وي در خانهاي چشم به جهان گشود که سرپرستي آن را جد پيامبر و قهرمان مذهب ابراهيمي يعني عبدالمطلب برعهده داشت. اندک کاوشي در تاريخ جزيره العرب روشن ميسازد که وي در بحرانيترين شرايط دست از خداپرستي برنداشت. هنگام لشگرکشي پيل سواران به رهبري ابرهه، که تعدادي از شتران عبدالمطلب را به سرقت برد، وي به منظور بازستاندن اشترانش نزد ابرهه رفت. ابرهه پرسيد گمان کردم براي چشمپوشي من از ويران کردن کعبه آمدهاي اما
[ صفحه 47]
اکنون از اشترانت ميپرسي؟ عبدالمطلب با روحي سرشار از اعتقاد به خدا پاسخ داد و گفت: »انا رب الابل و للبيت رب«. اي ابرهه! من صاحب شترانم و خدا هم صاحب کعبه است که اگر اراده کند از آن پاسداري ميکند. [1] .
آنگاه به کعبه آمد و حلقه در خانه خدا را در دست گرفت و گفت:
يا رب لا ارجو لهم سواکا
يا رب فامنع منهم حماکا
ان عدو البيت من عاداکا
امنعهم ان يخربوا فناکا
پروردگارا! جز تو اميدي نيست. حرم خود را نگهبان باش. دشمنان حرم با تو درستيزند پس آنان را از ويران کردن خانهات بازدار. همان ابيطالب فرزند اين پدر بود.
|