1369/2/13 امام علي (عليه السلام)، نامه به مالک اشتر - 24 بايگاني سالانه - 1369



بسم الله الرحمن الرحيم

پريشب مسافرت بوديم يك شخصى آمد و گفت با تو كار دارم آمد نشست بغل صندليم و گفت شما چرا وقتى درتلويزيون مى‏آيد به مردم سلام نمى‏كنيد. گفتم يادم مى‏رود ولى الان يادم آمد سلام عليكم پيشنهاد خوبى بود. «وَ لَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ و لِلَّهِ فِيهِ رِضًا فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِكَ وَ أَمْناً لِبِلَادِك»(نهج‏البلاغه، نامه 53) دفع نكن صلحى را كه «دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ» اگر دشمن گفت بيا صلح كنيم رد نكن از اين جمله چه مى‏فهميم. فارسى‌اش اين است: پيشنهاد صلح دشمن را دفع نكن از اين مى‏فهميم كه هميشه بگذار پيشنهاد صلح از طرف دشمن باشد. اميرالمومنين(ع) نمى‏فرمايد اى مسلمانها شما پيشنهاد صلح بدهيد. چون اگر شما گفتيد بيايد صلح كنيم اين نشانه ضعف است «دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ» دشمن دعوت به صلح مى‏كند البته اين در بين غريبه هاست اما در بين پسر خاله و پسر عمه و زن و شوهر نگو او بيايد دست مرا ببوسد تو برو دست او را ببوس. در خودى‏ها تو تك بزن و هجوم ببر حتى داريم «صِلْ مَنْ قَطَعَكَ»(من‏لايحضره‏الفقيه، ج‏4، ص‏177) اگر بستگان قطع رابطه كردند تو برو در خانه را بزن بگو بيا آشتى كنيم. رد پيشنهاد صلح دشمن سوژره براى تبليغات دشمن است. وقتى ما قطعنامه 598 را نپذيرفته بوديم همه مى‏گفتند ايران جنگ طلب است. «و لِلَّهِ فِيهِ رِضًا» به شرطى صلح را بپذير كه رضاى خدا در آن باشد. انگيزه قبول ترس نباشد. مثل حضرت امام(ره) كه فرمود جام زهر است ولى براى خدا مى‏نوشتم در بيانيه‏اى كه امام(ره) در مورد پذيرش قطعنامه صادر كرد مفصل است اما مضمون آن فرموده بود من در عمرم هيچ وقت از دشمن نترسيده‏ام شما هم مى‏شناسيد ولى رضاى خدا در اين است كه قبول كنم فلذا اگر آبرويى هم دارم با خدا معامله كردم. «فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً» اگر شما صلح را قبول كنيد. «دَعَةً» يعنى آرامش در صلح آرامشى است. حالا ممكن است صلح توطئه باشد در قرآن آيه‏اى داريم مى‏گويد اگر وقتى پيشنهاد صلح مى‏كنند مى‏دانى توطئه است حسابش جدا است. اگر احساس توطئه كردى نپذير «وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى‏ سَواءٍ» انفال/58، (« تَخافَنَّ» يعنى اگر خوف دارى) يعنى اگر ترسيدى كه توطئهاست تعهدت را بيانداز طرف خودشان يعنى تعهد را بشكن ما وفاى به پيمان داريم به شرطى كه از قوائد و شرائط احساس توطئه و خيانت نكنيم. حالا اگر پيشنهاد صلح است و علامت توطئه هم نيست مى‏فرمايد «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ» انفال/61 «وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ»، «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ» اگر بالشان را باز كردن و گفتند بيايد آشتى كنيم اگر نمى‏دانى توطئه است قبول كن منتهى توكل كن بر خدا از پيامدها نترس «فَاجْنَحْ لَها» در قرآن آمده كه اگر دشمن آمد و گفت بيا تا صلح كنيم «فَاجْنَحْ» بالت را باز كن پيشنهاد را قبول كن منتهى «وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ». در مورد صلح قرآن مى‏فرمايد كشورهاى صلح بايد بر پا كننده صلح باشند «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتي‏ تَبْغي‏ حَتَّى تَفي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ» حجرات/9 اگر ديديد امتى بر امتى زور مى‏گويد اين روحيه تجاوز را شما بايد قيام كنيد و بكوبيد«فَقاتِلُوا الَّتي‏ تَبْغي‏ حَتَّى تَفي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ» هر كشور اسلامى موظف است چيزهايى كه در منطقه امنيت را به خطر مى‏اندازد را بگيرد. يك وقت سران چند كشور اسلامى آمدند خدمت امام(ره) كه آقا شما جنگ را. . . امام(ره) فرمود اگر شما نماينده كشورهاى اسلامى هستيد قرآن مى‏فرمايد اگر دو كشور اسلامى با هم جنگ دارند ببينيد زورگو و متجاوز و شروع كنند چه كسى بوده است. با متجاوز بجنگيد و او را سر جايش بنشانيد «حَتَّى تَفي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ» شما چرا به ما مى‏گويد ساكت. صلح نه باج است نه سكوت. بعضى كه صلح مى‏كنند باج مى‏دهند بعضى كه صلح مى‏كنند نشانه سكوت و ضعفشان است اما صلح بايد براى خدا باشد نه باج مى‏دهم و نه ساكتم. دو تا صلح هست يكى صلح امام حسن(ع) و يكى صلح حديبيه در صلح حديبيه كه پيغمبر(ص) صلح كرد يك چيزى هم گرفت فرمود من با كفار مكه صلح مى‏كنم به شرطى كه مسلمانان آزاد باشند. امام حسن(ع) فرمود اى معاويه من با تو صلح مى‏كنم به شرطى كه شيعيان پدرم آزاد باشند يعنى پيغمبر(ص) در صلح آزادى مسلمانان را خواست و امام حسن(ع) در صلح آزادى شيعيان را خواست يعنى اگر يك موقع خواستيد صلح كنيد در مقابل صلح كردن و كوتاه آمدن يك چيزى هم بگيريد من صلح مى‏كنم نه اينكه از همه حرفهايم بر مى‏گردم از شعور و شعارم برمى‏گردم از اهداف و آرمانهايم برمى‏گردم نه يك قدم عقب مى‏آيم عوض آن يك چيزى مى‏گيريم. درست مثل فروشنده‏اى كه اگر بگويد يك جنس 110 تومان مشترى رد مى‏شود مى‏گويد 100 تومان 10 تومان از سودش كم مى‏كند كه مشترى را جلب كند. اين صلح براى جلب مشترى است كوتاه بيا براى اينكه چيزى بگيرى نه براى اينكه از مشترى ترسيدم. قرار داد صلح بايستى بوسيله امام مسلمين و مقام رهبرى باشد. در صلح بايد شرط فاسد نباشد. آمدند پيش پيغمبر(ص) گفتند يكى بشويم ما كوتاه مى‏آيم شما هم كوتاه بيا فقط نمازها را نخوانيم. از چه بگذريم. صلح مى‏كنيم به شرط اينكه شما در مورد حجاب حرفى نزنيد نمى‏شود. چه كسانى مى‏توانند آتش بس را قبول كنند؟ داريم كه آتش بس انگيزه هايى دارد. گاهى قول يك مومن است. گاهى يك كافر به مومن مى‏گويد آقا با من كارى نداشته باش تا بگويم، تا بيايم طرف شما حتى اگر يك فرد مومن عادى به يك كافر گفت به تو امان مى‏دهم اسلام مى‏گويد امان دادن يك نفر به يك نفر ارزش دارد. اينها موقعى است كه اسير نباشد اما اگر اسير شد و آمد اينطرف ديگر ارزش ندارد. در دادگاه هم همينطور است شخصى مالى را دزديد صاحب مال رفت شكايت كرد و دزد را گرفتند قاضى خواست انگشتهايش را قطع كند(البته انگشت هر دزدى را قطع نمى‏كنند بيست و چند تا شرط دارد اگر بنا باشد هر كس دزدى كرد دستش را قطع كنند خيلى مردم بى دست هستند) صاحب مال دلش سوخت و گفت آقا ما از خير مالمان گذشتيم فرمود ديگر نمى‏شود وقتى به دادگاه رسيد خود صاحب مال هم نمى‏تواند بگذرد اما قبل از دادگاه مى‏شد. درست مثل لباس سربازى اگر لباس سربازى را پوشيدى ديگر نمى‏شود از پادگان فرار كرد از اول مى‏توانستى نياى پادگان، آدم تا آخوند نشده باشد كت و شلوارى مقام است اما اگر آخوند شد و امامه‏اش را برداشتند خلع لباس يك كتك است، نباشد توهين نيست اما بدهند و بگيرند توهين است. شما مسجد نيايد طورى نيست اما بيايى و وسط سخنرانى بلند شوى و بروى توهين است كسانى كه از جبهه فرار كنند جريمه آنها بيش از كسانى است كه جبهه نيامده‏اند. 1- يك مرتبه يك نفر پناهند شود امانش بدهد قولش اعتبار دارد. 2 - اسلام آوردن در جبهه اگر كسى گفت «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» فورى بايد شمشير را غلاف كرد نگو كلك است تو چه مى‏دانى شايد يك وقت كلك نباشد. در يك ماجرا شخصى گفت «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» طرف گفت تو حقه باز هستى زد و او را كشت آيه نازل شد تو چه مى‏دانى حقه بازى است شايد واقعاً مسلمان شده باشد. منتهى اينكه قول داد داريم «لوا من الجاسوس لم ينفص»؟ ؟ ؟ ؟ ؟ اگر كسى به جاسوس قول داد اين قول فايده‏اى ندارد هميشه حساب جاسوس فرق مى‏كند. جاسوس غير از دشمن است فلذا در اسلام حساب براى جاسوس باز است. گاهى قبل از اينكه مى‏خواست جنگ بشود جاسوسها مى‏آمدند مسلمانها را شناسايى كنند پيغمبر(ص) دستور اعدامشان را مى‏داد در يك ماجرايى پيغمبر(ص) دو جاسوس گرفت هر چه گفت جمعيت شما چقدر است نگفتند بعد از مدتى كه گذشت گفتند شما چند غذا بار مى‏كنيد آنوقت آنها از راه اينكه چند شتر نهر مى‏كنيم از تعداد شترهايى كه نهر مى‏شد و ديگهايى كه بار مى‏شود آمار‌شان را بدست آوردند «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» انفال/60 آماده كنيد براى دشمن هر چه كه قوت داريد پس ما بايد دشمن را بشناسيم تا بتوانيم آماده شويم. 3 - اگر جزيه داد باز هم شمشير غلاف اين صلح دشمن اما صلح بين خودمان، حديث داريم كه اگر دو تا مسلمان با هم قهر كنند پيغمبر(ص) روز چهارم يا آشتى كنيد يا از مدار امت من خارج شويد. امام صادق(ع) پولى در اختيار مفضل و فرمود «إِذَا رَأَيْتَ بَيْنَ اثْنَيْنِ مِنْ شِيعَتِنَا مُنَازَعَةً فَافْتَدِهَا مِنْ مَالِي»(كافي، ج‏2، ص‏209) اگر ديدى بين دو مسلمان اختلاف است و مسأله، مسأله پولى است اين پول را بگير و خرج كن از جيب امام صادق(ع) اينها را با هم آشتى بده. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «الصُّلْحُ جَائِزٌ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا صُلْحاً أَحَلَّ حَرَاماً أَوْ حَرَّمَ حَلَالًا»(من‏لايحضره‏الفقيه، ج‏3، ص‏32) صلح جايز است تا زمانى كه حلال و حرام تغيير پيدا نكند. مثلاً زن و شوهر با هم قهرند شخصى مى‏گويد شما اگر مى‏خواهيد با هم زندگى كنيد بايد نماز نخوانيد. اگر خواستيم با هم زندگى كنيم تو بايد تقليد نكنى، يا تو بايد حجابت اينطور باشد اين آشتى‏هايى كه مقدارى از دين سائيده مى‏شود قابل قبول نيست. افرادى هستند نه با ما مى‏جنگند عليه دشمن و نه با دشمن عليه ما مى‏جنگند به اصطلاح بى طرف ما با بى طرفها چكار كنيم. قرآن مى‏فرمايد «حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقاتِلُوكُمْ أَوْ يُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ» نساء/90 «حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ» يعنى سينه‌شان تنگ است يعنى مرد جنگ نيستند، اصول دينشان خوراك، پوشاك، مسكن است مى‏گويند آقا مى‏دانى ما خرمان از كرگى دم نداشت ما بى طرفيم «أَنْ يُقاتِلُوكُمْ» نه حاضرند عليه شما بجنگند و نه حاضرند «يُقاتِلُوا» با «قَوْمَهُمْ» مى‏گويند آقا ما نه حال داريم با شما بجنگيم و نه حال داريم با فاميل هايمان بجنگيمم. اگر آدم هايى هستند نه «يُقاتِلُوكُمْ» و نه «يُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ» اين رقم آدم‏ها را قرآن مى‏فرمايد چونكه بى طرفند شما با آنها كارى نداشته باشيد. فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبيلاً» نساء/90 «فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ» اگر دشمن رفت كنار و ديگر جنگ نكرد «فَما جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبيلاً» شما حق نداريد با آنها بجنگيد. در پيمان‏هاى كه بسته‏ايد تا مادامى كه آنها «فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ» توبه/7 به پيمان باقى هستند شما هم پايدار باشيد؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ! ! ! ! ! ! . «وَ لَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ وَ إِنْ عَقَدْتَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ عَدُوِّكَ عُقْدَةً أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْكَ ذِمَّةً فَحُطْ عَهْدَكَ بِالْوَفَاءِ وَ ارْعَ ذِمَّتَكَ بِالْأَمَانَةِ وَ اجْعَلْ نَفْسَكَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَيْتَ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَيْ‏ءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ»(نهج‏البلاغه، نامه 53) تازه يك وقت صلح كردى خوابت نبرد ممكن است صلح اشد ولى شما بايد آم‏اده باشيد(حذر يعنى توجه داشته باشيد «مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ» «فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ» گاهى دشمن پيش مى‏آيد كه تو را غافلگير كند «فَخُذْ بِالْحَزْمِ» وقتى مى‏خواهى قول بگيرى با قاطعيت صلح نامه را امضا كن. «وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ» يك وقت به دشمن حسن ظن نداشته باشيد. قرآن مى‏فرمايد «وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ» نساء/102 گاهى دشمن دوست دارد شما غافلگير شويد و بعد حمله كند «وَ إِنْ عَقَدْتَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ عَدُوِّكَ عُقْدَةً أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْكَ ذِمَّةً» اگر قرار دادى بين تو و دشمن بسته شد يا تعهدى را امضا كردى «فَحُطْ عَهْدَكَ بِالْوَفَاءِ» سعى كن به عهدت پايبند باشى به دشمن هم قول دادى عمل كن. ما هم حقوق مسلمانى داريم و هم حقوق انسانى اما حقوق انسانى: اگر به دشمن قول دادى عمل كن چك و سفته‌ات اگر دست دشمن بود بپرداز. سوالى براى من مطرح بود كه نمى‏فهميدم سوال اين بود كه گاهى حضرت امير(ع) از يهودى‏ها قرض مى‏كرد من رفتم پيش يكى از علماى مشهد گفتم آقا الان در زمان ما اگر يك مسلمان از يك يهودى قرض كند فورى مى‏گويند چرا؟ حالا چرا حضرت امير(ع) گاهى از يهودى‏ها قرض مى‏كرد؟ آن عالم حرف قشنگ يزد گفت آن موردى كه حضرت قرض مى‏كرد چند نكته دارد 1 - به مسلمانها مى‏گويد كه داد و ستدد با اقليت‏هاى مذهبى داد و ستدد اشكال ندارد. 2- به اقليت‏هاى مذهبى درس مى‏داد كه خيال نكنيد رهبران حكومت اسلامى نانشان توى روغن است بلكه ما هم گاهى كم پول مى‏شويم. 3 - چنان سر وعده حضرت پول را برمى گرداند كه يهودى‏ها را تحت تأثير قرار مى‏داد. يك وقت يك دختر بچه كوچولو توى مدينه راه مى‏رفت گفت يا رسول الله(ص) دستت را به من بده فرمود: بفرما، پيغمبر(ص) دستش را داد و فرمود برويم دختر دو، سه ساله پيغمبر(ص) را برد و برد توى بيابانها و گفت حالا برو خانه‌تان فرمود: باشد. از نظر ما پيغمبر(ص) عمرش را تلف كرد وقتى به پيغمبر(ص) اعتراض كردند كه چرا عمرت را تلف مى‏كنى فرمود: به دست آوردن دل يك كودك ارزش است. گاهى بايد به بعغضى از مسائل از اين ديد نگاه كرد. ما در اين طرح نهضت سواد آموزى و بسيج گاهى اعتراض مى‏كنند كه آقا مدرسه‏هاى دو الى سه شيفتى آب ندارد، دستشويى ندارد، ميز و نيمكت ندارد فضاى آموزشى ندارد، ندارد، ندارد در اين همه ندارد شما حالا آمده‏ايد سواد آموزى بزرگسالان. جوابش اين است كه ما در سواد آموزى بزرگسالان باز به نفع بچه‏ها است چون صدها ميليون تومان پول آموزش و پرورش هدر مى‏رود چرا؟ چون بچه درس مى‏خواند و مردود مى‏شود چونكه بررسى كرده‏اند چند در صد مردودى بچه‏ها به خاطر بى سوادى پدر و مادر است. مثل عطرى كه آدم به سرش مى‏زند به لباسش هم مى‏رسد فضاى خانه اگر آموزشى شد بچه هم رشد مى‏كند. اينكه مى‏گويند «ولدالعالم نصف العالم»؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ بچه آخوند نيمه آخوند است اينقدر پدرش گفته و حديث خوانده كه اگر بچه كت و شلوارى هم بشود نصف آخوند است. دوم اينكه اينقدر هم شما پير، پير نكنيد 90 درصد اينهايى كه در شهرستانها مى‏آيند نهضت زير 35 سال هستند زن سى ساله اگر مى‏آيد مى‏دانيد زنها تا نود سال عمر مى‏كنند ما صدها هزار زن بيوهداريم اما مرد بيوه خيلى نداريم بعضى‏ها مى‏گويند نهضت سواد آموزى چقدر ياد مى‏دهد؟ نهضت 750 كلمه ياد مى‏دهد درست است علم نيست كه آدم بورسن‏هاى محرمانه را بخواند گونى فرش نيست ولى براى اينكه آدم خاكى نشود خوبه. آمدن سواد، سواد توى خانه نشاطش بيشتر از آمدن ماشين توى خانه است و چرا بايد خانواده‏ها بگويند خبر دارى فاطمه خانم گردنبند خريده حالا نمى‏گويند فاطمه خانم بلد نبود شماره تلفن بگيرد اماحالا خودش شماره مى‏گيرد، انگشت مى‏زده و حالا امضا مى‏كند زشت است كه به ما بگويند اسرائيل بى سواد ندارد اما كشور رسول خدا 14 ميليون بى سواد دارد «فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَيْ‏ءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ» مردم هر كسى هر عقيده‏اى داشته باشد روى قولش پايبند است در واجبات الهى نيست كه مردم با همه اختلاف سليقه‏ها روى آن واجب همه اختلاف سليقه روى آن راجب همه يكدست باشند و آن واجب وفاى به عهد است. وفاى به عهد شرعى نيست فطرى است اگر كودك گفت اين سيب را نگه دار تا من بروم صورتم را بشورم اما همينكه برگشت ديد تو سيبش را خوردى نمى‏تواند حرف بزند اما با بغضش مى‏گويد تو به امانت خيانت كردى، اين خيانت فطرى است نيازى نيست سازمان ملل بگويد. امير المومنين(ع) مى‏فرمايد «النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ» با اينكه هوى و هوس مردم متفاوت است «وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ» و آرائشان متشتت است اما در يك كلمه(وفاى به عهد) اشبراك دارند. اصولاً اسم كتابهاى آسمانى عهد است عهد عتيق يعنى تورات، عهد جديد يعنى انجيل، عهد اخير يعنى قرآن. و در قرآن آخرين سوره‏اى كه نازل شد سوره مائده و اولين آيه از آن «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» مائده/1 و سوره مائده را هم گفته‏اند سوره پيمان. اين همه براى امام حسين(ع) گريه مى‏كنيم، خوب همه امام‏ها را شهيد كردند اما اين شهادت امام حسين(ع) گفتند: حسين(ع) جان بيا ما كمكت مى‏كنيم اما اينكه براى امام حسين(ع) دامان مى‏سوزد چون مهمان كشى بود، مظلوم كشى بود، نامرد كشى بود. قطع آب بود، كودك كشى بود(على اصغر) و گرنه جنگ، جنگ است. در جنگ يكى پيروز مى‏شود و ديگرى شكست مى‏خورد اين سوز دل ما براى امام حسين(ع) اين است كه تمام مسائل انسانى زير پا گذاشته شد. بعد مى‏فرمايد مواظب باش از عواقب غدر به كسى حيله نزن اول با خدا و نبى خدا حيله نزنيم با مردم حيله نزنيم «فَلَا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِك»(نهج‏البلاغه، نامه 53) به قولت عمل كن و كلاه سرش نگذار. اگر يك كسى كلاه بگذارد قرآن مى‏فرمايد«وَ لا يَحيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ» فاطر/43 كلكى كه مى‏زنى بازتابش به خودت است. كفش را مى‏توانستيم 800 تومان بفروشيم مشترى ناشى بود فروختيم 1100 تومان مشترى هم يك كيلو كاهوى 10 تومانى را 20 تومان عرضه مى‏كند اما اين آقا خيال مى‏كند 300 تومان گران فروخته اما آنرا بين كاهو و گوشت و سيب زمينى تقسيم مى‏كند يعنى اين 30 تومان را ذره، ذره از جگرش در مى‏آورند. اگر من امروز سيگار كشيدم و فضا را دودى كردم و دودش توى حلق شما مى‏رود فردا هم بچه من سر كلاس نشسته و معلم سيگار مى‏كشد اگر در يك ديگ شن بياندازى ممكن است اين شن زير دندانت نرود اما دير يا زود زير دندانت گير مى‏كند. برعكس اگر كسى به كسى خدمت كند دير يا زود يا خودش يا ديگران خير مى‏بيند. قرآن به موسى و خضر عليه السلام مى‏فرمايد آى دو تا پيغمبر بزرگوار يا الله در اين روستا كارگرى مفت بكنيد مى‏گويند آقا گرسنه‏ايم كارگرى مفت چرا؟ مى‏گويد براى اينكه زير اين ديوار گنجى است مال يك پدر خوب است چونكه پدر خوب است گنج به پسرها مى‏رسد فلذا اگر شما ديوار نسازيد خاك روى آنها به مرور زمان كنار مى‏رود و گنج‏ها لو مى‏رود ديگران پول را مى‏برند. پيغمبر بايد كارگرى مفت بكند براى اينكه خير پدر خوب به بچه‏ها برسد. آقا امروز وقتم تلف شد شخصى توى خيابان افتاده بود تا اينكه او را رساندم بيمارستان دو ساعت وقتم تلف شد، نه آق وقتت تلف نشده به مظلوم خدمت كرده‏اى با اينكه مربوط به تو نبود بچه‏ها يا خودت خير خواهى ديد. مواظب كلك باشيد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»