سطري در مورد فرزندان ابوالفضل )ع( که به شهادت رسيدند.
شيخ فتوني تنها کسي است که معتقد است حسن فرزند ابوالفضل العباس )ع( هم در حفظ نسل حضرت سهيم بود. [1] معناي اين سخن اين است که تعداد فرزندان حضرت بيشتر از قول مشهور است.
چهارمين فرزندي که گفته شده منسوب به حضرت ابوالفضل است با نام »قاسم« است که در بعضي کتب مقاتل آمده است. [2] پنجم دختري است که نام او عنوان نشده است و از کتاب حدائق الانس نقل گرديده است. [3] ششم فرزندي بنام محمد است که ابنشهرآشوب او را از شهداي طف برشمرده است. [4] .
محمد و عبدالله از جمله فرزندان قمر بنيهاشم )ع( هستند که به گفته مورخان در کربلا به شهادت رسيدهاند. نقل است که جناب ابوالفضل )ع( علاقه زيادي به فرزندش محمد داشت. پدر بودن او را که مظهر مهر خداوندي بود به محمدش علاقهمند نموده بود تا اندازهاي که او را اصلا از خود جدا نميکرد. در عين حال وقتي که همه بنيهاشم به ميدان رفتند، شمشير به کمرش بست و از اباعبدالله اذن ورود به ميدان جنگ حاصل نمود. محمد بن باب الحوائج دست عموي خويش حسين )ع( را بوسيد. سپس در حضور پدر گراميش حضور يافت. جناب ساقي لب تشنگان او را در بغل گرفت و بوسيد و فرمود: اي نور ديده! از محنت آباد جهان به سوي خرم آباد جنان رهسپار شو که ساعتي نميگذرد به تو ملحق خواهم شد و سپس با عمهها وداع کرد و به ميدان شتافت. کم و کيف نبرد او در کتب مقاتل يافت نشده ولي ابنشهرآشوب و ديگران، محمد بن عباس )ع( را در رديف شهداي
[ صفحه 75]
کربلا آوردهاند. قاتل وي عنصري تبهکار و سنگدل از طايفه بنيدارم است که داغ محمد را بر دل عباس )ع( گذارد و شهادت اين کودک پدرش را سخت آزرد. [5] .
بنابراين فرزندان عباس )ع( دو شهيد تقديم نهضت عاشورائي کردند و ديگر ذراري و باقي السلف هم در زمره افراد مؤثر و صاحب فضل و کمال درخور شئون ساقي کربلا بودهاند.
عبيدالله بن ابوالفضل )ع( از علماي بزرگ به شمار رفته و در جمال و کمال گوي سبقت از امثال خود ربود. علماي نسبشناس متفق القولند بر اينکه نسل ابوالفضل )ع( منحصر در عبيدالله )ع( است. [6] .
چون که عبيدالله داراي فرزندي بنام حسن شد که او هم داراي پنج فرزند به اسامي: فضل. حمزه. ابراهيم. عباس. عبيدالله بود که همه در فضل و کمال و ادب شهره آفاق شدند. بخصوص فضل بن عبيدالله، که خطيبي سخنور و گويا و فصيح اللسان و تکتاز و متقي و ديندار و مورد احترام حکام عصر خود بود و وي را ابن الهاشميه ميگفتند، سهم بسزايي در بقا و ماندگاري نسل عباس بن علي )ع( داشت. [7] .
او نزد امام سجاد )ع( از منزلتي بزرگ برخوردار و چون حضرت او را ميديدند از ديده اشک حسرت ميباريد و زماني که از حضرتش علت گريه سؤال شد فرمود: وقتي به نقش و جايگاه پدرش در عاشورا ميانديشم و ياد ميآورم، نميتوانم خود را از گريه منع کنم. حضرت عبيدالله بن ابيالفضل )ع( در سال 155 ه. ق درگذشت. [8] .
وي که مدتي قاضي مکه و مدينه گرديد. [9] در همان سرزمين صاحب پسري شد بنام عبدالله که او هم منصب قضاوت پدري را ادامه داد. [10] .
از اين دو بزرگوار فرزندان بسياري به يادگار ماند که همگي دانشمند و فقيهان بزرگ اسلام و تشيع شدند.
در مناطقي چون: مصر. قم. شيراز. يمن. مغرب. بزرعه. طبريه. دمياط. ارجان. حزان. و... رياست و پيشوايي يافتند. [11] .
[ صفحه 76]
مؤلف ماه بي غروب آورده است: عبيدالله پسر حضرت ابوالفضل )ع( دو پسر داشته. عبدالله و جعفر که هر يک صاحب 12 پسر شدهاند و خلاصه از نسل عبيدالله اولاد بيشماري بدنيا آمدهاند که امروز طايفه »بنيمطاع« در يمن و مصر و هند و وبنو »زهرون« در دمياط و مغرب دور معروفند و با اين نسبت مشهورند. عبيدالله که به کمال و جمال معروف و موصوف بوده در سن 55 سالگي وفات يافته است [12] .
حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس )ع( شبيهترين مردم به اميرالمؤمنين )ع(
وي شبيه جدش اميرالمؤمنين )ع( بود. حتي مأمون خليفه عباسي نامهاي به دستخط خود براي حاکم نگاشت که در ضمن آن اينگونه آمده بود: »به حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن اميرالمؤمنين )ع( هزار درهم به سبب شباهتش به جدش علي )ع( عطا ميشود. [13] .
و با نوه حضرت زينب )س( که او نيز زينب نام داشت ازدواج نمود.
ابراهيم بن حسن بن عبيدالله بن عباس )ع(
وي معروف به »جردقه« بود و در رديف فقها و زهاد و ادبا قرار داشت و فرزندان وي از رهبران علويين در بغداد شدند.
عباس بن حسن بن عبيدالله بن ابوالفضل )ع(
او مکني به ابيالفضل و در شجاعت و کرامت شهره ايام بود. ابونصر بخاري در »سرالسلسله« درباره وي مينويسد: و ما رأي هاشمي اغضب و اعذب لسانا منه. فردي از بنيهاشم است که بسان او در جرأت صراحت لهجه و تندگوئي مشاهده نشده است. [14] .
خطيب بغدادي آورده است: ابوالفضل عباس بن حسن، برادر محمد و عبيدالله و فضل و حمزه و اهل مدينه است. در ايام هارون الرشيد به بغداد مردي عالم و شاعر و فصيح بود بيشتر علويين او را اشعر اولاد ابوطالب دانستهاند. او از بزرگان بنيهاشم در فصاحت بيان و شعر بود. [15] .
[ صفحه 77]
عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن ابوالفضل )ع(
وي در سال 206 - 204 مدتي امير الحاج مسلمين بود و در عصر مأمون ميزيست و در حيات همو درگذشت. [16] .
اعقاب عبيدالله از فرزندش علي که در دمياط بودهاند را بنوهارون و آنان که در فسا بودهاند را بنوهدهد گويند و گروهي ديگرشان در يمن بودند.
با توجه به بزرگواري اعقاب و نوادگان قمر بنيهاشم )ع( اگر در سيره سياسي و فضائل اخلاقي و اجتماعيشان غور کنيم مثنوي هزار من کاغذ ميشود لذا به خاطر رعايت اختصار بسنده به اين سطور ميکنيم. تنها نکته درخور توجه اينکه نسل جليله حضرت علمدار به سبب نسبتشان به آن حضرت، بزرگاني صاحب فضل و کمال بوده و همه آنان فقيه، محدث نسابه و امير و اديب بودند.
تنها به جهت تبرک به مختصري از احوالات يکي از نوادگان ابوالفضل العباس )ع( اکتفا ميکنيم تا شعاع وجودي آن بزرگواران بيشتر معناي خويش را بنماياند.
حضرت حمزه »ع«:
از نوادههاي جليلالقدر حضرت ابوالفضل )ع( جناب »ابويعلي حمزه بن قاسم بن علي بن حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن علي )ع(« ميباشد. علامه ميرزا محمد علي اردوبادي درباره ايشان ميفرمايد: ابويعلي از علماي اهلبيت و يگانهاي برخاسته از خاندان وحي و سروي برافراشته در بوستان بنيهاشم است. و علماي ديار براي بهرهوري از علوم اهلبيت نزد وي شتافتهاند. از جمله
1- ابومحمد هارون بن موسي تلعکبري. متوفاي 385 ه. ق
2- حسين بن هاشم مودب.
3- علي بن احمد بن محمد بن عمران دقاق.
دو نفر فوق از مشايخ ابنبابويه شيخ صدوق )رض( هستند.
4- علي بن محمد قلانسي استاد عالم رجالي حسين غضائري
[ صفحه 78]
5- حسين بن علي خزار قمي. [17] .
حمزه از معاصران ثقه الاسلام شيخ کليني مؤلف اصول کافي بوده و اواخر قرن سوم - چهارم را درک نموده است. از اين رو شيخ آقا بزرگ تهراني در کتاب نابغه الروات في رابعه المئات )راويان نابغه در قرن چهارم( شرح حالي نيکو از وي آورده و ايشان را از علماي عصر غيبت صغري دانسته است. کتابهايي هم داشته که عبارتند از:
1- کتاب التوحيد
2- کتاب الزيارات و المناسک
3- کتاب الرد علي محمد بن جعفر الاسدي.
4- کتاب من روي عن جعفر بن محمد )ع( که نجاشي و علامه به ارزشمند بودن آنها اذعان نمودهاند. به همين خاطر شيخ آقا بزرگ تهراني در کتاب »مصفي المقال في مصنفي علماء الرجال« شرح حال او را در ضمن علماي رجال آورده و جناب نجاشي سند خود را به اين کتابها از طريق ابنالغضائري از قلانسي ميرساند. [18] .
|