1367/2/8 سود و زيان در قرآن بايگاني سالانه - 1367



بسم الله الرحمن الرحيم

بخشي از عمر ما و بخشي از ماه رمضان گذشت. ماه رمضان سال قبل گذشت. ماه رمضان امسال هم مي‌گذرد. چقدر خوب است که گاهي انسان بنشيند و يک حسابي بکند. حسابگري چيست؟ آدم حسابي کيست؟ واقعاً آدم حسابي آن كسي است که گاهي بنشيند ببيند که چند سال سن دارد؟ چه کرده است؟ چه هنري دارد؟ چه قدم خيري برداشته است؟ چند رکعت نماز با توجه خوانده است؟ چند کتاب مفيد را خوانده يا درس داده است؟ چند روز در جبهه بوده است؟ چند گرسنه را سير کرده است؟ چند مشکل را حل کرده است؟ آن وقت اگر کاري کرده است آيا خدا قبول کرده است يا اينكه قبول نکرده است؟ از روي اخلاص بوده يا از روي ريا بوده است؟ خودنمايي بوده يا از روي رقابت بوده است؟ چقدر خوب است که انسان گاهي بنشيند محاسبه کند و وقت اين کار هم داشته باشد. بهترين وقت اين کار ماه رمضان است. شب قدر بهترين موقع براي اين است که انسان خودش را اصلاح کند و کارهايش را محاسبه کند. شب قدر يعني شبي که انسان بنشيند سر نوشت خودش را از خدا بخواهد. شب سرنوشت است. قرآن کتاب سرنوشت است. قرآن که کتاب سرنوشت است در شب سرنوشت که شب قدر است نازل شد. پس بد نيست ما هم يک نگاهي به سرنوشت خودمان بکنيم. در قرآن آياتي است که بد نيست آنها را معنا کنيم. بعضي وقتها مي‌گويد: عمرت را خيلي ارزان فروختي. در ماه چقدر مي‌گيري؟ ماهي شش تومان مي‌گيري. در سال 72 تومان مي‌شود. شما يکسال هفتاد و دو تومان مي‌گيري. حالا مي‌گوييم: هشتاد هزار تومان. اگر شما يکسال هشتاد هزار تومان بگيري، در طول ده سال هشتصد هزار تومان مي‌شود. در طول چهل سال سه ميليون و دويست هزار تومان مي‌شود. آدم هم که بيشتر از چهل سال حقوق دولت را نمي‌گيرد. چون چهل سال حقوق مي‌گيريم و بيست سالگي، بيست و پنج سالگي هم استخدام مي‌شويم. هفتاد سال، يک عمر معمولي است. در عين حال چه داديم؟ هفتاد سال سن داديم. چه گرفتيم؟ سه ميليون. قرآن مي‌گويد: «ثمن قليلا» يعني عمرت را به يک ثمن قليلي دادي. هفتاد سال را به سه ميليون تومان دادي. سه مليون پول يک خانه است. شما هفتاد سال از عمرت را براي يک خانه بگذاري؟ انسانيت جماد شد؟ سه ساعت به جايي بروي براي اين که سور بخوري. سه ساعت از جوانيت را فقط براي يک بشقاب پلو از دست دادي؟ قرآن به بعضي‌ها مي‌گويد: خيلي ارزان فروختي. مي‌گويد: «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ»(بقره/16). تجارتشان «فَما رَبِحَتْ»، رنج ندارد. گاهي مي‌گويد: خيلي ارزان فروختي. گاهي هم مي‌گويد: هيچ سود ندارد. گاهي مي‌گويد: اصلا باختي. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ»(عصر/2) اصلا خسارت کردي. خودت هم نمي‌فهمي. چون يک چيزهايي را خدا براي ما تعيين کرده است. چيزهايي كه خيلي زيبا است. خدا به ما بهشت را مي‌دهد. به خانه‌ي پدر يک شهيدي رفتم تا تسليت بگويم. گفت: از شما متشکرم اما من پشيمان نيستم، براي اين که پسرم اينجا هرچه مي‌خواست، من نداشتم. حالا به يك جايي رفته است که هرچه مي‌خواهد هست. اگر اينجا يک سيخ کباب مي‌خواست، نه گوشت بود و نه پول بود. اگر هم پولي بود و گوشتي بود، نمي‌شد که کبابي درست کرد. دودش همسايه‌ها را ناراحت مي‌كرد. اصلش نه گوشت است و نه پول است و نه سخاوت است. شرايط جنگي است و نمي‌شود کباب درست کرد. اگر زن مي‌خواست خوب پولي نداشتم. مهريه نداشتم. خانه نداشتم. پسر من هرچه مي‌خواست، من نمي‌توانستم برايش مهيا كنم. حالا هرچه مي‌خواهد خدا به او مي‌دهد. تحت ولايت خداست. خدا مي‌گويد: ما براي شما بهشت را قرار داديم. در بهشت سه نوع شراب است. شرابهاي افقي، شرابهاي عمودي، شرابهاي شيشه‌اي كه لاک و مهر شده است. قرآن يک آيه دارد كه مي‌گويد: انها را انهار نهر است، من خمر از خمرنهر است. نهر شراب مي‌رود، البته نه از آب انگوري كه ترشيده است. نه از شرابي که سست بکند و مزخرف بگويد. نه شرابي که عقل را از بين ببرد. شرابي که انسان را در يک نشئه ديگر قرار بدهد. انهار از شراب، گاهي وقتها قرآن مي‌گويد «يُسْقَوْنَ مِنْ رَحيقٍ مَخْتُومٍ»(مطففين/25) «رَحيقٍ مَخْتُومٍ» يعني به او ظرف شراب مي‌دهيم اما مختوم است. مختوم به معني ختم است. يعني مهر و لاک و موم شده است. به او ظرف شراب مي‌دهيم اما شرابهايي که لاک و موم شده هستند. يعني هيچ کس لب به اين ظرف نگذاشته است. دست نخورده است. رهيق به شرابي مي‌گويند که درد و ناخالصي نداشته باشد. شراب خالص و شيشه‌اي است. يک شرابي هم داريم که مي‌فرمايد: اين شراب از تسنيم است. «خِتامُهُ مِسْكٌ وَ في‏ ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنيمٍ عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ»(مطففين/28-26) تسنيم شرابي است که اين شراب از بالا مثل آبشار مي‌آيد اما اين شراب براي همه نيست. براي مقربون است. وقتي در شراب شيشه‌اي را باز مي‌کني، بوي بد و تندي و تيزي از دهانت بيرون نمي‌آيد. «خِتامُهُ مِسْكٌ» از شما بوي مشك مي‌آيد. شما اينجا به خاطر يک خانه پنجاه متري سي و شش هزار دروغ گفتي. آنجا بهشتي را از دست مي‌دهيم که «وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ»(آل عمران/133) «عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» سقفش به اندازه پهني زمين و آسمان است. شما اينجا براي يک سرويس ملامين خلاف کردي. قرآن مي‌گويد: «بِأَكْوابٍ وَ أَباريقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعينٍ»(واقعه/17) اباريق ظرفهايي است، مخده‌هايي است «وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ»(غاشيه/16-15). در بهشت يک بساط زيبايي است. اگر کسي براي اين که در اين دنيا زندگي کند، حق و ناحق بکند، حلال و حرام بکند، احتکار، کم فروشي، دزدي، خيانت بکند بهشت را از دست داده است. زندگي دنيا چيزي نيست. بنشيند حساب کنيد و ببينيد که چه داده‌ايم و چه گرفتيم؟ پيکان گرفتيم، بهشت داديم. انگشتر گرفتيم، بهشت داديم. خانه گرفتيم، بهشت داديم. به همين خاطر قرآن مي‌گويد: «ثَمَناً قَليلاً»(بقره/41) سکه‌اي طلا را از تو گرفتم و يک آدامس به تو دادم. «ثَمَناً قَليلاً»، «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ»(بقره/16)، رضاي خدا را دادي رضاي خلق را گرفتي. «لَفي‏ خُسْرٍ»(عصر/2) باختي. «الْخُسْرانُ الْمُبينُ»(حج/11) خسارت تو خيلي بزرگ است. بد نيست انسان گاهي يک خورده بنشيند و ببيند كه چه داده است و چه گرفته است؟ جواني‌ام را دادم. چه گرفتي؟ جواني‌ام را دادم، دوچرخه‌ام موتور شد. با جواني‌ات چه مي‌کني؟ در جواني‌ام گل زدم. آبشار زدم. با جواني خودت چه کردي؟ پر ارزشترين چيزها عمر است و ارزان ترين قيمتها اين است كه عمرمان را مي‌بازيم. مي‌ارزد كه يک مقداري انسان روي اين حسابها فکر کند. وقتي انسان خسارت مي‌بيند بايد حساب کند که چرا خسران مبين است؟ به خاطر اينكه نرخ قالي و فرش در بازار كم شده است ولي در اينجا عمرمان است. سرمايه‌اي که مي‌بازيم، عمر است. تمام بازاري‌ها و تجار درخسارتشان ضرر مي‌بينند. خسارت مجازات است. پنکه است. بخاري است. فرش است. خانه است. ما آن چيزي را كه مي‌بازيم و قرآن روي آن تاكيد مي‌كند، عمر است. گاهي آدم مي‌بازد و ضرر مي‌کند. قالي از بين مي‌رود. کشتي غرق مي‌شود. ماشين تصادف مي‌کند اما ديگر به جهنم که نمي‌رود. آقا يک موقع آدم پولش را گم مي‌کند، ولي او را كه کتک نمي‌زنند. اگر آدم در دنيا خودش را گم کند، عمرش را گم کند، استعداش را گم کند، کتک هم مي‌خورد. اين خسران مبين است. نمي‌گويد: حالا که سکه گم کرده‌اي، در پناه خدا تا سال ديگر. مي‌گويند: سکه‌ات را گم کرده‌اي؟ در گوشت مي‌زنند. يعني گاهي آدم چيزي را که گم مي‌کند، کتک هم مي‌خورد. چرا قرآن به اين که آدم عمرش را هدر بدهد خسران مبين مي‌گويد. چون اگر عمر به هدر برود کتک دارد. و مثل قالي نيست که اگر آتش بگيرد، کتک ندارد. همه چيزهايي که هدر برود جماد است. انسانيت ما به هدر مي‌رود. چيزهايي ديگر در خسارت قابل برگشت هست، اما عمر ديگر قابل برگشت نيست. به همين خاطر قرآن اين را خسران مبين گفته است. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: بشر قيمت در بهشت است. ارزانتر از بهشت کار بکني، باخته‌اي. ماه رمضان است. براي اين که انسان مواظب باشد كه خسارت نکند، بايد چند دقت داشته باشد: 1- شرايط معامله 2- شناخت جنس3- شناخت مشتري 4- شناخت زمان 5- شناخت مکان 6- شناخت آفات
اگر آدم روي اينها شناخت داشته باشد، خسارت نمي‌کند. جنس شما چيست؟ عمر و جواني‌ات را براي چه كاري صرف كردي؟ خودت را مي‌شناسي؟ تو خليفه‌ي خدا هستي. گاهي وقت‌ها تا به آدم مدير کل مي‌گويند، مي‌گويد: پس مدير کل هستم. مدير کل که چيزي نيست. وکيل و وزير که چيزي نيست. تو خليفه خدا هستي. تا به انسان مي‌گويند: مدير مدرسه، مدير کارخانه، مدير عامل، خودش را مي‌گيرد. همين که يک پستي گرفت، فوري مي‌گويد: آنها چه كساني بودند؟ شما چه كساني هستيد؟ حيف که عمرمان تلف مي‌شود. دانشگاه تعطيل است، خوب تعطيل باشد. مگر مطالعه مردم دانشگاه است. اصلا درسي که آدم براي نمره بخواند كه درس نيست. آدم بايد درس را به خاطر درس بخواند. حالا نمره بود، بود. نبود، نبود. اصلا دبيرستانها تعطيل است. خوب تعطيل باشد. حيف است من بي کار باشم. آقا قيمت اين نوار صد تومان است. حالا با کم و زيادش فرقي نمي‌كند. روي يک نوار صد توماني صداي گربه ضبط نمي‌کني. مي‌گويي: حيف است. خوب خدا در مغز تو يک نوار شصت ساله گذاشته است. اين نوار شصت ساله را با هر حرفي پر نکن. خودت را بشناس. تو خليفه خدا هستي.
2- شناخت مشتري: مشتري تو چه کسي است؟ مي‌خواهي او را به خدا بفروشي؟ ممكن است بعضي از شما وقتي كه مهمان داريد، فلان غذا را در فلان ظرف بريزيد. غذا را در ظرف ساده بريزيد، اما هرچه مهمان مهمتر بود غذاي شما، لباس شما بهتر مي‌شود. لباس خوبت را گذاشته‌اي که براي مهمان با كلاست بپوشي. خوب وقتي مي‌خواهي پيش خدا بروي، لباس خوبت را بپوش. در مسجد مي‌روي، لباس خوب بپوش. عطر را براي كجا گذاشته‌اي؟ مي‌خواهي با خدا حرف بزني در حالي كه معطر هستي با خدا حرف بزن. مسواک را براي كجا گذاشته‌اي؟ مي‌خواهي با خدا حرف بزني، مي‌خواهي قرآن بخواني مسواک کن. اصلا مشتري چه کسي است؟ خداست. آن وقت چه خدايي است؟ خدايي که ماه رمضان را قرار داده است، براي اين که ما را بيامرزد. اگر در ماه رمضان يک آيه از قرآن را بخواني، مثل اين است که شما تمام قرآن را در غير ماه رمضان بخواني. يعني ثواب کل قرآن خواندن را دارد. خيلي مهم است. ضمنا اگر خدا توفيق بدهد، يک دور تفسير صوتي را شروع کرديم که در حدود دويست و پنجاه نوار است كه داريم آن را ضبط مي‌كنيم. راديو هم امسال ماه رمضان از ساعت 15/8 تا 9 هر روز صبحها آن را مي‌گذارد که برادر بزرگوارمان جناب آقاي پرهيزگار که نفر اول قاري در کل کشورهاي اسلامي شد، قرآن را مي‌خواند. ايشان در حجاز و مصر از همه قاري‌هاي دنيا بهتر شدند. برادر عزيزي هم ترجمه مي‌کند. من هم يک تفسير مختصري براي بي حوصله‌ها و مسافرها و زنهاي خانه دار، مردها، هرکسي که وقت مطالعه ندارد نوشته‌ام. يک مقدار با قرآن آشنا بشويم. زشت است ده سال از انقلاب ما برود و هنوز دانشجوي ما نتواند قرآن بخواند. زشت است كه يك فرهنگي نتواند قرآن بخواند. آموزش وپرورش تعطيل است. قرآن را باز کن. بگو: آقا شما دبير هستي، مي‌تواني قرآن بخواني. من هم دبير هستم نمي‌توانم قرآن بخوانم. ماه رمضان هم ماه قرآن است. چطور ما نمي‌دانيم هفته دندانپزشکي چه موقع است؟ يک ماه داريم كه ماه قرآن است. ماه رمضان بنشينيم قرآن خواندن را ياد بگيريم. شناخت جنس، عمر، شناخت مشتري را گفتيم. خدا جنس کم هم مي‌خرد. يک آيه ديگر مي‌گويد: اگر يک سر سوزن هم کار بکني خدا مزدت را مي‌دهد.
4- شناخت زمان: آدم زمان را بشناسد. خيلي خوب است که بفهمند در کجا زمان را بشناسد. در ماه رمضان دعا مستجاب مي‌شود. نفس کشيدن ثواب سبحان الله را دارد. عبادت قبول است. ماه رمضان ماه رحمت است. اول ماه رمضان رحمت است. وسط ماه رمضان مغفرت است. اين را ديشب در فروع کافي ديدم. ماه رمضان، ماه رحمت است. مثلا اگر شما که در خانه نماز مي‌خواني بگويند: چون در خانه نماز مي‌خواني به تو تلويزيون سياه و سفيد مي‌دهند. ولي اگر در مسجد بيايي، تلويزيون رنگي مي‌گيري. خدا مي‌داند که مسجدها پر مي‌شود. مي‌گويند: آقا نمازت در خانه يک رکعت است ولي نماز تو در مسجد ميليونها رکعت حساب مي‌شود. اگر نماز جماعت بخواني خيلي ثواب دارد. ما خيلي باورمان نشده است، که نماز جماعت چقدر ثواب دارد؟ چرا يک جايي را نداريم که هزار و پانصد نفر به آنجا بروند و نماز بخوانند. اين به خاطر اين است که باورمان نشده است و به شوخي گرفته‌ايم.
5- شناخت مکان: آدم بايد کجا عبادت کند؟ «اللهم احرسني بحراستك و احفظني بحفظك و اكلأني بكلاءتك و ارزقني حج بيتك الحرام في عامنا هذا و في كل عام و زيارة قبر نبيك و لا تخلني يا رب من تلك المشاهد الشريفة و المواقف الكريمة»(مصباح‏المتهجد، ص‏587)، حج بهترين مکان است. يک رکعت نماز خواندن در مسجد الحرام ثواب يک ميليون رکعت نماز، يا صد هزار ركعت نماز را دارد. بهترين مکان‌ها مساجد و مشرف شدن به زيارت يکي از اوليا خدا است. امام زين العابدين(ع) وقتي مي‌خواهد به مسجد برود، در مسجد را مي‌گيرد و مي‌گويد: خدايا اين مسجد، سالن پذيرايي است من هم مهمان تو هستم. از من پذيرايي کن و از تو مي‌خواهم که مرا ببخشي. آدم کارش را بداند. کار ما آفت دارد. آفت کارها چيست؟ آفت کارها يکي از اين سه مورد است. يعني ريا، غرور، حبط از آفت کارها است. بعضي کارها با ريا خراب مي‌شود. خسارت است. آقا من اين همه لباس شستم. بله لباس شستي اما روي بندي که انداختي، جلوي بند باد بود و همه لباسها را پايين ريخت. بسياري از آدم‌ها صبح تا شام زحمت مي‌کشند. بد نيست يک آيه قرآن بخوانم. قرآن مي‌گويد: روز قيامت دو گروه آدم داريم. يک گروه آدمها «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ»(غاشيه/3)، «عامِلَةٌ» يعني جان کنده است. در عمل شرکت کرده است. خيلي زحمت کشيده اما «ناصِبَةٌ» فقط زحمتش مانده است. جان کنده است. عمرش را داده است. جواني‌اش را داده است اما چون خدا نبوده است، اجري هم نبوده است. خيلي وقتها در کيسه‌اش پول است اما کيسه‌اش سوراخ داشته است. «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ» آيه قرآن است. جان کنده است ولي هيچ چيزي ندارد. يگ گروه در مقابل اينها است. قرآن مي‌گويد: «لِسَعْيِها راضِيَةٌ»(غاشيه/9)، پس دو گروه داريم. يک گروه «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ» هستند. يک گروه «لِسَعْيِها راضِيَةٌ» هستند. يعني يک گروه که در دنيا کاري کرده‌اند، مي‌گويند: خوب شد ما يک کار خالص کرديم. خدا چند برابر مزد به ما داد. آن وقت خدايي که جنات مي‌گويد، خدايي که فردوس مي‌گويد، خدايي که «جَنَّاتِ عَدْنٍ»(توبه/72) مي‌گويد. خدايي که «جَنَّتي‏» مي‌گويد، يعني «فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي‏»(فجر/30-29)، يعني در بهشت خودم بيا، يک موقع مي‌گويد: در بهشت برو. يک موقع مي‌گويد: در بهشت خودم بيا. قرآن به بعضي‌ها مي‌گويد: «يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً»(دهر/5) يک موقع مي‌گويد: «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»(دهر/21) فرق اينها خيلي مهم است. فرشته‌ها در بهشت به يك سري جام مي‌دهند. يک سري از آدمها خوب هستند. فرشته‌ها به آنها جام مي‌دهند. به آنها ظرف غذا مي‌دهند. اينها «يَشْرَبُونَ» هستند. اما خدا به يک سري مي‌گويد: خودم به آنها مي‌دهم «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ»، اين «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ» غير از «يَشْرَبُونَ» هستند. «جَنَّتي‏» غير از «جَنَّات‏» است. «وَ حُورٌ عينٌ»(واقعه/22)، همسران بهشتي را به بهشتي‌ها مي‌دهند. «وَ كَواعِبَ أَتْراباً»(نبأ/33)، «كَواعِبَ» جمع کعب است. من نمي‌دانم در تلويزيون بگويم يا نگويم. طوري نيست قرآن است. کاعب به دختري مي‌گويند که سينه‌اش بالا آمده باشد. «وَ كَواعِبَ أَتْراباً» يعني شوهر دوست هستند. همديگر را درک مي‌کنند. مسئولاني پذيرايي مي‌کنند که وقتي به صورتشان نگاه مي‌کني «تَعْرِفُ في‏ وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعيمِ»(مطففين/24) طراوت و خرجي و شادي در صورتشان پيداست. «يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ»(واقعه/17)، «بِأَكْوابٍ وَ أَباريقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعينٍ»(واقعه/18) يک خبرهايي است که ما آن را نمي‌فهميم. حدود بيش از هزار آيه درباره قيامت و وضع جهنم و بهشت هست. آن وقت از آن طرف يکدسته از افراد هستند که «لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَريعٍ»(غاشيه/6) غذايي به جز ضريع ندارند. ضريع يک گياه بد بو و تيغ دار است. آب که مي‌خورند غصرين چرک و خون است. حالا مي‌گوييم: آقا اگر غذايي بد بو است، نمي‌خوريم. نمي‌شود كه نخوري. «فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهيمِ»(واقعه/55) هم غذا مي‌دهد و هم مجبور هستي كه بخوري. خلاصه‌اش اينکه يک بهشت با آن همه امتيازات داريم. يک جهنم هم با آن همه خطر داريم. مردم خيلي کف زدن را دوست دارند. پس يک گروه چنين هستند. يک گروه هم «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ» هستند. (توبه/72). «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ»(يس/58) اين دو خيلي فرق مي‌کنند. «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ»(عصر/2-1)، قسم به زمان، انسان يک عمري دارد که مي‌تواند اين عمر را به هوي و هوس بفروشد. عمرش را به بطالت بگذراند. جک گفتيم. چند نفر را دست انداختيم و مسخره کرديم. چهار هزار تومان گيرمان آمد. متلک گفتيم. چند نفر را چاپيديم. از چند نفر کلاهبرداري کرديم. يک زندگي خيلي ساده را به چند عياشي فروختيم. حالا اين را هم به شما بگويم. اينطور هم نيست که اگر دروغ بگويي به جايي برسي. عمر سعد به كربلا رفت تا امام حسين را بکشد و فرماندار ري بشود. امام حسين را کشت. فرماندار ري هم نشد. شمر سر امام حسين را بريد که پست بگيرد ولي پست نگرفت. سر شمر را بريدند به سگها دادند. سگها شمر را خوردند. خولي آن جنايت را کرد که پست بگيرد ولي در خانه‌اش ريختند و ديدند در مستراح زير سبد است. لذا اين طور هم نيست که هرکس هر جنايتي بکند به دنيا مي‌رسد. قرآن مي‌گويد: کسي که براي دنيا محلک بزند، اين طور نيست که به او حق بدهيم. «فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ»(اسراء/18) اگر بخواهيم به او مي‌دهيم. لذا يکي در سرش مي‌زد و مي‌گفت: باختم. خودش را مي‌زد و مي‌گفت: باختم. دورش را گرفتند. گفتند: چه شده است؟ گفت: به من گفتند به کربلا برو و امام حسين را بکش. به تو جايزه مي‌دهيم. من ده درهم خرج خودم و اسبم کردم. رفتم امام حسين را کشتم. حالا که برگشته‌ام شش درهم به من داده‌اند. يعني هم قاتل امام حسين شد و هم از نرخ اصلي جازد. بسياري هستند كه گناه مي‌کنند به دنيا هم نمي‌رسند. اينها خسران مي‌بينند. ماه رمضان است. دعايتان خيلي روي اين کلمه‌ها باشد. اصلا در قنوت نمازتان اين دعا را بخوانيد «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مِنَ الْخاسِرينَ يَوْمَ الْحِسابِ». حالا به يک کسي زمين شهري دادند، به يکي هم ندادند. قرعه شد و به نام يکي پيکان درآمد. به نام يكي هم در نيامد. به يكي فرش رسيد، به يكي هم نرسيد. در دنيا پشم و نخ و يخچال است اما خسران اين است که يکباره مي‌بيني هيچ چيز نيست و بايد به دوزخ ابدي بروي. خدايا تو را به آبروي اوليا‌ات ما را روز قيامت از خسران مبين‌ها، از خسارتها، ازحسرتهاي بزرگ دور بدار. خدايا عزيزاني که عمرشان را به بهشت و رضاي تو در جبهه‌ها فروختند، خدايا روحشان را از ما راضي و به بازماندگاشان صبر و اجر مرحمت بفرما. بار ديگر مي‌گويم که دعاي ما اين باشد. خدايا ما را از خاسرين و زيانکاران قرار نده. از آنهايي که عمرمان را به بطالت مصرف کنيم و روز قيامت شرمنده باشيم قرار نده. اهداف شهدا را تعقيب کنيم. خدايا توفيق چنين کاري را به ما مرحمت بفرما. به کلاسهاي قرآني که در تلويزيون توسط جناب آقاي رباني گذاشته شده است، گوش بدهيد. زشت است كه ده سال از انقلاب مي‌گذرد ولي آدم نمي‌تواند قرآن بخواند. حالا که تلويزيون اين کلاسهاي قرآن را گذاشته است يک مقدار حوصله کنيد. انشاءالله که قرآن خواندن را ياد بگيريم. خدايا خدايا، تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»