1369/4/28 هدايت و گمراهى بايگاني سالانه - 1369



بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم‏

بحث ما در آستانه محرم بحث هدايت و ضلالت است. هدايت و ضلالت چيزى است كه هر انسانى واجب هر روز يادش باشد چون هر انسانى درباره هدايت در نماز مي‌گويد خدايا: (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ)الفاتحه(6)و درباره ضلالت مي‌گويد(غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ) الفاتحه(7) رسول اكرم مى‏گويد خدايا هدايتم كن چون پيغمبر هم در نماز مي‌گفت(اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ) پس پيامبر هم نياز به هدايت دارد. اميرالمؤمنين و تمام انبياء هر كس كه نماز مى‏خواند, از صدر اسلام تا الآن هر كس مى‏خواهد نماز مى‏خواند هم بايد از خدا بخواهد هدايت بشود هم از خدا بخواهد منحرف نشود. خدايا هدايت آرى ضلالت هرگز.
مگر ما راهمان مستقيم نيست؟ پس ما كه راهمان مستقيم است چرا بايد بگوييم اهدنا. . . . ؟ براى اينكه ممكن است كسى در كل كارش مستقيم باشد اما باز در جزئياتش چپ برود. مثلاً شما مقيم فلان شهر باشيد ممكن است زندگى شما در فلان روستا يا شهر خوب باشد اما كدام محله، اين محله يا آن محله، ‏ درس خواندن هدايت است ,اما كدام مدرسه اون مدرسه‏اى نود درصد بچه هايش تجديد بشوند يا اون مدرسه‏اى 98 درصد بچه هايش قبول مى‏شوند,كدام استاد؟ هر كسى خانه ميخواهد كدام محله؟ چه جور بسازيم‏ كاسبى و كار حق است چه كارى با چه شركتى؟ كدام منطقه با چه نرخى با چه سيستمى؟ اين نيست كه اگر كسى مسلمان است بگوييم اين آقا مسلمان است ممكن در مسلمانى از يقه‏اش گرفته تا انگشترش تا زلفش و زن‏داريش بچه داريش شغلى اخلاقش. . . .
يعنى لحظه به لحظه انسان در هر كاريش احتياج به هدايت الهى دارد. بنابراين كسى نگويد ما كه در نماز ميگوييم اهدنا الصراط المستقيم مگر ما كج ميرويم ما كه راهمان مستقيم است ميگويم شما اولياء خدا كلى راهشان درست است اما ممكن است در جزئيات درست نباشد. ما هر لحظه نياز به اين داريم كه خدا ما را هدايت كند. صرف اينكه لامپ را روشن كردى كافى نيست لحظه به لحظه بايد از كارخانه برق به لامپ برق برسد.
قالى بافتنش شش ماه و يك سال طول مى‏كشد اما حفظ قالى لحظه به لحظه بايد باشد يك لحظه غفلت كنيد آتش سيگار و قليان آن را مى‏سوزاند.
بنابراين در راه مستقيم بودن حق و هر لحظه هم بايد بگوييم خدا ما را هدايت كند. درباره هدايت بايد نكاتى را عرض كنيم‏. هدايت كار خداست خدا افراد را هدايت مى‏كند هر كسى را هم با يك چيزى ممكن است كسى خواب ببيند و او را عوضش و يكى را هم خداوند از طريق يك پرنده‏اى هدايت كند. حضرت آدم دو تا پسر داشت هابيل و قابيل يكى به اون يكى حسوديش شد و كشت مانده بود جنازه‏اش را چه كار كند خداوند پرنده‏اى كلاغى را چيزى را زير خاك دفن كرد يادش داد كه مرده را دفن كند.
اصلاً از پرواز يك پرنده انسان به ساختن يك هواپيما افتاد بسيارى از جرقه‏ها و ابتكارات علمى و بسيارى از كشفها و اختراعات جرقه‏اش از يك حادثه است. سيب از درخت مى‏افتد اين يك عامل هدايت مى‏شود كه انسان به فكر كشف جاذبه زمين بيفتد. همه هستى وسيله هدايت هستند منتهى ما از اين ليموهاى ترش ليموناد بسازيم ليمو را دور نيندازيم. گاهى چهار تا بمب چهار تا موشك كه روى سر مردم مى‏افتد فكر ستمگرسازى به ساختمان سازى ما اضافه مى‏شد و يعنى ديد ما، تفكر ما را بالا مى‏برد. زلزله مى‏ياد بسيارى از عزيزان ما در اين حادثه تلخ جان خودشان مى‏دهند اما يك مقدارى سمينارهاى زلزله‏شناسى تفكرات عمومى غفلتها آبها هنر مهماريها ساختمانها خانه‏هاى ضد زلزله اين پيش‏بينى‏هاى لازم يك تكانى به جامعه به افكار مى‏دهد هر حادثه تلخى يك جا تلخ است, ولى دنبال تلخى يك تجربياتى دارد. تمام اين علم داروسازى بخاطر مرض هاست تمام اين اختراعها و برقها بخاطر تاريكى هاست يعنى تا سختى نباشد رشد علمى هم نيست‏. عامل هدايت مى‏تواند سختى‏ها باشد, مى‏تواند پرنده باشد ,مى‏تواند خواب باشد. ولى اصولاً آنكه عامل اساسى انبياء است. آن هدايت هم چند رقم است گاهى هدايت با بيان است. يك كسى با كسى صحبت مى‏كند و او را هدايت مى‏كند.
گاهى هدايت با عمل است طرف ممكن است اصلاً حرف هم نزند. شما سر قبر شهيد كه مى‏روى شهيد با تو كه حرف نمى‏زند اما همين كه به عكس شهيدنگاه مى‏كنى يك سرى تكان مى‏دهى و به تو پيام مى‏دهد. و بر عكس جلساتى تبليغى به اسم روضه خوانى پيش بيايد قالبش قالب هدايت باشد اما چيزى كه درش نباشد هدايت است‏.
بهترين جلسه چه جلسه‏اى است؟ ‏ قرآن مى‏فرمايد(وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّني‏ مِنَ الْمُسْلِمينَ)فصلت(33) اين آرم جلسات تبليغاتى بايد باشد. من نمى‏دانم مسئولين هيأتها مداحهها طلبه‏ها مردم خودشان را تطبيق بدهند به اين آيه كيست از اين آدم بهتر كه دعوت بخدا بكند.
يعنى خيلى لازم نيست چه چه بزند و مردم متوجه خودش كند چون ما گاهى وسط سخنرانى و تبليغات و اشعار دعوت بخدا نيست دعوت به خودمان است حال يا خودمان يا هيأتمان يا مسجدمان دعوت به سمت خدا باشد يعنى كارها رنگ خدايى و سبقت الهى باشد.
رقابت نباشد كه هيچ ارزشى ندارد من حديث آبگوشت را برايتان خواندم كسى شترى را نهر كرد از گوشت شتر آبگوشتى درست كرد ظرف آبگوشت را قابلمه، قابلمه به در خانه‏ها فرستاد ريش يكى از اين هيأتها بهش برخورد كه من خودم توى اين مملكت يك كسى هستم تو براى من آبگوشت مى‏فرستى لگد زير قابلمه كاسه آبگوشت رفت هوا به مريدانش گفت حالا كه اين هيأتها شترى كشتند ما بايد دو تا شتر بكشيم. چطور علامت آنها هفت شاخه دارد ,مال بايد 14 شاخه داشته باشد. اگر آن 3 تا چرخ زد زير علامت, ما بايد شانزده تا چرخ بزنيم. چشم و همچشمى اون دو تا شتر كشته پس ما چهارده تا رسى رقابت به اينكه صد تا شتر آبگوشت درست كردند.
اميرالمؤمنين فرمود تمام آبگوشتها را بريزيد پهلوى شغالها آقا اسرافه، به درك اصلاً ديگى كه براى چشم و همچشمى بار گذاشته باشه آبگوشتى را بايد شغال بخورد دعوت به سمت خدا نيست ,دعوت به سمت هوا و هوس خودش است. (دَعا إِلَى اللَّه) فصلت(33)به سمت خدا دعوت كنيد(وَ عَمِلَ صالِحا) فصلت(33)در كنار تبليغ عمل هم بايد عمل صالحى باشد. كل عزاداريهاى ما مستحب است ما سعى كنيم در مستحب دچار گناه نشويم. بلندگوى ما كسى را اذيت نكند آهنگهايى كه عزاى امام حسين توش خوانده مى‏شود آهنگ‏ها آهنگهاى غنا نباشد. خواننده‏هايى كه يك زمانى رقاصه بودند يا شبه رقاصه نوازندگانى كه خوشنام نيستند آنها نيايند بخوانند. امام حسين سر داد به نيزه ولى تن به ذلت نداد. عمل صالح در هر زمانى فرق مى‏كند. قبلاً عمل صالح يك معنا داشت كه در شعرها و عزاداريها مسأله‏اى مطرح بشود. يك سال عمل صالح به اينكه شهداى مكه در تبليغات عاشورا مطرح بشوند.
يك سال ممكن است مسأله ديگرى پيش بيايد كه عمل صالحى باشد در تمام هيأتهاى عزادارى صندوقى باشد و كمكهاى مردمى باشد براى زلزله زدگان.
و اصولاً ما عزادارى مى‏كنيم اگر خرجى نيست و نذر نيست چون وقف و نذر را نمى‏شود كارى كرد حتى اگر وقف كردند كه پلو بپز نمى‏شود كه آبگوشت پخت. اما اگر نه چه مانعى دارد كه امسال اين هيأت بيايد و بگويد بودجه‏اى كه صرف مى‏كنيم يك خانه بسازيم. هيأت ابوالفضل 25 تا خانه مى‏سازد هيأت قاسم 30 تا خانه مى‏سازد. چه مانعى دارد مسير اشكها امسال براى كسى باشد كه هر سال خودشان اشك مى‏ريختند و تو ديگ(چون اين برنج كوپنى‏ها را مردم توى خانه هايشان مى‏خورند مردم عاشق حسين پلوشان برنج رشتى بود) و همان گيلانى كه هر سال برنج براى امام حسين مى‏داد ,امسال برنج‏هاى امام حسين تعطيل شد و به نفع همان خانه‏ها. چى بهتر از اين است كه تبليغاتش بسمت خدا باشد نه به سمت ما و تو. متأسفم بعضى از افراد 80 سال توى هوسند و پلوى هم دست از هوس بر نمى‏دارند دعوت بايد به سمت خدا باشد نه من نه تو.
عمل صالح هر سالى فرق مى‏كند. تسليم خدا باشيد يعنى اگر گفتند راه خدا اين است بگويد چشم. چون گاهى وقتها ما تسليم خدا نيستيم. الان شما تسليم خدا چيه. يعنى اينكه در تبليغها بنده خدا من كه نمى‏خواهم منبر احساس كنم واقعاً مردم چى مى‏خواهند. گاهى من منبرى هر چى بلد هستم مى‏گويد كارى ندارم مردم به دردشان مى‏خورد يا نمى‏خورد. اگر براى بزرگها واعظ است تو واعظ بچه‏ها شو اگر شهر است برو روستا. تسليم خدا باش يعنى الان چه لازم است. وقت ما يك چهار چوبى داريم كه هيأت ما فلان روز بايد برود بازار بايد چند تا ديگ بار بگذارد.
مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى به هيأتى گفته بود كه اين حركت شما خلاف شرع است اين حركت را انجام ندهيد. آن رئيس هيأت گفته بود ما تعزيه مى‏خواهيم در بياوريم. سالى 365 روز اسش را ما مقلد توييم يك روزش را هم تو مقلد ما باش اين رئيس هيأت معلوم مى‏شود از مسلمين نيست. بهترين كس اين است كه تسليم باشد اگر گفتند اين كار خلاف است بگويد چشم. قراردادى با كسى امضاء نكند جز با خدا خدا. يك مرتبه حضرت امام خمينى مى‏گويد اين قطعنامه جام زهر است ولى مى‏نوشم.
وسط جبهه يك دفعه زمان آمد ايست(كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقيمُوا الصَّلاة)النساء(77)ولى الان ميشود به يك هيأت گفت ايست ظهر عاشوراست بگوييم ايست نماز. نه هيأت به هم ميخورد و اين اصل برايش دسته‏اش است.
وقتى پيشنهاد ميكنند به امام حسين كه نرو كربلا اگر هم مى‏روى بچه هايت را نبر فرمود خداوند از من خواسته و من تسليم هستم. به آوارگى تسليمند. و مسأله يك جورى است كه اولياء خدا بيشتر سختى مى‏بينند.
يك شعر هست كه مى‏گويد:
هر كه در اين درگه مقربتر است جام بلا بيشترش مى‏دهند
اين حديث است امام فرمود: هر كس زا بيشتر دوست داريم بيشتر سختى مى‏دهيم‏
و شعر ديگر هست:
اگر با ديگرانش بود ميلى چرا ظرف مرا بشكست ليلى‏
محبوبترين افراد پهلوى خدا امام حسين است و بيشترين زجرها را امام حسين كشيد. آنوقت نگويند چرا زلزله آمد اين مردم بيچاره مردم خوبى‏اند اصولاً سختى‏ها مال خوبهاست. كنار اسفناج كه تيغ سبز نمى‏شود كنار گل خار است. سختى‏ها مال گلهاست. دنيا به كام اولياء خدا شيرين نيست.
حديثى مى‏گويم كه هم سنى و هم شيعه نقل كرده‏اند. از ام‏المؤمنين ام‏السلمه همسر رسول اكرم: يك روز رسول اكرم زار زار گريه مى‏كرد. خانمى آمد گفت چه شده چرا اينقدر گريه مى‏كنى؟ گفت جبرئيل آمد گفت اين كوچولو حسين را دوستش دارى؟ گفتم خيلى. گفت تكه تكه‏اش مى‏كنند در زمين كربلا. اين هم خاك كربلاست. تا رسول اكرم رفت تا لبى از گونه حسين بردارد اشك پيغمبر جارى شد. اصولاً دنيا اين است. دنيا به كام افراد خدايى شيرين نيست و خدا دوست دارد اينها را همچين مى‏كند كه اينها دل بكنند. گاهى وقتها آدم از همسرش از شريكش از اولاد خودش يك نامهربانيهايى مى‏بيند آدم مى‏گويد اين چه زندگى است من فرش قسطى تلفن قسطى خودم را به آب و آتش مى‏زنم براى اين همسر و زن و بچه از حلال و حرام پدر خودم را در آورده زندگى درست كرده‏ام آخر اينها مى‏آيند و مى‏گويند ما كه از زندگى خيرى نديديم. در عين اينكه تلخ است شيرين هم هست آقا دلت را به اينها خوش نكن يك نماز باحالى بخوان رابطه‏ات را با خدا گرم گرم كن هر چى اينها بى‏وفايى مى‏كنند اين بى وفايى اگر پاره شد عوضش به يك جاى ديگر نخ وصل مى‏شود.
پيرمردى قوزى بود كمرش خميده بود, داشت مى‏رفت يك بچه شيطانى نون سنگكى گرفته بود از سنگهاى داغ يكى‏اش را انداخت پشت گردن پيرمرد اين پيرمرد سوخت و يك جيغ زد و گفت دستت بخشكد اتفاقاً چون آه از ته دل بود دست بچه فلج شد و هيچ دكتر و درمانى نتيجه نداد. آمدند عذرخواهى كنند گفتند ببخشيد اين را. گفت طورى نيست دعا مى‏كنم خدا شفايش بدهد اما يك شن ديگر مى‏خواهد گفتم يعنى چه؟ گفت اون وقت كه دعايم گرفت سوختم بايد صبر كنيد يك وقت ديگر همچين حالى پيدا كنم يك بار ديگر دلم بسوزد در حال سوز دعا مستجاب مى‏شودر اصلاً همه هستى همينطور است.
مثال قديم را يادمان نرود اگر گفتند به يك نخود و گندم ما شعور بدهيم نخود اگر شعور پيدا كند هم نخود از ما شكايت مى‏كند و هم گندم مى‏گويند ما از اين انسان راضى نيستيم براى اينكه اين انسان اول ما بوته سبزى بوديم آمد ما را درو كرد بعد در آفتاب ما را خشك كرد بعد هم آمد كوبيد ما را كاه‏ها را از ما جدا كرد بعد هم مى‏گندم را زير آسيا له كرد بعد هم با خمير گير و مشت و مال حالم را گرفت بعد هم داد به شاطر نانوا زد توى كله‏ام بعد هم كمرم را زد به تنور و پوست صورتم را توى آتش تنور سوزاند. از همه اين بلاها كه در آمدم تازه زير دندانهايش حالى از ما گرفت چقدر بلا شما بر سر گندم مى‏آوريد. چون تا اين بلاها بر سر گندم نيايد اين گندم جزو سلول انسان نمى‏شود.
اين سختى‏ها كه مى‏گويند امتحان زلزله امتحان جنگ موشك سيل امتحان براى اين است كه تا اين ديگ زير و رو نشود جوش نمى‏آيد. اميرالمؤمنين مى‏گويد درختهاى ارث كنار آب چوبش بدرد نمى‏خورد درختهايى كه توى كوير است چوبش بدرد مى‏خورد.
از خدا بايد بخواهيم هدايت بشويم. سختى‏ها عامل هدايتند خوشى‏ها عامل هدايتند. از خدا بايد بخواهيم هر لحظه ما را هدايت كند و هم ما را حفظ كند. چون در آستانه ماه محرم هستيم مقدارى از عزادارى بگويم عزادارى چيست؟
درسهايى از عزادارى:
1- عزادارى به ما مى‏گويد خون بر شمشير پيروز است. در هيچ دعا و روايتى من نديده‏ام كه كلمه قاتبه باشد قاتب يعنى همه‏شان. وقتى ميگويد: (لَعَنَ اللَّهُ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَة) بحارالأنوارج98ص292 مى‏گويد قَاطِبَة يعنى كلشان. مرگ بر سياستهاى انحرافى مى‏گويند سياست نه پدر دارد نه مادر نه عقل دارد نه وفا دارد هيچى ندارد.
رسول اكرم فرمود: الهم العن فلان به افرادى لعنت كرد بعد دست سياست اين لعنتى شده‏هاى سياست را بياورد و حاكمش كند گفتند چه كنيم اگر حاكم كنيم مردم خواهند گفت پيغمبر به ايشان لعنت فرستاده گفتند طورى نيست آخوند دربارى كه داريم پول مى‏دادند سبيل آخوندهاي دربارى را چرب مى‏كردند و يك حديث دروغ مى‏بافتند كه پيغمبر فرمود هر كس را كه من لعنت كردم خدا تبديل به رحمت كن‏. لعنتى‏ها را از طريق آخوند دربارى و حديث دروغين رحمتى كردند مرگها را زنده باد كردند تا حكومت را بدهند به دستش.
2- عزادارى تهديد ظالم است: وقتى شما مى‏ريزيد توى خيابانها و مى‏گوييد حسين حسين يعنى ستمگرها بدانيد ما نمى‏گذاريم خون مظلوم از بين برود.
3- عزادارى يارى مظلوم. است‏ هر چى بيشتر حسين بگوييد يعنى من بيشتر حامى مظلومم. ‏
4- عزادارى كانال تبليغات است‏.
به رضا خان گفتند اگر مى‏خواهى دين را برداريد, بايد روضه خوانى حذف بشود. خاطره تلخى را برايتان بگويم: روضه خوانى ممنوع بود پدران ما چه جور روضه خواندند خدا رحمت كند همه‏شان را در تاريكى طورى كه آفتاب مى‏زد بايد روضه خوانى تعطيل مى‏شد و بعد در يكى از كوچه‏هاى قم روضه خوانى بود و درش هم بسته بود از چند تا خانه آنهايى علاقه داشتند از توى زيرزمين خانه مى‏رفتند به خانه‏اى روضه است.
يك مرتبه آيت اللَّه خوانسارى كه در بازار تهران نماز مى‏خواند مى‏خواست روضه بخواند زمان رضا شاه ,از چند تا خانه بردنش از توى زيرزمين سردابها و آشپزخانه برود به روضه‏خوانى. وقتى آيت اللَّه خوانسارى ديد كه بايد از توى زيرزمينها برود به عزادارى جدش توى يكى از اين زيرزمينها افتاد و غش كرد. وقتى به رضاخان مى‏گويند دين را قيچى كن جلوى روضه خوانى‏ها را مى‏گيرد. روضه تعظيم شعائر است. من پارسال در يكى از شهرهاى ايران در روز عاشورا ديديم تعزيه مفصلى بود چقدر آدم آمده بودچقدر خرج كردند چقدر نيرو صرف كردند, آخرش هم همه آنهايى كه نشسته بودند گريه كه نمى‏كردند گاهى هم مى‏خنديدند و حال اينكه من گفتم راحت مى‏شد. با يك چيز خيلى ساده قم را حل كرد گفتم شما يك خيمه مى‏گذاشتيد و ظهر عاشورا اين خيمه را با نفت آتش مى‏زديد خيمه سوخته تمام آن خاطرات را زنده مى‏كرد و شما دهها هزار تومان پول خرج كرديد و مردم خنديدند.
گاهى وقتها ما با هم خراب مى‏كنيم. چه جورى؟ ‏من پيش نماز مسجدم مى‏خواهم مسجد پر از جوان شود نمى‏دانم چه كنم خدا رحمت كند يك عالمى را در شميران از دنيا رفت ايشان عكس شاگرد اول را مى‏گرفت بزرگ مى‏كرد و توى خيابان در مسجد مى‏زد مى‏گفت ايشان شاگرد اول شد اين جوان شاگرد اول خوش استعداد لذت مى‏برد كه آقا تحويلش گرفته اين مرتب مى‏آورد مسجد بقيه همشاگرديهايش را هم مى‏آورد او بدون اينكه يك فلس خرج كند گاهى وقتها مفتى مسجد پر از جوان مى‏شود.
عزادارى ارائه خط شهادت است. علت اينكه كشورهاى ديگر به جمهورى اسلامى افتخار مى‏كنند اين است كه جمهورى اسلامى خون داد و زير بار ظلم نرفت و چون مسأله حسين مطرح است كشورهاى ديگر مطرح نيست مركز رشد حسين شب عاشورا هيچ خبرى نيست‏. و بعضى از اين وهابيها شب عاشورا عروسى مى‏كنند. عزادارى روز بقاى تشيع است‏. عزادارى صيقل دادن به قلب است اصولاً وقتى آدم گريه مى‏كند احساس مى‏كند كمى سبك شده است قساوت خودش را متلاشى ميكند. عزادارى بيعت با امام است منتهى از طريق اشك‏.
عزادارى زنده كردن خاطرات است‏. يك زن چند هزار سال پيش در مكه براى پيدا كردن مقدارى آب دويد به همه حاجيها مى‏گويند بين صفا و مروه بدويد ياد اون هاجر زنده باشد. چرا حاجى‏ها بايد هفت تا سنگ كوچولو بياندازد بخاطر اينكه ابراهيم هفت تا سنگ پرتاب كرد. چرا حاجى در منا بايد گوسفند بكشد براى اينكه ابراهيم بچه‏اش را خدا باند بكشد. چه كسى پاى منبر برود چى گويد جلسه چند ساعت بشود و صداى بلندگوها مردم را اذيت نكند به قيمتى كه نماز صبح قضا بشود و به قيمتى كه غذا نفله بشود. بدليل رقابت يا نه يک عزادارى سنتى پرمحتواى پرتبليغ‏.
حضرت ابوالفضل آب را آورد تا كنار لبش اما نخورد گفت بچه‏هاى كوچك تشنه‏شان است, شما كه روضه نشستى براى بچه‏هاى تشنه شما هم اين پول را خرج نكن پس بده به زلزله‏زده‏ها روضه ابوالفضل اين است.
وقتى مى‏گويند على اصغر روى دست پدرش تير به گلويش خورد ,يعنى خانواده‏ها زلزله‏زده از حسين ياد بگير بچه‏اش روى دستش جان داد هيچى نگفت.
امام روى دوش پيغمبر بود گفت راضى‏ام زير سم اسب هم بود گفت راضى‏ام. يعنى شما هر بلايى سرتان مى‏آيد از خدا راضى باشيد. ابوالفضل آب نخورد يعنى اين پول را خرج نكن.
بهترين مردم، مردم ايرانند كه دعوة الى اللَّه مى‏كنند يعنى هر چى خدا گفت انجام مى‏دهند, يك چيز حقى را بهت گفتند تسليم باش. يكدندگى و لجبازى روى حساب تعصبات قومى و محلى نكند. اين آدم بهترين آدم‌ها هستند و تبليغاتشان خوب است.
پروردگارا به حق خون حسين هدايتمان كن.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»