بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.
داشتيم قدم به قدم با قرآن آشنا مي‌شديم و گفتيم كه اين از بركات خون شهدا و انقلاب بزرگ است در بعضي از جلسات قبل گفتيم كه منافقين براي نابودي اسلام كارهايي مي‌كنند يكي اينكه حق خواهان را كم و بي ارزش جلوه مي‌دهند مثل اينكه فرعون به طرفداران موسي مي‌گفت اينها چند نفري بيشتر نيستند.
يكي از كارهاي منافقين براي ربودن دختر و پسر اين است كه تيتر‌هاي قشنگي مي‌گويند جملات زيبائي مي‌گويند، ولي خوب كي مي‌گويد؟ و به چه هدفي مي‌گويد؟ ضربه‌هاي روحي‌اي مي‌زنند به مسلمانها، مسخره مي‌كنند توهين مي‌كنند، برنامه‌اي كه پيش مي‌آيد و همه مردم شركت مي‌كنند اينها فاصله مي‌گيرند اصولاً در همه كارهايشان فاصله مي‌گيرند براي خودش يك امتيازي قائل است. مسئله تحقير مسئله مهمي است و قرآن هم روي آن تكيه مي‌كند قرآن مي‌فرمايد روز قيامت دوزخيان فرياد التماس سر مي‌دهند و يكي از جملات آنها اين است كه مي‌گويند «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ» المؤمنون/107خدايا ما را نجات بده اين دفعه ديگر كار بد نمي‌كنيم خدا مي‌گويد خفه شويد يادتان مي‌آيد كه مسخره مي‌كرديد، يعني گناه مسخره تا آنجا عكس العمل دارد.
يك آيه داريم توي قرآن كه خدا به پيغمبر مي‌فرمايد‌اي پيغمبر اگر تو هم هفتاد بار براي اين مردم استغفار كني من اين مردم را نمي‌بخشم، چرا؟ براي اينكه اينها توهين مي‌كردند به مسلمانها خودشان را برتر مي‌دانستند وقتي انبياء مي‌آمدند مي‌گفتند ايمان بياوريد مي‌گفتند ما ايمان بياوريم با اين وضعي كه داريم؟ با اين مقام و منزلتي كه داريم؟ «قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمْ السُّفَهَاءُ» البقرة/13يعني به طرفداران انبياء مي‌گفتند سفيه تحقير مي‌كردند و قرآن درباره اينها مي‌فرمايد «وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ» النساء/115 راهي كه مي‌روند راه توده مومن به خدا نيست، اگر هم يكوقت توي رودبايستي قرار بگيرد و توي جمع بيايد حتماً بايد فاصله بگيرد.
خدا مي‌فرمايد كه پيغمبر از مردم بود با مردم بود در مردم بود هم(فيكم) داريم هم(منكم) داريم، كاري كه بعنوان مخالفت مي‌كنند اين است كه شعارهاي فريبنده مي‌دهند، قرآن در اين باره مي‌فرمايد مخالفين مي‌آيند و كلماتي مي‌گويند كه دل مي‌رود، ما خواهان عدالت اجتماعي هستيم، مگر اسلام خواهان عدالت اجتماعي نيست؟ ما خواهان حق طبقه محروم هستيم، مگر اسلام خواهان حق طبقه محروم نيست؟ شعارها زيباست قرآن مي‌فرمايد «يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ» الأنعام/112 بعضي از اين منافقين به طور رمزي به هم كلمات زيبا مي‌گويند يك كلماتي مي‌گويند كه دل مي‌رود آنوقت كساني كه اسلام را خوب نشناخته‌اند يا نمي‌خواهند گوش بدهند با دل گوش مي‌هند «وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ» الأنعام/113يكي از كارهاي مخالفين شعارهاي زيبا است.
قرآن به ما درس مي‌هد كه گول كلمات زيبا و شعارهاي زيبا را نخور و قرآن نقل مي‌كند كه تاريخ با اين كلمات زيبا چه كرده است. يكي مَثَل قصه‌ي يوسف است بچه‌ها صاف نيامدند بگويند يوسف را بده مي‌خواهيم او را توي چاه بيندازيم اما قشنگ بچه‌هاي يعقوب آمدند نزد پدر و گفتند يوسف نوجوان است و نوجوان نياز به كوهنوردي دارد احتياج به تفريح دارد بگذار برويم بگرديم آخر گردش براي سلامتي لازم است اول مسئله ورزش را پيش مي‌كشند «أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» يوسف/12 پسر سيزده چهارده ساله نياز به مراتع و قدم زنگاه و نياز به بازي دارد «وَنَحْنُ عُصْبَةٌ» يوسف/8 بعد گفتند نترس ما قوي هستيم «وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» يوسف/12 ما حتماً از او محافظت مي‌كنيم ما حتما اين برادر كوچولو را نصيحت مي‌كنيم «وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ» يوسف/11 بعد هم وقتي او را توي چاه انداختند گريه كردند كه يوسف را گرگ كشته است. به چشم هم نمي‌شود كه تكيه كرد چون گريه قلابي هم در تاريخ هست مي‌خواهد بگويد شعارهاي زيبا مسئله‌اي است كه ما بايد توجه داشته باشيم.
قرآن مي‌فرمايد مخالفين نگاه مي‌كنند اگر روزنه باطلي ديدند فوري همان را پيراهن عثمان مي‌كنند دنبال اين مي‌گردند كه عالمي يا پسر عالمي يك نفر از كساني كه در مسند قدرت است در هر برنامه‌اي نگاه مي‌كنند تا يك روزنه‌اي ديدند كاه را كوه مي‌كنند، بزرگ كردن نقاط ضعف، «وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا» الأعراف/146 اگر مخالفين راه رشدي را ديدند آن راه رشد را براي خودشان قبول نمي‌كنند اما خدا نكند يك نقطه ضعفي ببينند از كاه كوه مي‌سازند و آنرا بزرگ جلوه مي‌دهند.
واقعاً قرآن چقدر زنده است ما بايد اين آيه‌ها را بخوانيم و در آن فكر كنيم مي‌خواهد بگويد در جامعه افرادي هستند مخالف كه اگر صد روزنه رشد ببينند انتخاب نمي‌كنند فوري اگر يك روزنه كوري را ببينند انتخاب مي‌كنند.
«إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» هود/114 روي كارهاي نيكو پرده مي‌اندازد، روي كارها خوب را مي‌پوشانند اگر كسي بيست تا كمال دارد يك نقطه ضعف هم دارد نقطه ضعف‌اش را مي‌گويند، البته نقطه ضعف با نقطه ضعف فرق مي‌كند يكوقت نقطه ضعف مهم است كه اگر طرف صد تا هم كمال داشته باشد نبايد در جامعه به او عنايت بشود اما يكوقت نقطه ضعف قابل اغماض است اين درسهايي است كه در معاشرت و روابط بايد ياد بگيريم.
تحت عنوان حقوقدان مي‌آيند و مي‌گويند اين قانون چرا، آن قانون چرا، خلاصه مسئله حقوقدان و قانون راه مي‌اندازند، خلاصه اينكه ما مسلمان هستيم اسلام را پذيرفته‌ايم بيخودي هم نپذيرفته‌ايم مي‌توانيم خيلي روان و روشن بحث بكنيم اسلام را پذيرفته‌ايم بايد تسليم باشيم منتهي ممكن است يك جاهايي هم جور در نيايد حالا كي حق قانونگذاري دارد؟ قانون حق خداست و كسي كه علم بي نهايت داشته باشد بايد قانون وضع كند كسي كه اطلاعات محدودي دارد خودش مي‌آيد حرفي مي‌زند بعداً متوجه مي‌شود كه حرفش درست نيست چقدر تا حالا نظريه علمي داده‌اند و رد شده است؟
اينكه لطف و مرحمت داشته باشد، مكرر شده است كه به حقوق ملت‌ها ظلم شده است و اينها لب از لب تكان نداده اند، بارها به من و ديگران ظلم شده است اينها حرفي نزده‌اند حالا چرا حرف مي‌زنند؟ افرادي كلمه حقوقدان را بر مي‌داند مثل پُتك توي مغز اسلام مي‌زنند غرض من اينهاست، قانونگذار بايد عادل باشد و غني هم باشد تا فقط سود و زيان خودش را در نظر نگيرد اين خصوصيات كسي است كه قانون وضع مي‌كند اگر اينها در كسي بود حرفش مي‌تواند قانون بشود آيا حقوقدانان اين خصوصيات را دارند؟
مردم را چطور وادار كنيم كه اين قانون را گوش بدهند؟ گاهي ممكن است از راه جهل و حماقت وادار كنيم يك كسي كاري را بكند گاهي از ترس مردم را وادار كنيم كه قانون را بپذيرند سوم مردم را وادار كنيم به قانون عمل كنند ولي از طمع مردم را وادار كنيم به قانون عمل كنند از روي رقابت پنجم از راه فهم و تحقيق ششم از راه عشق و محبت مخالفان اسلام كه قانوني را كه زائيده ذهن انسان است و در مقابل اسلام قرار مي‌دهند به چه دليل من به حرف شما گوش كنم اين قانون شما براي من مقدس نيست امام علي(عليه السلام) مي‌فرمايد‌اي انسان تو وقتي متولد شدي هيچ وابستگي نداشته‌اي حالا من بيايم بله قربانگوي شما بشوم؟
قانونهاي مردم را اگر بخواهيم عمل كنند بايد با جهل و بي خبري عمل كنند كما اينكه معاويه همين رفتار را داشت سفارش مي‌كرد تا مردم بيخبر باشند ما مي‌توانيم حكومت كنيم اگر خبردار شدند ديگر حكومت ما مرخص است يا ترس بوجود بياوريم مثل بعضي رژيم يا اينكه از راه طمع كه ما اينقدر به تو مي‌دهيم اگر اين شخص را ترور كني.
اسلام مي‌گويد اگر خواستيد كسي را وادار كنيد كه به قانون عمل كند اول فهم و تشخيص ولذا صدها حديث داريم در اسلام كه وقتي مي‌گويد اين كارها را نكن علت آنرا هم آورده است خود ائمه ما فلسفه و علت احكام را گفته‌اند و بعضي از علماي ما جمع آوري كرده‌اند كتابهايي در اين زمينه هست كه خود امام گفته اين كاري را كه مي‌گوئيم نكن به اين دليل است تازه زماني امامان ما در زماني فلسفه احكام را گفته‌اند كه مستمعين در شرايطي بوده‌اند كه نمي‌توانسته‌اند حرف بزنند مثلاً اگر گفته گوشت خوك نخور آنموقع كرم كدو مطرح نبوده كه بگويد به اين دليل نخور فقط گفته نخور بعداً ما متوجه شده ايم. ما بايد مردم را از راه فهم و تحقيق مردم را وارد كنيم كه اسلام را بپذيرند يكي هم از راه عشق و محبت الطاف خدا را بگوئيم.
مثل اينكه خدا مي‌گويد من را عبادت كنيد من تو را آفريدم مريض مي‌شوي من تو را شفا مي‌دهم او به تو لطف كرد او به تو حافظه داد قانون فلان حقوقدان كه كه نظرش با نظر اسلام جور در نمي‌آيد جوابش اين است حقوقدان چون اين شرايط را ندارد حق قانونگذاري را ندارد بله، مي‌تواند در جايي كه صلاحيت دارد يك نظارتي بكند.
آن كسي كه من را ساخته است مي‌داند كه چه ساخته است آن كسي كه من را ساخته براي من بهتر مي‌داند كه قانون وضع كند در مقابل قانون خدا كه آفريدگار ما است خواسته باشي قانون شخصي را برداري كه جلوي اسلام بگذاري ما جلوي آنرا مي‌گيريم ما مي‌گوئيم كسي مي‌تواند قانونگذاري كند كه علم او بي نهايت عدالت داشته باشد و مردم را هم از راه جهل و تهديد و طمع نمي‌شود وادار كرد به قانون پذيري قانون بايد از خدا باشد به چهار دليل كه خدا علم بي نهايت دارد و لطف دارد و غني است و قانون پذيري هم در اسلام روي فهم و تحقيق و محبت است.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته