عربها با توجه به غناي ادبي، علاوه بر اسم و لقب براي اشاره و خطاب نمودن و نسبت دادن کسي يا صفتي به افراد از کنيه استفاده ميکنند. کنيه با ابن و اب و اخ و ام و اخت شروع ميشود.
گاهي فردي را با فرزندش يا برادرش و يا پدر و مادرش و يا صفتي که دارد همراه کرده و صدا ميزنند تا دليل بر ذم و سرزنشش باشد.
مثل: ابومکر: وقتي عمروعاص را صدا ميزدند از بابت تحقير و سرزنش او را پدر ابومکر و ريشه مکر و فريب ميخواندند. يا برعکس فردي را با احترام صدا ميزنند لذا به برخي افراد ميگفتند: اب المکارم به معناي پدر کرامت و اخلاق.
[ صفحه 30]
کنيه براي تمايز اشخاص و يا مدح و ذم آنان است.
از آنجا که وجود و ذات قمر بنيهاشم سرشار از نيکي و اعلي مراتب قدسي و آسماني بود به اندازه ظهور کراماتش کنيه مکني ميشدند.
- ابوالفضل: يکي از کنيههاي عباس] ع [است. به مصداق توضيحات فوق يکي از عناويني که توان انعکاس ابعاد شخصيتي آن حضرت دربرگرفت و به منصه ظهور رساند و به خاطر کرامتهاي وجوديش کنيه ابوالفضل به آن حضرت اعطا شد. الاسم ما دل علي المسمي. عنوان و اسم بايد تا حدود تحمل واژه بتواند بار معنوي هويتي شخص را برساند فضل يعني حرمت حريم و يعني شرافت و فضيلت و ازدياد علم و کمال محض. عباس] ع [را ابوالفضل خواندند تا حداقل ذرهاي از کوه کرامات عباسي را به دنيا عرضه کند. ابوالفضل يعني ريشه خصال پسنديده و الهي که حضرت حامل آنان بود. ابوالفضل پدر فضايل انساني هر چند برخي گفتهاند که عباس )ع( پسري بنام فضل داشت و از اين باب او را ابوالفضل کنيه دادهاند [1] اما حقيقت همان فضايل وجودي و ذاتي عباس است. ابوالفضل يعني معدن تمام فضيلتها و منبع کرامات و خاستگاه جميع مکارم و سجاياي انساني و تجليگاه ارزشها و اصالتها و والاييها. هر چند منافاتي ندارد که پدر فضل هم باشد.
- ياس امالبنين، يکي ديگر از القاب وي است.
خدايا لاله من ياس من کو
کسي که ميدارد پاس من کو
همه اطراف من نامحرمانند
گل امالبنين عباس من کو
در مورد القاب و اسامي و کنيهها از سايت تبيان فيضي بردهام که تقديم ميشود:
[ صفحه 31]
|