1359/8/5 امنيت عمومي بايگاني سالانه - 1359



بســم اللّه الرّحمن الرّحــيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.

داشتيم درباره امنيت در اسلام صحبت مي‌كرديم كه وقت تمام شد. تا به حال در دو جلسه درباره اين موضوع صحبت كرده ايم. يك يا چند جمله از يادداشت هايم باقي مانده كه مي‌خواهم اين ‌ها را بگويم و وارد بحث ديگري بشوم. اولين موضوع درباره امنيت و كساني است كه امنيت جامعه را به هم مي‌زنند و اسلام چه شدت عملي نشان مي‌دهد؟ قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً»(مائده/33) جزايش چيست؟ چهار جزا دارد. «أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ» «إِنَّما» همانا جزاي كساني كه امنيت جامعه را بهم بزنند و «يُحارِبُونَ اللَّهَ»جنگ با خدا و جنگ با رسول خدا به معني جنگ با خلق خدا است. كسي كه به خلق خدا حمله ور مي‌شود و بي دليل توطئه مي‌كند، ترور مي‌كند، ضربه مي‌زند، گويي كه با خدا وارد جنگ شده است. «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ»(بقره/245) قرض به خدا يعني قرض به خلق خدا و براي رضاي خدا. كسي كه با خدا و رسول خدا جنگ كند، يعني به خلق خدا حمله ور بشود «وَ يَسْعَوْنَ» سعي كند، با موتور و ماشين فعاليت كند و در زمين فعاليت مفسدانه كند، جزايش چيست؟
جزاي اين‌ها چهار نوع است:
1- قتل 2- دار 3- قطع دست و پا 4 - تبعيد.
حالا‌شان نزول اين آيه را برايتان بگويم. وقتي پيغمبر هجرت كرد و به مدينه آمد، يك عده از مسلمان‌ها به مدينه آمدند و به پيغمبر گفتند: يا رسول الله! ما مومن و مسلمان هستيم و به مدينه آمديم. اما آب و هواي مدينه به ما نمي‌سازد. پيغمبر فرمود: يك مزرعه‌اي در اطراف مدينه است و آب وهواي خوبي دارد. ما حيوان‌هايي را كه براي محرومان است، براي رشد به آنجا مي‌فرستيم. آنجا هوا خوب است و سبزه زار و گياهان فراوان و آب و قنات دارد. مي‌خواهيد به آنجا برويد؟ گفتند: طوري نيست. به آنجا رفتند. عوض قدرداني از اين آب و هوا، يك شب گفتند: ما بلند مي‌شويم چوپان‌ها را مي‌كشيم. گوسفند‌ها را مي‌دزديم. به قول امروزي‌ها اعلام جنگ مسلحانه كردند. خلاصه يورش كردند و به چوپانهاي مسلمانان حمله كردند و گوسفند‌ها را دزديدند. پيغمبر وقتي اين موضوع را شنيد بسيار ناراحت شد. همانجا آيه نازل شد كه جزاي كساني كه با خدا و رسول او جنگ دارند و به چوپان‌هاي مسلمانان حمله مي‌كنند و «وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً»(مائده/33) گوسفندان را مي‌دزدند، جزاي اين‌ها كه به چوپانهاي بي گناه حمله مي‌كنند و دست به غارت مي‌زنند، اين است كه پيغمبر فرمود: آن‌ها را دستگير كنيد. آن‌ها را دستگير كردند و به جزاي عملشان رساندند. اين آيه درباره محارب با خدا و رسول است. اين يك قصه بود و دنباله‌ي بحث كساني است كه امنيت جامعه را به هم مي‌زنند.
حالا در اين كه از اين چهار جزا كدام هايش است، اختيارش با قاضي است و بستگي به نوع جرم دارد. مثلا اگر جرمش دزدي است، دستش قطع مي‌شود. اگر كسي را كشته است به قتل مي‌رسد. اگر هم كشته و هم دزدي كرده است اين را به دار آويزان مي‌كنند و دستش را هم قطع مي‌كنند. اگر نه فقط تهديدي بوده است، تبعيدش مي‌كنند. علي‌اي حال اختيار اين چهار حكم با حاكم شرع است.
مسئله ديگر درباره امنيت است و مسئله حلف الفضول است. پيغمبر بعد از آنكه به پيغمبري رسيد، فرمود: من آن هستم كه در ماجراي حلف الفضول هم دخالت كردم. يعني افتخار مي‌كرد كه من از قبل از پيغمبري هم در تلاش بودم براي اينكه جامعه امنيت داشته باشد. داستان حلف الفضول اين است. در مكه قبيله ‌ها با خودشان يك تعهداتي داشتند كه ظلمي در مكه صورت نگيرد. نسبت به خودشان يك چنين تعهداتي داشتند. اما نسبت به بيگانه نه! مثل همين كشور‌ها غربي و. . . اين‌ها همه خوبي هايشان براي خودشان است، اما نسبت به كشورهاي ديگر از ظلم كوتاهي نمي‌كنند. هرچه شعار درباره آزادي يا دموكراسي مي‌دهند در محدوده كشورخودشان است. اما همين كسي كه دم از حقوق انسان‌ها مي‌زند نسبت به كشورهاي ديگر از اين حرف‌ها بلد نيست. قبيله‌هاي مكه هم همينطور بودند. نسبت به خودشان يك تعهدي داشتند و لذا يك نفر از يك قبيله ديگر كه غريب بود، وارد مكه شد، جنسي را به يك نفر فروخت. آن شخص هم پول او را نداد. گفت: پولش را بده! گفت: نمي‌دهم. خلاصه به هركس گفت. گفتند: برو دنبال كارت! از پول خبري نيست. بالاي كوه ابوقبين رفت و يك شعرهايي خواند و خلاصه فرياد زد كه كيست كه به فرياد ما برسد. اين چه شهري است كه ما به آن آمديم. مال ما را در اينجا تصاحب كردند. يك چند نفر غيرتمند در مكه به غيرتشان برخورد و اين ‌ها تصميم گرفتند كه همانگونه كه تعهد دارند كه به قبيله خودشان ظلم نشود، هم قسم بشوند و هم پيمان بشوند كه در مكه هم به غريب ظلمي نشود و اسم اين كار را حلف الفضول گذاشتند. پيغمبر اسلام هم در آن ماجرا بودند و هنوز به پيغمبري نرسيده بودند. پيغمبر اسلام بعد از اينكه به پيغمبري رسيد. فرمود: من قبل از پيغمبري هم در حمايت از مظلوم به پا خواستم و در ماجراي حلف الفضول شركت داشتم. درباره امنيت همين بس كه قرآن در دو آيه مي‌فرمايد: «وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ»(بقره/217) يك آيه داريم «وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ»(بقره/191) البته فتنه به معناي شرك، گناه و فساد آمده است كه اينجا بايد معناي فساد را بگيريم. چون بحثمان درباره‌ي امنيت است. «وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» فساد و دلهره و به هم زدن امنيت از آدمكشي بدتر است. يك وقت انسان مي‌داند كه امروز دو نفر در تصادف كشته شدند. اگر آدم بداند كه در يك شهر صد هزار نفري امروز دو نفر در اثر تصادف كشته شدند. يك وقت مي‌گويند: امروز به روي يك بچه چاقو كشيده اند. كداميك از اين ‌ها بيشتر وحشت آور است؟ اگر يك چاقو به روي يك پسر يا دختر بكشند، امنيت را بر هم مي‌زند يا اينكه دو نفر در اثر تصادف از بين بروند؟ چاقو كشيدن بدتر است. «وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» فتنه به معناي شرك، امتحان و گداختگي است. چون اصل معناي فتنه به معني فلزي است كه در داخل كوره مي‌برند تا داغش كنند كه خوب و بدش از هم جدا شود. اين مشكلات را فتنه مي‌گويند. حرارتهاي اجتماعي، سختي ‌ها و بلا‌ها و ناگواري‌ها و حوادثي كه باعث مي‌شود كه انسان معلوم بشود كه چند مرده حلاج است كه به معناي فساد هم آمده است و شايد در اين آيه معنايش فساد باشد. يك چاقو كشي از كشتن بدتر است چون دلهره بوجود مي‌آورد. «وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ»
فتنه انگيزان چه كساني هستند و با فتنه انگيزان چه برخوردي بايد كرد؟ اين ‌ها همه در قرآن آمده است. درباره امنيت گفتيم كه اگر كسي مرتكب خلافي شد، لواط، زنا، تجاوز به ناموس، بايد به حسابش رسيدگي شود. ثبوتش چيست؟ راه ثبوت اين كه من تجاوز كردم اين است كه يا بايد خود طرف متجاوز بيايد بگويد كه تجاوز كرده است. در دادگاه مي‌آيد و مي‌گويد: بنده يك چنين غلطي كردم. البته اقرار خود طرف در حال عقل و رشد و اختيار و آزادي و آگاهي است يا اينكه شاهد دارد. در بعضي از جنايت‌ها چهار نفر شاهد امضاء مي‌كنند. در قتل دو نفر شاهد كافي است اما در زنا چهار نفر شاهد بايد باشند. چون زنا مسئله آبرو است. گاهي وقت‌ها درمصاحبه ‌ها و برخورد‌ها مي‌فهمد كه ايشان زناكار است. حتي اگر چهار نفر شاهد هم نباشد، مي‌فهمد كه او قاتل است ولي اقرار نمي‌كند. و لذا اگر قاضي علم پيدا كرد كه ايشان قاتل است، گرچه شاهد هم طور ديگري شهادت بدهد، قاضي بايد به علم خودش عمل كند. تصادفاً اگر معلوم شد كه قاضي قضاوتش خلاف بوده است ضررش را بيت المال و حكومت اسلامي بايد جبران كند. براي حفظ امنيت مسئله قضاوت مطرح مي‌شود كه كساني كه متجاوز هستند به دادگاه انقلاب مراجعه بشوند.
در دادگاه انقلاب از سه راه جرم ثابت مي‌شود:
1- اقرار
2- گواهي، اينكه افراد شهادت بدهند كه فرد مرتكب جرم شده است.
3- علم قاضي. يعني قاضي از طريق علم پيدا كند و علم قاضي هم مهم است. حتي اگرعلم قاضي با گواهي گواهان تطبيق نكرد، مي‌تواند با علم خودش عمل كند و خداي نخواسته اگر قاضي طبق عملش عمل كرد و بعد معلوم شد خلاف واقع بوده آنجا بايد حكومت اسلامي جبران خسارت بنمايد.
اسلام براي حفظ امنيت مي‌فرمايد: ما در تورات چنين نوشتيم و اين حكم در غير تورات هم هست. «أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ»(مائده/45) اگر بكشي تو را مي‌كشند. «وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ»(مائده/45) اگر بيني را بريدي، بيني تو را مي‌برند. «وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ»(مائده/45) اگر گوش بريدي بايد گوشت را ببرند. «وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ»(مائده/45) دندان را شكاندي بايد دندانت را بشكنند. به همين خاطر است كه مي‌گويند: اگر حدي از حدود خدا جاري بشود، از چهل روز باران پر بركت و بار رحمت خدا ارزشش بيشتر است. چون حد به معني منع است. وقتي يك نفر محروم را بردند و او را حد زدند، حدي كه مي‌خورد باعث مي‌شود كه ديگران را ممانعت كند و جلوي هوس خودشان را بگيرند. به دروازبان‌هاي عرب حداد مي‌گويند. زيرا حداد از آمدن افراد غريبه به داخل شهر منع مي‌كند. اگر حد بزني يعني يك كاري مي‌كنيد كه جامعه را از تكرار اين عمل منع كنيد. حديد از حد مي‌آيد. حديد به معني آهن است. يعني هر چه ميخ به آن مي‌زني فرو نمي‌رود و منع است. حد در اسلام چيزهايي است كه تكليفش روشن است. چون يك حد و يك تغزير داريم. حد اين است كه معين كرده‌اند و معلوم است و بستگي به جرم دارد. بستگي به نوع عمل معلوم كرده اند. از 25 تا 80 ضربه معلوم شده است اما يك سري هم معين نكرده اند. دفعه اول كمتر مي‌زنند و اگر تكرار كرد، بيشتر مي‌زنند. تغزير به معني تنبيه است. منتهي هركسي تنبيهش يك طوري است. مي‌گويند: يك آمپول زن يك شاگردي داشت. او آمپول زني را به شاگردش ياد داده بود. يكبار شاگرد رفته بود كه آمپول بزند، سوزن گير كرده بود. فكر كرد كه چه كند. پيش استادش آمد تا بگويد كه آمپول گير كرده است و چه كار كنم؟ خلاصه آمد و يك سيلي به كسي كه مريض بود زد. مريض گفت: شاگردت دارد مرا مي‌كشد و تو آمدي مرا كتك مي‌زني. عصباني كه شد خونش جوش آمد، يك قدري كه جريان خونش تغيير پيدا كرد سوزن بيرون زد. شاگرد فهميد كه ديگر چه كار كند. در يك ماجراي ديگر يك چنين صحنه‌اي پيش آمد. باز سوزن گير كرد. شاگرد آمپول زن چون ديده بود كه استادش به آن مريض يك سيلي زد به اين هم يك سيلي زد. مريض هم با خونسردي گفت: آخر اين رسمش است و خونش هيچ جوش نيامد. گفت: اين رسمش است كه سوزن اينطور شده است و تو حالا به ما كتك مي‌زني. بازسوزن در نيامد و رفت به استادش گفت: آقا اين خونش جوش نمي‌آيد. استاد آمد لباس مريض را پاره كرد. مريض عصباني شد و خونش قليان كرد و فشارش تغيير پيدا كرد و سوزن بيرون زد. گفت: اين چه طوري است؟ گفت: آخر آن آدم محترمي بود. آدم محترم كه هنوز كتك نخورده است با يك سيلي غيرتش جوش مي‌آيد و لذا يك سيلي فشار خونش را تغيير داد. دومي از صبح تا شام در كوچه ‌ها كتك كاري مي‌كند و اين سيلي خونش را جوش نمي‌آورد. ولي اين مال دوست است و او گدا بود و لذا اين پيراهن برايش خيلي ارزش داشت. براي همين هم من پيراهنش را پاره كردم تا هيجاني شود و سوزن بيرون بزند. پس معناي تغزير اين است كه گاهي بعضي را بايد با سيلي زد و بعضي ديگر را هم بايد پيراهنش را پاره كرد. نحوه اين چگونه است؟ طرف چه كسي باشد؟ يك وقت ممكن است رهبر انقلاب باشد. رهبر انقلاب گوش يك كسي را بپيچاند، اين كافي است براي اينكه شش ماه از غصه خوابش نبرد. اما اگر بنده اين كار را كنم هيچ طوري نيست. تا چه كسي باشد و كجا باشد و چه وقت باشد و چه طور باشد. اين را تغزير مي‌گويند. يعني تنبيه بكنيد. منتهي بايد روي زمان و مكان و تنبيه كننده و تنبيه شونده حساب كرد. جاي كتك خوردن دارد يا ندارد. شخصيتش در جامعه مطرح است يا نيست. پس يك حد داريم كه هركس بود بايد 80 ضربه شلاق را بخورد. مثل سيگار كه دانه‌اي چهار تومان است. هركس بود اين بسته سيگار را چهار تومان بخرد. يك وقت هم يك ماليات است كه بايد ببينيم درآمدش چقدر است. پس بعضي حدودهامثل قيمت سيگار مي‌ماند. بعضي چيز‌ها كوپن بنزين است كه قيمتش ثابت است.
عرض مي‌شود كه درباره امنيت، مي‌گويند: «الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَةِ»(كافى، ج‏2، ص‏660) يعني حرفي كه در جلسه گفته مي‌شود بيرون نبريم. از طرفي هم گفته تجسس نكنيد. از طرفي هم مي‌بينيم كه رهبر انقلاب گفته است تجسس بكنيد. چون با بحث امانت رابطه دارد. داريم «الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَةِ» يعني مجلس امانت است. اگر ما با هم نشستيم حرفي را زديم اين مجلس امانت است. يعني حرف‌هاي مجلس را جايي نبريد. اين نوار گرفتن در چه صحنه‌اي است. من دارم خصوصي در يك جلسه‌اي حرف مي‌زنم. شما مي‌آيي بطورمخفي نوار ضبط مي‌كني و پخش مي‌كني. درباره‌ي امانت و امنيت در مجلس و تحريم تجسس با مسئله جاسوسي يك قدري صحبت كنيم.
در اين زمينه دو بيان است. قرآن يك جا مي‌گويد: «وَ لا تَجَسَّسُوا»(حجرات/12) تجسس نكنيد. يك بار ديگر اسلام مي‌گويد «الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَةِ» مجلس امانت است. در يك بحث ديگر امام مي‌فرمايد: مردم بايد همه جاسوس باشند. اين سخن امام است و آن هم دستورات اسلام است. عرض كنم مثالي كه داشتم مثال سينما بود. مثلاً كسي بگويد: سينماخوب است. نه مي‌شود گفت كه بد است و نه مي‌شود گفت كه خوب است. حرف زدن خوب است اما چه حرفي بزنيم؟ اگر در سينما فيلم بد باشد، بد است اما اگر فيلم خوب باشد، خوب است. اينكه مي‌گويند: تجسس نكن يعني درحال عادي تجسس نكن. يعني بنده دارم مي‌روم شما مي‌گويي: آقاي قرائتي بياييد. شما جزو كدام دسته هستيد؟ به تو چه ارتباطي دارد. اينكه در قانون خبرگان، در قانون اساسي مي‌گويد: تفتيش عقايد ممنوع است و كسي را بخاطر داشتن عقيده نبايد مورد تعرض قرار داد، معنايش اين است كه اگر حالت، حالت طبيعي بود اما اگر خواستيم دختر به او بدهيم يا خواستيم پسر به او بدهيم، خواستيم پول نزدش بسپاريم، اينجا هم بايد تفتيش نكنيم؟ اصلاً قرآن سفارش مي‌كند مي‌گويد «إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ»(ممتحنه/12) اگر زنان با ايمان نزد تو آمدند و گفتند: يا رسول الله! ما چند زن هستيم و ايمان آورديم زود باور نباشي. «فَامْتَحِنُوهُنَّ»(ممتحنه/10) يعني تفتيش كنيد. وارسي كنيد. قرآن مي‌فرمايد: اين ‌ها را امتحان كنيد. يعني تحقيق كنيد كه راست مي‌گويند يا دروغ مي‌گويند؟ آيا در اسلام تفتيش عقايد است يا نيست؟ تفتيش عقايد در اسلام است. اگر چند نفر زن از مكه نزد تو آمدند و گفتند: يارسول الله! ما چند زن هستيم و هجرت كرديم و به مدينه آمديم. هرچه گفتند گوش به حرفشان نده. امتحان كن. يعني وارسي كن. تفتيش كن. تحقيق كن. شايد اين ‌ها دروغ مي‌گويند. شايد كلاهبردار باشند.
يك آيه برايتان بخوانم. همچنان يك آب پاك روي دستتان بريزيم. آيه مي‌فرمايد: «فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ»(حجرات/6) پيغمبر شخصي را براي مأموريتي فرستاد. ايشان وقتي وارد حوزه مأموريت خودش شد مردم به احترام اينكه نماينده رسول خداست به استقبال ايشان آمدند. وقتي مردم را ديد، نفهميد كه دارند براي استقبال مي‌آيند. فكر كرد دارند مي‌آيند كه او را بزنند. اين فرد فرار كرد. به رسول اكرم گفت: نزديك بود مرا بكشند. زود اعلام جنگ مسلحانه كن. فوري آيه نازل شد. پيغمبر اين آدم، آدم فاسقي است. اگر يك فاسقي آمد و خبري داد «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا»(حجرات/6) امت اردن فاسق است. راديو مصر فاسق است و لذا تمام كساني كه اخبار را گوش مي‌دهند، هر راديوي خارجي كه باشد، مي‌گويد: «فتبينوا» بايد تحقيق كنيد. مگر نه اين است كه راديو آمريكا تقريباً يك ساعت برنامه گذاشته است، چون آمريكا يك تلويزيوني دارد، يك برنامه‌اي دارد كه سراسري است. يعني تمام مردم آمريكا به آن برنامه اهميت مي‌دهند و در آن برنامه سراسري مدت‌ها تبليغ كرد كه ايران از اسرائيل اسلحه خريده است. آن وقت اين جنايت است كه يك مسلمان خواسته باشد مطالبش را از راديو بي بي سي و اينها گوش بدهد. ممكن است اين‌ها راست هم بگويند منتهي «فَتَبَيَّنُوا» اگر يك مسلماني از راديو بي بي سي و عراق و آمريكا و غيره، از راديوهاي بيگانه خبري را شنيد اگر تحقيق نكرده نشر كرد فاسق است. قرآن مي‌گويد يك عده مسلمان نما هستند كه همين كه «إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ»(نساء/83) تا يك چيزي را شنيدند، پخش مي‌كنند بدون اينكه تحقيق كنند. تحقيق كنند يعني چه؟ يعني تفتيش كنيد. كلمه «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» اگر فاسق خبر آورد تحقيق كنيد. يعني تفتيش كنيد. بررسي كنيد. «فَامْتَحِنُوهُنَّ» زناني كه مي‌آيند مي‌گويند: يا رسول الله! ما مسلمان هستيم، امتحانشان كن. يعني وارسي كن راست مي‌گويد يا دروغ مي‌گويد. آن وقت دنبالش مي‌گويد: يا رسول الله! اگر تحقيق نكرده به حرف اين آقا گوش بدهي و بگويي اينها داشتند مي‌آمدند جنگ و يك ارتشي بدهي و حمله كني بعد مي‌بيني زدند و كشتند و غصه مي‌خوريد كه اشتباه شده است. در ادامه مي‌گويد: «فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ» صبح مي‌كنيد در صورتي كه از كارهايي كه انجام داده‌ايد پشيمان هستيد. چه مي‌خواهم بگويم؟ مي‌خواهم بگويم‌اي جامعه اسلامي هر عملي كه انجام ندهيم، غصه مي‌خوريم بايد جلو آن را از قبل بگيريم و نگذاريم تا بگويند:
عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز امام عزيز ما صاحب عزاست امروز
نگذاريد وقتي شهيد داديد بعد جيب ‌ها را بازرسي كنيد. از قبل جيب ‌ها را وارسي كنيد. آيا در رفتن به فلان مجلس جيب من را تفتيش مي‌كنند. درست است چون قرآن گفته است كه اگر هر كاري را انجام ندهيد، غصه خواهيد خورد و دائم خواهيد گفت: عزا عزاست امروز. اين كار را بكنيد. اين متن قرآن است. نزد پيغمبر آمده و مي‌گويد دارند مي‌آيد تو را بكشند. اين‌ها دارند براي استقبال تو مي‌آيند. افرادي را كه كج مي‌گويند وارسي كنيد. شايد اگر به حرفش گوش بدهيد مرتكب حمله‌اي بشويد كه بعد غصه بخوريد كه چرا عده‌اي كشته شدند. اين آيه دنبالش علتي دارد. مي‌گويد: كاري نكنيد كه بعد غصه بخوريد. اگر ما در هر جايي كه هستيم تفتيش نكنيم بعد غصه مي‌خوريم، قبلاً واجب است تفتيش كنيم. آخوندها يك بياني دارند، بيان اين است، مي‌گويند كه اصطلاح طلبگي است. (العلة يعمّم و يخصّص) يعني اگر يك چيزي بدنبال عقلش آمد، مثلاً مي‌گويند شراب حرام است براي اينكه مست مي‌كند. حالا اگر يك قرص پيدا شد «شراب هم يك قرص است» آن قرص را هركس بخورد مست مي‌شود. حرام است يا حرام نيست؟ حرام است چرا؟ براي اينكه ما پدركشتگي با شراب نداريم. اگر گفتيم: شراب حرام است مي‌گوييم براي اينكه مست مي‌كند. پس اگر قرص هم مست كند، قرص هم حرام است. اگر يك كسي يك لباس پوشيد، اگر تا لباس را پوشيد مست شود، پوشيدن آن لباس حرام است. چون ملاك مست بودن است. اينجا مي‌گويد: به حرف فاسق گوش ندهيد براي اينكه ممكن است مرتكب كاري بشويد كه بعداً غصه بخوريد. پس ملاك اين است كه انسان دست به كاري بزند كه بعداً دچار غصه نشود. هر عملي كه نتيجه‌اش غصه خوردن است بايد از اين عمل پيشگيري بشود و ما الآن اگر جامعه‌مان جاسوسي نكنند همه با دقت عمل مسائل را زير نظر نگيرند، ممكن است باز مطهري‌هايي را از دست بدهيم. «فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ» آيا در اسلام جاسوسي هست يا نيست؟ نگاه كنيم ببينيم مطهري شهيد مي‌شود يا نه؟ اگر بخاطر جاسوسي نكردن ما باز مفتح ‌ها و آيت الله صدر‌ها و بهشتي ‌ها را از دست بدهيم، باز بايد عزا عزاست امروز بگوييم. بايد جاسوسي بشود كه نادم نشويم. مسئله اين است كه به دنبال چه كاري ندامت است. هركاري كه دنبال آن ندامت است بايد انسان انجام ندهد. پس اگر ملت ما بي تفاوت باشند و بگويند: به من چه! حالا اين ايستاده است كه ايستاده است. به من چه كه اين موتور سوار دو ترك است. اين ماشين چراغش روشن است، خوب خاموش مي‌شود. به ما چه كه اين ماشين تحت تعقيب است. اگر گفتي: به ما چه و فردا كسي را از دست دادي و نادم بودي پس بايد از قبل بي تفاوت نباشي. در اسلام خانه خراب كردن داريم يا نه؟ مثلاً يك خانه‌ي تيمي است و ما نمي‌توانيم در اين خانه نفوذ كنيم. جز اينكه خانه را خراب كنيم؟ قرآن مي‌گويد: «يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْديهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنينَ»(حشر/2) يعني خدا توسط دست مومنين خانه‌هايي را خراب مي‌كند، مرحوم شهيد مي‌فرمايد: اگر تسلط بر دشمن جز از راه خرابي نشد، آنجا خراب كردن جايز است. كما اينكه شلاق زدن. اگر كسي، مسلماني، دشمنان مسلماناني را جلوكار(بعنوان سپر) آوردند، مثل حزب كومله و دموكرات اوايل جنگ كردستان بچه‌هاي كوچك را مي‌آوردند جلو كه راه نفوذ برآن ضد انقلاب جز راه كشتن اين بچه‌هاي كوچك نبود. آنجا هم جايز هست كه اگر كفار آمدند مسلمان‌ها را سپر قرار دادند، اسلام مي‌گويد: مسلمانهايي كه سپر هستند بايد كشت تا شما دسترسي به كافر پيدا كني. درخت قطع كردن در جنگ حرام است اما اگر راهي براي اينكه پوزه دشمن به خاك ماليده شود جز از راه قطع درخت نباشد، بايد درخت را هم قطع كرد. پيغمبر مسجد ضرار را خراب كرد. چرا؟ مسجد بود. خانه خدا بود اما چون مركز توطئه بود و اين مسجد را دشمنان داخلي ساخته بودند و به اسم مسلمان در آن جمع مي‌شدند و اين خانه كمينگاه خانه‌هاي ديگر بود. مسجدي هم كه لانه جاسوسي باشد بايد خراب بشود.
دو سه نوع جاسوسي در اسلام داريم. در نهج البلاغه يك جاسوسي عمومي است كه حضرت علي در نهج البلاغه مي‌فرمايد «بَلَغَنِي عَنْكَ»(نهج‏البلاغه، نامه 63) يعني از مردم فلان شهر به من ابلاغ كردند و به من گزارش دادند. «بَلَغَنِي» يك معناست. گاهي گزارش عمومي نيست. يك شخصي را معين مي‌كنيم. مي‌گوييم: تو مأموري كه بروي اطلاعات كسب كني و لذا مي‌گويد «فَإِنَّ عَيْنِي بِالْمَغْرِبِ»(نهج‏البلاغه، نامه 33) يعني چشمي كه من در منطقه مغرب دارم كه علي(ع) در منطقه مغرب يك چشمي را نصب كرده بود و گفته بود در آن منطقه برو و خبر‌ها را به من گزارش بده. «عَيْنِي بِالْمَغْرِبِ» يعني جاسوسي خصوصي است. يعني ايشان را براي جاسوسي نصب كرديم. يك موقع نصب نكرديم. مي‌گوييم: جاسوسي ميليوني! حضرت علي به مالك اشتر مي‌گويد: «وَ ابْعَثِ الْعُيُون»(نهج‏البلاغه، نامه‏53) يعني چشم‌هايي را انتخاب كن تا خبرهاي ريز و درشت را بگويند. وقتي پيغمبر در مدينه آمده بود تا حكومت اسلامي تشكيل دهد عموي خودش را در مكه گذاشت. گفت: تو جاسوس من باش. اگر ديدي كفار مكه عليه حكومت اسلامي مدينه دارند طرحي مي‌ريزند فوري به من خبر بده و لذا گزارش مي‌داد. يكبار عموي پيغمبر گزارش داد كه 3 حزب با هم شريك شدند. هم بت پرست ها، هم يهودي‌ها و هم منافقين. اسم آن را هم جنگ احزاب گذاشت. چون سه حزب با بودند. و پيغمبر هم فوري پيشگيري كرد و جلسه شوراي نظامي و طرح كندن خندق را پيشنهاد داد. عرض مي‌شود كه خود پيغمبر گاهي اوقات با لباس مبدل نزديك دشمن مي‌رفت و خبر‌ها را از دشمن كسب مي‌كرد. يك وقت لب يك چاه آبي يكي از دشمنان را دستگير كردند. گفتند: تعداد شما چند نفراست؟ گفت: نمي‌دانم هر كاري كردند كه اين بگويد كه تعداد دشمن چند نفر است، نگفت. پيغمبر فرمود: براي غذا چند شتر مي‌كشيد. گفت: يك روز 9 شتر مي‌كشيم. يكروز 10 شتر مي‌كشيم. پيغمبر گفت: فهميدم اين‌ها نهصد نفر يا هزارنفر هستند. بر عكس خودش، از روي حساب با طرحي كه داشت دل دشمن را آب مي‌كرد. يك شب پيغمبر در جنگ فرمود: 10 تا ديگ بار بگذاريد. گفتند: آقا يك ديگ بس است. فرمود: بله! يك ديگ براي غذا باشد و در 9 تاي ديگر آبجوش بريزيد. گفتند: آبجوش چرا؟ گفت: ديدبان دشمن امشب ديدباني مي‌كند. اگر ما يك ديگ داشته باشيم، مي‌گويند: مسلمان‌ها كم هستند و آن وقت به ما حمله مي‌كنند ولي اگر ما چنين كاري كنيم ديده بان خيال مي‌كند كه جمعيت ما زياد است. چه دين خوبي كه تمام مسائل را دارد. مسائلي كه دشمن را به وحشت مي‌اندازد. شعارها، نحوه حمله، جاي حمله، منطقه حمله اين فرمول‌ها را دارد.
به آتش كشيدن هم داريم. پيغمبر در يكي از جنگ‌ها يك رمزي بين خودش و فرمانده گذاشت. گفت: هر وقت اين كلمه را گفتم، معنايش آره باشد يا نه. يعني همين مسئله‌اي كه در ارتش هست و در آنجا پيغمبر مسئله رمز را مطرح كرد. مسئله آتش زدن خانه در زمان پيغمبر صورت گرفت. چون ضدانقلابي‌هاي زمان پيغمبر در يك جا نشسته بودند. پيغمبرفرمود: خانه را روي اين ‌ها آتش بزنيد چون هر چه نصيحت كرد گوش ندادند. علي‌اي حال مسئله قطع كردن، مسئله خراب كردن، مسئله جاسوسي كردن، مسئله نصب جاسوسي، جاسوسي ميليوني را در اسلام داريم. خود پيغمبر با لباس مبدل رفت و از راه پرسيدن اين سوال كه چند شتر براي غذا مي‌كشيد تعداد افراد دشمن را فهميد. تمام اين ريزه كاري‌هاي نظامي در اسلام بوده است. بايد همه ما تلاش كنيم تا اين 70 هزار شهيد اگر روز قيامت يقه ما را گرفتند، بتوانيم جواب آنها را بدهيم. چون اگر ما الآن بميريم گرفتار اين70 هزار شهيد هستيم. يقه ما را مي‌گيرند و مي‌گويند: ما خون داديم. چرا شما نسبت به خون ما بي تفاوت بوديد؟ بخاطر پاسداري از خون شهدا هرنوع توطئه‌اي كه در ايران مي‌شود بايد همه ما به مقداري كه مي‌توانيم در خنثي كردن توطئه ‌ها تلاش كنيم كه اين توطئه آخر همين ترورهاست كه ان شاءالله كلكش كنده مي‌شود. آنهايي كه رفتند، ترور شدند مي‌روند پهلوي حضرت ابراهيم اين ترور كننده ‌ها هستند كه بدبخت هستند. فداي كسي شدند كه رهبرشان دارد عياشي مي‌كند و خودشان هم به جهنم مي‌رود. واقعاً چقدر روسياه هستند.
خدا به حق محمد و آل محمد توفيق بدهد كه گول خورده ‌ها برگردند. آن‌ها هم كه قابل نيستند به درك واصل بشوند. همه شما را به خدا مي‌سپارم.
«والسلام عليکم و رحمه الله و بركاته»