1370/2/26 اهل بيت (عليهم السلام) بايگاني سالانه - 1370



بسم الله الرحمن الرحيم‏

بحث را در شب شهادت امام صادق(ع) مى‏شنويد. ما در اين ايام، يعنى ماه شوال و ذى القعده و ذى الحجه هر يك از اين ماه‏ها، شهادت يك امام را خواهيم داشت. 25 شوال، شهادت امام صادق(ع) است. ذى القعده، شهادت امام نهم را داريم و ذى الحجه، شهادت امام هفتم و امام پنجم را داريم. چون در اين سه ماه، سه تا شهادت داريم، يك چند دقيقه‏اى در مورد مسائل حكمى امامت و عنايت و اصرارى كه شيعه روى امامت مى‏كند، صحبت مي‌كنم. بعد هم چند جمله از امام صادق(ع) را برايتان مي‌گويم.
من در اينجا بايد نامى از آيت الله كاشانى ببرم. آيت الله كاشانى(رحمت الله) كسى بود كه حتى زمان طاغوت، آن قدر اصرار كرد كه شهادت امام صادق را حتى در زمان حكومت شاهنشاهى تعطيل رسمى كرد. چون مذهب ما جعفرى است. دين ما از امام صادق(ع) است. به خاطر اين كه خط فكرى ما، خط اهل بيت است. بعد از رسول اكرم(ص) مسلمانان دو جناح شدند. يكى مكتب خلفا و يكى مكتب اهل بيت بود.
ما به دليل اين كه اسم اهل بيت در قرآن آمده است و نه اسم خلفا، به دليل اين كه اهل بيت معصوم هستند، به دليل اين كه اهل بيت سابقه‌شان صد سال بيش از فقهاى ديگر است، به دليل اين كه اهل بيت در راه خدا شهيد شدند، به دليل اين كه سابقه ى آن‏‌ها «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»(واقعه/10) به دليل «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ»(نساء/95) «قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ»(آل عمران/169) به دليل غدير خم، به دليل سفارش‏ هاى رسول اكرم(ص)، به دلايل مختلف بعد از رسول اكرم(ص) كه دو جناح شدند، جناح خلفا، جناح اهل بيت، ما جزء جناح اهل بيت شديم. الحمدالله عليه اهل بيت خيلى تبليغ شد. اميرالمؤمنين، بيست و پنج سال خانه نشست. ياران امام حسن(ع) فلجش كردند. امام حسين(ع) را شهيد كردند. امام سجاد(ع) در زمان خفقان بود. تنها امامى كه توانست يك نفسى بكشد، امام باقر(ع) بود. و بعد از امام باقر(ع)، امام صادق(ع) جلوه كرد. يعنى آن چه در حدود صد سال مسكوت مانده بود، امام صادق جلوه داد. چرا به ما مى‏گويند مذهب شما جعفرى است؟ پاسخ آن اين است، چون شيعه طرفدار اهل بيت است. اهل بيت صد سال كشته شدند، تبعيد شدند، آواره شدند، اذيت شدند، و تنها در زمان امام صادق(ع) يك روزنه‏اى پيدا شد.
امام صادق از اين روزنه استفاده كرد، حوزه ى علميه چهار هزار نفرى راه انداخت. و قال الصادق ما و اهل بيت ما و آن چه از پيغمبر و اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين به گوش ما نرسيده بود، امام صادق از طريق اين چهار هزار شاگرد به گوش ما رساند. پس دين ما، فرهنگ ما، از امام صادق است. امام صادق(ع) بلندگوى بيست و پنج سال سكوت اميرالمؤمنين است. به همين دليل به ما مى‏گويند: جعفرى، چون دين ما از جعفر صادق(ع) است. امام صادق(ع) تنها امامى بود كه ميدان پيدا كرد. ميدان وسيع براى نشر فكر، پيدا كرد.
راجع به امامت من يك بحث كلى بكنم. اصولاً دو نظريه است. من خيلى راحت مى‏گويم هم شيعه‌ها گوش دهند، هم سنى‌ها گوش دهند. همه ما با هم عنايت كنيم. سؤال اين است. آيا امام مثل رئيس جمهور است و يا امام مثل پيغمبر است؟ بحث ما، امامت است. امام‏شناسى، بعضى مى‏گويند: امام مثل نبوت است. بعضى مى‏گويند: امام مثل رئيس جمهور است. اگر امام مثل رئيس جمهور است، بايد انتخابات باشد. با سلام و صلوات يك كسى را امام كنيم. امروز به بنى عباس رأى بدهيم، فردا به بنى اميه رأى بدهيم. هر روز، يك كس را اكثريت مردم انتخاب كردند.
آيا امام مثل رئيس جمهور كشورها و يا امام مثل نبوت است؟ يعنى همين طور كه خدا، پيغمبر را تعيين مى‏كند، امام را هم بايد تعيين كند. عقيده ى شيعه اين است كه امامت مثل نبوت است. ديگران مىگويند: امام مثل رئيس جمهور است.
انتخاب چگونه است؟ ما پنج يا شش راه براى امام شناس داريم:
1- بگوييم هر چه همه گفتند. 2- بگوييم هر چه اكثريت گفتند. 3- بگوييم هر چه اقليت گفتند 4- بگوييم هر كس كه كودتا كردو قدرت را به دست گرفت، همان امام شود.
5- بگوييم هر كس پدرش امام بوده است، خودش هم امام شود(جانشينى) 6- جاي آن باز باشد، ببينيم چه كسي است.
كدام هايش حق است؟
1- امام چه كسى است؟ بگوييم هركسي كه همه گفتند(اتفاق همگان). هيچ وقت روى كره‏ى زمين، همه ى نظرها روى يك نفر، اتفاق پيدا نمى‏كند، پس اين نمى‏شود. اتفاق همگان نمى‏شود. اولى نشدنى است.
2- بگوييم هرچه اكثريت گفتند. پس اكثريت شدنى است. اما اكثريت راه حل است و راه حق نيست. فرق بين راه حل و راه حق چست؟ شما يك چرخ خياطى و ده نفر متقاضى داريد. نمى‏دانى چرخ خياطى را به چه كسى بدهى. اين جا قرعه مى‏كشيم، قرعه كشيديم، آيا قرعه ما را از بن بست بيرون مى‏آورد؟ مشكلمان را حل مى‏كند؟ قرعه راه حل است يا راه حق است؟ راه حل است. گاهى وقت‏ها ممكن است ماشين صورت تراشى يكى باشد و چند نفر متقاضى داشته باشد. ولى وقتى قرعه مى‏كشند، به يك كسى مى‏افتد كه اصلاً ريش ندارد كه بتراشد. يا ممكن است يك موتور به يك پيرزني بيفتد كه اصلاً سوار دوچرخه هم نمى‏تواند بشود. خيلى وقت‏ها در قرعه كشى‏ها، چيزى نصيب كسى شده است كه هيچ ربطى به او ندارد. ممكن است براي يك كراوات قرعه بيندازند، و به يك آخوند بيفتد كه در عمرش يك بار هم كراوات نبسته است.
يك وقت ما، ماه رمضان اتريش بوديم. يك مقاله‏اى در روزنامه نوشته بودند، مقاله ى قشنگى بود. گفتم: فتوكپى آن را بياورم. مقاله‏اى در مورد بىخاصيت بودن لباس! نوشته بود كه بىخاصيت‏ترين لباس‏هاى كره ى زمين كراوات است. چون نه گرم مى‏كند، نه سرد مى‏كند، نه نشان دهنده ى پول است، نه نشان دهنده ى فقر است، نه نشان دهنده ى علم است، نه نشان دهنده ى جهل است، نه نشان دهنده ى كمال است، نه نشان دهنده ى تخصص است. خيلى‏ها كراوات دارند، ولي تخصصى هم ندارند. يك مقاله‏اى نوشته بود كه اين چه چيزى است كه ما گردن مى‏كنيم؟ خوب آقا! خدا پدرت را بيامرزد. تو كه در اروپا داري زندگي مي‌كني اين را گفتى، ما اگر اين را بگوييم، مى‏گويند: اين شيخ خودش كراوات ندارد، حسوديش مى‏شود. بعضى لباس‏ها نشان دهنده است. كه مثلاً ايشان ارتشى است. ايشان پزشك است. ايشان آخوند است. بعضى لباس‏ها نشان دهنده ى شغل است. نشان دهنده ى علم است. نشان دهنده ى تخصص است. اين بنده ى خدا، در بحث لباس‏شناسى تحقيقى كرده بود، گفته بود: لباسى كه نشان دهنده ى هيچ چيزى نيست، هيچ كمالى و هيچ عنوانى از اين در نمى‏آيد، كروات است.
پس در مجموع گاهى در قرعه يك چيزى به يك كسى مى‏افتد كه ربطى به او ندارد. پس قرعه راه حل است، راه حق نيست. اكثريت هم همين طور است. اكثريت راه حل است، راه حق نيست. اگر اكثريت راه حق بود، قرآن هشتاد بار نمى‏گفت: اكثر مردم راه كج مى‏روند. هشتاد و دو بار در قرآن مى‏فرمايد: اكثر مردم در خصلت‏هاى انسانى منحرف هستند. اكثر مردم يا راست مى‏گويند يا دروغ مى‏گويند. اگر شما يك ميليون پول داشته باشيد، در بيابان و كوچه و بازار راه بروى، به اكثر مردم اعتماد مى‏كنى كه پول بدهي يا نمي‌دهي. اكثريت، دليل بر حقانيت نيست. بگو پس چرا مجلس ما، رئيس جمهور ما، شوراى نگهبان ما، پس چرا اين قدر اكثر، اكثر راه انداخته‏ايد؟ عرض كردم اكثريت راه حل است ولى راه حق نيست. پس اكثريت را فعلاً مى‏گذاريم، اگر راه ديگري نداشتيم، باز اكثريت بهترين است.
3- اقليت چطور؟ بگوييم امام چه كسي است؟ معناي اقليت هم اين است كه يك گروه چند نفرى بيايند و سرنوشت كل جامعه را در دست بگيرند. اين هم تضييع حق ديگران است. ضايع كردن حق مردم است. بيايم مردم و توده ى جامعه را محروم كنيم به خاطر چند نفرى؟
4- كودتا چطور؟ امام كيست؟ بگوييم: هر كس كودتا مى‏كند. كودتا نشان دهنده ى حق نيست. كودتا قلدرى است. اين هم راه زور است. هر كه زورش بيش‏تر است و قانون جنگل مى‏شود. در جنگل هم، ببر از پلنگ زورش بيش‏تر است. اين كه نشد كه هر كس كه زورش بيش‏تر است، مي‌تواند كودتا كند و اين نشان دهنده حق و منطق نيست.
5- بياييم جانشينى را بگوييم. جانشينى هم تحميل است. اگر بنده پيش نماز اين مسجد بودم، بعد از مرگ من پسرم نماز بخواند، ممكن است من لايق باشم ولي پسرم لايق نباشد. چه دليلي دارد اگر رئيس كارخانه‏اى آقاست، فردا هم آقازاده‏اش جانشين باشد. آقا زادگى يك تحميل است. گاهى قرآن آقازاده را مطرح مى‏كند، مى‏گويد: «وَ مِنْ ذُرِّيَّتي»(بقره/124)، «وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‏ وَ عيسى‏ وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ»(انعام/85) بعد مى‏گويد: نه به خاطر آقا زادگى آن است «كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ» خودشان هم خوب هستند. يك وقت يك آقازاده‏اى، از خودش هم مايه دارد، يك وقت آقازاده، اگر از آقايش جدا شود، خودش مايه ندارد. قرآن مي‌گويد: «وَ مِنْ ذُرِّيَّتي»(بقره/124) قرآن روي كلمه آقازاده، مانور مى‏دهد. مى‏گويد: آقازادگى يك كمالى است. اما خودش هم بايد كمال داشته باشد و لذا مى‏گويد: «كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ» يعنى آقازادگى اصل است، خودش هم ارزش دارد. پس اين جانشينى به عنوان آقازادگى هم يك تحميل است.
(آقايانى كه دير تلويزيون را روشن كردند و حواسشان پرت شد، به مناسبت شهادت امام صادق(ع) بحث ما، بحث امامت است. امام را چگونه تعيين كنيم؟ اتفاق همه نمى‏شود. اكثريت راه حق نيست، راه حل است. اقليت ضايع كردن حق مردم است. كودتا زور است. جانشينى تحميل است. پس چكار كنيم؟ از همه ى اين‏ها صرف نظر مي‌كنيم.)
6- يك راه ديگر مانده است. چه طورى امام را تعيين كنيم؟ امام را بايد خدا تعيين كند. چرا مردم حق ندارند پيغمبر را تعيين كنند؟ براى اين كه پيغمبر بايد معصوم باشد و به قول ابوعلى سينا، عصمت يك حالتى است كه نشان دهنده نيست. آخر آدم بعضى چيزها را مى‏تواند امتحان كند. نمى‏دانم فرودگاه رفته‏ايد يا نه؟ در فرودگاه يك دستگاه هايى دارند كه به بدن انسان مى‏گذارند و به بدن انسان مى‏كشانند، نشان‏دهنده ى اين است كه بنده تروريستم، اسلحه دارم، چاقو دارم، اگر جنس آهنى باشد، حتي يك پاشنه كش، را نشان مى‏دهد. ما بعضى چيزها را مى‏توانيم با يك وسيله بفهميم، كه هست يا نيست؟ اما اين آقا عصمت دارد. حالا هرچه خط كش اين طرف و آن طرفش بگذاريم، نمى‏شود فهميد. به قول بوعلى سينا عصمت ديدنى نيست. رهبر بايد معصوم باشد و چون عصمت ديدنى نيست، خدا بايد رهبر را تعيين كند. دليل اين كه رهبر بايد معصوم باشد اين است كه « هر چه بگندد نمكش مى‏زنند *** واى به روزى كه بگندد نمك» ‏
ما كه رهبر مى‏خواهيم، براى اين است كه چپ مى‏شويم. واى به روزى كه رهبر چپ بشود. پس رهبر نبايد چپه شود. رهبر بايد معصوم باشد. درباره عصمت هم بوعلى سينا مى‏گويد: كسى جز خدا نمى‏شناسد. پس بايد پيغمبر را خدا تعيين كند. آن وقت امامت را مى‏گويد: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»(بقره/124) اين آيه ى قرآن است. «اني» يعني «خودم». خدا مى‏گويد: ابراهيم من خودم تو را به امامت رساندم. كلمه ى «إِنِّي» يعنى به درستى كه خودم «جاعِلُكَ» نسبت مى‏كنم تو را «لِلنَّاسِ» براى مردم «اِماماً» امام قرار دادم. قرآن مى‏گويد «إِنِّي» خود خدا بايد تعيين كند. در ميان اين شش راه، سالم‏ترين راه، راه ششم است. اتفاق همگان نمى‏شود. هيچ وقت در تاريخ روى يك نفر، اتفاق كلمه نبوده است. اگر خدا امام را تعيين نمى‏كرد، شما مي‌توانستي اكثريت را بگويي. خدا در قرآن مى‏گويد: «وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَيْنَهُمْ»(شورى/38) قرآن مى‏گويد: كار مردم بايد شورايى و مشورتى باشد. درست است كار اجتماعى بايد مشورتى باشد. اما امامت «أَمْرُهُمْ» نيست «اَمْرُالله» است.
كارهايى هست كه مربوط به شماست، با اين پول بيمارستان و يا دبستان بسازيم. پول جمهورى اسلامى خرج بيمارستان شود و يا دبستان، كار اجتماعى است، مشورت كنيد. هرچه نمايندگان مجلس گفتند. اما آيا مي‌شود، بياييم و مشورت كنيم كه نماز صبح چند ركعت باشد؟ نماز صبح كار مردمى نيست، كار خدايى است. بنابراين، امام را بايد خدا تعيين كند. عقيده ى شيعه هم همين است. پس بچه‏هاى شيعه و بچه‏هاى سنى بدانند، اصل ما در امامت اين است كه امامت مثل نبوت است. امام جانشين پيغمبر است. به همان دليل كه مردم پيغمبر مى‏خواهند، به همان دليل امام هم مى‏خواهند. به همان دليل كه پيغمبر بايد معصوم باشد، به همان دليل هم امام بايد معصوم باشد. اصولاً قرآنى كه مى‏گويد: «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(نساء/59) اولى الامرى كه اسمش پيش اسم خدا و رسول است. بايد هم كارش شبيه به خدا و رسول باشد. زشت است ما بگوييم «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ و فهد» و «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ و صدام حسين» «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ و ديگرى» كسى كه اسمش كنار اسم الله و رسول است، بايد كار و خصلتش هم شبيه به الله و رسول باشد. ما در امامت معتقد به عصمت هستيم. معتقد به عدالت هستيم. معتقديم امامت مثل نبوت است. معتقديم بايد خدا تعيين كند. دليل ما هم آيه ى قرآن است. مى‏فرمايد: خودم بايد امام را تعيين كنم. امامت با سلام و صلوات و كودتا و زور و بگير و ببند نيست. اين عقيده ى شيعه است. حالا روى اين عقيده ما چقدر باج داده‏ايم؟ خيلى باج داده‏ايم. تمام امامان ما شهيد شدند به خاطر اين كه به مردم مى‏گفتند: رهبرى لايق همان اهل بيت عصمت و طهارت هستند. امام صادق ما شهيد شد، امام كاظم ما شهيد شد، همه ى امامان ما، همه ى آن‏ها شهيد شدند و شيعيان در طول تاريخ قطعه، قطعه شدند. به خاطر اين كه روى اين كلمه ايستادند. رهبر بايد معصوم باشد. در زمان غيبت هم بايد فقيه عادل، ولى فقيه عادل باشد. پس يا بايد معصوم و يا مجتهد عادل باشد. زور و پول و دلار و سكه و ريال و چاپ قرآن و عكس و پوستر و فيلم و تهديد و بند به شرق و بند به غرب، اين‏ها لياقت براى انسان نمى‏آورد.
عقيده ى شيعه، عصمت و عدالت است. پاى عصمت و عدالت خون‏ها داده شده است. بحمدالله روى كره ى زمين مانديم و تنها جمهورى اسلامى است كه رهبرى با يك چنين عقيده‏اى دارد. ديگران رهبرشان يا اكثريت است، يا اقليت است، يا كودتاست و يا زور است. يا بعضى‏ها هيچ كدام را ندارند. بنده ى خدا كه چه عرض كنم. افرادى هستند كه رهبريشان با باج‏گيرى و باج دهى است. از اين مى‏گيرد به آن مى‏دهد. اين رهبر واسطه مى‏شود. مثل بنگاهى معاملاتى هستند. خودشان، نه خريدار و نه فروشنده هستند. ما يك عده رهبر دركشورها داريم، اين‏ها يك خورده از مردم مى‏گيرند، يعني از ضعيف باج مى‏گيرند و به قوى باج مى‏دهند. اين واسطه، رهبرى نيست. قهوه خانه قنبر است. يك بنگاه معاملاتى است. با اين فرق كه بنگاه معاملاتى خانه است. اين بده و بستان‏هاى سياسى است. خدا را شكر كه اعتقاد ما در امامت اين است.
اما نقش امام چه است؟ حوزه ى علميه ى امام صادق(ع) با اين كه انواع كنترل‏ها روي آن مى‏شد، چهار هزار نفر شاگرد داشت. اين چهار هزار نفر شوخى نيست. اسم تك تك آن‏ها نوشته شده است. آنها چه كردند؟ در شام و در دمشق آمدند و مسجد اموى ساختند. تا نظر مردم از مسجد پيغمبر كه امام صادق در آن تدريس مى‏كند، از حوزه علميه ى مدينه، به حوزه ى علميه شام منتقل شود. اصلاً مسجد ساختند، براى اين كه مسجد را خلوت كنند. آخوند تراشيدند تا دور امام صادق(ع) خلوت شود. همه ى اين كارها را كردند. صد سال قبر اميرالمؤمنين(ع) مخفى بود، امام صادق(ع) روشن كرد. چزى كه امامت را نشان داد، همين مقاومت شيعه بود. همه چيز دادند ولى تن ندادند، كه از فكرشان سابيده شود. شهادت امام صادق(ع) است. ما طلبه‏ها افتخار مى‏كنيم كه شاگرد امام صادق(ع) هستيم.
امام صادق(ع) پيام‏هاى مختلفى داشت. براى همه پيام دارد. چند جمله از سخنان امام صادق را از نظر اعتقادى برايتان بگويم. وقتى ما عقيده ى خودمان را راجع به امامت گفتيم. حالا چند تا سفارش از امام صادق بكنم. كه اين سفارشات درس است. برادرها و خواهرها، اكثر ما معامله گر هستيم. امام صادق(ع) فرمود: معامله گر نباشيد «صِلْ مَنْ قَطَعَكَ»(تحف‏العقول، ص‏305) در اخلاق معامله نكنيد. ما مى‏گوييم چه؟ ما مى‏گوييم گوشت قربانى برايمان آوردند، ما هم برايش ببريم. يعنى عيناً داد و ستد است. سلام كرد، سلامش مى‏كنم. ديدنم آمد، بازديدش مى‏روم. چشم روشنى آورد، مى‏برم. تو عقد و عروسى دخترم آمد، مى‏روم. امام فرمود: در اخلاقيات تك بزنيد، معامله نكنيد. «صِلْ مَنْ قَطَعَكَ» وصل شو به كسى كه با تو قطع رابطه مى‏كند. يعنى تك بزن. هنر تو به اين است كه بگويى، رفتم خانه ى كسى كه او چند سال است، پايش را خانه ى ما نگذاشته است. در اخلاق اگر تو آمدى و من آمدم كه هنر نيست.
حديث داريم اگر فقير گفت تو هم پول به او دادي، كه هنر نيست. صد تومان آبروى خودش را ريخته، شما ده تومان به او داده‏اى. تازه نود تومان هم ضرر كرده است. اگر من خانه‌ي شما آمدم، شما آمدى، هنر نيست. معامله گر هستى. امام فرمود: برو خانه كسى كه خانه‌ات نمى‏آيد. آدم نبايد خودش را سبك كند. امام صادق فرمود: خودت را سبك كن. يعنى اگر آدم برود، سبك كردن نيست. امام صادق(ع) شب شهادتش از هوش رفت. يك مدتى شد، چند دقيقه از عمرش بيش‏تر نمانده بود. چشم هايش را باز كرد، فرمود: مقدارى پول به فلانى بدهيد. گفتند: آقا فلانى؟ گفت: بله فلانى. گفتند: آقا فلانى يك روز با چاقو و كارد آمد، شما را بكشد. قاتل تو است. فرمود: چون خويش و قوم است، برويد به او پول بدهيد و بگوييد: امام صادق در آستانه ى شهادت سلام رساند و اين پول را داد. آن آقا را كه‏ رفتند و پول به او دادند، از كارش شرمنده شد و طرفدار خط اهل بيت ‏شد. هنر اين است كه تك بزنيم. «وَ أَعْطِ مَنْ حَرَمَكَ»(تحف‏العقول، ص‏305) «اعط» عطا كن «من حرمك» كسى كه او تو را محروم كرده است، او به تو نداد و كادو نياورد، تو به او اعطا كن. «وَ أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ»(تحف‏العقول، ص‏305) او به تو بدى كرد، تو به او خوبى كن. «وَ سَلِّمْ عَلَى مَنْ سَبَّكَ»(تحف‏العقول، ص‏305) فحش به تو داد، جواب سلامش را بده. اين يك سفارش است كه امام صادق فرمود. در اخلاقيات، معامله نكنيد.
از جملات ديگر امام صادق(ع) اين است كه فرمود: نماز خواندن فايده‏اى ندارد. «انما اقبل الصلاة» نماز كسى قبول مى‏شود كه اين چند مورد كار را بكند:
1 - «يطعمه جائع» نماز از كسى قبول مى‏شود كه گرسنه را سير كند. اگر از يك ميليون افراد كرد بيشتري وارد ايران شدند و فرد نماز خوانى در ايران بود و چيزى به اين كردها نداد، در نماز خواندنش شك كنيد. اين را من نمى‏گويم، امام صادق فرمود: «قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ فِي بَعْضِ مَا أَوْحَى إِنَّمَا أَقْبَلُ الصَّلَاةَ مِمَّنْ يَتَوَاضَعُ لِعَظَمَتِي وَ يَكُفُّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ مِنْ أَجْلِي وَ يَقْطَعُ نَهَارَهُ بِذِكْرِي وَ لَا يَتَعَظَّمُ عَلَى خَلْقِي وَ يُطْعِمُ الْجَائِعَ وَ يَكْسُو الْعَارِيَ وَ يَرْحَمُ الْمُصَابَ وَ يُؤْوِي الْغَرِيبَ»(تحف‏العقول، ص‏305) «إِنَّمَا» يعنى فقط، فقط نماز كسى قبول مى‏شود كه در كنار نمازش، به فكر گرسنه‏ها هم باشد و «يَكْسُو» برهنه‏ها را بپوشاند «وَ يَرْحَمُ الْمُصَابَ» غصه بخورد. افرادى هستند كه مىگو‏يند: جمهورى اسلامى نبايد راه به اين‏ها بدهد. چطور فلان كشور و فلان كشور راه نمى‏دهند؟ خوب راه ندهند. اين‏ها مى‏آيند گوشت گران مى‏شود. پودر شوينده گران مى‏شود. خوب خانم و آقا، اگر راه ندهيم اين‏ها چه كار كنند؟ عراق كه در سر اين‏ها مى‏زند. ما هم كه راهشان ندهيم. پس اينها چه كار كنند؟ كشورهاى ديگر هم كه راهشان نمي‌دهند، يك كشور است كه شرف انسانى دارد، آن هم ما هستيم. ما راه مى‏دهيم. آخر مى‏دانى گوشت گران شد. بابا اصلا گوشت نباشد، ما همه نان خالى بخوريم. به مظلومين راه بدهيم، بهتر از اين است كه گوشت بخوريم و مظلومين از گرسنگى تلف شوند.
شهادت امام صادق است، پاى سخن امام صادق بنشينيم. امام صادق فرمود: «إِنَّمَا أَقْبَلُ الصَّلَاةَ» فقط نماز كسى قبول مى‏شود كه «يُطْعِمُ الْجَائِعَ وَ يَكْسُو الْعَارِيَ وَ يَرْحَمُ الْمُصَابَ وَ يُؤْوِي الْغَرِيبَ» به غريب پناه بدهد و به مظلوم رحم كند. برهنه را بپوشاند. گرسنه را سير كند. از امام صادق حديثى ديگر داريم. امام صادق فرمود: «يَا ابْنَ جُنْدَبٍ الْمَاشِي فِي حَاجَةِ أَخِيهِ كَالسَّاعِي بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ»(تحف‏العقول، ص‏303) امام صادق(ع) كه شب شهادتش است در يك جمله‏اى فرمود: بايد كار مردم را راه انداخت. فرمود: «كَالسَّاعِي» «يَا ابْنَ جُنْدَبٍ الْمَاشِي فِي حَاجَةِ أَخِيهِ» اگر كسى بلند شود، قدم بردارد، حركتى بكند كه مشكل مسلمانى را حل كند، اگر يك با غيرتى از مظلوميت كسى بلند شد، دردش آمد، مشكلش را حل كند، قدمى كه بر مى‏دارد، «كَالسَّاعِي بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ» انگار در مكه كنار مسجد الحرام، سعى صفا و مروه مى‏كند و اگر كسى مشكلش را حل كرد، ثواب كسى را دارد كه در كنار رسول اكرم(ص) در جنگ بدر و احد، بدنش خونى شده باشد. اين جمله از امام صادق(ع) درباره اهميت كمك به مردم بود. حالا كارمند اداره‏ هستي، مي‌خواهى بگويى برو فردا بيا. بگو برو فردا بيا، ولي كار او را راه بينداز.
امام كاظم فرمود: اگر مسلمانى به كسى مراجعه كند و آن كس مى‏تواند كارش را سريع انجام دهد، تفره برود، به رسول اكرم(ص) توهين كرده است. امير المؤمنين در خانه رفت. كنيزي گريه مي‌كرد. گفت: برايم مشكلى پيش آمده است. هواى كوفه، داغ بود. خواست بگويد الان سر ظهر است، هوا داغ است، يك ساعت ديگر، بعد از ظهر، فرمود: به خدا نمى‏شود على برود استراحت كند و مردم مشكل داشته باشند. از خواب خودش صرف نظر كرد، مشكل را حل كرد. وقتى مشكلى پيش مى‏آيد، ما بايد يك مقدارى از استراحت خودمان، حداقل كم كنيم.
امام صادق(ع) فرمود: به مردم شيعه و ياران ما بگو «لَا تَذْهَبَنَّ بِكُمُ الْمَذَاهِب»(تحف‏العقول، ص‏303) بيخودى به شيعه بودن، دل خوش نكنيد و آرزوى بيهوده نداشته باشيد. «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً»(كهف/110) كسى كه رجاء و اميد دارد «فَلْيَعْمَلْ» بايد عملش هم صالح باشد. امام صادق(ع) فرمود: به شيعه‏ها بگو «فَوَ اللَّهِ لَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فِي الدُّنْيَا وَ مُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ فِي اللَّهِ»(تحف‏العقول، ص‏303) به خدا قسم ولايت ما شامل حال كسى نمى‏شود، مگر كسى كه جوش بزند و سوز داشته باشد. ورع و اجتهاد داشته باشد «وَ مُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ» هرچه دارند با هم داشته باشند. خلاصه آن كه اسلام سوز مى‏خواهد، غيرت مى‏خواهد، تعهد مى‏خواهد، شور مى‏خواهد.
يكى ديگر از سفارشاتى كه لحظه‏هاى آخر اما صادق(ع) فرمود، سفارش به نماز بود. من نمى‏دانم چرا راحت هر كجا بناست قرباني شود، نماز قرباني مى‏شود. ما چه شيعه‏اى هستيم؟ عده‏اى از خانم‏ها آمدند به همسر امام صادق(ع) تسليت بگويند، وارد شدند. گفتند: امام صادق(ع) شهيد شد. خانم گريه كرد. زن‏ها گريه كردند. فرمود: نبوديد ماجرا را ببينيد. گفتند: ماجرا چه بود؟ گفت: دقيقه ى آخر عمر امام صادق(ع) بود، چون انسان دقيقه‏هاى آخر عمر، آخرين حرف هايش را مى‏زند. هميشه هر كس مهم‏ترين حرفش را، آخرين دقيقه مى‏زند. امام چشم هايش را باز كرد، فرمود: فورى به فاميل بگوييد بيايند، فورى فاميل‌هايي كه در دسترس بودند بالاي سر امام جمع شدند، اتاق و سالن پر شد. بعد امام صادق(ع) چشمش را باز كرد و فرمود: شفاعت ما شامل حال كسى نمى‏شود كه نماز را سبك بشمارد. زشت نيست وقتى به كارگرهاى كفش ملى مى‏گويند: نماز، بگويد: والله توليد كم مى‏شود. ما توليد را براى چه مى‏خواهيم؟ مگر نماز چقدر طول مى‏كشد؟ آقا توليد كم نمى‏شود. نسبت به نماز، احساسمان كم شده است. حالا كه مى‏خواهند يك ساعت، ساعت را بكشند جلو، در پادگان‏ها زمزمه مى‏شود كه خيلى خوب، ساعت كه رفت جلو، ديگر نماز جماعت تعطيل شود. يعنى تمام ارتشى‏ها، همه ى كارهايشان ضرورى بود، فقط «بسم الله الرحمن الرحيم» پادگان را به هم مى‏ريزد. نه آقا، شما كه شش ساعت ايستاده‏اى. شش ساعت و پنج دقيقه بايست. ولي اگر به او بگويند: سرويس رفت، به سرعت مي‌دود تا از سرويس عقب نماند.
متأسفانه من با يك جوان حزب اللهى در ماشين نشسته بودم، يك جايى مى‏رفتيم، يك مرتبه پشت فرمان به سر خود مي‌زد، گفت: واى، چنان گفت واى! گفتم: چه كسى زير ماشين رفت؟ گفت: پرسپوليس باخت. معلوم شد، اين طرفدار پرسپوليس بوده است و حال آن كه اين جوان حزب اللهى شب تا صبح خانه ى ما خوابيد و شايد نمازش هم قضا شد. يك بار نگفت: واى نمازم قضا شد. آقا مريض شديم و بزرگ‏ترين مريضي اين است كه نمى‏دانيم مريض هستيم. مى‏گوييم: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» مى‏گويد: توليد كفش ملى، توليد شيشه، توليد كم مى‏شود. اگر مى‏خواهد كم شود، كم شود. ما بايد ياد بگيريم. تا مى‏گويند: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» پادگان، كارخانه، تعطيل شود. آقا توليد كم مى‏شود، كم شود. مگر چقدر طول مى‏كشد؟
اما روحانيون هم بايد نماز را خيلى سريع بخوانند و اگر حتى دو نماز چهار دقيقه طول مى‏كشد. يك نماز را انجام دهند. نماز ظهر را بخوانند و نماز عصر را خانه بخوانند. «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» بلژيك كه نيست، جمهورى اسلامى است. اگر بنا باشد ظهر در كارخانه ى ما مثل بلژيك باشد، مثل رومانى باشد، پس چه اسلامى است؟ كجاي آن اسلامى است؟ مگر يك راهپيمايى روز قدس، نشان دهنده ى اسلام است؟ مگر يك تشييع جنازه ى امام، نشان دهنده ى اسلام است؟ البته امام صادق هميتطور هم فرمود: ريشه ى اسلام حب و بغض است. الحمدالله ما نسبت به اولياء خدا حب و محبت داريم و نسبت به دشمنان خدا، بغض داريم. مرگ بر آمريكا را محكم مى‏گوييم. مرگ بر اسرائيل را محكم مى‏گوييم. نسبت به امام حسين(ع) اشك مى‏ريزيم. در حب و بغض نمره‌ي ما بيست است. اما زشت است كه «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» مي‌گويند، كارخانه انگار كشور بيگانه باشد. بالاخره بايد يك خبرى از «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» باشد. آدم خجالت مى‏كشد كه وقتى مى‏گويند: خدا! مى‏گويد: توليد! اصلاً روز كارگر با همه ى احترامى كه دارد، ما نبايد از خداى كارگرها غافل شويم. به مناسبت روز كارگر، يك روز تعطيل، مراسم، جلسات، كنفرانس‏ها، كميسيون‏ها، كف، صلوات، خرج، تشريفات، همه ى اين‏ها خوب است، ولي كارگر نمونه يكى هم به خاطر آن باشد كه نمازش هم درست است. آقا در چه نمونه است؟ توليد بالاست. يك ملاكى هم براى نماز باشد.
شب شهادت امام صادق(ع)، بحث را گوش مى‏دهيد. امام صادق(ع) فرمود: به خدا قسم اگر كسى نماز را سبك بشمارد، شفاعت ما شامل حالش نمىشو‏د. شما حساب كن، قهوه خانه‏هايى كه در راه‌ها هستند. البته نمى‏دانم مسئولش كدام وزارت خانه‏اى است. ولي شايد پيگيري كرده باشد. كثيف‏ترين مكان هايى كه در قهوه خانه‏هاى راه‌ها هست، نماز خانه است. اين جمهورى اسلامى است. وارد هتل مى‏شويم، جاجيم‏ها، صنايع دستى، ويترين‌هاي قشنگ، همه اجناس قالى و پشم و پتو، بعد مى‏گوييم: آقا ببخشيد در اين هتل نمازخانه كجاست؟ مى‏گوييد: پشت انبار سيب زمينى است. آنجا كه مى‏خواهند بگويند: الله اكبر پشت انبار سيب زمينى مي‌گويند، آنجايى كه مى‏خواهيم گليم بخريم، وزارت ارشاد بايد بجنبد. كارخانه «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» كه گفت، مدير عامل هم كه مى‏گويد: توليد! بگوييد يك سالن توليد، و دو سالن نماز بخوانند. اين بى تفاوتى به «حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ» بد است.
دوبار مى‏گوييم «حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ» دو بار مى‏گوييم «حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ» دوبار مى‏گوييم «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» آخر ما چه شيعه‏اى هستيم؟ شما ماجراي مسلم بن عقيل را شنيده‏ايد. مسلم دو تا بچه داشت. بچه هايش كربلا بودند. چون كوچك بودند، شهيد نشدند. امام حسين(ع) را شهيد كردند، اسيرها را هم آوردند. اين دو تا بچه كوچك، اسير بودند. زندانشان كردند. مدت‏ها زندان بودند. بعد زندان بان اين‏ها را شناخت كه عجب شما فلانى هستيد. شبانه، غذا به اين‏ها داد و اين‏ها را فرارى داد. دو تا بچه كوچك فرار كردند، در يك منطقه‏اى رفتند و به يك خانه‏اى پناه آوردند، ولي ابن زياد فهميده بود دو تا بچه فرار كردند. جايزه تعيين كرده بود، صاحب خانه آمد، براى اين كه جايزه بگيرد سر اين دو تا بچه را بريد، دو بچه كوچك كه در كربلا شهادت امام حسين(ع) را ديدند، در زندان ابن زياد بوده و شبانه فرار كرده در خانه پناهنده شده‌اند، اما صاحب خانه براى جايزه مى‏خواهد سر اين دو تا بچه را ببرد. درعين حال اين بچه‏هاى ده ساله، يازده ساله گفتند: حالا كه بناست سر ما را ببرى، اجازه بده نمازمان را بخوانيم. دو ركعت نماز خواندند و سرشان جدا شد. آخر اين كه ده ساله است نماز مى‏خواند، چرا پسر سيزده ساله ى ما نماز نمى‏خواند؟ و پدرش و مادرش مى‏گويند: آقاجان دكمه‏ات را ببند قربانت بروم. قربانت بروم كفش هايت را تا به تا نپوش، يك بار نمى‏گويد: نماز. نسبت به نماز همه ى ما با هم خوابمان برده است. نه ارشاد غصه مى‏خورد كه چرا نمازخانه قهوه خانه ى در بين راه كثيف‏ترين مكان‌ها است، نه هتل دار غصه مى‏خورد كه چرا نمازخانه داخل انبار سيب زمينى است، نه گاراژى غصه مى‏خورد كه چرا در ترمينال نمازخانه، اين قدر كثيف است. نه كفش ملى، نه كارخانه ى شيشه، دانشگاه و. . . ما نماز جماعت را كوتاه گرفته‏ايم. پست هايى دولتى باعث شده كه بسيارى از روحانيون ما ديگر مسجدشان را رها كرده‏اند. بى اعتنايى به نماز، شامل ما آخوندها هم مي‌شود. مگر اشكال دارد آدم هم وزير و هم پيش نماز باشد. به هر حال نبايد اگر كسى مسئول يك جايى شد، قاضى، دادستان و. . . ديگر نماز نخواند. (حالا ان شاءالله من را فردا نگيرند) اين‏ها ضمن اين كه كارهاى اجرايى مى‏كنند، مى‏توانند ظهر بروند يك جايى و نماز هم بخوانند. نسبت به نماز بى اعتنا ‏شده‌ايم. امام صادق(ع) فرمود: به خدا قسم كسى كه نماز نزدش سبك بشود، ما شفاعتش را نمى‏كنيم.
خدايا! ما را نسبت به شناخت امام، عشق به امام، تداوم خط امام، آشنايى با معارف امام، تخلق به اخلاق امام، آشنا و به ما توفيق اقامه با شرايطش، نماز با آدابش، آن نمازى كه «تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»(عنكبوت/45) است نصيب ما بفرما.
اميد دارم بحث امشب ما بين مدير عامل و كارخانه دار و. . . يك قلقلك و ولوله‏اى ايجاد كند. بايد ظهر در كارخانه، پنج دقيقه نماز اقامه بشود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»