1369/5/11 امام حسين (عليه السلام)، قيام کربلا بايگاني سالانه - 1369



بسم الله الرحمن الرحيم

جلسه‏اى است از هيأت رزمندگان در خدمت برادران مسجد خاتم الاوصياء است. غروب عاشوراست كه بحث را بينندگان مى‏بينند.
در جلسه عزاى امام حسين در سوگ امام حسين چه آياتى را بخوانيم. آيه‏اى را كه مى‏توانيم بخوانيم اين است: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» توبه/111 خداوند خريدار است كل دنيا بازار است.
امام هادي ع مى‏فرمايد: «الدُّنْيَا سُوقٌ رَبِحَ فِيهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ»(تحف‏العقول، ص‏483) دنيا بازار است توى اين بازار عده‏اى ربح مى‏كنند و قرآن مى‏فرمايد: «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ» بقره/16 عده‏اى ارزان مى‏فروشند و ضرر مى‏كنند.
«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ»(صحيفه سجاديه، دعاى 46) خدايا باختند آنهايى كه خودشان را به غير تو فروختند اما عده‏اى هم با تو معامله مى‏كنند.
اى حسين عزيز روز عاشورا با خدا معامله كردى به همراه اصحابت. كارى كرديد كه در طول تاريخ همه انسانها از دور و نزديك بگويند «يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ»(من‏لايحضره‏الفقيه، ج‏2، ص‏549) خدا تو مشترى هستى از مؤمنين مى‏خرى جانشان را مالشان را «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» توبه/111.
غروب عاشورا فكر مى‏كنيد چه آيه‏اى را بايد بخوانيم «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً» احزاب/23 بعضى از مؤمنين به عهد خود وفا كردند، حسين جان شهادت پيمانى بين تو و خدا بود. نام تو با شهادت مقرون بود، قبل از تولدت نام حسين را كه مى‏شنيدند دلها مى‏گرفت. اى ابوالفضل به دنيا آمده بودى امير المومنين دستهاى كوچولوي تو را در قنداق ديد و بوسيد.
دست ابوالفضل كه چهار معصوم آن را بوسيدند، امروز به زمين افتاد. امير المؤمنين دست ابوالفضل را بوسيد. امام حسن مجتبى دست ابوالفضل را بوسيد. امام حسين دست ابوالفضل را بوسيد و امام سجاد دست ابوالفضل را مى‏بوسيد و دستى كه چهار معصوم بوسيدند امروز به زمين افتاد يك عده‏اى به عهد خود وفا كردند و يك عده منتظرند ببينند كه چه سرنوشتى مى‏خواهد بشود.
زينب كبري از غروب عاشورا در انتظار سخت‏ترين شرايط است.
يك قصه‏اي يادم آمد برايتان بگويم. از من توقّع روضه نداشته باشيد چون بلد نيستم روضه بخوانم ولى در روز عاشورا انسان نمي‏تواند طبيعى فكر كند.
در يكى از جنگها مسلمان‏ها پيروز شدند. اسيري گرفتند. اسيرهايى كه گرفته بود توى آنها يك زن بود. به او گفتند تو چطور آمده‏اى جبهه؟ گفت: با شوهرم يا داداشم با هم آمده‏ايم مثل منافقين كه با دختر و پسر با هم مى‏آمدند توى عمليات مرصاد. اين شوهر كشته شد و خانم اسير شد. خانم را دادند به يكى از اصحاب برو به خدمت رسول اكرم برس و بگو يا رسول الله سلام عليكم. توى جبهه مسلمانها پيروز شدند كفار كشته شدند اين زن كافر است و اسير شده است.
اين آقاى مسلمان وقتى زن كافر را مى‏خواست بياورد از كنار جنازه برادرش آورد. زن كافر همين كه بدن كشته برادرش را ديد شيون زد. بعد اين مسلمان آمد گفت يا رسول الله خبر تازه خواهر و برادر يا زن و شوهر با هم بوده‏اند مرد كشته و زن اسير ولى يك شيرين كارى كرده‏ام. پيامبر فرمود چه كردى؟ گفت: زن اسير را كه مى‏خواستم بياورم از يك جايى آوردم كه كشته برادرش را ببيند و دلش بسوزد. رسول اكرم فرياد زد: گيرم كه برادرش را كشته‏اى چرا دل يك زن اسير را سوزانده‏اى؟ چرا اين را از كنار كشته برادر آوردى؟
يا رسول الله حاضر نشدى زن كافر دلش بسوزد ولى امت تو غروب عاشورا وقتى مى‏خواستند زينب كبرى را از كربلا حركت بدهند گفتند از يك سمتى زينب را ببريد كه بدن حسين را ببيند و دلش بسوزد.
ما توى قرآن قبلاً مى‏خوانديم: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ » آل عمران /146چه پيغمبرانى بودند كه يارانشان شهيد مى‏شدند. مى‏جنگيدند و خسته نمى‏شدند.
قرآن وقتى مى‏خواهد به مسلمانها نمونه مردان حق را بگويد مى‏گويد چه پيغمبرانى بودند كه يارانشان مخلصانه شجاعانه تا آخرين نفس جنگيدند اما زمانى كه آيات قرآن نازل مى‏شد كربلا نبود وگرنه خداوند از ماجراى كربلا مى‏گفت.
از نظر نظامى بهترين جنگ سه تا علامت دارد. جنگ خوب جنگى است كه تا آخرين نفر تا آخرين نفس تا آخرين فشنگ به كار رود. اگر مردان در جبهه شهيد شدند اما هنوز نفس دارند يا هنوز فشنگ دارند يا هنوز نفر دارند پيداست اين جنگ در اوج قرار نگرفته. در كربلا آخرين نفر على اصغربود. آخرين نفس امام حسين هنوز زنده بود كه ديد دارند سمت خيمه‏ها هجوم مى‏آورند. از خيمه گاه تكانى خورد و گفت اگر دين نداريد آزاده باشيد. من زنده‏ام كارى به زن و بچه من نداشته باشيد. آخرين نفس از گودى قتلگاه.
آخرين فشنگ، يكى از ياران امام حسين را شهيد كردند ديدند مادرش هم آمده جبهه، سرش را انداختند پهلوى مادرش كه دل مادر بسوزند مادر سر پسر را گرفت و گفت چيزى را كه در راه خدا داده‏ام پس نمى‏گيرم و سر بچه‏اش را برداشت با سر بچه‏اش كوبيد تو مغز دشمن، آخرين فشنگ حتى از سر بريده شهيد و آخرين نفر حتى از گلوى على اصغر عجب كربلايى بود.
به چه جرمى كشته شدند. يك دختر را زنده به گور كردند، آيه آمد: «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» تكوير/1 وقتى خورشيد نورش تمام بشود «وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَتْ» تكوير/3 وقتى زمين لرزه بشود و گداختگى مغز زمين به اقيانوسها بخورد. و آب دريا به جوش بيايد «وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ» تكوير/4 شترهاى سرخ پوست و همه سرمايه‏ها دربروند در اون روز قيامت سؤال مى‏كنند كه اين دختر چه گناهى كرده بود، آيا كسى نبود كه سؤال كند كه گناه اهل بيت چه بود.
در جنگ با معاويه لشكر على(ع) در صفين پيروز شد. آب را گرفت. امير المؤمنين فرمود با معاويه دشمنيد ولى آب را حتى براى دشمن قطع نكنيد. بارها در روايات ما داريم وقتى رزمنده‏ها مى‏خواستند بروند جبهه رهبر مسلمين دستور مى‏داد آب را بر دشمن نبنديد.
آب را بستند، مگر شما مهمان نكرده بوديد؟ اين رقم مهماندارى كرديد؟ مى‏دانيد قرآن از كسى كه بد مهماندارى كند يك آيه دارد كه مى‏گويد: «فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما» كهف/77 قرآن مى‏فرمايد اى مردم. . . . . پيغمبر آمدند روستاى شما گفتند غذايى بدهيد بخورند چرا به آنها نداديد؟
خدا به پيغمبرت غذا ندادند گله مى‏كنى مى‏گويى اين مردم روستا بد بودند و به شما غذا ندادند. مردم كوفه‏اى كاش فقط پذيرايى نمى‏كردند.
پيغمبرها كه به آن روستا آمدند و مردم به آنها غذا ندادند خوب مردم ده كه از آنها دعوت نكرده بودند ولى مردم كوفه حدود 12 هزار نامه از پسر پيغمبر دعوت كرده بودند. . . . . . بود كشتيد بكشيد ولى خيمه هايشان را هم بسوزانيد؟
مى‏دانيد شاعر چه مى‏گويد؟ [مى‏گويد: ]
آتش بر آشيانه مرغى نمى‏زنند گيرم كه خيمه خيمه آل عبا نبود
گيرم خيمه امام حسين نبود، گيرم كه توى خيمه امام زين العابدين نبود.
يا رسول الله 23 سال جان كندى به تو گفتند: «إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ» حجر/6 به تو گفتند كاهن به تو گفتند ساحر، تروريست‏ها، چاقوكش‏ها ريختند خانه‌ات كه تو را بكشند، على(ع) را جاى خودت خواباندى. تهمت‏ها زدند، فحش‏ها دادند همه رقم اذيت كردند تا حدى كه فرمود هيچ پيغمبرى به اندازه من زجر نكشيد(المناقب ج: 3 ص: 247) تا ما را مسلمان تربيت كردى. فقط يك مزد خواستى گقتى «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏» شورى/23 گفتى 23 سال زحمت كشيد فقط يك مزد مى‏خواهم كه اهل بيتم را دوست داشته باشى.
يا رسول الله عجب جزايى به تو دادند. اين مزد رسالت بود؟ اى كاش اين مزد را نخواسته باشى. گناه امام حسين چه بود، گناه امام حسين اين بود كه قرآن مى‏گويد: «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً» دهر/24 آثم و كفور نبايد رهبر بشود و كسى كه گنهكار است و كسى كه كافر است نبايد مطرح بشود.
رفته بودم يكى از كشورهاى كمونيست آنجا چون كشور مهمى بود از بسيارى از كشورهاى عرب دانشجو داشتند. من از طريق دانشجوهاى ايرانى دعوت كرديم و دانشجوهاى عرب آمدند سالن نسبتاً جمعيت خوبى بود. گفتند شما دانشجوى عرب هستيد مصرى، اردنى، يمنى، عراقى، كويتى يك سؤال دارم.
به دليل قرآن همه مشكلات سر رهبرى فاسق كشورهاى اسلامى است. چون قرآن مى‏گويد: «وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهينٍ» قلم/10 از افراد مهين(مهين عربى يعنى پست از اهانت است همين طور كه «مَهين» فارسى از ماه است «مَهين» عربى از اهانت است) از افراد پست نبايد پيروى كنيد.
افراد پست نبايد رهبر بشوند و چه پستى بالاتر از اين كه رهبر يك كشور اسلامى برود در يك كشور كفر آن خانم كذايى صليب به گردنش بكند و پهلوى آن خانم عكس بگيرد. اين پستى نيست؟ قرآن مى‏گويد: «وَ لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفينَ» شعراء/151 اسراف كار نبايد رهبر شود. مفسد، مسرف، عاصم، كفور، حلاف، مهين، نبايد رهبر بشوند و امام حسين مى‏خواست به اين آيه‏ها عمل كند ولى جزايش چه بود.
قرآن از اصحاب اخدود نقل مى‏كند كه مى‏گويد: «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزيزِ الْحَميدِ» بروج/8 عده‏اى حزب الله ناله و فرياد سردادند. طاغوتيان آمدند خندق كندند اين امت حزب الله را ريختند توى خندق ريختند و سوزاندند و اينها دور خندق تماشا مى‏كردند.
«وَ هُمْ عَلى‏ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنينَ شُهُودٌ» بروج/7 كفار دور خندق نشستند و سوختن زنده زنده حزب الله را ديدند و تماشا كردند و بى تفاوت بودند، آن وقت قرآن مى‏گويد مرگ بر اصحاب اخدود يعنى همان امتى كه سوزاندن را تماشا كردند و خم به ابرو نياوردند.
«وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَةً»(مصباح‏المتهجد، ص‏774) در زيارت عاشورا ائمه ما مى‏سوختند و مى‏گفتند خدايا كل بنى اميه را لعنت كن.
كتابى را پريروز ديدم كه در سعودى چاپ كرده رويش نوشته بود امير المؤمنين يزيد بن معاويه. همين در سال پيش چاپ شده و كتاب تعليمات دينى بچه‏هاى سعودى است.
تمام شيعه و سنى قبول دارند كه رسول الله فرمود: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»(إرشاد مفيد، ج‏2، ص‏127) حسين از من است من از حسين هستم. شيعه و سنى نقل مى‏كنند كه پيغمبر فرمود كه حسين و حسن دو تا جوان اهل بهشت هستند. (من‏لايحضره‏الفقيه ج: 4 ص: 179(آيا كسى كه آمد جوان اهل بهشت را كشت مى‏شود كه امير المؤمنين باشد؟ مرگ بر كسانى كه مظلومانه قتل را مى‏بينند و تماشا مى‏كنند.
خدايا سالهاى قبل افرادى بودند كه روز عاشورا مى‏سوختند و گريه مى‏كردند. امام عزيز بود. خيلى از عزيزان بودند. پدران ما ياكان ما چه علمايى همين عزيزى كه دو سال با شما كار مى‏كرد در هيئت رزمنده‏ها آقا زاده آيت الله شهيد سعيدى، بعد از آن كه قطعنامه قبول شد اين دوست عزيزمان فاضل محترم گفت: «الان كه قطعنامه قبول شده جنگ نيست من در سمينار فرماندارها هم گفتم خدمت ائمه جمعه هم گفتم، جنگ بچه‏هاى حزب الله را مى‏سازد مى‏بيند رفيق او شهيد مى‏شود مجروح مى‏شود خود انقلاب و جنگ آنها را مى‏سازد. الان كه آتش بس قبول شده الان بايد چه كرد؟ » ايشان گفت: « بايد بچه‏هاى رزمنده را بايد جمع كرد و از نظر علمى و فرهنگى با آنها كار كرد و در چند تا شهر از جمله اراك و كاشان و بقيه شهرهاى ديگر هيئت رزمنده‏ها درست كرد. » ياد همه‌شان به خير. شايد سال ديگر غروب عاشورا ما هم نباشيم.
چه زيباست بياييم همدم باشيم با امام زمان، مى‏توانيم با جرأت بگوييم در روز عاشورا امام زمان عمامه سر نمى‏گيرد. ديدند كه حضرت مهدى را كه سر برهنه بود و دعاى عزادارى و حسين حسين مى‏گفت.
‌ام سلمه همسر پيغمبر را آمدند ديدند كه زار زار گريه مى‏كند گفتند يا‌ام سلمه تو زن مهمى هستى چرا گريه مى‏كنى؟ گفت: الساعه خواب ديدم رسول الله بى عبا بى عمامه است گفتم آقا كجا بودى فرمود الان كربلا بود خبر ندارى حسين من شهيد شد. (بحارالأنوار ج: 45 ص: 227(

در تاريخ شهيد زياد است اما چرا دل براى حسين مى‏سوزد؟ آخه در كربلا چيزهايى بوده كه در هيچ كجا نبوده. اى رزمندگان! بچه‏هاى حزب اللهى ايران! جوانهايى كه رفتيد جبهه هى مى‏گفتيد كربلاى ايران، درسته اما در كربلاى ايران با تانكر برايتان آب مى‏آوردند، در عاشورا ابوالفضل نتوانست آب به خيمه‏ها ببرد خيلى فرق مى‏كند.
در كربلاى ايران بنياد شهيد به خانواده‏هاى شهدا احترام مى‏گذارد در كربلاى حسين به خانواده‏هاى شهيد كتك زدند. حساب كربلاى حسين و كربلاى ايران خيلى فرق مى‏كند.
امروز روح حسين آيه‏اى را شنيد: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً » فجر/28-27.
اى كسى كه روح مطمئن دارى همان طور كه امام فرمود(من يادم رفت روى زمين بنشينم) حضرت امام در طول مدتى كه در جماران بود روى صندلى و. . . مى‏نشست يك روز ديدند روى زمين نشسته گفتند چرا فرمود: امروز روز عاشوراست. روز عاشورا من نبايد روى صندلى بنشينم.
«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» اى كسى كه روح آرامى دارى بيا پهلوى خودمان «ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ» برادرها و خواهرها ترجمه كنيد. بنا بود عصر تاسوعا جنگ بشود و عده‏اى آمدند جنگ را شروع كنند امام حسين ابوالفضل را فرستاد گفت مگر جنگ فرداست چرا فرمود «فَهُوَ يَعْلَمُ أَنِّي كُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَوةَ لَهُ»(إرشاد مفيد، ج‏2، ص‏89) من نماز را دوست دارم نگفت من نماز مى‏خوانم. نماز خواندن درست نيست. گفت: «أُحِبُّ الصَّلَاةَ» من را دوست دارم نكند شام غريبان ما عزادارى بشود و نمازمان دير بشود. اول نماز ظهر عاشورا شد. يكى از اصحاب گفت حسين جان الان اذان است. گفت: خدا رحمت كند تو را كه مسأله اذان را عنوان كردى، و امام زير رگبار نماز خواند. (بحارالأنوار ج: 45 ص: 21) ما اگر دستمان خون بشود نماز نمى‏خوانيم.
مى‏دانيد چرا نماز مى‏گويم براى اين كه قرآن مى‏فرمايد: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» طه/14 نماز ياد خداست. آيه‏اى ديگر بگويد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» رعد/28.
و آيه‏اى ديگر مى‏گويد: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» فجر/27 اين سه تا آيه را پهلوى هم بگذاريد «لِذِكْري»، «بِذِكْرِ»، «تَطْمَئِنُّ»، مطمئن، پرواز.
اگر خواستيد در خط حسين قرار بگيريد و در خط حضرت امام قرار بگير و با قلبى آرام از دنيا برويد قرآن مى‏گويد با ياد خدا دلها آرام مى‏گيرد. چه كنيم كه ياد خدا در ما زنده بشود و با دلى آرام زندگى كينم: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ» - «بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ» - «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ».
اهل بيت را اسير كردند. مى‏دانيد سوره هل اتى كجا نازل شد. امام حسن و امام حسين بچه بودند مريض شدند. پيغمبر و اصحاب به عيادت آمدند. پيشنهاد كردند يا على و يا زهرا براى شفاى كوچولوها نذر كنيد. اينها نذر كردند «خداوندا بچه‏ها كه خوب شدند روزه مى‏گيريم. »، امام حسن و امام حسين خوب شدند. نذر كردند روزه گرفتند. غذا توى خانه نبود امير المؤمنين با مشكلاتى غذا تهيه كرد. گندمى يا جوي زهرا با دست خودش آرد كرد و خمير كرد نان پخت. غروب شد نماز اول خواندند رفتند كه افطار كنند ديدند يك كسى در مى‏زند. كيه؟ اسير، نان را دادند به اسير.
فردا شب باز افطار كردند باز همين صحنه تا رفتند افطار كنند در زدند. كيه؟ فقير
شوم سوم به همين ترتيب غذاى خودشان را دادند به يتيمى دادند و با آب افطار كردند. سوره هل اتى نازل شد: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً» دهر/8
غذاى خودشان را به اسير و يتيم و فقير دادند و گفتند «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» دهر/9 ما غذايى كه مى‏دهيم لوجه الله مى‏دهيم. (بحارالأنوار ج: 35 ص: 237)
كسانى كه اطعامشان به قدرى ارزش داشت كه سوره هل اتى براى غذاى اينها آمد اسير شدند و در كوفه و شام به اينها صدقه مى‏دادند.
امروز خيلى روز تلخى بود. نقل مى‏كنند به امام زمان گفتند از بيشتر از همه جا دلت مى‏سوزد گفت وقتى كه اسب بى صاحب امام حسين آمد بچه‏ها دور اسب امام حسين را گرفتند، من اين مزه اسب بى صاحب را فقط آن شبى فهميدم كه امام از دنيا رفته بود من در باران بودم. توى حسينيه جماران كسى نبود و من رفتم توى حسينيه يك مرتبه نگاه كردم ديدم صندلى امام هست و امام نيست تا ديدم صندلى خالى را ديدم يادم افتاد كه اسب بى صاحب معانيش چيست. هر چى عزادارى بكنيم اين عزاداريها مى‏ماند. خدا مى‏داند كارهاى خدايى كم است آن كه مى‏ماند همين گريه‏هاى مخلصانه است.
من وصيت نامه خودم را مى‏نوشتم هرچه فكر مى‏كردم گفتم در تلويزيون تبليغ كردم در راديو در شهرها ديدم ممكن است همه اينها براى غير خدا باشد. ممكن ديدم ريا باشد. آخرش ديدم كه بعضى جاها نشسته‏ام و در عزاى فاطمه سوخته‏ام توى وصيت نامه نوشتم هيچ راهى براى نجاتم نيست جز همان اشكها. براى اين اشكها ارزش قائل بشويد.
خدايا به آبروى حسين به اصحاب حسين به سوز دل حسين به همه امت ما ايمان كامل و. . . . نفوذ كلمه عقايد ما رهبر ما نسل ما جوانان ما كشور ناموس ما حفظ بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»