هنگام حرکت به سوي ميدان با اين اشعار زمزمه آغاز کرد:
اقاتل القوم بقلب مهتد
اذب عن سبط النبي احمد
اضربکم بالصارم المهند
حتي تحيدوا عن قتال سيدي
اني انا العباس ذوالتودد
نجل علي المرتضي المويد
يعني:
اي يزيديان! با دلي هشيار با شما ميجنگم تا از پور محمد دفاع کنم.
با شمشير بران بر شما ميتازم
تا شما را از جرأت جنگ با سرورم بازدارم
من عباس باوفايم فرزند مرتضايم [1] .
با اين اشعار بسياري رو به وي آوردند. نافع بن هلال جملي که با سي نفر سواره و 20 پياده به شط فرات رفته بودند با سقاي تشنه کامان درگير شدند که برقآسا در دم کشته شدند و عباس با شعارهاي ديگري به سوي شريعه حرکت کرد:
لا ارهب الموت اذا الموت زقا
حتي اواري في ميتا عندا للقا
اني صبور شاکر للملتقي
و لا اخاف طارقا ان طرقا
بل اضرب الهام وافري المفرقا
[ صفحه 131]
اني انا العباس صعب باللقا
نفسي لنفس الطاهر السبط وقا
يعني: هرگز بيمي ندارم از اينکه قاصد مرگ خبر مرگم را اعلان کند
من مرگ را در ميدان نبرد با اشتياق در آغوش ميکشم
من در ميدان جنگ صبورم و خرسند
و از شبيخون نميترسم
با شمشير بر فرقها ميکوبم و گردنها را ميزنم
من عباسم که در نبرد پايدارم
جانم فداي جان حسين مصطفي [2] .
محدث قمي )ره( اشعار را اينگونه نقل کرده است:
لا ارهب الموت اذا الموت زقا
حتي اواري في المصاليت اللقا
نفسي لنفس المصطفي الطهر وقا
اني انا العباس اغدوا بالسقا
و لا اخاف الشريوم الملتقي.
ترسي ندارم از مرگ زماني که سراغم بيايد تا از آن استقبال کنم. جانم فداي حسين زهرا. من عباسم که کارم آبرساني به تشنگان است و از هيچ شري نميترسم در هر زماني که به سراغم آيد.
نترسم من از مرگ چون بر سر آيد
زنم تيغ تا جان از درون بر درآيد
بقربان جانان پاک حسينم
من عباس آب آورم تا امر رهبر آيد
باکي ندارم از جنگ اگر که لشگر آيد. [3] .
|