1367/10/15 حجاب، لباس بايگاني سالانه - 1367



بسم الله الرحمن الرحيم

در خدمت خواهران و برادراني در دانشكده پرستاري هستيم، ولي بحث زماني پخش مي‌شود كه نزديك 17 دي است. 17 دي روزي است كه رضا شاه ملعون به مأموريت خودش درباره كشف حجاب اقدام كرد و ما تصميم گرفتيم كه بحث لباس را در اينجا مطرح كنيم.
- عناويني كه در روي تخته سياه نوشته‌ام؛ كرامت و قداست لباس، صرفه جويي در لباس، رابطة لباس با نماز، لباس شهرت، آفات لباس، تهيه لباس براي محرومين به خصوص وقت زمستان، لباس تشويق، لباس يونيفورم، لباس شناسايي، شناخت انگيزه‌هاي خودنمايي، مسئولين و اينكه شخصيتها چه لباسي بايد بپوشند، زن و مرد لباس مشترك مي‌توانند داشته باشند، يا نه؟ لباس نازك، توجه به غرائزانسان در لباس و. . . است.
بالاخره دختر يك لباسي، پسر يك لباسي، جوان يك لباسي، و پير يك لباسي مي‌خواهد. خواسته‌هاي طبيعي را بايد در نظربگيريم و سي چهل عنوان ديگر كه من مي‌ترسم فرصت نشود تا بگويم. بحث ما بحث مورد نيازي است چون انسان از وقت تولد تا بعد از مرگ سر و كارش با لباس است و اگر يك زماني مردم تصميم بگيرند تا در لباس صرفه جويي كنند شايد درصد بالايي از مشكلاتشان به خاطر همين صرفه جويي حل شود.
- بحث اول: لباس مقدس است، لباس نعمت است، كرامت است. خدا به حيوان لباس نداده به انسان لباس داده شما يك چيزي را كه همينطور عادي و معمولي تلقي مي‌كنيد در پارچه نمي‌پيچيد اما يك چيزي را كه ارزش دارد در كاغذ كادويي مي‌بنديد. هر چيزي كه ارزش دارد، حجاب هم دارد. مرد و زن هر دو بايد لباس داشته باشند و اين از كرامتها و الطافي است كه خداوند براي انسان قرار داده است و لذا قرآن هم مي‌فرمايد: كه خداوند نعمت لباس را براي شما قرار داده است. اصلاً خداوند لباس را در قرآن به عنوان يك نعمت تلقي كرده است.
بعضي از لباسها قداست هم دارند و در قرآن داريم كه: پيراهن يوسف را انداختند روي چشم پدر. پدر نابينا، بينا شد. يعني اين لباس، اين نخ‌ها و پنبه‌ها به خاطر اينكه در جوار حضرت يوسف بودند، كرامت پيدا كردند. شهيد را مي‌گويند با لباس خود دفن كنيد و روز قيامت با همان لباس محشورمي شود. يعني شهادت به لباس كرامت مي‌دهد. بر عكس داريم كه اگر افراد پستي لباسي را پوشيدند، شما لباس افراد پست را نپوشيد.
بقبل شاعري بود كه حدود 94 سال عليه دستگاه بني اميه و بني عباس شعر گفت. 20 سال از دياري به دياري ديگر تحت تعقيب و فراري بود. بعد از 20 سال بعد از نماز صبح در سن --- سالگي ايشان را شهيد كردند. اين پيرمرد قبرش در شوش دانيال است. امام رضا(ع) وقتي شعرهايش را شنيد، لباس خودش را به او جايزه داد. (كرامت و قداست لباس) و امام رضا(ع) فرمود: قدر اين لباس را بدان. هزار شب و هر شبي هزار ركعت نماز در اين لباس خوانده‌ام و يك ميليون ركعت نماز من در اين لباس خوانده‌ام. مردم قم هم جمع شدند تا اين لباس را از او بگيرند و خلاصه يك درگيري هم در قم سر لباس امام رضا(ع) پيش آمد.
آيت الله احمدي ميانه‌اي از علما و مدرسين قم كتابي تحت عنوان «تبرك» نوشته است. در آنجا 50 حديث از شيعه و سني نقل كرده كه اصحاب رسول خدا با لباس تبرك پيدا مي‌كردند و به همين خاطر هم گفته‌اند كه حتي مرده‌ها را هر كدام كه مكه رفته‌اند، در آن لباسي و پارچه‌اي دفن كنيد كه با آن احرام بسته‌اند يا لباسي كه با آن نماز خوانده‌اند و اينها قداستها و كرامت‌هاي لباس است. لباس نعمت است. لباس كرامت دارد به خصوص اگر لباس در بدن كسي باشد كه آن شخص، شخص كريمي باشد.
مسئلة ديگر صرفه جويي در لباس است. من يك حديثي را برايتان بگويم كه احتمالاً هم شنيده باشيد و اين حديث خوب حديثي است و اگر فيلم سازان لايق باشند، قابل نمايش هم هست.
يك روز پيامبر لباسي مي‌خواستند به اميرالمؤمنين علي(ع) گفتند: يك لباسي براي من تهيه كنيد. حضرت علي(ع) هم رفتند بازار و يك لباسي 12 درهم خريدند و آمدند. پيامبر ديد لباس گران است. فرمود: برويم بازار اگر صاحبش اين لباس را پس گرفت، يك لباس ارزانتري بخريم. با هم رفتند بازار. (در يك حديث داريم تنهايي در يك حديث داريم با هم رفتندبازار) يك لباس خريدند چهار درهم. همين طور كه مي‌رفتند بروند بازار ديدند كنيزي گريه مي‌كند. گفتند: چه شده است؟ گفت: مسئولم پول داده من چيزي بخرم ولي من پول را گم كرده‌ام، حالا مي‌ترسم كتكم بزند. گفتند: پولت چقدر بود؟ گفت: چهار درهم. چهار درهم به او دادند كه او كتك نخورد. از اين 12 درهم 4 درهم آن رفت و شد 8 درهم. رفتند بازار پيزاهني خريدند چهار درهم و برگشتند. در راه كه بر مي‌گشتند ديدند برهنه‌اي پيراهن مي‌خواهد. دعامي كند كه خدا جزاي خير بده به كسي كه به من لباس بدهد. همان پيراهني كه خريده بودند را دادند به او و دوباره برگشتند بازار يك پيراهن چهار درهمي ديگر خريدند وقتي برگشتند باز كنيز را ديدند كه گريه مي‌كند گفتند: ديگر چه شده؟ گفت: تا حالا گريه مي‌كردم كه پولم گم شده است، حالا گريه مي‌كنم براي اينكه دير كرده‌ام. گفت: بيا برويم. رفتند در خانه مسئولش. آن مسئول كنبز گفت: چون شما آمده‌ايد در خانه‌ام، من اين كنيز را براي هميشه آزاد مي‌كنم.
آن وقت پيامبر فرمود: اين خوب 12 درهمي بود. كنيزي را آزاد كرد و دو تا برهنه را پوشاند. فقط عنايتي كه شد يك مقدار ما در مورد لباس صرفه جويي كرده‌ايم. ما 50 ميليون آدم هستيم در ايران كه اگر مقداري در لباس صرفه جويي كنيم هيچ كس در ايران خودمان و شايد در بعضي كشورهاي ديگر از سرما اذيت نمي‌شود. هيچ مانعي ندارد كه آدم جورابش را وصله كند در حالي كه مي‌دانيم در بسياري از مناطق محروم ايران، بچه‌هاي كوچولو مي‌روند مدرسه وپاهايشان يخ مي‌كند و پدر آنها پول جوراب ندارد و ما جوراب گل دار مي‌خريم اينقدر تومان گرانتر و مي‌گوييم عوضش قشنگ است. اگر كمي صرفه جويي كنيم پاي بچه‌هاي فقير يخ نمي‌كند.
در اين حديث مي‌خواهيم پيامبر ما يك مقداري صرفه جويي كرد، كنيزي آزاد شد و دو تا برهنه پوشانده شد. به اميرالمؤمنين گفتند كه چرا اين قدر لباست وصله دارد؟ فرمود: اين لباس ساده --- تا فايده دارد: فايدة لباس ساده چيست؟ «يَقْتَدِي بِهِ الْمُؤْمِنُونَ»(نهج‏البلاغه، حكمت 103) مردم وقتي ديدند اين لباس ساده است ديگر غصه نمي‌خورند. يك شيك پوش كه وارد دبيرستان دخترانه مي‌شود، خدا مي‌داند كه از نظر روحي يك كودتا مي‌كند، چون همه دخترها نياز دارند ولي پدر آنها پول ندارند. ناراحت هستند و بالاخره ممكن است انتقام از اين شيك پوش بگيرند. خيلي هم شيك پوش‌ها كيف نكنند كه ما شيك مي‌گرديم. يك زماني هم ممكن است اين به يك حالت هيجاني تبديل شود، ساده بپوشيم تا اين سادگي را ديگران هم ياد بگيرند.
«يَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ»(نهج‏البلاغه، حكمت 103). لباس ساده قلب را آرام مي‌كند، چون انسان وقتي لباسش شيك شد بد نفسي مي‌كند. «كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏»(علق/7-6). انسان هم كه ديد خيلي سوپر دولوكس است، مقداري بد نفسي مي‌كند. «يَقْصِدُ بِهِ الْمُبَالِغُ»(المناقب، ج‏2، ص‏96). لباس ساده صرفة اقتصادي هم دارد. «أَحْصَنُ لِفَرْجِي»(المناقب، ج‏2، ص‏96). از نظر حفاظت لباس اينكه، لباس ساده هيچ وقت تحريك نمي‌كند. لباس شيك در جامعه تحريك به وجود مي‌آورد. حفاظت هم بيشتر با لباس ساده مي‌شود(حفاظت جنسي)
«هَذَا أَبْعَدُ لِي مِنَ الْكِبْرِ»(المناقب، ج‏2، ص‏96)، «أَشْبَهُ بِشِعَارِ الصَّالِحِينَ»(المناقب، ج‏2، ص‏96)
به امير المؤمنين(ع) گفتند: چقدر لباست ساده است؟ فرمود: من كه لباس ساده بپوشم مردم هم به من نگاه مي‌كنند و ياد مي‌گيرند. آدمي كه لباس ساده پوشيد، از نظر روحي آدم متواضعي است و برايش صرفة اقتصادي هم دارد، ديگران را تحريك جنسي هم نمي‌كند و در اين حالت از تكبر هم انسان به دور است. اين بياني است كه در روايت‌هاي مختلف داريم.
صرفه جويي در لباس براي ما يك اصلي است. مسأله ديگر رابطه لباس با نماز است.
در جامعه دو رقم آدم داريم، بعضي آدم‌ها مي‌گويند: «حيف از لباس»! ولي اسلام مي‌گويد: «حيف از نماز». حديث داريم كه بهترين لباس را براي نماز بپوش. بعضي‌ها كه مي‌خواهند نماز بخوانند، مي‌گوييم: «لباس خوب بپوش» مي‌گويد: آخر اتوي آن به هم مي‌خورد. در مسجدها ديده‌ايم اينهايي كه كت و شلوار قشنگ دارند، آنرا در مي‌آورند و باهمان لباس ساده نماز مي‌خوانند. بعضي‌ها هم ممكن است كه لباسشان احتياط داشته باشد. حالا ما بدبين نباشيم شايد ترشحي شده و احتياط دارد.
به هر حال بعضي‌ها مي‌گويند: حيف از لباس، اتوي آن به هم مي‌خورد! ولي بايد گفت: حيف از نماز. امام حسن مجتبي(ع) وقتي مي‌خواستند نماز بخوانند، بهترين لباس خود را مي‌پوشيدند. گفتند چرا چنين مي‌كني؟ فرمود: «اتجمل لربي»؛ «مي خواهم پهلوي خدا كه مي‌روم، زيبا باشم» من بهترين لباس را مي‌پوشم براي خدا، ولي شما بهترين لباس را مي‌پوشيد براي خلق خدا. «فَأَتَجَمَّلُ لِرَبِّي وَ هُوَ يَقُولُ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ فَأُحِبُّ أَنْ أَلْبَسَ أَجْمَلَ ثِيَابِي»(عوالي‏اللآلي، ج‏1، ص‏321). خدا در قرآن سفارش كرده: وقتي مي‌خواهيد وارد مسجد شويد بهترين لباس خود را بپوشيد. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنِ اتَّقَى عَلَى ثَوْبِهِ فِي صَلَاتِهِ فَلَيْسَ لِلَّهِ اكْتَسَى»(من‏لايحضره‏الفقيه، ج‏1، ص‏206). حديث داريم هر كس حيفش بيايد لباس را براي نماز بپوشد، بگويد اين لباس باشد براي عروسي، اين لباس باشد براي ميهماني، نماز را با همين لباسها و از اين پارچه‌هاي ارزان مي‌خوانيم، خدا هم او را از لباس خوب محروم مي‌كند. «فَلَيْسَ لِلَّهِ اكْتَسَى».
يك زني آمد پيش پيامبر و فرمود كه: من يك پارچه برايتان آورده‌ام كه اين پارچه را با دست خودم بافته‌ام و اين پارچه خوبي است. گفتند كه: اين پيامبر هديه را قبول كرد و پوشيد بعد وقتي آمد يك نفر گفت: يا رسول الله لباس قشنگي داري، مي‌شود را اين را به من بدهي؟ فرمود: بله و آن لباس خوب را به او داد. مردم گفتند: چرا اين لباس را از پيامبر گرفتي؟ گفت: من براي تبرك گرفتم. به ما سفارش شده بهترين لباستان را وقت نماز بپوشيد. لباس اگر از مرز اسلام بيرون برود، همه‌اش مي‌شود آفت.
- لباس شهرت؛ در اسلام پوشيدن لباس شهرت ممنوع است. انسان نبايد يك جوري لباس بپوشد كه وقتي راه مي‌رود، بگويند: عجب! اگر كسي يك لباسي بپوشد كه مردم نشانش بدهند، چشمها متوجه او شود، لباسي باشد كه هيچ كس نپوشيده باشد، لباسي كه مردم بگويند فلاني فلان لباس را پوشيده، زلفشان را، كلاهشان را، ممكن است لباس روحاني را هم بپوشد ولي يك جوري قيافه‌اش را درست مي‌كند كه همه مي‌گويند: «اين كيست»؟ كسي اگر لباس شهرت بپوشد، روايات شيعه و سني داريم كه گناه و ممنوع است.
شهرت دو رقم است: حديث داريم كه «نها أن شهرتين» پيامبر از دو شهرت نهي كرد، يكي شهرت تجمل و يكي شهرت زهد و(سادگي). آخر بعضي‌ها شيك ترين لباس را مي‌پوشند تا مشهور شوند و بعضي‌ها هم ساده مي‌پوشند تا مشهور شوند. هر دوي آن كلك است. كسي اگر مبلمان اتاقش را درست كند 100 هزار تومان، 200 هزار تومان، 300 هزار تومان، بيشتر و كمتر و به صورت عالي ترين فرم خودش را درست كند كه بگويند فلاني در فاميل و درمحله تك است، اين يك رقم شهرت طلبي هست. كسي هم اگر روي نمد بنشيند، با اينكه دارد آن هم يك رقم شهرت است. چون مي‌خواهد كه بگويند فلاني روي نمد مي‌نشيند. هر دو خطر ناك است و انسان بايد مواظب باشد كه اگر از بنز فرار مي‌كند، گير گاري نيفتد كه هر دو پز است. خوشا به حال كسي كه خودش را بتواند در اين جا تنظيم كند و بداند كه كجا بايد چه لباسي را بپوشد. روايت داريم كه رسول خدا فرمود: «اي اباذر لباسي بپوش تا قلقلك نشود» قلقلك شدن گاهي به گراني است و گاهي به ارزاني است، هيچ فرقي نمي‌كند. هر دو، راه نفوذ شيطان است. شيطان از هر راهي مي‌تواند در انسان نفوذ كند.
لباس در جامعه ما چيست؟ در جامعه ما لباس وسيله فساد مي‌تواند باشد. وسيله تفاخر مي‌تواند باشد، با كمال تأسف وسيله خودنمايي و ريا مي‌تواند باشد. لباس خيلي نقشها مي‌تواند داشته باشد. و اصولاً هر كسي هر لباسي مي‌پوشد، نشاندهنده اين است كه در روح او چه ميگذرد. كسي كه هر لباسي را پوشيد، از فرم لباس معلوم مي‌شود كه در درون چه فكري مي‌كند. آن كسي كه در درون مي‌گويد: زنده باد شهوت! اين جز به تن فكر نمي‌كند و لذا در انتخاب لباسش هم سعي ميكند هر چه بيشتر تن خودش را نشان بدهد.
گاهي هم لباس به معناي حجاب، پوشش و كرامت است. يكي مي‌گويد اصالت با كرامت است و يكي ميگويد اصالت با بدن است. لباسها نشان دهنده تفكر انسان است و خيلي از افرادي كه بد لباس هستند و بد حجاب هستند، واقعيتش اين است كه اين مسأله يك ريشة رواني دارد، اين سواد ندارد، كمال ندارد، آن كمالي كه مردم را به خود جذب كند را ندارد. مي‌آيد و با لباس مي‌خواهد. . .
مغازه دارها هم همينطور هستند، بيشترين لامپ را لبو فروش‌ها و خربزه فروش‌ها و خيار فروش‌ها روشن مي‌كنند. كل مغازه‌اش هزار تومان هندوانه است، اينقدر لامپ زده كه انگار قالي ابريشم مي‌فروشد. انسان مانند مشك آب است، مشك كه آبش كم مي‌شود لق لق آن بيشتر مي‌شود.
پول خورد سرو صدايش زياد است. كبابي كه بيشتر دمبه دارد، دودش بيشتر است. سيخ‌هايي كه گوشتش زياد است دودش كمتر است. آن خانمي كه بد حجاب است، كمبود دارد، كمالي كه مردم به آن توجه كنند در وجودش نيست و نمي‌داند كه چه كند. خود را يك جوري درست مي‌كند كه بلكه ظاهرش جلب توجه كند. بي كمالها نياز به تبليغ دارند. روغن نباتي قو هر چه كه بگويد من طعم كره دارم، همه مي‌دانند كه چيست. ولي هميشه تبليغات زياد مال چيزهايي است كه تو خالي است مانند طبل تو خالي، مشكي كه آب در آن كم است، پول خورده و. . . هميشه هر جلوه‌اي مال آدمهايي است كه عقده دارند. آدمي كه عقده ندارد هيچ دليلي ندارد كه من اينقدر. . . و راحت هستند.
ويراژ دادن موتوري‌ها وماشين‌ها هم همينطور است. مصنوعي حرف زدن هم همينطور است. آدم اگر حرف حسابي داشته باشد، راحت حرف مي‌زند. هي پيچ دادن به حرف‌ها، تغيير دكورها، تغيير لامپ‌ها، تغيير. . . تغيير. . . . اين تغيير و تحول‌ها خيلي هايش نشان دهنده يك چيزهاي ديگري است.
حالا اگر زياد مثال بزنم ممكن است هر مثلي به كسي بر بخورد، واقعيت آن اسراف است. من در يك كشور بودم كه در اين كشور اگر كسي بيشتر از يك لامپ روشي مي‌كرد، او را مي‌گرفتند. گفتيم: چرا؟ گفتند: چون اين كشور مقروض است. چون مقروض است، برق را به كشور ديگر مي‌فروشد و بسياري از قرض هايش را با فروش برق داده است. وقتي يك نمايشگاه دولتي خواستيم برويم و از نمايشگاه ديدن كنيم، سالن‌هاي متعددي بود. هر سالني را ميرفتيم، سالن را روشن مي‌كردند و به سالن بعدي كه مي‌رسيديم، سالن قبلي را خاموش مي‌كردند. و ما از طرف وزير امور خارجه آنها بدرقه مي‌شديم و به حساب آنجا يك شخصيتي مهم تلقي شده بوديم.
لباسي كه قرآن مي‌گويد: «يواري سبئاتكم» خدا مي‌گويد: «لباس دادم تا عيب هايتان را بپوشاند» ولي ما اين لباس را وسيله جلوه عيوب قرار داديم.
- لباس تشويق؛ گاهي در اسلام افرادي با لباس تشويق مي‌شدند. مي‌آمدند لباس را به عنوان تشويق مي‌گرفتند. در جنگ خيبر حضرت رسول(ص) لباس خود را براي تشويق به اميرالمؤمنين دادند. امام رضا(ع) لباس خود را به بقبل شاعر براي تشويق دادند.
- لباس براي محرومين؛ خيلي‌ها سرما خوردند و لباس گران است. لباس براي محرومين معنايش اين نيست كه انسان لباس كهنه هايش را بدهد. فاطمة زهرا(س) در شب عروسيشان زن بي لباسي را ديد، و خود لباس عروسي را به او داد. در دعاي ماه رمضان مي‌خوانيم: «اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ»(المصباح‏كفعمي، ص‏617) خدايا! برهنه‌ها را بپوشان. ميدانم هر كدام از شما از برهنه‌ها تصوري داريد. باز نمي‌توانم اسم كشور را ببرم، حيف است كه ما به خاطر همين سياست خارجي، خيلي از چيزها را نمي‌توانيم بگوييم. ميليون‌ها برهنه كنار خيابان‌ها نشسته‌اند. ما حديث داريم كساني كه مي‌گويند: «يا حجة ابن الحسن عجل علي ظهورك» خيلي نگويند. چون اگر امام زمان بيايد هر كه دو سه لباس داشته باشد، لباس هايش را مي‌گيرد و به برهنه‌ها مي‌دهد. اين طور نيست كه بگويد: «لباس شما در چمدان خودتان باشد من مي‌آيم» بالاخره. . . اين طور نيست.
كساني كه منتظر ظهور امام زمان هستند بايد بدانند كه امام زمان، لباسشان خيلي ساده است. مثل لباس علي بن ابي طالب و كساني كه واقعاً منتظر امام زمان هستند، بايد زندگي خود را واقعاً روي شمعك بياورند. ماشين‌هايي كه مي‌خواهند ماشين‌هاي خراب را بكسل كنند، قدرت مانورشان خيلي كم است. كسي كه امت فقير جهان را ميخواهد به نوا برساند، بايد از خودش كم بگذارد. امام صادق(ع) فرمود: هر كس برادر برهنه‌اي را در زمستان يا تابستان بپوشاند، حق است بر خدا كه او را بپوشاند از بهترين لباسهاي بهشت و سكرات مرگ برايش آسان شود. حديث داريم: اگر كسي برهنه‌اي را بپوشاند هفت هزار فرشته را خداوند مأمور مي‌كند كه بر او درود فرستد. در حديث ديگري است كه: اگر انسان لباسي را به محرومي بدهد كه بپوشد، تا مادامي كه حتي يك نخ از اين لباس در جاست او در ضمام خداست. يعني خداوند او را تضمين و بيمه ميكند و در بيمه خداوند است. امام سجاد فرمود: كساني كه لباس دارند و ميدانند افرادي برهنه هستند و نمي‌دهند، خداوند او را از صورت به جهنم خواهد انداخت. هم چنين حديث داريم: كه شب معراج پيامبر در آسمان افرادي را ديد كه به دوزخ مي‌برند و صحنه‌هاي جهنم براي پيامبر مجسم شد. پيامبر ديد يك جايي نوشته «مَنْ أَرَادَ أَنْ لَا يَكُونَ عُرْيَاناً يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلْيَكْسُ الْجُلُودَ الْعَارِيَةَ فِي الدُّنْيَا»(الفضائل، ص‏152). هر كه مي‌خواهد در قيامت عريان محشور نشود، اگر لباسي دارد به بي لباس‌ها بدهد.
ما نمي‌دانيم بي لباسي يعني چه! كسي مي‌داند كه بچه‌اش مي‌آيد و مي‌گويد: مامان دست هايم يخ كرد، يا پايم يخ كرد، كفشهايم پاره است و آب به داخلش مي‌رود، برف به داخلش ميرود! داخل آن. . . و پدر و مادر از بچه خجالت مي‌كشد. در صورتي كه بعضي مي‌گويند شبرو كم است ورني مي‌خواهم، ساق كوتاه است من ساق بلند مي‌خواهم. ما نمي‌دانيم افرادي كه سرما مي‌خورند، خدا به ما چه خواهد كرد. يك مقداري روي لباس محرومين بايد فكر كنيم. البته لباس هم بايد لباس كهنه نباشد، بعضي از مقدسين بلد نيستند كه پول خرج كنند. پول خرج كردن هنر مي‌خواهد. هر كس حاجي است و خير و پول دار معنايش اين نيست كه عاقل است. اين قدر پول خرج كردن هنر مي‌خواهد كه امام سجاد(ع) مي‌فرمايد: خدايا يادم بده كه چگونه پول خرج كنم. دعاي مكارم الاخلاق است «وَ أَصِبْ بِي سَبِيلَ الْهِدَايَةِ لِلْبِرِّ فِيمَا أُنْفِقُ مِنْهُ»(صحيفه سجاديه، دعاى 20). يعني بسياري از افراد لباسي به كسي مي‌پوشانند ولي لباس ذلت است چون همه فاميل مي‌فهمند اين لباس. . . 50 متر پارچه را دو متر دو متر ميكند و به همه بچه‌هاي محله يا مدرسه ميدهد، يعني همه يك رقم لباس و همه مي‌فهمند كه اين لباس‌ها همان لباسهايي است كه از فلان مؤسسه آمده، چون همه يك رنگ است لباس را طوري ندهيد كه اين بچه ميان بچه‌هاي ديگر و اين زن ميان زنهاي ديگر معلوم شود، اين كار را به سر طلبه‌هاي قم يك وقت در مي‌آوردند. بعضي از اين افرادي كه پارچه هايشان بنجل ميشد مي‌آمدند يك عالمي را ميديدند در قم و مي‌گفتند: «آقا ما مخواهيم به اين طلبه هاخمس و سهم امام بدهيم، يك انبار پارچه داريم كه هيچ كس نمي‌خرد» اين‌ها را دو متر دو متر مي‌كردند و هر طلبه‌اي ميرفت پول بگيرد دو متر هم پارچه مي‌دادند. فردا هر كس اين پارچه را مي‌پوشيد، مردم مي‌فهميدند از پارچه‌هاي فلان بزاز است. يك جوري باشد كه معلوم نباشد. يعني اين پارچه مهر ذلت نباشد.
اميرالمؤمنين(ع) با قنبر بازار رفتند كه لباس بخرند. لباس قشنگتر 3 تومان، ساده‌تر 2 تومان. وقتي خريدند، حضرت علي(ع) لباس قشنگتر را به قنبر داد و لباس ساده‌تر را خودش برداشت، قنبر گفت: آقا من غلام هستم و تو ارباب هستي و وقتي سخنراني مي‌كني همه به تو نگاه مي‌كنند. حضرت علي(ع) فرمود: درست است ولي تو جوان هستي، جوان دلش مي‌خواهد كه شيك پوش باشد. اين قشنگ‌تر است و اين قشنگ‌تر مال تو كه جوانتر هستي. يعني بايد خواسته‌هاي طبيعي را در نظر گرفت. چرا اسلام طلا و ابريشم را براي زن حلال كرده؟ چون زن به طورطبيعي ميل به تجملاتش از مرد بيشتر است و لذا ابريشم و طلا كه براي مرد حرام است، براي زن حلال است. يعني يك مقدار در حرام و حلال‌ها و در اينكه چه لباسي را چه كسي بپوشد، بايد خواسته‌هاي طبيعي را هم در نظر گرفت.
يكي از مسائل مهم در لباس اين است كه انسان مواظب روح خود باشد. امام سجاد يك روز لباس شيكي داشت در خانه پوشيد و رفت بيرون يك خورده كه رفت نگاه كرد ديد خيلي شيك است برگشت. گفت: همان لباس خودم را بدهيد اين را نمي‌پوشم. گفتند: چرا؟ گفت: من امروز اين لباس راپوشيدم، مثل اينكه ديگر امام سجاد نيستم و دارم عوض مي‌شوم. آدم‌هايي هستند، پياده كه مي‌روند به كسي سلام نمي‌كنند، همين كه در ماشين نشستند از پشت شيشه نگاه مي‌كنند تا كسي را ببينند و به او سلام كنند يعني ما. . . .
«إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع) خَرَجَ فِي ثِيَابٍ حِسَانٍ فَرَجَعَ مُسْرِعاً فَقَال يَا جَارِيَةُ رُدِّي ثِيَابِي فَقَدْ مَشَيْتُ فِي ثِيَابِي هَذِهِ فَكَأَنِّي لَسْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ»(مكارم‏الأخلاق، ص‏111) امام سجاد با لباس شيك رفت بيرون «فَرَجَعَ مُسْرِعاً» زود برگشت خانه «فَقَال يَا جَارِيَةُ رُدِّي ثِيَابِي» گفت: همان لباس هر روزم را بدهيد اين لباس را نمي‌خواهم گفتند: چرا؟ فرمود: «فَكَأَنِّي لَسْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ». مثل اينكه يادم رفته من علي بن الحسين هستم.
گاهي وقتها انسان بايد مواظب باشد. برادر جان! اين لباس را كه پوشيدي، نمازت كه بهتر نشده! تقوايت كه بيشتر نشده! حالا ماشينت عوض شده و يا خانه‌ات عوض شده «إِنَّ الْجَسَدَ إِذَا لَبِسَ الثَّوْبَ اللَّيِّنَ طَغَى»(مكارم‏الأخلاق، ص‏111). امام صادق فرمود: لباسهاي نرم و نازك، بلند پروازي مي‌آورد. يك روز امام صادق بحث تكبر كرد. عبد الله بن ابي يعفور گفت: ‌اي امام صادق «مَا حَدُّ الْكِبْرِ قَالَ الرَّجُلُ يَنْظُرُ إِلَى نَفْسِهِ إِذَا لَبِسَ الثَّوْبَ الْحَسَنَ يَشْتَهِي أَنْ يُرَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ»(مكارم‏الأخلاق، ص‏113) تكبر چيست؟ فرمود: تكبر اين است كه آدم لباس‌هاي شيك بپوشد و بخواهد نگاهش كنند. تكبر چيست؟ تكبر اين است كه انسان لباس شيكي بپوشد و بخواهد كه مردم به او نگاه كنند. به همين خاطر امامان ما حتي بين مردم مي‌آمدند و لباس خوبتر مي‌پوشيدند، اما وقتي خودشان مي‌خواستند مناجات بكنند، دعا بخوانند، نماز شب بخوانند، لباس خشن مي‌پوشيدند.
يك روز سفيان صوري به امام گفت: آقا لباس‌هاي اميرامؤمنين ساده بود، چرا شما لباس قشنگ پوشيدي؟ فرمود: اين لباس قشنگ را براي مردم پوشيدم، ببين زيرش خشن است من لباس خشن را مي‌پوشم براي خودم و خدا، ولي براي مردم لباسم را خوب مي‌پوشم. اما تو چي؟
يك آخوندي بود كه او را اعدام كردند. او يك روز زمان طاغوت منزل ما آمد. خدا رحمت كند شهيد بزرگوار مفتح هم بود و يك عده ديگر هم از بزرگان بودند. از متوسطين بودند. نهاري در خانه ما بود. آن آقا كه اعدام شد، به مرحوم شهيد عزيز مفتح گفت: ما بايد چي باشيم و چي باشيم و چي باشيم و. . . خلاصه من خودم ميزبان بودم، غذا به آنها دادم با دو رقم خورشت. بعد كه آمد بيرون، يك خورده نان خشك در كيسه‌اش بود. آن نان خشك را برداشت و شروع كرد به خوردن نان خشك و گفت: ما بايد خود سازي كنيم. تا اين را گفت، من گفتم: آقا، تو در خانه من بودي و دو رقم خورشت خوردي، حالاروبروي اينها نان خشك مي‌خوري؟ اين كلك‌ها پيدا ميشود. انسان يك مدتي با كلك زندگي كند، ولي عاقبت ندارد.
ناصرالدين شاه به آقايان افطاري مي‌داد، يك سال جنايتي كرده بود. علماء تصميم گرفتند افطاري خانه‌اش نروند. دربار ديد كه بد مي‌شود، يك مشت طلبه مصنوعي درست كرد. دنبال يك آيت الله مصنوعي هم مي‌گشت و آن را هم پيدا كرد. يك خربزه فروش خيلي خوش قيافه كه ريش‌هاي سفيدي داشت. به او گفتند: آقا، اين پولها را بگير و يك ساعت بنشين و برو، ما فقط مي‌خواهيم گزارش تهيه كنيم. آنها آمدند افطاري كردند و رفتند. ناصرالدين شاه آخر وقت كه مي‌خواستند بروند، گفت: بايستند! نروند! گفتند: نه آقا آنها كار دارند منبري دارند. گفت: نه بگذاريد كه باشند. بالاخره ناصرالدين شاه آمد و آخر افطاري بود و دسر خربزه بود. تا خربزه را خورد گفت: اين خربزه شيرين نيست. يك مرتبه آيت الله علكي گفت: بايد بيايي در دكان خودم. خراب شد. يعني اگر خربزه فروش آيت الله شد دير يا زود لو ميرود.
مردها بايد خودشان را براي زنها آرايش كنند آن هم براي زن خودش. زن هم همچنين براي مرد خودش و حديث داريم: مردي كه در خانه خود آرايش كند در عفت و تقواي زنش مؤثر است. مرد اگر به خودش نرسد زنش در خطر است. امام رضا(ع) مي‌فرمايد: هر مردي دوست دارد كه زنش هوس نسبت به هيچ مردي در ذهنش نيايد، هر چه مي‌تواند به خودش برسد. مردهايي كه به خودشان نمي‌رسند احساس خطر براي زنشان است. اين هم براي اين است كه مرد هم بايد به خودش برسد. اما براي زن خودش و زن هم براي مرد خودش.
دعايي درباره لباس داريم و توجهاتي كه براي رنگ لباس، جنس لباس و. . . است. از نظر روايات ما، بهترين لباس، لباس پنبه‌اي است و بهترين رنگها سفيد است و از نظر اسلام گاهي هم زرد. كوچولو لباس سرخ بپوشد طوري نيست اما بزرگ‌ها لباس سفيد و روشن.
حتي كودك و بزرگ، لباس احرام، حتي اموات، زنده و مرده لباس سفيد برايشان سفارش شده چه زنده و چه مرده، چه لباس مقدس، چه لباس احرام و چه لباس كار. البته سه تا چيز استثناء شده: كفش مشكي، عمامه مشكي، عباي مشكي، طوري نيست. غير از اين‌ها لباسهاي ديگر سفارش شده سفيد باشد.
- هديه گرفتن و هديه دادن لباس؛ داريم كه بهترين لباس هايتان را سعي كنيد روز جمعه بپوشيد و لباس شخصيت‌ها را حفظ كنيم. امام صادق(ع) يك روز ميهمان داشت و مي‌خواست از ميهمان‌ها پذيرايي كند، فرمود: من يك يادگاري دارم برايتان بياورم. ايشان رفتند لباس علي بن ابي طالب(ع) را آوردند كه صبح نوزدهم ماه رمضان ضربت خورده بودند و خونهاي مغز علي بن ابي طالب(ع) روي آن پيراهن بود. امام صادق(ع) فرمود: من اين لباس را به عنوان يادگار نگه داشته‌ام. ما بايد چيزهاي شهدايمان را داشته باشيم، عباي پاره پاره آية الله اشرفي اصفهاني را بايد داشته باشيم. لباسهاي پاره آية الله مدني را بايد داشته باشيم. اين لباسها خاطره دارند. مكانهايي كه خاطره دارد، جاهايي كه خاطره دارد، بايد حفظ شود.
اگر دولت سعودي خانة پيامبر را همينطور كه هست مي‌گذاشت، مسجد را بزرگ كند، ساختمان هرچه مي‌خواهد بسازد، اما آن خانه اصلي را به هر نحو است، نگه دارد تا مردم ميرفتند خانه پيامبر را از نزديك ميديدند. اينها چيزهايي است كه جغرافي نيست و تاريخ است. مدرسه فيضيه قم جغرافي نيست، تاريخ است. معمولاً شهدا را از نظر جغرافي بررسي مي‌كنند، اما بعضي از مكانها، مكان است اما جغرافي نيست بلكه خاطره دارد. اين لباسهايي كه تاريخ است حفاظت آنها سفارش شده.
لباس مشكي در عزا طوري نيست چون داريم كه وقتي يزيد اهل بيت را آزاد كرد، گفت: هر كاري مي‌خواهيد بكنيد. گفتند: ما ميخواهيم لباس عوض كنيم و عزاداري كنيم. «لم تبغها شية و لا قرشيه الا و لبسه سعودا» تمام فاميل لباس مشكي پوشيدند و اينجا پسر علامه حلي يك قصه نقل مي‌كند. مي‌گويند: يك عارفي را ديدند لباس مشكي پوشيده، گفتند: چه كسي مرده؟ گفت: خودم مرده‌ام! گفتند: تو كه زنده هستي. گفت: نه روحم را در ميان ميليونها گناه كشتم. در عزاي گناه خودم نشسته‌ام. چون انسانيت خودم را نابود كردم.
- لباس زن و مرد؛ داريم يك مردي لباس زنانه پوشيد و وارد مسجد شد. اميرالمؤمنين فوري او را از مسجد بيرون كرد و گفت: «أخرج» برو.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»