بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمد لله رب العالمين وصلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.
داريم با قرآن آيه به آيه آشنا مي شويم در يک جلسه از قرآن درس گرفتيم که اگر کسي اراده کند راهي را انتخاب کند طبقه و جامعه نميتواند جلوي اراده آنرا بگيرد و مي تواند انسان برخلاف آن جامعه اي که توي آن رشد کرده مي تواند گام بردارد، دليل زن نوح توي خانه نوح، زن پيغمبر تو خانه پبغمبر سالها دعوت حق را شنيد.
خانه مذهبي، شوهرش پيغمبر، نياز اقتصادي به شوهر دارد و نان شوهر را مي خورد نياز کامل به او دارد اما مي خواهد خلاف کند به خاطر اراده بر خلاف همه جريانها اقدام مي کند.
زن فرعون در رژيم فرعون در خانه فرعوني آن همه طلا و باغ وتشکيلات در آن نظام و و طبقه بزرگ شده اما اين زن فرعون عليه رژيم و طبقه اي که توي آن بزرگ شده و تربيت شده مي خواهد گام بردارد بر مي دارد، و بعد دنباله آن گفتيم طبقه موثر است اما نقش صد درصد و کامل در من ندارد.
يکي از مسائل اين که ما بايد بدانيم دين‌مان چيه، و دليل‌مان چيه، سوال در تاريخ حوادثي به وجود مي آيد آيا حوادث تاريخ را فقط اقتصاد و شکم و ماده بوجود مي آورد؟ خير، خيلي در تاريخ حوادثي هست که ريشه‌اش شکم واقتصادي و مادي نبوده.
ما يک چيزي که شنيديم لازم نيست ببينيم کي گفته، خودمان فکر مي کنيم اين حرف درست است يا درست نيست، نگاه مي کنيم به منطق مثلاً منطقي مي گويد دين باعث مي شود مردم خوابشان ببرد، دين افيون ملتهاست دين مردم را به تعبير خواب و چرت و بي تفاوتي وادار مي کند.
دين افيون ملتهاست ما اين را مي شنويم حالا هر که مي خواهد بگويد ما فکر مي کنيم در ايران ما، دين علاوه بر اينکه افيون نبود محرک هم بود، پس مي فهميم اين حرف درست از کار در نيامده وقتي هم يکي دو سه تا حرفش بد از کار در آمد ما ديگر اطميناني نداريم به باقي حرفهايش ممکن است حرف خوبي هم داشته باشد.
يکي اين که هر حادثه اي که توي تاريخ هست آن موتوري که تاريخ را مي برد موتور اقتصاد و ماده و شکم است ما مي بينيم خيلي مسائل تاريخي هست که ريشه‌اش درگيري طبقاتي و شکمي و ماده و اقتصادي نيست.
يکي از حرفهايي که جلسه قبل بررسي کرديم اينکه مي گويند انسان در هر طبقه اي بود طبقه اصل مي شود و فکر مي آيد روي اين طبقه، مي بيني نه اينطور نيست و تازه اينکه مي خواهند قرآن هم بکشند روي طبقه خودشان، يعني قرآن هم مثل موم قرار بدند اين موم را توي دست هر جور که بخواهند درست مي کنند.
آيات قرآن را مثل کش مي کِشند تا به سليقه خودشان جور در بيايد واين تفسير به راي و لذا خيلي حديث داريم که قرآن را همان که هست معنا کنيم از اهلبيت بپرسيد و دقت فکر وتدبر هم بکنيد.
هميشه خواستيم مردم را بسيج کنيم بايد پا بگذاريم روي عقده‌ها به مردم مي گوئيم مردم شما را بردند چاپيدند خوردند مالتان را بگيريد حقتان را از ظالم. . . همه‌اش بايد مظلوميت را گفت تا مردم هُل بيفتند و انقلابي بشوند ما مي گوئيم اين حرف درست است گاهي انسان مردم را از روي عقده حرکت مي دهد اما گاهي هم عقده اي ندارند فقط مي گوئيم فرمان خداست بخاطر خدا حرکت مي کنند هيچ عقده اي ندارند نمي شود گفت هرجا انقلابي مي شود ريشه‌اش طبقه و شکم است نمي شود گفت هر وقت خواستيد مردم را بسيج کنيد عقده ومحروميت را بگوئيد و ايمان و رضاي خدا مطرح نباشد و اين که ما خواسته باشيم به حمايت طبقه محروم برخيزيم قبل از ما قرآن برخواسته و اين حرفها را زده و دفاع از محروم کرده.
ما آياتي داريم که خيلي روشن به حمايت طبقه محروم برخواسته خيلي آياتي داريم که بايد حق خودتان ر ا گرفت بايد با ظالم مبارزه کرد ديگر لازم نيست هر چي آيه است بگوئيم آيات محروميت هست آيات غير محروميت هم هست مثلاً يکي از حرفهايي که مي زنند اين بود، پيغمبر آمد که اصل طبقاتي را از بين ببرد پيغمبر آمد براي چند تا کار يکي‌اش هم اين بود خلاصه‌اش اينها يک چيزي مي بينند مثلاً مثل همان افرادي که نابينا بودند رفتن مي خواستند فيل ببينند هرکسي دست به يک جاي فيل گذاشت يکي گفت فيل چون دست به گوش فيل گذاشته بود يکي گفت فيل پايه چون دست به پاي فيل گذاشته بود يکي گفت فيل خرطوم هرکسي يک جاي فيل را دست گذاشت خيال کرد فيل همان است البته فيل همه اينها را دارد اما يک يک اينها فيل نيستند ببينيم قرآن چه مي گويد: يک آيه من اينجا يادداشت کردم اعوذ بالله من الشيطان الرجيم «تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّه» آل عمران/64 عبادت نکنيد مگر چي؟ عبادت خدا باشد، بعد هم فرمود تبعيضات نبايد انجام بشود «وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ» آل عمران/64 ببينيد قرآن مي گويد بتها را دور بريزيد بتها طبيعت پرستي خورشيد و ماه پرستي ايسم پرستي قبيله و وطن پرستي علم پرستي مدرک پرستي همه بتها را بريزيد دور عبادت نکنيد مگر خدا، اصل توحيد و گفته در سيستم اجتماعيتان بايد بعضي ارباب بعضي نباشند نگيريد بعضي از ما بعضي ديگر را ارباب براي همديگر، ارباب تراشي نکنيم پس ببينيد هم دست گذاشته رو يگانگي خدا هم رو اينکه در طبقات ارباب تراشي بوجود نيايد.
يکي از درسهايي که قرآن به ما مي گويد اينست که بهانه دست دشمن ندهيم يک اصلي قرآن روي آن خيلي تکيه کرده، پيغمبر يک بار ديد مردم به ارتشش مي خندند متوجه شد چون تو ارتشش يک مشت پيرمرد ريش سفيد هستند کفار به ريش سفيدها مي خندند، فوري فرمود بهانه دست اينها ندهيد زود ريشهاتان را رنگ کنيد تا آنها نگويند مسلمانها يک مشت ريش سفيدند. پيغمبر سخنراني مي کرد يکي از پاي منبر گفت نگاه به همه ما بکن کسي بغل نشسته بود آيه نازل شد کلمه اين بود «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا» بقره/104 «راعنا» يعني مراعات ما را بکن خوب «راعنا» را از دوتا ريشه مي شود گرفت مثل کلمه شير تو فارس هم به شير گاو مي گويند هم به شير بيشه هم به شير سماور مي گويند «راعنا» هم همينطور هم مي شود از رعي گرفت يعني مراعات ما را بکن، يارسول الله يک نگاهي هم به ما بکن، از زير نظرت غافل نشويم، يکي هم راعنا ممکن از رعن باشد مثل کوکو که هم مي شود از تخم مرغ درست کرد هم از سيب زميني اين «راعنا» را هم مي شود از رعي گرفت هم از رعن اگر از رعي بگيريم يعني ما را يادت نرود اما اگر از رعن بگيريم يعني احمق کرد يا رسول الله راعنا يعني اي پيغمبر احمقمان کن يعني يک معناش خوبه يک معناش زشته مسلمانان که ميگفتند راعنا منظورشان همين رعي بود يعني ما را مورد نگاه قرار بده فوري يک مشت بهانه جو گفتند، هورا کشيدند، مسلمانها به پيغمبرشان گفتند احمقمان کن، فوري يک آيه نازل شد اعوذ بالله من الشيطان الرجيم «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا» اي کساني که ايمان داريد ديگر از اين به بعد «راعنا» نگوئيد، چرا؟ براي اينکه «راعنا» يک لفظيست که سوژه مي شود براي دشمن، دشمن همين لفظ را مي گيرد «وَ قُولُوا انْظُرْنا» «انْظُرْنا» بگوئيد «انْظُرْنا» يا رسول الله نگاه کن به ما «راعنا» لفظ «انْظُرْنا» لفظه اما اگر يک لفظ هم شما به کار مي بريد اگر يک شعاري به کار مي بريد که از لفظ و شعار تو ديگران شاد مي شوند دشمن را شاد نکن و ما بايد در حرکتهايمان دقت کنيم يک مرتبه مي ريزند تو خيابان اعدام بايد گردد يک دسته ديگر آزاد بايد گردد يکي ديگر مي گويد نه آزاد گردد نه اعدام بايد گردد محاکمه گردد! مسئله حماسه است يک مرتبه اعتصاب شروع مي شود، يک مرتبه تحصن شروع مي شود، يک مرتبه هم راهپيمايي شروع مي شود، اين جريانات را بايد مواظب باشيم که در اين جريانات اگر دشمن بهانه در دست مي گيرد اين کار را نکنيم.
پسر امام آقا مصطفي که از دنيا رفت تشيع جنازه همه طلبه هاي نجف و قم گريه مي کردند خود امام نه، بعد ما فهميديم چرا امام گريه نمي کند مي گويد اگر من گريه کنم دشمن شاد مي شود. گاهي وقتها مي سوزد اما براي اينکه کارتر خوشحال نشود گريه نمي کند اين فشارها روي قلب بالاخره عارضه بوجود مي آورد. بهانه دست دشمن ندهيم، گرچه با گريه باشد گرچه با خنده باشد(لا تقولو راعنا) چه قرآن عظيمي داريم، خدا لعنت کند کسي که بين ما و قرآن جدايي انداخت، اگر من و شما بلند شويم صبح به صبح يک آيه قرآن بخوانيم ما که هر روز روزنامه و راديو گوش مي دهيم يک آيه قرآن، اعوذ بالله من الشيطان الرجيم «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا» ترجمه‌اش اين راعنا نگوئيد چون آنها راعنا را به معناي زشتش مي گيرند و شما يک لفظ دو پهلو مي گوئيد لفظ زشتش را مي گيرد و نيش مي زند شما را مسخره مي کنند.
قرآن همه‌اش مکتب است، روضه‌اش هم مکتب است، دعايش هم مکتب است، روضه معنايش اين است که پدران ما مي روند روضه منبري مي گويد علي اصغر را روي دست گرفتند براي آب، تير زدند گلوي آن تکه تکه شد پدران و مادران ما گريه مي کنند يعني اينکه آقا مواظب باش همينطور که امام حسين بچه‌اش را تکه تکه کردند صبر کرد تو هم در راه خدا اگر بچه‌ات تکه تکه شد صبر کن برو روضه معناش اين که برو الگو‌ها را ببين برو ساخته شده‌ها را ببين برو از خودت بهترها را ببين که از شما بهترها که در سختيها چقدر صبر کردن اصلاً معناي فلسفي روضه اين است کما اينکه دعا هم همينطور است قرآن و دعا همه‌اش مکتب است و ما اينها را به صورت يک سنت در آورديم.
پارسال نفت نبود، روز عاشورا هم بود من روضه ابوالفضل خواستم بخوانم با اينکه معمولاً روضه هم نمي خوانم باز تاسوعا بود گفتيم بخوانيم من در روضه ابوالفضل يک جمله اي گفتم مردم نمي دانستند بخنندند يا گريه کنند بهشان گفتم شما که آمديد روضه ابوالفضل سالها شنيده ايد که ابوالفضل دست کرد زير آب آب بخورد ديد ديگران عطششان بيشتر است نخورد، يعني اينکه تو که آمده ايي روضه اگر نفت کردي تو بخاري و همسايه‌ها سرمايشان بيشتر است نيازشان به نفت بيشتر است، نفتها را از بخاري بکش بيرون بريز تو بخاري مردم چطور ابوالفضل آب را نخورد براي بچه هاي برادرش شما هم نفتها را بريز براي بچه هاي همسايه همه‌اش درس است لکن ما از اينها استفاده تشريفاتي کرديم.
زمان پيغمبر که يهوديها جنگ داشتند با مسلمانها، چون گاهي يهوديها در پناه مسلمانها زندگي مي کنند خوب اينها قدمشان روي چشم همه با هم در يک وطن زندگي مي کنيم ولي اگر يک وقت سر ستيز در آورند مثل اينکه يهوديها با پيغمبر سر ستيز داشتند توطئه چيني داشتند، حالا يکي از توطئه‌ها را برايتان بگويم.
دوزاده نفر از دانشمندان و علماي يهود طرحي ريختند که ما مي رويم پيش پيغمبر که آمديم دين اسلام را بپذيريم مسلمان شديم همه ما دوازده نفر فردا صبح مسلمان مي شويم غروب که شد مي گوئيم مرحمت عالي زياد! دين و مکتب شما به درد ما نمي خورد، اين دو تا خوبي دارد، يک خوبي اينکه يهوديها قرص مي شوند در يهودي بودن، مسلمانها هم در مسلمان بودنشان شل مي شوند براي اينکه مي گويند آنهايي که دانشمند بودند و صبح رفتند غروب برگشتند دلواپس مي شوند از دين خودشان لابد مکتب ما نتوانست از مهمانهايش خوب پذيرايي کند اينها که اهل کتابند اگر دين خوبي بود اينها شناختشان از ما بيشتر بود، هم مسلمانها شل مي شوند و منصرف مي شوند و يهوديها در يهوديت سفت مي شوند.
آيه نازل شد يک توطئه قرار است اتفاق بيفتد «وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» آل عمران/72 «آمِنُوا» ايمان بياوريد به پيغمبر «وَجْهَ النَّهار» يعني طرف صبح طرف صبح دوازده نفرتان ايمان بياوريد «آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى. . . . » ايمان بياوريد به پيغمبري که نازل شده «وَجْهَ النَّهار» ايمان بياوريد طرف صبح «وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ» يعني کفر بورزيد آخر روز صبح ايمان بياوريد غروب کافر بشويد، چرا «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» تا اينها برگردند اين يک توطئه بود صبح برويد ايمان بياوريد غروب کافر بشويد تا دلهره بوجود بياوريد توجه توجه چند سال پيش در دانشگاه ما هم اينطور بود يک عده انقلابي داغ داغ داغ سالها برنامه اسلامي هم داشتند بعد از چند سال اعلام کردند ما تا حالا برنامه هاي اسلامي که پياده مي کرديم اين تاکتيک ما بوده چون عقيده فرد اين که انسان براي رسيدن به هدفش دست به هر کاري بزند طوري نيست برادرها مواظب باشيد هر کلاسي نه، هر آخوندي نه، هر مقاله اي نه، هر انقلابي نه، هر دلسوخته اي نه، هر که دلش براي کارگر لک مي زند نه، آدمهايي هستند که دلشان براي کارگر لک مي زند اما تو عمرشان يک لقمه نان پيش کارگر ننشسته بخورد.
همان کسي که مقاله مي نويسد براي کارگر براي کشاورز نشسته تو مزرعه زير درخت استراحت مي کند شير گاو آن را مي خورد، الاغ کشاورز فرار کرده يکي پا نمي شود الاغ را بگيرد، يعني خيلي از اينهايي که غصه مي خورند اينهايي که ايمان مي آورند مثل ايمان اينها باشد ايمان مي آورند که غروب واروند بزنند و بعد متزلزل کنند بنابراين رو پاي خودتان بايستيد نه به ايمانها نه به لباسها نه به اشکها نه به سوگندها نه به انقلابي‌ها نه به آرمها و نه به پوسترها و نه نه نه که. . . به اينها تکيه نکنيد.
نمي خواهم بگويم که هر کي را ديديد بد حساب کنيد تکيه نکنيد با دقت گام برداريد الان به اسم ايدئولوژي اسلام افرادي هستند که مي گويند ايدئولوژي ما اسلام است که نه مي توانند بخوانند نه ترجمه کنند نه تفسير نه هفت صفحه از قرآن را ترجمه کنند بنابراين ايدئولوژي اسلام الان بهانه شده مواظب باشيد.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته