1368/5/12 امام حسين(ع)، شب اول محرم بايگاني سالانه - 1368



بسم الّله الّرحمن الّرحيم

به مناسبت شب اول محرم بحثي درباره‏ي امام حسين داريم. ولي اين بحث مقداري فني است. دو نفر از دوستان زحمت كشيدند و در اين بحث مقداري تغيير و تحول داده شده است و مقداري هم مي‏خواهيم درباره‌ي عزاداري صحبت كنيم. اما بحث اول؛ هر يك از امام‏ها مطلبي درباره‌ي امام حسين فرموده‏اند. من يكي يكي اين مطالب را مي‏گويم.
پيغمبر فرموده‌اند: «مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَا زَيْنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِ»(كمال‏الدين، ج‏1، ص‏264) حسين جان! تو زينت آسمان‌ها و زمين هستي. «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»(إرشاد مفيد، ج‏2، ص‏127) يعني جسم حسين از من است، چون نوه‏ي من است و من از حسين هستم. يعني دين من از حسين است. اين سخن پيغمبر است.
اميرالمؤمنين فرمود: «بِأَبِي وَ أُمِّي الْحُسَيْنُ الْمَقْتُولُ بِظَهْرِ الْكُوفَة»(كامل‏الزيارات، ص‏79) پدر و مادرم فداي حسين. جمله‏ي بسيار مهمي است. اميرالمؤمنين فرمود: «بِأَبِي وَ أُمِّي الْحُسَيْنُ الْمَقْتُولُ بِظَهْرِ الْكُوفَة»حسين كسي است كه اميرالمؤمنين به او مي‏گويد پدر ومادرم به فداي تو.
امام حسن مجتبي مي‏گويد: «لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه»(أمالي صدوق، ص‏115) حسين جان! هيچ روزي در تاريخ مثل روز تو نيست.
خود امام حسين فرمود: «لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَي»(كامل‏الزيارات، ص‏108) حركتي و نهضتي به وجود آوردم كه مومني نيست كه ياد من كند، مگر اين كه بگريد. من براي فتنه و فساد و پست و مقام حركت نكردم، بلكه حركت كردم تا امر به معروف كنم و نهي از منكر كنم. تا امت جدم را اصلاح كنم.
امام سجاد(ع) مي‏گويد: «أَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً وَ كَفَي بِذَلِكَ فَخْراً»(المناقب، ج‏4، ص‏115) من پسر كسي هستم كه به شيوه‌ي صبر كشته شد. «قتل صبر» يعني يك كبوتر را در يك قفس بيندازند و از سوراخ‏هاي قفس با نوك چاقو او را تكه تكه كنند. يعني حسين مثل پرنده‏اي كه در قفس و گرفتار نوك چاقوها بود شهيد شد. «وَ كَفَي بِذَلِكَ فَخْراً» و من افتخار مي‌‏كنم كه پدرم در مبارزه با طاغوت تا اينجا مقاومت كرد.
امام باقر فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَوَّضَ الْحُسَيْنَ(ع) مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ الْإِمَامَةَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ وَ لَا تُعَدُّ أَيَّامُ زَائِرِيهِ جَائِياً وَ رَاجِعاً مِنْ عُمُرِهِ»(أمالي طوسي، ص‏317) امام باقر(ع) فرمود: مزد شهادت پدرم اين بود كه امامان ما بعد از امام حسين همه از نسل او هستند و خوردن هر خاكي حرام است، جز خاك كربلا! (البته به قصد شفا)
امام صادق(ع) فرمود: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة»(تهذيب‏الأحكام، ج‏6، ص‏113) حسين شهيد شد تا مردم آگاه شوند. تامردم از شك بيرون بيايند.
امام كاظم(ع) فرمود: «مَنْ أَتَي الْحُسَيْنَ عَارِفاً بِحَقِّهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ»(كافي، ج‏4، ص‏582) هر كس امام حسين را زيارت كند، گناهان قبل و بعدش آمرزيده مي‏شود.
امام رضا(ع) فرمود: «إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثَتْنَا الْكَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَي يَوْمِ الِانْقِضَاءِ»(أمالي صدوق، ص‏128) شهادت امام حسين اشك ما را جاري كرد، دل ما را خون كرد. (توجه: گوينده اين جمله امام هادي(ع) است بر طبق متن كافي)
امام جواد(ع) فرمود: «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ حَتَّي أَتَاكَ الْيَقِينُ»(كافي، ج‏4، ص‏577) حسين جان! شهادت مي‏دهم نماز واقعي را تو به پا داشتي و زكات واقعي را تو پرداختي. امر به معروف و نهي از منكر واقعي را تو انجام دادي.
امام حسن عسگري فرمود: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»(تهذيب‏الأحكام، ج‏6، ص‏52) علامت مومن اين است كه بتواند خودش را در اربعين امام حسين در شرايط عادي به قبر امام حسين برساند.
امام زمان(ع) فرمود: «وَ أُقِيمَتْ لَكَ الْمَأْتَمُ فِي أَعْلَي عِلِّيِّينَ وَ لَطَمَتْ عَلَيْكَ الْحُورُ الْعِينُ»(بحارالأنوار، ج‏98، ص‏322) حسين جان! در عالم بالا، در آسمان‏ها برايت جلسه‌ي عزاداري به پاست. هر امامي حداقل يك جمله براي امام حسين گفته است. پس اگر ما افتخار مي‏كنيم كه در شهر و روستايمان جلسه‌ي عزاداري مي‏گيريم، به خاطر اين حديث كه از امام زمان نقل شده است، ما همكار فرشته‏ها هستيم كه فرشتگان برايت جلسه‌ي عزا به پا مي‏كنند. البته امسال يك گريه كن كم داريم. يكي از گريه كن‏هاي امام حسين رهبر كبير انقلاب و حضرت امام بود. امسال يك گريه كن كم شد. اما آن گريه‏هاي خالصش بود كه اين همه مردم برايش سوختند. مطالبي را كه در اين جلسه درباره‌ي امام حسين مي‏خواهم نقل كنم و شما هم در آستانه‌ي سفر تبليغ هستيد.
اصولاً همان طور كه سطر اول وصيت نامه‌ي امام را ديديد، «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»(كمال‏الدين، ج‏1، ص‏239) مسأله حسين و قرآن و همساني امام حسين با قرآن است. لقب‌هايي را قرآن دارد كه عين همان القاب را امام حسين هم دارد. حالا من مقداري را برايتان عرض مي‏كنم.
مثلاً درباره‏ي امام حسين داريم وارث تورات و انجيل. و داريم: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ»(إقبال‏الأعمال، ص‏712)‌اي حسين جان! ‌اي كسي كه تورات و انجيل و زبور را وارثي. در اصول كافي، حديث داريم قرآن هم كتابي است كه وارث تورات و انجيل و زبور است. همين جمله‏اي كه براي امام حسين آمده است، عيناً براي قرآن آمده است.
درباره‌ي قرآن داريم كه آرام بخوانيد: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً»(مزمل/4). درباره‌ي امام حسين داريم وقتي مي‏رويد قبر امام حسين را زيارت كنيد «وَ امْشِ مَشْيَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ»(كامل‏الزيارات، ص‏133) آرام برويد.
درباره‌ي قرآن داريم كه با حزن بخوانيد: «فاقروه بالحزن» قرآن را با حزن بخوانيد. درباره‌ي امام حسين داريم «إِذَا أَرَدْتَ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ(ع) فَزُرْهُ وَ أَنْتَ حَزِينٌ مَكْرُوبٌ شَعِثٌ مُغْبَرٌّ جَائِعٌ عَطْشَانُ وَ سَلْهُ الْحَوَائِجَ وَ انْصَرِفْ عَنْهُ وَ لَا تَتَّخِذْهُ وَطَناً»(كافي، ج‏4، ص‏587) با حزن به حرم برويد. براي حرم امام حسين لباس شيك نپوشيد. زلفتان را شانه نكنيد. با همان گرد و خاك و ژوليدگي راه برويد. قرآن را با حزن بخوانيد. حسين را با حزن زيارت كنيد.
درباره‌ي قرآن داريم كه كهنه نمي‏شود. درباره‌ي امام حسين هم داريم كه كهنه نمي‏شود. داريم: «فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ»(عيون‏أخبارالرضا، ج‏2، ص‏87). قرآن كهنه شدني نيست. درباره‌ي امام حسين هم داريم كه: «وَ لَا يَعْفُو رَسْمُهُ عَلَي كُرُورِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ»(كامل‏الزيارات، ص‏260) حسين جان نامت با گذشت زمان كهنه نمي‏شود.
درباره قرآن داريم: «نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِيحُهُ»(نهج‏البلاغه، خطبه 198). اميرالمؤمنين مي‏فرمايد: قرآن نوري است كه خاموش نمي‏شود. در كامل الزيارة درباره‌ي امام حسين هم داريم: «كُنْتَ فِيهَا نُوراً سَاطِعاً لَا يُطْفَي‏ء»(كامل‏الزيارات، ص‏230) حسين جان تو مثل نوري هستي كه خاموش نمي‏شوي.
در باره‌ي قرآن داريم كه انحراف ندارد: «وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً»(كهف/1) قرآن انحراف ندارد. درباره‌ي امام حسين هم داريم: «لَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلَي بَاطِلٍ»(كافي، ج‏4، ص‏572) حسين جان در كل حركتت سر سوزني از حق به باطل گرايش پيدا نكردي.
آيت الله العظمي اراكي سال 43 يا 44 فرموده بود: اگر كسي احتمال بدهد حركت امام و رهبر كبير انقلاب بر اساس تقوا و خدا نيست، بايد به خاطر احتمالش استغفار كند. اين را يك آيت الله صد ساله مي‏گويد كه 60، 70 سال با رهبر كبير انقلاب آشنا بوده است. اگر كسي تصور كند كه يك سر سوزن انحراف به هوس بوده است. قرآن انحراف ندارد. حسين جان تو هم ذره‏اي انحراف نداشتي.
در باره‌ي قرآن داريم: «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ»(انعام/92) كتابي است با بركت. درباره‌ي امام حسين هم داريم كه حضرت رسول(ص) فرمود: «اللَّهُمَّ فَبَارِكْ لَهُ فِي قَتْلِهِ»(اللهوف، ص‏16) شهادت با بركتي داشت. دعا مي‏كند كه اين شهادت بركت داشت.
درباره‌ي قرآن داريم: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ»(واقعه/77) درباره‌ي امام حسين هم داريم: «وَ بِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَكْرَمِ الْمُسْتَشْهَدِينَ»(بحارالأنوار، ج‏98، ص‏322) پدرم فداي تو‌اي اكرم شهيدان. حسين و قرآن هر دو كرامت دارند. البته اين را چند نفر از دوستان زحمت كشيدند. تقريبا 350 ساعت روي اين 20 دقيقه بحث، كار شده است. تمام القاب قرآن بررسي شده است و در تمام زيارتنامه‏ها از هر كتابي تحقيق شده است. آن وقت اين كلمات مشترك استخراج شده است. بعد معلوم مي‏شود اين‏ها واقعاً مثل دو كفه‌ي ترازو هستند.
درباره‌ي قرآن داريم: «إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ»(فصلت/41) قرآن نفوذ ناپذير است. امام حسين هم فرمود: «هيهات منا الذلة»(اللهوف، ص‏97) من هم عزيز و نفوذ ناپذير هستم. در باره‌ي قرآن داريم: «ريسمان محكم» «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النُّورُ الْمُبِينُ وَ الْحَبْلُ الْمَتِينُ وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَي»(تفسيرالإمام‏العسكري، ص‏449) يعني ريسمان محكم! در زيارت امام هم داريم: «أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوَي وَ أَعْلَامُ الْهُدَي وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَي وَ الْحُجَّةُ عَلَي أَهْلِ الدُّنْيَا»(تهذيب‏الأحكام، ج‏6، ص‏113) عيناً لقب «عروة الوثقي» براي امام حسين هم آمده است. كفار مي‏گفتند: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ»(فصلت/26) به قرآن گوش ندهيد. تا امام حسين روز عاشورا رفت صحبت كند، گفتند: «فَأَبَوْا أَنْ يَنْصِتوُا»(بحارالأنوار، ج‏45، ص‏7) ابا كردند از گوش كردن، يعني به قرآن گوش ندادند. به حسين هم گوش ندادند.
در باره‌ي قرآن داريم که بينه و دليل روشن و معجزه است. «فَقَدْ جاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ»(انعام/157) من كتاب روشنگر هستم. درباره‌ي امام حسين هم داريم كه «أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ عَلَي بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكَ»(تهذيب‏الأحكام، ج‏6، ص‏114) هر دو بينه و روشنگر هستند و وجود هر دو معجزه است. قرآن امر به معروف مي‏كند، امام حسين هم امر به معروف مي‏كند «فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ»(نهج‏البلاغه، خطبه 183) اميرالمؤمنين مي‏فرمايد: قرآن امر به معروف مي‏كند، امام حسين هم كه مي‏خواهد برود به كربلا مي‏گويد: «أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَي عَنِ الْمُنْكَرِ»(بحارالأنوار، ج‏44، ص‏329) هر دو امر به معروف هستند. قرآن مردم را به خوبي‏ها و خيرها دعوت مي‏كند. امام حسين هم مي‏فرمايد: براي امر به معروف به كربلا مي‏روم. قرآن مي‏گويد: «و ان كنتم في ريب» اگر شما شك داريد، «فأتوا بكتاب مثله» اگر شك داريد كه قرآن وحي و معجزه است «وَ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلي‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ»(بقره/23) خوب اگر شك داريد كه از طرف خداست يا نه، يك سوره‏ مثل آن را بياوريد. امام حسين هم فرمود: «فَإِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ هَذَا أَ فَتَشُكُّونَ أَنِّي ابْنُ بِنْتِ نَبِيِّكُم»(إرشاد مفيد، ج‏2، ص‏97) آيا شك داريد من پسر فاطمه‌ي زهرا هستم؟
شب اول محرم در ميان برادران طلابي هستيم كه اهل جبهه و جنگ و شركت در عمليات هستند و الآن هم آماده براي سفر تبليغي هستند، راه انقلاب ما، راه امام حسين است. نقل شد كه امام فرمود: اگر يك قطره‌ي خون حسين در بدنم باشد، که در بدن من هست و همان يك قطره‌ي خون حسين كه در بدن رهبر انقلاب بود، مملكت را به اين حماسه و شهامت‏ها رسانده است. بعد به مناسبت شب اول محرم در تيپ امام صادق برادران و طلبه‌هايي كه اهل رزم و جبهه هستند و اهل تحصيل و تحقيق و حالا هم در آستانه‌ي سفر تبليغي هستند، گفتيم: بحث حسين و قرآن را بكنيم. «تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْن» البته اين بحث درمورد اميرالمؤمنين هم هست. علي و قرآن؛ هر لقبي كه علي دارد، قرآن هم دارد و هر لقبي قرآن دارد، علي هم دارد. نه علي و قرآن، علي و خدا. چون داريم: «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»(كشف‏الغمة، ج‏2، ص‏308)، «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»(عيون‏أخبارالرضا، ج‏2، ص‏136) معلوم مي‏شود اگر سراغ خدا برويم، ما را تحويل رهبري علي مي‏دهد و اگر به سراغ علي برويم، علي ما را تحويل خدا مي‏دهد. معلوم مي‏شود تركيبات شيميايي اين‏ها يكي است. اگر گفتند: آمپول بزني خوب مي‏شوي، قرصش را هم بخوري، خوب مي‏شوي. مريض مي‏فهمد كه تركيبات شيميايي قرص و آمپول يكي است. چون پزشك مي‏گويد: قرصش را بخوري يا آمپولش را بزني خوب مي‏شوي. دستتان در دست علي باشد، در امان هستيد. موحد باشيد، در امان هستيد. رهبرتان علي باشد، در امان هستيد. پيداست خط توحيد، ما را به علي مي‏رساند و خط علي ما را به خدا مي‏رساند.
درباره‌ي حسين داريم كه تربتش شفا است. در باره‌ي قرآن هم داريم «نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ»(اسراء/82) قرآن شفا است، خاك حسين هم شفا است. در باره‌ي قرآن داريم: «يَهْدي إِلَي الرُّشْدِ»(جن/2) قرآن شما را هدايت مي‏كند. امام حسين هم روز عاشورا فرمود: «إِنَّمَا أَدْعُوكُمْ إِلَي سَبِيلِ الرَّشَادِ»(بحارالأنوار، ج‏45، ص‏8) برايتان حرف‌هايي بزنم كه باعث رشد شما شود. پيغمبر روز قيامت مي‏گويد: خدايا مردم قرآن را رها كردند «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»(فرقان/30) پيغمبر روز قيامت مي‏گويد: خدايا مسلمان‏ها قرآن را رها كردند و امام حسين هم فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِيِّكَ»(إرشاد مفيد، ج‏2، ص‏108) پيغمبر شكايت مي‏كند كه قرآن رها شد. حسين شكايت مي‏كند كه مردم او را رها كردند. هردو رها شدند. منتهي امام اين را زماني گفت كه از بدنش خون جاري بود، در دعاي روز عاشورا است. در آن زمان كه از بدنش خون جاري بود، گفت: خدايا به تو شكايت مي‏كنم كه اين‏ها با پسر فاطمه چه كردند.
گفتند: قرآن دروغ است و نسبت دروغ به قرآن دادند. گفتند: «إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً»(فرقان/4) قرآن دروغ است. ابن زياد هم در مسجد كوفه گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَظْهَرَ الْحَقَّ وَ أَهْلَهُ وَ نَصْرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَشْيَاعَهُ وَ قَتَلَ الْكَذَّابَ ابْنَ الْكَذَّابِ»(إرشاد مفيد، ج‏2، ص‏116) خدا را شكر كه حسين دروغ گو كشته شد. هم به قرآن و هم به امام نسبت دروغ دادند. درباره‌ي قرآن داريم: «الْقُرْآنُ سَيِّدُ الْكَلَامِ»(مستدرك‏الوسائل، ج‏4، ص‏336) در باره‏ي امام حسين هم داريم: «سيد الشهداء» درباره‌ي قرآن داريم: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلي‏ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ»(حشر/21) اگر قرآن بر كوه نازل شود، قطعه قطعه مي‏شود. امام صادق فرمود: «ان الجبال تقطع و انكسر في قتل الحسين» كوه‏ها در عزاي حسين قطعه قطعه شد. البته اين جزء معارف بالاست. حاشا نكنيم. من بايد بدون خجالت در مورد يك سري مسائل بگويم، چون قرآن مي‏گويد: در اين عالم هستي غير از انسان‏ها ديگران هم علم و شعور دارند. قرآن مي‏گويد: «وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ»(بقره/74) يعني بعضي از سنگ‏ها «يَهْبِطُ» پايين مي‏افتند «وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» بعضي از سنگ‏ها هبوط مي‏كنند و از ترس خدا پايين مي‏افتند «خَشْيَةِ اللَّهِ». اين آيه قرآن است كه مي‏گويد: سنگ كوه از ترس خدا پايين مي‏افتد و حال آن كه قرآن مي‏گويد: ترس از خدا مخصوص علماست. فقط عالم خشية دارد. پس يك آيه مي‏گويد: فقط عالم مي‏ترسد. آيه‌ي ديگري مي‏گويد: كوه هم مي‏ترسد. از كنار هم گذاشتن اين دو آيه به اين معنا مي‏رسيم كه سنگ هم علم دارد. اگر گفتند: آسمان گريه كرده است، تعجب نكنيد.
من خاطره‏اي برايتان بگويم و عنايت كنيد. داشتيم با برادران مي‏رفتيم، در يكي از كوچه‏هاي تهران به حجله‏اي رسيديم، عكس شهيد بود. گفتيم اين جا شهيد دادند. بيا برويم به عنوان ناشناس و بدون مقدمه فاتحه‌اي بخوانيم. ماشين را پارك كرديم و وارد خانه شديم. صاحب خانه كمي به ما نگاه كرد، خيره شد و گفت: شما آقاي قرائتي هستي كه در تلويزيون صحبت مي‏كني؟ گفتم: بله! گفت: بنشين! رفت و به مادرش گفت و او آمد. مادر شهيد گفت: اول بگو ببينم چطور شد به اين جا آمدي؟ گفتم: ديديم خانه‌ي شهيد است، حجله‌اي ديديم و آمديم. خانه‌ي شهيد دعوت نمي‏خواهد. خانه‌ي شهيد مثل مسجد مي‏ماند. بايد در خانه‏اش را بوسيد و رفت سلام داد. گفت: آخر من يك پيام دارم. گفتيم: بفرما! گفت: پسر من اهل كفتر بازي بود. كبوتري را در قفس رنگ‏آميزي كرده بود و به آن عشق مي‏ورزيد. يك روز با خودش گفت: اين كبوتر بال دارد براي پرواز، خدا به آن بال داده است كه پرواز كند. من چرا او را در قفس انداخته‏ام و حق پرواز را از او گرفته‏ام؟ خدا به او بال داده كه بپرد، چرا من به خاطر كيف و لذت خودم حق طبيعي اين حيوان را گرفته‏ام؟ در قفس را باز كرد و او را آزاد كرد. گفت: خدايا او را آزاد كردم. بعد گفت: خود من هم در اين دنيا در قفس زنداني هستم، رفت مسجد و پايگاه مقاومت بسيج اسمش را نوشت و دوره‌ي رزمي ديد، رفت جبهه و از بچه‌ي خود خبر نداشتيم. مدت‏ها طول كشيد، يك روز ديدم كبوتر پسرم آمده روي ديوار و مرتب صدا مي‏كند، كمي خيره شديم. ديديم باز هم صدا مي‏كند. همين طور بيش‏تر متحير و هيجان زده شديم. كبوتر دور خانه چرخ زد و چرخ زد. ما بيش‏تر كلافه شديم. آمد داخل اتاق و ده، بيست بار دور اتاق هم چرخ زد. ما آتش گرفتيم، رفت روي طاقچه اتاق نشست و گردنش را به عكس پسرمان ماليد، تا گردنش را به عكس پسرمان ماليد، گفتيم بچه‌ي ما شهيد شده است. اين كبوتر كه چند ماه پيش رفته است، معنا ندارد بيايد روي ديوار اين قدر بخواند و ده، بيست بار دور خانه و بعد اتاق طواف كند. بعد بيايد و سرش را به عكس پسر ما بمالد. ساعت را ديديم و روز را معين كرديم. همان روز و همان ساعت بچه‌ي ما در جبهه شهيد شده بود.
ما نمي‏فهميم چه خبر است؟ اگر گفتند: پرنده در عزاي حسين گريه كرده است، دروغ نيست. قرآن مي‏فرمايد: «فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماء»(دخان/29) آسمان بر فلان گروه مجرم گريه نكرد. معنايش اين است كه ديگران گريه مي‏كنند. ما نمي‏دانيم در اين عالم چه خبر است؟ امام زمان فرمود: براي حسين در آسمان‏ها عزاداري مي‏كنند. فرشته‏ها و محتشم كاشاني اين را به شعر در آورده است. درباره‌ي قرآن داريم: «ناطق صادق» درباره‌ي حسين داريم: «أَنْتَ النَّاطِقُ بِالْهُدَي»(كامل‏الزيارات، ص‏230)، «أَنْتَ الصَّادِقُ الْمُصَدَّق»(كامل‏الزيارات، ص‏194) قرآن نطق مي‏كني و راستش را مي‏گويد. در زيارت نامه‌ي امام حسين هم داريم: «أَنْتَ النَّاطِقُ بِالْهُدَي»، «أَنْتَ الصَّادِقُ الْمُصَدَّق» و درباره قرآن داريم: «القرآن الدليل علي خير السبيل» تا مي‏گويد: «وَ الدَّلِيلَ عَلَي اللَّهِ»(كامل‏الزيارات، ص‏212) قرآن و امام حسين هر دو دليل و راهنما هستند. داريم: «حَقُّ الْوَلَدِ عَلَي الْوَالِدِ أَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ يُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ يُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ»(نهج‏البلاغه، حكمت 399) همين طور كه پدر بر بچه حق دارد، بچه هم بر گردن پدر حق دارد. حق فرزند بر پدر اين است كه به او قرآن بياموزد. بعد داريم «حَنِّكُوا أَوْلَادَكُمْ بِتُرْبَةِ الْحُسَيْنِ ع فَإِنَّهَا أَمَانٌ»(تهذيب‏الأحكام، ج‏6، ص‏74) همين طور كه مي‏گويد: به بچه قرآن ياد بدهيد، مي‏گويد: لب بچه را با تربت حسين باز كنيد.
برادران عزيز روحاني، اول اين كه در عزاي حسين خوب عزاداري كنيد. عمامه را كنار بگذاريد و قشنگ ميان هيئت‏ها عزاداري كنيد. استاد امام، حاج شيخ عبدالكريم حائري، مؤسس حوزه‌ي علميه‌ي قم عبايش را زير بغلش مي‏گذاشت و در اراك به دنبال سينه زني مي‏گشت. براي ايمان عار نيست، بايد خوب عزاداري كنيم. امام زمان(ع) سيد بحرالعلوم، جد آقاي بروجردي كه مرجع تقليد بود، گاهي خدمت امام زمان مي‌‏رسيد. از ايشان نقل شد كه من در جلسات عزاداري حضرت مهدي را ديدم. آقاياني كه عزاداري مي‏كنيد، براي خدا عزاداري كنيد. واي بر هيئتي كه بايد كميته و شهرباني از آن حفاظت كند، اين‏ها لات نيستند، عزادار هستند. ما نبايد كاري بكنيم كه بين دو هيئت يك مشت كميته‏اي و پاسدار مواظب باشند، كه يك مشت پاسدار هم كتك كاري نكنند. اصلاً محله‌ي پايين و محله‌ي بالا نكنيد. اصلاً هيئت‌ها را حسيني و ابوالفضلي نكنيد. تو و من بايد كنار بروند. همه هيئت‌ها يكي است. سعي كنيم عزاداري را خوب مطرح كنيم. امام عزيز هر روز به جماران تشريف مي‏آورد و مي‏خواست صحبت كند، روي صندلي مي‏نشست. تنها روزي كه امام روي زمين مي‏نشست، روز عاشورا بود. «طَأْطَأَ كُلُّ شَرِيفٍ لِشَرَفِكُمْ»(من‏لايحضره‏الفقيه، ج‏2، ص‏615) امام زمان را بدون عمامه در جلسات ديدند. شما ديديد روزي كه امام از دنيا رفت، يك روز بعد كه مردم در حسينيه‌ي جماران جمع شدند، تا در حسينيه باز شد، ديدند صندلي هست و امام نيست. تلويزيون نشان داد كه مردم از اين پايه‏هاي حسنيه جماران رفتند بالا و صندلي را بوسيدند. وقتي انسان صندلي بي امام را مي‏بيند، قشنگ تصور مي‏كند كه اسب امام كه آمد، بچه‏ها ديدند اسب از قتلگاه برگشته است ولي حسين نيست، چون امام سوار اسب شد و با اهل بيت خدا حافظي كرد و رفت جبهه و اسب بي سوارش برگشت.
ما سال‏ها مي‌‏شينيدم كه از امام زمان پرسيدند: بيش‏ترين دل سوزي شما در كدام زمان بود؟ گفت: وقتي كه بچه‏هاي حسين دور اسب را گفتند و ديدند اسب هست و حسين نيست. مردم وارد جماران مي‏شوند و مي‌‏بينند امام هست و صندلي امام نيست. منتهي بين حسين و امام ما خيلي فرق است. بدن مطهر امام در سردخانه بود. بدن مطهر حسين در آفتاب داغ بود. بدن امام روي دست بود، بدن حسين زير سم اسب بود. وقتي بدن امام را ديدند اشك ريختند، حسين را كه كشتند پايكوبي كردند. به حاج احمد آقا محبت كردند و دلداري دادند، بچه‏هاي حسين را كتك زدند. امام زين العابدين را اسير كردند. ما هر چه براي كربلا مايه بگذاريم مي‏ارزد. حيف كه نمي‏توانم روضه بخوانم.
خدايا به تمام عزاداران ما كه در طول تاريخ اشك ريختند، همه را با امام حسين محشور بفرما. خدايا اين كشور امام حسين را از بلا حفظ كن. خدايا هر كمالي كه به امام دادي كه رهبري انقلاب را به خوبي انجام داد، به آقاي خامنه ‏اي عطا بفرما. به وحدت و عزت و قدرت و عبادت و علم و تحصيل ما، ايمان ما، روز به روز بيفزا. راه كربلا را به روي علاقمندان باز بفما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»