1369/2/6 امام علي (عليه السلام)، نامه به مالک اشتر - 23 بايگاني سالانه - 1369



بسم الله الرحمن الرحيم

اگر مى‏خواهيد بدانيد ماه رمضان چه ماهى است, امام سجاد(ع) در صحيفه سجاديه يك دعا دارد كه با ماه رمضان خداحافظى مى‏كند و خيلى خداحافظى عجيبى است سه مسأله ده دقيقه آخر بحث صحبت مى‏كنم يكى خداحافظى، يكى آزاد كردن برده‏ها در شب عيد فطر, يكى زكات فطريه و نماز عيد و جمع بندى خطبه.
(وَاجْعَلْ) مستدرك‏الوسائل ج13 ص167در اين نامه مى‏خواهد بفرمايد آى استاندار، وزير، وكيل، رئيس آموزش و پرورش شهردار، فرماندار، مسئولين مملكتى، نماينده امام هى نگويد آقا توى جلسه است هفته‏اى يك روز بيايد با مردم حرف بزنيد همانطورى كه خيلى از مسئولين همين كار را مى‏كنند.
(وَ اجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَك) مستدرك‏الوسائل ج13 ص167 قرار بده براى مردم گرفتار از خوردن زمانى را و فارغ كنى خودت را از كارهاى حكومتى و مملكتى و آزاد كنى خودت را و ببين مردم درد و دلشان چه هست. خودت را فارغ كن و يك زمانى را سهم بده به مردم كه مردم مستقيم با خودت تماس بگيرند.
(وتَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّا) پهلوى مردم بصورت عام بنشين و بگو هر چه مى‏خواهيد بگوئيد. (فَتَوَاضَعْ فِيهِ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَك)تواضع كن در آن روز در آن مجلس براى خدايى كه تو را آفريد. (وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَك) لشكرت را بنشان يعنى به لشكرت بگو برويد كنار مى‏خواهم خودش با خودم حرف بزند. (وَأَعْوَانَكَ مِنْ أَحْرَاسِكَ وَ شُرَطِك)بنشان از مردم لشكرت را و يارانت و پاسدارها و شرطه‏ها را(پليس) همه را كنار بگذار و بگو مردم هر كس مى‏خواهد خودش با خودم حرف بزند. (حَتَّى يُكَلِّمَكَ مُكَلِّمُهُم)تا متكلم و سخنگوى آنها حرفش را بزندْ(غَيْرَ مُتَعْتِع)بدون اينكه دلواپس از جايى باشد و بدون دلهره حرفش را بزند البته اينكه مى‏فرمايد(مُكَلِّمُهُمْ)يعنى مردم بايستى متكلم و سخنگو داشته باشند. وقتى نماينده مردم با تو حرف مى‏زند بايد همه جند، احراس، اعوان، لشكريان و علاقمندان، پاسدارها، پليس همه را بگو برويد كنار و يك نفر بلند شود و بگويد ما مردم منطقه فلان مشكلمان اين است قول داد عمل نكرد چنين و چنان.
(فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ فِي غَيْرِ مَوْطِن)شنيدم از پيامبر(ص)(غَيْرِ مَوْطِن)در يعنى غير يك جا(بارها) فرمود كه(لَنْ تَقَدَّسَ أُمَّةٌ) مقدس نيست امتى، ارزش ندارد جامعه‏اى كه(لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ)جامعه‏اى كه حق ضعيف را نشود گرفت مقدس نيست جامعه‏اى ارزش دارد كه آدم بتواند حق ضعيف را از گردن كلفت بگيرد. دوره خان و قلدرى و گردن كلفتى تمام شد ديگر گذشت آن روزى كه كسى بتواند با اسلحه و امضا و به پسر عمويم مى‏گويم و هيچ كس هيچ كارى نمى‏تواند بكند خلاف قانون، اگر برسيم به حكومت حضرت على(ع). الان اگر زور و پارتى هست هنوز به حكومت حضرت على(ع) نرسيده‏ايم الان اگر دستت به مسئولين نمى‏رسد, مى‏روى دم در هُلت مى‏دهند و مى‏گويند آقا توى جلسه است پيداست كه به حكومت حضرت على(ع) نرسيديم. ما از حكومت شاهنشاهى در آمديم ولى به حكومت حضرت على(ع) هم نرسيده‏ايم ما هنوز توى راه هستيم. يك آقايى در تهران هست قسمت‏هاى جنوب شهر، نماز كه مى‏خواند مى‏نشيند و مردم دو ساعت هر چه مى‏خواهند به اين آقا مى‏گويند آقا خواب ديدم. آقا استخاره، آقا اين عروس با مادر شوهرش دعوايش شده، آقا اين پدرم همچين گفته من هم همچين حق با پدرم است يا با من. من يك بار به او گفتم آقا الله اكبر از حوصله تو اينقدر مردم دوستش دارند و اينقدر مردم به او پول مى‏دهند البته خوشبختانه مى‏گفت من نه خمس مصرف مى‏كنم و نه سهم امام من يك ريال از اين پولها استفاده نمى‏كنم اما مردم قربانش مى‏رفتند مسجدش هم پر مى‏شود اين غير از آن آقايى است كه بعد از سلام نماز با ماشين در مى‏رود بنشين ببين مردم چه مى‏گويند البته گاهى هم چرت و پرت مى‏گويند، مثلاً مى‏گويند آقا يك دعا بنويس شيرگاو من زياد شود! به من چه آخر كه شير گاو تو زياد شود، برو به آن علف بده گاهى تقاضاهاى بى ربطى مى‏شود. (ثُمَّ احْتَمِل)بحارالأنوارج74ص259 تحمل كن دَرى وَرى(چرت و پرت)ها را از مردم. مى‏آيد مى‏گويد تو چه آقايى هستى كه پياز گران است! خوب به من چه!
(ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْق) تحمل كن خشونت را گاهى مى‏آيد داد و بيداد(وَالْعِي)يعنى گاهى مى‏آيد حرف بزند بلد نيست حرف بزند نگو برو اول حرف زدن ياد بگير بعد بيا اينجا گاهى جابجا مى‏گويد من فرمودم شما عغرض كردى. تو هم نگو اقا مواظب كلماتتان باشيد. اگر باز شدى بر مردم خداوند به تو ثواب طاعت مى‏دهد و بر تو باز مى‏شود انواع رحمت خدا اگر مى‏خواهى چيزى بدهى(فَأَعْطِ مَا أَعْطَيْتَ هَنِيئا) گورا بده گوارا چطورى است؟ مثلاً پولى است بگذار توى پاكت به او بده همينطور ذره، ذره زجر كشش نكن. اگر مى‏خواهى چيزى بدهى كارى كن مردم راحت گيرشان بيايد اگر مى‏خواهى يك بن بدهى روغنش را ُ شهر و برنج را آنطرف شهر، قيچى جهيزيه را فلان جا، ساعت را آنطرف شهر، اينطورى نباشد مردم را زجر كش نكن. (وَ امْنَعْ فِي إِجْمَالٍ وَ إِعْذَار)اگر هم نمى‏دهى مسئول ستاد جهاز بيايد و بگويد به اين دلائل تا هشت ما به عروس خانمها جهيزيه نمى‏دهيم(تَوَاضَعْ) اگر نمى‏خواهى چيزى را بدهى با عذر خواهى و زيبا بگو(ثُمَّ إِنَّ أُمُوراً مِنْ أُمُورِكَ)يك سرى كارها در مملكت هست كه بايستى خودت جلو بياى دستور فايده ندارد(لَا بُدَّ لَكَ مِنْ مُبَاشَرَتِهَا) خودت بايد مباشرت كنى(مِنْهَا) از جمله آن امورى كه خودت بايد تصميم بگيرى(إِجَابَةُ عُمَّالِكَ) كارهاى كارمندان را بايد رئيس تصميم بگيرد نگويد آقا برو پيش كارمند ديگر مثل شلاق، شلاق كه معلم مى‏خواهد به شاگرد بزند اگر لازم شد كه شلاق بخورد خود معلم بايد بزند نه اينكه به شاگرد ديگر بگويد كه او بزند تنبيه معلم قابل قبول است اما تنبيه معلم از طريق شاگرد قابل قبول نيست.
(مَا يَعْيَا عَنْهُ كُتَّابُكَ) گاهى رئيس دفتر و منشى عاجزند خودت بايد اقدام كنى و از آن كارها(وَ مِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ يوم ورودها) يوم ورودها خيلى خيلى مهم است من كه داشتم مطالعه مى‏كردم تكان خوردم از اين جمله يعنى همان روزى كه ناله زد همان روز به كارهايش برس يك طورى باشد كه سريع جواب بدهيد. اگر نيرو كم است، نيرو بگيريد از جمله كارهايى كه بايد انجام دهى صادر كنى جواب مشكلات و گرفتارى‏هاى مردم را همان روزى كه مى‏گويند.
(بِمَا تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ أَعْوَانِكَ)يعنى آن كارهايى كه يارانت نمى‏توانند خودت انجام بده. (وَ أَمْضِ لِكُلِّ يَوْمٍ عَمَلَه)عمل امروز را به فردا واگذار نكن كارهايت بايد به روز باشد هميشه از تاريخ عقب نيفتى. (فَإِنَّ لِكُلِّ يَوْمٍ مَا فِيهِ)نگو آقا باشد براى فردا چونكه كار فردا هست شب تمام كارهايت را تمام كن برو بخواب. وقتى براى اميرالمومنين(ع) زكات مى‏آوردند مى‏فرمود من ناراحتم فورى آنرا جمع مى‏كرد و آنرا تقسيم مى‏نمود جايش را جارو مى‏كرد و دو ركعت نماز مى‏خواند و بعد مى‏فرمود الحمدلله راحت شدم. حالا كه اين همه وقت براى مردم و مسئولين گذاشتى دعايى نماز شبى، مى‏فرمايد(وَ اجْعَلْ لِنَفْسِكَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ)بين خودت و خدا بايد يك ساعت مناجاتى هم داشته باشى اين هم(أَفْضَلَ تِلْكَ الْمَوَاقِيتِ) نگذار آخر كار و دم غروب بخوانى مسئولين بايد اول وقت نماز بخوانند نگو حالا كار مردم را راه بياندازيم ثوابش بيشتر است. امام على(ع) در جبهه شمشير مى‏زد گاهى هم سرش را هوا مى‏كرد باز شمشير مى‏زد و سرش را هوا مى‏كرد ابن عباس گفت آقا چرا سرت را هوا مى‏كنى؟ فرمود مى‏ترسم نماز اول وقت از دستم برود. گفت آقا ميدان جنگ است. فرمود على در جبهه جنگ هم نماز اول وقتش را مى‏خواند. اما طولش نده(أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَه)الكافي ج4ص431 مستحباتش را حذف كن اما نماز را اول وقت سريع بخوان.
خدا رحمت كند مرحوم شهيد بهشتى را خدمتش بوديم يك عده ازچند كشور آمده بودند با او صحبت مى‏كردند يك دفعه تا صداى اذان بلند شد گفت معذرت مى‏خواهم يك حصير انداخت نماز خواند. بعد گفت بفرماييد اين ارزش است. قرار بده بين خود و خدا بهترين وقتها را(وأَجْزَلَ تِلْكَ الْأَقْسَامِ وَ إِنْ كَانَتْ كُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِيهَا النِّيَّةُ وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِيَّة) گرچه همه كارها براى خداست خدمت به مردم هم ثواب دارد اگر حسن نيت داشته باشى، رسيد به مصالح مملكتى ارزش دارد كارهاى شما همه خوب اما اين باعث نشود كه از نماز غافل شويد، هيچ چيز كار نماز را نمى‏كند. كسى تمام كارهاى خوب را انجام دهد اما نماز نخواند مثل اينست كه كسى مدرك ديپلم ندارد اما مى‏گويد آقا من همه كارهاى ادارى را انجام مى‏دهم مى‏گويند آقا مدرك اصلاً اگر ديپلم نداشته باشى استخدامت نميكنند. (فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا)الكافي ج3ص268هر انسانى سه كيلو غذاى عمومى كه مى‏خورد، گندم، خرما، جو، برنج پول سه كيلو را بايد بعنوان زكات فطريه بدهد و اين واجب است. در نماز عيد شركت كنيد و اگر امر داير شد بين نماز عيد و نماز جمعه.
حديث داريم نماز عيد مقدم است در زمان حكومت امام على(ع) كه عيد روز جمعه بود مردم گفتند نماز عى بخوانيم يا نماز جمعه كه امام فرمود نماز جمعه را تعطيل مى‏كنيم.
يك خاطره از شب عيد فطر دارم(در يكى از مناجات‏هاى خمسه عشر مى‏گويد الهى فتحت باباً يك بابى را گشودى يك ماه هم اين در باز بود(فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَة) بحارالأنوارج91ص142 بابى را به نام باب توبه گشودى(فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِه)اگر كسى يك ماه در باز بود و نيامد خودش شرمنده.
زمان امام سجاد(ع) خفقان عجيبى بود بخاطر اينكيه امام حسين(ع) را كشتند، مردم مدينه را كشتند، مكه را خراب كردند. امام سجاد(ع) هيچ كارى نمى‏توانست بكند يك راه برايش مانه بود و آن اين بود كه برده مى‏خريد و با آنها در خانه كار مى‏كرد شب عيد فطر همه را آزاد مى‏كرده. شب عيد فطر همه برده هايى را كه خريده بود 90 يا 200 تا همه را جمع مى‏كرد مى‏فرمود: شما در اين هفت ماهى كه در خانه ما بوده‏ايد اين اشتباهات را داشته‏ايد شما 22 اشتباه، شما 72 اشتباه، براى هر كدام پرونده‏اى داشت هر چه نقطه ضعف بود امام مى‏نوشت همه مى‏گفتند قبول است بعد مى‏فرمود امشب چه شبى است؟ مى‏گفتند شب عيد فطر مى‏فرمود: من يك جمله مى‏گويم همه با هم بگوئيد اى زين العابدين همانگونه كه تو عيبهاى ما را نوشتى خدا هم نقاط ضعف تو را نوشته(وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ)زخرف(80)(وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا)يس(12)آيات زيادى داريم(ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ)ق(29)تمام كارهايتان ثبت مى‏شود. بعد مى‏فرمود شب عيد فطر همه برده‏ها آزاد مى‏كرديم يعنى فارغ التحصيل مى‏شدند. اما اگر حوزه بود آن زمان نمى‏گذاشتند و امام در خانه با آنها كار مى‏كرد. بعد كه همه را آزاد مى‏كرد مى‏فرمود خدايا شب عيد فطر است من برده‏هاى خودم را آزاد كردم, تو هم امام زين العابدين را از آتش جهنم آزاد كن. اين شيوه دانشكده سرى و مخفيانه امام زين العابدين(ع) بود. شب عيد به اينها لباس و خوراك مى‏داد.
آنوقت مى‏گويند نماز عيد فطر را در صحرا بخوانيد. اين راهپيمايى كه اخيراً باب شده در قرآن و حديث است آن نمازى كه در حديث است اين است كه امام لباس سفيد بپوشد بيايد بيرون همه مردم بيرون بيايند بعد چند متر راه برود و بگويد:
(اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ) من‏لايحضره‏الفقيه ج2ص554
ده متر، ده متر برود و مردم با هم شعار بدهند آنهم در صحرا. آنوقت در حديث داريم مردم كه براى نماز به صحرا مى‏روند بياد قيامت بيافتند، كسانى كه روزه خوردند با چه رويى مى‏آيند يك عده كه روزه گرفته‏اند شاد، قرآنم راخواندم، روزه‏ام را گرفتم. مواظب زبانم بودم وقتى مى‏آيد نماز عيد در نماز عيد كيف مى‏كند.
حضرت ديد روز عيد دارند عده‏اى بازى مى‏كنند فرمود مى‏دانيد چه روزى است كه داريد بازى مى‏كنيد شباهت به روز قيامت دارد و اينكه مى‏گويند عيد واقعاً عيد است. عيد واقعى عيدى است كه آدم خسته كن باشد.
ببينيد ما دو گروه داريم يك حيوان كه طبق غريزه عمل مى‏كند فرشته طبق وظيفه عمل مى‏كند ,اما انسان هم وظيفه دارد و هم غريزه اگر تابع غريزه بود ملحق به حزب حيوانهامى شود و اگر تابع وظيفه بود ملحق به فرشته مى‏شود. فرشته‏ها غريزه ندارند يعنى شهوت و غضب ندارد حيوانها هم عقل و شعور ندارند.
سى روز غريزه گفت بخور وظيفه گفت نخور اين سى روز وظيفه بر غريزه پيروز شد بايد عيد گرفت. عيد قربان هم همينطور است حضرت ابراهيم(ع) مأمور مى‏شود بچه‏اش را ذبح كند غريزه مى‏گويد نكش فرزند تو است فرمان خداوند مى‏گويد بكش، ابراهيم(ع) دست به چاقو برد كه بكشد مى‏گويد امروز روز عيد قربان است, چونكه وظيفه بر غريزه پيروز شده. هر وقت ميل به گناه دارى اما انجام ندادى آن روز عيد است. آن روز عيد است كه انسان وظيفه‏اش بر غريزه‏اش پيروز شود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»