خجسته باد نام تو و نکوآفريني که تو را و آفرينش تو را امضا کرد. تو که بسان شاپرکي خوش بال چنان سيمرغگون پريدي. هر برگ درخت شجاعت زباني شده است براي ستايشگريت. شکوه سرخ تو اي شقايق نيکومرام، چنان وقار بلند درختان را به تعظيمت وادار ميسازد و غريبانهترين خلوت چشمان مرا که ردپاي استوارت را بر پيشاني چروک خورده خود به قابي عسلي گرفته است، جولانگه خود کرده است. من از تو قصههايي فراوان براي ستارهها بازگو کردهام. گلها از تو پيام مهر ميدهند. مقام منيع امامت را محمد امين در حدوث پاسدار بود و تو همان را در مقام بقا چنان وفادار گشتي که دستانت از پيکر پريد تا ريشه همه مرامها به تو ختم گردد.
|