1370/9/28 قرآن، کتاب هدايت - 1 بايگاني سالانه - 1370
بسم الله الرحمن الرحيم
در خدمت برادران و خواهران دانشجو هستيم ، بحث به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه پخش ميشود ، آذر سال هفتاد ، خوب در خدمت برادران من فكر ميكردم كه چه مسئلهاي را مطرح كنم كه مربوط به حوزه باشد و دانشگاه ، چيزي را ، پشنهادي را يكي از دوستان ، عزيزان كرد ، ديدم پيشنهاد خوبي است ، آن پيشنهاد اين است كه حضرت امام فرموده درباره حوزه و دانشگاه ، بياني است از حضرت امام(رض) گر چه توي بيان ، من فتوكپيش را آوردهام ، پشت مجله حوزه هم اين چاپ شده بود و يك جمله توش است كه من زبانم نميگردد بگويم ولي معذرت ميخواهم از همه امت حزب ا . . . و از روح مقدس حضرت امام ، از همه مردم معذرت ميخواهم من حرف امام را ميخوانم منتها حالا يك كلمهاي است كه من اگر خودم باشم نبايد بخوانم ، منتها چون حرف امام است ميخوانم ، (هان ، اي حوزههاي علميه و دانشگاهها) ، اين خطابش امام به حوزه و دانشگاه است ، (هاناي حوزههاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق به پا خيزيد و قرآن كريم را از شر جاهلان منتسك وعالمان متهنك كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و ميتازند ، نجات دهيد ، به پا خيزيد و قرآن را نجات دهيد ، حالا اينجاست كه عرض كردم نميتوانم بگويم ، يكبار ديگر از همه بينندگان و شنوندهها معذرت ميخواهم و اگر نه خودم من همچين عقيدهاي ند ارم و اينجانب ، امام ميفرمايد : (و اينجانب از روي حد و نه تعارف معمولي ميگويم ، از عمر به باد رفته خود حسرت ميخورم ، از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تأسف ميخورم ، عقيده ما اينست كه بعد از امام زمان(عج) آبروتر از حضرت امام نيست ، اما خودش ، خودش را اينطور پايين ميبيند ، مثل اميرالمومنين ، امير المومنين ، بعد از رسول اكرم(ص) بهترين فرد كره زمين است ، اما مناجاتهايي كه ميكند ، آدم احساس ميكند ، اينقدر به درگاه خدا التماس ميكند و خودش را كوچك ميكند و شمااي فرزندان برومند اسلام ، حوزه و دانشگاه از توجه به شئون قرآن ، به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن و تدريس قرآن در هر رشتهاي از آن ، آنرا تحت نظر و مقصد اعلي خود قرار دهيد ، تا خداي ناخواسته در آخر عمر ، ضعف و پيري بر شما هجوم كرد ، از كردهها پشيمان و تأسف بر ايام جواني نخوريد ، همچون نويسنده ، اين جملهاي است از امام راجع به حوزه و دانشگاه در رابطه با اينكه قرآن ، قرآن مظلوم است . يك خورده ميخواهم در باره قرآن صحبت كنم ، اين قرآن چي است ، چرا مظلوم است ، الان ده ، سيزده سال از انقلاب ميگذرد ، چقدر قرآن در حوزهها آمده ، چقدر قرآن وارد دانشگاه شده است ، ليسانس و مهندس فارغ ا لتحصيل دانشگاه در جمهوري اسلامي ، چقدر انسش با قرآن بيشتر از ليسانس و مهندس زمان شاه است ، چي شد ، چقدر هست ، كجا هستيم ، يك مقدار در باره عظمت قرآن ، ابعاد قرآن ، يك نكاتي را ميخواهيم بگويم ، و از خداوند ميخواهم كه به من و همه شما عزيزان توفيق بدهد ، خودمان حداقل بتوانيم كاري بكنيم كه قرآن پهلوي ما مهجور و متروك نباشد ، جملهاي هم از مقام معظم رهبري است راجع به قرآن كه آن را ميخوانم .
حالا قبل از هر چيز ، راجع به قرآن و نامهاي قرآن صحبت كنم ، قرآن لقبهايي دارد ، يك آيات ، القاب قرآن ، آيات «أَحْسَنَ الْحَديثِ» زمر/23 يعني اين كلماتي كه ميگويم همه آنها در قرآن هست ، قرآن به خودش گفته من آيه هستم يعني نشانه «أَحْسَنَ الْحَديثِ» بهترين حديث هستم «أَحْسَنَ الْقَصَص» يوسف/3 بهترين قصهها هستم ، دويست و شصت وهشت قصه در قرآن است ، بعضي از آنها كاملا قابل فيلمبرداري است ، يعني يك سناريو است منتها داستانهاي واقعيت دارد ، نه رمانهاي خيالي ، هستند ، طراحان اين قصهها ، انبياء بودهاند يا طاغوتها ، «أُمُّ الْكِتاب» آل عمران/7 برهان ، «بُرْهانٌ» نساء/174 ، «بُشْرى» بقره/97 ، قرآن ميگويد من بشارت ميدهم . اين القابي است كه در قرآن آمده است ، «بَصائِرُ» جاثيه/20 ، بصيرت ، ديد ، براي شما ديد ميدهم ، بيان هستم كلمه بيان هم در قرآن آمده است «هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ» آل عمران/138 ، «بَيِّنَةٌ» انعام/157 معجزه هستم ، «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء» نحل/89 روشنگرم ، تفصيل ، باز ميكنم جملات پيچيده را براي شما ، حكمت هستم ، حكمت غير از علم است ، علم محفوظات است حكمت ديد است ، ممكن است يك كسي سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد اما ديد داشته باشد . حق است ، ذكر مبارك است ، رحمت است ، ، «صُحُفاً مُطَهَّرَةً» بينه/2 است «صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ» عبس/13 است ، « صراط مستقيم» است ، تمام اين كلمات در خود قرآن آمده است ، «الْعُرْوَةِ الْوُثْقى» بقره/256 است ، ريسمان محكم است ، عزيز است ، نفوذ ناپذير ، علم است ، قرآن حكيم است ، عظيم است ، كريم است ، مبين است ، مجيد است ، قيم است ، كوثر است ، مبارك است ، مصدق است ، يعني تصديق ميكند ، كتابهاي پيشين را ، يعني نيامده زيرآب تورات و انجيل را بزند ، بارها گفته است : قرآنم آمدهام براي تكميل اديان ، نيامدهام كه خراب كنم اديان قبل را ، مصدق است ، مؤذه است ، مهمين است ، نور است ، اين القاب قرآن كه مقداريش را هم نخواندم ، حالا اين چي است ، بحث ما امروز اينست چيست اين امامي كه نفر دوم است ، پهلوي ما بعد از امام زمان(عج) آبرومندترين افراد ، امامي كه ميليونها ترسو را شجاع كرد . سلطنت دوهزاروپانصد ساله را ريشه كن كرد ، تحولي خداوند به دست او در ايران بوجود آورد . امام ميفرمايد : غصه ميخورم چرا با قرآن بيش ازاين نبودهام ، يك دانشجو هست هم سن شماها ، سال سوم دانشگاهش است ، ايشان همه قرآن را حفظ است ، بنام آقاي پرهيزكار ، كه روزهاي دوشنبه كه ما در راديو تفسير ميگوييم ، ساعت يك تا دو ، اول آن با صوت قرآن ميخواند بعد من تفسير ميگويم ، صوت آن ، بارها مقام معظم رهبري به اين آقاي پرهيزكار كه دانشجو است و حافظ قرآن است ، چندبار تا حالا فرموده : حاضرم خداوند عضوي از من را قطع كند و فلج كند كه مثل تو حافظ قرآن باشم ، قرآن چي است كي است كه رهبر انقلاب ميخواهد ناقص الخلقه شود كه با آن مأنوس شود ، ما بايد فكر كنيم چي است ، چي چي قرآن ، نميتوانيم بگوييم ، معلوم ميشود ما توي باغ نيستيم ، معلوم ميشود هنوز ما ، آخربيننده جوان وقتي بالغ شد حاضر است يك فيلم را دو ساعت ببيند براي يك لحظهاي كه دوستش دارد ، آن لحظه را ببيند يعني دو ساعت حاضر است نبيند براي اينكه يك دقيقه آن را ببيند ، حتي اگر از دستش برود ، يك ده ، بيست تومان ديگه ميدهد ، يه دو ساعت ديگه مينشيند ، كه يك لحظه يكبار ديگه ، چي است ، اما يك بچه سه ساله شما به بچه سه ساله بگو آقاجون ، شهوت ، همينجور نگاهت ميكند ، شهوت ، چون بالغ نيست هر چي بهش بگي نگاهت ميكند ، ما نسبت به قرآن هر چي او بگويد ما نگاه ميكنيم ، ما نسبت به قرآن بالغ نيستيم ، ما بالغ نشدهايم ، و اگر نه ، امامي كه آخه امام ميفرمايد من از عمر خود تأسف ميخورم ، چرا ، رهبر انقلاب ميگويد ميخواهم فلج شود عضوم كه من مثل تو حافظ قرآن شود ، اين چي است ، اين مسئله چي چي است ؟ يا بايد بگوييم آنها نميدانند و يا بايد بگوييم ما بالغ نشدهايم ، حالا آنها مسئله امير المومنين هم هست ، بگذاريد از امير المومنين بخوانم برايتان كه قرآن چي است ، آدم ديوانه ميشود ، اميرالمومنين ميفرمايد : قرآن «نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِيحُهُ»(نهج البلاغه ، خطبه 198) نوري است كه هيچ وقت خاموش نميشود ، هر چي دنياي علم پيش برود جلوه قرآن بيشتر ميشود ، علامه طباطبايي صاحب تفسير الميزان ، استاد شهيد مطهري فرمود : قرآن دوسال به دو سال بايد تفسيرش عوض شود ، چون هرچه دنيا علم پيش ميرود جلوهاي پيدا ميشود ، اه ، عجب ، تازه بعد از نشر كامپيوتر ، حروف قرآن را كه ميدهند به كامپيوتر ، مثلا ميگويند آن سوره را كه اولش ميگويد بسم الله الرحمن الرحيم ، قاف سر و كار آن با «قاف» بيشتر است ، اين چي است ، چه كتابي است كه اول و آخرش يكجور است . آخه معمولا سخنران اولين دفعه كه حرف ميزند و مقاله مينويسد آبكي است ، كم كم ، كم كم بهتر ميشود ، معمار خانه اولش با خانه پانصدمش فرق ميكند ، هر كسي اول كار ناشي است ، و بعد متخصص ميشود ، قرآن چه كتابي است كه آيه اولش با آيه آخرش يكجور است ، فقر و غنا ، جنگ و صلح ، شهرت و گمنامي ، تمام حوادث بيست وسه سال ، اول و آخر اصلا مسئله يكجور است ، ميفرمايد : «وَ سِرَاجاً لَا يَخْبُو تَوَقُّدُهُ وَ بَحْراً لَا يُدْرَكُ قَعْرُهُ»(نهج البلاغه ، خطبه 198) قرآن دريايي است كه قعرش درك نميشود ، علامه طباطبايي در تفسير آيه صد سوره بقره ميفرمايد : اين آيه ، يك ميليون و دويست هزار رقم معنا دارد ، چي است ، دريايي است كه درك نميشود ، «وَ شُعَاعاً لَا يُظْلِمُ ضَوْءُهُ»(نهج البلاغه ، خطبه 198) شعاعي است كه ظلماني نميشود ، نورش خاموش نميشود ، «وَ شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ»(نهج البلاغه ، خطبه 198) مرحمي است و شفاعي است كه «لَا تُخْشَى» آدم وحشتي ندارد از «أَسْقَامُهُ» معمولا يك آمپول و قرصي كه آدم را خوب ميكند ، دردي را خوب ميكند ولي همين موجب يك درد ديگه ميشود ، لذا حديث داريم «شرب الدواء للجسد كالصابون للثوب ينقيه و لكن يخلقه»(شرحنهجالبلاغهابنابىالحديد ، ج20 ، ص300) دواء مثل صابون است ، صابون لباس را تميز ميكند اما استحكام لباس را كم ميكند يك كسي كه دوهزارتا قرص بخورد ، ديگه آن استخوان بندي و دستگاهش آن دستگاه قبلي ، درست است قرصها درد آن را موقتا آرام كردهاند مثل صابون تميز ميكند اما استحكام نخ را از بين ميبرد ، ولي ميفرمايد اين شفاعي است كه كه اينطور نيست كه قرصي را بخوري شفا پيدا كني ولي يك مرض ديگه دنبالش باشد . ماجرا چي است ، ما هنوز به سراغ قرآن نرفتهايم ، ببينيم قرآن چي ميگويد ، اميرالمومنين در باره قرآن ميفرمايد : «طبيان لا تهتم اركان افضل كل شيء» از هر چيزي «الْقُرْآنُ أَفْضَلُ كُلِّ شَيْءٍ دُونَ اللَّهِ»(بحارالأنوار ، ج89 ، ص17) باز من توش ميزنم همه را نميخوانم ، قرآن ميفرمايد «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» حشر/21 قرآن مواد منفجره است ، آيهاش هم اين است «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» اگر قرآن را بر كوه نازل كنيم كوه تكه تكه ميشود ، بعد ميگويد : اين قرآن را بر انسان نازل كرديم ، تكان نخورد ، اين چي است ، بايد ببينيم اين قصه چي چي است ، ميارزد كه بعداز ده ، سيزده سال ، بنشينيم ببينيم چي چي است ؟ چي چي است كه حضرت امير المومنين ميگويد ، خوب ، «فِيهِ خَبَرُكُمْ وَ خَبَرُ مَنْ قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَنْ بَعْدَكُمْ وَ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَوْ أَتَاكُمْ مَنْ يُخْبِرُكُمْ عَنْ ذَلِكَ لَتَعَجَّبْتُمْ»(كافى ، ج2 ، ص599) اخبار شما در قرآن است و اخبار پشينيان هست ، عوامل سقوط ملتها و عزت ملتها ، فلسفه تاريخ توش است ، چطور زد كه يك امت عزيز شدند ، چطور شد يك امت ذليل شدند ، «وَ خَبَرُ مَنْ بَعْدَكُمْ» خبر كساني است كه بعد از شما هستند ، هم اخبار روز دارد ، هم اخبا رگذشته دارد و هم اخبار آينده دارد ، اميرالمومنين ميفرمايد : «وَ خَبَرُ السَّمَاءِ» اخبار آسمانها هم دارد ، قرآن وقتي ميگويد «ِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ» معارج/40 قديم ميگفتند مشرقها و مغربها چي است ، يك مغرب است و يك مشرق ، خلاص ، اين بعد از اين كه كروي بودن زمين وحركت زمين روشن شد ، معلوم شد ، كه هر لحظه براي گوشهاي هر مشرقي «رَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ» خداي مشرقها و مغربها ، بعد معلوم شد ، «يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» نمل/25 آيه قرآن است «خَبء» يعني گياه ، آسمان «يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ» ، قرآن ميفرمايدكه «وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ» يوسف/105 «وَ كَأَيِّنْ» يعني چه بسا «مِنْ آيَةٍ» چه بسا آياتي است كه ««وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها» د رحالي كه «وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ» اين آيه در قرآن است چه بسياري آيههاي در آسمانهاست كه بشر مرور ميكند بر آن ، اما غافل است ، قديم كه هواپيما نبود ، مينشستيم ميگفتيم در آسمانها آياتي است انسان مرور ميكند بر آنها ، مراد از مرور يعني نگاه ، مرور ميكند يعني نگاه ميكند آخه نگاه كردن يعني مرور است . شما اگر نگاه كردي به يك جا ، بايد بگي مرور كردم ، بشر سوار هواپيما كه شد ، وقتي رفت از توي ابرها و بالاي ابرها و اينها ميشه گفت واقعا «وَ كَأَيِّنْ» «يَمُرُّونَ» حالا ميشود «يَمُرُّونَ عَلَيْها» تا آدم سوار نشود هواپيما معنياش را نميفهمد ، هر چي علم پيش ميرود حالا آدم ميفهمد آهان اين بود ، انسان تقصيري ندارد ، به مقدار اطلاعاتش چيز ميفهمد بگذار يك مثل بزنم ، پنجاه سال پيش توي بازار ، عدسي ، حليم ، آبگوشت كله و . . . بود ، اينقدر ساندويچ نبود ، معجون نبود ، بنابر اين چون ساندويج و آب ميوه و معجون نبود ، پنجاه سال پيش اگر كسي به پدربزرگها ميگفت بيرون غذا خوردم ، ذهن ما به سمت ساندويج ، نميرفت ، بعد كه يك چيزي كشف شد ، ذهن توسعه پيدا ميكند ، يعني آيات قرآن هم همينطور است بر اساس «وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ» «ِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ» سعدي ميگويد در هر نفسي كه فرو ميرود ممد حيات است و چون بر ميگردد مفرح ذات است ، پس در هر نفسي دو نعمت موجود است امام صادق ميفرمايد : نه خير درهر نفسي الاف چند هزار ، بالاخره سعدي درست ميگويد يا امام صادق ، سعدي هم مرد دانشمندي است ، سعدي ميگويد در هر نفس دو تا ، امام صادق ميگفتيم ، ميگه چندهزار تا ، حالا مثلا دويست سال پيش ، ما ميگفتيم ، ميگه چندهزار تا ، چند هزار تا نشد ، يكي ، دو تا ، ما چند سال پيش اگر مينشستيم هي يك نفس ميبرديم ، يه نفس ميبرديم ، ميگفتيم : امام صادق چرا ميگويد : نميفهميديم ، ميگفتيم به نظرم سعدي درست گفته است ، چون بالاخره هر چي شما هن و هن كني ، در هر يك مني چند هزار نفس نيست ، يعني چي كه آدم در هر نفسي چندهزار نعمت ، گيج ميشديم ، حالا ميگويند چه ، حالا ميگويند انسان ، نفس كه ميكشد ، اكسيژن ميگيرد و كربن پس ميدهد ، برگ درخت ، البته اين برگ پلاستيك است . برگ درخت ما اكسيژن ميگيريم كربن ميدهيم ، برگ درخت كربن ميگيرد اكسيژن پس ميدهد و اگر اين برگ درخت با من همكاري نكند فردا شب من خفه هستم ، پس در هر نفسي ، هر برگي ، در اكسيژن سازي كمك ميكند ، توي اقيانوسها ، هر روز چند هزار ماهي ميميرند ، نهنگها ماهي مردهها را ميخورند ، ماهي مردهها را كه خوردند آب اقيانوسها خوب ميشود ، اگر نهنگها بگن از فردا گوشت تازه ، اصلا ماهي مرده نميخوريم ، اگر نهنگها اين ماهي مردهها را نخورند ، اين ماهي مردهها آب اقيانوس را بدبو ميكنند آب اقيانوس بدبو شود ، تنفس براي شما مشكل ميشود ، پس ، در هر نفسي ، هر نهنگي و هر برگ درختي ، بعد ميرسيم كه اوه ، درست گفته ، توي قرآن هر كلمهاش اينست ، پريروز مهمان داشتيم از كانادا آمده بود ، ايشان فوق ليسانساش را اينجا گرفته ، رفته كانادا ، دكتراي تبليغات و ارتباط بگيرد ، بهش گفتم : چي چي ميخوانيد شما اونجا ، بالاخره ، ما چند سال مبلغيم ، دكتريم ، آمپول زنيم ، نميدونم ليسانس ، چي چي ، براي ما ، آخر من خودم چند سال مبلغم ديگه ، شما كه رفتهاي دكتراي تبليغ بگيري ، مثلا تو چي چي بلدي كه ما بلد نيستيم ؟ گفت : نه روش ايجاد ارتباطات كه هر كسي را مخاطبش را ، يعني باهر مخاطبي يك جوري برخورد ميكنيم . يك خورده از اين حرفهاي استاندارد زد ، اون خوب از كانادا برگشته است و تحصيل كرده است ، ما هم يك شيخ شبون و نشستيم نگاهش كرديم كه مثلا اين آقا رفته دكتراي تبليغات بگيره مثلا چه خواهد كرد ، گفتم : آقا ميشود بگويي چي چي ؟ ارتباطات چي ؟ بالاخره يك خورده كه حرف زد ، گفتم خوب اينها را كه بلديم ما ، منتها شما اسم رويش ميگذاري ، آنوقت ميگي دكتر شد ، اينها مايه هاش توي قرآن هست ، بگذاريد يك مثل بزنم ، حضرت موسي عصايش را كه ميانداخت چي ميشد ، مار ميشد ، يك جا ميگويد «كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً» نمل/10 «جَانٌّ» يعني مار باريك ، يك جا ميگويد وقتي عصايش را انداخت «حَيَّةٌ تَسْعى» طه/20 «حَيَّةٌ» يعني مار معمولي ، مار عادي ، «حَيَّةٌ» يك جا ميگويد وقتي عصايش را انداخت «هِيَ ثُعْبانٌ مُبينٌ » اعراف/107 ثُعبان يعني اژدها ، بالاخره عصا انداخت مار باريك شد ، مار عادي شد ، مار بزرگ شد ، چي چي شد ، قرآن را كه وارسي ميكنيم ميبينيم ، سه مرحله است ، اولين دفعه كه كه خدا به موسي گفت : موسي اساعه شدي پيغمبر ، به چه دليل عصات را بنداز ، عصاش را انداخت ، لحظه اول مار باريك بود ، چون اصلا اگر همان لحظه اول اژدها ميشد خود موسي غش ميكرد ، اونجا براي دفعه اول ، مار باريك بود ، براي مردم عادي كه آمد گفت مردم توجه توجه ، من اكنون پيغمبر شدهام ، معجزه ، عصا انداخت ، مار عادي شد ، طاغوت زمان ، فرعون چون خيلي قلدر بود زيربار نميرفت مار را كه انداخت براي آن اژدها شد ، خوب اين هر مخاطبي ، يكجوري ، من خلاصهاش را به شما بگويم ، گيجم ، كلمهاي در قرآن نيست مگر اينكه چند تا نكته توش باشد . حيف كه جدي نرفتيم سراغ قرآن ، ايني كه ما رفتيم سراغش ازشمس كورت ، كورت ، نميدانم تجويد و فلان ، اين پوست قرآن است . روح قرآن چي است ، اخبار طبيعي ، اخبار غيبي ، بخصوص كه اگر آدم بتواند در قرآن شيرجه برود ، يعني آيات را بتواند به هم پيوند بزند يه چيزهايي خيلي نوي در ميايد «ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ»(نهجالبلاغه ، خطبله 158) اميرالمومنين فرمود اين قرآن است ، بنشين ذكر كن از آن نكته در بياور ، من يك چيزي را چند سال پيش ، شايد پنج ، شش سال پيش يكوقت گفتهام ، يكوقت من تو خونه نشسته بودم اين حديث را ديدم «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِنِ»(تحفالعقول ، ص171) مومن آينده مومن است ، آينه كه جيبتان نيست هيچ كدام ، مومن آينه مومن است ، يك آينه برداشتم گفت مومن آينه مومن است يعني چه ؟ فرض كنيد اين آينه ، نگاه كردم و گفتم مومن آينه مومن است يكخورده فكر كنم ، آينه عيب را بزرگ نميكند ، مثل ذره بين ، تو هم عيب مردم را بزرگ نكن . دو آينه وقتي عيب را ميگويد داد نميزنه ، تو هم داد نزن ، يواش بگو ، سه - آينه از صفايي كه دارد عيب من را ميگويد : غرض و مرض و كينه و عقدهاي ندارد ، تو هم از صفا انتقاد كن ، نه رو خط بازيهاي سياسي و عقدههاي شخصي . آينه عيب را روبرو ميگويد ، پشت سر نميگويد ، شماهم عيب را به خودش بگو ، پشت سرش نگو ، آينه مراعات پست و مقام را نميكند ، هر كه باشد عيب را ميگويد ، تو هم حرفت را بزن نترس ، آينه را بزني بشكني ، ريزهاش بكني ، تيكه هايش را هم برداري باز ميگويد : اين عيب را داري ، مومن اگر تكه تكهاش هم بكني ، آينه وقتي خودش عيب را ميگويد كه گلي و خاكي و غبارزده نباشد ، هي ، ما چيزي را نگاه كرديم تو آينه ، يه چيزي از در آمد ، بعد هم با دوستانمون كه صحبت كرديم تا بيست و شش نكته شد ، همين كه ميگويم ، «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِنِ» مومن آينه مومن است همين ! ! ، بسم الله الرحمن الرحيم ، بنام خداوند بخشنده مهربان ، همين ! ! اميرالمومنين ميفرمايد : من در تفسير بسم الله اگر نكات علمي بگويم ، چند بار شتر دفاترش پر ميشود و آخرش تمام نميشود ، دروغ كه نيست ، جنگل چيست ؟ همين درختهاي بيخودي ، ولي جنگل شناس كه ميايد ميبيند ، صدها نوع مواد از اين درختها ، نفت چيست ؟ همين كه توي چرا غ است ، ماعوام هستيم يعني كه به ما كه ميگويند قرآن ، مثل اين كه به عوام ميگويند ، جنگل ، نفت ، به يك عوام كه ميگي نفت ، ميگويدهمين كه در چراغ است ، جنگل ، درختهاي بيخودي ، الان ما نسبت به قرآن عوام هستيم ، ببخشيد ، از عوام ، چي بگم ، دروغ بگم يا راست ، از عوام ، اين قرآن يه چيزي درونش است ، بايد كشف كرده بگذاريد .
مطلب چهارم اينست كه در عين حال كه اساس در حوزهها فقاهت است ، به مناسب هفته حوزه و دانشگاه است . قرآن هم بايد بيايد توي دانشگاه ، هم بايد ، معطل اين كتابهاي معارف نشويد كتابهاي معارف را براي ترم ، واحد و نمره بخوانيد و نمره بگيريد يك عقيدتي ، ايدئولوژي ، چيزي ، كه رفوزه نشويد ، اما اگر بار علمي خواسته باشيد ، بايد خودتان علاوه بر كتابهاي دانشگاه ، خودتون مطالعه كنيد ، بچههاي دبيرستاني هم همينطور هستند ، اين درسهاي كه ميخوانيم ، براي نمره است كه مدرك ديپلم را بگيريم اما با ديپلم آدم دانشمند نميشود ، با ليسانس هم نميشود ، بايد اضافه ، درسهاي حوزه همينطور است حوزه تعطيلاتش را كه حذف كنيم ، تابستان است ، ماه رمضان است ، محرم است ، مثل دانشگاه ، تعطيلات زياد است ، آن طلبههايي ملا هستند كه در ايام تعطيلي هم براي خودشان . . . . بايد از تو بجوشد ، چيزي كه آدم از بيرون ميگيرد ، كم است ، بايد مايه از تو باشد ، ميفرمايد كه مطلب چهارم اينست كه در عين حال كه اساس درحوزهها فقاهت است وليكن از ديگرعلوم اسامي نبايد غفلت شود يا مثلأ ازقرآن مقام معظم رهبري به حوزه فرمود ، تلويزيون هم پخش كرد ، ازقرآن نبايد غافل شويم ، علم قرآن يا شناختن قرآن ، فهم قرآن ، حالا علم قرآن هم يا گاهي علوم قرآن هست ، من الآن دركتابخانهام شمردم ، حدود پنجاه تا كتاب دارم درباره علم قرآن ، قرآن چند تا تشديد دارد مد دارد ، قرا ، خطا ، تجويد يعني مثل اينكه ادم برود مسجدالحرام ، پايهها و بلندگوها و سنگها را بشمارد ، مسجدالحرام اين نيست ، علم قرآن باز غير از روح قرآن است ، علم قرآن شناخت قرآن ، فهم قرآن ، انس با قرآن است .
يك حديث بخوانم برايتان ، هر چي از امام رضا سوال ميكردند با قرآن جواب ميدادحضرت زهرا(س) خادمي داشت بنام فضه ، بيست سال از آن سوال كردند با قرآن جواب ميداد ، بيست سال هر چي از آن پرسيدند با قرآن جواب ميداد ، ميگفتند : اسم شما چي است ؟ يك آيهاي از قرآن ميخواند .
مطلب چهارم اينست كه در عين حال كه اساس در حوزهها فقاهت است ، ليكن از ديگر علوم اساسي نبايد غفلت شود مثلا از قرآن نبايد غافل شويم ، علم قرآن ، شناختن قرآن ، فهم قرآن ، انس با قرآن ، بايد به عنوان يك رشته در حوزهها وجود داشته باشد ، طلاب ما بايد همه و يا لااقل بخشي از قرآن را حفظ كنند ، بايد با آن مأنوس باشند ، بسياري از مفاهيم اسلام در قرآن است ، ما اگر تنها در فقه بخواهيم بحث كنيم به فكر آنها نميافتيم ، انزواي قرآن در حوزههاي علميه و عدم انس ما با قرآن ، ما را تنگ نظر خواهد كرد . باز ايشان ميفرمايد آنقدر كه در روايت كار ميكنيم در قرآن كار نميكنيم ، باز ايشان هم يك كلمه متاسفانه دارد ، پيام مفصلي ايشان در باره قرآن داده ، انس با قرآن .
برادرهاي دانشجو ، ما تقاضا ميكنيم ، براي حفظ اين سفارشاتي كه خود قرآن ميگويد : من نورم و برهانم و معجزه هستم ، ذكرم و تذكره هستم و كتاب مجيد و كريم هستم وآن سفارشاتي هم كه حضرت امير ميكند ، آن سفارشاتي هم كه رسول اكرم(ص) ميكند و آن سفارشاتي كه بنيانگذار جمهوري اسلامي ميكند و آن سفارشاتي كه مقام معظم رهبري ميكند و با اين همه سفارش بايد لااقل شك كنيم كه نكند اسراري است كه ما محروم هستيم ، برويم به سراغ قرآن ، چه جوري ، نه بعنوان درس و واحد و ترم ، بعنوان عشق به قرآن ، بعد از نماز صبحمان يك سطر بخوانيم ، شبها خيلي طولاني است من به شما عرض ميكنم ، شما حيف هستيد وقتتان را صرف فيلم كنيد و شما فيلمسازيد نه فيلم بين ، برادرها در مقرهايي كه مستقر هستيد ، خوابگاهها ، در ميان شما عزيزاني هستند روخواني قرآن را راحت بلد هستند افرادي هستند ضعيف هستند ، دوره خوبي است ، دوره دانشجويي ، ميتوانيد چند لحظه شبي يك ربع ، عارتون هم نشه ، عارمون هم نشه ، شبي يك ربع ان آقا بشود معلم ، اصلا همسايهها ، ساعت پنج غروب ميشود تقريبا شبهاي زمستاني پنج و شش و اينها غروب ميشودو ساعت ده تقريبا ميخوابند ، اين پنج ساعت خوب آدم يك ساعت با خانوادهاش ميگه و ميشنود ، يك ساعت هم شامي و يك ساعت هم اخباري و بالاخره هر كاريش بكنيم يه دو ساعتي ميماند همه همسايهها مردم ايران قرآن را بلد نيستيم ، ضعف است يك زمستان امسال تصميم بگيردي تو هر كوچه ، يك نفر قرآن بلد است و صداش بزنيد بگيد آقا ، چون شما قرآن بلد هستي ، ما شبي يك ربع بدون پذيرايي ، شبي يك ربع ما ميآييم خونه شما و يا شما تشريف بياور خانه ما . ما پنج نفريم ياد بگيريم ، نكند اگر اتاق هايمان كثيف شد سراغ رنگ كاري ميرويم ، درمان تاب برداشت سراغ نجارمي رويم ، شيشه شكست دنبال شيشه بر ميرويم ، اما عمري قرآن بلد نيستيم ، در خانهاي كه اين آقا قرآن بلد است نميزنيم ، در دانشجوهاي ما ، الان ما در ايران افرادي را داشتهايم كه در دنيا اول شدهاند ، استعداد ايراني زياد است اگر شما تصميم بگيريد ، لااقل قدم اول ، آخه ، ما اين حرفها را كه ميزنيم مال كلاس چندم است كه قرآن «بحري» نوري است كه خاموش نميشود ، دريايي است كه به قعرش نميرسيم ، شعاعي است كه تا مهتابش كم نميشود ، شفاهي است كه هيچ مرضي دنبالش نيست ، افضل از هر چيزي است اينها كه دروغ نيست ، كه آنوقت ما ، حالا توي روخواني قرآن گيريم ، اين زشت است ، قرآن اينقدر اسرار دارد ، كه رهبر انقلاب ميفرمايد : حاضرم عضوي از بدنم فلج شود و انسم با قرآن بيشتر شود ، اين قرآن اينقدر اسرار داشته باشد ، آنوقت ما روخواني قرآن را هم بلد نباشيم ، خطاب به حوزه و دانشگاه ، حوزههاي علميه بحمدالله برخلاف حوزه علميه نجف كه قرآن كم توش بود ، در قم اخيرا ، اين دو سه ساله ، قرآن ارجي گرفته است ، اميدوارم حوزه ما برسد به جايي كه ، التبه من طلبه هستم ممكن حرفي كه ميزنم قر را از طرف علما و مدرسين حوزه و جامعه به من بگويند ، به توچه ، تو چه كاره هستي ، بسم الله الرحمن الرحيم ، من هيچ كاره هستم اما يه حرفي كه ميتوانم بزنم ، و اين حرف اينست ، چه مانعي دارد يك مقداري از حقوقي كه به طلاب داده ميشود بر اساس قرآن باشد ، همينطور كه درسهاي حوزه درجه بندي است يك درس مثلا ماهي دو تومان ميدهند تا ماهي شش تومان . بيشترين حقوق حوزه هفت تومان است . يعني از ماهي هزارتومان طلبهها دارند تا ماهي هفت تومان ، آنهايي كه ده ، دوازده سال سابقه دارندامتحان كتبي و شفاهي و ازدواج كرده باشند ، از هفت خان رستم كه رد شوند ماهي هفت تومان دارند ، بندگان خدا ، حالا چه مانعي دارد كه قرآن يكخورده جديتر باشد ، بحمدالله حوزه نسبت به قرآن تكان خوبي خورده حوزه قم ، حوزه شهرستانها ، بعضي هاشون هيج تكان نخوردهاند ، دنبال همان درسهاي قديمي هستند ، مثل همان زمان ناصرالدينشاه ، به اميد اينكه اصلا ما ادبيات ، اول كه ميخواستند به ما فاعل و مفعول درس بدهند ، به ما گفتند «ضرب زيد عمروا » خوب اين را ميگفتند : «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً» ابراهيم/24 مثلا كه آيه قرآن هم ، ما كه داريم ميرويم ، ميشد ادبيات ما يكجوري برنامه ريزي بشود كه اُنسمان با قرآن بيشتر شود ، برادرهاي دانشجو ، استادي را بگيريد د رخوابگاهتان ، از نژاد و از تيپ و هم سن سالهاي خودتون ، شبي يك ربع پهلوش درس قرآن بخوانيد بعد ترجمه قرآن ، بعد تفسير قرآن ، ما بايد راجع به قرآن مأنوس باشيم ، آدم خجالت ميكشد كه به ما بگويند مثلا در كشور پاكستان ، پانصدهزار جوان حافظ قرآن است درجمهوري اسلامي كم ، ما بحمدالله در ايران دختر 9 سالهاي پيدا كرديم كه حافظ باشد ، بحمدالله پسر دوساله پيدا كرديم كه تمام قرآن را حفظ باشد ، بحمدالله خانمي پيدا كرديم كه تمام قرآن را حفظ باشد . دانشجو پيداكرديم و داريم كه همه قرآن را حفظ باشد . در ميان طلاب بحمدالله جمعيتي هستند ، بخش عظيمي از قرآن را حفظ هستند ، ما از رفقاي تفسير نمونه بعضي از رفقا مون همه قرآن راحفظ هستند . بحمدالله جمهوري اسلامي ما در اين چند ساله كه وزرايي بودند ، چند تا وزير بودند كه همه قرآن را حفظ هستند ، در شوراي نگهبان داريم كه همه قرآن را حفظ است حافظ قرآن در خيلي جاها داريم ، در حوزه داريم ، در دانشگاه داريم ، تو بازار داريم ، تو سپاه داريم ، بنا را من ديدم ، بنا كه يك پايش هم در جبهه قطع شده بود ، تمام قرآن را حفظ است ، بنا هم هست . اين پيداست كه ميشود حالا اين رو خواني قرآن است بعد ترجمه قرآن ، يك مقداري مسئله قرآن زنده بشود ، آخر حرفم هم نه قرآن ، اذان هم همينطور ، بياييم تو خونهمان اذان بگوييم ، يك جا پيدا شود كه اينجا خوابگاه دانشجوهاي مسلمان است خوابگاه دانشجوهاي آلماني و فرانسوي نيست ، دويست و سيصد تا جوان است يكي از شما اذان بگويد ، و اگر شما الان الله اكبر نگويي فردا ، به هرحال روي اذان عنايت شويد ، من آخر حرف يكبار ديگه حرف هام را ميزنيم . هاياي حوزههاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق ، به پا خيزيد و قرآن كريم را از دست جاهلان متنسك و علماي متهنك كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخت و ميتازند ، نجات دهيد ، حوزهها و دانشگاه را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن بيدار كنيد . تدريس قرآن درهر رشتهاي از آن ، صحت نظر و مقصد اعلي خود قرار دهيد ، مقصد اعلي ، اينكه ميگويم صحت نظر و مقصد اعلي ، يعني حوزه هنوز به حرف امام نرسيده است چون حوزه تفسير اسم آن را گذاشته درس جمعي ، قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن را تدريس قرآن را هر رشتهاي ، مهندس راه و ساختمان ميخواهد بشود . پزشك ميخواهد بشود ، اقتصاد دان ميخواند بشود ، قرآن در هر رشتهاي از آن را صحت نظر و مقصد اعلي خود قرار دهيد ، اميد اينكه اين بحث امشب ما ، به فكر بيندازد ، بسياري از زنان با سوادي كه قرآن بلد نيست در خانه همسايه را بزنند و خواهري كه قرآن بلد است بگوييد خواهر ، شبي يك ربع بيا درس بده ، منتها تشكيلاتي نكنيد ، پذيرايي و ميوه و شام را حذف كنيد ، خيلي تعاوني حساب كنيد كه مشتريش زياد بشود بدون زنگ و ننگ ، خدا ميداند كه اگر در هر كوجهاي ، مردمي جمع شوند ، خونه يك نفر قرآن ياد بگيرند ، اين معلمه چقدر محبوب ميشود ، چون مردم وقتي ميبينند ما قرآن را از اين ياد گرفتهايم خدا اجرت بدهد فرهنگيان ما آنهايي كه قرآن بلد نيستند . پهلوي آن دبيري كه بلد است ، دانشجوهاي ما پهلوي آن كه بلد است ، تو ارتش آن ، سربازي كه قرآن بلد است بشود معلم ، آن سربازي كه بلد نيست . يك حركتي بكنيم روي قرآن را بتوانيم بخوانيم . اين كلاس اول است شما كه حافظ قرآن هستيد توي همين دانشگاه علم و صنعت گفتند بيشترين شهيد را شما دادهايد ، شما محافظ قرآن كه هستيد بيايد حافظ قرآن هم باشيد ، كشورهاي ديگه حافظ قران دارند ، محافظ قرآن نيست ، يعني قرآن را حفظ هستند ، اما در كنفراس مادريد هم شركت ميكنند ، گردن هم پهلوي ابر قدرتها خم ميكنند ، آنها حافظ قرآن هستند اما محافظ قرآن نيستند ، و ما محافظ قرآنيم . حافظ قرآن كم هستيم ، بنابر اين حالا كه ما به مغز قرآن ، به متن قرآن ، و عنايات قرآن ، عنايت داريم ، روخواني قرآن ـ توجه به قرآن ، تظاهر به اذان ، خدا ميداند دانشجوها اگر همت كنند و همه شما در خوابگاه يك اذان قشنگ بگوييد بعد مسجد بغل دانشگاه ، مسجد بغل خوابگاه ، را احيا كنيد . اين ارتباط ميشود حوزه و دانشگاه اينست ، منتها عرض كردم ، روحاني و هيات امناء و اينها هم بايد برنامه شون را يكجوري كنند كه توافق بشود ، خدايا من كه نميفهمم قرآن چي است ، ولي حضرت امير ميگويد : دريايي است كه احدي به عمقش نميرسد ، ما نفهميديم مثل بچه دو ساله كه ميگويند شهوت چون بالغ نشده اصلا نميفهمد يعني چه ، ولي يك مزهاي دارد قرآن ، خدايا آن مزهاي را كه قرآن دارد ، آن مزهاي كه عرفان و معرفت دارد ، آن مزهاي كه مناجات و نماز دارد ، چون امام ميگويد : مزه «حلاوت» يعني شيريني «حلوا» ، حلوا و حلاوت خدايا شيريني عبادت را به ما بچشان ، معلوم ميشود قرآن و عرفان و معرفت و مناجات يك شيريني دارد ، كه ما نچشيدهايم ، خدايا آن مزه معنويت را كه به اوليائت چشاندي ، براي هميشه به همه ما بچشان ، به ما توفيق بده قرآن رااز مهجوريت بياوريم بيرون . كه رسول الله روز قيامت از ما شكايتي و قرآن از ما شكايتي و مسجد از ما شكايتي نداشته باشد . چون حديث داريم روز قيامت هم مسجد شكايت ميكند و هم قرآن شكايت ميكند ، خدايا ما را مورد شكايت رسول الله ، اولياء و شهدا و انبياء قرار نده .
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
|