ابوغسان هارون با سعد به نقل از قاسم بن اصبغ بن نباته گفت: مردي از تيره بنيدارم را ديدم که صورتش کاملا سياه شده بود در حاليکه قبلا او را ميديدم بسيار زيبا و سپيدرو بود. گفتم چرا رويت چنين سياه شده است؟ گفت من جواني را که هنوز موي بر صورتش کامل نروئيده بود و همراه حسين در کربلا بود کشتم. در حاليکه در پيشانيش اثر سجده نقش بسته بود. اما اي ابناصبغ پس از قتل عباس بلافاصله همان شب در خواب او را ديدم که به سراغم آمده و گريبانم را گرفت و کشيد تا اينکه مرا به جهنم اندازد. من شروع به فرياد کشيدن کردم بطوري که همه افراد قبيله صدايم را شنيدند و از آن هنگام رويم سياه شد. [1] .
[ صفحه 232]
|