1370/12/22 معاد 6 - تشبيهات مرگ بايگاني سالانه - 1370



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.

با قبولي همه عبادات از همه شما، بحث ما در اين جلسه كه ششمين جلسه است راجع به معاد است حالا ممكن است بگوئيد آقاي قرائتي چرا اينقدر از معاد حرف مي‌زنيد وقت‌هاي ديگر مردم آمادگي شنيدن بحث معاد را ندارند روز سيزده بدر مي‌خواهد تخمــه كدو بشكند ماه رمضان چون ماه خودسازي و ماه توجه به خدا است اينكه اين بحث‌ها به نظرم آمده كه. . . قرآن روي معاد خيلي مانور مي‌دهد گاهي وقتها يك چيزي را يك حديث و يك آيه داريم اما معادي كه بيش از هزار آيه داريم يك جايي بايد اينها را گفت آنوقت هم شوخي ندارد آدم هر چيزي را مي‌تواند بگويد قبول ندارم، اما مردن را نمي‌تواند بگويد قبول ندارم، با توجه به اينكه بسياري از مشكلاتي كه ما داريم از كساني است كه از معاد غافل هستند واقعاً اگر انسان بداند كه اين گران فروشي اين كم فروشي بايد جواب بدهد بحث معاد سازنده است براي اينكه خانــه خودمان تميز باشد برف را مي‌ريزيم توي كوچه و فكر نمي‌كنيم كه روز قيامت گير هستيم بالاخره مسئله معاد را كي بايد گفت؟ بعضي‌ها غافل هستند كه ظلم مي‌كنند و مي‌ارزد كه روي معاد بحث بشود.
در دنيا خيلي اختلاف آراء هست گاهي بين زن و شوهر عروس و مادر شوهر بين دو تا روحاني دعوا خيلي هست عوامل اختلاف چيست؟ 1- هوسها 2- خيالها 3- پيش داوريها 4- جهل‌ها، دكتر مرض را تشخيص نمي‌دهد اين دكتر يك نسخه مي‌دهد دكتر ديگر يك نسخه ديگر مي‌دهد دليلش هم اين است كه هيچكدام مرض را تشخيص نمي‌دهند 5- طاغوتها، بعضي‌ها اصلاً برنامه را جوري مي‌سازند كه اختلاف بشود و فتنه بشود گاهي روي محدوديتها است كه دعوا مي‌شود تا حالا هيچكس سر نفس كشيدن دعوا نكرده است چون هوا زياد است اما زمين كم است سر آن دعوا مي‌شود آب محدود است اختلافات اينهاست.
«ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» الأنعام/164 كلمه(تختلفون) زياد توي قرآن آمده، يعني شما روزي بايد برگرديد تا اختلافاتتان حل بشود. «يَوْمُ الْفَصْلِ» الصافات/21 داريم يعني روزي كه هر كسي مي‌فهمد حق با كي است و بيخود فكر مي‌كرده، يك روزي بايد باشد كه پرده‌ها كنار برود «يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ» الطارق/9 پرده كنار حقيقت همه روشن بشود يك روزي بايد باشد كه «فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ» ق/22 قرآن مي‌فرمايد پرده را كنار زديم واقع بين شديد ديگر خيال بين نيستيد، پس بايد يك روزي هوسها از بين برود روز قيامت ديگر هوسي نيست خيالها كنار مي‌رود چون واقعيت‌ها كشف مي‌شود جهل آدم علم مي‌شود يعني انسان واقعيت را مي‌بيند طاغوتها خودشان گرفتارند جهان، جهان بي نهايتي مي‌شود.
يعني بايد عوامل اختلاف. . . چون انسان فطرتاً علاقه دارد به وحدت علاقه دارد به اينكه اختلاف نباشد و از طرفي ديگر عوامل اختلاف پديد مي‌ايد يكي از كارهاي قيامت اين است كه ريشــه اختلافات خشك مي‌شود. پرده‌ها كنار مي‌رود حقيقت‌ها كشف مي‌شود وقتي حقيقت كشف بشود ديگر همه يك جور قضاوت مي‌كنند. اگر حقيقت مرض كشف بشود ديگر همه دكترها يك جور نسخه مي‌دهند.
تشبيهات مرگ: مردن نيستي نيست بلكه يعني روحش را گرفتيم، من پولي را كه از جيب شما برداشتم پول شما را گرفتم نه اينكه پول شما را آتش زديم قرآن چهارده مرتبه مي‌فرمايد(توفي، يتوفي) يعني گرفتم «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا» الزمر/42 عزرائيل مي‌ايد روحتان را مي‌گيرد، روحتان را مي‌گيرد دو مرتبه به شما برمي گرداند درست مثل خواب ما وقتي مي‌خوابيم روح از ما جدا مي‌شود البته چراغهايش روشن است مثل ماشيني كه چراغهايش روشن است فقط راننده‌اش مي‌رود بيرون چراغهايش روشن است يعني معده كار مي‌كند قلب كار مي‌كند اما روح بيرون مي‌رود مي‌رود اينطرف و آنطرف مي‌خندد دعوا مي‌كند دومرتبه از خواب كه مي‌خواهي بيدار شوي آن روح برمي گردد.
«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ» الملك/2 مرگ را خلق كرديم، خوب مرگ اگر نيستي باشد نيستي كه خلق نمي‌خواهد. يك آقايي بالاي منبر گفت خداوند ميلياردها ميليارد فرشته دارد يك نفر از پائين منبر گفت آقا خدا به اين ملائكه چي مي‌دهد كه بخورند؟ آقا گفت فرشته كه غذا نمي‌خواهد، گفت خوب اگر فرشته غذا نمي‌خواهد بيايد خانــه ما خودم نگه مي‌دارم! اگر واقعاً مرگ به معناي نيستي است نيستي كه خلق نمي‌خواهد اينكه قرآن مي‌فرمايد «خَلَقَ الْمَوْتَ» يعني همينطور كه حيات خلق مي‌خواهد مرگ هم خلق مي‌خواهد. جابجايي روح را خدا بوجود آورد جابجايي چيزي است كه وجود دارد يك چيز عدم نيست.
مرگر براي همه است «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ» آل عمران/185 «وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ» الأنبياء/34 براي هيچ انساني خلود و هميشگي قرار نداديم «أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكُّمْ الْمَوْتُ» النساء/78 هر كجا باشيد مرگ شما را مي‌گيرد. امام علي(عليه السلام) در نهج البلاغه مي‌فرمايد اگر بنا بود كسي زنده بماند سليمان بود.
رسول خدا مي‌فرمايد(إن الموت عندي بمنزلـــه شربت البارده في اليوم الشديد الحبس) مرگ مثل آب گوارا است براي آدم تشنه، جايي ديگر داريم كه فرمود مثل بيرون آمدن طفل براي اين دنيا. امام علي(عليه السلام) مي‌فرمايد علاقـــه من به مرگ از علاقــه طفل به پستان مادرش بيشتر است امام حسن(عليه السلام) مي‌فرمايد(اعظم سرور يريد علي المومن) مرگ بهترين بشارتي است كه براي مؤمن پيش مي‌ايد زن فرعون مي‌گفت «رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ» التحريم/11 من فرعون را نمي‌خواهم من را ببر آنجايي كه اولياء خودت را مي‌بري.
اگر معاد نباشد نخ وسط ربوبيت پاره شده است ما كه يك كاري را شروع مي‌كنيم و وسط آن قيچي مي‌شويم چون توان نداريم خدا چرا قطع كند؟ از مواد غذايي و خاك گندم بسازد از گندم اسپرم بسازد از نطفه انسان بسازد انسان بي سواد را رشد بدهد يك انسان با كمال و باسواد و با تجربه يكمرتبه تمام شد و رفت اگر قيامت نباشد و با مردن هيچ بشويم اين قطع ربوبيت است.
مي گوئيم اگر با مردن نيست شويم ربوبيت خدا مي‌رود زير سوال، خدايا چرا همچين كردي ممكن است خياط يك پاچــه شلوار را بدوزد بعد بگويد قرقره‌ام تمام شد چرخم خراب شد اما خدا. . . ما وقتي سخنراني مي‌كنيم يك سرفه كافي است كه سخنراني‌مان را به هم بزنيم همه كارها را تنظيم مي‌كنيم روزي ساعت كافي است كه يك سوسك و پشه‌اي برود روي اين عقربكها ساعت را نگه دارد همه كارها. . . ممكن است يك گنجشك برود توي لولــه هواپيما يك موتورش از كار بيفتد ما خيلي ضعيف هستيم به هيچي بنديم.
اگر خدا حافظه را از ما بگيرد اسم‌مان را يادمان مي‌رود كه چي است يكي از گويندگان مهم مي‌گفت يكبار من نصف سوره حمد را يادم رفت عمري نماز خوانديم اما. . ما قطع مي‌كنيم چون به بن بست مي‌رسيم خدا چرا قطع كند. خداوند يك تربيت عمومي را شروع كرده در كل هستي درست مثل يك برقي كه در همه لوسترها و لامپها و يخچال و جاروبرقي يك برقي است در همــه وسايل برقي اين قطع برق براي چي است توجيه مي‌خواهد اگر با مردن نيست بشويم توجيهي براي ربوبيت خدا ندارد.
هزار دفعه خدا توي قرآن مي‌فرمايد كه من رب هستم يكمرتبه بگويد قيچي شد خيلي كار بي توجيه است مي‌گويد نه اينطور نيست چون ربوبيت خدا گسترش دارد و چون از اول هستي كل هستي را دارد با يك سيستمي تربيت مي‌كند پس اين قطع نمي‌شود «إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ» الأنعام/38 اين ربوبيت تا قيامت هست «إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ» السجدة/11 رجوع شما به سوي رب است «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» البقرة/156 اين تا ابديت هست «إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ» الأنعام/164 «وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى» النجم/42 «إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ» القيامة/12 استقرار و قرارگاه ابدي آنجاست «إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ» القيامة/30 سوق شما به سمت خداست «إِلَى رَبِّكَ مُنتَهَاهَا» النازعات/44 آخر كار خداست «ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً» الفجر/28 همه‌اش رب است.
دليل رحمت هم شبيه دليل ربوبيت خداوندي كه. . . اگر با مرگ ما نابود بشويم رحمت خدا نابود شده است خداوند به چه دليل رحمت كرد؟ فيض بر خدا واجب است يعني خدا لازم است كه به مردم فيض بدهد و لطف كند آنوقت با مرگ نيست بشويم و پوچ بشويم؟ فيض خدا چي مي‌شود؟ ولذا قرآن مي‌فرمايد «كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ» الأنعام/12 خداوند بر خودش واجب كرده رحمت را و همــه شما را روز قيامت جمع مي‌كند يعني اگر قيامت نباشد خدا هم مثل ما مي‌شود.
ما يك روز عيدي مي‌دهيم يك روز نمي‌دهيم امروز داغ مي‌بينيم گريه مي‌كنيم فردا فراموش مي‌كنيم ديگر سر قبرش فاتحه هم نمي‌خوانيم امروز دلتنگ مي‌شويم برايش نامه مي‌نويسيم بعد قهر مي‌كنيم تلفن هم به او نمي‌كنيم كه احوالش را بپرسيم، ما اينقدر آبكي هستيم يك روز تازه هستيم يك روز نو. . . ما بخاطر حوادث يكبار داريم يكبار نداريم يكبار مي‌دهيم يكبار نمي‌دهيم اما خدا چي؟ خدايي كه واجب كرده بر خودش رحمت را. . . فيض بر خدا واجب است رحمت بر خدا واجب است اين وجوب چرا قطع بشود ولذا گفته قطع نمي‌شود خدايي كه رحمت را بر خودش واجب كرده ادامـــه زندگي هم هست مردن و نيست شدن نيست، جا عوض كردن است، از رحم مادر جماد بوديم شديم نبات ما چند سال پيش همه خاك بوديم مواد غذايي شديم گندم از مرحله گنديم شديم نطفه از نطفه شديم كودك از كودك شديم انسان بعد عالم برزخ و ادامــه زندگي، زندگي بايد ادامه پيدا كند اگر با مردن نيست بشود رحم خدا قيچي شده است ربوبيت خدا قيچي شده است و قيچي شدن مال محدود عاجز است خدايي كه عاجز نيست و محدود نيست هيچوقت قيچي نمي‌شود ولي وقت ما تمام شد و بحث را قيچي مي‌كنيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»