1362/3/27 گناه شناسي، گناهان کبيره بايگاني سالانه - 1362



بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الحمد للّه رب العالمين و صلي اللّه علي سيّدنا و نبيّنا محمّد و علي اهل بيته و لعنة اللّه علي اعدائهم أجمعين من الآن الي قيام يوم الّدين»

قرار بود درباره‌ي گناه صحبت كنيم. گناه مسئله‌اي است كه خيلي‌ها كم و بيش با ريز و درشت آن سر و كار دارند. درباره‌ي شناخت گناه گفتيم. در اين جلسه مي‌خواهيم درباره‌ي گناهان كبيره بحث كنيم. بعد اگر وقت داشتيم، درباره‌ي ابزار گناه، تجاهر به گناه هم بحث مي‌كنيم.
اصولاً قرآن گفته است ما دو دسته گناه داريم. قرآن مي‌فرمايد: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً»(نساء/31) يعني اگر ازگناهان كبيره دوري و اجتناب كنيد، اگر شما گناهان بزرگ را انجام ندهيد، ما گناهان كوچك را مي‌بخشيم. مثل اين كه كسي مثلاً 16 تومان بدهكار است، مي‌گويند: 10 تومان را بده، ما 6 تومان را مي‌بخشيم. اگر از كبائر اجتناب كنيد، گناهان شما را مي‌پوشانيم. از اين آيه معلوم مي‌شود كه گناه كبيره داريم، چون كبائر در خود قرآن آمده است. البته وقتي مي‌گويند: گناهان كبيره، اگر به يك معنا آدم خدا را در نظر بگيرد، نسبت به مقام خدا همه‌ي گناهان كبيره هستند.
فرض كنيد شما، يك قرآن را در صورت يك شخصيت پرت كنيد، يك سنگ يك كيلويي هم به صورت يك آدم عادي پرت كنيد، شب كه به خانه مي‌روي بيش‌تر از كدام وحشت داري؟ گرچه يك قرآن كوچك بود، اما چون شخصيت مهم است، ترس و لرز بيش‌تري داريد. هرچه هم گناه كوچك باشد، اگر انسان خدا را در نظر بگيرد و بداند كه در مقابل او دارد پررويي مي‌كند، گناهان همگي كبيره مي‌شوند. پس وقتي مي‌گوييم گناه بزرگ و گناه كوچك، گناهان را نسبت به خودشان مي‌سنجيم. يعني كار به شخصيت نداريم. خلاصه اين تقسيم بندي گناهان كبيره و صغيره نسبت به گناه است و نسبت به ذات مقدس خدا نيست. نسبت به ذات مقدس خداوند شايد بشود گفت: همه كبيره است.
گناه كبيره چيست و چند مورد دارد؟ رهبر انقلاب در تحرير الوسيله درباره‌ي گناه كبيره چنين مي‌فرمايد: «و اما الكبائر فهي كل معصية و ردت توعيد عليها بالنار» گناه كبيره آرم و نشانه دارد:
1- نشانه‌ي گناه كبيره اين است كه در قرآن وعده‌ي آتش داده شده است. خداوند درباره‌ي بعضي گناهان در قرآن گفته است كه انجام ندهيد. اما درباره‌ي بعضي را گفته است كه اگر انجام بدهيد، شما را مي‌سوزانم. آن گناهاني كه مسئله‌ي جهنم را در پي دارند، گناهان كبيره هستند.
2- «أو بالعقاب أو شدد عليها تشديداً عظيماً» امام مي‌فرمايد: اگر دوزخ در پي ندارند و تهديدتندي در پي دارند، كبيره هستند. مثلاً گفته است: هركس ربا بخورد، با خدا جنگيده است. نگفته است كه به جهنم مي‌برم اما جنگ با خدا مهم است.
3-«أو دل دليل علي كونها اكبر من بعض الكبائر» دليلي داريم اما با اين كه وعده‌ي جهنم نداريم، خيلي گناه بزرگي است. «أو حكم العقل بانها كبيره» گاهي در قرآن هم نيامده است، اما آدم از نظر عقلي مي‌فهمد كه گناه، گناه كبيره است.
4- فهم و برداشت مردم مؤمن نيز از دلايل كبيره بودن گناه است. مثلاً در مورد نشانه‌ي دوم، تهديد تند، خدا در بعضي آيات مي‌گويد: «فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ»(توبه/24) صبر كن كه به شما بگويم. نمي‌گويد: شما را به جهنم مي‌فرستم، اما پيداست يك چيز مهم است كه مي‌گويد: بعداً به شما مي‌گويم. عقل مي‌گويد: فاش كردن اسرار نظامي از فلان گناه كبيره به مراتب بدتر است. يا فهم و برداشت مردم مؤمن چنين حكمي مي‌دهد، يا مردم مؤمن اين كار را به قدري غلط مي‌دانند كه از فلان گناه كبيره بدتر است.
5- «أو ورد نصب كونها كبيرة» ممكن است در قرآن نگفته است كه كبيره است، اما حديثي از ائمه اطهار(ع) داريم كه مي‌فرمايد: كبيره است. پس از پنج راه مي‌توان گناه كبيره را شناخت.
در كبيره‌ها و گناهان بزرگ، هم بزرگ و هم بزرگ‌تر داريم و لذا در بعضي از روايات داريم «أَكْبَرُ الْكَبَائِرِ» كه به معني «از همه‌ي گناهان كبيره بزرگ تر» است. حالا گناهان كبيره به فتواي رهبر انقلاب را برايتان مي‌گويم: «الْيَأْسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ»(كافى، ج‏2، ص‏544): نااميد بودن از بزرگ ترين گناهان است. انسان مي‌گويد: من ديگر آدم نمي‌شوم. يأس از گناهان كبيره است. مي‌گوييم جوان برخيز! مي‌گويد: فايده ندارد. مثلاً فرض كنيد در همين شغل خودمان مي‌گوييم: سر كلاس نهضت سوادآموزي بيا. مي‌گويد: از ما گذشته است. مأيوس است. به او مي‌گوييم: آقا او را نصيحت كن. مي‌گويد: آقا حرف گوش نمي‌دهد. دو بار و ده بار گفته‌ام اما فايده نكرده است. وقتي شما مي‌خواهي قند را بشكني، وقتي ده بار مي‌زني و نمي‌شكند، قند را دور مي‌اندازي؟ آن قدر مي‌زني تا بشكند. يأس از رحمت خدا اين است كه مي‌گويد: خدا ديگر من را نمي‌بخشد. در قرآن داريم كسي مايوس نمي‌شود مگر اين كه آدم كافري باشد. رحم خدا بي نهايت است. ما هرچه گناه كرده باشيم، رحمت خدا عظيم‌تر است. منتهي ما بايد راهي براي اين رحم باز كنيم. يك مثال مي‌زنم. شايد كوتاه باشد ولي از لاعلاجي است. اقيانوس اطلس خيلي آب دارد، اما توپ اگر سوراخ نداشته باشد، چيزي از آن آب در توپ نمي‌رود. اگر يك توپ را در اقيانوس اطلس انداختيم و آب در توپ نرفت، مقصر توپ است يا دريا؟ توپ مقصر است. چون روزنه‌اي براي ورود آب باز نكرده است. اگر تو راهي به اقيانوس پيدا كني، آب زياد است منتها تو دربسته هستي. تو قلبت را سفت بسته‌اي. تو راهي براي رحمت خدا باز كن و روزنه‌ي روحت را با خدا گره بزن. لطف خدا زياد است. توپ در بسته است والا آب اقيانوس زياد است. كساني كه مي‌گويند: لطف خدا زياد است، ما را مي‌بخشد، حقيقت است. لطف خدا خيلي زياد است. اما بايد گفت: به شرطي كه شما هم مانند توپ در بسته نباشي. مثل اينكه بگويي در بانك مركزي پول خيلي زياد است ولي به تو چه ربطي دارد؟ پول خيلي دارد ولي به كسي مي‌دهند كه اندوخته داشته باشد. بايد يك حساب جاري داشته باشد.
1- يأس از گناهان كبيره است. اگر انسان از خودش هم يأس پيدا كند بد است. يأس از اين كه من ديگر به جايي نمي‌رسم، خيلي بد است. ما چقدر دانشمند داريم كه از چهل سالگي درس خوانده‌اند؟ دستوراتي در اسلام داريم كه مثلاً بعضي افراد در حرفه‌اي شكست مي‌خورند، بايد به سراغ يك حرفه‌ي ديگر بروند. حديث داريم كه اگر بازاري در يك رشته شكست خورد، فوراً شغلش را عوض كند. ممكن است در يك رشته‌ي ديگر موفق شود. ما افرادي داشتيم، دانشمنداني كه در رشته‌هاي مختلف شكست خوردند، اما بالاخره در رشته‌اي موفق شدند. در هر صورت انسان نبايد مأيوس شود. اكثر ما نبوغ داريم. آدم‌هايي كه ورشكست مي‌شوند، كساني هستند كه نفهميده‌اند در چه رشته‌اي نبوغ دارند. گاهي دو برادر در خانه با هم دعوا مي‌كنند، اما هر كدام در يك شهر فرماندار مي‌شوند و يك شهر را اداره مي‌كنند. يعني گاهي در يك خانه نمي‌توانند همديگر را جذب كنند اما در يك شهر، شهر را به خوبي اداره مي‌كنند. نبايد بگوييم خاك بر سر اينها، اصلاً آدم نمي‌شوند. در خانه مثل سگ و گربه با هم دعوا مي‌كنند. گاهي بلا نسبت در خانه دعوا مي‌كنند اما يك استعدادي دارند كه مي‌توانند ده شهر را اداره كنند. حالات و روحيات و ساعات انسان فرق مي‌كند.
يك وقت آدم دوچرخه‌اش را به برادرش نمي‌دهد، ولي جانش را براي دينش مي‌دهد. سه شنبه يك حالت دارد، چهارشنبه يك حالت دارد. در هر صورت نمي‌شود ما اين چنين زود مأيوس شويم. نگو: گفتم و فايده نكرد. ده بار گفتم و فايده نكرد، رهايش كردم. نگو: در اين رشته شكست خورد، من در رشته‌هاي ديگر به او اطمينان ندارم. يأس از رحمت خدا گناه كبيره است و اصولاً انسان نبايد مأيوس باشد. اصولاً ريشه‌ي يأس عدم شناخت انسان از خداست. كسي ديد رسول خدا پاي درخت خوابيده است. گفت: الآن همينطور كه خواب است، او را مي‌كشم. تمام سر و صداها خوابيد. شمشيرش را كشيد و بالاي سر پيغمبر آمد. تا آمد شمشير را بلند كند، پيغمبر چشمش را باز كرد. گفت: چه كسي الآن مي‌تواند تو را از دست من نجات دهد. چون تو خوابيده‌اي و من مسلح بالاي سرت ايستاده‌ام؟ چه كسي مي‌تواند تو را نجات دهد؟ تا گفت: چه كسي؟ پيغمبر گفت: خدا. تا گفت: خدا، او لرزيد و پاهايش سست شد و به زمين افتاد. تا به زمين افتاد، پيغمبر برخاست و شمشيرش را گرفت و گفت: حالا چه كسي مي‌تواند تو را نجات دهد؟ قرآن مي‌فرمايد: همه‌ي شما هم صداميان و هم حزب اللهي‌ها، لت و پار مي‌شويد. هر دو شمشير مي‌خوريد، منتهي «وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُون»(نساء/104) شما كانال ديگري و اميدي داريد كه آن‌ها ندارند. تمام قصه‌هاي قرآن براي اين است كه ما را از ياس نجات بدهد. چرا براي ما گفته است و قدرت‌هاي غيبي را براي ما تعريف كرده است؟ قرآن از اين امدادهاي غيبي پر است. همه براي اين است كه ما مأيوس نشويم. ما قدرت را به اين قدرت مادي منحصر ندانيم. چرا تمام محاسبات آمريكا و شوروي و منافقين خراب مي‌شود؟ به خاطر اين كه تمام محاسبات روي كانال مادي است. آن‌ها مي‌گويند: مثلاً در خوزستان600 تانك است. البته 600 تانك بر 16 تانك غالب است. اين‌ها فكر مي‌كنند، هنوز روحيه‌ي ارتش ايران ضعيف است. سپاهش هم هنوز متشكل نشده است. بسيج هم كه هنوز در خط نيست. بنابراين همه روي حساب‌هاي مادي است.
حمله به طبس، حمله به خوزستان و غرب، تمام برنامه ريزي‌ها روي حساب‌هاي مادي بود. بختيار مي‌گفت: اگر امام به ايران بيايد و مردم او را ببينند اين شور آن‌ها كم مي‌شود. خيال مي‌كرد، مثل مادري است كه دلتنگ بچه‌اش شده است. مادر كه دلتنگ بچه‌اش است، بچه‌اش كه مي‌آيد، مي‌گويد: الهي برايت بميرم. بعد كمي كه گذشت، عادي مي‌شود. او خيال مي‌كرد علاقه‌ي مردم به امام مثل علاقه‌ي مادر به فرزندش است و فكر مي‌كرد امام مي‌آيد و بعد از دو سه ماه هم اين شور و اشتياق مي‌خوابد. نمي‌دانست كه اين علاقه، خدايي است. نفهميدند كه الآن امام چند سال است در ايران است و علاقه كم نشده است، بلكه زياد هم شده است. قانون محاسبات اين است كه جنگ كه طول كشيد، ارتش ضعيف مي‌شود، ولي وقتي دست غيب كمك كرد، بعد از دو سه سال زور ما بيش‌تر شده است. قانون محاسبات طبيعي اين است كه وقتي آدم در محاصره‌ي اقتصادي قرار گرفت، خودش را ببازد. وقتي ما به محاصره‌ي اقتصادي تهديد شديم، چراغاني كرديم و روزه گرفتيم. برادران هم در كارخانه‌ها و در كشاورزي فعاليتشان را زياد كردند و خيلي هم خوب شد. اصولاً علت اين كه ايران به گمان دنيا ضعيف است اما دائم پيروز مي‌شود و دائم خودش را نشان مي‌دهد، همين مسئله‌ي يأس است. يعني قدرت‌ها را با مسائل مادي حساب مي‌كنند و به حساب مادي اينطور است. مأيوس نشويد كه «إِنَّ اللَّهَ مَعَنا»(توبه/40) خداوند با ماست. پس يأس از گناهان كبيره است.
2-«والْأَمْنَ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ»(كافى، ج‏2، ص‏544) اگر كسي از مكر خدا غافل شود، اين هم از گناهان كبيره است. كسي مي‌گويد: مي‌داني، خدا مرا دوست دارد. من هيچ وقت ناراحتي نداشتم. اتفاقاً حديث داريم كه اگر گناه مي‌كني و خدا پس گردنت نمي‌زند، بايد بترسي. معلوم مي‌شود كه خدا براي امتحانات ثلث سوم گذاشته است. اگر چك تو بر مي‌گردد، نمي‌آيند بگويند: آقا چك شما برگشته است. يكباره از دادگاه به خدمت تو خواهند رسيد. اگر رهبران حزب توده يا منافقين يا گروهك‌هاي ديگر فعاليت مي‌كنند و دستگير نمي‌شوند، اعلاميه مي‌چسبانند، بدانند كه همه‌ي اين‌ها را براي شب عمليات گذاشته‌اند. ضد انقلاب خيال مي‌كند كسي به او كار ندارد. تا دو ساعت به حمله صبر مي‌كنند تا همه‌ي شاخه‌ها خوب روشن شود. در فقه و اسلام ما آمده كه هيچ وقت از مكر خدا غافل نباشيد. ما نبايد بگوييم بنده ديگر به حد اكثر رسيدم هرچه بخواهم بگويم، مي‌گويم. صبح آدم دين دارد، شب بي دين است. يا بر عكس انسان بايد در هر حال خودش را به خدا بسپارد. هيچ وقت حساب نكند كه ديگر كسي حريف من نمي‌شود. چه موقع به فكر شاه و اين فرماندهانش مي‌رسيد كه زماني قال الباقر و قال الصادق از خانه‌ي آنها پخش شود؟ اصلاً به ذهنشان نمي‌رسيد. مي‌گويند هيچ وقت از فكر خدا غافل نباشيد.
3- دروغ بستن به خدا و رسول خدا و ائمه‌ي اطهار از گناهان كبيره است.
4- آدم كشي از گناهان كبيره است. آدم كشي شامل كورتاژ و سقط جنين هم مي‌شود. اگر زني با قرص و آمپول بچه‌اش را سقط كند، آن هم آدم كشي است.
5- عاق والدين: پسري كه به پدر و مادرش جسارت كند، توهين كند، بي ادبي كند و پدر و مادر او را عاق كنند، از گناهان كبيره است. حديث داريم كه پدر و مادر هم نبايد كاري كنند كه فرزندشان لوس شود. گاهي پدر و مادر كاري مي‌كنند كه بچه خراب مي‌شود. گاهي مردم كاري مي‌كنند كه مردم را به غيبت وادار مي‌كنند.
6- خوردن مال يتيم گناه كبيره است، چون قرآن مي‌گويد: «في‏ بُطُونِهِمْ ناراً»(نساء/10) معناي آن اين نيست كه خانه‌ي بچه‌ي شهيد نرويم، چون خانواده‌ي شهدا بچه‌ي يتيم دارند. بالاخره پرتقالي، چايي ممكن است بخوريم. مال يتيم را نخور، يعني به قصد خوردن مالشان آن جا نرو، اما اگر آدم به خانه‌ي شهيد و يتيمي رفت و چايي و غذا خورد طوري نيست. بايد در ذهنش باشد كه هدفش از آمدن مال خوري نباشد. بعد هم وقتي به مناسبتي به جايي مي‌رود، برايش سوغاتي بياورد. چشم روشني برايش بياورد. مهماني بدهد. در هرصورت روابط حسنه باشد به طوري كه اگر من غذايي خوردم، نصف يا بيش‌تر از همان غذا را پس بدهم. بعضي‌ها مثلاً مي‌خواهند تقوا داشته باشند، به خانه‌ي يتيم مي‌روند، چايي نمي‌خورند. به خاطر اين كه مال يتيم است، نمي‌خورد. حالا آن يتيم بيش‌تر ناراحت مي‌شود. اگر تو نمي‌آمدي شايد ثواب بيش‌تري داشت. چايي نمي‌خوري، بيش‌تر به آن‌ها برمي خورد. يا مثلاً داريم اگر كسي به سر بچه‌ي يتيم دست بكشد، چقدر ثواب دارد، بعضي از عوام به خانه‌ي يتيم مي‌روند و روبروي مادر مي‌گويد: بچه جان بيا و مي‌نشيند و دائم بر سر بچه دست مي‌كشد. اين مادر يادش مي‌افتد كه اين بچه بي پدر است، دلش آتش مي‌گيرد. آخر اين كه مي‌گويند: دست بر سر يتيم بكش به اين معنا است كه به او محبت كن اما اگر بچه نمي‌فهمد، دست روي سرش بكش اما اگر بچه مي‌فهمد كه براي چه داري دست روي سرش مي‌كشي هرگز اين كار را نكن. اگر مادر بچه قصد شما را مي‌فهمد، اين كار را نكن چون شما با اين كار او را آتش مي‌زني، اين نوع مستحبات را انجام ندهيد.
بسياري از مستحبات را كه ما انجام مي‌دهيم، خراب مي‌كنيم. مثل بعضي‌ها كه به دستشويي مي‌روند و شنيده‌اند كه شستن بيني ثواب دارد. يك عده در دستشويي ايستاده‌اند. او هم آب در بيني مي‌كنند و مرتب فين مي‌كنند. آدم حالش به هم مي‌خورد. حال چند نفر به خاطر عمل مستحب ايشان به هم مي‌خورد. يا شنيده است كه مثلاً در روز جمعه گذاشتن سدر ثواب دارد. روز جمعه به حمام عمومي مي‌رود و سدر مي‌زند. 20 نفر ليز مي‌خورند و زمين مي‌خورند. مردم در حمام به خاطر سدر زدن اين آقا به زمين مي‌خورند. مقداري در اين مستحبات دقت كنيد كه برخوردها درست شود. حتي در عبادت‌ها، آيا درست است آدم در اتوبوس‌ها نوارهاي عزا بگذارد؟ درست است در تلويزيون نوار عزا بگذارد؟ در ماشين نشسته‌ام خسته‌ام و حال ندارم. راننده نوار گذاشته است و من هم خجالت مي‌كشم كه بگويم: برادر خاموش كن. مي‌گويند: آقا امر مذهبي است. خدا پدر مذهب را بيامرزد. چه موقع مذهب گفته است اينطور عمل كن؟ زماني مي‌بيني كه بلندگوهاي ما، احياهاي ما، نوارهاي مذهبي ما، عزاداري‌هاي ما، سدر زدن‌هاي روز جمعه‌ي ما، دست به سر يتيم كشيدن ما، شستشوي بيني ما و بسياري از مستحبات ما گناه هستند. يكي از علما در مناجاتش مي‌گفت: خدايا ثواب‌هاي ما را ببخش. مي‌گفت: همه مي‌گويند خدايا گناهان مرا ببخش، من مي‌گويم: خدايا! ثواب‌هاي ما را ببخش. جايي كه انسان ماشينش را براي روضه پارك مي‌كند و راهبندان مي‌شود، بايد حساب كند كه ثواب روضه‌اش بيش‌تر بود، يا گناه راه بندانش بيش‌تر بود؟ يا مثلاً آقا مي‌خواهد مغازه‌اش را جارو كند. مغازه‌اش را جارو مي‌كند و گرد و خاكش را در پياده رو مي‌ريزد. او شنيده است «النَّظَافَةُ مِنَ الْإِيمَان»(طب‏النبي، ص‏21) دكانش تميز شد اما همه‌ي خاك‌ها را در دماغ عابرين محترم كرد. بالاخره نفهميديم او به چند نفر ظلم كرد يا دكانش را جارو كرد. واقعيت اين است كه ما گاهي بايد در مسائل جزئي كلاس بگذاريم كه آقا جارو كه مي‌كني، ببين گرد و خاكش كجا مي‌رود؟
7- «وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَة»(كافى، ج‏2، ص‏277) نسبت ناروا به زن شوهردار دادن، از گناهان كبيره است. مثلاً آدم به زن شوهردار نسبت بدهد كه با فلان مرد رابطه دارد. اين گناه كبيره است.
8- «وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ»(كافى، ج‏2، ص‏277) اگر كسي از جنگ فرار كند، گناه كبيره است.
9- «وَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ»(كافى، ج‏2، ص‏285) اگر انسان رابطه‌اش را با اقوامش قطع كند، گناه كبيره است.
10- «وَ السِّحْرُ»(كافى، ج‏2، ص‏285) اگر كسي در جامعه سحر و جادو كند، گناه كبيره است.
11- «الزِّنَا وَ اللِّوَاطُ وَ السَّرِقَةُ»(خصال صدوق، ج‏2، ص‏610)، سرقت، سوگند ناحق، كتمان شهادت، مثلا كسي از چيزي خبر دارد. مي‌گويند: بيا شهادت بده، مي‌گويد: نه، من شهادت نمي‌دهم. اگر كسي قصه را مي‌داند و مي‌گويد: به ما چه ربطي دارد؟ چرا براي خودم درد سردرست كنم؟ حوصله ندارم. خانم تو مي‌داني؟ برادر تو مي‌داني؟ مي‌گويد: سري كه درد نمي‌كند دستمال نمي‌بندند. به من چه كه حالا به دادگاه و كلانتري بروم. هرچه مي‌خواهند بكنند. اگر كسي مي‌تواند با شهادت و گواهي خود حقي را زنده كند، ولي حقي را زنده نكند و كتمان كند، گناه كبيره كرده است.
17- نقض عهد و پيمان شكني از گناهان كبيره است. گفتي مهر تو را مي‌دهم، چرا مهر او را نمي‌دهي؟ قول دادي جنس خوب بدهي، وقتي مشتري تو شد، چرا جنس متوسط مي‌دهي؟ و لذا حديث داريم اگر فروشنده به خريدار گفت: بياجنس مرا بخر، من با تو مدارا مي‌كنم حتماً بايد مدارا كند و الا اگر كسي مشتري را با زبان جذب كند نامرد است. البته اگر اضطرار باشد طوري نيست.
18- «وَ الْبَخْسُ فِي الْمِكْيَالِ وَ الْمِيزَانِ»(خصال صدوق، ج‏2، ص‏610) كم فروشي گناه است.
19- «وَ مَعُونَةُ الظَّالِمِين»(عيون‏أخبارالرضا، ج‏2، ص‏126) كمك به ظالم كردن از گناه كبيره است. تكيه به ظالم گناه كبيره است.
20- «وَ حَبْسُ الْحُقُوقِ مِنْ غَيْرِ عُسْرٍ»(خصال صدوق، ج‏2، ص‏610) حق مردم را به آن‌ها نمي‌دهي؟ آقا اجاره كردي و خالي نمي‌كني؟ بدهكاري و پول داري اما بدهي او را نمي‌دهي. اين‌ها همه گناه كبيره هستند.
21- كذب و دروغ و تكبر از گناهان كبيره است.
22- اسراف و تبذير از گناهان كبيره هستند. بسياري از ما در كار مستحب مرتكب فعل حرام مي‌شويم. مثلاً مي‌خواهد غسل جمعه بكند، غسل جمعه مستحب است اما آب زياد ريختن اسراف است.
رهبر انقلاب مي‌فرمايد: اسراف گناه كبيره است، آن وقت افرادي هستند كه در انجام كار مستحب دچار گناه كبيره مي‌شوند. اين كه مي‌گويند: اگر انسان جاهل باشد، هرچه هم عبادت كند فايده‌اي ندارد براي همين است، چون نمي‌داند.
23- خيانت و غيبت و سخن چيني، اشتغال به ملاهي لهو و لعب، سرگرمي‌هاي غلط، شطرنج و قمار بازي، عياشي‌ها همه از گناهان كبيره هستند.
24- استخفاف به حج: كسي واجب الحج است. مي‌گويد: حالا دير نمي‌شود. حج را سبك مي‌شمارد. عروس خانم 20 تومان دارد و مي‌تواند به مكه برود، بسياري از عروس‌ها در زمان ما واجب الحج هستند. به خاطر اين كه خرجشان با شوهرشان است. 99 درصد از عروس‌ها هم مهرشان بالاست. بالاخره شوهرشان چنين مهري را كرده است. اگر مي‌توانند مهرشان را از شوهرشان بگيرند، البته او هم اگر مي‌تواند بدهد. بسياري از عروس‌ها واجب الحج هستند ولي حاج خانم‌ها مي‌گويند: 16 ساله مي‌خواهد به مكه برود؟ مي‌گويند: حتماً اگر كسي مي‌خواهد برود بايد 50، 60، 90 سال داشته باشد. كسي كه حج را سبك بشمارد، گناه كبيره كرده است. خود من كه دفعه‌ي اول به حج رفته بودم، حدود 18، 19سال داشتم. از مكه كه برگشتم، كسي كه به من گفت: اصلاً من عارم مي‌شود به تو حاجي بگويم. گفتم: مگر من چه مشكلي دارم؟ گفت: آخر كسي كه 18 سال دارد به مكه مي‌رود؟ حاجي بايد يك تنگي نفسي داشته باشد. ريش سفيدي داشته باشد. من هم گفتم: اگر كسي مي‌تواند به مكه برود، بايد برود. گاهي انسان با هزار تومان مي‌تواند به مكه برود. ما نجف بوديم، با ماشين، با هزار و صد تومان به مكه رفتيم و برگشتيم. لحاف دوز زود حاجي مي‌شود. چون از مكه برمي گردد و سوزنش را به دست مي‌گيرد. بنا از مكه برمي گردد، كارش را شروع مي‌كند. بعضي از شغل‌ها كه به بازو است مثل لحاف دوزي و نجاري و بنايي و معماري و شيشه بري و نقشه كشي و. . . اين‌ها تا پول دار مي‌شوند، واجب الحج مي‌شوند. بعضي مي‌گويند: ‌اي بابا! حالا هنوز زن نگرفتي. تو هنوز خانه نداري. هركس بتواند به مكه برود و برگردد واجب الحج است اما به شرطي كه ضرري به زندگيش وارد نشود. البته شرايط ديگري هم دارد. حالا من نمي‌خواهم شرايط واجب الحج را بگويم. در هر صورت سبك شمردن حج از گناهان كبيره است.
25- «تَرْكُ الصَّلَاةِ مُتَعَمِّداً»(كافى، ج‏2، ص‏285) ترك نماز از گناهان كبيره است.
26- «مَنْعُ الزَّكَاةِ الْمَفْرُوضَة»(كافى، ج‏2، ص‏285) كسي كه زكاتش را ندهد، گناه كبيره كرده است. حديث داريم كه پيغمبر به مسجد آمد، افرادي را كه زكات نمي‌دادند از صف جماعت بلند كرد و بيرون انداخت و بعد رفت و نماز را اقامه كرد. فرمود: شما مسلمان هستيد و نماز مي‌خوانيد ولي چون زكات نمي‌دهيد، حق به مسجد آمدن را نداريد. به قول امروزي‌ها ايشان را بايكوت كرد. آن‌ها را بيرون كرد و كنارگذاشت.
27- اصرار بر گناه صغيره: گاهي گناه كوچك است اما بر اثر تكرار بزرگ مي‌شود. مانند سنگ يك مثقالي. گرچه سنگ يك مثقالي مي‌اندازي ولي وقتي مرتب سنگ يك مثقالي انداختي، پيداست آخر يك سنگ يك كيلويي هم مي‌اندازي. مثل نخ است. درست است نخ مثل طناب نيست اما وقتي زياد شد، به هم تابيده مي‌شود و طناب مي‌شود.
28- شرك به خدا و انكار آيات قرآن كه ديگر «اكبر كبائر» است. يك سري چيزها كه در ذهن خود ما هم كبيره به حساب مي‌آيند، مثلاً گناه زنا و لواط و دزدي و افتراء بر خدا، اين‌ها در ذهن ما هم هست. يك سري گناهان كبيره هستند كه در ذهن ما گناهان كبيره نيستند. مثلاً به ذهن آدم نمي‌آيد كه اسراف گناه كبيره باشد. شما كه به اندازه‌ي 4 نفر چايي دم مي‌كنيد و بعد تفاله‌اش را دور مي‌ريزي، اين گناه كبيره است. آدم باور نمي‌كند اين تفاله‌ي چاي‌ها، گناه كبيره باشند. يا اين برنج و ناني كه دور مي‌ريزيد، گناه كبيره است. آدم فكر مي‌كند كه حتماً بايد زنا كند تا گناه كبيره انجام داده باشد. همين دور انداختن نان هم گناه كبيره است. يا مثلاً پيمان بسته‌اي و قول دادي ولي وفا نمي‌كني. يا مثلاً وصيت مي‌كني ولي در وصيت عادل نيستي. بسياري از گناهان كبيره هستند و ما به آنها توجه نداريم. اين فرمايشات امام از تحرير الوسيله بود و اما دو، سه حديث هم بنويسم تا اين جمله تمام شود.
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهِ صَاحِبُهُ»(خصائص‏الأئمة، ص‏125) شديدترين گناهان آن گناهي است كه صاحبش آن راخفيف بشمارد. سخت ترين گناهان گناهي است كه صاحب آن گناه آن را به حساب نياورد. بزرگ ترين گناه، گناهي است كه آدم انجام بدهد و بگويد: اين كه چيزي نيست. اين خيلي گناه بزرگي است. روسري سرش كرده است و جلوموهايش بيرون است. مي‌گوييم: خواهر كمي روسري را جلو بكش. مي‌گويد: برو به آنها بگو كه اصلاً لخت هستند. مي‌گويد: اين چند تار مو چيزي نيست. اين از بي حجابي بدتر است. چون مي‌گويد: بي حجابي بد است ولي من خوب هستم. گناه را سبك بشمارد. حلقه‌ي طلا حرام است. مي‌گويد: اين حلقه‌ي نامزدي است. مي‌گويد: اين آهنگ حرام است. مي‌گويد: عروسي است. يعني گاهي آدم يك گناه را سبك مي‌شمارد و توجيه مي‌كند.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: «الذُّنُوبُ كُلُّهَا شَدِيدَةٌ وَ أَشَدُّهَا مَا نَبَتَ عَلَيْهِ اللَّحْمُ وَ الدَّمُ لِأَنَّهُ إِمَّا مَرْحُومٌ وَ إِمَّا مُعَذَّبٌ وَ الْجَنَّةُ لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا طَيِّبٌ»(كافى، ج‏2، ص‏269) بدترين گناه گناهي است كه خون و گوشت آدم از آن ايجاد مي‌شود. يعني لقمه‌ي حرام باشد.
گاهي انسان با چشمش گناه مي‌كند. گاهي انسان لقمه‌ي حرام مي‌خورد كه پوست و گوشتش از لقمه‌ي حرام مي‌رويد و اين دومي بدترين گناه است و شايد هم منظور حديث گناهي است كه آدم به آن عادت كند.
امير المومنين(ع) مي‌فرمايند: «أَعْظَمُ الْخَطَايَا اقْتِطَاعُ مَالِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ بِغَيْرِ حَقٍّ»(ثواب‏الأعمال، ص‏273) بزرگ ترين خطا اين است كه آدم مال مسلماني را بچاپد. اگر كسي مال مسلماني را تصاحب كند، امروز به آن استثمار مي‌گويند. يعني شما كار مي‌كني و من حق الزحمه‌ي شما را تصرف مي‌كنم. اگر مال كسي را تصرف كند «بِغَيْرِ حَقٍّ» به ناحق بزرگترين كناه را كرده است.
امام صادق(ع) مي‌فرمايند: «أَقْذَرُ الذُّنُوبِ ثَلَاثَةٌ قَتْلُ الْبَهِيمَةِ وَ حَبْسُ مَهْرِ الْمَرْأَةِ وَ مَنْعُ الْأَجِيرِ أَجْرَهُ»(مكارم‏الأخلاق، ص‏237) «أقذر» از «قذر» است و به معناي آلودگي و كثافت و پستي است. بدترين گناهان سه چيز است «قَتْلُ الْبَهِيمَةِ» يعني انسان حيواني را بيهوده بكشد. حتي اگر شكار از روي لهو و لعب باشد. چند نفر جمع مي‌شوند و براي يك شكارتفريحي مي‌روند. اگر شكار حالت تفريح به خود بگيرد، اشكال دارد. «وَ حَبْسُ مَهْرِ الْمَرْأَةِ» كسي دارد كه مهر خانمش را داشته باشد كه بدهد و خانم او مهرش را مي‌خواهد، ولي مخصوصاً نمي‌دهد. اين از بدترين گناهان است. «وَ مَنْعُ الْأَجِيرِ أَجْرَهُ» آدم مزد اجير و كارگر را ندهد. از او كار بكشد و مزدش را ندهد يا برايش كم بگذارد. يعني خوردن دستمزد و حق كارگر از گناه كبيره است. خوردن حق همسر از گناهان كبيره است. حيواني كه در اين هستي حق دارد، انسان او را بكشد گناه است. اين گناه هم از گناهاني است كه بايد جزءگناهان نامرئي دانست كه آدم چه گناهاني مي‌كند و خودش خبر ندارد و به گناهش توجه ندارد.
معمولاً مردان و زنان ما وقتي دور هم مي‌نشينند، مي‌گويند: الحمدلله! پسر و دختر من هيچ گناهي ندارند. قمار باز نيست و عرق خور هم نيست. خيال مي‌كند گناه فقط قمار و خوردن عرق است. اصطلاحات ما با اصطلاحات قرآن فرق مي‌كند. دو زن به هم رسيدند. يكي گفت: من تمام واجبات دخترم را درست كردم، يكي از علما داشت رد مي‌شد، شنيد كه اين‌ها به هم چه مي‌گويند. گفت: بايستم ببينم چگونه است. آخر ما يك عمر است درس مي‌خوانيم، نتوانستيم واجبات خود را درست كنيم. چطور است كه اين دو خانم تا به هم رسيدند، سلام و عليك كردند و آن يكي گفت: من براي او انبر خريده‌ام، جا زغالي خريده‌ام، هاونگ تهيه كرده‌ام، لحافش را ملحفه كرده‌ام. بعد او فهميد كه از نظر مادر واجبات لوازم و وسايل جهيزيه‌ي دخترش است. او وقتي مي‌گويد: واجباتش را درست كردم، يعني جهيزيه‌اش را تهيه كردم. واجبات در اصطلاح زنان با واجبات در توضيح المسائل خيلي فرق دارد. حالا ما مي‌گوييم: من چه گناهي كردم؟ يكي از گناهان اين است كه اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: گناه بزرگ اين است كه كسي كاري مي‌كند و ديگران پزش را مي‌دهند، يا ديگران كار مي‌كنند ولي او پزش را مي‌دهد. بله من باعث ازدواج او شدم. تو چه كردي؟ فقط رفته و درجلسه‌ي عقدش نشسته است. چنان مي‌گويد من باعث ازدواجش شدم، مثل اين كه دويده و دختر پيدا كرده است. با پسرصحبت كرده است. خانه پيدا كرده است. به خرج عروسي كمك كرده است. هيچ كاري نكرده است ولي همين كه مي‌آيد و يك چايي مي‌خورد، مي‌گويد: من باعث ازدواجش شدم. من كارش را راه انداختم. يك تلفن كرده و از صندوق قرض الحسنه ده هزار تومان وام گرفته و به او داده است. پول از آن خلق است، در صندوق‌هاي قرض الحسنه گذاشته‌اند، يك عده فداكار هم در اين صندوق‌ها دارند به محرومين وام مي‌دهند. شما تلفن كردي كه آقا شما ده هزار تومان هم به ايشان بدهيد ولي مي‌گويي كه من كارش را راه انداختم. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: اگر كسي كار ديگران را به خود نسبت دهد مرتكب گناه كبيره شده است. چقدر افراد مي‌گويند: ما انقلاب كرديم، تو چه كردي؟ شما هفت دفعه راهپيمايي آمدي كه هركدام چهار ساعت طول كشيده است و جمعا بيست و هشت ساعت مي‌شود. در ازاي اين 28 ساعت چقدر مي‌خواهي؟ صد تومان مي‌خواهي؟ بيا بگيرو برو. آقا آن چنان مي‌گويد: من انقلاب كردم و اصلاً خجالت هم نمي‌كشد. افرادي كه كار ديگران را به خود نسبت مي‌دهند، گناه بزرگي مي‌كنند.
اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: از گناهان بزرگ اين است كه مثلاً كسي چند درصد كاري را انجام داده است و بگويد من تمام اين كار را كرده‌ام. يا مثلاً 20 درصد كار را انجام داده است و مي‌گويد: 80 در صد كار را كرده‌ام. در هر صورت بايد دقت كنيم.
دو رويي و نفاق گناه كبيره است. اصرار بر گناه و خودكشي و شرك در عبادت هم گناه كبيره است. من مي‌خواستم دراين بحث گناهان كبيره، ابزار گناه، اصرار برگناه، تجاهر به گناه را بگويم ولي در همين گناهان كبيره مانديم. ان شاءالله خدا از بركات اين ايام به ما سهم وافر و ايماني بدهد كه ما نه دنبال گناه كبيره و نه دنبال گناه صغيره برويم. راه اين كه انسان گناه كبيره مي‌كند اين است كه اول انسان گناه صغيره مي‌كند، ابتدا انسان از گناه صغيره وارد گناه كبيره مي‌شود. تخم مرغ دزد بعداً شتر دزد مي‌شود. دروغ شوخي كم كم به دروغ جدي مي‌رسد و لذا گفتند به دروغ هم شوخي نكنيد، براي اين كه به دروغ جدي منجر مي‌شود.
خدايا به ما تقوايي بده كه وقتي هم بحث گناه را مي‌كنيم، كمي فكر كنيم و اين مباحث و آيات و احاديث در ما اثري هم داشته باشد.
گناه مثل سيگار مي‌ماند. آدم دفعه‌ي اول كه كشيد تنگي سينه پيدا نمي‌كند اما وقتي پشت سر هم سيگار كشيد يك مرتبه اين سيگارها و جرم‌ها و دودها جمع مي‌شود. يك مرتبه تنگي سينه پيدا مي‌شود. «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ»(روم/10) اگر ما توبه نكنيم و خود را از گناه حفظ نكنيم، گناهان خود را با توبه شستشو ندهيم و جبران نكنيم، اين گناهان مثل نخ دور هم مي‌پيچد و تبديل به طناب مي‌شود و ما را خفه مي‌كند. قرآن مي‌گويد: عاقبت كساني كه پي درپي گناه مي‌كنند اين است كه يك مرتبه بي دين مي‌ميرند. تكذيب مي‌كنند و كافر مي‌شوند و ان شاءالله درباره‌ي آثار گناه بحثي برايتان خواهم داشت.
هم براي خود و رهبر انقلاب و بازماندگان شهدا دعا كنيد و از خدا تقوا بخواهيد كه رسول خدا فرمود: بهترين كارها در ماه رمضان تقوا و فرار از گناه است. اگر ما در اين ماه رمضان بتوانيم زبان و گوشمان را كنترل كنيم، بعد از ماه رمضان ديگر برايمان عادت مي‌شود. اگر كسي در يك خيابان گفت: من به دختر مردم نگاه نمي‌كنم، درخيابان بعدي برايش آسان مي‌شود. اگر يك بازاري گفت: من امروز از صبح تا ظهر قسم نمي‌خورم، عصر هم مي‌تواند قسم نخورد. اين يك ماه سكويي است كه ما در آن يازده ماه پرش كنيم. اين يك ماه براي ماه‌هاي ديگر مقدمه است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»