بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.
در جلسات قبل رسيديم به بحث نبوت تا آنجايي که گفتيم نياز به رهبر آسماني داريم امتيازات رهبر آسماني شناخت پيامبر، اينها بحثهايي که شده، از کجا که يک کسي معصوم باشد؟ هر که بينش و يقين داشت به درجه عصمت مي رسد، چطور ائمه و اهل بيت ما از معجزه و علم غيب استفاده نمي کردند يکسري بحثهاي اينطوري بود در جلسات قبل و معرفي قرآن که قرآن در ميان ما در چه وضعي قرار گرفته من در اينجا يک خاطره اي از يکي از اساتيد بگويم.
يکي از اساتيد مشرف مي شود سر قبر پيامبر در مدينه مي بيند که جمعيت زياد است موج مي زنند ازاين زوارها وحاجي‌ها سر قبر پيامبر، يک نگاهي مي کند به اين زوارها و بعد مي گويد يا رسول الله حالت چطوره از اين مسلمانها راضي هستي يا نه مي گويد قرآن هم دستم بود بعد قرآن را باز کردم يک مرتبه اين آيه آمد «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» فرقان/30 پيامبر روز قيامت گله مي کند مي گويد خدايا اين امت قرآن را کنار زدند. خانه‌ها که تلويزيون هست مادران و خواهران ما يک روز و دو روزي يک دستي روي تلويزيون مي کشند گرد و غبار را پاک کنند ولي ده سال ده سال دستي روي سر بچه يتيم نمي کشند و دو ماه دو ماه دستي روي قرآن نمي کشند، همينطور که تلويزيون را، لحاف و تشک را، همينطور که اتاق را، همينطور که ظرف را حفظ مي کنيم بايد موظب مغزها هم باشيم اصولاً به فکر و به مغز بي اعتنايي شده. در ميان ملت ما گروهي هستند که اگر خرده ناني تو کوچه ببيند از لاي خاکها بر مي دارد فوتش مي کند مي گويد نعمت خداست بعد مي خورد، با اينکه نان تازه و داغش دانه اي پانزده هزار و دو تومان، خرده نانش ممکن است کيلويي دو هزار باشد اين بر مي دارد مي گويد نعمت خداست همين آقايي که بر مي دارد پشت ديوار خانه‌اش 30 تا پسر 13 ساله 30نفر جوان 18 ساله پشت خانه‌اش بازي مي کنند يک مرتبه نگفت مغز اينها نعمت خداست ولي آن خرده نان را مي گويد نعمت خداست.
دين و فرهنگ اسلامي ما بايد خيلي بيشتر باشد حالا که انقلاب پيدا شده بايد همه چيزمان منقلب بشود انقلاب در تجارتمان بايد باشد، انقلاب در اخلاق مان، در ازدواجمان باشد کما اينکه اخيراً انقلاب در ازدواجها مي شود.
يک کارت عروسي يکوقت دست من آمد دختر يکي از دوستان بود که عروس شده بود کارتش خيلي من را تحت تاثير قرار داد کارتش نوشته بود که دوشيزه فلاني با آقاي فلاني ازدواجشان را آغاز مي کنند بنا داشتيم جشن با شکوهي را آغاز بکنيم اما تصميم گرفتيم خرج عروسي را براي يک برادر و خواهر ديني ديگر فراهم بکنيم بنابراين پول به آن منطقه و صحنه واريز شد ما کارت را فرستاديم ک شما بدايند ما دخترمان عروس شد ولي شما تشريف نياوريد ما جشن را مبدل کرديم به جشن ساده و بودجه‌اش صرف کار ديگر شد! بسيار خوب اگر ملت ايران تصميم بگيرند يک سال اسراف نکنند فقر ريشه کن مي شود از اين مملکت، و آرزوي امام برآورده مي شود.
امام وقتي از فرانسه تشريف آوردند گفتند مي خواهيم به لطف خدا و همت مردم کشوري بسازيم ايران نمونه، الان به فرمان امام کشاورزها کاري کردند که الان غذاي شش ماهش را دارد و اگر يک خورده ديگر حرکت کنيم خوراک خودمان را تامين مي کنيم همان جامعه اي مي شود که قرآن مي گويد، قرآن مي گويد جامعه اسلامي «فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ» فتح/29 يعني روي پاي خودش بايستد.
درسهايي از قرآن به عنوان اينکه قرآن يک مکتب است بايد بگيريم مثل اينکه نخست وزير انگلستان در يکي از سخنراني هايش قرآن را برداشت و زد زمين و گفت تا قرآن ميان مردم هست ما نمي توانيم حکومت کنيم، چون يک پسر مسلمان صبح به صبح پا مي شود و سياست قرآني را مي خواند، سياست خارجي کشور اسلامي اين است «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» آي مسلمانها «لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ » مائده/51 نگذاريد اسرائيل و آمريکا و اروپا ولي و سرپرست شما باشند، رفاقت با همه داشته باشيد(سواء بيننا و بينکم) با همه رابطه دوستي داريم اما هيچکس نبايد سر پرست ما باشد.
حالا چند درس از قرآن را خدمتتان عرض مي کنم به اميد روزي که نسل نو ما عاشقانه به سراغ قرآن برود و خواهد رفت، يک مقداري از ايدئولوژي هاي بشري از مکتبهاي پر از خطاست، يک مقداري پستانک خواهد مکيد ولي بالاخره خواهد ديد سير نميشود به سراغ مکتب آسماني برخواهد گشت و آثارش معلوم است الان در دنيا در کتاب حماسه غدير بود شمردم صد و ده دانشکده علوم اسلامي در قاره هاي مختلف دارند درس مي خوانند گرايش به اسلام عجيب شده به جوري که اروپا و آمريکا احساس خطر کردند ديدند دانشجوها ميل به اسلام پيدا مي کنند چه کنند، آمدند اروپا و آمريکا يک عده فرستاد به کشورهايي مثل ايران و عراق و کشورهاي مشرق زمين فرستادند بعنوان اسلام شناس و بعد يک اسلامي را که خود آمريکا و اروپا دلش مي خواست آنطوري که غرب دلش مي خواست اسلام را واژگون و پر از خرافه معرفي کرد و نوشت به دانشجوهايي که ميل دارند با اسلام آشنا بشوند گفت ببيند آقا ما دانشمندان را فرستاديم کشورهاي مشرق زمين اسلام را بررسي کردند کتابهاي نوشتن برويد اينها را بخوانيد اينها گرايششان به اسلام کم بشود.
در غرب ميل به اسلام در دانشگاهها کم کم داشت شکوفا مي شد اين احساس را سياست مدارها کردند براي جلوگيري عده اي را خودشان فرستادند به عنوان اسلام شناس فرستادند در کشورهاي ما، اسلام را نوشتند يک خرافاتي هم بهش اضافه کردند تا از آنها هر کسي بخواهد اسلام بخواند بگويد اين کتاب اسلامي دستش بده تا اين ديگر ميلي به اسلام نداشته باشد.
يک مثل بزنم، زنهاي توي خانه هم بفهمند سرگرم گرفتاري هستند وقت فکر کردن برايشان کم است البته فکرشان خوب است چون سرگرمند نمي توانند خيلي فکر کنند، گاهي بچه را که دو سال شيرش مي دهند مي خواهند از شير کنارش بکشند ولي بچه ميل دارد به پستان مادر، و مادر هم ميل دارد او را جدا کند مادر يک مقداري فلفل را سر پستانش مي مالد تا بچه رفت لب بزند مي بيند تند است زود دهانش را کنار مي کشد يک همچين کاري را که مادر نسبت به نوزاد مي کند غرب نسبت به اسلام کرد، يعني اسلام را يک خورده فلفل قاطي‌اش کرد يک خورده زنجبيل يک خرافات يک تصرفاتي کرد يک عملي از بعضي مسلمانها سوژه قرار داد و يک کتابهايي بعنوان اسلام شناسي نوشتند از خود غربيها و از دانشمندان خودشان آمدند نوشتند به زبان خودشان تا اين گرايش را خنثي کنند ولي البته «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ» آل عمران/54 آنها نقشه مي کشند و خدا هم نقشه مي کشد «وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ» هميشه نقشه دشمن بر آب است.
درسهايي از قرآن، نور چشمي ممنوع، قرآن مي گويد وقتي نوح گفت خدايا پسرم را نجات بده فرمود ابدا «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِك» هود/46 پسر تو از اهل تو نيست پسر نوح چون هم فکر پدرش نيست از اهل تو نيست پسر نوح باشد ولي نور چشمي در اسلام نيست بنابراين آقا زاده‌ها تصميم بگيريد وقتي سلام مي کنيد رو فضيلت خودِ طرف سلام کنيد گاهي وقتها آدم مي رود تو مسجد مي بيند مسجدها ديگر فرق مي کند وارد مسجد مي شود يک سرمايه دار وارد مسجد مي شود يا پهلوان محله وارد مسجد مي شود يا يا کدخدا يا فلان درجه دار يا فلان روحاني يا فلان دانشجو يک کسي که وارد مي شود معيارها معيارهاي اسلامي نيست اگر به معيار علم و تقوا فضيلت و فداکاري و خدمت، اگر روي اين معيارها بود خوب است اما مي بيني يک نفر وارد مي شود هيچ کمال و فداکاري هم ندارد فقط سرمايه دار است فوري جلوي پايش پا مي شوند مي برند بالا مي نشانند چاي پررنگ هم به آن مي دهند اين مسجد با بانک صادرات خيلي فرقي ندارد چون بانک صادرات هر که پول دارد چاي پر رنگ مي خورد اينجا هم هر که پول دارد بايد يک خورده انقلاب فکري در جامعه ما باشد(انه ليس من اهلک).
يکسري افراد هستند با بريز و بپاشها ولخرجي‌ها فرم ماشينها لوسترها و دکورها يکسري افراد با اين ولخرجي‌ها مي شوند ملک و چشم مردم را پر مي کنند، قرآن مي گويد اينها هيچ آبرو و عزت نداشته باشند همينطور که تمام ملت از شيطان متنفريد از اينها هم باشيد.
مسئله سوم اينکه فاسق بي ارزش است بي ارزش بودن اخبار افراد فاسق روزنامه و مجله زياده اخبار زياده تو بازار قرآن يک آيه دارد «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» حجرات/6 هر خبري که فاسقي براي شما آورد وارد خانه مي شويد چه بسا مادر فاسق باشد يک خبري مي دهد که پسر را تحريک کند عليه خانمش، گاهي خانم يک خبري مي دهد که پسر عليه مادرش درسطح جزئي يا کلي هرگاه خبري پخش شد ولي خبرنگار يا خبر چين فاسق بود «فَتَبَيَّنُوا» بي ارزش بودن خبر فاسق «إِنْ جاءَكُمْ» اينها همه‌اش درس زندگي است. قرآني که ما مي بريم سر قبر مي خوانيم درس زندگي است «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ» اگر فاسقي آورد براي شما(نبا) خبري را «فَتَبَيَّنُوا» تبيين کنيد. چه بسيار فتنه هايي که افراد فاسق بوجود مي آورند وتوطئه هايي که هست پرده از اسرار دشمن بر مي دارند پرده برداري از توطئه ها.
يک توطئه جالبي را برايتان بگويم عده اي از مخالفان اسلام طرحي ريختند براي کوبيدن و تضعيف روحيه مسلمانها طرحي بود که گفتند ما مي رويم پيش پيغمبر مي گوئيم يا رسول الله ما همه آمده ايم مسلمان بشويم همه در مقابل مسلمانها و پيغمبر مسلمان مي شويم غروب مي گوئيم برو بابا ما ايدولوژي و مکتبمان عوض شد، تغيير مي دهيم، اين کار دو تا خوبي دارد يکي اينکه باقي‌ها هوس نمي کنند که در آيند مسلمان بشوند مي گويند دانه درشتها و دانشمندان و پيشگامانمان غروب که رفتند برگشتند معلوم مي شود که اسلام محتوي ندارد چون آنهايي که رفتند برگشتند، يکي اينکه روحيه مسلمانها ضعيف مي شود مي گويند معلوم مي شود که دين ما کامل نيست چون نتوانست از مهمانها خوب پذيرايي کند، اين توطئه بود که صبح بيايند مسلمان بشوند تا غروب برگردند دشمنان اسلام قوي بشوند مسلمانها روحيه‌شان تضعيف بشود، فوري قرآن گفت اي مسلمانها اگر کسي آمد مسلمان شد به اسلامش گول نخوريد غروب هم که برگشت روحيه‌تان تضعيف نشود اينها همه تاکتيک و توطئه است عده اي آمدند گفتند «آمَنُوا» ايمان بياوريد به پيغمبر «وَجْهَ النَّهارِ» طرف صبح «آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ» طرف صبح ايمان بياوريد «وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ» آل عمران/72 ولي آخر روز کفر بورزيد صبح برويد ايمان بياوريد غروب هم برگرديد تا اينها تضعيف بشود روحيه شان، اين يک توطئه بود و چند سال پيش هم در دانشگاه خود ايران هم نسبت به گروهي بود.
مسئله پنجم زنگ خطر و اعلام بيدار باش قرآن قصه هاي که مي گويد همه جالب است ما خلاصه چند جور کلاه سرمان مي رود يا از طريق ورزش کلاه سرمان مي رود يا از طريق سوگند و تظاهر کلاه سرمان مي رود يا از طريق احساسات يا از طريق بيان کلاه سرمان مي رود قرآن به مسلمانها مي گويد مواظب باشيد تمام روزنه هايي که ممکن است کلاه سرتان بگذارند چشم‌مان را باز مي کند مي گويد مواظب باشيد اما از طريق ورزش يوسف را وقتي مي خواستند ببرند تو چاه بندازند نيامدن پهلو بابا بگويند بابا يوسف را بده به ما بکشيمش يا ببريم توي چاه بندازيمش گفتند بفرستش ببريم کوهنوردي، کوهنوردي کار خوبي است اسلام با کوهنوردي موافق است اما نه اينکه افرادي با طرح نقشه پسرهاي مسلمان را، دخترهاي مسلمان ما را، ببرند به اسم کوهنوردي و بعد افکاري را هم بهشان بگويند که يک کسي و دانشمندي مي خواهد بهشان ملحق بشود فوري دکش کنند.
يکجا يک نمايشي بود، يکي از دوستان با فرمي وارد آنجا شد تا ديدند ايشان يک خورده مطالعات قوي دارد فوري گفتند برق خراب است اصلاً فيلم را قطع کردند معلوم شد نمايش هم تحت عنوان ايدولوژي و بينش اسلامي يک اسلامي توي آن هست که يک اسلام شناس که وارد جلسه شد برق را از پشت بام قطع کردند و گفتند برق نيست پس معلوم مي شود توطئه است.
قرآن به ما مي گويد مواظب باش يوسف را هم از اين طريق بردند يوسف را بفرستش با ما «يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ» يوسف/12 يک خورده ورزش کند يک خورده قدم بزند پس يوسف را به اسم بازي مي برد، اين چي مي خواهد بگويد يوسفي بود بردنش براي چي بردنش؟ مي خواهد بگويد پسرها و دخترها همه شما يوسفيد، پرتش کردند يعني شما‌ها را هم از فکري که داريد پرت مي کنند.
گاهي از راه سوگند کلاه سرِِِ ما مي رود عده اي متظاهر مقدس، قرآن مي گويد مواظب باشيد با سوگند هم گول نخوريد قرآن هم چند تا آيه دارد «اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً» منافقون/2 قسم مي خورند، مي خواهد جنايتي بکند ولي از اول قسم مي خورد، گاهي از طريق سوگند هم کلاه سرمان مي رود، قرآن مي گويد مواظب باشيد مسلمانها و به هر سوگندي هم اطمينان نکنيد.
گاهي انسان از راه احساسات تحت تاثير قرار مي گيرد کسي مي آيد گريه مي کند پيراهنش را پاره مي کند، داد مي زند، با اشک مي خواهد ما را تحت تاثير قرار بدهد قرآن مي گويد مواظب باش به اشک هم اطمينان نکن البته نمي خواهم بگويم آدم بي عاطفه باشيم انسان با يد عاطفه داشته باشد ولي مواظب باشيم گاهي عاطفه و احساسات و اشک قلابي هم داريم، بله قرآن مي گويد که اشک قلابي هم داريم، يوسف را وقتي انداختند توي چاه «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ» يوسف/16 آمدن پهلو بابا غروب و داشتند گريه مي کردند اين را براي ما مي گويد که اشک قلابي هم در تاريخ هست پس مواظب باشيم گاهي از راه بيان يک حرفهاي مي زند.
امام فرمود اسلام بقدري استدلالش روشن است و منطقش، که از هيچ ايسمي و ايدولوژيي هم وحشت ندارد. محال است که کسي اسلام را بشناسد و بي اعتنا باشد قانون کلي اين است از راه بيان، گاهي چهار تا جمله پشت هم مي اندازند و من و شما جوابش را بلد نيستيم قرآن مي گويد مواظب بيانت باش «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ» بقره/204 وقتي حرفي ميزند تو تعجب مي کني عجب بيان رسايي دارد! واقعاً خيلي شيرين حرف مي زند و بيان قشنگ دارد «وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى‏ ما في‏ قَلْبِهِِ» مي گويد خدا راهم گواه مي گيرم به حرفهاي خودم ولي قرآن مي فرمايد «وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ» از افراد بسيار دشمن و لجباز پس قرآن مکتب است اينکه به ما گفته‌اند قرآن بخوان نه معنايش اينکه همينطور مزه مزه کنيد گرچه نگاه کردن به آن ثواب دارد خواندنش هم ثواب دارد نفهميديم هم بايد بخوانيم تا شايد بفهميم، مواظب باشيد گاهي تظاهر به اسلام مي کنند مواظب باشيد گاهي اشک هم مي ريزند مواظب باشيد گاهي بيانهاي قشنگي هم مي کنند ولي پهلوي افرادي که اطلاعاتشان از خودشان کمتر است.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته