عباس )ع( يکسال در عهد عمر و خلافت وي زيست که ابولؤلؤ، غلام مغيره‏ي بن شعبه، عمر را کشت. عمر از زخم اين ضربه به خاک افتاد زيرا در اثر آن پهلويش شکافت. لذا دستور داد تا شوراي 6 نفري که خود او اعضايش را تعيين کرد تشکيل جلسه دهند و تکليف خلافت را مشخص کنند و اگر اختلافي پيش آمد رأي عبدالرحمن بن عوف حاکم باشد چون علي جوان است بايد رأي کدخدا »ابن‏عوف« متابعت گردد! خليفه دوم که از دنيا رفت. و طبق نظرش ابن‏عوف، در اول محرم 24 هجري عثمان را خليفه سوم و حاکم کرد. در اين زمان معاويه به عنوان فرماندار شام انتخاب گرديد. و حکم بن ابي‏العاص که به دستور پيامبر تبعيد شده بود به مدينه بازگردانده شد و عزت يافت. عباس )ع( در اين مدت سکوت و نجواي دلسوزان، گاه اعتراض و تبعيد ياوران دين را مي‏ديد و مي‏شنيد و خون دلش مي‏افزود. مروان حکم مغز متفکر شد و در عزل و نصب حکام دخالت کرد وي داماد خليفه سوم بود. لذا از بيت‏المال بهره‏ها برد از جمله خمس مال مردم افريقا را به 500 دينار و خمس مال مصريان را که جدا از افريقا پرداخت مي‏شد به صد هزار [ صفحه 88] دينار خريداري کرد. مرحوم علامه اميني که به خاطر اتحاد برادران سني و شيعه کتاب الغدير را نوشت در کتاب خود همه هداياي پرداختي به افراد را بيان نموده است. جمع بخشش‏هايي که در کتاب‏هاي برادران بزرگ اهل تسنن بيان فرموده‏اند، بالغ بر چهار ميليون و سيصد هزار دينار طلا و صد و بست و شش ميليون و هفتصد هزار درهم نقره مي‏شود که در عهد تنها يک خليفه از خلفاي راشدين حاتم بخشي شد. اگر ديده مي‏شود در هر اعلام جنگ برعليه علي و خلفا، دسته دسته حضور مي‏يابند نمي‏توان فقط به حساب ناآگاهي گذاشت بلکه کار پول بود. فدک که ملک شخصي سادات بني‏فاطمه )ع( بود به مروان تعلق گرفت. وليد و سعيد بن العاص حاکم کوفه شدند و سپس ابوموسي اشعري که در جريان حکميت و صفين عزل علي را امضا و اعلام کرد، بر مسند تکيه زد البته عثمان بن عفان از بني‏اميه بود. ابوذر تبعيد شد و در همانجا شهيد گشت و عباس همه اين مظالم را نظاره‏گر بود. در سال 35 هجري که عباس 13 ساله بود خليفه عثمان با شورش مردم کشته شد و علي )ع( با اصرار مردم خليفه شد. عباس يک سال داشت که عثمان خليفه شد و تا 13 سالگي شاهد حاکميت او بود و 12 سال در زمان خلافت وي بسر برد. و در اين سالها که پدرش خانه‏نشيني و غربت را تجربه مي‏کرد فرصتي يافته بود تا از دامان پرمهرش خوشه‏هايي بچيند و علوم آسماني وحي و صبر در راه حفظ دين بياموزد. عباس در اين سال‏ها نفاق و جريان منافقين را شناسايي مي‏کرد تا در فرصت مناسب خشم خدا را در قالب شمشير آتشين خود بر سر آنان خراب سازد. زماني که عثمان مقتول گشت و پدرش علي به خلافت و حاکميت ظاهري رسيد 13 سال داشت. نقل است در جنگ صفين اميرالمؤمنين )ع( نقاب بر صورت عباس کشيده بود و به او طريقه پرتاب نيزه و شمشير زدن را تعليم مي‏داد. زماني که علي )ع( او را با فنون جنگي تربيت مي‏کرد، يکي از اصحاب سؤال کرد: آقا هنوز زود نيست؟ فرمود: »او را براي کربلا [ صفحه 89] آماده مي‏کنم.« اگر عباس در 22 هجري متولد شده باشد زمان شهادت پدر که سال 40 هجري بود 18 ساله بوده است. او در اجتماعي رشد نمود که حق زمينگير شده و زير دست و پاي باطل دست و پا مي‏زد. او مشاهده مي‏کرد که خريداران حقيقت هر روز لاغر و نحيف‏تر مي‏گردند و شياطين نان به نرخ روز خور، فربه‏تر مي‏شوند و شايعه سازان و منافقان در شهرها تا جايي پيش رفته‏اند که علي را تارک الصلاة مي‏خوانند و مدعيان بي‏هنر دم برنمي‏آورند. تنها به خاطر چند روز آمال و متاع ناچيز دنيوي. او مي‏ديد که عده‏اي از شدت فقر نان خالي در بساط ندارند اما فراريان از بدر و خيبر و احد از فرط پرخوري ناي سخن گفتن و راه رفتن ندارند. او مشاهده مي‏کرد که مجاهد راه حقي مثل علي حتي فردي از اهل درد را نمي‏يابد تا با او درد دل کند و تنها چاهي در نخلستانها و باغات کوفه خريدار اسرار علي است. عثمان توسط شورشيان کشته شد و مردم بالاجبار علي )ع( را به حاکميت ظاهري رساندند وگرنه از همان ايام غدير موضوع براي اهل‏بيت روشن بود. زماني که غوغائيان پرادعا جنگ جمل را برپا نمودند عباس 14 ساله بود. اين جنگ در وادي خريبه نزديک بصره روي داد. اين فتنه سرکوب شد. و جنگ صفين آغاز شد. عباس در جنگ صفين 15 ساله بود. و در اين جنگ شرکت داشت. در جنگ نهروان که خوارج تدارک ديدند عباس در کنار پدر بود )بخش جنگهاي قبل از کربلا جداگانه بحث مي‏شود(. اصولا جنگ‏هاي جمل و نهروان و صفين که مؤمنين با رهبري علي )ع( در برابر دشمن ايستادند به مراتب سخت‏تر از احد و بدر و خيبر بودند که رهبري در آن جنگها به عهده رسول الله )ص( بود. اگر در جنگ‏هاي عهد رسول الله نبرد بر سر »تنزيل« بود در جنگهاي عهد علي )ع( مبارزه بر سر تأويل بود. همه مي‏دانند که تأويل به مراتب دشوارتر از تنزيل است. در جنگ تنزيل مسلمين تکليف خود را مي‏دانستند زيرا در مقابل گروهي مشرک و کافر حربي نبرد مي‏کردند. اما در مرحله تأويل راه‏هاي فريب مفتوح بود. [ صفحه 90] و گروهي با پينه‏هايي بر پيشاني و يا قرآنهايي در دست و بر نيزه و همچنين پشت سر زني بنام عايشه قرار داشتند که زماني ام‏المؤمنين بوده و ناموس اسلام، پيامبر و مسلمين با گروهي مي‏جنگيدند که غافل و خواب بودند، اما علي )ع( و پيروانش با گروههاي حرفه‏اي درگير بودند که خود را به خواب زده بودند. گندم نماياني جوفروش که عالما با امام برحق مي‏جنگيدند. عباس همه اين تزويرها و مذهب عليه مذهب را مي‏ديد و دشواري راه را نظارت مي‏کرد.