بسم الله الرّحمن الرّحيم
در اين نشست در خدمت دوستان مى‏خواهيم يك خورده درباره كارى كه مكتب مى‏كند مسلك دارى، مكتب دارى، چه نقشى دارد، بى بند و بارى چى است در مقابل مكتب دارى، مكتب چه مى‏كند و بهترين مكتب كدام مكتب است، يك مقدار در مورد اينها با دوستان صحبت مى‏كنيم. امّا كارى كه مكتب مى‏كند اين است كار مكتب، نوع بينش، نوع پوشش، نوع روش. هر مكتبى، مكتب سيستمى است كه براى انسان بينش و پوشش و روش را تعيين مى‏كند، چه ديدى داشته باشيم و به چه دليلى همچين روشى را داشته باشيم.
هستى را چگونه ببينيم، در اين هستى چكار كنيم و كارهايمان روى چه جهتى باشد حالا، مكتب دو جور است گاهى مكتب، مكتب بر دو نوع است: گاهى مكتب تعهد آور است، انسان مكتبى را كه پذيرفت متعهد مى‏شود مسئول مى‏شود اين مكتب مثل موتور اين را راه مى‏اندازد.
در اسلام مكتبش يك ويژگى‏هايي دارد. ويژگى‏ها و خصوصيات مكتب اسلام، گوشه‏اى از ويژگى‏هاى مكتب اسلام:
1 - مطابق با حق و فطرت است. خيلى خلاصه بنا دارم بگويم كه بتوانيم به يك جايى برسيم انشاءالله، مطابق با طبع است، يك قانون در اسلام پيدا نمى‏كنيد كه با طبع و سرشت انسان مطابقت نداشته باشد بله كنترل گاهى مى‏كند ولى هرگز نمى‏آيد بگويد كه اين غريزه را ناديده بگيرد برخلاف بعضى از مكتب‏ها كه مثلاً فرض كنيد ازدواج را مى‏گويند كار مقدسى نيست با اينكه ازدواج يك مسئله طبيعى است براى انسانها، براى هر انسانى ازدواج طبيعى است ولى يا مثلاً فرض كنيد استفاده از هوا، استفاده از گلها، استفاده از لذتها به طور طبيعى، هر دستورى در اسلام هست يك ريشه‏هاى فطرى و طبيعى در ما هست.
يك مثالى بزنم، يك بچه كوچولو، چقدر آدم دوستش دارد نه بلد است حرف بزند و نه بلد است راه برود گاهى بچه كوچولو يك شيرينى‏هايي دارد كه بزرگ ندارد، شايد جهت شيرين بودنش اين باشد كه آن دست اول است يعنى حالا اول كار است كه وارد طبيعت شده است بعد هر چه در محيط زندگى مى‏كند رنگ محيط، قرار دادها، قيدها، تشريفات، شرايط، هى مى‏آيد و مى‏آيد و اين را از حالت طبيعى بودنش بيرون مى‏آورد ما اگر خواستيم يك فهرست طبيعت دست نخورده را مثال بزنيم بهترين است كه برويم به سراغ يك بچه، بچه كوچولو است يك سيب را مى‏دهد به شما مى‏گويد اين سيب را نگهدار تا من بروم آب بخورم و برگردم، سيب را به شما مى‏دهد تا مى‏رود آب بخورد و برگردد، نگاه مى‏كند مى‏بيند شما سيب آن را خوردهاي، با ناراحتى نگاه مى‏كند، گريه مى‏كند، عصبانى مى‏شود، بلد نيست حرف بزند امّا با چشم و ابرويش مى‏خواهد بگويد كه سيب من نزد تو امانت بود و تو به امانت خيانت كردى يعنى بدى خيانت را چشم هم مى‏فهمد.
در انسان عشق و پرستش هست هر انسانى يك خلائى دارد، يك احساسى، مى‏خواهد به يك كسى عشق بورزد، مى‏خواهد يك كسى را پرستش كند، حتى آنهايي كه پرستش خدا را نمى‏كنند انواع پرستش‏ها را دارند. پس پرستش و عشق ورزيدن در انسان هست. هر چيزى را كه طبع انسان ميل دارد اسلام امضاء كرده و هر چيزى را كه طبع انسان ميل ندارد اسلام امضاء نكرده است. بايد مطابق با طبع باشد. معيارهاى اسلام را حساب كنيد همه‏اش طبيعى است آب كُر را وقتى مى‏خواهد بگويد، مى‏گويد سه وجب و نيم در سه وجب و نيم در سه وجب و نيم، هر شخصي با خودش وجب داردكه اندازه بگيرد.
براى پيدا كردن آب وضو مى‏خواهيم وضو بگيريم آب نيست، چه مقدار راه برويم، وقتى مأيوس شديم تيمم كنيم، مى‏گويد به اندازه دو تا پرتاب سنگ، خوب هر جايى سنگى هست و هر كسى هم دستى دارد، سنگ را بر مى‏دارد پرتاب مى‏كند، مقداري راه مى‏رود بعد مى‏بيند آب گيرش نيامد تيمم مى‏كند. در مثلاً غروب وقت نماز خواندن، غروب هست و طلوع، هر كسى چشم دارد و خورشيد و ماه را با چشمهايش مى‏بيند. تاريخ ماه قمرى كه تعيين شده است قشنگ قابل ديدن است. گام در بعضى از معيارها مثلاً داريم دو گام، سه گام هر كسى گامش با خودش است. زراع از آرنج تا به اينجاست. مى‏بينيم معيارهاى ما همه معيارهاى طبيعى، مكتب قوانينش همه مطابق با طبع، يك قانونى پيدا نمى‏كنيد كه مطابق با طبع نباشد امّا در همه مكتب‏ها اين هست؟ مثلاً انسان طبيعتش اين است كه وقتى زحمت كشيد صاحب مالك كارش باشد يك مقدارى مالكيت شخصى، طبيعى است، پرنده با زحمت چوبهايي را از روى درختها جمع آورى مى‏كند و يك لانه مى‏سازد اگر يك پرنده ديگر خواست لانه‏اش را بگيرد، دفاع مى‏كند، مى‏گويد زحمت كشيدم، لانه درست كردم مال خودم است. الاغ در طويله خم مى‏شود و علفى را به دهان مى‏گيرد، الاغ ديگرى خواسته باشد از آن بگيرد، كله‏اش را برمى گرداند و مى‏گويد مال من است. طفل خم مى‏شود يك توپى را، يك تخم مرغى را از روى زمين بر مى‏دارد طفل ديگر خواسته باشد از آن بگيرد، او جيغ مى‏كشد. آزادى مطابق با طبع است. گاهى بچه سر سفره مى‏گويد خودم مى‏خواهم بخورم، هر كارى مى‏كنى كه بگذار دهانت بگذارم، نمى‏توانى بخورى، مى‏گويد نه خودم مى‏خواهم بخورم گاهى قاشق را هم بر مى‏دارد روى سرش مى‏ريزد و تمام سر و صورتش را برنجى مى‏كند امّا مى‏گويد خودم مى‏خواهم بخورم، آزاد.
گربه را در قفسش مى‏كنى و دو كيلو گوشت لخت جلوش مى‏ريزى ولى ناراحت است مى‏گويد مى‏خواهم بيايم بيرون گرچه كاغذ پاره بخورد. مى‏بينى، آزادى، مالكيت در شرايطى، خيانت به امانت، عشق و پرستش، معيارها اين‏ها نمونه‏هاى بود از اينكه، يكى از ويژگى‏هاى مكتب زنده اين است كه بايد مطابق با طبيعت باشد. قانونى برخلاف طبع نداشته باشد و در ايسم‏ها و مكتبها و مذهب‏هاى تحريف شده بسيارى از قانونها را مى‏بينى كه با طبيعت انسان سازگار نيست.
2 - هماهنگ باشد. از ويژگى‏هاى يك مكتب اين است كه هماهنگ باشد يعنى فقط از يك چشم نگاه نكند همينطور كه در آفرينش هماهنگ است. درخت بزرگ چون بلند است ميوه‏اش كوچك است، درختهاى كه ميوه‏هاى بزرگ مى‏دهند روى زمين خوابيده‏اند تناسب بايد داشته باشد. فضايي كه دور زمين است با زمين هماهنگ است. نور با چشم هماهنگ است. امواج با گوش هماهنگ است. غذاها با دستگاه گوارش هماهنگ است. همينطور كه در ساختمان موجودات هماهنگى را حساب مى‏كنيم در قوانين هم بايد هماهنگى باشد. در مكتب‏هاى ديگر در روشهاى ديگر هماهنگى نيست. دم از آزادى مى‏زند، دم از حقوق بشر مى‏زند، بعد مى‏بينيم همه حرفهاش مربوط به خودش است، امّا مى‏بينيم نسبت به همسايه ظلم مى‏كند، امّا اسلام اگر بحث عدالت مى‏كند، مى‏گويد نسبت به دشمن خودت خلاف عدالت حق ندارى رفتار كنى.
يك داستان كوچولو برايتان بگويم. همين برده دارى كه گروهى ممكن است به شما برسند و روى يك سرى مسائل اشكال كنند، همين برده دارى عالى‏ترين روشى است كه با دستورات دين اسلام هماهنگ است، اجازه بدهيد من با دستم شهرى را فرض كنم يكي از دستهايم كه انگشتر دارد فرض كنيد مسلمانها و دست ديگرم فرض كنيد غير مسلمانها، درگيرى پيدا شد حالا شرايط درگيرى چطورى است، انشاءالله يك بحث جهادى برايتان خواهم داشت كه اصولاً جهاد اسلامى با جهاد ديگرى خيلى فرق دارد. با همه فرقهاى كه دارد در شرايط يك جنگى پيدا شد. اين گروه مسلمانها با كفار درگيرى پيدا كردند و مسلمانها پيروز شدند چه كار كنيم با كفارى كه به ما شمشير كشيدند و اكنون شكست خوردند و موفق نشدند چكار كنيم، چند تا نظريه مى‏دهم شما نظر بدهيد.
حال اگر ما مسلمانها پيروز شديم بر كفارى كه بر ما شمشير كشيدند، اين كفار شمشير كش را همه را از دم بكشيم، اين خوب است؟ نه
از دم آزاد كنيم درست است؟ درست نيست. مى‏روند يك غذاى مقوى مى‏خورند و شمشيرشان را هم تيز مى‏كنند و دوباره برمى گردنند. خوب چكار كنيم. از دم كشتن غلط. از دم آزاد. . . ، اينها را در يك ساختمان جا بدهيد و بعد خرجى اينها را بدهيم. معنى آن اينست كه مسلمانها خرجى كفارى را كه روى آنها شمشير كشيده‏اند خرجى آنها را بدهند اين كار هم درست نيست. عالى‏ترين كار اين است كه نيروى دشمن را پخش كنيم يعنى اين شخص برود خانه ايشان، ديگرى خانه ديگرى سومى خانه سومى و چهارمى خانه چهارمى، پنجمى خانه پنجمى، نيروى دشمن را پخش كنيم. و بعد اين كفار در ميان مسلمانها كه پخش شدند نيرويشان پخش مى‏شود، شكسته مى‏شود و احساس خطر نمى‏شود. بعد اينها در خانه مسلمانها يك دوره اسلام را از نزديك با چشمشان مى‏بينند و تدريجاً هم به اسلام گرايش پيدا مى‏كنند. به ما هم گفتهاند عالى‏ترين و بهترين زندگى را با اينها داشته باشيد. حتى اسم برده‏ها را حق ندارى بگويي غلام، بايد بگويد اى جوانمرد. لباست با لباس او، كارت با كار او، غذايت با غذاى او، تمام روشهاى بين دو تا برادر بايد بين شما باشد و بعد اينها يك روش اسلامى را كه ديدند مسلمان مى‏شوند و بعد هر يك از اين مسلمانها بخاطر گناهى كه مى‏كنند بايد برده‏اى را كه زير دستشان هست را آزاد كنند، روزه مى‏خورى، برده آزاد كن، فلان كار خلاف را كردى برده آزاد كن و اگر برده‏ها از اين طريق آزاد نشدند حكومت اسلامى از بيت المال سهمى را معين كرده است براى اينكه برده‏ها را بخرد و آزاد كند، اين بهترين روش است كه هم نيروى دشمن را پخش كرديم و يك دوره اسلام‏شناسى عملى را هم در خانه‏ها ياد گرفتهاند، هيچ تجاوزى هم نبايد به آنها بشود و بعد هم تدريجاً آزاد شدند.
اگر اسلام مى‏گويد عدالت، نسبت به برده‏اش نيز عدالت است امّا بعضى ديگران كه مى‏گويند عدالت، هماهنگ نيست حرفهايشان. . . يعنى يك جا مى‏گويند عدالت آنجايى كه به نفع خودشان هست جاى ديگرى كه به نفع خودشان نيست انگار عدالت را. . . همان كه دلش بخاطر يك حيوان مى‏سوزد يكوقت مى‏بينى بوسيله يك انفجار حاضر است هزارها انسان را از بين ببرد. هماهنگى ميان گفته‏ها و كرده‏ها و هماهنگى ميان همه مقررات.
مسئله سوم عميق بودن. از ويژگى‏هاى يك مكتب اين است كه عميق باشد يعنى هر چه بر عمر مكتب مى‏گذرد شكوفاتر بشود و اين از امتيازات اسلام است. شما كتابهايى اخيراً ديدهايد، دوستان مطالعه ‏كنند، معجزات علمى قرآن، بخصوص در بخش بهداشتى اسلام، مى‏بينى همان چيزهاى كه بعنوان مستحب و مترود گرفته شده است، مى‏فرمايد مكروه است شب زير درخت بخوابيد، الان مى‏بينى مسئله كربن پس دادن اين درخت را مى‏گويند، مثلاً انسان در خواب استفاده اكسيژن بيشترى بكند. يك مسائل خيلى جزئى را وقتى عمر علم به آن مى‏گذرد مى‏بينيم هى شكوفاتر مى‏شود، بهترين مطلب اين است كه هر چه به عمرش اضافه بشود به عمقش بيشتر رسيدگى ميشود.
مسئله ديگر اينكه بهترين مكتب اين است كه جامع باشد، يعنى فقط يك سرى برنامه‏هاى اخلاقى نباشد فقط يك سرى ديد اقتصادى نباشد فقط يك بينش‏هاى سياسى نباشد همه چيزى داشته باشد، از انسان تا حيوان، از فرد تا جامعه، حديثى ديدم از كتاب مستدرك سفينةالبحار، حديث مى‏گويد كه از امام سوال مى‏كنند كه آيا اجازه مى‏دهيد ما زنگوله به سر حيوان ببنديم امام مى‏فرمايد: نه اين زنگوله دينگ دينگ مى‏كند و گوش حيوان ناراحت مى‏شود چقدر ظريف. حديث داريم مى‏خواهى شير بدوشى ناخن هايت را بگير، كه نكند يك وقت ناخنهايت اذيت كند. حديث داريم حاجى اگر زود رسيد مكه، امضايش را قبول نكنيد، چرا؟ چون قديم حاجى‏ها با اسب و شتر مى‏رفتند مكه حاجىاي كه زود رسيده مكه معلوم مى‏شود كه اسب و شترش را در راه دوانده است و كسى كه اسب و شترش را در راه بدواند معلوم مى‏شود قساوت قلب دارد، معلوم مى‏شود رعايت حال حيوان را نكرده است و كسى كه حال حيوان را رعايت نكند، امضايش از اعتبار مى‏افتد. اينقدر ظريف. يك دستوراتى داريم، مثلاً براى خواب، يك دستوراتى داريم براى جهاد، نسبت به روابط ما يا سياست خارجى، حالا يك برنامه‏هاى هست انشاءالله در نشست‏هاى ديگر برايتان مى‏گويم كه چقدر اسلام مواظبت كرده، مثلاً در رابطه با يتيمها مى‏گويد، روزى بدهيد، نسبت به ايتام، خرجى آنها را تأمين كنيد، لباس بچه يتيمها را هم تأمين كنيد، خوب اين كافى است. ما در خانه يتيم برويم و در بزنيم و مقدارى قندو شكر و روغن و اينها را بدهيم و مقدارى هم لباس و كفش بدهيم كافى است، نخير، اين بُعد مادى آن است پشت سرش قرآن مى‏گويد«قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً» نساء/5 بنشينيد و براى بچه يتيمها يك مقدار حرف بزنيد قصه بگوييد يعنى همينطور كه بُعد مادى مى‏رسى به بعد معنوى هم برسيد.
جامعيت اسلام، يك حديث برايتان بخوانم اميرالمومنين(عليه السلام) در جنگ صفين. . . ، اسلام را ما هر چه بيشتر به آن آشنا شويم و به آن عمل كنيم عاشق اسلام مى‏شوند، عده‏اى كه علاقه به اسلام ندارند و يا كم علاقه هستند واقعيتش اينست كه آشنا نشده‏اند يك حديث بگوييم اميرالمومنين(عليه السلام) در جنگ صفين تشنه‏اش مى‏شود و اشاره مى‏كند آب، يكى از ياران مى‏رود ظرفى را آب مى‏كند و مى‏آورد جلو، تا حضرت مى‏رود آب را بخورد مى‏بيند كه اين ظرف ترك دارد، ظرفى كه ترك دارد در اسلام گفته‏اند آب خوردن با آن خوب نيست، چرك مى‏رود لاى آن، بيرون نمى‏آيد و آب آلوده مى‏شود آب را پس داد، اين يار على گفت آقا اينجا ميدان جنگ است، اينجا خانه فاميل من نيست كه، بخور حالا تشنهات است. فرمود: على را مى‏گويى، وسط ميدان جنگ هم علي كار خلاف بهداشت نمى‏كند، من آب نمى‏خورم، تشنگى مى‏كشم اما آب نمى‏خورم. بعد وسط ميدان همينكه داشت شمشير مى‏كشيد گاهى نگاهش را روبه بالا مى‏كند، ابن عباس مى‏آيد و مى‏گويد آقا چرا وسط شمشير كشيدن گاهى نگاهت را به آسمان مى‏كنى، مى‏فرمايد مى‏ترسم يك وقت نماز اول وقتم از دستم برود. مى‏گويد آقا وسط ميدان جنگ، نماز اول وقت، مى‏گويد فرق نمى‏كند ميدان و مسجد يكى است. همان جنگ، چون جنگ صفين خيلى طول كشيد، پس از لحظاتى پيرمردى آمد پيش حضرت على(عليه السلام) گفت آقا كلمه توحيد يعنى چه، مفهوم توحيد چى است؟ بعضى از سربازها ناراحت شدند، پيرمرد را گرفتند تا بيندازند عقب، برو حالا كه وقت سوال و اصول دين نيست كه، اميرالمومنين فرمود چه فرق مى‏كند بين ميدان جنگ و كلاس درس بگذاريد و من برايش بگويم. شما برويد جنگ كنيد و من براى پيرمرد چند دقيقه توحيد را معنا كنم. ببينيد اينرا مى‏گويند دين جامع. يعنى جنگش با بهداشتش، با نماز اول وقتش، با كلاس درسش يكى است.
اينطور نيست بنده پليس چهارراه هستم، مسئول ماشين هستم، دو نفر شكم هم را پاره مى‏كنند مى‏گويند آقا بدو، مى‏گه آقا همديگر را دريدند، مى‏گويد به بنده ابلاغ نشده است، آقا كشتند همديگر را، نه خير به بنده ابلاغ نشده است. اين دين اسلام اينطور نيست كه يك كسى برود در يك پست و بگويد من همين هستم كه هستم فقط تخصصى. مثل اينكه بنده بگويم من متخصص انگشتر عقيق هستم و غسل جمعه و هيچ كار ديگري انجام نميدهم، مى‏گويد من متخصص نماز جماعت هستم، حالا بداخلاق هم بودم در خانه كه بودم و يا در خانه خوش اخلاق باشد و در جامعه بداخلاق، بهترين مكتب اين است كه جامع باشد.
پس مطابق با طبع باشد هيچ دستورى خلاف فطرت در آن نباشد. هماهنگ باشد و عميق باشد، هر چه عمر از آن مى‏گذرد برنامه هايش شكوفاتر بشود. و جامع بشود. اين نشانه بهترين مكتب مى‏تواند باشد.
مسئله ديگرى كه نشانه بهترين مكتب است اين است كه مسئوليت آفرين باشد. چه دينى به ما مسئوليت مى‏دهد و حركت مى‏دهد؟ حركت آگاهانه و با انتخاب و نه حركت استجارى. گاهى انسان منفجر مى‏شود حركتهايي كه به خاطر انفجار است خيلى ارزش ندارد، مسئوليت آور باشد. حالا در رابطه با مسئوليت قرآن مطالبى را دارد مى‏فرمايد، سوره عنكبوت، آيه 2، مى‏فرمايد: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون» آيا حساب مى‏كنند مردم، اينطور خيال مى‏كنند، ديد اينطورى دارند، آيا حساب مى‏كنند «النَّاسُ» مردم «أَنْ يُتْرَكُوا» كه ما اينها را ترك مى‏كنيم و رها مى‏كنيم، همينكه مى‏گويند ما مومن هستيم و اينها را آزمايش نكنيم. خيال مى‏كنيد هركس كه گفت من مسلمان هستم، همين است مسلمان آمارى و شناسنامه‏اى. نه، مسئوليت داريد و همه بايد آزمايش بشويد. قرآن مى‏فرمايد «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ» بقره/155 همه شما را آزمايش مى‏كنيم «وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ» انبياء/35 تمام ناراحتى‏ها و تمام خوشى‏ها وسيله آزمايش است. اصولاً دنيا پهلوى بعضى ممكن است سفره‏اى باشد. دنيا پهلوى بعضى ممكن است خوابگاهى باشد. دنيا پهلوى بعضى ممكن است عشرتكده‏اى باشد، لذت خانه‏اى باشد. در بينش الهى دنيا چيست؟ دنيا سفره نيست تا بگوييم امروز روز خوشى بود، سفره چربى بود. دنيا خوابگاه نيست تا بگوييم چرا چنين شد، چرا اينطور شد، چرا اين پشه مرا گزيد و مرا از خواب بيدار كرد و چرا ديشب رعد و برق مرا از خواب بيدار كرد. چرا امسال قحطى شد و سفره من كمرنگ شد؟ چرا رعد و برق و پشه و فلان حيوان مرا از خواب بيدار كرد و چرا فلان مصيبت عيش و لذت مرا از بين برد. اين چرا؟ چراهايى كه مى‏كنند بخاطر اينكه دنيا را يا سفره مى‏دانند و يا خوابگاه مى‏دانند و يا لذت خانه، دنيا در ديد اسلام ميدان رشد است و در ميدان رشد بايد خمير را پزاند، همه بايد آزمايش بشوند، در ميدان رشد بايد ناگوارى‏ها باشد، اگر ناگوارى‏ها نباشد ما رشد نخواهيم كرد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»