جناب حجةالاسلام و المسلمين حامي و مروج مکتب اهل‏بيت عليهم‏السلام آقاي شيخ سعيد سعيدي حفظه الله تعالي طي نامه‏اي که به دفتر انتشارات مکتب الحسين عليه‏السلام نوشته‏اند سه کرامت را از کشور عمان نقل کرده‏اند: 6. در سال 1376 هجري شمسي مصادف با محرم الحرام 1418 هجري قمري توفيقي نصيب اين حقير سعيد سعيدي شد که به مدت دو ماه محرم و صفر براي انجام وظيفه‏ي تبليغي به کشور عمان سفر کنم و در آنجا در بلده‏اي به نام »خابوره« که در حدود 170 کيلومتري مسقط پايتخت عمان قرار دارد مستقر شوم. گفتني است با وجود اينکه شيعيان به طور کلي در آن کشور و به ويژه در آن شهر در اقليت مي‏باشند مع الوصف کاملا آزاد بوده و مراسم عزاداري را به نحو احسن انجام مي‏دهند و هيچ گونه محدوديتي براي آنها وجود ندارد. در شهر خابوره برادران شيعه حسينيه‏اي به نام »مأتم العباس عليه‏السلام« دارند که ساليان زيادي است مجالس عزاداري سيد مظلومان به طور مستمر در دو ماه محرم و صفر بدون وقفه و انقطاع و نيز در ماه مبارک رمضان و غيره در آن منعقد مي‏شود. نکته قابل ذکر و توجه اين است که امسال پس از ساليان متمادي سه کرامت در اين مأتم که منصوب به قمر بني‏هاشم عليه‏السلام است ظاهر شد که هر کدام به نوبه خود قابل اهميت بود و پس از بروز اين سه کرامت غيرقابل انکار شيعيان از شهرها و روستاهاي مجاور به صورت فوج فوج مي‏آمدند و به تماشاي يکي از اين معاجز سه‏گانه که ذکر خواهند شد مي‏نشستند زيرا هنگام بروز يکي از معاجز ثلاثه دستگاه فيلمبرداري که هر شب در داخل مأتم قرار داشت و تصوير مجلس را به قسمت زنان منعکس مي‏کرد فورا عدسه‏ي خود را به طرف معجزه متمرکز کرده و از تمامي صحنه‏ها فيلمبرداري نمود که شيعيان و واردين با ديدن فيلم معجزه و کرامت مسرور مي‏شدند در مورد آن دو معجزه‏ي ديگر نيز واردين از [ صفحه 177] مردم با خود شفايافتگان تماس گرفته مستقيما از خود آنها چگونگي ماجرا را سؤال مي‏کردند اينک معاجز و کرامات سه‏گانه: کرامت اول: زني بود با چند بچه که خود و شوهر و تمامي فاميلش از اهل سنت‏اند. اين خانم مبتلا به فلج شده بود، شوهرش مبالغ زيادي را خرج او کرد و چون از شفاي او مأيوس شد او را همراه بچه‏ها به خانه‏ي پدرش برد چه تصميم گرفته بود که زن را طلاق داده و همسر ديگري اختيار کند. خانم مزبور با وضع پريشان به خواهران خودش مي‏گويد: - فردا روز هفتم محرم و نزد شيعيان روز ابوالفضل العباس عليه‏السلام مي‏باشد؛ خواهش مي‏کنم که مرا به مأتم العباس شيعيان ببريد و به »علم العباس« يعني به پرچم حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام ببنديد شايد حضرت به من توجهي کند. فردا خواهرها زير بغل خواهر فلج خود را گرفته و در حالي که پاهاي او به زمين کشيده مي‏شد او را به داخل مأتم و مجلس در قسمت زنان آوردند و در کنار علم العباس عليه‏السلام نشاندند و اين امر پس از تمام شدن منبر صبح بود )در خابوره رسم بر اين است که از شب اول محرم تا شب سيزدهم در هر روز دو مجلس برقرار مي‏شود: يکي صبح و ديگري شب. از شب سيزدهم تا نهايت ماه صفر نيز تنها شبها مجلس منعقد مي‏شود به استثناي ايام وفيات، مثل 25 محرم و 7 و 17 و 20 و 28 صفر که مجددا اضافه بر مجالس شب، صبح‏ها نيز مجلس برقرار است.( بهرحال زماني که مراسم سينه‏زني شروع مي‏شود خانمي که مسئول زنان است نزد اين خانم مفلوج آمده به او مي‏گويد: بلند شو و با زنان عزاداري کن! خانم مفلوج مي‏گويد: خانم مي‏داني که من فلج هستم و قدرت بر قيام ندارم. او مي‏گويد: »يا ابوالفضل العباس« بگو و از جا بلند شو! آن زن مريض نيز با صداي بلند يا ابوالفضل مي‏گويد و يک مرتبه از جا بلند مي‏شود. آنگاه خود زن با تعجب [ صفحه 178] به پاهاي خود دست مي‏زند و به فضل پروردگار هيچ اثري از فلج سابق در خود احساس نمي‏کند. لذا بي‏اختيار بنا مي‏کند به سر و صورت زدن و عزاداري کردن که مردان در اثر سروصداي زنان متوجه مي‏شوند آنها هم شور و هيجاني پيدا مي‏کنند و يک ضجه و شور خاصي در مجلس به وجود مي‏آيد. قابل ذکر است که اين خانم از روز هفت محرم تا آخر ماه صفر نه تنها مأتم و مجلس را در روز و شب ترک نکرد بلکه هر گاه در مجلس حاضر مي‏شد خدمت هم مي‏کرد. شوهرش نيز که از شفا يافتن وي خوشحال شده بود زن را به منزل برگرداند و زندگي مشترک خود را با خرسندي ادامه دادند. ضمنا يادآور مي‏شود که برادر اين خانم به اصطلاح از اهل دعوه و از وهابيها و سلفيها مي‏باشد که نه تنها به مراسم عزاداري عقيده ندارند بلکه اينها را خرافه و بدعت مي‏دانند! و مبارزه‏ي با اين آثار جهت محو آنها را بر خود واجب و لازم مي‏شمارند ولي برادر وهابي وي در مقابل اين کرامت باهره و انکارناپذير قمر بني‏هاشم عليه‏السلام سر تسليم فرود آورده است.