1370/11/10 امام کاظم (عليه السلام) و حضرت معصومه (سلام الله عليها) بايگاني سالانه - 1370



بسم الله الرحمن الرحيم

در خدمت خواهران و برادران هستيم که در آموزش ضمن خدمت مشغول تحصيل هستند بيننده‌ها شبي بحث را مي‌بينند که شب جمعه‌اي است که بيست و پنجم رجب وشب شهادت امام کاظم(ع) امام هفتم شيعيان است لازم است که درباره امام هفتم نکاتي گفته شده علاوه براينکه ما شناختمان نسبت به امام هرچي عميقتر و بيشتر باشد خيلي کارساز است به خصوص امام کاظم(ع)رابطه‌اش باايران زياد سادات موسوي بيشترين ساداتي هستند که در ايران هستند دختر فاطمه معصومه در قم هست شاهچراغ در شيراز امام رضا(ع) فرزندش در مشهد و امام که مکان و زمان برايش مهم نيست، اما شب شهادت امام کاظم صلاح نيست در تلويزيون جمهوري اسلامي بحثي ديگر بشود بنابراين بحث ما مسئله امام کاظم(ع) است.
يک بيوگرافي مختصر براتون بگم، مادرش حميده، اين مکرر به نظرم گفته باشم مادر شش نفر از امامان ما دوازده امام داريم ما در ششتاشون کنيز بودو اين نشون دهنده اين است که زن حتي اگر کنيز باشد و برده باشد استعداد اين را داره که. . . ، اينطور نيست که اگر يک جواني مي‌خواهد داماد بشه حتماً بايد دختر مدير عامل کارخانه سه کنج را بگيره يا نمي‌دونم دختر حسام السلطنه را بگيره افرادي هستند از خانواده‌هاي بسيار گمنام ولي با کمال، کمال ربطي به شهرت ندارد چه بسا مشهورترين بي کمال و کمالداران بي شهرت و اينها خودش زندگيشون همش براي ما درس بود مسئله‌اي بود که هر کشوري يه پرچمي داره و شرکتي يه آرمي داره هر امامي يه انگشتري داشت و روي هر انگشتري يک جمله‌اي بود جملاتي که حک مي‌کردند رو انگشترشون اين تفکر اون امام را نشان مي‌داد مسأله زهد امام مسأله افقه بودن امام مسأله عبادات امام ديگه نماز شب براي امام مسأله نيست اينها رابطه شون با خداوند يه رابطه دائمي بود، قطع و وصل نميشه و ما حتي نمازمون قطع يعني در نماز وقتي هم که نمازمون بخونيم حواسمون پرت است، کليد را مي‌زنيم اما برق تو سيم نيست ما ذکرمون غفلتِ، امام حسين(ع) دعائي دارد در عرفات ميخونه دعاي عرفه امام حسين مي‌گه «إلهي أنا الجاهل في علمي فكيف لا أكون جهولا في جهلي»(إقبال‏الأعمال، ص‏348) جهلم که ديگه هيچي، يعني وقتي هم که مي‌دونم دونستن من همراه با نادانيهاي زيادي «من كانت حقائقه [حقانيته‏] دعاوي فكيف لا تكون دعاويه دعاوي»(إقبال‏الأعمال، ص‏348) من اونجايي که ادعاي حقييقت مي‌کنم حقيقتها هم ادعاست «إلهي من كانت محاسنه مساوي فكيف لا يكون مساويه مساوي»(إقبال‏الأعمال، ص‏348) کارهاي خوب من هم وقتي فوتش مي‌کني هزار نقطه ضعف ازش مي‌ريزه مثلاً رفتم مادرم را ببينم اما زنم را تو خونه تنها گذاشتم يه جائي مي‌ترسه 1- ماشين را دوبله پارک کردم 2- نمي‌دونم يک وقت مي‌بيني دريک حيله رحم ما دچار. . . .
گاهي مثلاً مي‌رويم روضه، روضه رفتنمان راهبندان به وجود مي‌ياريم صداي بلندگوي مسجد اذيت مي‌کند و نمي‌دونم با کفش رو فرش مسجد مي‌رويم گاهي عزاداري مي‌کنيم اما ميخ ميکوبيم به ديوار مسجد خراب مي‌کنيم معلوم نيست به هر حال ما اگر دقت کنيم يه وقت مي‌بيني عبادات ما, مفاسد ما, اون وقتي هم که نماز مي‌خونيم وصلمون قطع قطعمون که ديگه هيچي ولي اونها يک اتصالات و يک ارتباطات عاشقانه داشتند داريم که وقتي امام کاظم قرآن مي‌خواند تمام کساني که صداي صوت قرآن را مي‌شنيدند اشک مي‌ريختند از بطن اين ناله از دل بر مي‌خواست و خود امام گريه مي‌کرد البته در قرائت قرآن داريم با حزن بخونيد وبا صوت خوب بخونيد ابوحنيفه رهبر فرقه حنيفها اهل سنت ايشان ميگه رفتم منزل امام صادق(ع) يه بچه دراين خونه بود سئوال کردم اين بچه به قدري جوابهاي علمي به من داد که من اينکه خوب ابوحنيفه بود ديگه احساس کردم اين بچه کيه گفتم شما کي باشي گفت من موسي ابن جعفر هستم يه روز هارون الرشيد به امام گفت که شما بيائيد فدک را بگيريد فرمود من فدک را اگر بگيرم با لوازمش مي‌گيرم يعني اصلاً کل حکومت مال منه گفت لوازمش چيه مثلاً خيال کرد با تراکتورش با چاه آبش نمي‌دونم پيش فرمود لوازم فدک 1- عدن 2- سمرقند 3- آفريقا 4- بحر احمد؛ هارون الرشيد پاشد گيج شد در رفت گفت پس من چي گفت تو هيچي، بسمه تعالي هيچي تو طاغوتي اصلاً حق حکومت نداري در زندگي امام کاظم مي‌نويسند که هزار برده را خريداري کرد جملاتي را که امام کاظم در مناجاتهايش گفته در تاريخ ثبت شده که حالا اينجا رد شيم ازشون ولي بيشترين دعاي امام کاظم که مرحوم مفيد نقل مي‌کنه اين بود که «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ يُرَدِّدُهَا»(كافي، ج‏3، ص‏323) بيشتر اوقات اين کلمات را مي‌گفت در سجده هم مي‌گفت در دعاهاي خودش هم مي‌فرمود خدايا من مي‌خواهم وقت مرگ راحت بميرم حديث داريم مؤمن وقتي مي‌ميره مثل گل بو مي‌کند. امام کاظم دستگير شد دلايل دستگيري خوف حکومت اصولاً با شيعه از علامت شيعه اينکه ضد طاغوت باشد اصلاً کسي که ضد طاغوت نباشد مسلمان نيست تموم شد و رفت.
چون قرآن اول مي‌گه «مَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ» بقره/256 يعني اول کفر به طاغوت اول مرگ بر آمريکا بعد زنده باد اسلام ومن يکفر يعني هر مسلماني بايد قبل «يُؤْمِنْ بِاللَّهِ» «يَكْفُرْ» نسبت به طاغوت بايد کافر باشد منصور دوانيقي گفت: امام صادق مثل استخوان توي گلوي من گير کرده نمي‌تونم قورتش بدم نمي‌تونم بيارمش بالا امام بايد استخوان باشد اصلاً اگر يک جوون شيعه ويک جوون مسلمان در يک جا زندگي مي‌کنه که طاغوت راحته اين را در مسلمانيش شک کنيد تمام امامهايمان را شهيد کردند دليلش اين بود که استخوان توي گلوي طاغوت بودند سازش محال است با اسلام واقعي اينم که امام(ره) اسلام ناب و اسلام آمريکائي، بارها اومدند با پيغمبر قرارداد امضاء کنند گفتند يا رسول الله بيائيد يک سال ما نسبت به خداي تو تواضع بکنيم يکسال هم تو نسبت به بتهاي ما تواضع بکن چيزي نگو فرمود: «لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ» كافرون/6 شوخي با کسي نداريم يه بار آيه نازل شده بود ودّ اينها دوست دارند ودّ يعني علاقه دارند «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» قلم/9 سازش کني «فَيُدْهِنُونَ» اينها هم با تو کنار بيان «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» دوست دارند سازش کني خدا به پيغمبرش فرمود که يه ذره کوتاه بياي از کنار مکتب بزني براي اينکه جلب قلوب کني، حالا براي اينکه دل اينارو بدست بياري از اين تيکه‌اش مي‌گذريم امکان نداره «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ» مائده/48 اگر قرار باشد دنبال هواهوس اينها بروي مثلاً بخاطر اينکه اينها را جذب کني حالا مثلاً نمازها را مي‌خونيم که رفيقمون. . . . . مگه ميشه گذشت! ! يکي از امام جمعه‌هاي محترم مدتها زندان بود مي‌گفت يه مارکيست هم زندان بود ما وقتي وارد زندان شديم ديدم ايشون مرتد، مسلمون بوده مارکيست شده و اين بحبس پهلوي ما شوخي که با کسي نداريم ما تا وارد زندان شديم گفتم يک کلمه بهت مي‌گم آقا به مارکيست گفت يک کلمه مي‌گم راستشو بگو آدم خوبه شل باشه در مکتب يا سفت گفت انسان بايد در مکتبش سفت باشد اتفاقاً من هم همين را مي‌خواستم بنده از نظر مکتبي تو را نجس مي‌دونم و لذا راحت غذا که مي‌يارن با هم هم غذا نشيم تو غذاتو سوا کن چون من تو را نجس مي‌دونم تموم شدو رفت. اينکه حالا کوتا بيايم حالا زير سبيلي رد کنيم نداريم خيلي رک.
امام کاظم رفت توي خونه امام رضا بچه بود گفت باباجون گفت جونم گفت به اين مرد تعارف نکردي از علاقه مندانمون گفت آمادگي نداشتم تعارف کنم. آدم که آمادگي نداره به مردم اينهمه تعارف بيا تو اينهم يک رقم نفاق يعني زبانش با قلبش نمي‌خونه شوخي نداريم دلايل دستگيري امام اين کنيه بود چون بارها به موسي ابن جعفر اصلاً موسي ابن جعفر بقدري حساس بود که جاسوس گذاشته بودند در خانه گفته بود فقط امام سجده مي‌کنه ببينيد امام تو سجده چي مي‌گه عامل نفوذي تو خونه که بعضي از امامهاي مارو زناشون کشتند يعني زنش عامل نفوذي بود توي خونه خيلي وقتها پيشنهاد مي‌کردند که به امام جواد به امام هادي که يه دختر ازمون بگيرغرضش اين بود که از طريق ازدواج وارد بشن جاشون تو خونه عامل نفوذي بود وگرنه حالا اينها کمال پرست و کمال خواه که نبودند فقط مي‌خواستند. . . ،
هارون الرشيد وقتي مي‌خواد موسي ابن جعفر را بگيره مي‌ياد ميگه يا رسول الله معذرت مي‌خواهم موسي بن جعفر نوه توست فرزند توست فرزند زهراست اما اگر ايشان آزاد بشه مملکت به اغتشاش کشيده مي‌شود، زمان شاه يکي از مدرسين قم را گرفتند شروع کردند به توهين کردند ايشان گفت حالا شما چقدر علاقه داريد به اينکه اين حرفها را بزنيد يا اين اعمال را انجام بدهيد گفت آقا ما از شاه حقوق گرفتيم، اگر اين فحشها را نديم که حرام و براي اينکه حقوقمان حلال باشد بايد فحش بدهيم.
موسي ابن جعفر(ع) را مي‌گرفتند و مي‌گفتند که ما بخاطر امنيت عمومي، نحوه دستگيري امام کاظم در مسجد پيغمبر مشغول نماز بود مأمورين ريختند تو مسجد نمازش را بريدند دستبند دستش زدند آقا را با اون حال بيرون بردند نه احترام پيغمبر را گرفتند چون قبر پيغمبر تو مسجد پيغمبر نه احترام پيغمبر نه احترام مسجد نه احترام نماز نه احترام امام براي حفظ رياست بالاخره خوب صبر کن نمازش تمام بشه، بزار از مسجد بره بيرون بگيرش شکستن مسجد شکستن حريم امامت شکستن حريم نبوت شکستن حريم نماز وقتي امام را گرفتند ترسيدند فتنه بشه گفتند کجا تبعيدش کنيم گفتند فتنه ميشه چهار دو تا قبر درست کنيد يکي را بفرستيد سمت کوفه يکي را بفرستيد سمت بصره يعني مثل تشيع جنازه که دو تا جنازه درست مي‌کنند دو تا آمبولانس که مردم تو خيابون گيج بشن يعني وضعي که اغتشاش در مدينه نشه چوي امام کاظم محبوبيت داشت اصلاً يه جوريه يه چيز ما داريم که دنيا اونو درک نکرده يعني تمام سياستمداران اروپا گيجند سياستمداران آمريکا گيجند اصلاً نمي‌تونند بفهمند عشق به حق يه چيز فطري، بختيار کذائي مي‌گفت دليل اينکه مردم مي‌گن درود بر خميني اين بود که چهارده سال امام را نديدند از نظر روانشناسي کسي که يه مدتي کسي را نديده اگر امام بياد ايران مي‌بيننش ديگه علاقه هاشون تموم مي‌شه روانشناس شاهپور بختيار منافقين گفتند حالا که امام قطعنامه را پذيرفته اين معنايش سقوط مسلمانهاست و اينکه مسلمانها دست از اسلام برداشته‌اند پس حمله کردند عمليات مرصاد پيش آمد نمي‌تونند بفهمند يه چيز ديگه هم تو کار هست از نظر روانشناسي و قبول قطعنامه، يه کانال 2 هم هست که او يک عشق دروني عشق دروني کيلويي يا متري نيست آقا جون هر کس فاميلش مرده پدري مادري داييئي عموئي دوستي آدم بعد از اينکه چهله‌اش تموم شد حتي افرادي براي اينکه سالگرد رو براي پدرشون بگيرند يا نگيرن فوقش سال اول يه سالگرد بگيرند اما سال دومش ديگه حال ندارند. امام حسين(ع) را 1400 سال سالگرد مي‌گيرند وهر سال اشک وشور و عزاداري بيشتري شد آخراين چه. اين يه چيزي غير از روانشناسي يه چيز ديگه هم هست بابا کانال 2 است خداوند عشق حسين را در دل مؤمنين جاسازي کرده حالا شما هي تحليل کن. تحليل نداره يه چيز معنوي است. محبوبيتي است معنوي.
يه برنامه‌اي در يک جائي موفق شده بود يه چند تا از اين‌ها اومده بودند گفته بودند آقا شما که برنامتون موفق قبل از سخنراني چقدر مي‌خوريد چرا اين لباس را انتخاب مي‌کنيد احتمال نمي‌دند که اين سخنراني خوب شده شايد اين اثر مال خدا باشد احساس مي‌کنن که صبحها يه چند عدد بيسکوئيت مي‌خوره با نصف استکان شير و مقداري آب و فلان، با من يادداشت هم برمي داره احتمال نمي‌دند که پشت اين قلم و کاغذ و گچ و تخته و سخنراني و فلان يه چيز ديگه هم باشه قرآن مي‌گه «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا» اهل بيت محبوبيت داشتند بارها گفتند اگر موسي ابن جعفر زندان نباشد تو نمي‌توني حکومت کني امام رضا قرار شد نماز بخونه گفت اگه بناست نماز عيد بخونم همون طوري نماز مي‌خونم که رسول الله خواند. گفتند خوب بخوان پابرهنه شد چون نماز عيد را رسول اکرم با پاي برهنه تو بيابان مي‌ر فت مي‌خواند «اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا» آقا يک مرتبه به مأمون گفتند چرا به امام رضا اجازه داديد نماز عيد بخواند اين نماز عيد اگر تموم بشه تو ديگه حکومت نداري کار را به جائي رسانده بودند که مأمون وسط کار به امام رضا گفت خواهش مي‌کنم شما نماز عيد نخوانيد يه جوري عشق به امام در مردم مؤمن بود که حتي تحمل نمي‌کردند و لذا اينها خيلي عصباني بودند وگرنه ببينيد آدم وقتي رقيبش را کشت ديگه کشته خوب امام حسين را کشتي ديگه ولش کن ديگه مي‌گه نه ولو سرش را بريدم اما اين بدنش را زير سم اسب له کنيد خوب تو آخر مي‌خواستي رقيبت را از ميدان بيرون کني دشمنتو کشتي کينه عقده وگرنه خوب مي‌شد بزارن امام کاظم نمازش تموم بشه مي‌شد بزارن از مسجد بياد بيرون محترمانه هم مي‌شد گرفت تحقير بد و ارتباط با امام کاظم خيلي سخت بود حتي يه وقتي يه سئوالي مي‌خواستند بکنن امام در زندان بود يه خيار فروش را ديدند که شما سبد خيار در دست بگير همين طور قدم بزن وقتي زندان بان يک خورده اين ور و اون ور مي‌ره شما همين طور هي دور ديوار زندان به عنوان جار خيار يه سئوال بکن از توي زندان جواب را از امام دريافت کن اين رقمي سئوال مي‌کردند حتي وقتي پول خمس مي‌خواستند برسونند به امام کاظم زير نظر بودند يه چيز تازه براتون بگم اصلاً چرا وقتي امام کاظم شهيد شد بدنش را روي پل بغداد گذاشتند سه روز چرا؟ گفتند ما بايد ته توي شيعيان را دربياريم که چي قصه گفت: سه روز بدن امام را بگذاريد روي پل هر که اومد جيغ کشيد معلوم ميشه که اين شيعه است و شما بدن و جنازه را بگذاريد روي پل کنار باشيد ببينيد کسي وقتي مي‌ياد جيغ مي‌کشه شيعه شناسي کنيد وتمومش کنيم قصه را خيلي ناراحت بودند که اينها چطور اينطور محبوبيت پيدا مي‌کنند امام کاظم که شهيد شد دستگاه بني عباس البته يه حديث داريم بني اميه امام حسين را کشتند خيلي اسراي کربلا را اذيت کردند اما امام فرمود کاري که بني عباس کردند خيلي جنايتش بيشتر از بني اميه است.
امام کاظم که شهيد شد گفتند که اينطور که نميشه هر امامي که شهيد مي‌شه يه آبروريزي براي حکومت مي‌شه بيائيد يک کاري کنيم که ديگه کسي امام نشه چون وقتي امام شه ديگه حريفش نمي‌شيم از اول ببينيم چطوري امام ميشه تا امام کاظم شهيد شد تمام بني عباس بسيج شد که چه جوري اينا اينقدر گل مي‌کنند و از کجا بزرگ مي‌شن ما اول نگذاريم اينها بزرگ بشن تمام بچه‌هاي امام کاظم را کنترل کردند ديدند اون کسي که مي‌کشه امام بشه امام رضا است. گفتند خيلي خوب تمام خونه ايشان را سه حلقه محاصره کنيد يه کاري کنيد که نگذاريد اينها بزرگ بشن گفتند باشد، امام رضا هم مدت زيادي از خانه بيرون نيامد هي به قول امروزي‌ها بيسيم دستشون بود و عقاب به کرکس و کرکس به عقاب هي کدها را به هم رد و بدل مي‌کردند ببينند که آقا وضعيتش چيه آقا از خونه بيرون نمي‌ياد روز دوم ساعت به ساعت دربار از اينها اطلاعات مي‌گرفت مي‌گفتند آقا ما سه حلقه حفاظتي داريم اصلاً ايشان از خانه بيرون نمي‌آيد بعد از يه مدتي طولاني کشيد امام آمد بيرون گفتند آمد بيرون گفت آقا ببينيد اينها از کجا شروع مي‌کنند امامت را بالاخره از يک جايي شروع مي‌کنند که اينقدر بزرگ مي‌شن سر نخ را پيدا کنيم امام رضا هم از خانه آمد بيرون حالا قدم به قدم داره کجا مي‌ره مواظب هستند مثل سايه بعد امام رضا رفت ميدان حيوان فروشها يه بزغاله خريد و يه ميش و يه قوچ يه خروس گفتند اشتباه کرديم اين اصلاً مخش به درد امامت نمي‌خوره گفتند ولش اين اصلاً به درد ما نمي‌خوره وقتي مطمئاً شدند که قصه خط خورد هستند افرادي که طلا دارند مثلاً گير دزدا نيفتند طلا را توي گوني زغال مي‌کنند دزد هم که مي‌گه بابا طلا رو که تو گوني زغال نمي‌کننش چيزي گيرش نمي‌ياد گوني زغال هم که دزد نمي‌بره امام رضا همين طوريه همچنين حرکتي کرد حيوانها را برداشت آورد خانه گفتند اصلاً ايشان نمي‌تونه امام باشه کسي پدرش شهيد شده حالا مردم آمدند باهاش بيعت کنند ايشان راه به مردم نداده با مردم ملاقات نکردند حالا بعد از چند روز هم اولين کارش قوچ بخرد و بزغاله بخرد و اين اصلاً به درد ما نمي‌خورد تموم شد بعد امام رضا چشمک زد که شيعه‌ها پاشن بيان محاصره‌ها شکسته شد آنوقت او خط مي‌داد با نامه‌ها با پيام‌ها البته اين تاکتيکها در قرآن هم هست در قرآن يک مشت طرح و تاکتيک است مثلاً حضرت يوسف مي‌دانست ليوان تو کدوم خورجين هاست اما اگر صاف مي‌ر فت اونجا مي‌گفتند خوب يه چيزي مي‌دونست قرآن مي‌گه: «فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخيهِ» يوسف/76 گفتند ليوان در بار نيست يکي يکي خورجين‌ها را بگرديم ببينيم تو کدوم گوني هاست مي‌دونستند تو کدوم گونيهاست اما براي اينکه راه را گم کنند. . .
علم غيب امام زياد بود خاطرات زيادي داريم عبدالله بن يحي آمد خدمت امام. امام فرمود شما هرچي کار خوب مي‌دوني انجام بده گفت چطور گفت براي اينکه امسال سال آخر عمرت. گفت واي گفت عيبي ندارد تو از بهترين شيعه‌هاي امت هستي تو پهلوي اولياي خدا مي‌روي مشکلي نداره و خلاصه بهش گفت که شما. . . . گاهي براي اينکه خط امام را گم کنند يه کسي وارد شهر شد گفتند امام کيه بردنش پهلوي برادر امام کاظم ايشان سئوالاتي کرد ديد بابا اين گيجه آمد بيرون گفت اينها راه را به من اشتباه نشان دادند. امام کاظم فرمود که به يکي راه را اشتباه نشان دادند، الان معلوم نيست تو کدوم کوچه نشسته و ناراحت برو بهش بگو بياد کجا.
خوب علي بن يقطين امام کاظم عامل نفوذي داشت تو درباره شيعه‌ها کليدي ساخته بود که يکي‌اش علي بن يقتيع بود گفت که تو، تو دربار باش طاغوتند اما بايد توي دستگاه طاغوت يه مهره‌هايي باشند شيعيان ما که کارشان گير مي‌کنند اينها را علي بن يقتيع يکي از اينها بود. آن وقت آن قصه علي بن يقتيع هم يادتان باشد.
احتمالاً شنيده باشيد يه روز علي بن يقتيع آمد مدينه در خانه امام کاظم را زد امام او را راهش نداد من علي بن يقتيع وزير مملکت اونم نه وزير مملکت کوچک اون زمان مملکت کشورهاي اسلامي مصر و بغداد و اردن و فلسطين و بخشي از ايران در آن وزير مملکت شما اجازه ملاقات نمي‌دهد فرمود نه گفت چرا. از همه گذشته من شيعه هستم حکم از خودت گرفتم من نماينده شما هستم عامل نفوذي شما هستم. فرمود يه روز يه چوپان آمد توي وزارت خانه همين که فهميدي چوپان راه بهش ندادي گفتي آقا توي جلسه است.
تلفن را برنداشتي به قول امروزيها حالا آقاي علي بن يقتيع بهت بگم حالا من که امام کاظمم بهت راه نمي‌دم مکه نرو حجت قبول خدا هم بهت راه نمي‌دهد. گفت آقا چه خاکي به سرم کنم فرمود برو آن چوپان را راضي کن برگشت آمد در خانه آن چوپان در را زد. چوپان ديد 1 وزير مملکت آمده در خانه چوپان گفت بفرمائيد گفت شما يه روز آمدي توي دفتر من به شما توهين کردم راه بهت ندادم چون کتت کهنه بود صورتش را گذاشت روي خاک گفت با پاهات بمال روي صورت من حلالم کن عذرخواهي کرد برگشت امام کاظم در را برويش باز کرد با کسي رودربايستي نداشتند نماينده رسمي وزير مملکت اگر به يک چوپان. . . . .
حال ببين مملکت ما چقدر کار داره تا به اون اهداف امام کاظم برسه ما نه شرقي هستيم نه غربي هستيم امام اسلامي، اسلامي هم نيستيم از شرقها آمديم بيرون مي‌خواهيم به سمت اسلام برويم تو نيمه راهيم وگرنه اين خيلي مشکله. گاهي در وصل تلفنها چقدر چونه ميزنن آقا به خودشون وصل کنيد تا من به فلان وصل کنم آقا شما اول وصل کنيد تا من به فلاني وصل کنم آقا شما اول وصل کن نخير اول شما وصل کنيد رئيس دفترها با هم چونه مي‌زنند يعني فکر مي‌کنند که هر کدوم زودتر وصل کنند اين. . . . گير اين حرفها هستيم.
علي بن يقتيع مقداري سئوال و سهم امام را برده بود براي امام کاظم. امام کاظم ديد اگر ملاقات بشه او مي‌ره توي دستگاه و همه متوجه مي‌شوند سئوالات زيادي هم بود يه نامه‌هايي نوشت امام کاظم علي بن يقتيع ديد، گفت جوابها توي اون زود وردار و برو. قبل از اينکه نامه‌ها را بخواند و ببيند چي هست جوابش را امام نوشت «وَ كَانَ ع يَتَفَقَّدُ فُقَرَاءَ أَهْلِ الْمَدِينَةِ فَيَحْمِلُ إِلَيْهِمْ فِي اللَّيْلِ الْعَيْنَ وَ الْوَرِقَ وَ غَيْرَ ذَلِكَ فَيُوصِلُهُ إِلَيْهِمْ وَ هُمْ لَا يَعْلَمُونَ مِنْ‌اي جِهَةٍ هُوَ»(بحارالأنوار، ج‏48، ص‏107) امام کاظم مخفيانه به فقراي مدينه غذا مي‌رساند و فقراي مدينه نمي‌دانستند غذا از کجاست، خوشا به حال کسي که شب عيد لباس به بچه‌هاي يتيم مي‌رساند و نمي‌فهمند که اين لباس از کي است اصلاً يکي از دلايلي که مي‌گويند خمس را بدهيد به مرجع تقليد بخاطر اينکه بله قربان گو بار نيايد اگر بنده مالم را حساب مي‌کنم خمس آخر بعضي‌ها مي‌گن آقا من که فقراي محله‌ها را بهتر از آيت الله مي‌شناسم خوب خودم حساب مالم را مي‌کنم هر چي خمس و سهم امام بود خودم با شناخت عميق به همسايه‌ها مي‌دهم خوب آقا جون شما که خمس دادي گفتي اين خمس سهم امام، روزي برف مي‌ياد سيدها بايد برف خونه حاج آقا را پارو کنند بعد تا شما را ديدند بگن سام عليکم خدا سايه شما را از سر ما کم نکند. بله قربان گو بار مي‌آيد. خمس را نبايد شخص به شخص بدهد.
چون سيد فقير از شما که گرفت بايد به شما سلام هم بکند خانم شما هم وضع حمل داره بايد خانم آن سيد بياد کنيز خانم حاج آقا بشه خمس بايد وارد يک صندوق بشه و مردم از آنجا بگيرند که ضمن اينکه شکمها سير مي‌شه بله قربان گو بار نمي‌ياد. اين فلسفه اين که خمس را فرد به فرد ندهد بايد از طريق حکومتي باشد.
شخصي از فاميل خليفه دوم عمر حرفهاي رکيک و زشتي به امام کاظم مي‌زد بعضي از ياران گفتند آقا اجازه بدهيد برويم و. . . . گفتند آخر داره چرت و پرت مي‌گه فرمودند: خودم حل مي‌کنم.
يک روز امام کاظم رفت سراغ مزرعه‌اش گفت آقا شما به ما يه حرفهاي چرندي مي‌زني حرفت چيه سؤالي داري مشکل چيه. چنان ايشان شرمنده شد و مقداري هم تفقد مالي کرد گفت اين رقمي خوبه آدم مردم را جذب کنه تا فحش داد بگيريش که هنر نيست مهم اينکه جذبش کنند. خدا رحمت کند شهيد مظلوم دکتر بهشتي را. مي‌گفت جاذبه در حد اعلي دافعه در حد ضرورت خيلي جمله قشنگي است. تا مجبور نشيم طرد نکنيم چون خيلي‌ها هستند باهاشون خوب برخورد کنيد به راه مي‌يان لج کني لج مي‌کنن.
بُشرهافي يه آدم عياشي بود تو خونش مي‌زد و مي‌رقصيد. به قول امروزيها ويدئو. . . .
خيلي تو خونش عياشي خانه شده امام کاظم آمد بره، ديد اين خانه خيلي تاق و توق توش بلنده کنيزي در خانه را. . . . . گفت آزاد بله اگر احساس مي‌کنه که بنده خداست اين رقم گردن کلفتي نمي‌کرد اين کنيز گفت امام کاظم آمد برود همچنين حرفي زد گفت اِ پابرهنه دويد گفت آقا من معذرت مي‌خواهم.
آقا برگشت و توبه کرد و به افتخار اينکه اين چند متر را توي کوچه پابرهنه دويد تا آخر عمرش به افتخار اين چند متر پابرهنه زندگي کرد و بعد هم از اوطات شد واين کلام امام در دلهاي آماده اينطور اثر مي‌کنه لحن دعوت.
راجب امام به خلفا خيلي زمان بني عباس خلفا را کوبيدند و کشتند و راجب خلفا خاطرات زيادي دارم که ترسم وقت نداشته باشيم.
اول سخنان امام کاظم چون شب شهادت چند تا از سخنان امام کاظم ياد بگيريم.
امام کاظم فرمود: اذا اعطاکم اگر يه کسي آمد توي گوش راستت يه فحش داد بعد آمد سمت گوش چپت گفت معذرت مي‌خواهم قبول کن تا حالا فحش داد ديگه فحش داد که داد يعني آنقدر زود عذر مردم را بپذيريد کينه به دل نباشيد حديث داريم رسول اکرم فرمود اگر دو تا مسلمان 3 روز با هم قهر کنند روز چهارم آشتي کنند هيچ کدام را من به عنوان مؤمن قبول ندارم. کينه نداشته باشيد آدم ممکن عصباني بشه اما اين نبايد بماند به عنوان کينه.
امام صادق ع فرمود: «وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ كُلَّهُ فِي أَرْبَعٍ أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ وَ الثَّانِي أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ وَ الثَّالِثُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْكَ وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ»(كافي، ج‏1، ص‏50)(چون شما هم دانشجو هستيد) فرمود بهترين علمها چهارتا هستند اصول علم 1- «أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ» 2- «وَ الثَّانِي أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ» 3- «وَ الثَّالِثُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْكَ» 4- «وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ».
خيلي جمله قشنگي بهترين اين 1- خدا را بشناسيم که «مَا صَنَعَ بِكَ» چه کرده به تو يعني علم تشريح يعني ساختمان چشم تو ساختمان گوارش اصلاً درون تو چه قدرت نمائي خدا در تو انجام داده خدا را بشناسيد
2- خودتونو بشناسيد
3- بشناسيد «مَا أَرَادَ مِنْكَ». از تو چي مي‌خواد اصلاً براي چي تو را خلق کرده است. الان دنياگراست دنيا صدها مليون خدا را نمي‌شناسد مارکسيسها ماديون توي اين گيرند. عوام علم تشريح نمي‌دانند چيه اينهم مال عوام «مَا أَرَادَ مِنْكَ» بشناسيد خدا اصلاً چي مي‌خواد اصلاً دنيا نمي‌داند هدف آفرينش چي هست و لذا وقتي مي‌گوئيد اصول دين چندتاست مي‌گه سه تاست خوراک پوشاک مسکن اصلاً نمي‌داند براي چي خلق شده است. ما اراد منک چي خدا از تو مي‌خواهد خوب اگر واقعاً هدف زندگي، زندگي بود خوب حيوانها از ما بهتر زندگي مي‌کنند يه هلي کوپتر يا هواپيما مي‌خواهد پرواز کند آنقدر دستگاه آنتن و رادار و بي سيم و کامپيوتر برج مراقبت و فرودگاه هوا موجي نباشد يخبندان نباشد نمي‌دانم ترافيک هوائي نباشد ترافيک زميني نباشد ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند تا اين هواپيما بپرد ولي ملخ تو تاريکي و روشنائي بدون فرودگاه. . . . .
واقعاً زندگي ما براي اينکه خوب زندگي کنيم پرواز بود برق بود زندگي براي زندگي بود خدا از ما چي مي‌خواد اصلاً خدا براي چي ما را آفريد اينکه قرآن مي‌گويد: «سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» لقمان/20 کل هستي را براي تو آفريدم آن وقت تو فکر خوراک و پوشاک و مسکن صدها ميليون نفهميدند اصلاً هدف زندگي چيه آن جوري اگه مي‌فهميدند اينطور رابطه‌ها قطع نمي‌شد. بعد اين که ما بشناسيم «أَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ» چه چيز باعث مي‌شود که آدم بي دين بشه يعني خط را گم کند دزدها را بفهمد شيطان شناس باشد دشمن شناس باشد مثلاً ما الان بايد بدانيم «مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ» توطئه‌هاي فرهنگي براي ما چي مي‌خوان چرا صهيونيستها اعلام کردند به انگلستان که حفاظت جان سلمان رشدي به عهده ماست سلمان رشدي خانمي دارد. خانمش فيلمي ساخته بود براي تحقير همه اديان آسماني وقتي امام فتوا داد که سلمان رشدي بايد اعدام بشود آن فيلم هم پخش نشد ولي آن دشمن‌ها به اين خانم مدال دکترا دادند براي اينکه اين يک فيلمي ساخته تحقير اديان «مَا يُخْرِجُكَ» چه برنامه‌اي دارند براي ما چطور شد که اينقدر يک سري برنامه‌ها ارزان است چرا يک زماني ترياک و هروئين را آنقدر ارزان مي‌کنند که دم هر چهارراهي هست. چرا گاهي وقتها عکس مجاني مي‌فرستند توي دبيرستانهاي ما چرا گاهي وقتها فيلم‌ها و ويدئوها همينطور ارزان همه جا پيدا مي‌شه اين چه برنامه ايه توطئه فرهنگي چيه چرا يه مرتبه عليه يه کسي مي‌کوبند يه مرتبه اوج مي‌گيرد همچنين تمام در و ديوار فحش به شهيد مظلوم بهشتي اين چيه قصه يک مرتبه يک شخصيت را يک مرتبه يک فحش يک مرتبه يک شعاري از کجا پيدا مي‌شه آدم ببينه مسائل مکتبي يا سياسي اين مربوط به مثلاً عرفاني اين مربوط به مسائل مادي وطبي بهداشتي اونم مربوط به مسائل الهي و توحيدي
ببين چقدر امام کاظم. امام کاظم يک جمله فرموده ولي گفته اصول دين توي اينهاست يعني علوم اصلي امام کاظم آمد بسر قبري يک نگاه توي قبر کرد فرمود عجب اين اول کار يا آخر کار
اگر اين آخر کار پس نمي‌ارزه به اولش اگر اول کاره، جمله چقدر کوتاه، اگر اين آخر کاره پس براي چي آدم جمع کنه اگر اول کاره پس واي به آخرش.
از امام کاظم حديثي داريم فرمود: زمان¬تان را چهار ساعت کنيد «سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ»(تحف‏العقول، ص‏409) يک ساعت براي مناجات باشد بيننده‌ها که بحث را گوش مي‌دهيد هيچ مي‌دانيد ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان ماه مناجات و هيچ مي‌دونيد چقدر ثواب داره براي عبادت و روزه، روزهاي آخر ماه رجب بود کسي آمد خدمت امام فرمود توي اين ماه رجب تو روزه گرفتي گفت نه گفت مي‌دوني چقدر فضيلت را از دست دادي. آنقدر فضيلت از دست تو رفت که جز خدا احدي نمي‌تواند حسابش را بکند فرمود توي ماه رجب هيچ روزه مستحبي نگرفتي گفت حالا دو سه روزش مونده همين دو سه روز را روزه بگير حضرت امام(ره)، يکي از شاگردانش مي‌گفت ماه رجب وشعبان 2 ماه را روزه مي‌گرفتند با بسياري از اوليائي خدايي‌تر بودند بخصوص کساني که روزه‌هاي قضايي دارند روزها که ديگر کوتاه است پنج بعد از ظهر غروب مي‌شه اصلاً نمي‌سرفه آدم ناهار بخوره فرمود ساعتي را براي معاش که زندگي و ساعتي را براي ديد و بازديد و انس با رفقا و ساعتي را هم براي لذت حلال. لذت حلال ديد و بازديد دوستان تحصيل حلال براي خرج و مخارج زندگي مناجات با ربّ.
باز وصيت مي‌کند مي‌فرمايد که محيط و شايعات تو را تکان ندهد «لَوْ كَانَ فِي يَدِكَ جَوْزَةٌ»(تحف‏العقول، ص‏383) اگر تو دست گردو هم گفتند لؤلؤ تو که مي‌دوني گردو. سلام آقاي دکتر سلام مهندس بابا من دکتر نيستم مهندس هنوز نشدم صبر کنيد اگر تو دستت گردو هم گفتند درّ خودت که مي‌داني و اگر درّ هم گفتند گردو. امام کاظم فرمود که شيعيان ما بايد جوري باشند که بند به هارت و هورت نباشند تقسيم کار زمانشان را زمان بندي کنند در علوم اين علوم را بهش اصالت قائل بشوند زمان بندي کنند کارشان را حالا. امام کاظم فرمود: «لَيْسَ مِنَّا» گاه و بيگاه بنشينيد و ساعات خودتان را حساب کنيد.
امروز صبح تا حالا چه کرديد در اين هفته چه کرديد ما حرفهايمان زياد منتها حرفهايمان ماند ما مفتخريم که در جوار حضرت رضا هستيم فرزند امام کاظم و حضرت معصومه اين حديث خيلي حديث مهمي توجه کنيد توجه کنيد: هيچ امام زاده‌اي درباره‌اش اين حديث نيامده 1- امام صادق 2- امام جواد 3- امام رضا سه تا امام فرمودند هر کس قم حضرت معصومه را زيارت کند با توجه و شناخت بهشت بر او لازم مي‌شه واجب مي‌شه من از استادمان پرسيدم آيت الله فاضل لنکراني که اين حديث خيلي زور داره فرمود: ما تو اين حديث از سه تا امام، شما مي‌دونيد استاد مطهري چقدر مهم بوده مطهري اسم امام را که مي‌بره مي‌گه روحي له الفداه امام خيلي مهم ولي امام اسم ملاصدرا را که مي‌برد مي‌گفت و ما ادراک ما ملاصدرا من، ملاصدرا را نمي‌دونيد شما ملاصدرا را کي بوده يعني هر چي مطهري مهم بود پهلوي امام تواضع مي‌کرد وهر چي امام مهم بود پهلوي ملاصدرا تواضع مي‌کرد آنوقت ملاصدرا مي‌گويد هر وقت من مشکلي برايم پيش مي‌آمد مي‌آمدم قم نمازي و توسلي به حضرت معصومه مي‌کردم و مشکلم حل مي‌شد. اين ملاصدرائي که فيلسوف دهر مطهري مفتخر است که حرفهايش را مي‌فهمد خود مردم قم خيلي دلشان تجليل شده فقط يک هشدار شده به جوانهاي قم آنهائي که بي ادبند نسبت به پدر و مادر و علما. غير از اين حديث آنچه حديث آمده در قم فقط در رابطه با جوانهاي صبور قمي يه حديث داريم که حيف که بعضي از جوانهايشان جسورند. يعني غير از بعضي از جوانهاي جسور از قم خيلي تجليل شده.
خوب به اميد روزي که حکومت صدام سرنگون بشه و ما به کاظمين برويم و قبر دو تا امام را زيارت کنيم حضرت جواد و حضرت کاظم دو تا امام پهلوي هم.
14 سال زندان بود سادات را که زندان مي‌کردند بقدري زندان تاريک بود که زمان را نمي‌دانستند بعد يکي مي‌گفت من قرآن که مي‌خونم هفت ساعت طول مي‌کشه پس پنج جزء قرآن را مي‌خواني يا هفت جزء قرآن را مي‌خواند بعد سر ساعت مي‌فهميدند که ظهر شده يعني با اينکه 10 جزء قرآن چند ساعت طول مي‌کشد اينجور ساعت نماز را تشخيص مي‌دادند اين همه زندان امام کاظم در زندان چنان عبادت مي‌کرد که چند تا زندان عوض کرد که هر کجا مي‌رفت زندان بان دست و پايش را گم مي‌کرد و عاشق امام مي‌شد يعني هر کجا امام کاظم را زندان مي‌کردند شيوه و سيره زندگي امام کاظم تحولي بوجود مي‌آورد در زندان.
ما خاطرات زيادي نوشتيم راجب شاگردان امام کاظم برخوردهائي که امام کاظم با خلفا داشت ولي وقت کمه.
خدايا به آبروي امام کاظم قسمت مي‌دهيم امت ما رهبر ما را مملکت را ناموس و نسل و عقايد ما را حفظ بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»