1370/1/24 لباس - 1 بايگاني سالانه - 1370



بسم الله الرحمن الرحيم‏

بينندگان عزيز بحث را در اواخر ماه رمضان تماشاگر هستند مى‏خواهيم دو سه جلسه درباره‌ى لباس، صحبت كنيم. دو تا سه تا نيم ساعت. لباس بر خلاف اين كه ما فكر مى‏كنيم چيز ساده‏اى است اما چيز خيلى مهمى است و موضوعات زيادى است كه من به عنوان يك طلبه وقتى فيش بردارى كردم و تحقيق ساده‏اى انجام دادم، 40، 50 نوع بحث راجع به لباس مى‏شود كرد كه حالا مقدار كمى از آن را اين جا صحبت خواهيم كرد.
پس موضوع بحث ما لباس است. عناوين آن را مى‏نويسم، بعد در باره ى آن صحبت مى‏كنم.
موضوع اصلي: فرهنگ لباس
حالا موضوعات ريزش:
1 - برهنگى كيفر الهى است 2 - لباس و تقوى 3 - لباس نازك 4 - لباس براى محرومين ومحرومان 5 - لباس تشويق 6 - تناسب لباس و سن 7 - قداست لباس 8 - لباس جنگ 9 - لباس كار 10 - لباس نوزاد 11 - لباس عروس. . . تا. . . مى‏رويم، آخرين لباس، كفن.
خيلى حرف در مورد لباس است و چون لباس يك چيزى است كه انسان از تولد تا مرگ با يك نوع از آن سر و كار دارد مى‏ارزد كه ببينيم نظر اسلام در مورد لباس چيست؟
اولين موضوع: برهنگى كيفر الهى است:
خداوند آدم و حوا را در باغى داخل كرد. باغي سرسبز و خرم و فرمود: از همه چيز بخوريد، ولي از اين ميوه نخوريد.
شيطان با وسوسه وادار كرد از آن كه گفته بودند نخورند، خوردند. خدا هم يك سيلى محكم زد. سيلى خدا اين بود كه شروع كرد لباس‏هاى اين‏ها ريخت كه اين‏ها فورى شرمنده شدند قرآن مى‏گويد: فورى برگ‏هاى بزرگى را پيدا كردند و خودشان را با برگ پوشاندند. «وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ» اعراف/22
از اين آيه مى‏فهميم اولين سيلى خدا بر بشر اين بود كه او را برهنه كند. از اينجا پيداست كه برهنگى عزت نيست، سيلى است. كسى را كه خدا مى‏خواهد به او سيلى بزند، برهنه مي‌كند.
الان هم مى‏خواهند كسى را تنبيه كنند مى‏دهند سرش را بتراشند. يعنى سرش را از زلف خالى مى‏كنند و اين پيداست كه تنبيهى است. يا يك روحانى را وقتى مى‏خواهند تنبيه كنند، عمامه‏اش را بر مى‏دارند اين كندن درجه برداشتن عمامه، كندن لباس، اين يك توهينى است.
و بزرگ‏ترين توهين را غرب از طريق پهلوى ملعون به ايرانيان و در تركيه هم از طريق رفيق پهلوى كرد كه لباس ملى ما را گرفت.
الان پاكستانى‏ها لباس دارند. لباس ملى دارند. يك پيراهنى مى‏پوشند يك كمى بلندتر، شبيه پيراهنى كه مردم سيستان و بلوچستان مى‏پوشند. يك خرده، يك وجب و دو وجب از پيراهن من بلندتر. و اين كار كت و شلوار را مي‌كند و حتى رئيس جمهور پاكستان وقتى براى استقبال مسئولين مملكتى ما به فرودگاه مى‏آيد با همان لباس ملى خودشان مى‏آيند. ساده، ارزان و بى تشريفات.
من در يكى از مراسم، در پاكستان بودم. هيئت وزرا ايستاده بودند. تمام وزرا يك پيراهن پوشيده بودند. هندى‏ها يك لباس اصيلى دارند. عرب‏ها لباس خودشان را دارند، ولى ما را آمدند تحقير كردند، لباس ملى ما را گرفتند و وقتى لباس ملى ما را گرفتند، اين زن و مردها فكر كردند چه كنند؟ آن وقت هر ساعتى دنبال يك رنگ لباس. . . مى‏گويند چون وقتى كسى خانه ندارد، هر شب در يك قهوه خانه‏اى مى‏خوابد.
يكى از سيلى هايى كه ما از استعمار خورديم اين بود كه آمدند ما را تحقير كردند. چيزى هم به ما اضافه ندادند. مثلاً وقتى گفتند: كلاه نمد اَه، فورى روستايى‏هاى ما، شهرى‏هاى ما، كلاه نمدى‏هاى ما فورى تا ديدند تحقير مى‏شوند، نمد را پنهان كردند، بعد آن چيزى را كه سرشان گذاشتند شاپو بود. همان نمد است، يك خرده دورى دارد. يا لباس‏هاى زن‏هاى ما(مادر بزرگ‏هاى ما) بلند بود گفتند بلند است بردند لباس‏ها را كوتاه كردند تا دومرتبه يك لباسى مثل ماكسى را مد كردند. يعنى يك لباسى كه از هر لباسى بلندتر است. يعنى ما لباس بلند داشتيم تحقير شديم از ما گرفتند، دوباره به خودمان دادند. درست مثل اينكه نفت را مى‏گيرند بعد از همان نفت و مواد نفتى خودمان يك چيزى مى‏سازند باز با قيمت چند برابر به خودمان مى‏فروشند. نظير ماستى كه مى‏ريزند در كيسه، آب آن را مى‏گيرند، بعد يك خرده آب از خارج قاطى آن مى‏كنند. اين بازى كردن با يك تفكر است. چون لباس فقط پشم و نخ نيست. لباس نشان دهنده ى اين است كه طرف چه فكرى دارد. شما يك وقت وارد خانه شديد، اگر ديديد يك جوان قوطى كبريت جمع مى‏كند يا يك جوان تمبر جمع مى‏كند يا يك جوان كتاب جمع مى‏كند، يا يك كسى عصا جمع مى‏كند، از جمع آورى چيزها آدم مى‏فهمد كه فكرش چه طور است. آدم از چند رقم مى‏تواند بفهمد كه طرف چه جور فكر مى‏كند.
الان من با چند تا دعا مى‏توانم بفهمم كه شما در چه فكرى هستيد، يا در مسجد با چند تا دعا مى‏توانيم بفهميم كه شما در چه فكرى هستيد. يك مرتبه مى‏گويم: خدايا، قرض مقروضين ادا بفرما. يك دفعه مى‏بينم از توى جمعيت يكى بلند مى‏گويد: الهى آمين. همه مى‏فهمند كه ايشان قرض دارد. تا مى‏گويى الهى به بى مسكن‏ها، مسكن، يك دفعه مى‏بينى يك نفر آه مى‏كشد و مى‏گويد: آمين. آدم با چند تا دعا، صاحبان آه را مى‏شناسد.
داريم كه چه عكسى خانه‏اش است، چه سرودى حفظ است؟ الان در سالن را مى‏بنديم مى‏گوييم هر كسى مى‏خواهد برود شعرى بخواند، از آن شعرى كه حفظ است آدم مى‏فهمد طرف چه فكرى دارد.
پس محفوظات ما معرف شخصيت ماست. قيافه ى ما، ژست ما، رفيق ما، نشانه ى شخصيت ماست. آرزوهاى ما، آه ما، اين‏ها نشانه ى شخصيت ماست. . .
آن كسى كه هر ساعتى، هر رنگى است، هر ساعتى يك لباسى مى‏پوشد و خودش را نشان مى‏دهد، اين پيداست اصالت را به تن مى‏دهد. لباس را خيلى ساده نگيريد.
قرآن مى‏فرمايد: «يا بَني‏ آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُواري سَوْآتِكُمْ وَ ريشاً» اعراف/26 بشر! از نعمت هايى كه خدا به شما داد، اين بود كه براى شما لباس قرار داد «وَ ريشاً»(يعنى به معناى پرهاى پرندگان است) لباس‏هاى زيبا را مى‏گويند ريش. در قرآن كلمه ى ريش يعنى لباس زيبا.
هم لباس ساده براى شما قرار داد، هم لباس شيك براى شما قرار داد. از نعمت‏هاى خداوند لباس است.
امام سجاد عليه السلام مى‏فرمايد: من لباس زمستانم را تابستان مى‏فروشم. اما پول آن را نمى‏خواهم خرج كنم. چون لباسى كه من با آن نماز خواندم اين لباس مبارك شده و اين لباس را ديگر حيفم مى‏آيد پولش را خرج كنم.
نمونه‏اش را در حيوان هم داريم. كه حيوانى را كه با آن مكه رفتيد ديگر ذبح نكنيد.
لباس نشان دهنده ى اين است كه انسان اصل را به جسمش مى‏دهد يا به روحش، چون لباس در روح اثر مى‏گذارد. قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام: «إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ عليه السلام خَرَجَ فِي ثِيَابٍ حِسَانٍ فَرَجَعَ مُسْرِعاً فَقَالَ يَا جَارِيَةُ رُدِّي ثِيَابِي فَقَدْ مَشَيْتُ فِي ثِيَابِي هَذِهِ فَكَأَنِّي لَسْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ عليه السلام »(مكارم‏الأخلاق، ص‏111) امام سجاد عليه السلام لباس شيكى پوشيد، آمد در كوچه نگاهش كرد ديد اين لباس خيلى قشنگ است بعد برگشت خانه و به آن خانمى كه در خانه بود فرمود كه: همان لباس قديمى‏ ما را بده. گفتند: چرا؟ گفت: اين لباس را كه پوشيدم مثل اين است كه من ديگر [امام] سجاد نيستم. «فَكَأَنِّي لَسْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ» يعنى لباس در روح من اثر گذاشته است.
لباس غربى آفاتى دارد:
1 - مسئله ى تجمل پرستى كه يك رقم شرك است. اگر مى‏گوييد خورشيد پرست، ماه پرست مشرك است، ماده پرست، وطن پرست مشرك است، _ما وطن دوست هستيم ولى وطن پرست نيستيم. و لذا تمبرهاى ما را ببينيد چيست؟ ما تمبر پسر 13 ساله ى خودمان(شهيد فهميده) را داريم. خالد اسلامبولى را هم داريم كه مال مصر است. . آيت الله سيد محمد باقر صدر را هم داريم كه مال عراق است. بنت الهدى هم داريم مال عراق است. آن بنده ى خدا را هم داريم مال آفريقاست. يعنى ما در تمبرهايمان كه پشت پاكت‏ها مى‏زنيم، از اين تمبرها پيداست كه ما ملى گرا نيستيم. معيارگراييم. يعنى اگر يك كمالى ببينيم و لو از مصرى، از عراقى، همان را بر مى‏داريم تمبرش مى‏كنيم. عكس پسر 13 ساله‌اي را كه به خودش نارنجك بست، تمبر كرديم. عكس آيت الله اشرفى را هم تمبرش كرديم. يكى 90 ساله، يكى 13 ساله. يعنى ما تابع سن هم نيستيم. تابع لباس هم نيستيم.
نه سن، نه لباس، نه شكل، نه كار، هيچى، فقط يك كمالى نشان دهد ما اين را تمبرش مى‏كنيم.
وطن دوستى درست است. آياتى در مورد وطن دوستى زياد داريم كه قرآن مى‏فرمايد كه: اين‏ها را آواره كردند از خانه هايشان، پيداست علاقه به خانه يك چيز طبيعى است. _
تجمل پرستى هست. چشم و هم چشمى هست. شهوت رانى هست. اسراف هست، وابستگى هم هست. وابستگى فكرى، از همه مهم‏تر وابستگى اقتصادى است. اين‏ها همه آفات لباس غربى است.
لباس غربى تجمل پرستى دارد، چشم و هم چشمى، شهوت رانى، اسراف دارد. وابستگى فكرى(وابستگى فكرى مهم است) كه مى‏خواهم ببينم او چه مى‏كند، من هم همان كار را كنم و وابستگى اقتصادى.
در سوره ى اعراف آيه ى 26، 27، 28 يك نكته‏اى هست كه براى خودم هم تازگى داشت. براى شما بگويم با يك صلوات اللهم صل على محمد و آل محمد
قرآن در سوره ى اعراف اول مسئله ى لباس را مطرح مى‏كند: مى‏گويد: «يا بَني‏ آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً» ما به شما لباس داديم. بعد مى‏آيد مى‏گويد: اگر يك دسته گل آب دهيد، برهنگى يك كيفر الهى است. بعد مى‏فرمايد: «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا» اعراف/28 لباس برهنگى، فاحشة، سه تا را پهلوى هم گذاشته(آيات 25، 26، 27)
سه تا آيه در قرآن در سوره ى اعراف است كه آيه ى اول مى‏گويد: قدر لباست را داشته باش.
آيه ى دوم هشدار مى‏دهد كه اگر افرادى مثل آدم و حوا دسته گل به آب دادند ما كتكشان زديم و تنبيه ما اين بود كه لباس را از آن‏ها گرفتيم.
آيه ى سوم مى‏گويد: «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً» پيداست فحشا و لباس يك رابطه با هم دارند. اين هم يك نكته‏اى هست. به همين خاطر بارها گفته شده مردها هم بايد لباس داشته باشند. مرد هم بايد حجاب داشته باشد.
در باره ى لباس نازك داريم قَالَ‏عَلِيٍّ عليه السلام: مَنْ رَقَّ ثَوْبُهُ رَقَّ دِينُه وسائل‏الشيعة ج: 4 ص: 389 چه حديث كوچولويى و چقدر بار دارد. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: كسى كه لباس او نازك و رقيق باشد، معلوم مى‏شود دين او نازك شده است. تا دين نازك نشود، لباس نازك نمى‏شود. اين مال فرهنگ است. مسئله ى پشم و نخ نيست مسئله اين است كه تا فكر شما، تا عقيده ى شما. . .
ببين آقا، يك آمريكايى حاضر است كلاه نمدى سرش بگذارد يا نه، ولى ما حاضريم شاپو سر بگيريم. اين يعنى چه؟ يعنى آمريكايى مى‏خواهد بگويد من شما را نمى‏پسندم، لذا لباس شما را هم نمى‏پسندم. ولى وقتى ما مى‏گيريم يعنى شما را مى‏پسندم، پذيرفتم و لذا لباس شما را هم پسنديدم. پوشيدن لباس و تقليد با هم ارتباط دارند. نگو: «حالا ما سردمان است مى‏خواهيم چيزى بپوشيم. » نه هر جورى بپوشى پيداست چه كسى را مى‏پسندى.
كسى كه لباس غرب را پوشيد يعنى من شما را مى‏پسندم. پس اول فكرت را فروختى بعد لباس آن‏ها را پوشيدى. شما اگر كسى را دوست نداشته باشى، به رنگ او در نمى‏آيى و اگر به رنگ او در آمدى پيداست فكرت را فروختى و اين مهم است. پشم و نخ مهم نيست.
يك جوانى در زمان شاه آمد گفت: مى‏خواهم هيپى شوم. هيپى شدن حرام است، گفتم: نه حلال است. گفت: متشكرم. گفتم: بيا. اين مال زلفت بود ولى تقليد از غرب حرام است. اگر رخودت تصميم مي‌گرفتى، راست آينه مى ايستادى مى‏گفتى آقاى قرائتى من رفتم راست آينه ايستادم قشنگ‏ترين قيافه را تشخيص دادم هيپى است، اگرخودت انتخاب مى‏كردى، حلال بود. اما چون مى‏گويى آن‏ها هيپى هستند من هم هيپى باشم، اين خودباختگى حرام است.
درحديث نداريم زلف 2 سانت باشد يا 3 سانت. آيه و حديث نداريم كه زلفت 4 سانت باشد يا 6 سانت، هرچه مى‏خواهى زلفت بلند باشد. آيه و حديث در اين مورد نداريم. اما داريم تقليد از بيگانگان و تشبه به بيگانگان ممنوع است. مَنْ رَقَّ ثَوْبُهُ رَقَّ دِينُه
امام صادق عليه السلام فرمود: «لَا يَصْلُحُ لِلْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ أَنْ تَلْبَسَ مِنَ الْخُمُرِ وَ الدُّرُوعِ مَا لَا يُوَارِي شَيْئاً»(كافي، ج‏3، ص‏396) امام صادق فرمود: خانم مسلمان صلاح نيست لباسى بپوشى كه تو را نپوشاند يعنى نازك باشد. حديث قشنگى است براى دختران دبيرستانى خيلى خوب است. حتماً دبيران حزب اللهى و دختر خانم‏هاى حزب اللهى هستند، اين را قشنگ بنويسند و در كلاس بزنند.
و داريم پيامبر فرمود: مردها اگر هم جايى گوش به حرف خانمتان مى‏دهيد اين جا گوش به حرف خانمتان ندهيد قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ أَطَاعَ امْرَأَتَهُ أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِي النَّارِ»(كافي، ج‏5، ص‏517) اگر كسى گوش به حرف خانمش بدهد، خدا او را از سر به جهنم مى‏اندازد. گفت: چرا؟ فرمود: چون خانمش مى‏گويد: لباس نازك و شوهرش مى‏گويد: چشم.
مردى كه لباس نازك براى خانم خود بخرد. حالا اين مرد را كه مى‏اندازد درآتش، مدير عامل كارخانه‏اى كه جوراب نازك مى بافد، خدا او را چگونه پدرش را در مى‏آورد.
يك مرد به خاطر يك لباس نازك «أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِي النَّارِ» و اگر در جمهورى اسلامى توليد لباس نازك كنند به جورى كه وقتي يك خانم مسلمان جوراب ضخيم مى‏خواهد نيست، اما جوراب نازك هر چه دلت مى‏خواهد هست.
البته جوراب نازك خريد و توليدش براى خانه طورى نيست. براى خانه، براى عروسى كه همه‏اش زنانه باشد و ليكن اشكال اين است كه اول براى آن مى‏گيرند بعد جاى ديگر هم مى پوشند. گير آن جاست. و الا خريدن چاقو اشكال ندارد. معمولاً اين هايى كه چاقو برا‌ي هندوانه مى‏خرند، گاهى هم با آن چاقوكشى مى‏كنند. چون گير آن طورى دارد بايد مواظب بود.
در ماه رمضان چند تا دعا را هميشه مى‏كنيم. مى‏گوييم: «اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَان»(المصباح كفعمي، ص‏617) خدايا هر برهنه‏اى را بپوشان. پيداست كه برهنه پوشاندن يكى از كمالاتى است كه ائمه ما پشت سر هر نماز دست‏ها را بالا مى‏فرمودند: خدايا برهنه‏ها را بپوشان.
آيا الان برهنه نيست؟ من خودم چند تا كشور رفتم، همين طور كنار خيابان 10 نفر، يك خانواده، يكى يك لنگ بسته‏اند و نشسته‏اند. بچه هايشان تا 5 الى 6 سالگى هيچى لباس ندارند. مردهايشان هم كفش و اين‏ها ندارند. فقط مردها و زن‏ها يك لنگ بسته‏اند. صدها ميليون برهنه است.
ما كه مى‏گوييم: خدايا هر برهنه‏اى را بپوشان، چون همه ى دنيا را نگشته‏ايم مى‏گوييم در كوچه ما الحمد لله برهنه نيست. در روستاى ما هم نيست. فكر مى‏كنيم عريان نداريم. اگر آدم يك خرده چشم خود را باز كند مي‌بيند چقدر برهنه است مى‏فهمد چقدر برهنه است.
به همين خاطر فاطمه ى زهرا سلام الله عليها شب عروسى لباسش را به برهنه‏اى داد.
(اين حديث را كه مى‏گويم براى نمايش هم خوب است) اميرالمؤمنين عليه السلام مأموريت پيداكرد يك پيراهن براى رسول اكرم صلي الله عليه وآله بخرد. حضرت رسول صلي الله عليه وآله فرمود: يا على! برو يك پيراهن براى من بخر. رفت بازار يك پيراهن خريد. گفت: چقدر خريدى؟ گفت: 12 درهم. گفت: 12 درهم زياد است بيا با هم برويم بازار. رسول اكرم صلي الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام دونفرى رفتند بازار. پيراهن را پس دادند در راه كه مى‏رفتند ديدند يك كنيزى گريه مى‏كند. گفتند: چه شده است؟ گفت: پول دادند بروم جنس بخرم، پول را گم كرده‏ام. مى‏ترسم خانه كتكم بزنند. گفت: چقدر پولت بود؟ گفت: چهار درهم. از 12 درهم 4 درهم را دادند به ايشان. رفتند يك پيراهن 4 درهمي خريدند همين كه حضرت صلي الله عليه وآله آن را پوشيد يك برهنه‏اى را ديد كه دعا مى‏كند من برهنه هستم، يك كسى به من لباس بدهد. باز آن پيراهن 4 درهمى را كه خريده بودند به آن برهنه دادند. برگشتند 4 درهم بقيه را بك لباس خريدند، و پوشيد وقتى برگشتند ديدند دوباره كنيز گريه مى‏كند. گفت: چرا نرفتى خانه؟ ما كه 4 درهم داديم. گفت: تا الان پول گم كرده بودم، حالا هم مى‏ترسم بگويند چرا دير كردى؟ گفت: بيا برويم. با هم به درِ خانه رفتند و واسطه شد. آن صاحب كنيز هم به خاطر قدوم مبارك حضرت پيامبر صلي الله عليه وآله اين كنيز را آزاد كرد. بعد حضرت صلي الله عليه وآله فرمود: عجب 12 درهم مباركى! دو تا برهنه را پوشاند، يك اسير را آزاد كرد.
اگر ما يك كمى در لباس صرفه جويى كنيم، يك كشور را نجات مى‏دهيم. وليكن يك برادر كوچك گريه مى‏كند كه من لباس برادر بزرگ‏تر را نمى‏پوشم. خوب، چه فرقى مى‏كند؟ يك سال او پوشيده است، يك سال هم تو بپوش. تازه اين برايت افتخار است. او برادر بزرگ شماست. گاهى وقت‏ها دختر‌ها لباس مادر را قبول نمى‏كنند و مى‏گويند دست دوم است. خوب اين افتخار است كه در لباس مادرت باشى.
خديجه ى كبرى به حضرت رسول اكرم صلي الله عليه وآله ص فرمود: من خودم كنيز تو هستم. همه ى اموالم در راه اهداف تو. فقط يك آرزو دارم. شما لباس و عباى خود را به من بدهى، خديجه در عباى تو كفن بشود. تمام هستى خود را با يك لباس رسول الله صلي الله عليه وآله عوض كرد.
مادر اميرالمؤمنين عليه السلام، فاطمه بنت اسد وقتى از دنيا رفت، وقتى مى‏خواستند به او خدمت كنند، لباس رسول الله صلي الله عليه وآله را براى كفنش دادند.
لباس بزرگ‏ترها خيلى مهم است. اصلاً بعضى از لباس‏ها يادگارى است.
امام صادقعليه السلام ميهمان داشت. فرمود: مى‏خواهى يك چيزى به تو نشان بدهم؟ گفت: بله. رفت توي اتاق و برگشت. گفت: اين لباس رسول الله صلي الله عليه وآله است كه در جنگ احد پوشيده كه سنگ زدند دندان پيامبر صلي الله عليه وآله شكست و خون مبارك رسول اكرم صلي الله عليه وآله روى اين لباس ريخت و اين هم قطره ى خونش.
يعنى يك لباسى كه قطره ى خون پيامبر رويش بوده از زمان پيامبر صلي الله عليه وآله، حضرت على، امام حسن، امام حسين، امام سجاد، امام باقر، امام صادق عليهم السلام، 5، 6 امام اين پيراهن را به عنوان يادگارى نگه داشتند و ما هم بايد لباس شهدا را نگه داريم. اين‏ها چيزهاى مباركى است. اين‏ها جزء تاريخ ماست.
داريم اگر كسى برهنه‏اى را بپوشاند «مَنْ كَسَا أَخَاهُ كِسْوَةَ شِتَاءٍ أَوْ صَيْفٍ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَكْسُوَهُ مِنْ ثِيَابِ الْجَنَّةِ وَ أَنْ يُهَوِّنَ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ وَ أَنْ يُوَسِّعَ عَلَيْهِ فِي قَبْرِهِ وَ أَنْ يَلْقَى الْمَلَائِكَةَ إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ بِالْبُشْرَى»(كافي، ج‏2، ص‏204) چه لباس تابستانى، چه لباس زمستانى اگر كسى برهنه‏اى را لباس دهد، خداوند دو تا كار برايش مى‏كند: 1 - لباس بهشتى روز قيامت به او مى‏دهد 2 - آسان مى‏ميرد. كسى اگر مى‏خواهد راحت جان دهد و قيامت هم سرفراز باشد، برهنه‏اى را لباس دهد، لباس دادن خيلى مهم است. بر عكس آن، اگر كسى لباس داشته باشد و ندهد، حسابش جداست.
پيامبر صلي الله عليه وآله در وصيت خود فرمود: «يَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ كَانَ لَهُ قَمِيصَانِ فَلْيَلْبَسْ أَحَدَهُمَا وَ يُلْبِسُ الْآخَرَ أَخَاهُ»(مكارم‏الأخلاق، ص‏471) اى ابوذر! اگر يكى، يك كسى لباس دارد «فَلْيَلْبَسْ أَحَدَهُمَا وَ يُلْبِسُ الْآخَرَ أَخَاهُ» اى ابوذر اگر دو تا لباس دارى يكى را بپوش و يكى را بده به ديگران.
زن‏ها ى ما، مردهاى ما، پسران ما، دختران ما، چقدر لباس دارند؟ بعضى از آن‏ها چقدر لباس‏هاى متعدد. . . و چقدر برهنه وجود دارد؟
يكى از مسائل: لباس تشويق است.
ما داشتيم گاهى به لباس تشويق مى‏كردند. در جنگ خيبر بود. رسول خدا صلي الله عليه وآله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: بيا. آمد. عمامه‏اش را برداشت و سر على عليه السلام گذاشت و با لباس تشويق كرد.
دعبل شعرى خواند، امام رضا عليه السلام لباس خود را كند، فرمود: اين لباس جبه ى من است و به عنوان هديه مى‏خواهم بدهم به تو.
به عنوان هديه لباس دادن مهم است.
يك زنى يك پارچه براى پيامبر صلي الله عليه وآله فرستاد، گفت: يا رسول الله! من خودم اين پارچه را بافتم برايت لباس شود. و من مى‏خواهم اين لباس را كه خودم پنبه‏اش را نخ كردم و بافتم و لباس كردم مى‏خواهم شما آن را بپوشيد. پيامبر صلي الله عليه وآله هم لباس را پوشيد و از خانه بيرون آمد. يك كسى پيامبرصلي الله عليه وآله را ديد گفت: به به عجب لباس خوبى است! تا گفت: چه لباس خوبى، پيامبر صلي الله عليه وآله همان جا در كوچه لباس را در آورد به او داد. حضرت صلي الله عليه وآله به خانه برگشت. به آن مرد گفتند: آخر تو كه مى‏دانى پيامبر صلي الله عليه وآله هيچ وقت لباس شيك نمى‏پوشد، حالا يك دفعه كه پوشيده و كسى برايش هديه آورده است، چرا گفتى چه لباس قشنگى؟ گفت: دوست داشتم اين لباس را يادگارى از پيامبر صلي الله عليه وآله داشته باشم. اصولاًلباس از همديگر مى‏گرفتند.
توجه به سن در مورد لباس:
اميرالمؤمنين عليه السلام با غلامش قنبر به بازار رفتند تا لباس بخرند، يك لباس سه تومانى بود، يك لباس دو تومانى. قنبر دو تومانى را برداشت چون غلام بود و سه تومانى را داد به على عليه السلام. گفت: چون تو سخنرانى مى‏كنى و مردم به شما نگاه مى‏كنند، اين كه گران است مال شما.
امير المؤمنين عليه السلام فرمود: درست است كه من سخنرانى مى‏كنم، اميرالمؤمنين هستم و همه به من نگاه مى‏كنند اما چون تو جوان هستى و جوان دوست دارد شيك باشد، لباس شيك مال تو. از اين هم معلوم است در مورد لباس بايد به سن دختر، به سن پسرتوجه كرد. چون گاهي وقتها در يك سنى، يك رنگ لباس شيك است.
امام صادق عليه السلام يك لباسى به رنگ صورتى پوشيده بود. يك كسى آمد گفت: آقا، زشت است كه شما كه امام هستى اين رنگ لباس را پوشيدى. اين لباس در‌شان امام نيست.
امام صادق عليه السلام فرمود: تازه داماد شدم. چون تازه داماد شدم اجازه بدهيد يك مقدارى براى عروس لباس خوب داشته باشم.
يعنى ايام عروسى اثر دارد. ايام جوانى اثر دارد. دختر و پسر حساب دارد.
بحث ما د راين 25 دقيقه، 30 دقيقه اين شد.
بحث لباس بود. البته بحث لباس خيلى دارد. بقيه‏اش را ان شاء الله جلسه ى ديگر مى‏گويم.
گفتيم: لباس فقط پشم و پنبه نيست. هر كسى هر لباسى پوشيد معلوم مى‏شود كه من آن تفكر را پسنديدم و ظلم هايى كه خاندان پهلوى به ما كردند ايرانى را، از ايرانى بودن و از مليت ايرانى در آوردند. عرب‏ها لباس ملى دارند. هندى‏ها لباس ملى دارند. ايرانى‏ها لباس اصيلى داشتند. اين را تو خالى كردند و وقتى انسان خانه‏اش خراب شد، هر جايى قهوه خانه‏اى ديد. . .
ما الان يك سره از خانم‏ها و دخترانى كه هر روز يك رنگى مى‏شوند، را مي‌بينيم. به خاطر اين كه اين‏ها از اصالت ايرانى بودن در آمدند و آن وقت پناهنده مى‏شوند به اين و آن.
برهنگى يك كيفر است. آدم و حوا كه گندم خوردند اولين سيلى آن‏ها اين بود كه لباسشان ريخت. لباس با تقوا رابطه دارد. سوره اعراف، اول مى‏فرمايد: كندن لباس، بعد مى‏گويد: «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا» اعراف/28 آيه ى فحشا و آيه ى كندن لباس، پهلوى هم است.
لباس دادن به محرومين از بزرگ‏ترين عبادات است. لباس تشويق در جنگ خيبر. امير المؤمنين عليه السلام و قنبر.
قداست لباس: لباس پيامبر صلي الله عليه وآله را به عنوان لباس مقدس مى‏گرفتند نگه مى‏داشتند. بقيه ى بحث لباس باشد براى بعد.
خدايا، لباس حيا، لباس عفت، لباس تقوا، به همه ى ما بپوشان. الهى آمين
«اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ» يكى از دعاهاى ماه رمضان است
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى از نهضت خمينى محافظت بفرما.
خامنه‏اى رهبر به لطف خود نگه دار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»