1362/1/13 بيت المال بايگاني سالانه - 1362



بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«و صلي اللّه علي سيدنا و نبينا محمد و آل بيته و بعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين»

در ابتدا مي‌خواهم به امام و رزمندگان و خانواده ‌هاي شهدا و جانبازان و اسيران سلام گرمي بكنم. «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»(مومنون/8) مؤمن چند صفت دارد. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»(مومنون/1)، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»(شمس/9) «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» يكي از صفات مؤمنان اين است كه امانات و پيمان‌ها را مراعات مي‌كنند. «الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»(مومنون/2) مؤمنان كساني هستند كه در نماز حال دارند و خاشع هستند و از لغو دوري مي‌كنند و حق الناس و زكات مي‌دهند و نسبت به مسائل شهواني خودشان را حفظ مي‌كنند و اگر شهوتي در بين بود، فقط ازدواج مي‌كنند و غير از اين نيست. امانات و عهد را مراعات مي‌كنند. بيت المال امانت است و در حفظ بيت المال افراد كمي مراعات مي‌كنند و كساني كه پشت ماشين خودشان مي‌نشينند با زماني كه پشت ماشين بيت المال مي‌نشينند فرق دارند. افراد زيادي هستند كه ماشين خودشان را مي‌خوابانند و از ماشين بيت المال استفاده مي‌كنند. اگر ماشين شخصي باشد، در انتخاب جاده با ماشين بيت المال فرق مي‌گذارند. در ماشين شخصي، جاده‌ي ناهموار را انتخاب نمي‌كنند، اما ما در استفاده از آب و برق و قير و خودكار و گوني و ميز و نيمكت و كتاب كه جز اموال بيت المال است كوتاهي مي‌كنيم.
اميرالمؤمنين در خطبه‌ي سوم مي‌فرمايند: «يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ»(نهج‏البلاغه، خطبه 3) بعضي‌ها طوري از بيت المال مصرف مي‌كنند و آن قدر حيف و ميل مي‌كنند كه انگار شتر به علف تازه رسيده است. مثلاً يك نفر سيگاري نيست و در جلسه‌اي سيگار مي‌بيند و مي‌كشد. به حضرت علي گفتند: براي اين كه بعضي‌ها را ساكت كني به آن‌ها پول بده تا دور تو را گرفته و حكومتت زور پيدا كند. فرمود: باج بدهم؟ «أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِِ»(نهج‏البلاغه، خطبه 126) شما مي‌گوييد: با پاي شرك به سراغ توحيد بروم. شما مي‌گوييد: رشوه بدهم و پايه ‌هاي حكومت اسلامي را با رشوه تقويت كنم؟ «لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌوَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ يَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِي الدُّنْيَا وَ يَضَعُهُ فِي الْآخِرَة وَ يُكْرِمُهُ فِي النَّاسِ وَ يُهِينُهُ عِنْدَ اللَّهِ»(نهج‏البلاغه، خطبه 126) اگر مالي براي خودم بود مساوي تقسيم مي‌كردم «فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ» تا چه رسد به اين كه بيت المال است و براي خداست. «أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌوَ إِسْرَافٌ» آگاه باشيد به درستي كه پول دادن در غير حق تبذير و اسراف است. اسراف از گناهان كبيره است. «إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطينِ»(اسراء/27) كسي كه زياد خرج مي‌كند برادر آمريكا و برادر شيطان است. شما مي‌گوييد: براي سفت كردن پايه ‌هاي حكومتي به كساني پول و مال و مقام بدهم تا با من مخالفت نكنند؟ پايه‌ي توحيد را با پول و با رشوه سفت كنم؟ هرگز اين كار را نمي‌كنم. «وَ هُوَ يَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِي الدُّنْيَا وَ يَضَعُهُ فِي الْآخِرَة وَ يُكْرِمُهُ فِي النَّاسِ وَ يُهِينُهُ عِنْدَ اللَّهِ» كسي كه مي‌خواهد افراد را با پول از خود راضي گرداند، ممكن است در دنيا چند نفري از او راضي شوند ولي در آخرت بايد جواب بدهد. يك نفر به امير المؤمنين گفت: پولي به ما بده و اميرالمؤمنين فرمودند: «إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَيْسَ لِي وَ لَا لَكَ وَ إِنَّمَا هُوَ فَيْ‏ءٌ لِلْمُسْلِمِينَ وَ جَلْبُ أَسْيَافِهِمْ فَإِنْ شَرِكْتَهُمْ فِي حَرْبِهِمْ كَانَ لَكَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَيْدِيهِمْ لَا تَكُونُ لِغَيْرِ أَفْوَاهِهِمْ»(نهج‏البلاغه، خطبه 232) پول نه ارث پدر من و نه ارث پدر تو است. «وَ إِنَّمَا هُوَ فَيْ‏ءٌ لِلْمُسْلِمِينَ» اين براي همه‌ي مسلمانان است «فشركتهم في حربهم» اگر در جبهه رفتي حق داري بخواه، ي ولي اگر نرفتي هيچ حقي نداري. «فَجَنَاةُ أَيْدِيهِمْ لَا تَكُونُ لِغَيْرِ أَفْوَاهِهِمْ» دستچين آن‌ها براي غير دهانشان نيست. اين پول حق رزمندگان است و حق رزمندگان را به تو نمي‌دهم. در يكي از جنگ‌ها تيري به يكي از اصحاب پيغمبر خورد و او شهيد شد. مردم فوراً او را بر دست گرفتند و گفتند او شهيد است. مي‌خواستند تيرانداز را پيدا كنند كه نتوانستند و او فرار كرده بود. پيغمبر فرمودند: به او شهيد نگوييد. مردم گفتند: براي چه؟ گفت: چون عبايي كه بر دوش اوست از غنائم جنگي است. ضد انقلاب نيست و پيامبر فرمودند: چون عباي بيت المال را برداشته است، پس شهيد نيست و پيامبر بر جنازه‌ي او نماز نخواند. كارهاي خدا خيلي دقيق است. يكي از ياران پيامبر اين قدر خوب بود و پيامبر او را دوست داشت كه وقتي شهيد شد، پيامبر جنازه‌اش را بر دوش گرفت. او را دفن كردند و مادرش گفت: خوشا به حال تو كه پيامبر جنازه‌ات را بر دوش گرفت. مرگ بر تو گوارا باد. پيامبر گفت: اين طور نگو. گفت: چرا نگويم؟ معلوم است خيلي خوب بوده است كه شما او را تشييع جنازه‌ي كرده‌اي. فرمودند: چون اين فرد با خانواده‌اش اخلاق خوب نداشته است، پس شب اول قبر عذاب و فشار قبر مي‌بيند. پس كار من دليل بر خوب بودن او نيست زيرا در خانه بد اخلاق بود. خداوند چيزهاي دقيق و ظريفي را حساب مي‌كند.
وزير به چوپان راه نداد و امام كاظم نيز به وزير راه نداد. پرسيد: چرا؟ و امام كار خودش را به يادش آورد. امام مي‌گويند: تازه اگر به مكه بروي، خدا هم به تو راه نمي‌دهد و لبيك تو را جواب نمي‌دهد. چون تو او را راه ندادي، خدا هم تو را راه نمي‌دهد. پس از مدينه برو و چوپان را راضي كن. ابن يقطين وزير شيعه و با وفاي امام كاظم(ع) بودند. از مدينه به كوفه رفت و از چوپان عذرخواهي كرد. او وزير بود اما امام كاظم به خاطر راه ندادن چوپان، او را راه نداد و مجبور به عذر خواهي كرد.
رزمنده‌ها در جبهه پيروز شدند و شخصي لباس خوبي پيدا كرد و پوشيد. حضرت علي(ع) دستور درآوردن آن لباس را داد. گفتند: جنگ است. امام نپذيرفت و آن‌ها نسبت به حضرت علي ناراحت شدند و نزد پيغمبر رفته و گفتند: حضرت علي همه چيزش خوب است، فقط يك خورده سخت گير است. و اجازه نداد در جبهه لباس را بپوشيم و او خشك و خشن است. فرمودند: «فَوَ اللَّهِ إِنَّهُ لَخَشِنٌ فِي ذَاتِ اللَّهِ»(المناقب، ج‏2، ص‏110) آدم در مال خدا بايد خشن باشد. اگر مي‌خواهي ببخشي از مال خودت ببخش. مثلا در يك صفحه‌ي بزرگ، يك شماره تلفن يادداشت مي‌كنيد. خوب در صفحه‌ي كوچك هم مي‌توان اين را يادداشت كرد. نامه ‌هاي اداري و نامه ‌هاي حقوقي تقريباً نيم متر در نيم متر مي‌باشند. يا اگر كسي سهميه‌ي كوپن را بيش‌تر از افراد خانواده‌اش بگيرد، جايز نيست. با يك ليوان مي‌توان وضو گرفت، آب زيادي نبايد ريخت. يك نفر از آب دريا برداشت كه بخورد، اميرالمؤمنين ديدند كه نصف آب زيادي را بر زمين ريخت. به او گفت: اسراف است. اگر زياد است بايد به دريا ريخت نه به خشكي كه اسراف مي‌شود. به مشهد مي‌رود، در راه در جنگل يا در كنار جاده، چاي درست مي‌كند و آب جوش را پاي بوته مي‌ريزد و بوته خشك مي‌شود. آيا براي تفريح مي‌توان هيزم روشن كرد؟ اگر بخاري روشن است و به مقدار كافي گرم شد، بايد آن را خاموش يا كم كرد. يا اين كه پرده را مي‌كشند و چراغ روشن مي‌كنند. مي‌توان پرده را كنار زد وچراغ را خاموش كرد. اجناس دولتي را مي‌خرد و به بازار آزاد مي‌فروشد، اگر خلاف مقررات دولت باشد شبهه دارد. گاهي افراد مي‌خواهند با وضو باشند، آب مي‌ريزند و اين اسراف است و حرام است ولي وضو مستحب است.
يك افرادي هستند كه خودشان را مقدس معرفي مي‌كنند، ولي به جاي يك ليوان يا دو ليوان آب، پنج يا ده ليتر آب مصرف مي‌كنند تا وضو بگيرند و به جاي مستحب، حرام مي‌كنند. حق مردم كه مشكل است، حق شخصي هم خيلي مشكل است. مثلاً در نماز مي‌گوييد «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»(فاتحه/6-5) يك نفر كه از شما طلبكار است، طلبش را مي‌خواهد و مي‌گويد: راضي نيستم. شما بايد نماز خود را قطع كنيد، طلب او را بدهيد و دوباره از اول شروع كنيد. حديث است كه اگر داري و طلب مردم را ندهي، انگار هر شبي كه مي‌خوابي دزد جاده هستي و گناه دزد را كرده‌اي. مثل كساني كه خمس بچه ‌هاي سادات بر گردنشان هست و نمي‌دهند و كسي كه بيت المال نمي‌دهد، يعني مال همه را نمي‌دهد. اميرالمؤمنين ديد دخترش گردنبند دارد و ابن رافع خزانه دار بود. پرسيد: گردنبند از كجا آمده است؟ گفت: از خزانه دار گرفتم. خزانه دار را فراخواند و پرسيد: چرا گردنبند خزانه را به دختر من داده‌اي؟ گفت: 1- دختر علي بود 2- شب عيد قربان بود. 3- براي سه شب عاريه كرده بود 4- من ضامن هستم. اميرالمؤمنين فرمودند كه نبايد اين كار را مي‌كردي. «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ»(نهج‏البلاغه، خطبه 15) به خدا قسم پول‌هايي كه بي خودي به كار رفته باشد، حتي اگر با آن پول ازدواج هم شده باشد، برمي گردانم و ازدواج را به هم مي‌زنم. اگر خريد و فروش هم شده باشد، آن را بر هم مي‌زنم. دستمال كاغذي يكي كافيست، ولي چند تا بيرون مي‌كشيم، چرا؟ مي‌خواهد آب هويج را با آب ميوه گيري بگيرد. هويج را كه شست آيا مي‌تواند آبش را در جوي بريزد؟ يا پاي درخت بريزد؟ اين حق همه‌ي جمعيت است و اين دزدي و غصب است.
عده‌اي نزد اميرالمؤمنين آمدند و گفتند: به ما پول بده. فرمودند: ندارم. گفتند: به ما بده. گفتند: بيا فردا به دزدي برويم. من سهم خودم را به تو مي‌دهم. گفتند: نه آقا. حضرت فرمودند: چطور من مي‌خواهم حق يك نفر را بدزدم جواب منفي مي‌دهيد و حال مي‌خواهيد حق همه را بدزدم؟ يك نفر با ميخ يا سيخ و ذغال يادگاري مي‌نويسد. يعني بعداً مردم بفهمند اين فرد مثلاً محسن قرائتي خائن به مملكت است. يعني اين مسجد و ديوار پاك و سالم بود، از پايه درست بود و من آن را كثيف كردم. پارك‌ها بايد تميز باشد. آب در جوي ‌ها بايد مثل اشك چشم تميز باشد، ولي حالا اين آب‌ها مثل ارده است. اگر ما مسلمان بوديم اين طور نبود. خوب ما مسلمان هستيم ولي اين كه چه مسلماني هستيم مهم است. روحيه و قلب و ايمان خوب است، اما كارهاي ما چطور است؟ مثلاً يك نفر روي خاك نماز مي‌خواند. مي‌گويند: روي فرش نماز بخوان. مي‌گويد: من خاكي هستم. ولي اين لباس لباس بيت المال است، اگر مي‌خواهد خاكي باشد بايد لخت شده و روي خاك بغلتد. چون لباس براي بيت المال است و بايد روي فرش يا كاغذ و مقوا بايستد. مثلا ما پرده‌هايي را كه براي تشريف فرمايي و خير مقدم مي‌نويسيم بايد طوري باشد كه هر بار براي هر نفر پارچه‌ي جديدي ننويسيم و هزينه‌ي بي خود مصرف نشود. مي‌توانيم جاي اسم‌ها را خالي بگذاريم تا هر بار براي هركدام پارچه‌ي جديدي نياز نباشد. وقتي مي‌توان نيم متر پارچه را عوض كرد، نبايد 20 متر پارچه را عوض كرد. نوك قلمت را تيز كن و سطرها راتنگ‌تر بنويسيد تا بيت المال حرام نشود. اميرالمؤمنين به اشعث بن قيس، عامل آذربايجان مي‌نويسند: «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ فِي رَعِيَّةٍ»(نهج‏البلاغه، نامه 5) اين حكومت تو طعمه‌ي تو نيست. امانتي به گردن توست «و انت مسترعي» و تو رعايت كننده‌اي. تو حق نداري به رأي خودت عمل كني. اگرخودكار بانك صادرات با بانك ملي برده شود، يا مهر اين مسجد به آن مسجد برده شود، نماز باطل مي‌شود. يك نفر زيلوي مسجد را به هيئت ابوالفضل برده بود و روي آن با كفش سينه مي‌زدند. آيت الله محل به رئيس هيئت گفت: زيلوي مسجد را به هيئت مي‌آوري حرام است. فرد گفت: ابوالفضل دست ‌هاي خود را براي خدا داد. حالا خدا زيلويش را براي ابوالفضل نمي‌دهد؟ ابوالفضل دست هايش را براي خدا داد كه كسي خلاف شرع انجام ندهد. «وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ»(نهج‏البلاغه، نامه 5)‌اي خزينه دار مواظب باش كه خوب تقسيم كني. مسئله‌ي اصلي جنگ است و بعد از آن اقتصاد است. يك گندم يك فشنگ است. در بيت المال بايد دقت كرد. اگر كمكي به دولت نمي‌كنند، ضرر نيز نبايد بزنند. يخبندان است و به چرخ زنجير بسته‌اي ولي بعد از آن بايد زنجير را باز كني، زيرا براي آسفالت استهلاك به وجود مي‌آورد.
ما سالي هزار نفر به خاطر بد رانندگي كردن دست و پا شكسته‌ي افراد داريم و اين افراد كه به بيمارستان مي‌روند، دارو مي‌خواهند و دارو بايد از خارج آورده شود و اين باعث وابستگي ما به آمريكا مي‌شود. مثلاً اگر شما بادامي را با دندان بشكنيد، دندان ترك مي‌خورد و سياه مي‌شود و كرم مي‌خورد و گود مي‌شود. موادي كه دندان را با آن پر مي‌كنند، بايد از خارج بيايد و اين وابستگي است. با اين چيزهاست كه ارز و پولمان به خارج از كشور مي‌رود. بعضي از شهرها لحاف چهل تكه مي‌دوختند. با پارچه‌هايي كه سر قيچي زياد مي‌آمد، لحاف درست مي‌كردند. اين خيلي خوب است و اميرالمؤمنين همين را مي‌گفتند. در خود پادگان‌ها خيلي چيزها حرام مي‌شود، چون چيزهاي زيادي مي‌پزند. در خود نهادها هم گاهي ولخرجي مي‌شود. مردم ندارند و در صف مي‌ايستند، ما در محاصره‌ي اقتصادي هستيم. آن‌هايي كه به جنگ رفتند مسئله‌ي جنگ را حل مي‌كنند، ولي اينهايي كه هستند بايد كم مصرف كنند. چراغ ‌هاي زيادي را خاموش كنند. سماور جوش آمد از برق بكشيد. نبايد هشت ساعت بجوشد. البته اگر اتوماتيك باشد خودش خاموش مي‌شود. ولي اگر مي‌توانيم حتي ده دقيقه مصرف را كم‌تر كنيم، بايد اين كار را بكنيم. پيغمبر مهماني داشتند. وقتي مهمان‌ها رفتند ته بشقاب‌ها را پاك كردند و با زن و بچه‌شان همان را خوردند. چون دور ريختن اسراف است. بدون اجازه‌ي مسئولين نمي‌شود ماشين اداره را برداشت و استفاده كرد. يك نفر هست كه برق و آب را مصرف مي‌كند، مي‌گويد: چشمم كور، پولش را مي‌دهم، ولي بايد بداند كه او ضامن است، چون اگر زياد مصرف كند به افرادي آب نمي‌رسد. مثل اين كه به چشمش بزند و بگويد چشم خودم است كه اگر اين كار را بكند به جهنم مي‌رود و گناه كرده است. كشاورز نيست ولي به اسم كشاورز تراكتور گرفته و در بازار مي‌فروشد و اين گناه كرده است.
امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ مِنْ بَقَاءِ الْمُسْلِمِينَ وَ بَقَاءِ الْإِسْلَامِ أَنْ تَصِيرَ الْأَمْوَالُ عِنْدَ مَنْ يَعْرِفُ فِيهَا الْحَقَّ وَ يَصْنَعُ فِيهَا الْمَعْرُوف»(كافى، ج‏4، ص‏25) اگر به فكر بقاء اسلام و مسلمين هستيد، اموال را به كساني بدهيد كه طرفدار حق باشند.
از امام علي اضافه خواستند، گفت: جمعه بياييد. جمعه او را به نماز جمعه برد و گفت: اينكه تو اضافه مي‌خواهي، يعني اينكه حق اين مردم را بدزدم. آيا اجازه مي‌دهي؟
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «دَخَلْتُ بِلَادَكُمْ بِأَشْمَالِي هَذِهِ وَ رِحْلَتِي وَ رَاحِلَتِي‌ها هِيَ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مِنْ بِلَادِكُمْ بِغَيْرِ مَا دَخَلْتُ فَإِنَّنِي مِنَ الْخَائِنِينَ»(المناقب، ج‏2، ص‏98) به شهر شما با اين شمال و رحله و راحله وارد شدم. اگر به غير آن چه با آن داخل شدم خارج شوم، من از خائنين هستم. اگر با ژيان آمدم و باپيكان رفتم، يا با پيكان آمدم و با بنز رفتم، يا با زيلو آمدم و با قالي مي‌روم، معلوم مي‌شود از جايي برداشتم و در قانون اساسي داريم كه وكلا و وزرا وقتي به اين مقام رسيدند، بايد صورت اموالشان را به دولت نشان بدهند. وقتي استعفا دادند نيز انجام چنين كاري واجب است. ترقي مال شخصي طوري نيست، چون آجيل فروش هم در همين مدت ممكن است به مكه يا كربلا برود يا فرشي و يخچالي بخرد. زندگي در حد طبيعي‌اش اشكالي ندارد. نمي‌شود گفت: كه چرا يخچال هفت فوت شما نه فوت شده است؟ چون اين حالت ممكن است براي لبو فروش هم به وجود بيايد. اگر ديديم كه اگر اين رئيس نبود به اين درجه نمي‌رسيد، اين خائن است. «فَإِنَّ مِنْ فَنَاءِ الْإِسْلَامِ وَ فَنَاءِ الْمُسْلِمِينَ أَنْ تَصِيرَ الْأَمْوَالُ فِي أَيْدِي مَنْ لَا يَعْرِفُ فِيهَا الْحَقَّ وَ لَا يَصْنَعُ فِيهَا الْمَعْرُوفَ”(كافى، ج‏4، ص‏25) اگر فناء اسلام را خواستي، مال را به دست كسي كه حق را نمي‌شناسد و به آن عمل نمي‌كند بسپار. رمز حيات اسلام اين است كه بيت المال بايد دست عادل باشد. و رمز سقوط اسلام اين است كه بيت المال دست فاسق و فاسد باشد. اين سخن از حضرت علي(ع) مي‌باشد. «بَقَاءِ الْمُسْلِمِينَ وَ بَقَاءِ الْإِسْلَامِ» اين است كه مال در دست افراد عادل و صالح باشد. اگر مي‌گذاشتند علي حكومت مي‌كرد، اسلام به جاهاي خيلي خوبي مي‌كشيد. بعد از اميرالمؤمنين امام حسن(ع) بود و بعد از امام حسن(ع)، امام حسين(ع) بود. امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) هم به ترتيب به امامت رسيدند. «أَيْنَ الْحَسَنُ أَيْنَ الْحُسَيْنُ أَيْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَيْنِ صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيلِ أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ أَيْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَة»(إقبال‏الأعمال، ص‏297) اگر مي‌گذاشتند كه اسلام در دست امامان معصوم باشد، نبايد انتظار مي‌داشتيم بعد از هزار سال بوي اسلام به دماغ ما بخورد. علامه اميني در الغدير جلد هشتم فرمودند: صد و بيست و شش ميليون و هفت صد و هفتاد درهم و چهار ميليون وسيصد و ده دينار، بعضي از خلفايي كه مي‌گفتند خليفه‌ي اسلام و مسلمانان هستند، قارون وار جمع كردند و به اطرافيانشان دادند و آمار جمع كردند كه كدام خليفه به چه كسي داد. راه آهن بيت المال است. راه آهن ساليانه حدود پنج ميليون نفر را به اطراف مي‌برد. ساختمان راه آهن طوري است كه در آن نمي‌توان‌اش رشته خورد و نمي‌توان در دستشويي استفاده‌ي زيادي از آب كرد. چون ظرفيتش كم است. رئيس شركت واحد و قطار شهرداري‌ها گله دارند. كساني كه سر كلاس مي‌نشينند معلم و كتابخانه از بيت المال است. اتو و بخاري از بيت المال است. كتاب‌هايي كه چاپ مي‌شود، حقوق معلم و آب و برق مدرسه براي بيت المال است و افرادي كه خوب درس نمي‌خوانند، به بيت المال خيانت مي‌كنند. بيت المال فقط به پاره كردن ورق اداره نيست. يك دانشجو و يك سرباز و محصلين كلي خرجشان مي‌شود. يك نفر متخصص نيز كلي پول برايش صرف شده تا دكتر و مهندس شده است. شمايي هم كه به آن انگي مي‌زنيد و يا خانه نشين و فلجش مي‌كنيد به بيت المال خيانت كرده‌ايد. نبايد گفت: من حزب اللهي هستم و اين‌ها خطوطشان معلوم نيست و بايد كنار بروند. درست است كه شما حزب اللهي هستيد ولي از شما پول گرفته شده كه اين فرد متخصص شده است. اگر مي‌تواني او را به كار بگيري، نبايد با انگ و فحش و لكه دار كردن و يا تهمت او را كنار بزني، كه اگر چنين كني حزب اللهي نيستي. درست است پول حزب اللهي را خورده تا متخصص شده ولي بايد حزب اللهي از آن حمايت لازم را بكند. گاهي اين قدر فاسدند كه عدس پاك كردن را هم نمي‌شود به آن‌ها سپرد. انسان مي‌ترسد در عدس‌ها نفوذ كنند. گاهي اگر كار كليدي نباشد، مي‌توان از آن‌ها استفاده كرد. بايد فرد را ارشاد كرد كه اگر ارشاد نكنيم خيانت به بيت المال است.
ما بايد به سوي اين برويم كه در بيت المال دقت كنيم. گاهي افراد بيجا قرار مي‌گيرند، اين نيز خيانت به بيت المال است. مثلاً در غير پست خود قرار مي‌گيرد، اين نيز خيانت است. نبايد دل آدم بسوزد، بايد براي مردم دلش بسوزد. در زمان پيامبر گفتند: آيه‌اي را بخوان، گفت: نمي‌توانم. به چند نفر دادند و نشد. در آخر به اميرالمؤمنين دادند، پيامبر نگفت: اگر از اين فرد بگيريم در ذوقش مي‌خورد. اگر پستي را بي جا داديد، بايد آن را پس بگيريد. يك نفر پيرمرد از روحانيون در يك جاي حساس دست و پا نداشت و نمي‌توانست صحبت كند ولي با تقوا هم بود. سخنران نبود و ضعيف بود كه او را در جاي حساسي پيش نماز كردند. گفتم: اين نمي‌تواند سخنراني كند. گفتند: حساب كرديم اين سيد 11پسر دارد و فقير است و نمي‌تواند پول در بياورد و خرج زن و بچه‌اش بكند، براي همين ما او را آورديم. . . اما افكار جوان‌ها بيت المال است. نبايد آدم براي دلسوزي جلوي رشد جمعيت را بگيرد. نسل و جمهوري اسلامي امانت است. «من تقدم علي قوم و هو فيهم و هو افضل فقد خان الله و رسوله و المؤمنين» اگر كسي در جايي ايستاده كه مي‌داند كسي هست كه از او بهتراست، ولي كنار نرود، به خدا و رسول و مؤمنين خيانت كرده است. مثلاً شما نمره‌ي ده مي‌گيري و مي‌بيني كه او 17 مي‌گيرد اما باز هم كنار نمي‌روي. تو با اين كار به خدا و رسول و مؤمنين خيانت كرده‌اي.
مواظب باشيم كه رودربايستي نكرده و قاطع باشيم. سرايدار مدرسه، وقتي برف مي‌آيد برف طاق خانه‌اش را پايين مي‌ريزد ولي بقيه را پايين نمي‌ريزد. مي‌گويد: اين جا زن و بچه‌ام هستند. اين سرايدار متديني نيست. به خاطر زن و دو فرزندش كاري به500 نفر ديگر ندارد. اگر كسي مكتبي بود، مي‌گويد: چون آنجا تعداد بيش‌تر است، اول به آن جا مي‌رسم. بيت المال بايد دست كسي باشد كه اگر گوسفند را دادند كه تقسيم كند، قسمت ‌هاي كبابيش را براي خودش نبرد و شايد اصلاً چنين كسي موجود نباشد. امام فرمودند: حقش اين است كه مدرس‌ها به مجلس بروند. چون مدرس‌ها نيستند كساني بروند كه به مدرس‌ها بخورند و به آن درجه نزديك باشد. اتلاف نيرو بيت المال است. اگر انسان از عمرش استفاده نكند، نه تنها برق و آب و آسفالت و غيره را حرام كرده است، خورشيد را نيز معطل كرده است. چون خورشيد به خاطر تو مي‌تابد. تو كه حرام شدي، خورشيد هم حرام شده است. زمين و حيوان‌ها و انسان‌ها و جنگل‌ها و ابر و باد و خورشيد و فلك همه معطل هستند. اگر در خط خدا نباشي، تمام فلك فلج مي‌شود. ظلم به بيت المال، ظلم به آفرينش است. قرآن مي‌گويد: «خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً»(بقره/29) هستي براي تو و براي نزديكي تو به خداست. هر روز كه تو معطل هستي، هستي معطل است. هستي براي نزديكي تو به خداست. دنيا ميدان رشد است و آخور و آبشخور و ميكده نيست. بعضي از مردم حركاتشان رو به جلو است. به قول قرآن «رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً»(طه/114) علمشان روز به روز زياد مي‌شود. «زِدْناهُمْ هُدىً»(كهف/13) هدايتشان زياد مي‌شود. «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ»(بقره/51) «ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ»(بقره/64) مردم روز به روز به خدا نزديك مي‌شوند. بعضي «كَحِمَارِ الطَّاحُونَة» مانند الاغ كه مي‌گردد هميشه همين گونه است. مثلاً ده هزارتومان از مال من آتش گرفته است، اگر ده دقيقه دير كند، سي هزار تومان از مالش از بين مي‌رود و اگر بيست دقيقه دير بياد، چهل هزار تومان مالش از بين مي‌رود. ماشين‌هايي كه به ماشين آتش نشاني راه نمي‌دهند، ضامن مال ‌هاي اضافي سوخته‌ي من هستند. آن كسي كه در جاده گاز مي‌دهد و خاك روي عمامه‌ي من مي‌نشيند ضامن پودر مصرف شده براي آن است. اگر كسي پوست هندوانه و و خياري پرت كرد، ضامن است. يا اگر زباله انداخت، ضامن است. بايد ظرف نان و بقيه‌ي آشغال‌ها جدا باشد. اگر يك سير نان در سطل زباله بريزد به اقتصاد مملكت خيانت كرده است. گاز زيادي به ماشين بيت المال دادند باعث مي‌شود كه لنت آن ساييده شود و اين وابستگي به آمريكا است. از اموال عمومي مسجد نمي‌توان استفاده كرد و نمي‌توان در مسجد ميخ كوبيد. اگر عزاداري موجب خراب شدن مسجد بشود، ضامن هستي.
دكتر در بيمارستان دارو مي‌دهد. اگر مريض با هفت قرص خوب مي‌شود اما دكتر 10 قرص بدهد و مريض هم به سفارش دكتر بخورد، اين دكتر بيت المال را حرام كرده و ضامن است. بايد صرفه جويي در اموال خودمان و بخصوص در اموال عمومي را بكنيم.
سلام و درود بر پدران و مادران قديمي ما كه لباس را پوشيده و بعد پشت و رو مي‌كردند و مي‌پوشيدند و بعد قيچي كرده و دستگيره درست مي‌كردند و بعد تخته گيوه درست يا زيلو درست مي‌كردند و تا آخر از آن استفاده مي‌كردند و ما خيلي ولخرجي مي‌كنيم. من دو بار كفشم پاره شد، دنبال واكسي و كفاشي مي‌گشتم. حزب اللهي‌ها گفتند: رها كن و برايم كفش خريدند. رهبر ما فرمودند: اين قدر لباسم را وصله كردم كه از وصله كننده خجالت مي‌كشم اما من بعد از دو بار جرأت نكردم و كفشم را دور انداختم.
اسم يك نفر محرم بود. مي‌گفت: ديوانه شده محرم در ماه محّرم از عشق حسين. رفيقش گفت: در ماه صفر هم، ده ماه دگر هم. در اتاق يك ساعت ديواري بس است. يك آينه و يك كفش بس است. فردي مي‌گفت: در روستايي بچه ‌هاي مدرسه در كپر بوده و پا برهنه سر كلاس مي‌آمدند. اين‌ها خشك شده بودند. پسري بود كه چيزي نداشت بخورد. گاهي وقتي انسان از خانه‌اش منتقل مي‌شود، مي‌فهمد چقدر چيز كهنه دارد. بسياري از روستاها بخاري ندارند. در عيدها ولخرجي مي‌شود. در عيد لباس نپوشيد، چيزي نمي‌شود. آسمان به زمين نمي‌آيد. ما كه با اين همه مجروح و اسير عيد نداريم.
ان شاءالله عيد ما روز سقوط صدام است. خدايا، به حق محمد و آل محمد گناهان كبيره‌اي را كه بر اثر اسراف كرده‌ايم بيامرز. امام در تحرير اسراف را گناه كبيره اعلام مي‌كند كه همه‌ي ما آن را انجام مي‌دهيم و از همه‌ي اسراف‌ها بالاتر، اسراف بر خودمان است. «أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ»(زمر/53) از عمرمان استفاده نكرديم. روز قيامت حسرت مي‌خوريم. رزمندگان عزيز كجا رفتند و ما كجا هستيم؟ مواظب باشيم خودمان هم حرام شديم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»