خورشيد خونرنگ عاشورا غروب کرد. دو روز پس از آن حادثه، پيکر مطهر شهيد بزرگ و سالار سپاه حسين )ع(، سقاي کربلا، علمدار سيدالشهدا، عباس بن علي )ع( توسط گروهي از طايفه‏ي بني‏اسد در کنار نهر علقمه به خاک سپرده شد. امام سجاد )ع( که خود را براي دفن پيکر شهدا به کربلا رسانده بود، نوبت دفن بدن امام حسين و عباس که شد، شخصا وارد قبر شد و آن دو پيکر خونين را درون قبر گذاشت. و زماني که قصد دفن عباس را داشت بني‏اسد قصد مشارکت داشتند که امام اجازه نداد. وقتي سؤال کردند: فرمود: »ان معي من يعينني« با من کسي هست که کمکم کند. [1] و ظاهر امر آن است که در آنجا روايات بسياري در [ صفحه 186] مناقب قمر بني‏هاشم عليه‏السلام آورده است اما متأسفانه به سبب فقدان کتاب مزبور آن اخبار هم به دست ما نرسيده است و اين مسأله‏اي شگفت نيست که بسياري از آثار و کتب ارزشمند ما به وادي فنا رفته است. در عمده الطالب از عالم بزرگ ابي‏نصر بخاري دانشمند نسب‏شناس آورده شده که از امام صادق عليه‏السلام نقل مي‏کند که مي‏فرمود: »کان عمنا العباس بن علي نافذ البصيره صلب الايمان جاهد مع ابي‏عبدالله و ابلي بلاء حسنا و مضي شهيدا. [2] . ايضا فرمود: سلام خدا و سلام فرشتگان مقربش و سلام پيامبران مرسل و بندگان شايسته‏اش و سلام تمامي شهداء و صديقيان سلامهائي پاک و طيب در صبحگاهان و شامگاهان بر تو باد اي فرزند اميرالمؤمنين. [3] . از طرف ديگر امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايند: سلام الله و سلام ملائکته فيما تروح و تغدو و الزاکيات الطاهرات لک و عليک سلام الملائکه المقربين و المسلمين لک بقلوبهم و الناطقين بفضلک...( [4] . سلام خدا و سلام فرشتگانش آن هنگام که شب نمائي و صبح را به سر مي‏بري بر تو باد سلامهائي پاک و مطهر. و بر تو باد سلام ملائکه مقرب و آنانکه به دلهايشان تسليم تواند و سخنگوي فضائلت مي‏باشند. با توجه به اين زيارت که شبيه زيارت حضرت حسين عليه‏السلام مي‏باشد براي ما روشن مي‏شود که منزلت قمر بني‏هاشم عليه‏السلام شبيه مقام سيدالشهدا صلوات الله علي است. سپس امام عليه‏السلام در ادامه زيارت سردار کربلا مي‏فرمايند: اشهد لک بالتسليم و التصديق و الوفاء و النصيحه لخلف النبي المرسل: شهادت مي‏دهم که نسبت به جانشين رسول اکرم )امام حسين عليهما و آلهما السلام( در مقام تسليم بودي حضرتش را تصديق نمودي و در شأن وي وفا ورزيدي و خيرخواهي کردي. امام صادق )ع( در زيارت داخل حرم قمر بني‏هاشم عليه‏السلام مي‏فرمايند: »اشهد و اشهد الله انک مضيت علي ما مضي به البدريون: گواهي مي‏دهم [ صفحه 187] و خدا را گواه مي‏گيرم که تو همان راهي را که جنگاوران و شهداي بدر رفتند پيمودي. در ادامه زيارت است که حضرت سلام الله عليه مي‏فرمايند: »فجزاک الله افضل الجزاء و اکثر الجزاء و اوفر الجزاء و اوفي جزاء احد ممن وفي في بيعته و استجاب له دعوته و اطاع ولاه امري: پس خداوند برترين و بيشترين و وافرترين و کامل‏ترين پاداش کسي را از ميان آنان )مجاهدين و شهداي در راه خدا( که به پيمانشان وفا نمودند دعوت او را پذيرفتند و از ولي امر خود اطاعت کردند به تو ارزاني فرمايد.« [5] . در اينجا ابوالفضل عليه‏السلام از منزلت ديگري برخوردار است که امام صادق عليه‏السلام آن را مخصوص وي برشمرده است آنجا که مي‏فرمايد: »اشهد انک قد بالغت في النصيحه و اعطيت غايه المجهود فبعثک الله في الشهدا و جعل روحک مع ارواح السعداء و اعطاک من الجنان افسحها منزلا و افضلها غرفا: شهادت مي‏دهم که محققا تو در خيرخواهي سرحد تلاش را نمودي و نهايت کوشش را انجام دادي پس خداوند تو را در جمع شهدا و روحت را به ارواح نيکبختان قرار داد و وسيعترين منزل و برترين غرفه را در بهشت به تو ارزاني فرمود.« [6] . علامه مجلسي در مجلد مزار »بحار« ص 165 به نقل از کتاب »مزار« شيخ مفيد و »مزار« ابن‏مشهدي از امام صادق عليه‏السلام روايت مي‏کند که در زيارت خود خطاب به ابوالفضل عليه‏السلام فرموده‏اند: لعن الله امه استحلت منک المحارم و انتهکت فيک حرمه الاسلام: خداوند لعنت کند مردمي را که محارم الهي را در شأن تو حلال شمردند و با کشتن تو حرمت اسلام را زير پا نهادند. [7] . امام سجاد عليه‏السلام مي‏فرمايند: »رحم الله عمي العباس بن علي فلقد آثر و ابلي و فدي اخاه بنفسه حتي قطعت يداه فابدله الله بجناحين يطير بهما مع الملائکه في الجنه کما جعل لجعفربن ابي‏طالب و ان لعباس عندالله تبارک و تعالي منزلة يغبطه عليها جميع الشهداء يوم القيامه: خدا عمويم عباس را رحمت کند که ايثارگري کرد و سخت امتحاني داد و مبتلا شد به دشمني غدار و جانش را فدا کرد تا اينکه دستهايش جدا شد و خداوند هم دو بال در بهشت به او عطا کرد تا [ صفحه 188] در معيتش ملائکه پر بزنند همانگونه که جعفر بن ابي‏طالب اينگونه داراي بالهايي براي پرواز شد. [8] .

[1] حديث را در باب فضائل عباس عليه‏السلام در کتاب مقتل الحسين سلام الله عليه نقل مي‏کند در کتاب »خصال« ج 1 ص 68. [2] عمده. همان. [3] العباس صفحه 229. [4] مفاتيح. [5] همان صفحه 232. [6] همان صفحه 236. [7] همان صفحه 238. [8] بحارالانوار از کتاب مزار صفحه 165.