1369/1/28 امام علي (عليه السلام)، نامه به مالک اشتر - 17 بايگاني سالانه - 1369



بسم الله الرّحمن الرّحيم

جلسه بيستم است امسال ماه رمضان نامه 53 که نامه مفصل و طولاني است که اميرالمؤمنين به مالک اشتر استاندار مصر نوشت که چگونه مردم داري و حکومت داري کند اين نامه مفصل بود گفتيم امسال ماه رمضان اين نامه را مطرح کنيم اين بحث را به احتمال زياد بيننده‏ها شب بيست و يكم مى‏بينند و شب بيست و يكم شب قدر است.
شب قدر همان شبى است كه قرآن مى‏فرمايد «انا انزلناه فى ليلة القدر» در شب قدر قرآن نازل شد، قرآن به دو صورت نازل شد يك بار مثل بقچه باز يعنى يك مرتبه قرآن به طور كلى بر قلب پيامبر(صلي الله عليه و آله) نازل شد و يكبار بصورت آيه به آيه مثل اينكه يكبار يك دفتر تلفن را به شما مى‏دهند و يكبار بصورت شماره شماره تلفن به شما مى‏دهند يكبار خلاصه اخبار را مى‏گويند و يكبار مشروح اخبار را به شما مى‏گويند. شب قدر همان است كه در سوره دخان مى‏فرمايد «ليلة مباركة» شب با بركت است چونكه «ليلة القدر خير من الف شهر» شب قدر از هزار ماه بهتر است در شب قدر چه خبر است؟ شبى است كه مقدر مى‏شود. »فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ« الدخان(4) قرآن مى‏فرمايد برنامه امسال تا سال ديگر در اين شب اندازه‏گيرى مى‏شود كه در امسال چه كسى از دنيا برود، چه كسى خوشبخت بشود، چه كسى بچه دار شود، چه كسى داغ ببيند. اندازگيرى مى‏شود، چون «إِنَّا كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ« القمر(49) هر چه كه در هستى هست اندازه دارد.
شب قدر شبى است كه امام زمان(عليه السلام) مهمان دارد چون «تنزل الملائكة و روح» تمام فرشته‏ها همراه با فرشته اعظم روح وارد مى‏شود اين ملائكه در زمان پيغمبر(صلي الله عليه و آله) بر او نازل مى‏شود و در زمان امام معصوم بر امام نازل مى‏شود. شب قدر يا بيست و يكم است و يا بيست و سوم طبق روايات و اعمالش غسل است و غسلش مثل غسل جمعه است. دو ركعت نماز دارد شب دعا و استغفار شبى است كه عبادت در آن مساويست با هزار ماه. (وَ لْيَكُنْ) بايد باشد: (آثَرُ رُءُوسِ جُنْدِكَ) بحارالأنوار ج33 ص604(جندك) يعنى لشكر، رووس يعنى سران لشكر. رئيس لشكر يعنى ارتش بايستى گردان و تيپ و لشكر و اينها باشد اين درجه بندى كه الان هست طبق نهج البلاغه هم درست است. چونكه نهج البلاغه مى‏گويد هر چند تا سربازى بايد يك رئيسى داشته باشند. اين رئيس‏ها كه خودشان جمع شدند بايد يك رئيس ديگر داشته باشند. بايد رئيس سران لشكر تو يعنى لشكر تو گروه، گروه بشوند هر گروهى يك رئيس، رئيس رئيسشان كه بايد غير از تخصص رزمى اهل مواسات باشد. با سربازها و بسيجى‏ها يك جور زندگى كند مردمى‏ترينشان رئيس باشد كه به درد سرباز برسد.
(وَ أَفْضَلَ عَلَيْهِمْ مِنْ جِدَتِهِ) مستدرك‏الوسائل ج13 ص 164 يك كسى باشد كه آنچه در توان دارد فضل كند به نيروهاى رزمنده. كسى رئيس نباشد كه بى خبر باشد لوستر توى دفترش و دكور سازى كند و خبر نداشته باشد كه غذاى سرباز آب خالى است و سيب زمينى هم توش نيست. نه در خدمت آن(وَ يَسَعُ) يك خورده رفاه بدهد يعنى نه بخور و نمير بلكه از يك رفاه نسبى برخوردار باشند «و يسع من وارائهم» يعنى بايد طورى باشد كه آن كسى كه در پشت سرباز است يعنى زن و بچه‏اش آن هم تأمين بشود
(مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ أَهْلِيهِمْ) مستدرك‏الوسائل ج13 ص164- از كسانى كه تحت تكفل سربازند اگر سرباز مادر پيرى دارد، پدر زمينگيرى دارد بايد سرباز از آن هم آرامش داشته باشد.
كسى بايد مسئوليت بر عهده بگيرد كه فقط به فكر آموزش نظامى نباشد. آموزش نظامى همراه با توسعه، مواسات و فضل و همراه با توجه به زن و بچه سرباز. چرا اينقدر به سرباز و بسيجى و پاسدار باج مى‏دهى؟
(حَتَّى يَكُونَ هَمُّهُمْ هَمّاً) مستدرك‏الوسائل ج13 ص164 تا اينكه اين سرباز همش يك هم باشد و هيچ فكر و غصه ايى جز جنگيدن با دشمن نداشته باشد. اگر تفنگ روى دوش اوست و سرپست است بگويد زنمان هم زايشگاه است، شيرخشك هم كه گيرمان نيامد پدرمان هم كه بيمارستان است. آخر اين كه نمى‏تواند بلكه بايد تمركز داشته باشد اگر تمركز نداشته باشد دفاعش خوب نيست. حالا يكوقت شرايط حاد است، بودجه كم است، كشتى نفت را زده‏اند شرائط استثنايى آدم سرش را هم روى خاك بگذارد مى‏خوابد اما قانون خواب اين است كه آدم يك پتو بندازد و يك متكا هم بگذارد. مثلاً مى‏گويند آدم بايستى 8 ساعت كار كند اما اگر ديديم با اين 8 ساعت به جايى نمى‏رسيم آدم بايستى اضافه كار كند.
شرائط ويژه‏اى ممكن است بوجود بيايد كه نتوان آن سرباز را طورى اداره كرد كه بايد اداره كرد. مثل اينكه ما در ايام جنگ دائماً در شرائط ويژه بوديم ولى اصل بر اين است كه رئيس اهل مواسات، فضل و. . . باشد. (فَإِنَّ عَطْفَكَ عَلَيْهِمْ يَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَيْكَ) مستدرك‏الوسائل ج13 ص164 هر چه به مردم عطوفت كنى باعث مى‏شود كه قلوب مردم به تو مهربان باشد مثل برخورد امام(ره) و امت كه امام به شدت به مردم عشق مى‏ورزيد و مردم هم به شدت به امام عشق مى‏ورزيدند. (وَ إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ) نور چشم والى و حاكم به دو چيز است: 1 - عدل را بر مردم اقامه كند. 2 - مردم او را دوست داشته باشند(فَإِنَّ لِلْأَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلْأَدْنَى) مستدرك‏الوسائل ج13 ص167- دورترين مردم بايستى جيره و كوپن‌اش مثل نزديكترين مردم باشد اگر واقعاً نيست براى همه نباشد و اگر هم هست براى همه باشد اگر توانستى عادل باشى و مردم به تو عشق بورزند اين حكومت تو تثبيت شده است. (وَ إِنَّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ) وقتى مودت مردم ظاهر مى‏شود و وقتى مردم قربانت مى‏روند كه سينه ايشان سالم باشد يعنى توى دلشان كينه‏اى نباشد وقتى مردم به تو عشق مى‏ورزند كه روحشان پاك باشد بگويند آقا ما ايشان را قبول داريم البته ما آدم‏هاى خوب داريم اما دستى مى‏آيد با تهمت اين آدمهاى خوب را خراب مى‏كند. ما داشتيم افرادى كه بَينى و بَين الله يك خانه داشته است. و بينى و بين الله پخش كرده‏اند كه ايشان چهار تا خانه توى جمهورى اسلامى دارند كه خودش مى‏گفت هر خانه‏اى كه من دارم بخشيديم به شما بابا برويد و ضبط كنيد مگر نمى‏گوييد چهارتا خانه دارم برو بردار. (وَ لَا تَصِحُّ نَصِيحَتُهُمْ إِلَّا بِحِيطَتِهِمْ عَلَى وُلَاةِ أُمُورِهِمْ) وقتى مردم خيرخواهند كه دور ولى امر باشند چون گاهى وقتها بايد با مردم طورى رفتار كنى كه بگويند ول كن بابا كسى به كسى نيست اصلاً ما رفتيم راهمان ندادند اصلاً نامه ما جوابش نيامد نكند مردم مأيوس بشوند بايد طورى حكومت كنى كه مردم فرار نكند بيايند دورت راه باز باشد بياند حرف و پيشنهاداتشان را بگويند. البته شما هم نبايد توقع داشته باشيد هر كسى هر ساعتى خواست هر كسى را ببيند چونكه خود قرآن مى‏فرمايد كه اگر گفتند آقا ايشان الان ملاقات دارد نگو. . . آقا بى وقت آمدى. توقع هم نداشته باشند كه هركسى در همه كارها دخالت كند گاهى وقتها مثلاً در فلان جاى‏آموزش و پرورش مدرسه‏اى خراب مى‏شود خوب اين را مدير مدرسه هم مى‏تواند حل كند نيازى نيست كه به مدير كل مراجعه كنى تا چه برسد به وزير! گاهى كه يك چيز در محله و شهر حل مى‏شود بلند مى‏شوند مى‏آيند تهران مى‏خواهند از بالا حل كنند.
(وَ قِلَّةِ اسْتِثْقَالِ) دولت براى مردم بار نباشد اما مردم هم نبايد توقعى داشته باشد. آقا خانه و زمين توى بيابان گرفته مترى بسيار ارزان دولت آمده خيابان كشيده، اتوبان، درختكارى، آب، برق، تلفن، زمين مترى صد تومان ايشان شده مترى بيست هزار تومان وقتى مى‏گويند صد هزار بده مى‏گويد آقا زمين من. . . آخر بابا جان زمين تو مترى صد تومان بود و الان بخاطر اين خدمات زمين مترى صد تومان شده مترى بيست هزار تومان. (وَ تَرْكِ اسْتِبْطَاءِ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ) يعنى ساعت شمارى نشود براى اينكه شر اين آقا از سر ما كم شود(فَافْسَحْ فِي آمَالِهِمْ) به مردم اجازه بده آرزوهايشان را بگويند، حرفهايشان را بزنند اما توجيه‌شان كن بگو آقا جان حرفهايتان را شنيديم اين اشكال شما اينجايش مى‏شود و اينجايش نمى‏شود.
(وَ وَاصِلْ مِنْ حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ) خوبى مردم را بگو به مردم بگو شما شهيد داديد اسير داديد، سوختيد و ساختيد در راهپيمايهاى 22 بهمن و روز قدس شركت كرديد، خون داديد، اشك داديد، جوان داديد، كمالات مردم را به آنها بگو. (وَ تَعْدِيلِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلَاءِ مِنْهُمْ) بشمار آن مشكلاتى را كه صاحبان بلا به آن دچار شدند چشم دادى، دست دادى، از مفقودها، از خانواده شهدا اصولاً تمام كارها و خدماتشان را تك تك بشمار يادت نرفته كه شما اينجا اين زحمت ا كشيديد(وَ تَعْدِيلِ) يعنى تك تك بشمار.
(فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ فِعَالِهِمْ) اگر تمام مشكلاتشان را شمردى و مردم ديدند كه زحمتشان زير نظر تو است اين شجاع را شجاعتر و بى عار را هم شجاع مى‏كند. (ثُمَّ اعْرِفْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا أُبْلِيَ) براى هر كسى آن مقدار كه مبتلا شده قدرش را داشته باش اين آقا بيست درصد جانباز است، آن آقا شصت درصد اين آقا خط شكن بود. آن آقا نبود، تمام كارهايشان را پرونده داشته باش(وَ لَا تَضُمَّنَّ بَلَاءَ امْرِئٍ إِلَى غَيْرِهِ) مشكل ديگران را به ديگران نسبت نده اگر سرباز رفته تكه تكه شده آفرينش را به ديگر نگو مثل نهضت سواد آموزى كه آموزشيار ما توى دهات توى برف در خانه‏ها را مى‏زند بى سوادها را جمع مى‏كند با هزار مشكل زنها را با سواد مى‏كند مردم مى‏گويند ما از آقاى قرائتى متشكريم! ! من هيچ كارى نكردم توى نهضت همه جان را آموزشيار كشيده مردم زحمت مى‏كشيدند روى ديوار مى‏نوشتند در عهد سلطنت محمدرضا شاه بنا و كارگرش كس ديگرى بود كس ديگرى پولش را داده گاهى وقتها يك وزير و وكيل هيچ نقشى ندارد همه جان ر ديگران كشيدند اما وقتى مدال مى‏دهند به آن آقاى مسئول مى‏دهند.
به همين علت امام(رحمة الله عليه) فرمود عكس آن دكترى را روى روزنامه بكشيد كه چند تا عمل جراحى روى مجروحين جنگ انجام داده، آن كارگر نمونه، آن پزشك نمونه و آن كشاورز نمونه. (وَ لَا تَقْصُرَنَّ بِهِ دُونَ غَايَةِ بَلَائِهِ) نكند يك كيلو زحمت مى‏كشد نيم كيلويش را بگويى(وَ لَا تَقْصُرَنَّ) كو تا نيايى در مشكلاتى كه كشيدند ليسانس است نگو ديپلم(وَ لَا يَدْعُوَنَّكَ شَرَفُ امْرِئٍ إِلَى أَنْ تُعَظِّمَ مِنْ بَلَائِهِ مَا كَانَ صَغِيراً) شخصيت زده نشوى يك آدم مهمى اگر تب كرد هو. . . تب كرده و يك آدم غير مهمى اگر سرطان گرفت چيزى نيست پشه گزيده! اينطور نباشد عقرب ديگران را پشه فرض كنى و پشه بعضى‏ها را مار تلقى كنى.
(وَ لَا يَدْعُوَنَّكَ) تو را هل ندهد(شَرَفُ امْرِئٍ إِلَى أَنْ تُعَظِّمَ مِنْ بَلَائِهِ) شرافت مردم و هارت و هورتشان و مقامشان كه بزرگ بشمارى بلاى آنها را اگر چه كوچك است و بلاهاى مهم افراد گمنام را كوچك نشمارى(وَ ارْدُدْ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ مَا يُضْلِعُكَ مِنْ الْخُطُوبِ)(خطوب) يعنى كارها. هر جا كارها مشكل است و گيج مى‏شوى نمى‏دانى چكار كنى ببين خدا و رسول خدا چه مى‏گويد الان كه در زمان ما خدا و رسول او را نمى‏بينيم، ببينيم مرجع تقليد و ولى امر چه مى‏گويد.
هر جا(وَ يَشْتَبِهُ عَلَيْكَ) مشتبه مى‏شود بر تو، هر جا گيجى ببين خدا و رسول چه مى‏گويند، بخاطر اينكه(فَقَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِقَوْمٍ) خداوند براى قومى كه خواسته آنها را ارشاد كند فرمود »يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» خداوند فرموده هر كجا گير كرديد مطيع خدا و رسولش و اولى الامر باشيد بعد مى‏فرمايد »فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ» هرگاه اختلاف شد بين دو مديركل، دو مسئول، دو مسلمان تنازع شد ببينيد قانون خدا چيست. كارهاى مهم را توى بوق كن نه كار افراد مهم را.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»