1369/2/27 امام علي (عليه السلام)، نامه به مالک اشتر - 26 بايگاني سالانه - 1369



بسم الله الرحمن الرحيم

اى استاندار مواظب باش «إِيَّاكَ وَ الدِّمَاء»(نهج‏البلاغه، نامه‏53) از اينكه خونى رخته بشود، مواظب خون مردم باش تو كه حكومت دارى حافظ جان مردمى. مسئله خون مسئله مهمى است كه قرآن روى آن خيلى مايه گذاشته مثلاً داريم «وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً» نساء/93 اگر كسى مومنى را عمدى بكشد «فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ» معنايش را فهميديد «خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ» جزاى او جهنم هميشگى است غضب خدا براو باد. كسى كه قاتل است مورد غضب خداست و شما در نماز مى‏گوئيد «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» فاتحه/7 خدايا مرا جزوء مغضوبين و غضب شده‏ها قرار نده غضب شده‏ها چه كسانى هستند، غضب شده‏ها يكى قاتل است در آيه ديگر دارد «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً» مائده/32 اگر كسى يك نفر را بكشد انگار همه مردم را كشته. اين يعنى چه؟ اين چند بيان دارد 1 - كسى كه يك كارى را كرد كار دومش را هم انجام مى‏دهد. قاضى مى‏گفت يك تروريست را گرفتيم كه گفت افراد متعددى را من به نفع منافقين ترور كرده‏ام خود قاضى به من مى‏گفت كه از او پرسيدم چه احساسى داشتى؟ گفت اولين نفرى را كه من ترور كردم از اين حزب الهى‏ها، اولين نفر يك خورده تكان خوردم اما ترورهاى ديگر مثل شكستن تخمه كدو بود برايم. گناه اولى مه است و وقتى پرده پاره شد ديگر مهم نيست و لذا در دعاى كميل اولين دعا اين است «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ»(مصباح‏المتهجد، ص‏844) خدايا بيامرز گناهى را كه پرده پاره مى‏شود، پرده اگر پاره شود گناهان چهاردهم و پانزدهم آسان است. در استخر همين كه وارد شدى بدنت يك خورده مور، مور مى‏شود اما وقتى شيرجه سى‌ام و پنجاهم. . آن قدم اول مهم است. ما طلبه‏ها روز اولى كه امامه مى‏گذاريم و از خانه بيرون مى‏آيم همينطور دلمان مى‏لرزد هركس هم نگاه مى‏كند خيال مى‏كند اين يك طورى شده اما بعداً ديگر يادمان مى‏رود كه امامه داريم يا نه، گناه اول، شيرينى اول، تلخى اول مهم است هميشه كارها اينطورى است عروس و دامادها بايد سعى كنيم رويشان به هم باز نشود اما اگر رويشان به هم باز شد و خداى ناكرده يك كلمه زشتى به هم گ فتند ديگر زشت شانزدهم و دويستم آسان است به همين خاطر قرآن به مردم گفته «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» نساء/35 يعنى نگذاريد كه اينها آب كه گل شد برويد آشتى دهيد(خِفْتُمْ) يعنى خوف داريد) اگر نگرانيد همينطور كه پيش مى‏رود اينها در آينده رويشان به هم باز خواهد شد و يك حرفهايى ممكن است به هم بزنند. قرآن دربازه گناه مى‏فرمايد «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ» بقره/168 «خطوات جمع خطوه و خطوه يعنى گام» گام شيطان، چون گام اول مهم است. شيطان گام به گام آدم را هل مى‏دهد به همين خاطر گفته‏اند اگر در يك خانه‏اى زن اجنبى هست در آن خانه نايست، چون در آن خانه‏اى كه زن اجنبى هست بايستى بعد لبخند هم مى‏شود، تعارف هم مى‏شود، نگاه هم مى‏شود و دنبالش گناه هم پيش مى‏آيد. چرا در اسلام گفته‏اند تجسس نكن چونكه تجسس گام اول است. من وقتى تيز شدم كه شما كجا رفتى؟ با چه كسى رفتى؟ بعد از تجسس عيب شما را شناسايى مى‏كنم بعد از آنكه عيب شما را پيدا كردم و سوء ظن بردم غيبت مى‏كنم پس سه مرحله است 1- تجسس. 2- عيب يابى. 3- عيب گويى. قتل از گناهان كبيره است و در تفسير گناه كبيره گفته‏اند گناهى كه خداوند وعده عذاب داده باشد «وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً» نساء/93 اگر كسى عمداً انسانى را بكشد خداوند به او لعنت مى‏كند و او را عذاب مى‏كند. چرا قرآن مى‏فرمايد هر كس يك نفر را بكشد انگار همه مردم را كشته؟ يا مى‏خواهد بگويد فرد و جامعه به هم ارتباط دارد شايد. يا مى‏خواهد بگويد كسى كه آدم اول را كشت جامعه كشتى براى طورى نيست شايد مى‏خواهد يگويد بنى آدم اعضاى يكديگرند شايد مثل اينكه شخصى بگويد اگر يك كسى ميخى داخل سرم بكوبد همه بدنم را درد آورده درست است چه عضوى به درد آورد. . . شايد مى‏خواهد اين را بگويد. يا روح انسان بعد از گناه اول باز مى‏شود براى گناه دوم و دهم اينها همه احتمال دارد در بيايند اين گفته شود. «إِيَّاكَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَدْعَى لِنِقْمَةٍ وَ لَا أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ وَ لَا أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَةٍ وَ انْقِطَاعِ مُدَّةٍ مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُكْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ فِيمَا تَسَافَكُوا مِنَ الدِّمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلَا تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَكَ بِسَفْكِ دَمٍ حَرَامٍ فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا يُضْعِفُهُ وَ يُوهِنُهُ بَلْ يُزِيلُهُ وَ يَنْقُلُهُ وَ لَا عُذْرَ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ لَا عِنْدِي فِي قَتْلِ الْعَمْدِ لِأَنَّ فِيهِ قَوَدَ الْبَدَنِ وَ إِنِ ابْتُلِيتَ بِخَطَإٍ وَ أَفْرَطَ عَلَيْكَ سَوْطُكَ أَوْ سَيْفُكَ أَوْ يَدُكَ بِالْعُقُوبَةِ فَإِنَّ فِي الْوَكْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً فَلَا تَطْمَحَنَّ بِكَ نَخْوَةُ سُلْطَانِكَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى أَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ»(نهج‏البلاغه، نامه 53) دورى كن از خوريزى نگو ما براى تثبيت حكومتمان بايد يك سرى آدم‏ها را بكشيم البته معنايش اين نيست كه ما در اسلام خونريزى نداريم، جهاد داريم، مفسد فى الارض داريم، مجارب داريم ما بايد يك جاهايى بكشيم اما كشتنى كه خدا گفته «فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَدْعَى لِنِقْمَةٍ» چيزى به قهر خدا نزديكتر نيست، و جيزى بزرگتر از تبعات و عوارض قتل نيست، و چيزى نعمتها را زودتر از بين نمى‏برد و چيزى بزرگتر از تبعات و عوارض قتل نيست، و چيزى نعمت‏ها را زودتر از بين نمى‏برد و چيزى زودتر حكومت را قيچى نمى‏كند از خونريزى «أَدْعَى لِنِقْمَةٍ» نقمت و قهر خدا در دنيا و آخرت «أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ» پيامدهاى سياسى و اجتماعى، نعمت زوال مى‏شود اين مال اينكه حكومت از دستت مى‏رود «وَ انْقِطَاعِ مُدَّةٍ»رژيم برمى گردد. «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً» مائده/32 بله اگر كسى، كسى را كشت بايد كشتش «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» بقره/179 يك آدم هايى بودند اول انقلاب در مقابل شهيد بهشتى مى‏گفتند قانون قصاص نه انسانى است، نه قابل عمل است خيلى همچين خودشان را در مقابل قوانين شرق و غرب باخته بودند قرآن با تمام قدرت مى‏فرمايد «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ» اگر مى‏خواهيد زنده باشيد بايد قاتل را بكشيد. در مورد قاتل يك سرى دايه‏هاى دلسسوزتر از مادر روشنفكرانه! ! برخورد مى‏كنند، مى‏گويند وقتى قاتل آدم كشته اين يك هيجان روانى است! به او كارى نداشته باشيد ين مريض است هيچان روانى باعث شده كه او يك نفر را بكشد جوابش اين است حالا كه برادر مرا كشته هيجان روانى است اما اگر مرغ خانه‌شان را بكشى حاضر نيست بگويد بسيارخوب ايشان هيجان روانى داشته. اين آقايى كه مى‏گويد قاتل را نكشيد چون هيجان روانى است سوال مى‏كنيم واقعاً چون مرا كشت شما مى‏گوئيد او را نكشيد چون هيجان روانى است. حالا اگر تو را مى‏كشت، اگر دختر و يا پسر تو را مى‏كشت حاضر بودى بگويى آقا هيجان روانى است او را ببخشيد. اينها مى‏گويند مرگ خوب است براى همسايه. دوم گاهى تفكرات اقتصادى منشانه مى‏گويد آقا به جاى اينكه قاتل را بكشيد او را بفرستيد يك كارگاه نجارى، مكانيكى به نفع توليد. اتفاقاً اگر اينطورى باشد خيلى‏ها مى‏خواهند تجارى كنند سود ندارند مى‏خواهند در و پنجره بسازند آهن ندارند. اگر اينطور است بهتر اين است كه يك كسى آدم بكشد چون هم او را مى‏برند زندان به او كارگاه مى‏دهند هم چوب تعاونى در و پنجره تعاونى ديگر كوپن و حواله هم لازم ندارد تو را حضرت عباس اين هم شد حرف. كه از قاتل استفاده اقتصادى بكنيم شكمش سير است جايش هم گرم است و خيلى راحت است زندان هم از خانه خودش بزرگتر است هر چه هم مى‏خواهد تورم برود بالا خانهقيمتش رفت بالا، نخود كيلويى چند شد؟ هر چه هم مى‏خواهد بشود. اگر بنا باشد از قاتل استفاده اقتصادى بكنيم خيلى‏ها آدم مى‏كشند مى‏گويند ما بيرون عوض آنكه دنبال چوب و آهن برويم كسى را مى‏كشيم آنجا چوب و آهن هست مى‏رويم نجارى بعضى‏ها كه خيلى ادعاى باسوادى مى‏كنند خيلى بيسوادند قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ قَالَ أَنَا عَالِمٌ فَهُوَ جَاهِلٌ»(منيةالمريد، ص‏137)
ترحم بر پلنگ تيز دندان ستم كارى بود بر گوسفندان. قاتل را بايد كشت اما «بِغَيْرِ حَقِّهَا». «وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُكْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ فِيمَا تَسَافَكُوا مِنَ الدِّمَاءِ» خداوند در قيامت شروع كار يعنى وقتى مى‏خواهد حكم كند بين بندگان حكم مى‏كند در آن خونريزى‏ها يعنى اولين برخورد خداوند در قيامت راجع به قاتل است. «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» تكوير/1 وقتى نور خورشيد در هم پيچيده شود. «وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ» تكوير/2 وقتى ستاره‏ها كدر شوند «وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ» تكوير/4 وقتى سرمايه‏هاى گران قيمت كه آن موقع شترهاى زرد پوست بوده وقتى سرمايه‏ها رها بشود «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَت» تكوير/6 زمين لرزه مى‏شود و به محكمى تكان مى‏خورد گداختگى و مغز زمين بخورد به شكم اقيانوسها، اقيانوسها به جوش بيايد در آن زمان «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ» تكوير/8 از زنده به گورها سوال مى‏شود «بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» تكوير/9 به چه گناهى كشته شديد « فَلَا تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَكَ بِسَفْكِ دَمٍ حَرَامٍ» قوى نكن سلطنت خودت را با ريختن خون حرم اين سيستم حكومت منافقين است براى اينكه حكومت را در دست بگيرند گفتند هر چه امت حزب الله را مى‏بينيد بكشيد. زنده باد جمهورى اسلامى كه ده‏ها هزار ساواكى را يكجا بخشيد چون دستشان به خون آلوده نبود زنده باد جمهورى اسلامى كه تا منافقينى كه نه امام و امت و اسلام را قبول داشتند ولى تا خونى نريخته‏اند اسلام با اينها كارى ندارد و هيچ كشور و نظامى اينچنين مخالفينش را تحمل نمى‏كند. وقتى حضرت امام(ره) از دنيا رفت هر كشورى كه همچين امامى داشت كه از دنيا مى‏رفت فورى دروازه‏ها و فرودگاهايش را مى‏بست و تنها كشورى كه هنوز بدن امام دفن نشده بود اعلام شد به همه دنيا كه از همه دنيا بيايد ايران بود با آنك آن روز، روز حساسى بود و معلوم نبود بعد از فوت امام(ره) سرنوشت چه مى‏شود. گاهى در اداره‏ها هم همين طور است آقاى مدير كل نيروهاى قبلى را جارو نكن مثل اينكه همه خلافكار بوده‏اند و تو اين وسط آدم سالمى هستى. به اميرالمومنين(ع) گفتند يك دروغ بگو 25 سال توى خانه مى‏نشينم يك كلمه دروغ هم نمى‏گويم. حديث داريم به هر مقدار دروغ گفتى قيمتت آن است. اگر با يك سكه دروغ گفتى ارزش تو يك سكه است. به هرجا سقوط كرديم قيمتمان همان است. اميرالمومنين(ع) فرمود ولله قسم هستى را به على بدهند كه پوست جوى را از دهان مورچه‏اى بگيرد و به اين مقدار گناه كند على كل حكومت را با يك همچين گناهى عوض نمى‏كند. يك شخصى در يكى از جلسات نامه‏اى به من نوشت كه قرار بود در فلان جا هر كس سوال را جواب داد برنده شود من سوال را جواب دادم و جايزه هم گرفتم اما حالا كه سوال را جواب دادم شك كردم من جواب سوال را خودم بلد نبودم از بغل دستيم پرسيدم خلاصه كلك زدم حالا اين جايزه مال من هست يا نه مسئولش حرف قشنگى زد گفت چون كلك زدى جايزه را بايد پس بدهى اما چون راست گفتى و صداقت داشته‏اى دوباره جايزه را به تو مى‏دهيم. مانعى ندارد به خاطر سوال جايزه را پس بدهى اما به خاطر صداقت آنرا بگيرى تو مردى. شخصى آمد منزل ما به او گفتند شام خوردى گفت بله يك كسى به او گفت راست مى‏گويى يا دروغ گفت خيلى خوب پس بيا بخور. همين كه آدم راستش را بگويد يك قدم رشد است. «فَإِنَّ ذَلِكَ» خيال نكن دشمن را از ميدان بيرون كرده‏اى. حديث داريم آجر حرام در خانه ضامن خرابى خانه است. «فَإِنَّ ذَلِكَ» اين خونريزى حرام كه تو فكر كردى حكومتت سفت مى‏شود «مِمَّا يُضْعِفُهُ وَ يُوهِنُهُ» اين حكومت تو را تضعيف مى‏كند و سست مى‏كند. اى كاش ضعيف و سست مى‏كرد «بَلْ يُزِيلُهُ وَ يَنْقُلُهُ» زايل مى‏كند حكومت تو را و مردم «يَنْقُلُهُ» نقل مى‏كنند حكومت تو را رژيم تو را برمى گردانند. «وَ لَا عُذْرَ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ» روز قيامت هم عذرى ندارى. در مورد حرب خدا قصه‏اى بگويم: شخصى بعد از انقلاب رفته بود خارج اين آيه «الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ» مائده/33 كسانى كه محارب با خدا هستند مى‏گفت جنگ با خدا يعنى تير هوايى در مى‏كنند. اين جنگ با خدا را بنده خدا نمى‏دانست يعنى چه. حضرت امام(ره) در يكى از پيامهايشان فرمودند به مساجد هجوم ببريد اين را ترجمه كرده بودند آن بنده خدا فكر كرده بود يعنى بريزيد و مسجدها را خراب بكنيد. هجوم ببريد يعنى هجوم ببريد نماز جماعت بخوانيد گاهى وقتى كلمات ترجمه مى‏شود آن معناى اصليش را از دست مى‏دهد. مثل آن بنده خدايى كه آمده بود ايران برگشته بود و گفته بود در ايرانيها يك فرهنگ و تفكر خاصى است ايرانيها وقتى به هم مى‏رسند مى‏خواهند بپرسند حال شما چطور است مى‏گويند آيا بينى جنابعالى كلفت است ما كى مى‏گوئيم بينى شما كلفت است. بله بعضى‏ها به همديگر مى‏گويند دماغت چاق است اما دماغ يعنى مغز و چاق يعنى آمادگى يعنى آيا روحت آمادگى دارد. قليان را چاق كن نه اينكه يعنى قليان را كلفت كن يعنى قليان را آماده كن. مى‏گويند فلانى كار چاق كن است نه يعنى اينكه كار كلفت كن است يعنى كارها را آماده مى‏كند. و انسان اگر مى‏خواهد از معناى قرآن لذت ببرد بايد خودش عربى بخواند. «وَ لَا عِنْدِي فِي قَتْلِ الْعَمْدِ» من كه اميرالمومنين هستم و رئيس حكومت اسلامى پيش من هم عذرى در قتل عمد ندارى «أَنَّ فِيهِ قَوَدَ الْبَدَنِ» در قتل عمد قصاص بدن است «وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ » مائده/45 دندان شكست، دندان را بشكن «وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ» مائده/45 گوش بريد گوشش را ببر «وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ» مائده/45 دماغ بريد دماغش را ببر اسلام براى امنيت خيلى اهميت قائل است اگر امنيت نباشد عبادتى نيست «وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني‏» نور/55 بعد مى‏فرمايد «يَعْبُدُونَني‏» تا امنيت نباشد عبادتى نيست. در فقه داريم اگر كسى چاقو در آورد و او نزد مفسد فى الارض است و گناهش بيشتر از آن است كه بزند چون اگر بزند مى‏فهمد چقدر زده و پاره كرده اما وقتى چاقويش را در آورد آدم نمى‏فهمد كه مى‏خواهد خراشى بدهد يا مى‏خواسته گردن بزند و جزاى مفسد فى الارض 4 چيز است «أَنْ يُقَتَّلُوا» مائده/33 اعدام. خيلى راحت بعضى شوهرها به خانمشان مى‏گويند مى‏كشمت مگر پشه است تهديد به قتل مفسد فى الارض است. يا بايد دست و پايشان قطع شود و يا تبعيد «وَ إِنِ ابْتُلِيتَ بِخَطَإٍ» اگر مرتكب خطايى شدى ممكن است كسى را بزند بعد معلوم شود بيخود بوده «وَ أَفْرَطَ عَلَيْكَ سَوْطُكَ» اگر يك بار شلاقت تجاوز كرد اگر شمشيرت، دستت بيش از اندازه حركت كرد «فَإِنَّ فِي الْوَكْزَةِ» گاهى مشت يك كسى را مى‏گشد «فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً» گاهى يك مشت يا بالاتر از يك مشت ممكن كسى را بكشد «فَلَا تَطْمَحَنَّ بِكَ نَخْوَةُ سُلْطَانِكَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى أَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ» نگو چون من حاكم هستم و مسئول مملكتى هستم نه مسئول مملكت هم هستى بايد «نَخْوَةُ سُلْطَانِكَ» باد دماغ قدرت باعث نشود كه حق اولياء مقتول را ندهى. يادت نرود وزير على ابن يقطى به چوپان بى اعتنايى كرد امام كاظم(ع) به او راه نداد و فرمود نمى‏خواهد مكه بروى خدا هم تو را راه نمى‏دهد گفت آقا من وزيرم گفت: باش مگر وزير مى‏تواند چوپان را تحقير كند گفت آقا چه خاكى به سرم كنم مى‏خواهم بروم مكه. فرمود: نرو مكه حج تو قبول نيست مگر اينكه برگردى كوفه و چوپان را راضى كنى. اين وزير برگشت كوفه رفت در خانه چوپان را زد صورتش را گذاشت روى خاك به چوپان گفت پايت را بگذار روى صورت من تا اين غرورم بشكند عذر واهى كنم تا بلكه امام كاظم(ع) مرا ببخشد راه بدهد و خدا هم لبيك و حج مرا بپذيرد اگر وزير هم هستى حق ندارى چوپان را تحقير كنى آن وقت ما مى‏توانيم يك كسى را زود از سرجايش بلند كنيم زود ره يك كسى سيلى بزنيم زود به يك كسى تشر بزنيم مگر مى‏شود كتك زد، مگر مى‏شود آبروى كسى را ريخت حتى پدر و مادر حق دارند بچه را تربيت كنند حق ندارند آبروى كسى را بريزند بعضى از پدر و مادرها فرصت طلبند همينكه ميهمان مى‏آيد روبروى ميهمان مى‏گويد اين بچه صبح تا شب شيطانى مى‏كند اين بچه جان مرا در آورد. بچه هم رويش نمى‏شود جلوى ميهمانها چيزى بگويد بچه هى ساكت است پدر و مادر هم او را به رگبار مى‏بندند و آبروى او را جلوى ميهمان و همسايه‏ها و بچه‏هاى همسايه مى‏برند حتى اگر گاهى هم لازم شد بچه‌ات را تنبيه بدنى بكنى بايد توى اتاق خلوت تنبيه كنى، بچه را نبايد روبروى بچه‏هاى همسايه زد چون بچه يك آبرو دارد و يك ضعف به خاطر ضعف نصيحت اگر گوش نمى‏دهد گوشمالى اما معناى گوشمالى اين نيست كه آبرويش را بريزى بچه خودتان ار روبروى بچه همسايه نزنيد چونكه روبروى بچه همسايه مرا زدى. من يك جايى بودم رئيس هيئت داشت نگاه مى‏كرد چاى ريز يادش رفته بود به يك كسى چاى بدهد يك دفعه گفت: اُه! گفت: چيه، گفت: آنجا چاى يادت رفت. گفت: خوب يادم رفت كه يادم رفت تو چه حقى دارى وسط جمعيت بگويى: اُه! خوب فراموش كردم چاى نخورد كه نخورد بخاطر اينكه يك چاى يادم برود شما مى‏توانيد بعنوان رئيس هيئت مرا جلوى جمعيت خراب كنى. ما حق نداريم نسبت به آبرو و مال مردم كوچكترين جسارتى بكنيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»