أمالايمان )حضرت فاطمهي بنت أسد هاشمي، مادر گرامي اميرالمؤمنين )ع(
او خانمي با خصال پسنديده و سرآمد روزگار خود بود. او هم از طايفه بنيهاشم بود. در فضيلتش همين بس که همسر ابوطالب و مادر شير خدا بود. متن زير مختصري از فضائل آن بزرگوار است.
سيرهنويسان نوشتهاند:
لما توفيت دخل عليها النبي و جلس عند رأسها،
و قال: »رحمک الله يا أمي، کنت امي، تجوعين و تشبعينني، و تعرين
و تکسينني، و تمنعين نفسک طيبها و تطعمينني، تريدين بذلک وجه الله و الدار الآخرهي«
ثم أمر تغسل ثلاثا، فلما بلغ الماء الذي فيه الکافور سکبه رسول الله بيده، ثم خلع قميصه، فألبسها اياه،
و کفنها و لما حفر قبرها و بلغوا اللحد حفره النبي بيده و أخرج ترابه، فلما فرغ، دخل فاضطجع فيه ثم قال:
»الله الذي يحيي و يميت، و هو حي لا يموت، اللهم اغفر لأمي فاطمهي بنت أسد، و لقنها حجتها، و وسعه عليها بحق نبيک و الأنبياء من قبلي فانک أرحم الراحمين«، ثم کبر و عندما سأله الصحابهي: ما رأيناک صنعت بأحد
[ صفحه 49]
ما صنعت بهذه، قال: انه لم يکن بعد أبيطالب أبر بي منها،
و انما ألبستها
قميصي لتکسي من حلل الجنهي،
و اضطجعت في قبرها لاهون عليها عذاب القبر«] الطبراني [.
ديگر عالم اهل سنت چنين مينويسد:
»و قد نشأت السيدهي فاطمهي في بيت من أشرف بيوت قريش و أعزها، فأبوها هو أسد بن هاشم بن عبد مناف بن قصي«، و أمها »فاطمهي بنت قيس« و قد تزوجت فاطمهي
يعني: خانم فاطمه بنت اسد در يکي از بافضيلتترين و عزيزترين بيوت قريش رشد يافت، و پدرش اسد بن هاشم بن عبد مناف بن قصي بود و مادرش »فاطمه بنت قيس« بود و خانم فاطمه بنت اسد با ابوطالب ازدواج کرد، پس طالب و عقيل و جعفر و علي )ع( و امهاني و ربطه ثمره اين ازدواج بود.
بنت أسد »من أبيطالب فولدت له طالبا و عقيلا و جعفرا و عليا - کرم الله وجهه - و أمهانئ، و جمانة، و ربطة.
و قد ترکت معاملتها في نفس النبي )- و هو طفل - أبلغ الأثر، فقد کانت حميدهي الأخلاق، عميقهي الايمان، صافيهي النبيهي، مما جعلها تترک أثرا بالغا - أيضا - في نفوس أبنائها، و بخاصهي الامام علي بن أبيطالب - رضي الله عنه - و ظللت فاطمهي تمارس دورها بعد وفاهي زوجها أبيطالب، فدخلت في الاسلام و هاجرت، و کافحت في سبيل توطيد دعائم الدين الحنيف. و کان علي يقول لها - بعد أن تزوج فاطمهي الزهراء بالمدينهي -: يا أمي اکفي فاطمهي بنت رسول الله )سقايهي الماء، و الذهاب في الحاجهي، و تکفيک الداخل: الطحن و العجن.«] الطبراني [.
هنگامي که فاطمه بنت اسد رحلت نمود، پيامبر بر بالينش وارد و بر کنار سرش نشست و گفت: »مادر! خدايت رحمت کند. تو مادرم بودي و گرسنگي کشيدي
[ صفحه 50]
و سيريام را ترتيب دادي خودت را از لباس محروم و مرا لباس دادي. از غذاي خود مرا غذا دادي.، با اين کارها فقط رضاي خدا و آخرت را طلب کردي.
پس دستور داد سبار وي را غسل دهند. وقتي که نوبت به غسل با کافور رسيد خودش بهم زد و عباي خود را بيرون آورد و بر فاطمه پوشاند. پس او را کفن کرد. وقتي قبر را کندند و به لحد رسيدند خودش لحد را کند. خاکش را با دستان خود بيرون ريخت. سپس وارد قبر شد و در آن خوابيد و گفت:
خدا زنده کننده و ميرانندهاي است که نميميرد.
خدايا: قبرش را فراخ گردان بحق پيامبرانت. پس تکبير گفت،
و جسد را در قبر گذاشت. وقتي ياران گفتند تاکنون نديده بوديم که چنين با ديگران رفتار کني؟
گفت: بعد از ابيطالب کسي که مثل او به من نيکي کرده نديدم. پيراهنم را بر وي پوشاندم. تا از حلههاي بهشتي بر او بپوشانند. وارد قبرش شدم تا فشار قبرش آسان شود.
|