بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته و لعنته الله علي اعدائهم اجمعين من الان إلي قيام يوم الدين
بحث ما معيارهاي عزل و نصب در حكومت اسلامي است. در حكومت طاغوت يك معيارهايي داشتيم كه كسي را عزل يا نصب كنيم چند تا از معيارهاي آن زمان را مي‌نويسم آنوقت معيارهاي عزل و نصب در اين حكومت را هم مي‌گويم.
اين معيارها در نظام طاغوتي يكسري چيزهايي است گاهي تملق است و اسلام خيلي درباره تملق حرف دارد مي‌گويد بايد خوبي را هم به اندازه گفت. مثلاً اگر كسي از كسي خوبي ديد امام علي(عليه السلام) در نهج البلاغه مي‌فرمايد خوبي كه ديدي، مردم سه دسته هستند يك دسته خوبي را زيادي تعريف مي‌كنند مثلاً كم خوبي مي‌بيند زيادي تعريف مي‌كند اينها افراد بي شخصيت و متملق و چاپلوسي هستند(احْثُوا فِي وُجُوهِ الْمَدَّاحِينَ التُّرَابَ) من‏لايحضره‏الفقيه ج 4 ص 11- حضرت مي‌فرمايد خاك بريزيد توي دهان كسي كه تعريف بيجا مي‌كند و غرور بي جا مي‌دهد فرعون مقداري از جنايتهايش بخاطر متملقين بود چون قرآن مي‌فرمايد «زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ» غافر/37 عملش بود سوء عمل داشت اما متملقين افراد بد را براي او خوب جلوه مي‌دادند.
اگر خوبي ديدي و زيادي تعريف كردي اين تملق است اما اگر خوبي ديدي و كم تعريف كردي اين هم ريشه‌اش حسادت است كه انسان روحش قبول نمي‌كند و زبانش بر نمي‌دارد كه خوبي را بگويد اگر هم كاري كرد مي‌گويد بله كمكي به او كردند اينكه مهم نيست خوب اينكه هست بگو اما اگر به مقدار تعريف كرد اين به اندازه است.
گاهي پُست مي‌گرفتند روي زور، گاهي خودش زور نداشت اما پارتي نداشت عزل و نصب در رژيم قبل به اين خاطر بود گاهي بخاطر قبيله بود بخاطر اينكه بند به فلان فاميل بود به او پستي مي‌دادند گاهي روي حيله بود و گاهي پستي را به طرف مي‌دادند براي اينكه طرف قدرت تخريب مردم را داشت مي‌توانست برود منطقه‌اي و عده‌اي را تحقير كند و مردم منطقه را به آرامش دعوت مي‌كرد. گاهي پستي را مي‌گرفتند بخاطر زيبائي گاهي بخاطر شهرت و گاهي هم بخاطر مدرك اينها معيارهاي عزل و نصب بود قبل از آنكه ايران شصت هزار شهيد بدهد. اما بعد از انقلاب، بسوي قرآن كه برگرديم ببينيم قرآن مي‌فرمايد كه چه كسي بايد پستي را بگيريد معيار عزل و نصب در حكومت اسلامي چيست؟ به سراغ قرآن برويم كه ببينيم قرآن وقتي مي‌خواهد پستي را بگيرد و يا بدهد معيارهايش چيست؟
امتياز به آگاهي و علم، اين معيار است ولذا در حكومت اسلامي گفته‌اند كسي كه نظارت بر قانون را دارد بايد حتماً عالم باشد نه اينكه فقط فقه بلد باشد(العالم بزمانه) هم باشد يعني سياست را بلد باشد جو اجتماع دستش باشد دردها و دوا‌ها را بداند او مي‌تواند نظارت كند اگر كسي عالم بود ولي عالم به زمانه نبود يا عالم به زمانه بود اما فقيه نبود به طور اتوماتيك عزل مي‌شود.
دوم اينكه قدرت بر تحفظ اموال داشته باشد، مثلاً در قرآن داريم كه حضرت يوسف(عليه السلام) احساس خطر كرد و نزد پادشاه مصر آمد كه من احساس خطر مي‌كنم طبق خواب پيش بيني مي‌كنم كه در مملكت خطر هست بنابراين اگر خواستيد دفع خطر كنيد «قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ» يوسف/55 پستي به من بده كه اموال ملت در اختيار من باشد اقتصاد و نيازمنديهاي مردم در اختيار يوسف باشد بعد گفت چرا؟ نگفت چون زيبا هستم، نگفت چون نورچشمي هستيم، بخاطر تملق نبود زوري نداشت پارتي نداشت فقط فرمود اين پست را به بده بخاطر اينكه «إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ» من هم قدرت بر تحفظ دارم. . . يعني نمي‌گذارم كه اموال مردم حيف و ميل بشود بعد عالم هم هستيم افراد را مي‌شناسم توليد را مي‌شناسم. پس حضرت يوسف وقتي مي‌خواهد پُستي را بگيرد معيار نصب خودش را حفيظ و عليم مي‌گويد نه فاميل و پارتي و زيبا بودن.
معيار عزل و نصب مسئله تقواست، در سوره حجرات مي‌خوانيم كه چند چيز محو مي‌شود محو نژاد اين محو مي‌شود كه من چه نژادي هستم، محو زبان، عربم، عجمم، تركم، منطقه جغرافي محو است، فاميل محو مي‌شود و چيزي كه جاي اينها را مي‌گيرد «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» الحجرات/13 جالب اين است كه مي‌گويد عند الله باشد مي‌گويد گراميترين شما نزد خدا كسي است كه با تقوا باشد ولي با تقوا باشد دليل بر اين نمي‌شود كه پول بيشتري به جيب بزند حالا كه تقوا داشته باشد ماشين و خانه داشته باشد افراد با تقوا نزد خدا آبروي شايسته‌اي دارند اما از نظر زندگي نه، مسئله امتياز زندگي در اين آيه مطرح نيست.
معيار عزل و نصب مسئله امانت است، دربار و دستگاه فرعون موسي را تحت تعقيب قرار داد و موسي فرار كرد مقداري كه رفت و دور شد رسيد به يك منطقه‌اي كه چاه آبي داشت ديد كه مردم گوسفندهايشان را آورده‌اند كه آب بدهند دو تا دختر هم آن كنار ايستاده اند، حس و روح مظلوم يابي خاصيت يك مسلمان است كه بايد روحيه‌اش اينطور باشد كه مظلوم ياب و ظالم كوب روح مظلوم يابي موسي باعث شد كه موسي برود سراغ اين دو تا دختر خانم گفت «مَا خَطْبُكُمَا» القصص/23 شما چرا كنار ايستاده ايد؟ گفتند «قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ » ما يك پدر پيري داريم كه نمي‌تواند كار كند ما هم گوسفندان را آورده‌ايم اينجا كه آب بدهيم حالا هم مي‌بينيم كه يك مشت جوانان قوي هيكل هستند ما كنار ايستاده‌ايم كه اينها گوسفندهايشان را آب بدهند خلوت كه شد ما هم برويم آب بدهيم حضرت موسي ديد بخاطر اينكه اينها قدرتي ندارند و كنار ايستاده‌اند و مظلوم هستند با اينكه خود حضرت موسي تحت تعقيب بود رفت اين جمعيت را كنار زد نوبت آنها را گرفت و گوسفندها را آب داد بعد پدرشان كه پيرمردي بود گفت چه شد كه امروز زود آمديد؟ گفتند جواني آمد كه روحيه مظلوم يابي‌اش ما را مورد تفقد قرار داد اينها را آب داد و ما زودتر آمديم.
يكي از دخترها آمد منتهي «فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ» القصص/25 اين يك درسي است براي دختران ما كه وقتي توي خيابان راه مي‌روند با حيا راه بروند وقتي اين دخترها خانه رفتند پدرشان گفت به آن جوان بگوئيد بيايد خانه، آمد و گفت «قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ» بابام گفته به تو بگويم برويم خانه پول اين زحمتي را كه كشيده‌اي را به تو بدهد، عمل مسلمان احترام دارد نبايد كسي از كسي كار مفت بكشد.
شخصي مهمان امام رضا(عليه السلام) بود شب بود كه فتيله چراغ خراب شد يكي از مهمانها دستش را دراز كرد كه فتيله چراغ را درست كند حضرت دست او را پيش كشيد و فرمود تو در خانه ما حق نداري كه كار كني تو مهمان من هستي نبايد كار كني و حديث داريم ناجوانمردند كساني كه از مهمانشان كار مي‌كشند اين مهمان گفت آقا تو امام هستي و من مهمان تو هستم در ثاني زحمتي نداشت فرمود به همين مقدار هم من راضي نيستم كه تو در خانه من كار بكني.
يكي از دخترها گفت «يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنْ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ» القصص/26 اينرا براي كار كردن بخدمت بگير اينرا معاون كاري خودت قرار بده او را براي كارگري بپذيريم براي اينكه اين جوان قوي است بعد امين هم هست اما قوي چون با همين بازوهايش توانست جمعيت را كنار بزند و نوبت ما را حفظ كند. اما امين است چون وقتي مي‌خواستم او را بياروم، چون دختر جلو افتاد و حضرت موسي عقب او مي‌آمد تا بروند خانه حضرت شعيب تا مزدش را بگيرد حضرت موسي پيشنهاد كرد كه شما جلوي من راه نرو شما عقب من بيا يا كنار من باش و راهنمائي كن جلوي من راه نرو من نگاه به قدر و بالاي تو نكنم بهتر است به عفت و به تقوا نزديكتر است امين است با اينكه من جلوي او بودم گفت كنار من بيا و هيچ سوءقصدي هم به من نداشت حتي به اندم من هم نگاه نكرد. پس بنابراين چون قوي و امين است براي نصب خوب است.
روي چه معياري عزل و نصب كنيم؟ گروهي خواستند دست با انقلاب بزنند از پيامبرشان خواستند كه رهبر تعيين كند رهبري بنام طالوت معين شد بعد گفتند آيا اين مي‌تواند يا نه؟ بله قدرت دارد براي اينكه «وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ» البقرة/247 چون طالوت آگاهي‌هاي ارتش دارد و قوي هست.
معيار عزل و نصب، سابقه خدمت، شما مي‌دانيد كه پيغمبر چهل سالگي به پيغمبري رسيد يك زماني پيغمبر و مسلمانها در فشار بودند يك زماني هم كه مكه را فتح كردند عزت داشتند قرآن مي‌فرمايد كساني كه سابقه خدمت داشتند و در زمانهايي كه به مسلمانها سخت مي‌گذشت به اسلام خدمت مي‌كردند آنها حسابشان با ديگران جداست «لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنْ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» الحديد/10 مساوي نيستند كساني از شما زماني كه پول دادند به اسلام قبل از فتح مكه و كساني كه بعداً هستند قرآن روي سابقه عنايت دارد «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ الواقعة/10 »أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ« الواقعة/11 كساني كه سابقه دارند با كساني كه سابقه ندارند فرق مي‌كنند.
معيار عزل و نصب در حكومت اسلامي مسئله هجرت است، قرآن مي‌فرمايد عده‌اي ايمان دارند اما اهل هجرت نيستند كساني كه ايمان دارند اما اهل هجرت نيستند رهبري اينها را نپذيريد چون وا رفته‌اند چون گفتيم كه دو نوع تقوا داريم تقواي وارفتگي و تقواي وارستگي مومنين وارفته «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجَرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ» الأنفال/72 كساني كه ايمان دارند اما هجرت نمي‌كنند آنها بر شما ولايتي ندارند.
مسئله ايمان، در زمان ما همينطور است در زمان قبل هم اينطور بوده كه مي‌گويند آقا فلاني در فلان زمان چه خدمتي كرده است اسلام روي خدمت به خودي خود تكيه ندارد خدمتي كه با ايمان باشد آن ارزش دارد امام علي(عليه السلام) عبور مي‌كرد ديد دو نفر با هم دعوا مي‌كنند يكي مي‌گويد من كليد دار كعبه هستم ديگري مي‌گويد مسئله آب دادن به تمام حجاج دست من است حضرت امير فرمود اينها پُز نيست كه شما مي‌دهيد من زودتر از همه‌ي شما ايمان آوردم سه نفري خدمت پيغمبر رسيدند حضرت فرمود ايمان حسابش با خدمت جداست خدماتي كه ريشه‌ي ايماني ندارد ارزشي ندارد «أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ التوبة/19 آيا مسئوليت آبرساني به حجاج و مسئوليت تعمير مسجد الحرام آيا اينها را مثل مسئله ايمان قرار مي‌دهيد هميشه عمل بايد از مبنا باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته