آقاي حاج جواد افشار، معروف به حاج افشار، مرقوم داشته‏اند: حدود سي سال قبل يکي از آقايان منبري تهران براي يکي از آقايان منبري قم ماجرايي را درباره‏ي کرامت و عنايت حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام نقل کرده بود که از آن برمي‏آمد افراد مختلف، چه مسلمان باشند و چه خارج از دين اسلام، چه مسيحي باشند و چه يهودي و يا ساير اديان، چنانچه از آن حضرت [ صفحه 256] چيزي را بخواهند حضرت به آنان توجه خواهد نمود. ماجراي مزبور از اين قرار بود. آقاي منبري تهران مي‏گويد: يک روز عصر از روضه برمي‏گشتم، گذارم به ده متري ارامنه افتاد. خانمي ارمني را ديدم که جلوي درب منزل نشسته بود. وقتي که نظرش به من افتاد بلند شد سلام کرد و گفت: آقا، يک روضه حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام براي من مي‏خواني؟ گفتم: آري، مي‏خوانم. مرا به داخل منزل راهنمايي کرد. وارد اطاق شده روي صندلي نشستم و شروع به خواندن روضه کردم. آن خانمه رفت درب حياط، جاي خودش نشست. روضه را تمام کردم و بيرون آمدم. آن زن گفت: فردا هم بياييد و روضه بخوانيد. گفتم: مي‏آيم. فردا رفتم و به همان ترتيب روضه خواندم و بيرون آمدم. باز گفت: فردا بيا. فردا مجددا آمدم، روضه را خواندم و بيرون آمدم، وي پاکتي به من داد. قدري که از خانه دور شدم، پاکت را باز کردم، ديدم چهارده تومان و پنج ريال در پاکت گذاشته است. تعجب کردم و با خود گفتم که، اگر مي‏خواست روضه‏اي پنج تومان به من بدهد قاعدتا پانزده تومان مي‏بايست بدهد و اگر هم روضه‏اي چهار تومان در نظر داشت، باز 12 تومان مي‏شد. پس اين پنج ريالي يک امايي دارد. روز بعد با وجود اينکه راهم از آن طرف نبود، براي اينکه معماي پنج ريالي را بفهمم، از آن محل رد شدم. ديدم آن خانم همانجا درب منزلش نشسته است. نزد او رفتم و گفتم: خانم، سؤالي از شما دارم، فکر نکنيد مي‏خواهم بگويم پول کم کرده‏ايد، چون رويه‏ي ما روضه خوانها اين است که پول هر روضه را 5 ريال يا 4 ريال يا 3 ريال مي‏دهند شما 14 تومان و 5 ريال به من داديد. مي‏خواهم علتش را بدانم. گفت: شوهر من سر هر کاري مي‏رفت دو ماه يا سه ماه کار مي‏کرد و سپس جوابش مي‏کردند، لذا چند ماه بيکار مي‏شد تا دوباره کاري به دست مي‏آورد، باز مي‏رفت سر کار و مجددا بزودي جوابش مي‏کردند. هميشه گرفتار بوديم و زندگي بدي داشتيم. تا اينکه يک روز به يکي از دوستان که خانم مسلماني است، شرح زندگيم را گفتم و اظهار داشتم که ديگر خسته شده‏ام، نمي‏دانم چکار کنم تا از [ صفحه 257] اين بدبختي نجات پيدا کنم. آن خانم مسلمان به من گفت: به شوهرت بگو اين دفعه که کاري گير آورد و سر کار رفت، با حضرت ابالفضل العباس عليه‏السلام ما مسلمانها شريک شود، ان شاء الله ديگر جوابش نمي‏کنند. شب ماجرا را به شوهرم گفتم و پيغام آن خانم مسلمان را به او رساندم که هر موقع سر کار رفتي با حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام مسلمانها شريک شود و افزودم که: بيا، اين پيشنهاد را قبول کن و هر وقت کاري گرفتي با حضرت اباالفضل عليه‏السلام شريک شو. شوهرم قبول کرد. پس از چند روز کاري گيرش آمد و رفت سر کار و با حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام پيمان شراکت بست. حالا مدت يک سال است که کار مي‏کند. در اين مدت، مخارج ضروري زندگي را انجام داده، براي بچه‏ها و خودمان لباس خريده‏ايم و... با اين حال، در آخر سال 29 تومان اضافه آورده‏ايم که 5 / 14 تومان آن سهم خودمان، و نيم ديگر آن سهم حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام است. نمي‏دانستيم چکار کنيم و سهم آن حضرت عليه‏السلام را به چه کسي بدهيم، تا اينکه چشمم به شما خورد، يادم آمد که مسلمانها روضه‏ي ابوالفضل العباس عليه‏السلام مي‏خوانند اين بود که به شما گفتم بياييد سه روز روضه بخوانيد.