1369/1/30 امام علي (عليه السلام)، نامه به مالک اشتر - 19 بايگاني سالانه - 1369



بسم الله الرحمن الرحيم

نهج البلاغه 77 نامه دارد. نامه‏هاى اميرالمومنين(ع) خيلى بيشتر از اينها است منتهى 77 نامه در نهج البلاغه آمده بيشتر نامه‏ها سياسى حكومتى است ,خطبه‏ها عقايد است ,نامه‏ها سياست است و جملات كوتاه و حكمت‏ها موعظه است. مهمترين و طولانى‏ترين نامه، نامه 53 است. اين تفسيرى را كه من مى‏گويم كلاس اول تفسير است و اين الفباى تفسير است. وگرنه حقش اين است كه اين عهدنامه مالك اشترتحليل بشود و توى دانشگاههاجزو معارف دين تدريس بشود. در اين فراز بحث معيار گزينش در اسلام است. اصولاً گزينش يك چيزى است كه در طبيعت هم هست زنبور عسل از دم هر گلى را نمى‏مكد. گزينش مى‏كند در بدن ما كه غذا مى‏خوريم ,مواد غذايى گزينش مى‏شود در درختها، ريشه درختها مواد غذايى را از زمين گزينش مى‏كنند. بدن خوبش را گزينش مى‏كند، درخت آنچه را كه به دردش مى‏خورد گزينش مى‏كند. در كارهاى خدا و پيغمبرى نيز گزينش هست اينكه مى‏گوئيم حضرت محمد(ص) مصطفى كلمه مصطفى يعنى گزينش شده و انتخاب شده است.
(وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعين)الاعراف(155)حضرت موسى(ع)، 70 نفر را گزينش كرد و آنها را براى گرفتن تورات به كوه طور برد. گزينش‏ها سلسله مراتب دارد درست مثل سروان، سرهنگ، تيمسار و همينطور رده‏بندى دارد يا در عالم آخوندى ثقه الاسلام، حجةالاسلام، حجةالاسلام و المسلمين آيت الله و همينطور رده بندى دارد.
در اصول كافى حديثى داريم كه حضرت ابراهيم(ع) اول عبدالله شد(إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً)الكافي ج1 ص 175
اول عبد بود قبل از نبوت(واتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا) اول نبى الله شد بعد(اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلا)اول رسول الله شد. بعد ابراهيم خليل الله و اين درجه بندى‏ها بر اساس شايستگى‏ها، لياقت‏ها و امتحاناتى است.
در ازدواج هم گزينش داريم اينقدر حديث داريم در انتخاب همسر كه همسر شما بايستى از فلان خانواده باشد، در دوران نوزادى شير چه مادرى را خورده باشد در آمد پدرش حلال يا حرام بوده كدام مدرسه درس خوانده در گزينش رفيق هم ده‏ها حديث داريم.
(انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِك) مستدرك‏الوسائل ج13 ص166 در امور كارمندها دقت كن(فَاسْتَعْمِلْهُمُ) مستدرك‏الوسائل ج13ص166به كار بگير اينها را(اخْتِيَارا) مستدرك‏الوسائل ج13ص166 يعنى اول اينها را آزمايش كن و او اينها را قرار دادى بياور بعد رسمى كن(فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِيَارا)اينها را با آزمايش بكار بگير,نه اينكه يك كسى نامه‏اى بياورد از فلانى استخدامش كنى(وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً)روى محبتى كه به او دارى كار به او نده، نور چشمى، محبت، پارتى بازى، دلم سوخت، عيال باره، فقيره، اين حرفها توى كار نيست مواظب باش كميته امداد نيست كه به فقر كمك كند اين حكومت دارى است مسئولين حكومت را ترحماً استخدام نكن. (فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِْ)(مُحَابَاةً وَ أَثَرَة)اگر كسى را بر اساس ضابطه انتخاب كردى و اگر براساس انتخاب نبود اين دو صفت(وَ أَثَرَة)(جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِْ)ا ين از شاخه‏هاى(وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ). مستدرك‏الوسائل ج13ص166 جور و خيانت است انتخاب كن از مردم(أَهْلَ التَّجْرِبَة) تجربه داشته باشد(وَ الْحَيَاءِ)ادب داشته باشد(مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ)از خانواده محترمى باشد، نه پولدارِ(وَ الْقِدَمِ فِي الْإِسْلَام) مكتبى داشته باشد(فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً)اينها از لحاظ اخلاقى كرامت دارند(وَ أَصَحُّ أَعْرَاضا)از نظر آبرويى بزرگوارند و در طمع گول نمى‏خورند(أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً)اينها مديريتشان هم خوب است, يك كارى را كه مى‏خواهند حساب كنند به عواقب امور هم نگاه مى‏كنند. گاهى وقتها يك چيزى الان خوب است. اما در در آينده بازتابش بد است يك برنامه ريزى كه مى‏كنند نمى‏گويند فعلاً خوب است بلكه مى‏گويند در آينده چى؟ ممكن است استخراج نفت در مقدار وسيع استخراج و فروشش وضع دلار را ارزانى و خوب مى‏كند اما اين نفت مال اين نسل كه نيست مال نسل‏هاى آينده هم هست اگر امروز نفت را زياد استخراج كردى و فروختى خوب مشكل امروز حل مى‏شود اما نسل آينده مى‏گويند لعنت بر پدران ما هرچه كه بود فروختند و خوردند(أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً)صاحب نظر باشند در برنامه‏هاى دراز مدت. گفتيم خداوند هم بعد از آنكه انسان از خودش عرضه‏اى نشان داد به او مقام مى‏دهد اميرالمومنين(ع) مى‏فرمايد: گاهى ما در جنگها بستگان نزديكمان را مى‏ديديم اما چون در خط كفر است خويش و قومى را كنار مى‏گذاشتيم و براى خدا مى‏كشتيم.
(فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا) بحارالأنوارج30ص328 وقتى خداوند ديد ما در راه خدا خويش و قومى سرمان نمى‏شود آنوقت(أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْر)خداوند امداد غيبى بر ما نازل مى‏كرد. امداد غيبى بعد از آنست كه ما از خودمان يك اخلاصى نشان بدهيم. پول يتيم پيش‌مان است چه موقع به او بدهيم مى‏گويد(فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدا)النساء(6)يتيم را امتحان كنيد ببينيد اگر پول دست يتيم بدهيد بلد است داد و ستدد كند گم نمى‏كند، كلاه سرش نمى‏گذارند و پول را به او بدهيد,
اما گاهى وقتها ممكن است يتيم 20 سالش باشد اما رشد اقتصادى نداشته باشد چون ما چند رقم بلوغ داريم 9 ساله دختر، 15 ساله پسر اما اين بلوغ نماز است. بلوغ نماز، غير از بلوغ اقتصاد است. ممكن است كسى چهل سالش باشد بلوغ اقتصادى نداشته باشد مى‏رود نخود بخرد كلاه سرش مى‏گذارند. خود خداوند به هركسى وحى نمى‏كرد(وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ)يوسف(22)همين كه پيغمبر(ص) به يك مرحله از تكامل مى‏رسيد, خداوند به او وحى مى‏كرد. خداوند ابراهيم را امتحانهايى كرد ابراهيم مى‏خواهند تو را داخل آتش بياندازند. باشد ابراهيم بچه‌ات را بكش. باشد البته بچه‏اش را نكشت, بلكه خداوند فرمود مى‏خواستم امتحانت كنم از بچه بگذر. چشم از همسر بگذر. چشم. هجرت كن. چشم. قرآن مى‏فرمايد چونكه از همه امتحانات خوب بر آمد ,خداوند به او مقام داد و فرمود(إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما)بقره(124) پس، از امتحانات خوب برآمد امام شده. خداوند اگر پست هايى مى‏دهد براساس لياقت است(وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْك)بقره(251)داوود در لشكر حزب الله پسر بسيجى زرنگى بود در جبهه پريد رفت دشمن درجه يك را كشت قرآن مى‏فرمايد(وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ)آفرين چونكه داوود يك پسر بچه بود رفت ويك شيرين كارى كرد قرآن مى‏فرمايد: (وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْك)ما به تو ملك داديم و آن داوود كوچولو شد داوود پيغمبر. كسى از خواب بيدار نمى‏شود كه داوود بشود. اگر كسى مى‏خواهد رشد كند بايد نشانه‏هاى رشدش باشد.
رفتم خدمت يكى از علماى پيرمرد گفتم ما هرچه ديديم از امام(ره) از پيرى او ديديم شما خاطره‏اى از دوران جوانى امام(ره) خاطره داريد تعريف كنيد. گفت من و فلانى و فلانى از جمله امام(ره) در زمان رضاخان در مدرسه فيضيه بوديمدر زمان رضاخان حكومت زد اسلام بود حجاب ممنوع، سخنرانى ممنوع، جلسه درس ممنوع. در آن زمان يك نفر قلدر وارد مدرسه شد طلبه‏ها هم كم بودند ده الى سيزده نفر بيشتر نبوديم, اين آقا واردشد و شروع كرد به فحاشى و حرفهاى بسيار زشتى هم به ما زد. ماديديم كه حكومت دست رضا شاه است اين هم از آن چاقوكش‏هاى 120 كيلويى است ما نمى‏توانيم جلويش برويم. بالاخره ما دو، سه تا طلبه بى اسلحه در حكومت طاغوت چكار كنيم. هيچى نگفتيم. حاج آقا روح الله رفت جلو، رفت جلو، رفت جلو، محكم كوبيد توى گوش اين چنان محكم كوبيد توى گوش اين كه ما از آن طرف فيضيه در رفتيم. آن كسى كه در پيرى مى‏گويد(آمريكا هيچ غلطى نمى‏تواند بكند) بايد در جوانى يك رگى داشته باشد. آمد گفت چه كنم سخنرانى كنم؟ گفتم توى خانه اذان بگو. اگر امروز توانستى توى خانه اذان بگويى فردا هم مى‏توانى توى خيابان داد بزنى. يك وقت مى‏خواستند براى يك جايى شهردار تعيين كنند گفتند ليسانس است گفتم آقا ليسانس را بگذاريد كنار شهردار خيلى به ليسانس كارى ندارد، اما اگر ليسانس باشد خيلى بهتر است اما شما يك پوست پرتغال بيندازيد جلوى پاى يك كسى(از آن چند نفرى كه مى‏خواهيد انتخاب كنيد) اگر همينطور كه مى‏رود با نوك پايش آنرا كنار زد بگو بيا جنابعالى شهردار آن كسى كه مى‏خواهد شهردار شود بايد با نوك پايش دم كلاس دانشگاه را تمييز كند يعنى بايد آثار نظافت در نوك پايش باشد.
پيغمبر(ص) ما سه سال بود يك روز به مادرى كه شيرش مى‏داد گفت مى‏خواهم با برادرها بيرون بروم اين مادر يك چيزى آويزان كرد جلوى سينه‏اش, گفت اين چيست؟ گفت اين را زده‏ام كه جفظت كند. آنرا كند و انداخت دور و گفت خدا بايد مرا حفظ كند. كسى كه مى‏خواهد در چهل سالگى بت بشكند در سه سالگى هم با خرافات مبارزه مى‏كند. جوانهايى كه حالا توى خانه عرضه ندارند بزرگ هم بشوند عرضه نخواهند داشت چون كسى كه بناست در آينده مملكت نقشى داشته باشد بايد حالا هم در خانه نقشى داشته باشد. كسى كه توى خانه نمى‏تواند خودش را اداره كند كسى كه وارد كتابخانه‏اش مى‏شوى به هم ريخته است وارد آشپزخانه‏اش مى‏شوى به هم ريخته است. خواهر و برادرش يك چيز مى‏گويند آتش مى‏گيرد و شيشه‏هاى خانه را مى‏شكند. كسى كه اينقدر اعصابش خورد است و لوس است و تن پرور است و شلوغ و هرج و مرجى اين جوان بزرگ هم بشود فايده‏اى ندارد. (لا تتكل في أمورك على كسلان) غررالحكم ج463 آدم‏هاى شل و كسل را هم استخدام نكن, آدم‏هاى زبل و زرنگ، بعضى‌ها آدم خوبيند اما شل هستند. در گزينش روحيه‏ها را هم در نظر بگير، گاهى تيپ يك تيپى است كه آدم نگاهش مى‏كند مثل لاتها است اما حضرت عباسى با صفا است. لات‏هاى با صفا بهتر از مقدسين وِل و شُلند.
شخصى آمد خدمت امام صادق(ع) گفت آقا فلان نماينده شما در فلان شهر با كفتر(كبوتر) بازها رفيق است. زشت است كه نماينده امام با كفتر بازها رفيق باشد شما يك نامه بنويس كه ايشان رابطه‏اش را با كفتر بازها قطع كند. امام هم نامه‏اى نوشت و گفت برو. اين آقايى كه آمده بود خدمت امام خيال كرد كه امام نامه نوشته كه با كفتر بازها رفيق نباش ,نامه را با خوشحالى برداشت و برد كوفه و گفت اين نامه را امام صادق(ع) داده. نامه را خواند و به يك نفر گفت بيا نامه را به او داد گفت: نامه آقا بوسيد و دويد و رفت بيرون. بعد به آن كسى كه نامه را آورده بود گفت: يك دقيقه پهلوى من بنشين. حالا امام صادق(ع) در اين نامه تقاضا كرده بود مثلاً به زبان امروزى‏ها 500 تا پتو، مقدارى هم روغن و برنج براى فقرا. تا ايشان نشسته بود به قول ما چاى مى‏خورد دقايقى شد و نشد تمام وسايلى را كه امام صادق(ع) مى‏خواست آورد. بعد اين آقاى نماينده گفت: كفتر بازها يك همچين خوبى هايى هم دارند من اگر اين را مى‏دادم به مقدسين، مقدسين مى‏گفتند والله ما امسال خمس را كه داده‏ايم حالا باشد سالى ديگر اگر خمسى. . . ! بابا اين ديگر كارى به خمس و زكات ندارد. اين مى‏گويد چونكه آقا گفته بايد عملى بشود. خمس بود، بود. نبود هم كه نبود.
يك وقت يك كسى آمد نهضت سواد آموزى براى رانندگى خواستند گزينشش كنند گفتند آقا فرق بين وحى و الهام چيست؟ (گفتم بابا الهام را مى‏خواهد چكار كند) گفت آقا من آدم تشنه‏اى را ببينم آبش مى‏دهم حالا مى‏خواهيد قبولم كنيد گفتيم: آقا تو خوبى ايدئولوژى تو همين است كه آدم تشنه‏اى را ديدى آبش بدهى. البته اين حرفهاى من دليل بر اين نباشد كه كفتر بازى خوبست كفتر بازى گناه است. حالا اين وسط كفتر بازها مى‏گويند ديديد آقاى قرائتى ديشب گفت آدم خوبى هستيم. تو را كه نگفتم خوبى. آن كفتر بازى كه نامه امام صادق(ع) را خواند و عمل كرد بايد آدم مواظب باشد يك چيزى مى‏گويد كسى سوءاستفاده نكند.
اميرالمومنين(ع) به معاويه مى‏نويسد(مَتَى كُنْتُمْ يَا مُعَاوِيَةُ سَاسَةَ الرَّعِيَّة) بحارالأنوارج33ص99 تو چه حقى دارى كه سياست مدار مملكتت بشوى(بِغَيْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسِق)سابقه مى‏خواهد. دختر شعيب گفت موسى را انتخاب كن، گزينش كن، چرا؟ براى اينكه(إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِين‏) من‏لايحضره‏الفقيه ج4ص19 اين قوى است و امين.
سحرهاى ماه رمضان حالا احتمال دارد اين بحث شب بيست و سوم پخش شود. شب بيست سوم از نظر شب قدرى از شب بيست و يكم مهمتر است منتهى چونكه شب بيست و يكم شب شهادت حضرت امير(ع) هم هست مهم است و گرنه از لحاظ قرآن و حديثى اهميت شب بيست و سوم از شب بيست و يكم بيشتر است و به احتمال قوى شب قدر است ,همان شب قدرى كه از هزار ماه بهتر است. هزار ماه يعنى 83 سال. در سحرهاى ماه رمضان امام سجاد(ع) دعايى دارد به نام ابوحمزه ثمالى ,آخر دعا مى‏فرمايد(اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَل‏) الكافي ج2ص585خدايا پناه مى‏برم كه آدم شلى باشم، پناه مى‏برم از اينكه من كسل باشم. حديث داريم كسى كه در كار دنيا شل است در كار آخرت هم شل است.
امام يك لباس تنگى پوشيده بود مثل لباس خلبانها كه به بدن چسبيده يك كسى آمد و گفت آقا لباستان خيلى تنگ است فرمود اين لباس كار است لباس كار بايستى به بدن چسبيده باشد اين عبا و قبايى كه ما مى‏پوشيم چونكه نمى‏خواهيم كار بدنى بكنيم است, اگر امام بود اينها را موقع كار در مى‏آورد و لباس تنگ مى‏پوشيد مثل ورزشكار.
از خواب زياد و كسالت انتقاد شده(إِيَّاكَ وَ كُلَّ مُحْدَثٍ) الكافي ج2ص638در نامه‏اى ديگر مى‏فرمايد آدم هايى كه تازه مسلمانند خيلى پست حساس به آنها نده چونكه اينها نو هستند و امتحان نداده‏اند.
(ثُمَّ أَسْبِغْ عَلَيْهِمُ الْأَرْزَاق) مستدرك‏الوسائل ج13ص166اسبغ يعنى توسعه بده. توسعه بده بر اينها ارزاق يعنى به وضع مالى‌شان برس. در اداره هايمان يك مقدار آدم زيادى هستند لذا پول به همه نمى‏رسد اگر يك مقدار آدم‏هاى دانه درشت و قوى پيدا كنيم شكم اينها را سير كنيم مثل حوزه، حوزه اگر 4 هزار طلبه قوى داشته باشد بهتر از اين است كه ده هزار طلبه شل و نيم شل داشته باشد. كم باشد ولى خوب باشد.
اميرالمومنين(ع) مى‏فرمايد خوبها را انتخاب كن اما خوبها را حقوق اضافه بده. به جاى اينكه بگويى حوزه من 200 طلبه دارد بگو حوزه من 20 طلبه دارد كه همه حافظ قرآن هستند تمام تفسير را بلدند. يك دوره فقه خوانده‏اند هرچه هم مى‏خواهند ماهى به آنها بده. نه اينكه هر آقايى بيايد اين آقا كيه مسئول سرفه، اين آقا عطسه، اين آقا هماهنگ كننده بين سرفه و عطسه. يك مشت آدم الاف توى حوزه‏ها هستند آنوقت دولت هم مى‏گويد پول ندارم. (فَإِنَّ ذَلِكَ قُوَّةٌ لَهُم)اگر شكمشان سير شد قوى كار مى‏كنند, برخودسازى اگر حقوقشان زياد باشد ديگر به فكر رشوه نيستند(اسْتِصْلَاحِ أَنْفُسِهِم) بعد(وغِنى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَيْدِيهِمْ) پولهايى كه زير دستشان است اختلاس نمى‏كنند اگر هم اختلاس كردند مى‏شود پدرشان را در آورد مى‏گويى تو كه شكمت سير بود تو ديگه چرا؟ (وَ حُجَّةٌ عَلَيْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَكَ)اگر تخلف كردند از امر تو، تو بر آنها حجت دارى(ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ) اعمالشان را تفقد كن(وَ ابْعَثِ الْعُيُون)جاسوس بفرست. جاسوست هم درغگويى براى شيرين زبانى نكند(مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاء) جاسوست هم صادقانه باشد و وفادار به اسلام باشد. اميرالمومنين(ع) جاسوسهاي متعددى داشت براى كارها جاسوس در مسائل خانه‏هاى زندگى. به شُرى قاضى فرمود: (بَلَغَنِي أَنَّكَ ابْتَعْتَ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَارا) بحارالأنوارج33ص484 شُرى تو قاضى حكومت اسلامى هستى شنيده‏ام خانه خريده‏اى 80 دينار، مثقال طلا، البته 80 مثقال طلا آن زمان خيلى مهم بوده. يعنى رئيس حكومت اسلامى بايد مواظب باشد كه آقاى محسن قرائنى خانه چند ميليونى مى‏خرد تا ديد خانه من زياد است يك حكم از تهران بيايد(باسمه تعالى خانه تو بيش از‌شان تو است بايد پس بدهى). جاسوس براى روحيه: يكى از نمايندگان اميرالمومنين(ع) سهل ابن حنيف است. يك وقت ديد مردم گروه گروه مى‏روند ملحق مى شوند به معاويه اين خودش را باخته بود. اميرالمومنين(ع) نامه نوشت نترس، بروند كه بروند، محكم باش هم مواظب خريد خانه‏اش باشد و هم مواظب روحيه‏اش(وَ لَا تَأْسَ)الكافي ج2ص134غصه نخور كه رفتند پيش معاويه رفتند، كه رفتند. نظارت بر اينكه اين آقاى فرماندار و استاندار كجا مى‏روند افطارى. عثمان ابن حنيف رفت سر يك سفره‏اى كه پولدارها بودند فوراً اميرالمومنين(ع) نامه نوشت چرا سفره‏اى كه فقرا نيستند شركت مى‏كنى. البته معنايش اين نيست كه سفره‏اى را كه مى‏دهيم همه را به فقرا بدهيم چون يك شخصى آمد خدمت رسول الله گفت آقا مى‏خواهم سور بدهم به فقرا فرمود: نه، گفت آقا اغنيا مى‏گويى نه، فقرا مى‏گويى: نه پس چى؟ فرمود فقير و غنى با هم. چون اگر سر يك سفره‏اى همه فقير باشند خود فقيرها مى‏فهمند كه اين سفره، سفره صدقه‏اى است پولدار و فقير با هم توى يك اتاق بشينند.
به ابوموسى اشعرى فرمود حرفهاى ضد و نقيض براى تو مى‏آيد ,پاشو بيا ببينم قصه چيست. جاسوس براى برخورد مسئولين با مردم به عبدالله ابن عباس نوشت(قَدْ بَلَغَنِي تَنَمُّرُكَ لِبَنِي تَمِيمٍ وَ غِلْظَتُك عَلَيْهِمْ)بحارالأنوارج33ص492 شنيدم تو با مردم بد اخلاقى مى‏كنى پا شو بيا ببينيم جواب بده چرا بد اخلاقى مى‏كنى. اگر جاسوس خبر آوردند كه فلانى دسته گل آب داده يك وقت يك جاسوس است صبر كن اما اگر همه مأمورين اطلاعاتى كه جوانان اهل صدق و وفا باشند همه گفتند فلانى دسته گل آب داده تو ديگر معطل نكن.
(وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْأَعْوَانِ فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَة) مستدرك‏الوسائل ج13ص166 محافظت كن از يارانت. اگر يكى از اينها دست دراز كرد بسوى خيانت ٍ(اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَكَ أَخْبَارُ عُيُونِكَ)تمام جاسوس‌ها گفتند به اين واقعيت واقع شد. ديگر اينجا(اكْتَفَيْتَ بِذَلِكَ شَاهِداً) نگو دو تا شاهد. يعنى خود اين عيون را به عنوان شاهد حرفشان را بگير(فَبَسَطْتَ عَلَيْهِ الْعُقُوبَةَ فِي بَدَنِه)اول كتكش بزن
«و اخذته بما اصاب من عمله» هر عملى كه پول گرفته پس بگير، هر كارى كه كرده مأخذه كن(ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّة)او را به مقام ذلت نصب كن يعنى عكسش را در روزنامه‏ها چاپ كن. توى خيابان و شهر بگردان و خرابش كن(وَسَمْتَهُ بِالْخِيَانَةِ)داغ بگذار بر پيشانيش كه ايشان خائن است ِ(وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهمه) قلاده تهمت را به گردنش بيانداز. يعنى كارى كن كه او را در هيچ اداره‏اى راه ندهند. معاويه گفت اميرالمومنين(ع) بقدرى سخاوت دارد كه اگر اتاق طلا داشته باشد يا اطاق كاه برايش فرقى نمى‏كند. اميرالمومنين(ع) خيلى بخشش دارد منتهى حساب مسائل شخصى با مسائل مملكتى جداست. آقا اين رئيس اداره خيلى حزب الهى است پنكه را يادش رفت خاموش كند، آب را يادش رفت ببندد صبح كه آمد بايد پولش را بدهد حساب بيت المال جداست. هركس مى‏خواهد سخاوت داشته باشد از ملك شخصى‌اش ببخشد.
در جبهه عمليات تمام شد آمدند خدمت رسول خدا گفتند يا رسول الله على خيلى خوب فرمانده‏اى است يك خورده سخت است. فرمود چكار كرده؟ گفتند در جبهه يك غنيمتى بود برداشتيم براى خودمان گفت يا الله بياوريد بيرون حضرت رسول(ص) فرمود خشكيش در راه اسلام است, اگر ملك شخصى‌اش باشد فلذا اين همه چاه و مزرعه داشت همه را وقف كرد. حضرت اميرالمومنين(ع) كار مى‏كرد هزار برده را خريد و آزاد كرد. امام جمعه، قاضى دادستان بايد حواسشان را جمع كنند يك ذره تكان بخورند آبرويشان را مى‏برند. ابوذر غفارى از همه ما گرسنه‏تر بود ولى كش نرفت ,گرسنگى مجوز كش رفتن نيست. اگر به من بگويند آقاى قرائتى چرا در اين ده سال پنج ماشين عوض كرده‏اى و در روزنامه بنويسند آقاى قرائتى چونكه در صدا و سيما است پنج تا ماشين عوض كرده ديگر كسى گوش به حرف و حديث‏هاى من نمى‏دهد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»