از آنجا که عاشقان دوست دارند تمام علايق و اعمال و اشياء و متعلقات و وابستگان و خلاصه دوست و دشمن معشوق خود را بشناسند، تا به مصداق سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم، روابط و علايق خود را وفق تمايلات و خواسته‏هاي معشوق تنظيم نمايند. در اين راستا براي شناخت ولو اجمالي به کساني که به نوعي با حضرت عباس بن علي وابسته‏اند اشاره‏اي گذرا داريم علاوه بر اينکه بايد بدانيم خويشاوندان نقش برجسته‏اي بر شخصيت انسانها دارند. اشاره شد که علي] ع [به مصداق اينکه خود بر اهميت همسرگزيني و اهتمام به آن تأکيدهاي مکرر و فوق‏العاده‏اي داشتند و براي ازدواج با مادر عباس چه مراحلي را به انجام رسانيد شمه‏اي از نياکان مادري عباس را بازگوييم تا حق مطلب را ولو مجمل بيان نماييم تا ديني که به اين خانم بزرگوار داريم به اندازه ارادتمان به عباس بيان نماييم تا متوجه اهميت مقام مادر و اصالت والاي ام‏البنين [ صفحه 18] ] س [باشيم. زيرا نياکان مادر نقش برجسته‏اي در شخصيت انسان دارند زيرا گاهي عزت و سرافرازي در وابستگان و پيوندهاي خانوادگي است. حتي پيامبر به دايي فرزندان اهتمام داشت و مي‏فرمود دايي‏هاي شما به اندازه مادران بر شخصيت شما اثرگذار است: قال رسول الله )ص(: فان الخال احد الضجيعين. [1] . نقش دايي فرزندانتان در انتقال صفات شما مؤثر است. در بسياري اقوام فرزند را متعلق به خلق و خوي دايي مي‏دانند لذا علي به عقيل سفارش مؤکدي براي طايفه ام‏البنين به عقيل فرمود. ام‏البنين مام بزرگوار ابوالفضل )ع( داراي اجدادي به اين ترتيب است فاطمه: دختر حزام مادر او: ثمامه جده اول: عمره دخت طفيل جده دوم: کبشه دخت عروه‏ي الرحال جده سوم: ام‏خشف جده چهارم: فاطمه دخت جعفر جده پنجم: عاتکه دخت عبد شمس جده ششم آمنه دخت وهب جده هفتم: دخت جحدر [2] . تاريخ تا چند نسل گذشته ايشان را جمع و ثبت نموده است. کساني که طالب شناخت بيشتر هستند به کتاب مقاتل رجوع نمايند. همه اخبار منقول گواهي مي‏دهد که اجداد مادري عباس بسيار شجاع و در زمان قبل از اسلام دايي‏ها و عموها و پدران ام‏البنين دليران عرب هستند که در عين شجاعت پيشوا و رهبر اقوام خود بوده‏اند آن چنانکه سلاطين زمان در برابرشان سر تسليم فرود آورده‏اند. اينان همان هستند که عقيل به اميرالمؤمنين در وصفشان گفت که در ميان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمانتر يافت نشود. جدي چون عامر به مالک که [ صفحه 19] پدربزرگ ام‏البنين است. معروف به: »ملاعب الاسنه« بود يعني شمشير و سرنيزه را به بازي مي‏گرفت. اين لقب را حسان بن ثابت شاعر عرب به او داد چون ديد که در ميدان چگونه يک تنه پيکار مي‏کند. اين شعر را درباره‏اش گفته‏اند: يلاعب اطراف الاسنه‏ي عامر فراح له حظ الکتائب اجمع‏ عامر نيزه‏ها را به بازي مي‏گيرد و توانايي يک لشگر را دارد. ديگر اجداد ام‏البنين عامر بن طفيل مالکي است که در زمان خود گرامي‏ترين و نام‏آورترين مرد شجاع و دلاور عرب بوده است. به هر حال دائيان ام‏البنين و برادرانش اصيل و شجاع بوده‏اند که شرح بزرگي آنها ما را از اصل محتوا دور مي‏سازد. از ديگر بستگان ام‏البنين لبيد است که شاعر بوده و 150 سال عمر کرده است و شاعري توانا و حتي در عصر جاهليت و بت‏پرستي. او خدا را مي‏پرستيد و در سال 41 هجري هنگام صلح امام حسن )ع( با معاويه، درگذشت. لبيد شعري سروده که همواره تکيه کلام رسول الله )ص( بود. قسمتي از اشعار لبيد اينگونه است که پيامبر اعظم تکرار مي‏کرد: الا کل شيئ ما خلا الله باطل بدان همه چيز بجز خدا باطل است و کل نعيم ما سوي الله زائل و از اينرو هر نعمتي به ناچار از بين مي‏رود. نعيمک في الدنيا غرور و حسره‏ي نعمتهاي جهان انسان را فريب مي‏دهد و عيشک في الدنيا محال و باطل و زندگي در دنيا زودگذر است و کل اناس سوف تدخل بينهم همه مردم زود به بلايي دچار مي‏شوند ذو يهيئه‏ي تصفر منها الانامل [ صفحه 20] و سرانجام مرگ دست و انگشت آنان را زرد مي‏سازد. [3] . ] اينک اين خانم بااين اصالت توسط عقيل انتخاب شد و به همسري علي درآمد و با وجودي که اميرالمؤمنين خود عالم به علم لدني بوده و چيزي از حقايق عالم بر او مخفي نبود چگونه به عقيل که تنها عالم نسابه‏ي العرب بود دستور داد زني بااصل و نسب و شجاع شناسايي و برايش انتخاب کند؟ آيا علم امامت کمتر از علم نسب برادرش عقيل بود؟ باسخ اين است که علم علي )ع( چنان مبرهن و واضح بوده که حتي دشمنانش نيز به آن اقرار داشته و تمام خلفا و پيشوايان همه مذاهب به اين حقيقت معترفند. چنانکه عمر بن خطاب 70 مرتبه در زندگي و خلافت خود در پاسخهايي که هنگام سختيها از علي مي‏پرسيد و جواب مي‏گرفت گفته است لولا علي لهلک عمر. اگر علي نبود )که من پرسشهاي علمي را از او بپرسم( عمر بارها هلاک شده بود. ابوذر نقل کرده است که روزي همراه علي بودم و به بياباني وارد شديم که مورچه‏هاي فراوان و بيش از حدي جمع شده بودند که من گفتم سبحان الله از خدايي که تعداد اين مورچه‏ها را مي‏داند. حضرت امير فرمودند اينگونه نگو بلکه بگو منزه خدائي که خالق اين مورچگان است. اي ابوذر به خدا قسم من تعداد اينها را مي‏دانم و هم تعداد نر و ماده‏هاي آنها را مي‏شناسم. سبحان الله فوالله اني لاحصيه و اعرف الذکر منها و الانثي [4] . يا اينکه علي )ع( فرمود: تعداد شيعيان و دوست و دشمن و اسامي آنان و پدران و عشيره‏هاي آنان و نژادشان را تک‏تک مي‏دانم. [5] . اما چرا علي )ع( با اين همه علوم از عقيل درخواست شناسايي زني بااصل و نسب و شجاع از ميان قبايل عرب را نموده، يکي؛ به خاطر اصل مشورت است که شيوه همه امامان و انبيا بوده است و در کتاب‏هاي تاريخي مکتوب است. رسول خدا با ياران خود مکرر مشورت کردند. در جريان همه نبردها بخصوص جنگ خندق که [ صفحه 21] با اصحاب شور نمودند و رأي ياران بر اين قرار گرفت که در مدينه بمانند و از شهر دفاع کنند و حضرت پذيرفتند. دوم اينکه: از امام رضا )ع( سؤال شد که شما با اين همه علم چرا مشورت مي‏کنيد؟ فرمود: بسا مطلب صحيحي که از زبان ديگران جاري شود. سوم اينکه: اموري که با مشورت همگاني مورد پذيرش قرار گيرد پشتوانه مردمي هم همراه دارد. چهارم اينکه: معصومين همواره هويت‏بخش و شخصيت‏دهنده به اطرافيان و مردم بوده‏اند. از اين نمونه‏ها بسيار است و نيازي به توضيح بيشتر نيست. تنها به خاطر پاسخگويي به سؤال مقدري که ممکن است در برخي اذهان بوجود آيد اين موضوع لازم الذکر بود. [

[1] همان. [2] ترجمه العباس / سيد عبدالرزاق الموسوي المقرم / مترجم / ناصر پاک پرور / نشر صدر / 1411 / تهران ج 1. [3] ماه بي غروب / 31. [4] مدينه‏ي المعاجز / سيد هاشم بحراني / متوفاي 1107 ه. ق ص 115. [5] شيخ مفيد / کتاب اختصاص.