. حالا از امروز مي‌خواهيم درباره‌ي جهاد صحبت كنيم. گرچه در ايران ديگر اين حرف‌ها كهنه شده است. يعني تا ما مي‌آييم بگوييم: جهاد، جا دارد كه بگويند: آقاي قرائتي بحث جهاد را براي كشورهاي ديگر ببريد. ما سالها از تو جلوتر هستيم. رزمندگان ما جلوتر هستند. چند سال است مي‌جنگيم و خوب هم مي‌جنگيم. در جنگ نمونه هستيم. روش‌هاي جنگي داريم كه در دنيا ندارند. ساده ترين نوع جنگيديم. ولي در عين حال اينها مانع نمي‌شود كه ما اين بحث را نگوييم. حرف‌ها، حرف‌هاي تازه‌اي است. چون من در مطالعه‌اي كه درباره‌ي جهاد داشتم به روايت‌هايي برخورد كردم كه براي من خيلي تازگي دارد. هرچه رزمنده‌ها آگاهانه‌تر باشند و بدانند كارشان چيست، با شور و نشاط بيشتري است. البته بعضي‌ها مثل كساني كه ذاتاً طبع شعر دارند ديگر اينها نيازي به بحث و فن و خطابه ندارند. يك كسي ذاتاً زيبا و خوشرو است. يك كسي را هم بايد زيبا بكنند. يك عده از رزمنده‌ها بدون اينكه اين مقدار كه ما مي‌دانيم، بدانند سالها از ما جلوتر هستند و جنگ هم مي‌كنند. اما اين حديث‌ها كه مي‌خوانم نوري است براي كساني كه در اين انقلاب هنوز هم نرسيدند و بايد يك مقدار ديگر تابش بخورند و برسند. چون بعضي از ميوه‌ها آخر از همه مي‌رسند. بعضي از ميوه‌ها هم زودرس و نوبر و گران قيمت و ارزشمند هستند. جوان‌هاي ما آنهايي كه ارزش داشتند سالها مي‌جنگند. 43 دستورالعمل از 43 حديث انتخاب كردم كه رزمنده بايد در جبهه چه كند؟ اين بحث براي برادران رزمنده و بسيجي و نيروي انتظامي و غيره مفيد است.
پيغمبر اسلام در منطقه‌اي كه مسلمان‌ها تمرين مي‌ديدند، عبور مي‌كرد. رزمنده‌ها تمرين مي‌كردند. رسول خدا پابرهنه شد و راه رفت. گفتند: يا رسول الله چرا پا برهنه شديد؟ فرمود: اينجا زميني است كه در آن دوره مي‌بينند. زميني كه سربازها در آن تيراندازي ياد مي‌گيرند، اين زمين مقدس است و من با كفش روي اين زمين مقدس راه نمي‌روم. اين تكه در كتاب آيين نبرد صفحه‌ي 496 آمده است.
حديث داريم خدا با يك فشنگ سه نفر را به بهشت مي‌برد. «آمن و مقوي به في سبيل الله و رامين» كسي كه براي خدا اين فشنگ را ساخته است. كارمندها و كارگرهاي مهمات سازي. كساني كه در كارخانه‌هاي مهمات كار مي‌كنند. كسي كه مهمات را بسازد. مكانيك‌هايي كه تانك وغيره را تامين مي‌كنند. سازنده به بهشت مي‌رود. «والمقوي به في سبيل الله» كسي كه اين را مي‌خرد و در اختيار رزمنده مي‌گذارد. جبهه را تقويت مي‌كند. با پس اندازش، با گوشواره‌اش، با نان و كشمش و حلوا و خرما و عدس و گوسفندش، با اشك و دعايش، با بچه‌اش، با شستن لباس رزمنده، «ورامين» و رزمنده‌اي كه فشنگ را رها مي‌كند. سازنده، كمك كننده، پرتاب كننده، با يك فشنگ سه نفر به بهشت مي‌روند. سازنده، خريدار كه مي‌خرد و در اختيار رزمنده مي‌گذارد. رزمنده‌اي كه پرتاب مي‌كند. (وسائل، جلد يازده صفحه‌ي 108)
پيغمبر(ص) فرمود: «اكمل المومنين ايمانا» كامل ترين مسلمان‌ها از نظر ايمان، «يجاهد في سبيل الله لنفسه و مال» رزمنده‌ها از همه‌ي مردم ايمانشان بيشتر است. كساني كه جبهه نرفتند، و در زمره‌ي رزمنده‌ها قرار نگرفتند اينها هم ناقص الايمان هستند. يا ايمانشان كامل است و آن درجه نيست. اگر هم كامل است، در آن درجه نيست. اين حديث در كنز العمال است. كنز العمال يك كتاب است مثل بحار كه چندين هزار حديث شيعه در آن است، كنزالعمال چند جلد كتاب براي سني‌ها است كه همه‌ي آن روايت است و روايت هايش از پيغمبر است. تقريباً كنز العمال براي سني‌ها مثل بحار براي ما است. من حديث‌هايي كه نقل مي‌كنم، هم از شيعه هست و هم از سني است. پيغمبر فرمود: هركس تيراندازي بلد است، گاهي براي تمرين برود تا آنچه را كه مي‌داند فراموش نكند. آنهايي كه تيراندازي را بلد هستند گاهي تمرين كنند. پيغمبر فرمود: «من ترك رم» كسي كه تيراندازي را رها كند، «من بعد ما علم» با اينكه تيراندازي ياد گرفته است، مدتي نرفته و فراموش كرده است. «رغبة عن فانها نعمة تركها اوقال كفرها» اين نعمت خدا را كفران كرده است. كسي كه بعد از يادگيري تمرين مي‌كند نعمت خدا را كفران كرده است. اين حديث هم اهل سنت نقل كرده است. (سنن ابي داود جلد 4 صفحه‌ي 13)
رسول خدا فرمود: «لولا عن اشق الا امتي ما قعط خلف طريعه» اگر مردم خسته نمي‌شدند من هميشه با كفار مي‌جنگيدم. اينكه مي‌ينيد گاهي چند روز جنگ متوقف مي‌شود براي اين است كه مردم خسته نشوند. تجديد قوا كنند. امكانات را به جبهه برسانند. بعد رسول خدا فرمود: «لولدت» هروقت جلوي جمله‌اي «لام» است معناي آن والله قسم مي‌شود. «لولدت» از نظر ادبيات عرب معنايش «والله دوست دارم» است. والله دوست دارم كه در راه خدا شهيد شوم. «ثم احيي» دوباره خدا من را زنده كند، «ثم اقتل» باز شهيد شوم. «ثم احيي» دوباره خدا من را زنده كند، «ثم اقتل» دوباره شهيد شوم. رسول خدا فرمود: والله دوست دارم بارها در جبهه شهيد شوم و بارها در جبهه زنده شوم. حديث از كنز العمال است.
رسول خدا فرمود: «لعن اشي مجاهداً فاكبه علي لحده قضا روحته علي دنيا و ما فيها» يك رزمنده‌اي را كه بدرقه مي‌كنم، در بعضي شهرها رزمنده را تا دروازه‌ي شهر بدرقه مي‌كنند. رسول خدا فرمود: صبح يا شب كه رزمنده به جبهه مي‌رود، من كه براي بدرقه مي‌روم، بدرقه‌ي رزمنده از آنچه در دنيا است، براي من بيشتر ارزش دارد. رسل خدا فرمود: مجروح روز قيامت جاهايي كه از بدنش خون آمده است، بوي عطر از او استشمام مي‌شود.
امام صادق(ع) فرمود: «الخير كله في سير» تمام خيرها زير سايه‌ي شمشير است. «وفتح سير»، «ولا يقيم الناس الا سير» خلاصه خون و شمشير مردم را نگه مي‌دارد. همه‌ي خيرات و بركات زير سايه‌ي انقلاب است. اگر نماز جمعه داريم به خاطر خون است. اگر حجاب داريم به خاطر خون است. اگر روحيه قوي است به خاطر خون است. اگر در دنيا مطرح شديم به خاطر خون است. اگر كتاب‌هاي شهيد مطهري ده هزر تا، ده هزار تا چاپ مي‌شده و حالا صدهزار تا چاپ مي‌شود به خاطر خون است. اگر محبوبيات جوان‌ها شعر عشقي بود، حالا محبوبيات آنها چيز ديگري است، به خاطر خون است. اگر در مسجدها پيرمرد بود، حالا در مسجدها جوان است به خاطر خون است. اگر دخترهاي دبيرستاني ما همه حجاب دارند به خاطر خون است. اگر كتاب‌هاي درسي تغيير كرد به خاطر خون است. اگر كتاب‌هاي دانشجو تغيير كرد به خاطر خون است. اگر برنامه‌هاي صدا و سيما از رقاصي‌ها و غيره به قال الباقر و قال الصادق رسيد، به خاطر خون است. اگر خط ما مثل خط امام شد به خاطر خون است. اگر نمايندگان آمريكا نمايندگان مردم شدند به خاطر خون است. اگر قوانين دادگستري ما اسلامي شد، به خاطر خون است. همه‌ي ما اينها را داشتيم، ولي چون اسلحه و خون و انقلاب در ما نبود اينها نبود. ولذا درست است. امام صادق فرمود: تمام خيرها زير سايه‌ي خون است. ما هرچه داريم از مكتب و حسين داريم. حسين اگر خون نمي‌داد، مكتب زنده نبود. «وسيوف المقاليد الجنة» شمشير كليد بهشت است. «مفاتيح الجنان» يعني كليد بهشت شمشير است. (وسائل، جلد يازده، صفحه‌ي 5)(بحار جلد 97، صفحه‌ي 9)
حديث داريم روز قيامت رزمنده‌ها از يك در خصوصي وارد مي‌شوند. «لجنة باب» بهشت بابي دارد، «يقال له باب مجاهدين» خدا براي رزمنده‌ها يك در خصوصي قرار داده است. رزمنده‌ها وقتي مي‌خواهند وارد بهشت شوند، شمشيرهايشان به گردنشان آويزان است. رسول خدا فرمود: جبرئيل به من گفته است: هركسي در جبهه به خاطر مشكلات جبهه سردرد بگيرد، همين سردردي كه در راه انقلاب مي‌گيري گويا در راه خدا شهيد شدي. يعني انقلاب به قدري ارزش دارد كه قدمي كه انسان برمي دارد، دردسر و بي خوابي هم كه مي‌كشد، حالا من براي كساني كه لب مرز هستند، روايت‌هايي دارم. خودم روايت‌هايي را ديدم كه خيلي براي من تازگي داشت. اين حديث‌هايي را كه مي‌خوانم، تا به حال نخوانده‌ام. رسول خدا فرمود: اگر در جبهه رزمنده به خاطر انقلاب و حمايت از اسلام و مكتب به دردسري مبتلا شود، دردسرش پاداش شهيد شدن را دارد. (وسائل، جلد 11، صفحه‌ي 6)
امام صادق(ع) فرمود: «افضل اشيا و علي الفرائض جهاد است. جهاد از جمله‌ي فرائض است. رزمنده نبايد حساب كند كه يك ارتشي و يك سپاهي، يك سپاهي و ژاندارم يا شهرباني، آنكسي كه رزمنده است نبايد حساب كند يك كار خير مي‌كند. كار خير مي‌كند. اما كار خيري مي‌كند كه تمام كار خير هم به آن وصل است. كسي كه چاه آب مي‌زند، نبايد بگويد: من چاه آب زدم. چاه آب كه زدي اگر گندم هم هست به خاطر آب است. اگر ميوه و هندوانه و خربزه هم هست به خاطر آب است. اگر سبزي و درختي هست به خاطر آب است. چاه آب زدن يك خير است. منتهي خيري است كه تمام خيرها به آن وصل است. جنگ خيري است كه تمام خيرها درسايه‌ي جنگ است. اگر ما در يك حادثه طبيعي بوديم منافقين ريشه كن نمي‌شدند. توده اي‌ها ريشه كن نمي‌شدند. جبهه‌ي ملي و ليبرال‌ها اينچنين وضعي برايشان پيش نمي‌آمد. فرد مسلمان و ديگران به اين سرنوشت گرفتار نمي‌شدند. جنگ سيلي بود كه تمام تفاله‌ها و چوب كبريت‌ها را برد. اگر در جنگ مي‌خواستيم اين آشغال‌ها را جارو كنيم گرد آن بيني ما را مي‌سوزاند. اما سيلي آمد و سيل همه را بدون سر و صدا و گرد و غبار برد. اين جنگ انقلابي بود كه چنان پايين و بالا كرد كه كف‌ها بيرون ريختند. انقلاب ديگي است كه همينطور زير و رو مي‌كند و صاف و ناصاف را از هم جدا مي‌كند.
اميرالمومنين مي‌فرمايد: «افضل ما توسل به المتوسلون الايمان بالله و رسوله و الجهاد» بهترين چيزي كه اهل توسل به آن متوسل مي‌شوند جبهه است. توسل به حضرت عباس سر جاي خود است. توسل به موسي بن جعفر و روضه سر جاي خود است. اميرالمومنين مي‌فرمايد: بهترين راه توسل، توسل به خدا، شركت در انقلاب و جبهه و كمك به رزمنده است. بهترين نوع توسل، توسل‌هايي كه ما داريم يك شاخه از توسل است، درست است ما متوسل مي‌شويم و حق هم هست و درست است، اما توسل به اهل بيت(ع) با پختن شله زرد، و پختن غذا و آبگوشت و برنج و سينه زدن، اين يك شاخه از توسل است. اميرالمومنين مي‌فرمايد: از اين شاخه بهتر توسل به خدا از طريق جنگ است. اميرالمومنين مي‌فرمايد: رزمنده «ان القضات اذا هموا بالقصد كتب لهم فرائك من الناس» رزمنده همين كه تصميم مي‌گيرد، خداوند آزادي از آتش جهنم را براي او امضا مي‌كند. وقتي مجهز مي‌شود و لباس هايش را در ساك مي‌گذارد و قرآن و سجاده وبرمي دارد و مي‌رود «فاذا تجهدوا باهالله تعالي بهم الملائكه» وقتي يك رزمنده ساكش را مي‌بندد، خدا به ملائكه‌ها مي‌گويد: اين جوان را ببينيد. تازه داماد است. نامزد دارد. هزار تا آرزو دارد. همه را زير پا مي‌گذارد و به جبهه مي‌رود. خدا به همه‌ي فرشته‌ها تو را نشان مي‌دهد و به اين بشر مباهات مي‌كند. ملائكه مي‌فهمند كه وقتي گفتند: بشر خونريز را چرا خلق كردي؟ در ميان بشر خونريز اين موجودات هم بودند. خدا مباهات مي‌كند. «فاذا ودعهم اهلهم» وقتي با مادرش خداحافظي مي‌كند، «. . . عليهم الحيطان» هستي به او نظاره گر است. چون اين عالم هستي يك شعوري دارد. خدا علامه طباطبايي را رحمت كند. در چند مورد از تفسير الميزان از آيات قرآن استفاده مي‌كند كه اين هستي شعور دارد. زمين شهادت دارد. يعني شعور دارد. درخت شعور دارد. حيوان‌ها شعور دارند. منتهي شعور انسان يك مرحله از شعور است، مثل اينكه شمع نور دارد خورشيد هم نور دارد. هستي شعور دارد. هستي به همان مقدار كه شعور دارد، اين عمل را مقدس مي‌داند. (بحار، جلد 97، صفحه‌ي 13) اينها اهميت جهاد بود.
چه جهادي ارزش دارد؟ در دنيا خيلي جنگ هست. منتهي جهاد ما با جهادهاي ديگر فرق مي‌كند. از آيات قرآن استفاده‌هايي مي‌شود كه برايتان مي‌گويم. 1- جهاد براساس وظيفه؛ اگر انقلاب و جهاد براساس وظيفه باشد، ما انقلابي زياد داشتيم، اما در ميان انقلابي‌ها امام بزرگوار اسم چند نفر را خيلي مي‌برد. مثلاً اسم شيخ فضل الله نوري را مي‌برد. امام اسم مرحوم مدرس را مكرر برده است. امام اسم مرحوم آيت الله كاشاني را مي‌برد. ما انقلابيوني داشتيم اما امام اسم اينها را زياد مي‌برد. چرا؟ براي اينكه اينها فقهايي بودند كه در مقابل رضاشاه و پسرش، و قبل از رضاشاه در مقابل طاغوت مي‌ايستادند. آخر گاهي وقت‌ها يك كسي داغ مي‌كند، داغ شده است. يك وقت هم يك كسي را قرآن داغ مي‌كند. اگر كسي تكليف الهي داغش كند اين انقلاب ارزش دارد. چون مايه دارد. مايه‌اش وحي است. مايه كه خدا شد، اين انقلاب ارزش دارد. قرآن مي‌فرمايد: «وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُوا» يعني «جاهدوا» به دنبال «آمنوا» است. بايد براساس وظيفه باشد. (انفال/74) براي خدا باشد. در راه خدا، در قرآن مكرر اين كلمه هست كه همه فارسي زبان‌ها مي‌دانند. مي‌گويند: «فىِ سَبِيلِ الله‏» يعني در راه خدا، انقلاب در راه خدا، جهاد در راه خدا، چون قرآن مي‌فرمايد: عده‌اي در راه طاغوت مي‌جنگند. الآن صدامي‌ها هم در راه حفظ صدام مي‌جنگند. در بسياري از كشورهاي دنيا جنگ است. جنگ‌هاي سرد و گرم و كوچك و بزرگ و جزئي و كلي. اما آنچه ارزش دارد، في سبيل الله است. در راه خدا باشد. آنوقت در راه خدا معنايش اين است كه اگر گفتند: بايست، بايست. اگر گفتند: برو، برو. در راه خلق فايده ندارد. مجاهدين خلق، جهاد در راه خلق غلط است. در راه هوس‌ها غلط است. در راه خاك غلط است. مگر اينكه قرآن به ما بگويد در راه خاك، آن موقع درست است. جهادي ارزش دارد همراه با استقامت باشد. «جاهدوا و صبروا» قرآن در آيات جهاد، مي‌فرمايد: «جاهدوا و صبروا» صبر به معني پشتكار است. يكبار كسي يك مرتبه يك كار انقلابي مي‌كند، اينقدر مي‌رود بعد يكباره مي‌گويد: بس است. افرادي بودند كه در زمان شاه به منبرهاي داغ انقلابي مي‌رفتند. در جمهوري اسلامي به دليل يا بي دليل اينها در گود نبودند. آن وقت مي‌ديدي آن كارهاي انقلابي قبل را كنار مي‌زدند. انقلابي كسي است كه با استقامت باشد. يعني اگر مدير كل بود انقلابي باشد، اگر معاون هم شد انقلابي باشد. اينطور نباشد كه اگر رئيس شد انقلابي باشد. اگر معاون شد سست باشد. استقامت داشته باشد.
جهادي خوب است كه همه جانبه باشد. چون قرآن مي‌گويد: «وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِم»(يونس/84) هم مال و هم جان. ممكن است كسي با جانش حاضر باشد جان بدهد. در جبهه حاضر است جانش را براي اسلام بدهد. اما آنجا در مسائل مالي يك دفعه مي‌بيني مي‌لغزد. قرآن به رزمنده‌ها در آيه‌ي خمس مي‌گويد: ‌اي رزمنده‌ها كه غنايم بدست آورديد، «إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّه‏»(يونس/84) اگر ايمان داريد بايد از اين غنايم خمس بدهيد. رزمنده‌اي كه در صدر اسلام به جبهه رفته است، خدا به او مي‌گويد: اگر دين داري خمس بدهد. گاهي آدم از جانش مي‌گذرد، اما به غنيمت كه رسيد از مال نمي‌گذرد. آدمي هم حاضر است صد هزار بار بدهد ولي يك سيلي نخورد. «باموالهم و انفسهم»
جهادي خوب است كه از يك نوع بينش برخوردار باشد. يعني رزمنده يك ديني داشته باشد كه هيچ وقت شك نكند. قرآن مي‌فرمايد: «لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا»(حجرات/15) از كساني تعريف مي‌كند كه شك نمي‌كنند و مي‌جنگند. گاهي ممكن است رزمنده بجنگد، اما يك وقت هم مي‌گويد: ما نفهميديم چه شد؟ اگر رزمنده در عين اينكه مي‌جنگد يكباره بگويد: يعني چه؟ اين يعني چه را نبايد بگويد. يك بينشي مثل بينش امام باشد. مي‌فرمايد: اگر جنگ بيست سال هم طول بكشد ما ايستاده‌ايم. چرا؟ براي اينكه خدايي كه من را خلق كرده است، فرموده است: نبايد زير بار ظلم برويد. علي اكبر به امام حسين(ع) پدر بزرگوارش مي‌گويد: آيا ما بر حق هستيم؟ امام حسين فرمود: بله! اگر ما با حق هستيم ديگر نمي‌ترسيم. ديگر شك نداريم. حضرت قاسم 13 ساله مورد سوال قرار مي‌گيرد. عموي بزرگوارش امام حسين(ع) مي‌گويد: پسر جان، پسر برادر، مرگ را چطور مي‌بيني؟ مي‌گويد: از عسل شيرين‌تر است. اينكه مي‌گويد: مرگ از عسل شيرين‌تر است، پيداست كه اين پسر سيزده ساله داراي يك بينشي است. مي‌فهمد چه كار مي‌كند. اينطور نيست كه به زور باشد. آخر گاهي يك كسي را به زور وارد كاري مي‌كنند. يك وقت يك كسي با بينش چادر سر مي‌كند. مي‌گويد: اين بي حجابي به ما چه كرد؟ چشم جوان‌ها به ما مي‌افتاد و به هوس دچار مي‌شدند و دنبال اينها راه مي‌افتادند. 1- كنار خيابان به اينها متلك مي‌گفتند. 2- سو قصد پيدا مي‌شد. 3- به دنبال سو قصد تجاوز مي‌شد. 4- دنبال تجاوز به زنا كشيده مي‌شد. 5- دنبال زنا مجبور بوديم سقط و كورتاج كنيم. 6- گاهي مجبور بوديم از خانه فرار كنيم. 7- گاهي مجبور بوديم براي والدينمان دلهره ايجاد كنيم. 8- دنبال هوس بيماري مقاربتي ايجاد مي‌شد. 9- به دنبال هوس گاهي امراض رواني پيدا مي‌شد. 10- دنبال هوس ضرر علمي به درس و مدرسه وارد مي‌شد. 11- دنبال هوس آمار طلاق بيشتر مي‌شد. 12- دنبال هوس ولخرجي‌هايي مي‌شد. حساب مي‌كند بي حجابي دودمان پهلوي چه كرد؟ دخترها را برهنه كرد، چشمان بچه‌هاي بي تقوا به دختر نگاه مي‌كند و هوس پيدا مي‌كند. نتايج هوس هم كه گفتم. اينها را مي‌سنجد بعد با يك بينشي حجاب درست مي‌كند. يك كسي را هم مي‌بيني كه از ترس اينكه از اداره و مدرسه بيرونش نكنند حجاب سر مي‌كند. حجاب براساس بينش، جهاد بر اساس بينش، هرچيزي اگر بينش داشته باشد ارزش دارد. ايمان هم همينطور است. قرآن مي‌فرمايد: «يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلا» اول فكر مي‌كند. بعد مي‌گويد: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلا»(آل عمران/191) به كسي مي‌گوييم: آقا چرا در امور تربيتي آمدي؟ مي‌گويد: ما ديپلم گرفتيم در فكر بوديم چه كنيم، گفتيم: خوب در امور تربيتي برويم. اين موفق نيست. اما يك موقع هم مي‌گويد: حساب كردم، يك نفر مربي امور تربيتي، در يك مدرسه ضرورت دارد. در مقابل گروهك‌ها بايد پاسدار اسلام باشد. پاسدار مكتب باشد. وقت زيادي داشته باشد، مطالعه كند و بچه‌ها را بسازد. تربيت بر تعليم مقدم است و امور تربيتي ضرورت دارد و مهم است. كار انبيا است. يك وقت هم يك كسي بينش دارد، با بينش مي‌رود مسئول امور تربيتي مي‌شود. اين خيلي ارزش دارد. اگر كسي بتواند خوبي كند نان خالي هم بخورد دست از كارش برنمي دارد. زن اگر بداند شوهرش چه كاره است، اگر بداند شوهرش كار خير مي‌كند، بگويد: گرچه حقوقش زياد نيست اما همان مقدار ارزش دارد. گرچه نيم مثقال هم براي من طلا نخريده است، اما در عوض كار شوهرم مقدس است. كارها فرق مي‌كند. شغل‌ها فرق مي‌كند. شغل معلمي با شغل اداره دخانيات خيلي فرق مي‌كند. معلم علم تقسيم مي‌كند. مسئول دخانيات دود تقسيم مي‌كند. تقسيم علم با تقسيم دود فرق مي‌كند. آدم نبايد حساب كند كه چقدر اسكناس است. من خودم در ماشين كه مي‌نشينم، گاهي به مسافرت مي‌روم. اينقدر به آن كسي كه باعث شد من طلبه شدم دعا مي‌كنم. براي اينكه مي‌بينم يادداشت هايم يا آيه‌ي قرآن است يا حديث است. اينها را از كتاب‌ها درمي آورم و يادداشت مي‌كنم و در شهرهايي كه مي‌روم مي‌خوانم. خدا هم مي‌رساند. يكبار گفتم آدم اگر نداشته باشد روي زيلو كه مي‌نشيند نخ است. وضعش كه خوب شد روي قالي مي‌نشيند كه پشم است. يعني فقرش نخ است. سرمايه داري‌اش پشم است. يك طرف دنيا پشم است. يك طرفش هم نخ است. آدم وقتي ندارد خانه‌اش خشت است. خشت هم گل نپخته است. بعد خانه‌اش آجري مي‌شود گل پخته است. اين مسئله‌ي مهمي نيست. آدم بايد احساس كند چه كرده است؟ با عمرش چه كرده است؟ عمرش در چه راهي بود؟ براي چه كسي صرف شد؟ بينش لازم است. در هر كاري بينش لازم است. انتخاب شغل، انتخاب همسر، براي دختر خانم جواني به خواستگاري مي‌آيد. بنشين فكر كن اين جوان چه جواني است؟ اگر كمالي دارد، با فقرش مي‌ارزد. علي بن ابي طالب كمال دارد، گرچه مهريه ندارد. مسئله‌ي كمال مهم است. جهادي كه براساس بينش باشد. همراه با تقوا مهم است. اگر رزمنده بي تقوا باشد فايده ندارد. نه رزمنده، نمازخوان، روزه دار، «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ(مائده/27)» فقط كار افراد با تقوا قبول است. انقلابي اما تقوا ندارد. راحت غيبت مي‌كند. متاسفانه داريم افرادي را كه نماز مي‌خوانند اما تقوا ندارند. روزه مي‌گيرند ولي كم تقوا هستند. در راه خير جان مي‌كنند اما كم تقوا هستند. كم تقوايي و بي تقوايي كارها را از بين مي‌برد. وقتي مي‌خواهند حمام را كاشي كاري كنند، مي‌گويند: پشت كاشي بايد سيمان باشد. گل باشد كاشي نمي‌ايستد. پشتوانه‌ي كاشي بايد سيمان باشد. عمل صالح و كار خير مثل كاشي مي‌ماند. اگر پشتش تقوا نباشد مي‌افتد. يعني بند نمي‌شود. چسب تمام كارهاي خير تقوا است. چسب نداشته باشد بند نمي‌شود. قرآن به رزمنده‌هايي كه به جبهه رفتند و برگشتند. بدنشان خوني بود و مشغول پانسمان بودند. رسول خدا فرمود: ‌اي رزمنده‌ها! گفتند: بله، فرمود: دشمني كه فرار كرد دوباره حمله كرده است، با اينكه بدن اينها خوني بود باز زره را پوشيدند و با بدن خوني بار ديگر به جبهه رفتند. آنوقت خدا نمي‌گويد: اينها آدم‌هاي خوبي هستند. مي‌گويد: «لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ(آل عمران/172)» رزمنده‌هايي كه روي خون لباس مي‌پوشند و دوباره به جبهه مي‌روند، باز نمي‌گويد: حتماً خوب هستند. مي‌گويد: «للذين احسنوا منهم و اتقوا» اگر اينها «احسنوا و اتقوا» باشند، «اجر عظيم» وگرنه مجاهدين خلق هم زمان شاه شكنجه شدند. اما عاقبت «احسنوا منهم واتقوا» نشدند. شيطان شش هزار سال، عبادت كرد. بعضي‌ها مي‌گويند: چرا فلاني را كنار گذاشتند؟ فلاني در زمان شاه خيلي زحمت و شكنجه ديد، اما ديدي تا آخر از بني صدر دست برنداشت. ديدي عاقبت سر و كله‌اش كجا پيدا شد؟ ديدي عاقبت چه مصاحبه‌اي كرد؟ ديدي عاقبت چه مقاله‌اي نوشت؟ ناراحت نشو از اينكه چرا بعد از اين همه سال انقلاب فلاني را تحويل نگرفت. پانزده سال انقلابي بود اما با يك مقاله كه نوشت، بايد كنار مي‌رفت. قرآن شش، هفت مرتبه قصه‌ي ابليس را نقل مي‌كند. ابليس قرن‌ها، سالها عبادت كرد. اميرالمومنين مي‌فرمايد: شيطان شش هزار سال عبادت كرد، اما به خاطر يك سجده كه نكرد، كنار گذاشته شد. شما نگو: آقا چرا اين راننده را گرفتي؟ اين سي و دو سال است تصديق پايه يك دارد. قبول است. ولي فعلاً خوابش برد، مسافرها را چپ كرد. هرچه از فضايل ايشان مي‌گويي من قبول دارم. اما اين مقاله، اين مصاحبه، اين ملاقات، اين قرارداد، اين امضا، اين برنامه، اين تبليغات، اين توطئه او را سقوط داد. اينكه قرآن دائم قصه‌ي ابليس را مي‌گويد، هدف دارد. به ابليس گفتيم: سجده كن. سجده نكرد. از درگاه ما رانده شد. تو هم مثل او هستي. شش هزار سال عبادت مي‌كني. اما جايي كه بايد عبادت كني، نمي‌كني. تو هم مثل او رانده مي‌شوي. اينكه به ما مي‌گويند: قرآن بخوان و تدبر كن معنايش همين است. قرآن بخوان فكر كن. من درباره‌ي روضه‌ي امام حسين(ع) گفتم: وقتي مي‌گويند: روضه برو. يعني چه؟ پاي روضه مي‌نشيني. روضه خوان بالاي منبر مي‌رود. مي‌گويد: اباعبدالله حسين(ع) علي اصغر را روي دست گرفت و آمد گفت: مردم به خيال شما اگر هم من گناه كردم، اين بچه چه گناهي كرده است؟ تا گفت: اين بچه چه كار كرده است، حرمله تير سه شعبه زد و گلوي علي اصغر شكافته شد. بچه‌ي شش ماهه روي دست بابا شهيد شد. همه گريه مي‌كنيم. اينكه گريه مي‌كنيم يعني مواظب باش! از تو بهتر امام حسين(ع) است. از بچه‌ي تو بهتر علي اكبر و علي اصغر است. گلوي بچه را روي دست پدرش شكافتند. در راه خدا بود. تو هم مواظب باش. تو هم بايد اينطور باشي. اصلاً معناي روضه همين است. وگرنه اگر من بروم سي ليتر گريه كنم اما به بچه‌ام بگويم: جبهه نروي، اين چه روضه‌اي است؟ اينكه مي‌گويند: به روضه برويد، يعني برويد و ببينيد از تو بهترها چه كردند، تو هم همان كار را بكن.
آخرين جهاد اين است كه از تبليغات هم دلهره نداشته باشد. آرامش داشته باشد و دلهره نداشته باشد. قرآن مي‌فرمايد: «يُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»(مائده/54) وقتي يك قدم و راهي را انتخاب كرد، انقلابي خوب كسي است كه وقتي راهش را انتخاب كرد، گفت: راه من اين است، «يخافون لله لومة لاعن» از ملامت اين آن ديگر نترسد. اينطور نباشد كه جلو بيايد، ما بايد تا آخرين. . . ! يك مدتي كه ليبرال‌ها روي كار بودند اول انقلابي بودند، بعد تا مي‌ديدند راديو‌ها اينطور مي‌گويند، مي‌گفتند: آقا دنيا دارد ما را محكوم مي‌كند. عقب مي‌آمدند. دانشجوهاي مسلمان پيرو خط امام وقتي ديپلمات‌هاي آمريكا را گروگان گرفتند، درو ديوار به اينها فشار آورد كه آقا دنيا شما را محكوم مي‌كند. اما محكوم كردن دنيا اصل نيست. اصل اين است كه «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» يعني از هيچ نيشي نترسي. هركاري مي‌خواهد بكند. شما كار خود را بكنيد.
زمان شاه ما رفتيم در يكي از دبيرستان‌ها سخنراني كنيم. تا رفتيم سخنراني كنيم، گفتم: بسم الله الرحمن الرحيم، بچه‌ها گفتند: ‌اي! آرام كه شدند، دوباره رفتم گفتم: بسم الله الرحمن الرحيم. خلاصه سه ربع هرچه ما رفتيم سخنراني كنيم اينها سر و صدا كردند، ما حرف نزنيم. گفتم: خيلي خوب من حرف نمي‌زنم، اما يك قصه برايتان بگويم. گفتم: يك دكتر كه به تيمارستان مي‌رود دست ديوانه‌ها را مي‌بيند، مي‌خواهد ببيند درجه‌ي تب اين ديوانه چقدر است. دست ديوانه را كه مي‌گيرد ديوانه مي‌گويد: آهاي! دكتر سرش به كار خودش است. چون اگر بخواهد بازي اين را ببيند نمي‌تواند درجه‌ي تب را ببيند. اگر آدم بخواهد اعتراض اينها را حساب كند، حواسش پرت مي‌شود. بهترين نوع جنگ اين است كه وظيفه‌اي باشد، هل هم ندهند. در راه خدا باشد. خلق نباشد. هوس نباشد. رقابت نباشد. استقامت داشته باشد. همه جانبه باشد. در مقام مال راحت پول بدهد. در مقام جان هم راحت جان بدهد. وقتي مي‌گويند: به جبهه برويم، مي‌گويد: آماده! مي‌گوييم: آقا خمس بده. خمس؟ برو بابا، خودمان هم نداريم. هم مال، هم جان. با بينش باشد. با تقوا باشد. تقوا چسب كارها است. اين آيه‌ها و حديث‌ها خورشيدي براي ميوه‌هاي نرسيده است. در ايران ما ميوه‌هايي رسيدند و چند سال هم هست كه جبهه را براحتي اداره مي‌كنند. اين براي من و تو است كه حال نداريم. البته بد نيست كه جبهه رفته‌ها هم بدانند و يك خرده توجه و شناختشان بيشتر شود.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد، همينطور كه يكي از دعاهاي ماه رمضان «قتلاً في سبيلك» است ما را از همه‌ي خيرها بهره مند بفرما. سفره‌ي لطفي كه براي رزمندگان پهن كرده‌اي ما را هم بهره مند بفرما. عزيزان رزمنده را پيروز و اين روحيه‌اي كه به رزمندگان ما دادي، به همه‌ي مستضعفين جهان مرحمت بفرما.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»