روشن است که شيعه در اثبات ادعاها - »ابناء الدليل« است. يعني هر چند در فروع فقهي مؤمنين و پيروان را به اجتهاد و در موارد ديگر به تقليد از کارشناسان دين ارجاع ميدهد اما راه تفکر همواره سرآمد طرق ديگر است. آري در مواردي که براي دست يافتن به دليل راهي نيست و عامه شيعيان نميتوانند حرفهاي کارشناس و متخصص شوند به اهل خبره ارجاع داده ميشوند و اين امر در همه امور و عرف ساير اديان و حتي غير متدينين ساري و جاري است. چنانکه همه عوام کارشناس علوم طبيعي و طبي و مکانيک و... نيستند و به اهل هر علم رجوع مينمايند.
اما در نحن فيه بدون دليل قمر بنيهاشم را ملجأ و پناهگاه و باب الحوائج ندانستهاند. بلکه به دلايل متعدد عقلي و نقلي اين موضوع توجيه و پذيرفته شده است. در مبحث وجه تسميه عبس به القاب و کينهها و اسامي حضرت و علل اين عناوين و اطلاق آنها اشاره گرديده است.
در جاي خود توضيح داده شده است که بنيهاشم همواره مورد توجه و رجوع گرفتاران و بيپناهان بودهاند. سقايت و آبرساني و اطعام به زائرين و مجاورين کعبه تنها گوشهاي از فضايل ايشان است. قصي جد ششم ابوالفضل )ع( به سيد و آقاي حرم مشهور بود. [1] .
[ صفحه 233]
از ابتکارهاي قصي اين بود که دستور داد در عهدي که همگان بت پرستيدند از زائرين حرم و بيت الله پذيرائي شود. و به پيشنهاد وي اموالي جمع شد و مقدم حجاج را با قربانيهاي متعدد بر سر راهشان هنگام ورود به کعبه گرامي بدارند. آتش روشن کنند تا کساني که نزديکي حرم سرگردان ميشوند با مشاهده دود و آتش راه را پيدا کنند. از دور زمانها شام قصي به حجاج معروف بود و هنوز که پادشاه عربستان در صحراي منا به زوار شام ميدهد از آثار يادگاري قصي است. [2] .
عبد مناف فرزند قصي جد پنجم پدري عباس )ع( هم از نظر بزرگي و شرافت ممتاز بود. و چون بسيار خوش سيما بود وي را »ماه بطحاء« لقب دادند. [3] .
وي بسيار سخي بود و حتي در زمان پدرش کسي را از جود و کرم خويش نااميد نميساخت و به او لقب »فياض« دادند [4] .
منزلت والايش موجب شد مناف نام بگيرد.
هاشم جد چهارم ابوالفضل )ع( فرزند عبدمناف هم فردي فاضل بود.
در يکي از سالها که قحطي آمده و قريش را آزار ميداد هاشم به شام رفت و گندم و کعک )شرمال( خريد و قرباني کرد و سفره انداخت و بيپناهان را پناه ميداد. در مکه مني و مشعر پذيرايي حجاج را عهدهدار شد. وي پايهگذار امنيت تجاري به يمن و قريش است که با مذاکرات با پادشاهان روم و غسان امنيت فراهم کرد. [5] .
عبدالمطلب هم معروف است. او دستوراتي داد که بعدها اسلام آمد همانها را تأييد کرد. او چنان بخشنده بود که حتي براي پرندگان وحشي نيز غذا تهيه و به بيابان ميانداخت. او کتب آسماني را مطالعه ميکرد و جزو اوصيا بود. [6] .
ابوطالب جد اول ابوالفضل )ع( هم که در مکه سيادت و سروري داشت و پناه مردمان بود. او سرپرست و پناه رسول الله )ص( بود. امام علي )ع( هم که پناه همه عوام و اوصيا و اوليا بود. بنابراين اگر در اين نوشتار طرق توسل به ذيل عنايات و کرامات باب الحوائج الي الله ماه بنيهاشم سخن ميگوئيم بدين لحاظ است که:
[ صفحه 234]
1- پناه دادن به بيچارگان سيره جاريه اجداد مطهرشان نيز بوده است.
2- در طول 34 سال حيات فردي و اجتماعي حضرت همواره در رفع گرفتاري محتاجان کوشا بودند.
3- بنابر اينکه: ان الله لا يضيع اجر المحسنين و... تمام وجود حضرتش احسان و نيکي و جود بود. بخصوص جواني از پدر و مادري مثل علي )ع( و امالبنين )س( و داراي مقام والاي تالي تلو عصمت که خود نيز مراتبي بس والا را از عصمت و حجب و سخا و خلق و کرامت و شجاعت و غيرت و تجسم حيا و رادمردي و تبلور ايثار و فتوت داشتند.
4- حيات مبارکش سرشار از رفع حوائج مردم بود.
5- در کربلا اين صفات به اوج رسيد و در عين اينکه امکان عدم حضور مستقيم در جنگ و توجيه آن هم براي ايشان فراهم بود اما چند مرتبه قبح الله امانک را بر سينه شمر کوبيد.
6- باب الحوائج بودن ابوالفضل )ع( به امضا و تأييد مقام معصومين و صديقين بارها رسيده و امضا شده است )در فضل وجه تسميه شرح بيشتر بيان گرديد(
7- سيره عقلا و عرف عالميان اين موضوع را معارض با ادله مؤيده ندانسته بلکه به تواتر و بالاتر از تواتر و بالاتر از قطع و يقين با همه مراتب و کرات از ناحيه خواص و عوام از هر ملل و نحل در طول قرون و اعصار حتي غير مسلمين و غير شيعيان بيان گرديده که جاي هيچ ترديدي حتي در مرحله تصور نمانده است.
8- عقل بديهي و خالي از شوائب هم همراه اين استدلال است. البته اشراقيون و عرفا زودتر از همه تصديق نمودهاند. بحدي که ميتوانم در اين مورد ادعاي آمادگي براي مباهله داشته باشم.
9- بنا به عقيده اماميه و حتي بسياري اهل تسنن امامان شيعه بدون ترديد پاکترين مردمان بودهاند در فضل و حسن و همه آنان به دستاويزهاي شرف و مجد چنگ زده و شکوه بندگي را عايد و به خود اختصاص دادهاند. عباس شجره طيبهاي از
[ صفحه 235]
همان بوته و اصالت است که قلم در شناخت آنان بازميايستد و در حيرت مات ميگردد. شق القمر و بارورکردن درختان خشک و رد شمس رسيدن از مدينه به طوس با طرفةالعين همانگونه عجيب نيست که زنداني را عباس از بند برهاند.
تنها نکتهاي که لازم الذکر است اينکه ممکن است فردي بگويد اذکار آتي تنها طريقيت دارند نه صرفا موضوعيت. و راههاي توسل و توصل منحصر در اين راهها نيست. ميتوان با مطالعه آثار اهل دل اذکار ديگري براي حاجت گرفتن از حضرتش يافت. لذا اين واژهها از آثار ديگران استفاده شده است و هيچ ذکري از نگارنده نيست. مثلا يکي از طرق توسليه اين است:
ابتدا 133 مرتبه صلوات بفرستيد »اللهم صل علي محمد و آل محمد« نيز 133 مرتبه بگوييد: »يا عباس، يا عباس« و عبد از آن مجددا 133 مرتبه بگوييد: »اللهم صل علي محمد و آل محمد«. و اين عمل را هر روز انجام دهيد تا انشاءالله حاجتتان برآورده شود.
|