بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمد لله رب العالمين و صلي الله على سيدنا و نبينا محمد و على اهل بيته و لعنة الله على اعدائهم اجمعين .
در نشستهاى قبل با دوستان كمى درباره نماز خواستيم صحبت كنيم گفتيم چرا روبه قبله مى‏ايستيم ، مگر خدا يك طرف قبله است ، گفتيم نه ، روبه قبله مى‏ايستيم معنايش اين نيست كه يعنى خدا اينطرف قبله است . خود خدا مى‏گويد«فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» بقره/115 . هر طرف بايستى روبه خدا ايستاده‏اى اما چون جهت‏هاى ديگر را اديان ديگر انتخاب كرده‏اند و پيامبر اسلام به فرمان خدا كه قبلاً روبه بيت المقدس ايستاده بود اين سندى شد براى افتخار ديگران و كوبيدن اسلام ، پيامبر اسلام از خدا خواست و خداوند اين قبله را عوض كرد ما كه روبه قبله مى‏ايستيم ، مى‏خواهيم جهتمان از جهت قبله ديگران امتيازى داشته باشد ، مى‏خواهيم در ديگران هضم نشويم و اين يك اصلى است در اسلام كه مسلمانها بايد خودكفا باشند و مستقل باشند ، قيافه شان ، ژستشان ، عبادتشان ، الفاظشان ، بايد يكجورى باشد كه غربزدگى ، مكتب زدگى ، و خلاصه در ديگران هضم نشوند ، اين يك اصلى است و در اين زمينه يك خورده صحبت كرديم .
در همين زمينه گفتيم قبل از نماز مسئله اذان مطرح است ، باز در اذان‌شان نزولى دارد كه آدم استقلال از آن مى‏فهمد . پيامبر اسلام تا پانزده سال از پيامبريش نگذشت و فرمان اذان نداد ، هر چى گفتند يا رسول الله مسلمانها زياد شده‏اند ، آمار مسلمين جهان زياد شده است اجازه بدهيد يك كارى بكنيم براى اعلام ، هر طرحى را پيشنهاد كردند ، پيغمبر فرمود اين طرح شباهت با فلان گروه دارد و من مى‏خواهم شباهت به آنها نداشته باشد . مانعى ندارد ، شما از خوبيهاى ديگران استفاده كنيد . ضمناً اين معلوم باشد كه حتى اگر يك وقت انتقاد از غربزدگى مى‏شود ، معنايش اين نيست كه ما از علم و صنعت آنها استفاده نكنيم ، خوبيهاى آنها را ياد مى‏گيريم اما لازم نيست ژستمان ، ژست آنها باشد ، لازم نيست ظاهرمان ، ظاهر آنها باشد ، كمال هر چه بود ياد مى‏گيريم َ «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ»(كافى ، ج‏8 ، ص‏167) .
به پيامبر اسلام دستور دادند فلان گروه غير مسلمان يك تاكتيك غير نظامى دارند ، پيغمبر ده تا از مسلمانها را احضار كرد و گفت برويد و تاكتيك آنها را ياد بگيريد و آنوقت بيايد و ياد مسلمانها هم بدهيد .
خوبيهاى همه را بايد ياد بگيريد اما ما متأسفانه گاهى كمالات و خوبيهايشان را ياد نمى‏گيريم و فقط ظواهرشان را ياد مى‏گيريم ، اگر انتقاد روى آنها مى‏شود از اين جهت است در روش ما . حالا ، در اين نشست دنباله بحثمان اين است . . . اذان آمد ، پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) اذان را به بلال آموخت و بلال شد موذن رسول الله .
اما اذان گفتن بلال چى دارد ؟ دوستان عزيز ، مى‏توانيم اينطور بگوييم كه اذان بلال رمز آزادى در اسلام است . چرا پيغمبر عنايت داشت كه بلال موذن باشد و اين هم در بالاى كعبه ، چرا ؟ چون بلال از كسانى است كه در سطح اسلام خيلى زير شكنجه رفت ، هر چه خواستند او را از خدا پرستى منصرف كنند ، شلاق خورد ، لختش مى‏كردند و روى ريگهاى داغ مى‏خواباندند ، انواع شکنجه‌ها و سخت ترين شكنجه‏ها را بر بدن اينها وارد مى‏كردند ، ايشان همه‏اش مى‏گفت احد ، احد ، اكنون كه بايد از اينهايى كه زير شكنجه رفته‏اند قدردانى شود .
اگرفرض كنيد كه ما صد تا كشور داشته باشيم ، فرض كنيد هر كشور هم صد تا ساختمان مهم داشته باشد ، مى‏شود چقدر ؟ مى‏شود ده هزار تا ، ما اگر فرض كنيد كه در روى كره زمين ده هزار تا ساختمان مهم داريم ، يك افراد عادى را در هيچ يك از اين ده هزارتا راه نمى‏دهند ، اين ساختمانهاى مهم براى نور چشمى‏هاست اما يك ساختمان مال اسلام است به نام كعبه كه ميليونها چشم و دل به آنها سرازير است . يك ساختمان مهم دارد اسلام به نام كعبه و يك بلالى كه اين بلال برده هست و سياه است و اين برده سياه ، حتى زبانش هم ناقص است ، بلال نمى‏توانست بگويد «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در اذان ، عوض آن مى‏گفت «أَسْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» به يك برده كوتاهى كه زبانش ناقص است اسلام اجازه مى‏دهد كه برود بر بالاى بام شعار بدهد . همين اذان بلال بر بالاى كعبه رمز اين است كه اسلام چقدر ، بدون هيچ تشريفاتى ، حالا ، اذان بلال و اين اذان بلال در تاريخ چيزى شد .
حالا ، شما اگر خواستيد مقايسه كنيد اذان را با شعارهاى ديگر مقايسه كنيد . اذان سرودى است ، سرود اسلامى ، اولش از الله شروع مى‏شود الله اكبر آخرش هم مى‏گوئيم لااله الاالله ، از الله شروع مى‏شود و به الله تمام مى‏شود . و در اين سيرى كه هست يك دوره برنامه‏ها مطرح مى‏شود . يك دوره مكتب ، جهان بينى ما و راه و روش ما در اين سرود مطرح است ، غير از شعار ديگران است كه يك تاپ و توپى بيشتر نباشد ، يك آرم بى هدفى بيشتر نباشد .
بعد از اذان وارد نيّت مى‏شويم ، نيت «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ»(تهذيب‏الأحكام ، ج‏1 ، ص‏83) نيت به كار رنگ مى‏دهد ، مثال زدم گفتم چاقو كش شكم پاره مى‏كند ، جراح هم شكم پاره مى‏كند منتها از چاقوكش ده هزار تومان مى‏گيرند ، به جراح ده هزار تومان مى‏دهند براى اينكه «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ» نيت اينها فرق مى‏كند . يكى مى‏خواسته بكشد و يكى مى‏خواسته خوب كند ، هدف فرق مى‏كند ، براى رضاى خدا . نيت فاخر اگر باشد ، اسلام عمل را هم قبول نمى‏كند .
يكى از داستانهاى قرآن ، يك قصه‏اى كه تاريخى است و اثر سازندگى هم در ما دارد ، چون خيلى از كلاه‏ها تا حالا سر ما رفته است . پيغمبر اسلام وقتى سيزده سال در مكه گردگيرى كرد و افرادى را ساخت ، هجرت كرد به مدينه و آمد به مدينه و كم كم يك حكومت اسلامى را پايه ريزى كرد ، دشمنان ديدند پيغمبر اسلام دارد كم كم حكومتش رنگ مى‏گيرد ، شروع كردند به توسعه ، چكار كنيم ؟ اكنون كه حكومت اسلامى دارد مطرح مى‏شود بايد از راه اسلام ، اسلام را كوبيد ، آمدند يك جايى ، يك مسجد ساختند ، غير از آن مسجدى كه پيغمبر خودش ساخت ، چون پيغمبر وقتى وارد مدينه شد خودش يك مسجد ساخت ، بعد از مدتى همه كارها در مسجد انجام مى‏شد . پايگاه نظامى بود ، تعليم و تربيت و وزارت فرهنگ بود ، مجلس شورا و مشورت بود ، اداره دادگسترى بود ، تمام كارهاى عبادى و اجتماعى و سياسى در آنجا مطرح مى‏شد ، كنار مسجد هم يك جايى را ساختند ، گفتند مسلمانها هر چه توليد مى‏كنيد بياوريد اينجا و نيازهايتان را هم از همين جا تأمين كنيد ، يك استقلال اقتصادى هم داشته باشيم و نياز به رفتن در بازار ديگران نداشته باشيد .
پيغمبر آمد در مدينه و يك حكومت اسلامى را پايه ريزى كرد ، پايگاهى به نام مسجد ساخت ، توطئه گران منافقين آمدند يك مسجد ديگر و در يك كوچه ديگر ساختند . ساخت آن كه تمام شد گفتند برويم يك كارى بكنيم بلكه پيغمبر بيايد و يك نماز جماعت در مسجد ما بخواند تا مسجد ما هم افتتاح شود و هم رسميت پيدا كند . تا پيغمبر در مسجد ما نخواند ، اين رسميت پيدا نمى‏كند اين هم يك ساختمان است مثل بقيه . مسجد كه تمام شد آمدند ، حالا پيغمبر ، سلام عليكم ! يا رسول الله ما در آن كوچه آنطرفى يك مسجد ساخته‏ايم ، خواهش مى‏كنيم مردم اهالى فلان جا ، با اين جمعيت شما تشريف بياوريد و در آنجا نماز بخوانيد و مسجد ما را افتتاح كنيد ، پيغمبر فرمود مسجد ساخته‏ايد ، پس اين چى است كه من ساخته‏ام . گفتند آقا مى‏دانى ، ما توى كوچه آنطرفى ساخته‏ايم ، گاهى وقتها راهها دور است و ممكن است بارندگى شود ، گل شود ، ممكن است هوا داغ باشد ، بعضى پيرمردها ، پيرزنها نتوانند بيايند و بالاخره يك مسجد ديگر ساختيم .
پيغمبر چون در آستانه رفتن به جنگ بود ، نگفت شناختم كلك و حقه هستيد ، فرمود خيلى خوب صبر كنيد من بروم جنگ و برگردم تكليف شما روشن شود . پيغمبر رفت جنگ تبوك ، پيغمبر رفت و برگشت دوباره آمدند گفتند سلام عليكم ! يا رسول الله يك مسجدى ساخته‏ايم دوست داريم شما تشريف بياوريد يك نماز جماعت بخوانيد و مسجد ما هم افتتاح شود و رسميت پيدا كند . آيه نازل شد ، اين آيه عجب آيه‏اى است كه مى‏گويد هميشه به اسم دين ، دين را مى‏كوبند ، به اسم قرآن ، قرآن را مى‏كوبند ، مى‏گويد مسلمان مواظب باش كه كلاه سرتان نرود . به اسم روحانى ، روحانى را مى‏كوبند . به‏اسم دين ، دين را مى‏كوبند . «الَّذينَ » كسانى كه ، «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا» كسانى كه اتخاذ ، يعنى گرفتند «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً» ، كسانى كه اتخاذ كردند براى خودشان يك مسجدى را ، يك مسجدى براى خودشان ساختند . منتها «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً» توبه/107 اين مسجد را ساخته‏اند براى چى ؟ براى ضرر ، اين مسجد را ساختند تا آن مسجد را بكوبند . اين هيئت را درست كردند تا آن هيئت را بكوبند . اين گروه در مقابل آن گروه براى چى ؟ براى اينكه رقيب ايجاد كنند ، براى اينكه قدرت رهبرى را بكوبند . يك نفر را علم مى‏كنند ، يك نفر را زنده مى‏كنند ، يك سر و صدايي راه مى‏اندازند تا قدرت كم شود ، اين مسجد را ساختند تا آن مسجد قدرتش كم شود «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً» توبه/107 كفر در لغت يعنى پوشش ، اينها مى‏خواهند جنايات خودشان را در مسجد انجام دهند و مسجد سرپوش جنايات باشد «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنين» توبه/107 كه اين ديگر نيازى به ترجمه ندارد «تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنين» يعنى اينها مسجد را ساختند براى تفرقه بين مومنين ، مسلمانها را جدا جدا كنند . هى گروه ، گروه شدند وارصادا يعنى رصدخانه ، يعنى كمين گاه ، «وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ» توبه/107 اينها در اين مسجد جمع مى‏شدند ، اين مسجد كمين گاه دشمنان خارجى بود كه اينها گزارش مى‏دادند وضع داخلى مسلمانها را به دشمنان خارجى گزارش مى‏دادند ، اكنون وقت حمله است ، الان مى‏توانيد يك همچين ضربه‏اى بزنيد . ميان مسلمانها چنين و چنان شده است . اين يك كمينگاه بود ، يك اتاقى بود ، اطلاعات مسلمانان را جمع آورى مى‏كردند و به دشمنان خارجى مى‏دادند ، «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً» اينها مسجدى گرفتند براى ضرر ، براى پوشش جنايات ، براى تفرقه ، براى كمين گاه ، خوب اين مسجد را چكار كنيم ، اين مسجد را ، چون هدف مقدس نيست ، چون به نيت ضرر ساخته‏اند «لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً» توبه/108 اقامه «لا تَقُمْ» اقامه نماز جماعت نكن در اين مسجد «أَبَداً» هرگز پايت را در اين مسجد نگذار .
مسجد اينها نه افتتاح شود و نه رسميت پيدا كند ، پس كجا نماز بخوانيم ، مى‏خواهيد نماز بخوانيد بسم الله «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‏» توبه/108 آن مسجدى كه اساسش بر پايه تقوا هست ، آن مسجدى كه براساس تقواست و ساخته شده به دست پيامبر و مسلمانان ، آن مسجد «أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ» توبه/108 مسجد رسول الله كه با نيت خوب ساخته شده است ، آن سزاوار است كه آدم در آن عبادت كند ، اين مسجدهاى كلكى ، اين مسجدهاى نفاقى ، اين تشكيلات و گروه‏ها و كلوپهاى كه فقط براى تبعيض قدرت اسلام و قدرت رهبرى مسلمانهاست ، اين مسجد را پايت را در آن نگذار«لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً» توبه/108 خوب ، آيه كه نازل شد ، خيلى آيه تندى بود ، وقتى مى‏خواستند مسجد را بكوبند ، «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ» توبه/107 پس اين يك درسى است ، درسش چى بود ؟ كه مسلمانها كلاه سرتان نرود ، ممكن است مسجد را بسازند و ممكن است كه آيه قرآن ، خود قرآن ، دعا ، امام ، امامزاده ، از هر مقدسى ممكن است سوءاستفاده بكنند . اين يك ديدى است ، دشمن‏شناسى است «لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى» توبه/108 آن مسجدى كه اساسش بر تقوا هست ، حالا ، اين بحث را براى چى گفتم ، براى اين بحث را مطرح كردم كه انسان در كارهايش ، نيتش فرق مى‏كند ، اينها مسجد ساختند اما نيتشان ضرر بود .
پيغمبر چكار كرد ؟ پيغمبر يك روز فرمود : ياالله مى‏خواهيم برويم و مسجد را افتتاح كنيم ، بيلى ، كلنگى داريد ، برداريد . مسلمانها بيل و كلنگ را برداشتند و رفتند آقا ، شروع كردند به افتتاح ، مسجد را كوبيدند و خراب كردند ، خلاصه اين مجسمه را كه پائين كشيدند بعد فرمود بايد آتش هم بزنيد ، پيغمبر دستور داد آن زمين را آتش زدند . هم خراب كردند و هم آتش زدند ، چون پيغمبر فرموده بود «لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً» بايد يك جورى اين زمين رسوا شود كه براى هميشه ، هر كسى به اين زمين سوخته نگاه كرد ، بگويد اين خاطره كسانى است كه با هدف‏هاى نامقدسى شروع مى‏كنند يك كارهاى مقدسى را انجام مى‏دهند .
حالا ، بعد از اين بحث وارد نماز مى‏شويم . الله اكبر ، حالا ، قبل از نماز باز مسئله حقوق مطرح است ، ما چند رقم دزدى داريم ، انواع سرقت ، انواع قتل ، گاهى دزدى است اما قصد فرد از فرد ، گاهى فرد از فرد مى‏دزدد ، كسى زمين و خانه و كفش و كلاه كسى را برمى دارد . گاهى سرقت است اما سرقت ملت از ملت ، جمعى از جمعى ، مدرسه‏اى از مدرسه‏اى ، شهرى از شهرى ، گاهى سرقت است ، سرقت فرد از ملت . سرقت ملت از فرد ، گاهى ملت از شخص ، نمازگزار بايد لباس و مكان و آب ، نماز گزار بايد در شرايطى باشد كه كارهايش غصبى نباشد يعنى فرد از فرد نباشد ، ملت از ملت ، هيچ نوع غصبى نبايد باشد . خصوصيات مسئله را بايد به فقه مراجعه كرد .
بعد وارد نماز كه مى‏شويم ، الله اكبر را كه گفتيم ، خدا بزرگ است . بزرگتر از چى ؟ نمى‏گوييم بزرگتر از چى ، شما يكوقت به يك نفر مى‏گويى من فردا به شما يك سيلى مى‏زنم ، اين تكليفش روشن است كه فردا يك سيلى مى‏خورد اما يكوقت مى‏گويد برو ، فردا به تو مى‏گويم چى است ؟ خوب اين دلش هزار كوره مى‏رود كه فردا چى است ، خدا بزرگتر از چى ؟ نمى‏گويد . بزرگتر از ديدنى‏ها ، بزرگتر از نوشتنى‏ها ، بزرگتر از گفتنى‏ها ، بزرگتر از فكر كردنى‏ها ، بزرگتر از وصل كردنى‏ها ، الله اكبر ، او بزرگ است . هيچى به پاى من بزرگ نيست . بسم الله الرحمن الرحيم معذرت مى‏خواهم كه دارم ترجمه نماز را مى‏گويم ولى خوب همه مثل شماها نيستند و ما هر كدام هم كه بلد هستيم تجديد بكنيم خوب است .
بسم الله ، يعنى به اسم خدا ، به اسم يعنى به سمه ، سمه يعنى نشانه . بسم الله يعنى به نام و نشان خدا ، چرا ؟ براى اينكه خدا رحمن است ، خدا مى‏دهد ، ديگران از ما مى‏گيرند . بگو نه آقا ديگران هم به ما مى‏دادند ، چقدر بيسكويت دادند در مجلس‏ها . ديگران هم اگر بدهند از روى شيطنت مى‏دهند ، خدا اگر بدهد از روى لطف مى‏دهد . فرق است بين كسى كه از روى شيطنت مى‏دهد و يا از روى لطف مى‏دهد .
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» فاتحه/1 يعنى به نام قدرتى كه هم مى‏دهد و هم دادنش از روى لطف ، ديگران اگر هم بدهند هميشه نمى‏دهند ، يكبار يا دوبار ؟ هميشه لطف مى‏كند ، ديگران اگر لطف كنند به بعضى نور چشمى‏ها جنگلها را تقسيم مى‏كنند ، خداوند اگر مرحمت كند به همه لطف مى‏كند . به نام خدايى كه لطف مى‏كند ، نه از شيطنت ، از مهرش لطف مى‏كند و به نام خدايى كه به ايشان مى‏دهد و به همه لطف مى‏كند .
«الْحَمْدُ لِلَّهِ» فاتحه/2 ، شما در كوچه و بازار و اداره ديده‏ايد بعضى‏ها به هم مى‏رسند ، سلام عليكم ، مخلصم ، حال شما چطور است . قربان شما . تملق بدون ستايش همديگر مى‏كنند ، اين ستايش‏ها سه تا بيشتر ندارد . گاهى يكى از كسى ستايش مى‏كند ، مى‏گويم آقا ايشان كه بود كه شما اينطور او را ستايش كردى ؟ مى‏گويد بله ايشان ديروز پول بستنى من را داد . يا ديروز ما را با ماشين رساندش ، چون ديروز يك خيرى ديده است ، امروز مثل فنر در مقابلش خم مى‏شود يا گاهى احترام مى‏كند به قصد ، به خاطر الان ، الان يك لطفى مى‏بيند ، اينطور ستايش مى‏كند يا اميد دارد فردا سر امتحانات به آن سختگيرى نمى‏كند ، از قبل از شروع امتحان به آن سلام‏هاى گرم شروع مى‏شود به اميد اينكه فردا سر امتحان يك كمكى بگيرد .
پس ببينيد تملق‏ها و تشكرها سه تا ريشه دارد يا ديروز لطفى بوده ، يا الان و يا فردا . من و شما كه يا براى لطف ديروز و يا براى لطف الان و يا براى لطف فردا مثل فنر خم مى‏شويم ، ستايش كن از خدا ، «الْحَمْدُ لِلَّهِ» كه در ديروز «رَبِّ الْعالَمين» فاتحه/2 ، در ديروز من را در كنار هستى تربيت كردى و الان هم «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» فاتحه/3 لحظه به لحظه به من لطف مى‏كند و اگر آنى كند والى فرو ريزد والدها . يك لحظه برق قطع شود ، لحظه‏اى نور از خودش ندارد و فردا هم سر و كار من با اوست ، چون «مالِكِ يَوْمِ الدِّين» فاتحه/4 تو كه براى يا ديروز و يا الان يا امروز مثل فنر خم مى‏شوى ، تشكر كن ، حمد و ستايش براى خدايى كه هم در ديروز ، البته «رَبِّ الْعالَمين» معناى ديروز مادى در آن نيست اما هميشه وقتى مى‏خواهند بگويند فلانى مربى خوبى است از كارهاى قديمى براى نمونه مطرح مى‏كنند .
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» فاتحه/2 نه مرا ، من با همه عالم . چه جور هم تربيت كرد ، خيلى قشنگ ، هر چى خواستم به من داد ، به دنيا آمده بوديم ، فوت كردن بلد نبوديم ، باد كردن بلد نبوديم ، حالا مكيدن را بلد بوديم . هر چه مى‏خواستيم ، بلد شديم . نه ما را بلكه همه عالم را ، آن پرنده در هوا مى‏پرد و گرسنه‏اش مى‏شود ، مى‏آيد در دريا ، آن نهنگ هم كه در دريا از آن ماهى‏ها و چيزهاى ديگر خورده است ، آن نهنگ در اقيانوس ماهى خورده است ، جرم و كثافاتى لاى دندانهاش است ، ناراحت است ، مى‏خواهد مسواك كند ، خلال كند ، آن پرنده هم در فضا گرسنه‏اش مى‏شود ، اين مى‏آيد بالاى دريا دهانش را باز مى‏كند نهنگ ، آن پرنده هم از فضا مى‏آيد در دهان اين مى‏نشيند ، منتها اين نهنگ مى‏خواهد اين پرنده را ببلعد ، چون پرنده مثل كلنگ‏هاى دو سره ، دو تا شاخك دارد ، يكى از بالا و يكى از پائين ، اين شاخك‏ها به دهان نهنگ فرو مى‏رود ، مجبور است دهانش را باز نگه دارد . اين جرم‏هاى لاى دندانهاى اين را مى‏خورد و سير مى‏شود و مى‏پرد در هوا ، آن هم دندانهايش تميز مى‏شود و مى‏رود در اقيانوس و اين چنين است «رَبِّ الْعالَمين» يعنى روزى آن پرنده در هوا را لاى دندانهاى نهنگ در اقيانوس .
آنوقت گاهى آدم فكر مى‏كند كه چه افرادى براى يك لقمه نان چه جناياتى مى‏كنند . چه مسلمانانى را زير شكنجه مى‏بردند براى دو فلس پول ، خدا به سگهاى ولگرد روزى مى‏دهد . جوانهاى عزيز خدابه سوسكهاى سوراخ‏ها روزى مى‏دهد ، خدا به من و تو هم روزى خواهد داد . روايات زيادى داريم كه روزى هر انسانى از راه حلال مقدر شده است ، انسانهايى كه عجله مى‏كنند و حمله مى‏كنند به حرام ، خدا از حلال كمشان مى‏گذارد و عقوبتشان هم مى‏كند . اينطور نيست كه من و شما اگر راه تقوا پيشه كنيم از گرسنگى بميريم و اينطور نيست كه هر كسى حمله كند حرام زندگيش خوب شود . در همين انقلاب ديديد چه بودجه هايى ، چه كاخ هايى ساختند و چه پولهايى را از حرام پيدا كردند ولى بالاخره گذاشتند و فرار كردند ، بنابراين بايد از حالا در اين فكر نباشيم كه زندگى ما ، اصالت با هدف باشد ، زندگى ما مى‏گذرد ، دنيا با همه اهميتى كه دارد ما اهميتمان از دنيا بيشتر است و ما انسانيم و نبايد خودمان را وقف جماد كنيم .
مراحل چند تاست ، پايين‏ترين موجودات را مى‏گويند جماد ، بعدش تقسيم مى‏كند به نبات ، بعد تقسيم مى‏كنند به حيوان و بعد تقسيم مى‏كنند به انسان . انسان گل سر سبد موجودات است اما بند به جماد است ، اين انسان مى‏گويد خوشا به احوال فلانى ، عجب كفشى دارد ! بابا كفش جماد است ، تو انسان بند به جماد ؟ خوشا به احوال فلانى عجب ماشينى دارد ! خوشا به احوال فلانى عجب خانه‏اى دارد ! عجب انگشترى دارد ! عجب دفترى دارد ! عجب لباسى دارد ! انسان كه گل سر سبد موجودات است ولى بند به جماد است .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته