1359/1/18 انفاق و تعاون بايگاني سالانه - 1359



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته و لعنه الله علي اعدائهم

در نشست قبل بحثمان درباره اين بود که قرآن روي تعاون و روي انفاق و روي کمک رساني خيلي تکيه مي‌کند و مسئله انفاق و کمک رساني هم در يک و دو زمان نيست بلکه هر زماني حوادثي پيش مي‌آيد که بايد همه ملّت بسيج شوند، زلزله‌اي پيش مي‌آيد، سيلي پيش مي‌آيد، حوادثي، پيشامدهاي مي‌شود که بايد همه مردم بسيج شوند و از خودشان، مالشان، جانشان، عمرشان و خوابشان بگذرند و طبق آيه قرآن که مي‌فرمايد «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» حجرات/10 و شاعر مي‌گويد بني آدم اعضاي يکديگرند، بايد همه همديگر را نگهدارند. روي اين خيلي تکيه شده است و البته بايد جهتي هم که قرآن روي آن تکيه مي‌کند عنايت کنيم. رسول الله به مردم مي‌گفت کمک کنيد. مي‌گفتند چرا ما کمک کنيم؟ خود خدا کمک کند اگر کمک خوب است چرا کار خوب را من بکنم؟ خود خدا کار خوب را انجام دهد. «أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ» يس/47! ما کمک کنيد به کسي که اگر خدا مي‌خواست خودش کمک مي‌کرد؟ !
اينها خيال مي‌کنند فقط کمک اين است که شکم سير شود.
اگر مسئله شکم سير کردن باشد، بله، شکمي که قرار است از طريق من سير شود، خود خدا بدهد. امّا مسئله اين است که بنابراين است که من رشد کنم و اگر بنابر رشد من است، اگر همه کمبودها را خود خدا لطف کند و ما مسئوليت کمک و تعاون نداشته باشيم، ما رشد نمي‌کنيم. اجازه فرمائيد من قدري اين موضوع را باز کنم.
انسان بودن ما بستگي به کمالات و صفاتي که داريم، دارد يعني اگر شما چيزي را که بلد بودي به من ياد دادي و من چيزي را که بلد بودم به شما ياد دادم، کمک فکري و کمک مالي و کمک نظامي به هم کرديم. اصلاً با همين کمک‌ها وگذشت‌ها انسانيت ما رشد مي‌کند. اگر همه ما يک جور باشيم که نياز به کمک همديگر نداشته باشيم، رشد در مانيست. پس انسان هستيم، اگر انسان هستيم انسانيت ما بستگي به يک سري کمالات و صفات دارد مثل سخاوت، شجاعت، ايثار، فداکاري و اينها با اين تعاون‌ها رشد مي‌کند.
بنابراين ما هفته گذشته مقداري درباره انفاق صحبت کرديم و اين هفته هم مقداري در دنباله آن صحبت مي‌کنيم. پس موضوع بحث اين انفاق و تعاون، و کمک رساني يک وظيفه انساني و اسلامي است.
در هفته گذشته مسئله‌اي که مطرح کرديم اين بود که اگر گفتيم کمک کنيد معنايش اين نيست که حتماً بايد يک عده فقير باشند و عده‌اي غني باشند
و بعد بگوئيم غني‌ها به فقيرها کمک کنند. در تاريخ اسلام در زمان عمربن عبدالعزيز وقتي زکات را گرفتند، اصلاً فقيري نبود که زکات به فقير داده شود. نامه‌اي به خليفه نوشتند که در شهر فقير وجود ندارد. مثل اينکه ما اگر گفتيم در جامعه مسئله پزشک مطرح است، معنايش اين نيست که حتماً واجب است گروهي بيمار باشند. بخواهيم يا نخواهيم بيمار پيدا خواهد شد پس بايد پزشک هم باشد. پس بحث پزشکي و دانشکده پزشکي مطرح شد. معنايش اين نيست که هميشه بايد و واجب است که در جامعه يک عده بيمار باشند. بلکه مامي گوئيم که نبايد بيمار باشد و با جلوي بيماري از اول گرفته شود امّا خواه يا ناخواه گاهي حوادثي پيش مي‌ايد که بيماري پيدا مي‌شود پس دنباله بحث ما در اين زمينه است:
اوّل نقش انفاق چيست؟
چون عنوان درس ما درسهايي از قرآن است، در جمهوري اسلامي مي‌خواهيم با متن قرآن يکي يکي آشنا بشويم. از شعارها و حماسه‌ها بيائيم مقداري به متن مراجعه کنيم قرآن ميگويد نقش انفاق چيست؟ !
از نظر ديد مادّي مي‌گويد نقش کمک اين است که شکم‌ها سير شود و غير از مسئله شکم چيز ديگري مطرح نيست امّاقرآن در آيه انفاق مي‌گويد: «تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» بقره/265. يعني وقتي به شما مي‌گوئيم کمک کنيد، از مال و جان بگذريد به خاطر آن که ثابت کنيد خودتان را. يعني اگر خواسته باشي ثابت کني خودت را که من هستم و انسان هستم، براي اين که خودسازي کني و صفت سخاوت را در خودت شکوفا کني، (تثبيت يعني اثبات) براي اين که نفس خودت را اثبات کني و کمال خودت را شکوفا کني، بايد از خودت بگذري. و در جاي ديگر مي‌فرمايد «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» بقره/265. در دنباله آيه مي‌فرمايد وقتي مي‌گوئيم پول بدهيد براي اين که طلب کنيد و خواهان رضاي خدا باشيد. پس هدف قرآن سه مسئله است: 1 - اوسير شود. مادّي تا اينجا با خداپرست مي‌ايد که مي‌گويد اين تعاون‌ها و کمک‌ها شکم‌ها را سير کند ما دوتاپله هم بالاتر ميرويم و مي‌گوئيم علاوه بر اينکه هدف مسئله کمک به طبقهاي است که پيشامدي اينها در تنگنا قرارداده است، علاوه بر کمک مسئله خودسازي را قرآن رويش تکيه مي‌کند و مسئله رضاي خداوند را.
پس هدف انفاق و نقش آن: 1 - او سير شود 2 - خود سازي جلب رضاي الهي يک سري کمک‌ها بي ارزشند.
يک سري کمکهايي است که فقط جنبه‌هاي عاطفي دارد مثل اينکه دل طرف مي‌سوزد، وجدانش ناراحت ميشود وچون دلش مي‌سوزد کمک مي‌کند که وجدان خودش را راضي کند. يعني کمکهايي که مي‌کند فقط ريشه عاطفي دارد ومي خواهد دل خودش را آرام کند. اينها خيلي ارزش ندارد. گرچه خوب است، امّا غير از آن است که به خاطرخودسازي و به خاطر رضاي خدا باشد.
گاهي کمک، تلقيني است يعني او را هل مي‌دهند. مسئله‌اي طرح مي‌شود، همه کمک مي‌کنند و اين مهم در وسط ماجرا گير مي‌کند و کمک مي‌کند چون همه يکي يک مقدار کمک مي‌کنند، در خانه‌اش را زده اند، روانداخته اند، اينهاکمکهايي است که تلقين به او شده است اينها ممکن است يک فايده‌هايي داشته باشد امّا خودسازي در اين کمک نيست، با زور دادن است.
کمکهاي رقابتي:
گروه فلان مي‌روند به سيل زدگان يا زلزله زدکان کمک مي‌کنند، اينها ميگويند چون فلاني رفت پس ما هم برويم و تابلوخودمان را نسب کنيم. که نگويند چطور شد که آنها پيدايشان نيست. روي رقابت کمک مي‌کنند. کمک رقابتي هم ارزش ندارد.
چه کمکي ارزش دارد؟ کمک الهي، کمک انساني، کمکي که خود سازي در آن باشد، کمکي که الله مطرح باشد وانسان، نه کمکي که دلم سوخت و مي‌خواستم وجدانم را آرام کنم يا به من گفتند ورودربايستي گير کردم يا براي اينکه از قافله عقب نمانم. اين کمکها بي ارزش است.
براي اينکه مردم آماده کمک بشوند، قرآن يک کارهايي دارد:
قرآن براي اينکه مردم را براي انفاق آماده کند، از راههاي استفاده مي‌کند. 1 - توجه به صحنه‌هاي گذشته:
قرآن وقتي مي‌گويد مي‌خواهد بگويد کمک کن، صحن‌هاي قبل خودت را به ياد مي‌اندازد، «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى‏ وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى‏ وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى‏» ضحى/8-6 يادت نيست که خودت هم يتيم بودي، يادت نيست که خودت هم فقير بي بضاعت بودي پس حالا که دستت به دهاني مي‌رسد و از تنگناها به در آمده اي، «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» ضحى/10-9 با يتيم فهر نکن و سائل را طرد نکن ببينيد وقتي مي‌خواهد بگويد کمک کن مي‌گويد يادت باشد که خودت هم نداشتي. مثلاً فرض کن کنيد فرد نيرومندي فرد ضعيفي را در کوچه مي‌بيند و سر به سر او مي‌گذارد و اورااذيت ميکن. بايد گفت آقازاده تشريف بياوريد، شما که تا حالا يک جوان ساله شده‌اي بايد يک بچه ساله توهين کني؟ تحقير و جسارت کني؟ يادت نيست خودت هم کلاس دوم ابتدايي بودي و بچه‌هاي محل سر به سرت مي‌گذاشتند؟ حالا که قوي شده‌اي بايد اينطور رفتار کني؟ توجه به جنبه‌هاي قبل در آمادگي انسان خيلي نقش دارد ولذا خداوند در يک برهه‌هايي پيامبر را در سختي‌هاي قرار مي‌دهد تا وقتي که به مقام رهبري مي‌رسد مزه آن سختي هارا چشيده باشد. تا کسي مزه‌اش را قبلاً نچشيده باشد، درد را درک نمي‌کند.
مثلاً فرض کنيد يک فرد مجردي رئيس اداره‌اي است، نشسته است، کارمند او مي‌آيد. مي‌گويد آقا سه دقيقه دير کردي! مي‌گويد آقا درست است امّا در حال آمدن بودم که دست بچه‌ام لاي درب رفت و خون افتاد و من(فرض کنيد) رفتم دست او را پانسمان کردم و سبب شد که دقيقه تأخير داشته باشم. مشت مي‌زند که اين حرفها يعني چه؟ ! مي‌دانيدچرا اين حرف را مي‌گويد؟ چون خودش زن و بچه ندارد و دست بچه‌اش هم لاي در نرفته است لذا درک نمي‌کند که پدر وقتي ميبيند که دست بچه‌اش خون مي‌ايد و اشک مي‌ريزد چه حالي مي‌شود. بنابراين قرآن مي‌گويد اگر خواستيدلمس کنيد، بايد به يک سري صحنه‌هايي که براي خودتان اتفاق افتاده است، توجه داشته باشيد.
الگوها: قرآن براي اينکه ما را رشد بدهد، يک سري الگو براي ما تعيين مي‌کند. در تاريخ ما، در قرآن ما صحنه‌هايي نقل مي‌کن که افرادي چنان پرواز مي‌کنند که هيچ مال و دنيا آنها را اسير نمي‌کند و اين از امتيازات جهان بيني الهي است. يعني ما مسلمانها وقتي به طبيعت نگاه مي‌کنيم، از طبيعت عبور مي‌کنيم ولي ديگران در طبيعت دفن مي‌شوند. ما اگر هستي را مي‌بينيم مي‌خواهيم از هستي عبور کنيم و به خدا برسيم، ديد ما به نشانه‌ها وقتي درخت جنگل و درياو هر پديده‌اي را ديديم، از پديده متوجه خدا مي‌شويم. به قول قرآن که مي‌گويد طبيعت آيه است(آيه يعني نشانه)، خورشيد و ماه و حشرات آيه هستند. نشانه يعني نگاهش کن امّا پاي آن نايست، نگاهش کن برو
قرآن وقتي که مي‌گويد اين خورشيد و اين و اين و اين و بعد مي‌گويد «لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ» فصلت/37، براي شمس و قمر سجده نکنيد و تو از همه بهتري. قرآن مي‌گويد انسان! تو از هستي برتري و اگر انسان ماه و طبيعت را خدا بداند و مادّي بشود، هيچ وقت به فکر تسخير ماه نمي‌افتد. قرآن مي‌گويد ماه خورشيد را مسخّر تو کرديم و ارزش تو از همه اينها بالاتراست.
الگوها، مرداني که ماديت اينها را در خود هضم نکرد.
مسئله ديگر توجه به پاداش اخروي است. در قرآن چند نوع پاداش مطرح مي‌شود. بعضي از کارها را مي‌گويد اگر انجام دهيد اجرها يعني به شما اجر مي‌دهيم. بعضي را قرآن مي‌گويد "ضعف "(من مخصوصاً عربي مي‌نويسم تا با کلمات قرآن آشنا شويد) يک آيه مي‌گويد اگر فلان کار را انجام بدهيد به شما اجر مي‌دهيم(به طور کلي)، يک آيه‌هايي هست که مي‌گويد ضعف يعني دو برابر پاداش مي‌دهيم. در بعضي آيات قرآن مي‌خوانيم «أَضْعافاً» بقره/245 يعني چندين برابر اجرمي دهيم. بعضي آيه‌ها وقتي مي‌خواهد تشويق کند مي‌گويد «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» انعام/160 يعني ده برابر و تنها کمک به مردم است که نمي‌گويد اجر دارد يا دو برابر يا چند برابر يا ده برابر اجر دارد بلکه مي‌گويد کمک به مردم برابر اجر دارد. تنها عملي که در ميان همه اعمال اجر آن به برابر و بلکه بيشتر مي‌رسد، مسئله کمک به خاطر خدا است و خيال نکنيد که وقتي مي‌گوئيم کمک بايد حتماً پولدار باشد و تاجر باشد تا کمک کند. همين شما وقتي که سوار دوچرخه‌ات هستي و داريد مي‌رويد، از همين دوچرخه مي‌تواني براي کمک استفاده کني. انسان اگر مي‌خواهد در سطح بالا کمک کند بايد از همين حالا تمرين کند. ما مثلاً مي‌گوئيم که بله من اگر ماشين مي‌داشتم، چند نفر را هم سوار مي‌کردم دروغ مي‌گوئيم به دليل اين که الان که دوچرخه داريم هيچ کسي را سوار نمي‌کنيم! من اگر دبير بودم چنين مي‌کردم، نه دروغ مي‌گوئيم براي اينکه الان که شاگرد اول هستيم به افراد ضعيف کمک نمي‌کنيم(مثلاً).
علي ايحال آن کسي که بنا است که آينده‌اي درخشان داشته باشد، آثار آن از کوچکي پيداست. پيغمبر ما سه ساله بودکه مي‌خواست با برادران رضاعي خود به گردش برود، دايه پيامبر لباسهاي پيامبر را بر او پوشاند و يک چيزي هم به سينه لباس او بست. پيامبر گفت اين چيست که به لباس من مي‌بندي؟ گفت اين را مي‌بندم که تورا حفظ کند. پيامبر فوراًاو آن شي ء را کند و دور انداخت و فرمود «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً» يوسف/64 خدا بايد مرا حفظ کند و اين مرا حفظ نمي‌کند. آن کسي که قرار است در آينده بتها را بشکند، در سه سالگي هم آثار بت شکني در او هست. يک جوان پيش من آمد و گفت آقامن مي‌خواهم سخنراني کنم. چه بايد بکنم؟ گفتم توي خانه اذان بگو. گفت چه رابطي دارد؟ گفتم وقتي توي خانه الله اکبر گفتي، بيرون هم داد مي‌زني. تو که داخل خانه خجالت مي‌کشي که يک الله اکبر بلند بگويي هرگز در بيرون دادنمي زني. آنکه به کارها ارزش مي‌دهد رنگ الهي داشتن است مثلاً اگر کمک مي‌کند به خاطر اين نباشدکه مردم به او رأي بدهند، يا اينکه آرم خودش را بچسباند، بعد از کمک کردن منّت سر مردم نگذارد، بعد از کمک کردن بيلان کار خودش را چندين برابر پخش نکند. افرادي هستند وقتي کمک مي‌کنند، کمک را روي ريال مي‌آورند. افرادي هستند که اگر يک سطل زباله وقف يک مسجد يا خياباني بکنند، روي سطل زباله مي‌نويسد واقف جناب فلاني. افرادي هستند که يک چيز کوچکي را که مي‌خواهند براي يک مؤسسه خيريه وقف کنند، حتماً به کنار آن اسم واقف رامي نويسند. البته ممکن است اين نوشتن خوبيهائي داشته باشد که ديگران هم تشويق بشوند اما ممکن است بديهايي هم داشته باشد که رياکاري باشد. يعني من اين پنکه را که تومن دادم وقتي به پنکه اسم خودم را نوشتم، اين زيلو و اين فرش و اين ماشين را من دادم، اينها خودم را بزرگ مي‌کنم و قرآن که مي‌گويد کمک کن يعني از خودت ازمالت بگذر نه اينکه از مالت بگذر و خودن را بيشتر بزرگ کن! ما بعضي وقتها فندق پرت مي‌کنيم به عشق اينکه گردوجمع کنيم. از 500 تومان و 1000 تومان مي‌گذريم به شرط اينکه افکاري را به خودمان جلب کنيم و اين طاغوت است. طاغوت يعني طغيانگر و طغيانگر يک وقت در سطح بالا است و يک وقت ديگر در سطح پايين. بايد سعي کنيم کاري مي‌کنيم که افکار را بسوي خودمان جلب نکنيم و به همين خاطر لباس شهرت حرام است يعني لباسي بپوشي که وقتي راه ميروي امتيازي نسبت به همه داشته باشي. اين چرا اينطور است؟ اين چه جوري است؟ نظرها را به خودتان جلب نکنيد. بايد وقتي انسان کمک مي‌کند، نخواسته باشد که بگويند فلاني سخاوت دارد و حديثي داريم در اين زمينه که روز قيامت گروهي مي‌گويند خدايا ما از مالمان گذشتيم. خدا و فرشته‌ها مي‌گويند دروغ مي‌گويي. تو از مالت گذشتي که بگويند فلاني سخاوت دارد. پس کمکها بايد بدون آرم و نشان باشد. افرادي هستند که اگر يک نان به کسي مي‌دهند هزار جا نقل مي‌کنند. 2 ماه اگر به زندان رفته، هر جا حرف مي‌زند مي‌گويد ما زماني که در زندان بوديم. . . تواگر براي خدا به زندان رفتي ديگر چرا اينقدر. . . بله آقا من ساعت درس دادم و هيچ پولي نگرفتم. . . خوب اينکه ديگر گفتن ندارد. فلان جا کمک کردم، فلان کوچه را آسفالت کردم. . . افرادي که خوبيهايشان را هر جا که مي‌نشينندمي گويند کارهايشان بي ارزش است حديث و داريم کسي که کار خيري انجام دهد و بعد آن را باز گو کند، هر چه بيشتربگويد از مقامش کاسته مي‌شود تا جائي که مالش رفته است و ارزش الهي هم ندارد.
کمک بايد ريشه خدايي داشته باشد و انسان خودش را بزرگ نبيند. باقي عبادات هم همينطور است. امام سجاد ع بعداز خواندن نماز شب مي‌گويد خدايا نماز شب خواندم اماطلبي از تو ندارم براي اينکه حافظه‌اي که حمد را بخوانم از توبود، آبي که وضو گرفتم از تو بود 7 توفيق نماز شب از تو بود، بيدار شدم از تو بود، خوابم برد از تو بود، تمام کارهاي خوبي که مي‌کنم همه از تو است بنابراين من از توطلبي ندارم و لذا مي‌بينيم حديث داريم ائمه ما وقتي کمک مي‌کردند، خودشان را شرمنده مي‌ديدند. نبايد وقتي کمک مي‌کنيم، افراد را ذليل مي‌کنيم و بله قربان گو با بياوريم و درجلسه قبل حديث جالبي گفتيم که ائمه ما شبها براي کمک کردن به مردم مي‌رفتند و صورت خود را مي‌بستند تاشناخته نشوند چون اگر شناخته شوند، فردا اين‌هاي محروم که ايشان را ديد، بله قربان گو بار مي‌ايد و قران مي‌خواهدکه بله قربان گو بار نياورد پس ما که مي‌گوئيم ايدئولوژي اسلامي، رهبران اسلامي در قبال کمکي که مي‌کردند، مردم بله قربان گو بار نمي‌آوردند اما همه‌اش مي‌گوئيم ايدئولوژي اسلامي اما اگر يک نان و يک قرص و يا يک کفن به يک مردمي دهيم روي کفن آرم خودمان را مي‌زنيم که مال فلاني است. اينها رياکاري است و اگر مي‌خواهيد رشدکنيد بايد از اين حرفها بگذريد. يک مثلي ماه رمضان داشتيم و گفتيم هواپيما همين که رفت بالا، ديگر خانه‌هاي زمين پهلوي آن کوچک مي‌شود. اگر مي‌خواهيد بالا برويد بايد از اين حرفها و از اين بازگو کردن‌ها بپرهيزيد.
روايات قرآن پر است از اين که سعي کنيد کار خيرتان را بازگو نکنيد و اگر کسي کاري بکند و بعد منت بگذارد، عملش از بين مي‌رود قرآن مي‌گويد «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏» بقره/264 يعني باطل نکنيد کمکهاي خود را با منت و اذيت. اگر کمک مي‌کنيد ديگر منت نگذار و اذيت نکن.
يک شخصي به مسافرت رفته است و يک فرد محرومي رفته و توي منزل آن آقا نشسته به اسم اينکه ما. . . بعد بچه اين آقا رفته پشت بام و از بالاي پشت بام افتاده پائين. وقتي صاحب خانه آمده اين فرد مي‌گويد خانه مال من است. من خون دادم. بچه‌ام از پشت بام افتاده است! آقا آن خوني که مي‌گويند مقدس است، خون شهداء است. آن هم شهدايي که براي خدا شهيد شدند نه که غيظ او را گرفته و هوي و هوس باعث شده که رفته و خودش را به کشتن داده است. شهيدي که به هوي و هوس کشته شود، شهيد نيست.
قرآن مي‌گويد«جاهَدُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ» بقره/218 يعني در راه خدا شهادت ارزش دارد نه در راه غير خدا و حتي کلمه شهيد هم به آنها گفته نمي‌شود. پول و خون وتحصيل و مال و مدرک همه براي في سبيل الله باشد.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته